به گفتهی شاردن (1053-1125/ 1643-1713)، سیاح فرانسوی، جراحی نزد ایرانیان فن ویژهای شمرده نمیشد و به طور سنّتی جراحیهای سادهای چون فَصد (خونگیری) را دلاکان و سلمانیها انجام میدادند، (1) چنان که در دارالشفاء، که شاه عباس اول (حکـ: 996-1038) بنا نهاد، در میان کارکنان بیمارستان جراح نبود؛ (2) با این حال، او ذکر کرده که نزد پزشکان شاه کتابهای کالبدشکافی دیده است. (3) به رغم این اظهارنظر، سیاحان دیگر حضور جراحان را در ایران آن روز ثبت کردهاند، گرچه تعداد آنان کمتر و موقعیت اجتماعیشان بسیار نازلتر از پزشکان و داروسازان بود. (4) به گفتهی رافائل مانسی (5) (1022- حـ 1108/ 1613-1696)، کشیش و مبلغ فرانسوی، در روزگار او- که جمعیت اصفهان بین 750.000 تا یک میلیون تن بود- حدود 1.500 پزشک، دویست داروساز و معدودی جراح در اصفهان بودند. (6) به گفتهی الگود، فرض بر این بوده که همهی جراحان صاحب جعبهی ابزاری بودند و مجموعهای از زالوها، ضمادها و روغنها و داروها داشتند. جراح میبایست از دانش داروشناسی نیز آگاه میبود، او با طیف گستردهای از بیماریها، از قبیل انواع زخمها، سیفلیس و شکستهبندی سروکار داشت. (7)
استفاده از برخی داروها و مخدّرها، به منظور خراب کردن بیمار، پیش از دورهی صفوی (حـ 906-1135) معمول بود و در همین دوره اصطلاح «بیهوش کردن» جایگزنی اصطلاح «تنویم» شد. (8) به علاوه، مواردی از جراحی و کاربردهای دیگر آن نیز ثبت شده است؛ از جمله استفاده از شبه جراحیهای ساده به منظور مجازات یا شکنجهی مجرمان (مثل کورکردن، اخته کردن و...) اخته کردن غلامان برای به کارگماری آنان در حرمخانهها، تلفات اخته کردن بیماران زیاد بود و حدود یک پنجم افرادی که تحت این عمل قرار میگرفتند، زنده میماندند. شاه عباس خود به اخته کردن غلامانش علاقه داشت. (9) برای بیرون آوردن چشم از چند روش استفاده میکردند، از جمله برداشتن کرهی چشم (با بریدن اعصاب آن) یا به کاربردن سوزن داغ. بریدن زبان، نه فقط به منظور مجازات، که به عنوان روش درمان سرطان زبان نیز به کار میرفت. (10) برای درمان سرطان سینه هم مواردی از برداشتن سینه ثبت شده است. (11)
بهاءالدوله رازی، پزشک پراهمیت دورهی صفوی، با آنکه جراح نبود، در کتابش خلاصةالتجارب مواردی از جراحیهای آن زمان را شرح داده است؛ از جمله جراحی برای درمان سَعفَه (نوعی بیماری پوستی)، (12) شکستگی استخوان سر که موجب تباهی استخوان شده بود (13) و بازکردن آماسها. (14) به نوشتهی او، در درمان سَعفَه، علاءالدین هندی، جراح ساکن هَری [هرات]، پس از بیهوش کردن بیمار تمام پوست سر او را برداشت و به جای آن پوست تازهی سگ را دوخت و بست و مرهم و ضماد بر آن گذاشت تا پوست وصل شد و رویید. (15)
کتاب دیگر ذخیرهی کامله یا ذخیرهی جراحی، اثر حکیم محمدعلی است. الگود آن را تنها کتابی از دورهی صفوی دانسته که در آن منحصراً به جراحی پرداخته است. (16) این کتاب در شش فصل، سی باب و یک خاتمه، در دورهی شاه صفی صفوی (1038-1052) نوشته شده است. (17) و درمان زخمها و بیماریهای پوستی، خاصیت مفردات و مرکّبات را شامل میشود. در این کتاب از چند جراح، که بر ما شناخته شده نیستند، نام برده شده است و کتاب تصاویری از آلات جراحی دارد. (18) از این کتاب نسخههایی در کتابخانهی ملی پاریس (19) و در برخی کتابخانههای ایران و افغانستان وجود دارد. (20)
