این هفته شصت و دومین سالگرد کودتای 28 مرداد علیه محمد مصدق بهعنوان مشهورترین نخستوزیر ایران است. تاریخ نویسان و روزنامهنگاران کودتای 28 مرداد سال 1332 را اتفاقی تاریخی برای ایران میدانند؛ اما برخی از آنها در موضوعات مختلفی با یکدیگر همعقیده نیستند. با بنیتا همراه شوید تا به این کتابها و نظرات نویسندگان آنها بپردازیم.
موضوع اصلی در میان کتابهای چاپشده در سالهای اخیر این است که آیا سرنگونی مصدق عامل انقلاب ایران در 26 سال بعد یعنی بهمن 57 بوده است یا خیر. با توجه به نزدیکی رابطه میان شاه ایران و دولت آمریکا و دشمنیهای واشنگتن با جمهوری اسلامی در سالهای بعد، نقش عوامل آمریکایی و انگلیسی در این کودتا موجب دلچرکین شدن بسیاری از مردم ایران از این دو کشور و عدم اعتماد به آنها در مسائل بینالمللی شده است.
هما کاتوزیان در کتاب خود با عنوان «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران» معتقد است که مصدق زمانی وارد عرصه سیاست شد که انقلاب مشروطه در بین سالهای 1284 تا 1293 قبل از تأسیس سلطنت پهلوی از سوی رضاشاه به پایان رسیده بود. برای کاتوزیان، سرنگونی دولت مصدق به معنی شکسته شدن ارتباط میان حکومت مشروطه و خودمختاری ملی است. از نگاه او این عامل راه را برای افزایش مبارزات اسلامی علیه حکومت شاه هموار ساخت.
پس از کاتوزیان، استفان کینزِر و کریستوفر دُوبلِیگ، روزنامهنگاران آمریکایی و بریتانیایی نیز معتقدند دولتهای آنها مرتکب اشتباه بزرگی در سرنگونی فردی شدند که ارزشهای موجود در کشورهای آنها را نیز در ایران پیاده میکرد. دوبلیگ در کتاب خود با عنوان «میهنپرست پارسی»، مصدق را بهعنوان اولین رهبر آزاداندیش خاورمیانه توصیف میکند. یک فرد عقلگرا که از تاریکاندیشی متنفر بوده و پایبند به قانون است.
استفان کینزِر نیز در کتاب «تمامی مردان شاه» به این موضوع اشاره کرده و سخن از تأکید حاکمان کنونی ایران بر ملیگرایی مصدق در قالب آمریکاستیزی میکند. بهعلاوه کینزر مصدق را فردی خردگرا و قائل به نظر جمع میداند.

Photograph: Carl Mydans/Time & Life Pictures/Getty Image
محمد مصدق با مشتی گرده کرده در دادگاه
کینزر در نسخهی جدید کتاب تمام مردان شاه در سال 2008 میافزاید:
اگر ایالاتمتحدهی آمریکا عوامل خود را بهمنظور پایین کشیدن حکومت مصدق در سال 1132 وارد ایران نمیکرد، احتمالاً ایران راه خود بهسوی دموکراسی را ادامه میداد. درنتیجه پس از دههها انتظار، این کشور میتوانست اولین کشور دموکراتیک در خاورمیانه و کشورهای اسلامی شود. آمریکا با از میان برداشتن شخصیت ملیگرا و محبوب ایرانیان در سال 1332 راه رسیدن به دموکراسی در کشور در آن سالها را ناهموار کرد.
اِرواند آبراهامیان، یکی از تاریخ نویسان شناختهشدهی ایران، این کودتا را «تعارضی میان ملیگرایی و امپریالیسم، بین جهان اولیها و جهانسومیها و اقتصادهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعهیافته بر اساس میزان صادرات مواد اولیهی آنها» میداند.
کتاب «کودتا» اثر آبراهامیان، مصدق را در قامت انسانی ساده و زودباور به تصویر میکشد؛ نسخهای ایرانی از حزب ویگ در قرن نوزدهم میلادی. فردی که به دلیل فشارهای وارده علیه او از خود اصلیاش فاصله گرفته است.
