مقدمه
همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که رسول الله(ص) به امام علی علیه السلام توجهی ویژه داشت و از ابتدا سرپرست ایشان بود. این اهتمام به دستور خداوند و به منظور آماده ساختن ایشان برای امامت وسرپرستی امت بود. امام علی علیه السلام شاهد وحی و دارنده دانش قرآنی و وارث علم پیامبر(ص) بود. او دومین شخص جهان اسلام و آگاهترین صحابه به شمار می رفت. علی علیه السلام می فرماید: «آیه ای از قرآن بر رسول الله نازل نشد مگر این که آن را بر من خواند و دیکته کرد تا بنویسم؛ و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را به من آموخت.»
در اینجا به برخی از آیات و نکات تفسیری در مورد علی علیه السلام اشاره می شود.
آیه اطاعت
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول. و اولی الامر منکم [1]ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید؛ و فرستاده[خدا] و صاحبان امر(خود) تان را اطاعت نمایید.
نکته ها و اشاره ها
1.تعبیر «اطاعت کنید.» در آیه تکرار شده است؛ یک بار برای اطاعت از خدا و یک بار برای اطاعت از پیامبر و رهبران. شاید این تکرار برای آن است که اطاعت خدا اصلی است، ولی اطاعت پیامبر به خاطر فرمان خداست.
یعنی اطاعت آنها در ظاهر یکسان، اما در واقع دو نوع است.
2.تعبیر «اطاعت کنید.» در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله که معصوم و نماینده خداست، و رهبران الهی، یک بار به کار رفته است؛ یعنی اطاعت بی قید و شرطی که از پیامبر صلی الله علیه و آله لازم است، از رهبران الهی نیز لازم است، پس روشن می شود که رهبران الهی که در آیه بدانها اشاره شده، باید مثل پیامبر صلی الله علیه و آله دارای مقام عصمت باشند و خطا نکنند و اطاعت از آنان به صورت بی قید و شرط مطلوب باشد.
3.در مورد واژه «صاحبان امر»، مفسران شیعه و اهل سنت نظرهای متفاوتی ارایه کرده اند. برخی از مفسران اهل سنت گفته اند که مقصود از صاحبان امر این افرادند: زمام داران و حاکمان، چه ستمگر و چه عادل، زمام داران و صاحب منصبانی که دستوری خلاف احکام اسلامی ندهند، دانشمندان عادل که از محتوای کتاب و سنت آگاهی دارند، خلفای چهارگانه، صحابه و یاران پیامبر، فرماندهان لشگر و اجماع امت. مفسران شیعه بر آن اند که مقصود از «صاحبان امر» در آیه فوق افراد معصوم هستند؛ چرا که، همان طور که گذشت، اطاعت آنها، مثل اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله، بی قید و شرط واجب است؛ پس آیه ی فوق فقط شامل امامان معصوم علیهم السلام می شود. این مطلب در بسیاری از روایات نیز آمده است که برخی از آنها را عالمان اهل سنت نیز حکایت کرده اند. علاوه بر این که افراد و گروه هایی که مفسران اهل سنت نام بردند، اولًا، معصوم نیستند، پس آیه شامل آنها نمی شود. و ثانیاً، آیه صاحبان امر را به صورت مطلق و بی قید و شرط آورده است و این تفسیرها با اطلاق آیه ناسازگار است.
4.برخی از مفسران اهل سنت گفته اند و روایاتی نیز حکایت کرده اند که آیه فوق در مورد امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نازل شده است. و در روایات متعدد شیعه نیز حکایت شده که مقصود از «اولو الامر»، همان امامان شیعه هستند و نام تک تک آنها برده شده است.
5.«صاحبان امر» فقط رهبران معصوم جامعه ی اسلامی، یعنی امامان علیهم السلام هستند، اما اگر کسانی از طرف امامان معصوم علیهم السلام به مقامی منصوب شوند، با شرایطی اطاعت از آنها لازم است و دستورات آنها، با واسطه، به دستور معصوم، پیامبر صلی الله علیه و آله و خدا منتهی می شود. البته این تعیین و نصب می تواند به صورت مستقیم انجام شده باشد، مثل نایبان خاص امام عصر علیه السلام؛ و یا از طریق نصب عام باشد، که فقها و ولایت فقیه با شرایطی خاص، نایب حجة بن الحسن علیه السلام هستند و در زمان غیبت، مردم را رهبری می کنند، که نمونه ی کامل آن در عصر ما، امام خمینی قدس سره بود.
6.مقصود از واژه «امر» در «صاحبان امر» چیزهایی است که مربوط به دین یا دنیای مؤمنان است.
7.صدر آیه فوق دستور به اطاعت مطلق از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و صاحبان امر می دهد و ذیل آن دستور می دهد که مسلمانان اختلافات را نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند. از این تفاوت تعبیر روشن می شود که اولًا، اختلافات مربوط به احکام کلی نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله برده می شود که تشریع آن با خدا و پیامبر است، و گر نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و جامعه، همه ی مسلمانان موظف به اطاعت از خدا و پیامبر و رهبران الهی هستند. و ثانیاً، مرجع اختلافات «کتاب و سنت» یعنی سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است و امامان نیز مُجری و مبین کتاب و سنّت هستند؛ همان گونه که بارها بیان کرده اند؛ از این رو لازم نبود که عبارت اولی الأمر در ذیل آیه تکرار شود.
8.آیه فوق فصل الخطابی برای جامعه ی مسلمانان تعیین می کند که در هنگام اختلافات، حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله، یعنی قانون الهی، سخن آخر است و همه باید از آن اطاعت کنند و در عصر حاضر نیز اگر مسلمانان، قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را مرجع حل اختلافات خود بدانند، به اهل بیت علیهم السلام رو می آورند و مشکلات آنان زودتر حل می شود و این برای آنان بهتر و خوش فرجام تر و نشانه ی ایمان آنهاست.
9.اگر نظام مدیریتی جامعه اسلامی رعایت شود و مردم سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله(قرآن و سنت) را داور نهایی خود بدانند، اختلافات جامعه کم تر و به زودی برطرف می شود؛ و جامعه اسلامی سعادتمند می گردد.
آموزه ها و پیام ها
1.سلسله مراتب فرماندهی و مدیریت را در جامعه اسلامی رعایت کنید.
2.اطاعت از دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبران الهی در طول اطاعت از خدا، و واجب است.
3.کتاب و سنت را فصل الخطاب اختلافات خود قرار دهید تا خوش فرجام شوید.
4.مؤمنان را از قبول داوری خدا و پیامبر در کارها بشناسید.