آشنایی ایرانیان با پزشکان و جراحان اروپایی از طریق آمدن هیئتهای تجاری، مذهبی، و سیاسی از اروپا به ایران صورت گرفت. غالباً در این هیئتها یک جراح حضور داشت که مردم بومی را نیز درمان میکرد، خصوصاً انگلیسیها که از دورهی صفویه در جنوب ایران (بندرعباس و بوشهر) حضور داشتند. (21) نخستین جراح اروپایی که در دورهی قاجار (در 1216) به ایران آمد، نایب جراح، بریگز (22)، در خدمت کمپانی هند شرقی بود. (23) در هیئت گریبایدوف، که از روسیه آمده بود، هم جراحی حضور داشت که در ماجرای گریبایدوف او نیز کشته شد. (24) عموماً ایرانیان جراح اروپایی را ماهرتر از خودیها میدانستند؛ (25) اما، آنچه سبب آموزش جراحی و پزشکی جدید، به همراه دیگر علوم، به شیوهی غربی در ایران شد، شکستهای عباس میرزا در برابر روسها و جدا شدن بخشهای زیادی از ایران بود که ایرانیان را متوجه عقب ماندگی علمی خود کرد. (26) عباس میرزا عدهای را برای آموختن علوم جدید به اروپا فرستاد، از جمله در میان چهارمین گروه دانش آموزان ایرانی اعزامی به اروپا در زمان محمدشاه قاجار (1250-1264)، شخصی به نام میرزایحیی نیز برای تحصیل پزشکی و جراحی فرستاده شد. (27) پزشکان و جراحان اروپایی شاغل در ایران، پیش از تأسیس دارالفنون (در 1268)، طب و جراحی تدریس میکردند، از جمله دکتر کلوکه (28) (متوفی 1271/ 1855)، پزشک فرانسوی مخصوص محمدشاه و ناصرالدین شاه (حکـ: 1264-1313)، (29) که جدا از کارش در دربار، به درمان مردم عادی نیز میپرداخت و مواردی از جراحیهای او گزارش شده است. (30) اندکی پس از تأسیس دارالفنون، رشتهی پزشکی و جراحی هم راهاندازی شد و طب اروپایی به شکل منظمتری در ایران رواج یافت. نخستین معلم طب و جراحی و تشریح در دارالفنون، دکتر پولاک اتریشی بود. (31) او نخستین تشریح را در ایران انجام داد و در جراحیهای خارج از مدرسه همواره تنی چند از شاگردانش را به همراه میبرد تا با کار آشنا شوند. (32) همچنین یکی از نخستین کتابهای جراحی ایران در دورهی جدید را پولاک تألیف کرد که در 1273 با ترجمهی محمدحسین افشار با نام علاج الاقسام چاپ سنگی شد. (33) در سالهای بعد، پزشکان اروپایی دیگری، از جمله فووریه (34)، گاله (35)، گاشه (36)، و دوشن (37) نیز به تدریس طب و جراحی در دارالفنون پرداختند. (38)
از دیگر مدارس دورهی قاجار که در آنها جراحی تدریس میشد، مدرسهی لقمانیهی تبریز (تأسیس در 1317) بود. (39) پزشکان و جراحان خارجی در برخی از شهرهای دیگر ایران هم به کار مشغول بودند، مثلاً کاکرانِ (40) امریکایی (متوفی 1323/ 1905) در ارومیه، که بیش از هزار نفر را در طول 27 سال جراحی کرد، (41) و فریم (42) (متوفی 1321ش/ 1942) امریکایی که 37 سال در رشت طبابت و جراحی میکرد. (43) از دیگر جراحان خارجی، مولر (44)، طبیب سفارت آلمان بود که در زمان مظفرالدین شاه (1313-1324) به ایران آمد و جراح قابلی بود. (45)
از فارغ التحصیلان دارالفنون، که در طب و جراحی تحصیل کردند، از خلیل ثقفی (46) ملقب به اعلم الدوله میتوان نام برد. علاوه بر کسانی که دولت به اروپا اعزام کرد، عدهای نیز به هزینهی شخصی در اروپا تحصیل کردند و با بازگشت به ایران، تأثیر مهمی بر پیشرفت رشتهی جراحی نهادند؛ از جمله یوسف میر، از پیشگامان جراحی جدید در ایران. او پس از تحصیل در سوئیس به ایران آمد و به سبب جراحیهای موفقش معروف و به تدریس جراحی در دانشگاه تهران مشغول شد. (47) شاید بازگشت دکتر یحیی عدل از فرانسه (در 1317 ش) نقطهی عطف جراحی ایران در دوران اخیر باشد. (48) او در طول ریاست خود بر بخش جراحی بیمارستان سینا و فعالیت آموزشیاش در دانشگاه تهران، عدهی بسیاری جراح جوان تربیت کرد که «گروه مکتب عدل» را تشکیل دادند. (49)
پینوشتها:
1. شاردن، ج5، ص 175، 179، ج7، ص 390.