آبراهامیان معتقد است هیچ راهی برای سازش بر سر مالکیت نفت وجود نداشت. او ادعای کینزر مبنی بر اینکه انعطافناپذیری مصدق عامل سقوط دولت او شد را رد میکند. ازنظر آبراهامیان این نبردی بود که تنها یک برنده داشت:
ملیگرایی وارد یک بازی با یک برنده شده بود. برای مصدق و ایران، ملیگرایی به معنای حاکمیت ملی و حاکمیت ملی به معنای کنترل بر اکتشاف، استخراج و صادرات نفت بود؛ اما برای بریتانیا و شرکت نفت ایرانی-بریتانیایی، ملیگرایی کاملا معنای متفاوتی داشت. این جنبش به معنای از دست دادن کنترل در اکتشاف، استخراج و صادرات همان نفت بود. تعارضات سیاسی معمولاً فرصتی را برای سازش فراهم میساخت: این اختلافات درنهایت به فرصت کوچکی ختم شد.
کینزر، دوبلیگ و آبراهامیان، هر سه به نقش عوامل بیگانه در شکلگیری این کودتا تأکید کردند. از طرف مقابل، داریوش بایَندُر در کتاب خود با عنوان «ایران و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا» معتقد است که 28 مرداد اساساً یک کاراکتر بومی بوده و ناشی از جنبش داخلی مردم ایران است.
بایندر برخلاف آبراهامیان مدعی است که بریتانیا آمادهی مذاکره بر سر نفت به هنگام پایان مذاکرات مصدق در اسفند 1331 بود:
تصمیمی که مصدق در آن روز برای ترک مذاکره بر سر نفت گرفت، سرانجام بدی برای او در تاریخ داشت. اگر او در آن روز مسحور غرور کاذب ملیگرایی نمیشد، احتمالاً تاریخ معاصر ایران از مسیر دیگری عبور میکرد.
بایندر معتقد است که تمامی نقشههای اولیه سیا برای کودتا با شکست مواجه شده بود و این عامل باعث حرکت مصدق بهسوی یک ائتلاف ایرانی شد. علاوه بر گروههایی که از سوی دولت آمریکا برای حمایت از شاه استخدام شده بودند، اندکی حمایت داخلی نیز از سوی طبقهی عوام جامعه برای پشتیبانی از شاه شکل گرفت. بهعلاوه یکی دیگر از جناحهای پرتحرک و نگرانکننده در حمایت از شاه حزب چپگرای توده بود.

Photograph: AFP/Getty Images
سربازان ایرانی در حال تعقیب تظاهراتکنندگان در ناآرامیهای تهران 1332
در این میان میتوان به نقش روحانیت در کمرنگ شدن اهمیت مصدق در جامعه نیز اشاره کرد. درحالیکه برخی از روحانیون از مصدق حمایت میکردند، مهمترین چهرههای شاخص این طیف نظیر آیتالله بروجردی، بهعنوان رهبر مذهبی آن دوران، حمایت خود از مصدق را کنار گذاشتند.
در کنار روحانیون شیعهی ایران، گروه دیگری به نام فداییان اسلام شروع به مخالفت علیه تفکرات سکولار دکتر مصدق کردند. آنها پررنگ شدن جنبشهای کمونیست، سکولاریست و الحادی را تهدیدی برای اسلام عنوان میکردند.
از همهی این داستانها که بگذریم، آیا میتوان گفت که وضع کشور در آن دوران در صورت موفقیت دکتر مصدق دچار تغییر میشد؟ درحالیکه برخی از نویسندگان دوست دارند که داستانی دیگر را تصور کنند، آبراهامیان تعداد بیشماری از «اگر و اَماهای» سال 1332 را مطرح میکند:
او میگوید ما میتوانیم تصورات بیشماری بدون دستیابی به یک نتیجهی قاطع داشته باشیم. بااینحال همهی ما میدانیم که این کودتا به چهار اتفاق مهم در تاریخ ختم شد:
- ملی نشدن صنعت نفت (هرچند مصدق بهظاهر صنعت نفت را در 29 اسفند ملی کرد، اما این صنعت در سالهای پس از کودتای 28 مرداد تنها نام ملی شدن را با خود یدک میکشید)
- نابودی اپوزیسیون سکولار
- سلطنتی نامشروع و مهلک
- بدتر شدن اوضاع پارانوئید گونهی سیاست در ایران
بهعبارتیدیگر، این کودتا تأثیری عمیق نهتنها بر سیاست کشور، بلکه بر فرهنگعامه و یا طرز فکر جامعهی ایران داشت.