نتیجه
با توجه به آیات فوق و موارد مشابه در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و حکومت اسلامی آنها، روشن می شود که جدایی دین و دنیا، و جدایی دین و سیاست و حکومت، با اسلام ناسازگار است؛ پس سکولاریسم از منظر قرآن قابل قبول نیست.[2]
آیه اکمال دین
اَلْیوْمَ یئِسَ الَّذیٖنَ کفَرُوا مِنْ دیٖنِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ اکمَلْتُ لَکمْ دیٖنَکمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتیٖ وَ رَضیٖتُ لَکمُ الْاِسْلامَ دیٖنًا»؛[3]امروز کافران از آیین شما مأیوس شدند.پس از آنان نترسید و از من بترسید.امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
نکته ها و اشاره ها
1.در آیه فوق سخن از روز «اکمال دین و اتمام نعمت» شده که روز ناامیدی کفّار است. در مورد مقصود از این روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:
الف) همان روزی است که این گوشت ها (در صدر آیه)حرام شده است. این احتمال صحیح نیست؛ چون اولًا، مطالب آیه فوق در آیه 173 سوره بقره و آیه 115 سوره ی نحل نیز آمده و مطالبی تکراری و تاکیدی است. ثانیاً، این احکام آخرین احکامی نیست که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است تا دین اسلام را کامل کند بلکه بعد از آن نیز در همین سوره مائده احکام دیگری فرود آمد. ثالثاً، نزول این احکام آن قدر در روحیه ی کافران مؤثر نبود که آنان را از اسلام مأیوس سازد. ب) روز فتح مکه، یا روز نزول آیات سوره ی برائت و یا روز ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله باشد. ج) روز عرفه است که در آخرین سفر حج پیامبر صلی الله علیه و آله بود. این احتمال نیز صحیح نیست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمی نیفتاد که کافران مأیوس شوند؛ و انبوه جمعیت آن روز، در مکه و منی نیز همراه پیامبر بودند، مگر آن که گفته شود: آیه فوق در عرفه نازل گردید ولی پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل هراس از واکنش منافقان نسبت به ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام، آن را در روز غدیر خم به مردم ابلاغ نمود؛ همان طور که در آیه 67 سوره مائده به این مطلب اشاره شده است. این احتمالات نیز، از نظر تاریخی، با زمان نزول آیه فوق که حدود هشتاد روز قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بود، سازگار نیست. د) تمام مفسران شیعه گفته اند و روایات زیادی از شیعه و اهل سنت تأیید می کند که مقصود از «الْیوْمَ» روز غدیر خم است؛ که با جانشینی حضرت علی علیه السلام دین خدا کامل شد و کافران و دشمنان اسلام مأیوس شدند. این گونه بود که با تکمیل خط رهبری، اسلام کامل شد و با موهبت الهی امامت، نعمت های خدا بر بشر تمام شد و در آن روز بود که برنامه کامل شده اسلام مورد رضایت الهی قرار گرفت و به عنوان آیین نهایی بشر پذیرفته شد.
2.در روایات فراوانی از اهل سنت و شیعه، به ارتباط آیه فوق با غدیر خم و ولایت علی علیه السلام تصریح شده است؛ از جمله دانشمندان و راویان اهل سنت که بدین امر تصریح کرده اند عبارت اند از:
ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید، صحابی پیامبر، حکایت کرده که آیه فوق در روز غدیر خم و در باره علی علیه السلام نازل شد. ابو نعیم اصفهانی از ابو سعید خِدْری، حکایت کرده که در روز غدیر خم و پس از نصب علی علیه السلام به ولایت، هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه فوق نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله صدا به تکبیر بلند کردند. خطیب بغدادی از ابو هریره حکایت کرده که پس از جریان غدیر، عُمر به علی علیه السلام تبریک گفت که مولای او و مولای هر مسلمانی شده است. از دانشمندان و راویان شیعه، در کتاب الغدیر، 16 روایت از طریق های مختلف حکایت شده که آیه ی فوق در مورد علی علیه السلام و در روز غدیر بر مردم ابلاغ شده است.
3.دو آیه از سوره مائده در مورد ولایت علی علیه السلام در غدیر خم است، یکی آیه 67 و دیگری آیه 3 این سوره. فاصله زیاد این دو آیه بدان سبب است که قرآن طبق ترتیب نزول آیات جمع آوری و مرتب نشده و گاهی آیات مکی در سوره های مدنی آمده و یا به عکس؛ و حکایت شده که جای آیات به دستور پیامبر تعیین می شد. و نیز احتمال دارد که بخش اول سوره مائده یکجا نازل شد، سپس این بخش از آیه سوم در روز غدیر به همراه آیه 67 خوانده شد.
4.در آیه سوم سوره مائده مطلب مربوط به ولایت علی علیه السلام در روز غدیر، در لابه لای احکام تکراری مربوط به غذاهای حلال و حرام قرار گرفته است، تا از دست رس تحریف مخالفان در امان بماند. مخالفانی که از هر گونه تهمت به پیامبر و اسلام و مبارزه با ولایت علی علیه السلام کوتاهی نکردند.
5.از این آیه، با توجه به روایات، استفاده می شود که قوام مکتب اسلام به رهبری صحیح است و با وجود او، دین کامل می شود و مورد رضایت خدا قرار می گیرد و نعمت با او تمام می شود و کافران مأیوس می گردند.
6.همه امید کافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبری لایق هم چون علی علیه السلام در جامعه، مسلمانان نباید از کافران ترسی داشته باشند؛ خطر کافران وقتی زیاد می شود که مردم از خط ولایت فاصله بگیرند.
آموزه ها و پیام ها
1.دین با وجود رهبر الهی کامل می شود.2.رهبر الهی از نعمت های خداست.3.با نهادینه کردن رهبری الهی، دشمنان را مأیوس و دوستان را ایمن سازید.[4]
آیه انفاق
الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.[5]کسانی که اموالشان را در شب و روز و نهانی و آشکارا انفاق می کنند برای آنان در نزد پروردگارشان پاداشی است و آنان خوف و اندوهی ندارند.
شأن نزول آیه
در روایات شیعه و اهل سنت چنین حکایت شده که علی علیه السلام یک درهم در روز و یک درهم در شب و درهمی آشکار و درهمی پنهانی در راه خدا بخشید. بدین مناسبت آیه ی فوق نازل شد. و اقسام بخشش و پیامدهای آن را شرح داد.
نکته ها و اشاره ها
1.آیه فوق به منزله جمع بندی چهارده آیه قبل است که درباره انفاق سخن می گفتند، ولی شأن نزول آن موجب انحصار آیه در یک مورد نمی شود. این آیه اگر چه در مورد حضرت علی علیه السلام نازل شده است، ولی یک حکم کلّی را در مورد اقسام، کیفیت ها و پیامدهای بخشش بیان می کند؛ پس پاداش مطرح شده در آیه شامل هر کسی که به آیه عمل کند، می شود.
2.ترس انسان از آینده و اندوه از دست دادن ثروت، یکی از موانع بخشش است، مگر آن که انسان از طرفی به وعده های الهی ایمان داشته باشد و از طرف دیگر، آثار اجتماعی انفاق را بداند. در این صورت است که از آینده ی خویش نمی ترسد و برای از دست دادن قسمتی از ثروت خویش اندوهناک نمی شود؛ زیرا می داند که پروردگار او را از برکات فردی و اجتماعی و اخلاقی انفاق در این جهان و جهان آخرت بهره مند خواهد کرد.
3.در یک جمع بندی آثار بخشش و انفاق عبارت است از: نزدیکی به خدا، ایجاد محبت، شکوفایی روح سخاوت، تکامل اخلاقی انسان، کم شدن اختلافات طبقاتی و تعدیل ثروت و عدالت اجتماعی.
4.توجه به مسأله انفاق و بخشش در اسلام، به معنای گداپروری نیست؛ زیرا از طرفی گدایان غیرنیازمند مذمت شده اند و از طرف دیگر، می توانیم نیازمندان واقعی را شناسایی کنیم و یا از طریق مؤسسات خیریه این کار را انجام دهیم و یا این که به جای دادن پول، ابزار کار در اختیار نیازمندان بگذاریم تا توانگر شوند.
5.انفاق پیامدهای روانی برای شخص بخشنده دارد و موجب امنیت، آرامش وجدان و رفع اندوه او می شود؛ چون بخشش گناهان را پاک و عذاب دوزخ را دور می سازد. آری، انفاق بیش از آن که کمک به نیازمندان باشد، کمک به شخص بخشنده است و بهداشت روانی او را تأمین می سازد و تکامل معنوی و روحی او را تحقق می بخشد و پاداشی نزد خدا برای او ذخیره می کند.