2. همان، ج7، ص 390.
3. همان، ج5، ص 175.
4. ر. ک. پولاک، ص 400-403.
5. Raphaél du Mans.
6. ر. ک. الگود، 1970، ص 128.
7. 1970، ص 128، 140-141.
8. ر. ک. همان، ص 168.
9. همان، ص 180-181.
10. همان، ص 181-185.
11. همان، ص 188.
12. بهاءالدین رازی، ص 139-140.
13. ص 162؛ نیز ر. ک. الگود، 1970، ص 172 به نقل از بهاءالدوله رازی.
14. بهاءالدوله رازی، ص 386.
15. بهاءالدوله رازی، ص 139-140؛ نیز ر. ک. الگود، 1970، ص 172-173، به نقل از بهاءالدوله رازی.
16. الگود، 1970، ص XIV -XV.
17. منزوی، ج5، ص 3472.
18. ر. ک. حکیم محمدعلی، جاهای متعدد.
19. الگود، 1970، ص XIV.
20. ر. ک. منزوی، همان جا.
21. الگود، 1970، ص 97.
22. Briggs.
23. همو، 1951، ص 440.
24. همان، ص 453.
25. همو، 1970، ص 127.
26. روستایی، ج1، ص سی و هفت- سی و نه.
27.هاشمیان، ج1، ص 51-53.
28. cloquet.
29. نجم آبادی، ص 204.
30. ر. ک. پولاک، ص 482.
31. روستایی، ج1، ص یکصد و سیزده، یکصد و سی و نه.
32. محبوبی اردکانی، ج1، ص 296؛ سرمدی، ج2، بخش 1، ص 135-136.
33. ر. ک. مشار، ج2، ستون 2328-2329؛ نجم آبادی، ص 206.
34. Feuvrier.
35. Guale.
36. Gachet.
37. Duchesne.
39. ر. ک. هما ناطق، ص 76-78.
40. cochran.
41. سرمدی، ج2، بخش 1، ص 142-146.
42. Frame.
43. همان، ج2، بخش 1، ص 142-146.
44. Müller.
45. نجم آبادی، ص 219-220.
46. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «ثقفی، خلیل».
47. مصدق، ص 464-465.
48. ر. ک. همان، ص 465-466.
49. همان جا؛ هدایتی، ص 80-81.
منابع مقاله :
بهاءالدوله رازی، کتاب خلاصة التجارب، چاپ سنگی کانپور 1893، چاپ افست [تهران] 1382 ش.
یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامهی پولاک، ترجمهی کیکاووس جهانداری، تهران 1361 ش.
حکیم محمدعلیبن رجب علی، ذخیرهی کامله، یا، ذخیرهی جراحی، نسخهی خطی کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران، ش 8825.
دانشنامهی جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش-.
محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت در ایران: از عهد قاجار تا پایان عصر رضاشاه به روایت اسناد، تهران 1382ش.
محمدتقی سرمدی، پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، ج2، تهران 1378ش.
حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج1، تهران [؟ 1354 ش].
خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران 1352 ش.
غلامحسین مصدق، «جراحی نوین اروپائی در ایران»، آینده، سال 15، ش 6-9 (شهریور- آذر 1368).
احمد منزوی، فهرستوارهی کتابهای فارسی، تهران 1374 ش-.
هما ناطق، کارنامهی فرهنگی در ایران: 1921-1837، تهران 1380ش.
محمود نجم آبادی، «طب دارالفنون و کتب درسی آن»، در امیرکبیر و دارالفنون، مجموعهی خطابههای ایراد شده در کتابخانهی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، به کوشش قدرتالله روشنی زعفرانلو، تهران: دانشگاه تهران، کتابخانهی مرکزی، 1354 ش.
احمدهاشمیان، تحولات فرهنگی ایران در دورهی قاجاریه و مدرسه دارالفنون، ج1، تهران 1379 ش.
جواد هدایتی، تاریخ پزشکی معاصر ایران از تأسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی، تهران 1381ش.
Jean chardin, voyages du chevalier chardin en perse et autres lieux de, l'orient, new ed. by L. Langlés, paris 1811.
cyril L. Elgood, A medical history of persia and the Eastern caliphate, cambridge 1951.
___, safavid medical practice, London 1970.
اسمیت، امیلی سوج ... [و دیگران]؛ (1390)، تاریخ پزشکی در ایران و تمدن اسلامی (1)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.