آموزه ها و پیام ها
1.بخشش به بینوایان، بهداشت روانی شما را تأمین می کند.
2.با انفاق، اندوه و ترس را از خود دور سازید.
3.انفاق به هر صورت و در هر زمان صورت پذیرد، مطلوب است و نزد خدا پاداش دارد.[6]
آیه بینه
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة [7]کسانی که ایمان آورده و اعمال نیکو انجام دادند آنان بهترین مردمند.
نکته ها و اشاره ها
1.یکی از روش های تربیتی قرآن، روش مقایسه است. در این روش سرنوشت افراد نیک و بد در برابر هم به تصویر کشیده می شود تا مخاطبان قرآن بتوانند با مطالعه ی آنها راه صحیح را انتخاب کنند. در این آیات نیز سرنوشت دو گروه متقابلِ کافران و مؤمنان ترسیم و دو قوس صعودی و نزولی انسان بیان شده است تا هر کس می خواهد راه بهترین مخلوقات و یا راه بدترین مخلوقات را انتخاب کند.
2.کافران اهل کتاب(یهودیان و مسیحیان) و مشرکانی که دلایل روشن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را نپذیرفتند و با لجاجت به کژراهه رفتند، بدترین موجودات معرفی شده اند که سزاوار آتش دوزخ اند. آنان از حیوانات نیز پست تر و بدترند؛ زیرا به دلایل عقل، فطرت و رهبران الهی توجه نکرده، راه سعادت و هدایت را ترک و راه گمراهی را پیمودند!
3.مؤمنان شایسته کردار بهترین موجودات اند؛ زیرا آنها با ایمان و کردار شایسته ی خود رضایت الهی را جلب می کنند و به مقامی بالاتر از فرشتگان می رسند و بهترین موجود و مخلوق الهی می شوند.
4.در برخی احادیث شیعه و اهل سنت، از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که مقصود از «بهترین مخلوقات» علی علیه السلام است. از جمله، از ابن عباس حکایت کرده اند: وقتی این آیات فرود آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: مقصود، تو و شیعیان(و پیروان) تو هستند که در روز رستاخیز در حالی وارد می شوید که از خدا راضی هستید و خدا نیز از شما راضی است! دشمن تو خشمگین و با زور وارد محشر می شود.
5.پاداش مؤمنان شایسته کردار عبارت است از:
الف)بهشت ویژه الهی؛
ب)جاویدان بودن در بهشت؛
ج)خشنودی و رضایت الهی از آنان. آری؛ خدا به مؤمنان آن قدر نعمت می بخشد که آنان نیز از خدا راضی و خشنود می شوند؛ یعنی رضایت خدا و انسان دو طرفه می شود و این یکی از بهترین پاداش ها و لذت های معنوی است.
6.سه عامل اساسی سعادت انسان عبارت است از:
الف)ایمان به خدا؛
ب)انجام کارهای شایسته و نیک؛
ج)هراس از مقام پروردگار. بلی مؤمنان با اعمال نیک خود، درخت ایمان را آبیاری می کنند، و با درک عظمت خدا و ترس از او از کفر و گناه دوری می جویند و تقوا و پارسایی پیشه می سازند، از این رو به مقامات عالی معنوی می رسند.
آموزه ها و پیام ها
1.سرنوشت افراد مشرک با صاحبانِ کتاب های آسمانی که کفر می ورزند، یکسان است.
2.با «ایمان» و «عمل صالح»، به قله های سعادت می رسید و بهترین مخلوق می شوید.
3.فرجام مؤمنان شایسته کردار، بهشت و خشنودی خداست.
4.رضایت خدا و مؤمنان دو طرفه است.
5.هراس از(مقام) خدا، زمینه ساز سعادت انسان است.
6.اگر می خواهید از بهترین موجودات و اهل بهشت باشید،حق باور، شایسته کردار و خدا ترس باشید. [8]
آیه تبلیغ:
یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه[9] ای فرستاده[خدا]! آنچه را از طرف پروردگارت به سوی تو فرود آمده، برسان؛ و اگر انجام ندهی، پس پیام او را نرسانده ای؛ و خدا تو را از(گزند) مردم حفظ می کند؛ براستی که خدا گروه کافران(منکر) را راهنمایی نمی کند.
شأن نزول:
در بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت با تعبیرات گوناگون حکایت شده که آیه فوق در مورد ابلاغ جانشینی امام علی علیه السلام در روز غدیر خم است که قبل از آن، به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستور می دهد که ولایت علی علیه السلام را به مردم ابلاغ کند. در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجة الوداع با حضور آن حضرت برگزار شد و بعد از حج، همگان از مکه خارج شدند تا به بیابان خشک غدیر خم رسیدند، که چهار راه جدا شدن افراد و کاروان ها از هم دیگر بود. در روز پنج شنبه سال دهم هجری بود که ناگهان پیامبر صلی الله علیه و آله دستور توقف داد و افرادی را که جلو رفته بودند به عقب فراخواند و صبر کردند تا بقیه مردم هم از راه رسیدند و نماز ظهر به امامت پیامبر صلی الله علیه و آله برگزار شد و منبری از جهاز شتران برافراشتند و پیامبر سخن رانی طولانی ایراد کردند و در ضمن آن از مردم گواهی بر یگانگی خدا و رسالت خویش و معاد گرفتند؛ سپس به کتاب خدا و عترت خویش، به عنوان دو گوهر گران بهای امت، اشاره کردند و پس از آن دست علی علیه السلام را گرفتند و بلند کردند و با صدای بلند گفتند: «هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست.» و این سخن را چند بار تکرار کردند و سرانجام به دوستان علی صلی الله علیه و آله دعا و در حق دشمنانش نفرین کردند و به مردم سفارش کردند که حاضران این مطلب را به اطلاع غایبان برسانند. پس از این واقعه، هنوز مردم متفرق نشده بودند که فرشته وحی بر پیامبر فرود آمد و قسمتی از آیه سوم سوره مائده را نازل کرد که می فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و...»و پیامبر تکبیر گفتند و شور و غوغایی در مردم به پاشد و مردم گروه گروه نزد علی علیه السلام آمدند و به او تبریک گفتند؛ از جمله، عمر و ابو بکر بر علی علیه السلام «آفرین باد» گفتند که رهبر و مولای مؤمنان شده است؛ و حسّان، شاعر بزرگ اسلامی، در همان صحنه شعری زیبا سرود.
نکته ها و اشاره ها:
1.آیه فوق چند ویژگی دارد:
الف)در دو آیه قرآن خطاب «یا أَیهَا الرَّسُولُ» هست که یکی همین آیه است؛ و روشن می کند که مطلب آیه با رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ارتباط دارد. ب)تنها آیه ای از قرآن که به پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد کوتاهی کردن در تبلیغ هشدار می دهد همین آیه است؛ و مطلب آن قدر مهم است که آن را معادل همه ی رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله می شمارد. ج)در آیه فوق سخن از حفظ پیامبر صلی الله علیه و آله(از دشمنان) است و به ایشان وعده محافظت می دهد. مجموع این مطالب نشان می دهد که مطلب مهمی باید ابلاغ می شد که تبلیغ آن با سرنوشت رسالت گره خورده بود و دشمنان زیادی داشت؛ به طوری که ابلاغ آن برای پیامبر صلی الله علیه و آله خطرناک بود. پس مسائلی مثل مبارزه با شرک، ابلاغ قوانین اسلامی و مبارزه با اهل کتاب و منافقان نمی توانست موضوع آیه باشد؛ زیرا این امور قبل از نزول این آیه هم مطرح بوده اند. پس با توجه به آیه فوق که در سوره ی مائده است و در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده، روشن می شود که مسأله ی مهم جانشینی آن حضرت مطرح است که رقیبانی دارد و دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را برمی انگیزد.
2.واژه «مولی » در لغت به معنای «سرپرست، رهبر، دوست، یار و یاور» می آید، و در حدیث غدیر به معنای سرپرستی است؛ چرا که: اولًا، اعلام دوستی علی علیه السلام این همه مقدمات و سخن رانی نمی خواهد.
و ثانیاً، اعلام دوستی علی علیه السلام چیزی نبود که باعث مخالفت شود و پیامبر صلی الله علیه و آله از اعلام آن بهراسند و دل داری خدا را بطلبند. و ثالثاً، در خطبه غدیر، قراین و شواهدی است که مولی به معنای اولویت در تصرف و سرپرستی و رهبری است؛ از جمله آن که پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه، از مردم بر «اولویت خودش بر جان آنان» اقرار گرفتند. و رابعاً، در شعر حسّان که در همان روز گفته شده، تعبیر «امام» و «هادی» برای علی علیه السلام به کار رفته است که جمعی از بزرگان اهل سنت آنها را حکایت کرده اند.
3.امام علی علیه السلام در موارد متعددی به حدیث غدیر استناد کرده است؛ از جمله، در روز شوری و در برابر عثمان در مسجد و در جنگ جمل و صفین در برابر مخالفان.
4.آیات قبل و بعد این آیه در مورد کافران است، و این ضرری به مطلب نمی زند؛ چون قرآن یک کتاب تربیتی است و گاهی آیات مختلف را در کنار هم می آورد و لحن این آیه نیز نشان می دهد که با آیات دیگر متفاوت است.
5.در آیه فوق، «کافرین»، به معنای لغوی اش، یعنی «منکران و حق پوشان» آمده است و اشاره به منکران جانشینی علی علیه السلام دارد که خدا آنان را هدایت نخواهد کرد.
آموزه ها و پیام ها:
1.انتخاب رهبر مسلمانان با خدا و ابلاغ آن با رسول است.
2.خدا از رهبران و مبلغان دینی در برابر خطراها، حمایت می کند.
3.رهبران و مبلغان دینی از خطرها نهراسند و به وظیفه خود عمل کنند.
4.کفر و انکار مانع استفاده از هدایت الهی است.[10]
آیه تطهیر
إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا[11]خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما خاندان (پیامبر) ببرد و کاملًا شما را پاک سازد.
شأن نزول
داستان نزول این آیه را در منابع تفسیری شیعه و اهل سنت این گونه حکایت کرده اند که پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و عبایی بر آنان افکند و فرمود: خدایا اینها خاندان من هستند؛ آلودگی را از آنها دور کن و آنها را پاک گردان. پیامبر سه بار این جمله را تکرار کردند و در این هنگام این آیه فرود آمد و تطهیر و پاکی اهل بیت را اعلام کرد.
نکته ها و اشاره ها:
1.آیه تطهیر به پاکی و عصمت اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده است. آیه تطهیر مربوط به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نیست؛ چرا که: اولًا، تمام ضمیرهای قبل و بعد آیه، مؤنث هستند، ولی ضمیرهای آیه تطهیر مذکرند. ثانیاً، روایات زیادی در منابع تفسیری شیعه و اهل سنت آمده است که بیان می کند آیه ی تطهیر مخصوص پنج نفر، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است. بسیاری از این روایات را زنان پیامبر نیز حکایت کرده اند. و «حدیث کساء» در این مورد مشهور است. بنابراین چنان که گفته شد، واژه «اهل بیت» در این جا افراد مخصوصی از اهل خانه ی پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.
2.«رِجْس» در اصل به معنای چیز ناپاک است، خواه ناپاکی از نظر طبع آدمی باشد یا بر اساس حکم شرع یا عقل و خواه پلیدی و آلودگی درونی باشد یا ظاهری و در این جا به معنای هر گونه پلیدی و گناه است و تطهیر به معنای پاک ساختن است که در این جا تأکیدی بر نفی آلودگی و پلیدی است.
3.واژه «یرید» شامل اراده تکوینی و تشریعی خدا می شود. اراده تشریعی همان قانون گذاری و خواستن از مردم است. و اراده ی تکوینی، یعنی اراده ی وجودی و ایجاد چیزی به صورتی خاص. اما در این جا اراده تکوینی مقصود است؛ چرا که اراده ی تشریعی مخصوص اهل بیت علیهم السلام نیست. پس مقصود آیه آن است که خدا علاوه بر هدایت و ارشادات تشریعی، مقدمات و اسباب پاکی را برای فرهیختگان امت(اهل بیت علیهم السلام) فراهم ساخته است، و می خواهد که آنان پاک گردند.
4.این آیه بر عصمت اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد؛ زیرا اراده خدا تخلّف ناپذیر است و «انّما» نیز برای حصر است و روشن می شود که اراده حتمی خدا فقط آن است که اهل بیت از هر گونه پلیدی دور باشند.
5.معصوم بودن اهل بیت علیهم السلام به معنای جَبر نیست، چون آنان علاوه بر لیاقت ذاتی و موهبتی از طرف خدا، دارای شایستگی های اکتسابی هستند و با اراده خویش گناه نمی کنند و با این عصمت ارادی می توانند الگوی دیگران قرار گیرند.
6.چرا آیه تطهیر در لابه لای آیات مربوط به زنان پیامبر قرار گرفته است و به وسیله ضمایر و روایات از جملات قبل و بعد متمایز شده است؟ مفسران در پاسخ به این پرسش چند مطلب بیان کرده اند:
الف)این نخستین بار نیست که قرآن یک جمله ی معترضه در لابه لای آیات می آورد، برای مثال در آیه سوم سوره مائده نیز آیه ی «اکمال» به صورت معترضه بین آیات مربوط به غذاهای حرام آمده است و این روش ادبیان عرب است که در اشعار آنان نیز نمونه دارد؛ همان طور که در ادبیات فارسی و غیر آن نیز از این شیوه استفاده می شود تا مطلبی برجسته شود یا تذکری در لابه لای مطلب آورده شود.
ب)قرآن با بیان «آیه تطهیر» می خواهد به زنان پیامبر گوش زد کند که شما در کنار افرادی معصوم قرار دارید؛ پس مراقب اعمال خود باشید؛ به عبارت دیگر عصمت اهل بیت پیامبر را به رخ همسران پیامبر می کشد، تا آنان را برای پذیرش دستورات قبل و بعد این آیه بیش تر آماده کند، و لازمه ی این مطلب آن بوده که آیه ی تطهیر در کنار آیات مربوط به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله آورده شود.
آموزه و پیام:
1.اهل بیت علیهم السلام الگوی کامل پاکی هستند.
آیه شوق شهادت
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا[12] از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر (اساس) آن پیمان بسته اند، صادقانه(وفا) کرده اند؛ و از آنان کسی است که پیمانش را به پایان رسانده (و به شهادت رسیده)؛ و از آنان کسی است که منتظر است و هیچ تغییری (در پیمان خود) نداده است.
نکته ها و اشاره ها
1.در این آیه واکنش مؤمنان در برابر جنگ سخت احزاب به تصویر کشیده شده است؛ مردانی که با دیدن سپاه بزرگ دشمن ایمانشان افزوده می گردد و در برابر خدا و پیامبر تسلیم اند و به فرمان آنان به میدان می روند و یکی پس از دیگری جان فدای دوست می کنند و برخی نیز منتظرند و زبان حالشان آن است که: رفیقان می روند نوبت به نوبت، خوش آن روزی که نوبت بر من آید.
2.در این آیات مقصود از وعده خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله به مؤمنان چیست؟ مفسران در این مورد دو احتمال داده اند: الف)منظور سخن پیامبر باشد که به مؤمنان گفته بود به زودی قبایل عرب و دشمنان دست به دست هم می دهند و به سراغ شما می آیند، ولی پیروزی با شماست. ب)مقصود وعده ای است که در آیه 214 سوره بقره به مسلمانان داده شد که: گمان می کنید به سادگی وارد بهشت می شوید بدون آن که حوادثی هم چون حوادث گذشتگان برای شما رخ دهد؟ کسانی که عرصه بر آنان چنان تنگ شد که پیامبر و مردم گفتند: یاری خدا کجاست؟ البته مانعی ندارد که مقصود آیه هر دو مورد باشد.
3.در این آیه از دو گروه مؤمنان سخن گفته شده است؛ یعنی شهیدان که به وعده خود وفا کردند و مؤمنان استوار و منتظر که بر سر عهد خود هستند.در احادیث از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: این آیه در باره ما نازل شده است،(و قبلًا مردانی هم چون حمزه از ما شهید شدند) و به خدا سوگند من انتظار(شهادت) می کشم. و از ابن عباس روایت شده که مقصود آیه، «حمزه سید الشهداء» و شهیدان احد و انَس بن نَضْر و یاران اوست(که انَس به جنگ بدر نرسید و پیمان بست که در جنگ بعدی شرکت کند و در جنگ احد فرار نکرد و مجروح و در نهایت شهید شد). و در حکایات تاریخ عاشورا آمده است که امام حسین علیه السلام در هنگام خداحافظی با یارانش می فرمود: ما نیز پشت سر شما می آییم و آیه ی فوق را تلاوت می کرد و نیز بر سر جنازه برخی شهیدان این آیه را قرائت کرد. روشن است که این آیه معنای وسیعی دارد و تمام مؤمنان مجاهد و شهیدان راه اسلام را در برمی گیرد که افرادی هم چون حمزه و امام علی علیه السلام در رأس آنان هستند.
آموزه ها و پیام ها
1.ایمان و تسلیم مؤمنان در هنگام جنگ و سختی افزایش می یابد، چون صدق وعده های الهی را می بینند.
2.مؤمنان راستین دو گروه اند: گروهی در راه پیمان شهید می شوند و گروهی منتظر و استوار می مانند (شما نیز از آنان باشید).
3.اگر از جنگ سالم برگشتید، همواره منتظر (فرصت دیگری برای نبرد و شهادت) باشید و عقیده و پیمان خود را تغییر ندهید.
4.از نشانه های مؤمنان راستین، افزایش ایمان و تسلیم در میدان جنگ و ایستادگی تا شهادت است.[13]
آیه علم الکتاب
قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب[14]بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. روایات شیعه و سنّی دلالت دارند، بر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه معانی و معارف قرآن را به حضرت علی علیه السلام تعلیم داده و آن حضرت نیز بدون کم ترین خطا و اشتباهی همه آن معانی و معارف را دریافت نموده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. و علم قرآن کریم نزد امیرالمؤمنین علیه السلام است.
نکته ها و اشاره ها:
1.این آیه پاسخی قاطع به افراد لجوجی می دهد که علی رغم معجزات، پیامبر صلی الله علیه و آله را فرستاده خدا نمی دانند؛ به آنان می گوید که گواهی خدا و کسانی که دانش قرآنی دارند کافی است.
2.در این جا اشاره شده که هر کس به قرآن آگاهی کافی دارد، اعجاز آن را درک می کند و می داند که این ساخته ی مغز بشر نیست و حتماً از سوی خدا فرود آمده است؛ پس به حقانیت پیامبر صلی الله علیه و آله پی می برد.
3.در برخی احادیث حکایت شده که مقصود از «کسانی که به قرآن آگاهی دارند»، امام علی علیه السلام و امامان اهل بیت علیهم السلام هستند. روشن است که این گونه احادیث مصداق های کامل این آیه را بیان می کنند، و گرنه مفهوم آیه وسیع است.
آموزه ها و پیام ها:
1.رهبران الهی در برابر لجاجت مخالفان، به گواهی خدا و دانشمندان قرآنی دل خوش باشند.
2.مقام دانشمندان قرآنی بسی بلند است و گواهی آنان در ردیف گواهی خدا مطرح است.
3.قرآن شاهد صدق رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است و در این مورد، شهادت متخصصان قرآنی کافی است.[15]
آیه لیله المبیت:
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله[16] و از مردم کسی هست که جان خود را می فروشد (بذل می کند) در راه بدست آوردن رضای خدا.
شأن نزول
بسیاری از دانشمندان و مفسران شیعه و اهل سنّت داستان نزول آیه فوق را این گونه حکایت کرده اند: وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت به مدینه مهاجرت کند، امانت هایی را که از مردم نزد او بود به حضرت علی علیه السلام سپرد و او را به جای خویش گذارد و در آن هنگام که مشرکان اطراف خانه ی او را محاصره کردند و قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند، به علی علیه السلام دستور داد که در بستر او بخوابد و پارچه ی سبز رنگی را که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله بود بر روی خویش بکشد. علی علیه السلام این کار را از جان پذیرفت و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به طرف غار ثور حرکت کرد. آیه فوق بدین مناسبت نازل شد و از این رو آن شب را «لَیلَةُ المَبیت» خواندند.
نکته ها و اشاره ها
1.در این جا انسان فروشنده، و خدا خریدار و مورد معامله «جان» و بهای معامله «خشنودی پروردگار» است. تجارتی که در آیه ی فوق مطرح می شود با تجارت های مردم با خدا که در آیات دیگر آمده است فرق بسیار دارد. بهای معامله در آیات دیگر، بهشت و نجات از آتش است، ولی در این جا فروشنده در برابر جانبازی خود نظری به بهشت و ترسی از دوزخ ندارد و تمام توجه او به جلب خشنودی پروردگار است. این بالاترین معامله ای است که انسان ممکن است انجام دهد. آری بزرگ ترین سود آن است که انسان بهترین کالای خود، یعنی جانش را به خدا بفروشد، آن هم نه برای بهشت بلکه برای کسب رضای دوست.
2.آیه فوق در مورد علی علیه السلام فرود آمده و عظمت فداکاری ایشان را نشان می دهد، ولی محتوای آیه یک حکم کلّی و عمومی است و شأن نزول موجب انحصار آیه نمی شود. پس آیه فوق شامل انسان های علی گونه و فداکار در راه خدا می شود. اینان تنها با خدا معامله می کنند و هر چه دارند حتی جان خود را به او می فروشند و جز رضای او چیزی نمی خرند. با فداکاری های اینان است که امر دین و دنیا اصلاح می شود و حق و حقیقت زنده و پایدار می ماند و درخت اسلام بارور می گردد.
3.آیه فوق، با توجه به شأن نزول، کسانی را ستایش می کند که جان خود را در معرض خطر و فروش قرار می دهند، هر چند حادثه ای اتفاق نیفتد. آری، در راه خدا استقبال از خطر و نترسیدن و بنده خدا بودن و اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله مهم است؛ یعنی مهم نیست که نتیجه ی کار شهادت باشد یا اسارت، یا پیروزی.
آموزه ها و پیام ها
1.جان خود را ارزان نفروشید، که خریدار جان شما خداست و بهای آن رضای اوست.
2.هر بنده ای که در راه خدا فداکاری کند، با رأفت و مهر الهی روبه رو می شود.
3.در راه خدا (و رهبران الهی) فداکاری کنید.[17]
آیه مباهله:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِین[18]و هر گاه بعد از دانشی که تو را[حاصل ] آمده،(باز) کسانی در(مورد) آن با تو به بحث(و ستیز) برخیزند، پس بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان، را دعوت کنیم، سپس مباهله می کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.»
شأن نزول
در روایات اسلامی آمده است که وقتی سخن از مباهله بین پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان شد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و مشورت کنند؛ و نتیجه مشاوره آنها این شد که اگر مشاهده کردید محمد با جمعیت زیاد و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسید و با او مباهله کنید، زیرا حقیقتی در کار او نیست و از این رو متوسّل به غوغاسازی شده است؛ و اگر مشاهده کردید که محمد با افراد محدود و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است و بدانید که او پیامبر خداست. هنگامی که همگان در روز موعود به میعادگاه آمدند، دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندش حسین را به آغوش دارد و دست حسن را گرفته و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام همراه او هستند و به آنها سفارش می کند که هرگاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید. مسیحیان با دیدن این صحنه سخت به وحشت افتادند و از مباهله صرف نظر کردند. و حاضر به مصالحه شدند و با پذیرش شرایط مسلمانان تسلیم شدند.
نکته ها و اشاره ها
1.در اصطلاح قرآن مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی چند نفر که درباره ی یک مسأله مهم مذهبی اختلاف دارند، در یک محل جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را لعنت نماید و مجازات کند.
2.جریان مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران، نشانه ایمان و راستی دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. اگر کسی به کار و دعوت خود و نتیجه ی مباهله ایمان نداشته باشد، اقدام به این کار نمی کند؛ چرا که اگر دعای او به اجابت نرسد و مخالفان در همان صحنه به مجازات الهی گرفتار نشوند، نتیجه ای جز رسوایی نخواهد داشت. از این روست که گفته اند جریان مباهله یکی از نشانه های صدق دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله است.
3.مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه ی مباهله در حقّ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است؛ یعنی مقصود از واژه «فرزندان ما» همان حسن و حسین علیهما السلام و مقصود از واژه «زنان ما» همان فاطمه علیها السلام و مقصود از «جان های ما» همان علی علیه السلام است. و در این مورد روایات فراوانی حکایت شده است.
و برخی این آیه را قوی ترین دلیل فضیلت اهل بیت علیهم السلام می دانند. این مزیتی است که هیچ کس بر اهل بیت علیهم السلام در آن پیشی نگرفته و هیچ انسانی به این فضیلت نرسیده است.
4.آیه فوق با تعبیر «أَبْناءَنا» که «حسن و حسین علیهما السلام را فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله خواند» در حقیقت بر یک تفکر جاهلی عرب خط بطلان کشید؛ چرا که آنان فرزندان دختر را فرزند حقیقی انسان نمی دانستند و تنها فرزندان پسر(نوه پسری) را فرزند خود می دانستند.
5.آخرین برگ برنده مؤمنان واقعی دعاست. چنانچه کسی در برابر منطق و استدلال و معجزه تسلیم حق نشد، می توان از غیب کمک گرفت و با او به مبارزه ای معنوی برخاست. اما رتبه ی دعا و نفرین در مبارزه با دشمن، بعد از منطق و استدلال قرار دارد.
6.آیه فوق فقط به مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران اشاره می کند، اما مباهله در برابر مخالفان یک حکم عمومی است؛ یعنی چنانچه استدلال های افراد باایمان و پارسا بر دشمن تأثیرگذار نشد، می توانند مخالفان را به مباهله دعوت کنند. در این مورد روایاتی نیز در منابع اسلامی حکایت شده است.
7.مباهله در روز بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه ذی الحجه، در محلی بیرون از شهر مدینه واقع شد که اکنون داخل شهر مدینه قرار دارد و مسجدی به نام «مسجد الاجابه» به جای آن ساخته شده که تقریباً در یک کیلومتری مسجد النبی صلی الله علیه و آله است.
8.در آیه فوق، فاطمه علیها السلام در کنار مردان مطرح است. این نشان می دهد که زنان در مواقع حساس تاریخ اسلام حضور داشته و به سهم خود در پیش برد اهداف اسلامی کمک کرده اند.
9.آیه فوق و شأن نزول آن نشان می دهد که در مباهله، که نوعی دعاست، شخصیت افراد مهم تر از تعداد آنهاست؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله تعدادی اندک اما بسیار بزرگوار و با شخصیت و عزیز را برای مباهله به همراه برد.
10.واژه لعنت به معنای دوری از رحمت الهی است، و از این آیه استفاده می شود که دروغ گویان مستحق لعنت الهی اند، یعنی از رحمت الهی دور می شوند.
آموزه ها و پیام ها
1.از مباهله(نفرین دسته جمعی دو طرفه) می توان به عنوان وسیله ای برای مبارزه با دشمنان استفاده کرد.
2.در مرحله نخست با دشمنان مبارزه ی منطقی کنید و اگر اثر نکرد مباهله نمایید.
3.پس از روشن شدن حقایق و استدلال منطقی، جای بحث و جدل نیست.
4.در مباهله از نزدیک ترین و با کیفیت ترین افراد استفاده کنید.
5.علی علیه السلام هم چون جان پیامبر صلی الله علیه و آله، و حسن و حسین علیهما السلام فرزندان او و فاطمه علیها السلام خانواده حقیقی اوست.
6.دروغ گویان سزاوار لعنت الهی(و دوری از رحمت خدا) هستند.[19]
آیه مودت
قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکور[20]بگو: «از شما هیچ پاداشی بر این(رسالت) نمی طلبم، جز دوستی در(مورد) نزدیکان.» و هر کس نیکی را به دست آورد، برای او در آن نیکی می افزاییم. به راستی که خدا بسیار آمرزنده [و] بسی سپاس گزار است.
نکته ها و اشاره ها
1.در مورد این آیه چهار تفسیر درباره «القُربی» ارائه شده است:
الف)مقصود نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله، یعنی اهل بیت علیهم السلام هستند، که محبت آنها مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و وسیله ای برای قبول امامت آنهاست که استمرار نبوت است. ب)مقصود چیزهایی است که انسان را به خدا نزدیک می سازد. ج)مقصود آن است که خویشاوندان خودتان را دوست داشته باشید و صله رحم کنید. د)مقصود حفظ حرمت خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله توسط قبایل عرب است که پیامبر از طریق نسبی یا سببی با آنها خویشاوند بود. البته تفسیر سوم و چهارم با مزد رسالت تناسبی ندارد و تفسیر دوم نیز مناسب نیست؛ چرا که مسلمانان همگی نزدیک شدن به خدا را دوست دارند و نیازی نبود که بر آن تأکید شود و مزد رسالت قرار گیرد و دوستی اموری که انسان را به خدا نزدیک می کند کافی نیست، بلکه دستور به اطاعت خدا لازم بود که در آیه نیامده است. بنابراین تفسیر اول مناسب ترین تفسیر است که مورد قبول جمعی از مفسران قدیمی و تمام مفسران شیعه است و روایات زیادی آن را تأیید می کند. و در قرآن در پانزده مورد دیگر که واژه «القربی » به کار رفته است، به معنای خویشاوندان نزدیک است.
2.در آیات متعدد قرآن به پیامبر دستور داده شده که بگوید: من مزدی برای رسالت خود از شما نمی خواهم. و اگر پاداشی از شما بخواهم برای خود شماست؛ آن هم برای کسانی که بخواهند راهی به سوی خدا برگزینند.
و در نهایت در آیه فوق، مزد رسالت را دوستی اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است که ادامه رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و موجب هدایت مردم به سوی خداست؛ یعنی سود آن به کسانی می رسد که این محبت را داشته باشند.
3.در منابع حدیث شیعه و اهل سنت به طور مکرر حکایت شده که این آیه در مورد خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ از جمله در منابع حدیثی اهل سنت آمده است که: وقتی این آیه فرود آمد، مردم گفتند: ای رسول خدا! مقصود از خویشاوندان تو کیست که دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ پیامبر فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان آنها.
4.با توجه به این که سوره شوری، در مکه نازل شده است، نزول این آیه در مورد محبت آل محمد اهمیت دو چندان پیدا می کند؛ چرا که روشن می شود دوستی اهل بیت علیهم السلام از اوایل اسلام و در زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه بودند مورد عنایت الهی بوده و بر آن تأکید شده و آن را مزد رسالت قرار داده اند و این در حالی است که در مکه شیعه و اهل سنت به معانی امروز وجود نداشت.
5.از این آیه مقام معنوی اهل بیت و خویشاوندان و آل محمد علیهم السلام به خوبی استفاده می شود و مفسران اهل سنت در این مورد حدیثی را از پیامبر حکایت کرده اند که فرمود: هر کس بر محبت آل محمد از دنیا برود شهید، آمرزیده، توبه کار، با ایمان کامل و با مژده به بهشت مرده است. و هر کس با دشمنی آل محمد از دنیا برود، مأیوس از رحمت الهی و کافر از دنیا رفته که بوی بهشت را نمی شود.
6.جالب آن است که در این آیه نفرمود پاداش رسالت پیامبر محبت یا عشق به اهل بیت علیهم السلام است، بلکه فرمود: «پاداش رسالت پیامبر مودّت اهل بیت علیهم السلام است.» و مودّت کم ترین مرحله ی محبت است. یعنی وظیفه ی امت اسلام را آسان کرد، و مراحل عالی محبت و عشق به اهل بیت را بر مردم واجب نکرد بلکه اشاره کرد که اگر کسی کوچک ترین دوستی و محبتی به اهل بیت علیهم السلام داشته باشد، پاداش رسالت را به انجام رسانده است، یعنی پایین ترین مرحله محبت اهل بیت علیهم السلام که همان مودّت است موجب نجات و سعادت می شود تا چه رسد به مراحل عالی دوستی، محبت و عشق به آنان که انسان را به پیروی از آنان و الگو قرار دادن آنها و مراحل عالی کمال می رساند.
7.در این آیه به این قانون کلی در مورد کسب نیکی ها و حسنات اشاره شده است که هر کس نیکی به دست آورد، خدا بر آن می افزاید و بدان برکت می دهد و نیکی کارش را افزون می سازد و پاداش زیادتر به او می دهد.
8.در برخی احادیث از امام حسن علیه السلام و ابن عباس و دیگران حکایت شده که مقصود از «حسنه» در این آیه دوستی اهل بیت علیهم السلام است. البته روشن است که دوستی اهل بیت علیهم السلام یکی از مصادیق کامل قانون کلی آیه فوق است ولی معنای آیه وسیع است و شامل هر گونه کار نیک می شود.
9.در این آیه خدا بسیار آمرزنده و بسیار سپاس گزار معرفی شده است، و در آیاتی دیگر، خدا بندگان شکور و بسیار سپاس گزار را می ستاید؛ بنابراین او دوست دارد که ما نیز جلوه ای از صفاتش را در وجود خود پیاده کنیم.
آموزه ها و پیام ها
1.بهشت و نعمت های دلخواه آن، مژدگانی مؤمنان شایسته کردار است.
2.پاداش زحمات پیامبر صلی الله علیه و آله را با دوستی آل محمد علیهم السلام ادا کنید.
3.خدا بر نیکی های شما می افزاید (پس حرکت از شما و برکت از خدا).
4.خدا با گذشت و بسیار سپاس گزار است (شما نیز جلوه ای از صفات الهی را در خود پیاده کنید و این گونه باشید).[21]
آیه ولایت
إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون[22] سرپرست شما، تنها خدا و فرستاده او و کسانی که ایمان آورده اند؛ می باشند(همان) کسانی که نماز را بر پا می دارند، و در حالی که آنان در رکوعند، زکات می دهند.
شأن نزول:
در احادیث متعدد شیعه و اهل سنت این گونه حکایت شده که روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با اصحاب در مسجد نماز می خواندند و نیازمندی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد. او رو به سوی آسمان کرد و شکایت نمود. در همین حال علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت دست راست اشاره کرد و شخص نیازمند نزدیک آمد و انگشتر علی علیه السلام را بیرون آورد. پس از این جریان و بعد از اتمام نماز، پیامبر اسلام در حق علی علیه السلام دعا کردند و از خدا خواستند تا او را وزیر آن حضرت گرداند. هنوز دعای پیامبر پایان نیافته بود که فرشته وحی فرود آمد و آیه فوق را بر حضرت نازل کرد.
نکته ها و اشاره ها
1.داستان نزول آیه فوق در مورد امام علی علیه السلام و زکات دادن یا انفاق کردن ایشان در حال رکوع، از بیش از ده نفر از صحابه بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله، مثل عمار یاسر، جابر بن عبد اللّه انصاری و ابوذر غفاری حکایت شده است. همان طور که از خود امام علی علیه السلام نیز نقل شده است. و حتی حضرت در روز صفین به این آیه استدلال کردند. از ابوذر حکایت شده که امام علی در روز «شوری » نیز به این آیه استدلال کردند؛ و حتی حسان بن ثابت، شاعر معروف عصر پیامبر، مطلب فوق را به صورت شعر در آورد.
2.امام علی علیه السلام در حال نماز به غیر خدا توجه نمی کرد، اما همان امام، در حال رکوع، در حالی که به خدا توجه دارد، به یک نیازمند نیز توجه دارد؛ این دو توجه در یک راستاست؛ یعنی توجه به فقیر، توجه به خود نیست، بلکه در طول توجه به خدا و در راستای آن است؛ آری، توجه به خلق خدا، ضرری به اخلاص برای خدا نمی زند.
3.واژه «وَلی» در اصل به معنای نزدیکی و توالی دو چیز است و به معنای سرپرست، صاحب اختیار و متصرف، رهبری مادی و معنوی، دوست و یاور می آید. در این جا مقصود دوستی و یاوری نیست؛ چون دوستی و یاری مؤمنان یک حکم کلی است که شامل همه ی مؤمنان می شود و نه فقط مؤمنانی که در حال نماز زکات می دهند. از این جا روشن می شود که واژه «ولی» در این آیه به معنای سرپرست و صاحب اختیار بودن و رهبری مادی و معنوی است که در ردیف ولایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرد.
4.ولایت مخصوص خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام است؛ و نوع ولایت آنها هم سان، و روح ولایت آنها یکی است.
5.آیه فوق ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام را اثبات می کند، اما با الغای خصوصیت، و وجود صفات امامت در بقیه ی امامان، شامل آنان نیز می شود؛ همان طور که در برخی روایات به این مطلب اشاره شده و برخی از مفسران نیز این مطلب را از مضارع بودن برخی افعال آیه استفاده کرده اند که دلالت بر استمرار دارد.
6.آیه فوق به نصب رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام (و امامان بعد از او) به ولایت و امامت اشاره دارد؛ همان گونه که در زمان غیبت امام، این ولایت و رهبری با ولایت فقیه استمرار می یابد.
7.واژه «رکوع» در اصل لغت به معنای خضوع است، اما در بین مسلمانان و در بسیاری از آیات قرآن، «رکوع» به معنای خم شدن(در حال نماز) است که در این جا نیز معنای دوم مراد است و در هیچ جای قرآن از ما خواسته نشده که زکات را همراه با خضوع بپردازیم.
8.واژه «زکات» به معنای مالیات واجب اسلامی می آید و نیز به معنای هر گونه انفاق مستحبی، در سوره های مکی قرآن آمده است. در آیه فوق می تواند یکی از دو معنا مقصود باشد، چرا که امام علی علیه السلام در جنگ های اسلامی یک سرباز فعّال بود و غنایمی به دست می آورد و در مدینه نیز کشاورزی می کرد و بعید نیست که به اموال ایشان زکات تعلق گرفته باشد. و از طرف دیگر دادن انگشتری ارزان قیمت، به عنوان انفاق و بخشش به فقیر، در شأن امام علی علیه السلام بود.
9.واژه «الَّذِینَ» در آیه فوق جمع است، ولی در مورد امام علی علیه السلام به کار رفته است که یک نفر است. این نوع کاربرد واژه ها در ادبیات عرب رایج است و در خود قرآن نیز در موارد مکرر دیده می شود.
10.انجام کارهای جزئی، نماز را باطل نمی کند.
آموزه ها و پیام ها
1.ولایت و سرپرستی امت اسلام، با خدا و رهبران الهی است.
2.ولایت مسلمانان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله با مؤمنی مشخص(به نام علی علیه السلام) است.
3.(در همه حال)، حتی در حال نماز، به یاری نیازمندان بشتابید.
4.پیوند با خدا و خلق را همراه سازید. قرآن کریم در آیه ی پنجاه و ششم سوره مائده به پیروان ولایت و حزب اللَّه وعده پیروزی می دهد و می فرماید: وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ و هر کس که ولایت خدا و فرستاده او و کسانی را که ایمان آورده اند، بپذیرد، پس(از حزب خداست و) براستی که تنها، حزب خدا پیروزمند است.
آیه هدایتگری امام علی علیه السلام
وَ یقُولُ الَّذِینَ کفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ[23] و کسانی که کفر ورزیدند، می گویند: «چرا نشانه(معجزه آسایی) از طرف پروردگارش بر او فرود نیامده است؟!»(ای پیامبر) تو فقط هشدار دهنده ای؛ و برای هر گروهی رهنمایی است.
نکته ها و اشاره ها
1.«آیه» به معنای نشانه است و در این جا مقصود معجزاتی است که نشانه حقانیت پیامبر باشند.
2.معجزه کار خارق العاده ای است که برای اثبات نبوّت آورده می شود. مردم حق دارند از پیامبران دلیل و سند حقانیت آنان را بخواهند و آنها نیز طبق فرمان الهی معجزاتی ارائه می کنند.
3.برخی از مخالفان پیامبران، از روی لجاجت، در هر زمان، درخواست معجزه و کار خارق عادت می کردند.
این گونه معجزات را «معجزات اقتراحی» می نامند که هدف آن رسیدن به حقیقت و اثبات حق نبود و از این رو پیامبران به این بهانه جویی ها توجه نمی کردند.
4.کافران از پیامبر صلی الله علیه و آله درخواست معجزه و آیه می کردند. این در حالی بود که قرآن کریم به عنوان یک معجزه جاویدان در دست رس آنان بود و آنها را به مبارزه می طلبید؛ پس روشن می شود که درخواست مجدد معجزه چیزی جز بهانه جویی نبود.
5.پیامبران ادعا نمی کردند که هر زمان بخواهند، بدون وجود زمینه ی هدایت و فرمان الهی، کار خارق العاده می کنند، بلکه وظیفه ی اصلی آنان هدایت و تعلیم و تربیت مردم بود و از این رو به بهانه جویی ها و درخواست معجزات اقتراحی پاسخ منفی می دادند و هرگاه که در راستای هدایت گمراهان و هشدار به آنها، نیاز به معجزه ای بود، مسلماً کوتاهی نمی کردند و به فرمان خدا معجزه ای می آوردند.
6.در این آیه از «هشدار دهنده» و «هدایت کننده» سخن گفته شده است. هشدار برای آن است که گمراهان به راه آیند و هدایت برای آن است که مردم را در مسیر صحیح به پیش ببرند. یعنی منظور از هدایت کننده در این آیه، کسی است که راه پیامبر صلی الله علیه و آله را ادامه دهد.
7.«انّما» برای منحصر کردن چیزی است؛ یعنی تنها کار پیامبر صلی الله علیه و آله هشدار دادن به مردم است، در حالی که در آیات متعددی از قرآن وظایف دیگری هم چون بشارت دادن برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده است. پس در این جا حصر اضافی و نسبی است؛ یعنی در برابر و نسبت به پندار کافران سخن می گوید.
آنها فکر می کردند وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله آوردن کارهای خارق العاده است و این آیه آن را نفی می کند و هشدار دادن را وظیفه آن حضرت بیان می کند. البته این به معنای نفی وظایف دیگر پیامبر نیست.
8.این آیه یک قانون عمومی را در مورد جامعه بشری بیان کرده است؛ یعنی خدا برای هر گروه از مردم هدایتگری قرار داده است و هیچ جامعه ای خالی از وجود راهنما نخواهد بود. و برخی مفسران همین آیه را دلیل بر آن دانسته اند که هیچگاه زمین خالی از امام و حجّت نخواهد بود.
9.دانشمندان شیعه و اهل سنت در احادیث متعددی از پیامبر صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام و ابن عباس حکایت کرده اند که در این آیه، مقصود از «هشدار دهنده» پیامبر صلی الله علیه و آله و منظور از «هدایت کننده» امام علی علیه السلام است. البته هدایتگری ملت ها بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله توسط امام علی علیه السلام و دیگر امامان و نیز علمای اسلام صورت می گرفته است؛ پس این روایات مصداق کامل و برتر هدایتگر را معرفی می کنند.
آموزه ها و پیام ها
1.بهانه جویان کافر، به هدف اصلی پیامبران توجه ندارند.
2.برنامه پیامبران الهی، هشدار به مردم است(نه برآوردن بهانه جویی های کافران).
3.خدا برای راه نمایی هر گروهی، هدایتگری قرار می دهد(پس هدایتگر قوم خود را بشناسید).
4.وظیفه ی رهبران و مبلغان الهی هدایتگری و هشدارگری است.[24]
پی نوشت ها
[1] نساء/ 59
[2] تفسیر قرآن مهر، ج4، ص 176
[3] مائده/ 3
[4] همان، ج5، ص42
[5] بقره/ 274
[6] همان، ج2، ص 325
[7] بینة/ 8
[8] تفسیر قرآن مهر، ج22، ص 296
[9] مائده/ 67
[10] همان، ج 5، ص 176
[11] احزاب/ 33
[12] احزاب/ 23
[13] همان، ج 16، ص334
[14] رعد/ 43
[15] همان، ج10، ص 278
[16] بقره/ 207
[17] همان، ج 2، ص159
[18] آل عمران/ 61
[19] همان، ج3، ص132
[20] شوری/ 23
[21] همان، ج18، ص 286
[22] مائده/ 55
[23] رعد آیه 7
[24] همان، ج10، ص 208