صورت و حقیقت قبله

کعبه، صورت عینی و آشکار قبله است و نه حقیقت آن؛ نشان و نمادی است که برکشیده شده. حقیقت قبله، حضرت ولیّ الله الاعظم(عج) امام مبین و حجّت حیّ خداوند است

صورت و حقیقت قبله

کعبه، صورت عینی و آشکار قبله است و نه حقیقت آن؛ نشان و نمادی است که برکشیده شده. حقیقت قبله، حضرت ولیّ الله الاعظم(عج) امام مبین و حجّت حیّ خداوند است. حقیقت قبله، کتاب مبین، امام زمان(ع) است. از اینروست که گفته می شود، آنگاه که خطیب و سخنران با تکیه بر قبله و پشت به قبله با حاضران در صحن سخن می راند، در واقع همه تکیه گاه خودش را امام مبین قرار میدهد. حجّت، قول خود را از حقیقت قبله اخذ می کند؛ چنان چه همگان در وقت گفتن و فرمان راندن، تکیه گاه، حجّت عمل و قول خود را حقیقت «قبله» قرار می دادند، به قول شاعر:

در کف هرکس اگر شمعی بُدی

اختلاف از جمعشان بیرون شدی

حضرت علیّ بن موسی الرّضا(ع) در سفر تاریخی خود از «مدینه» به «مرو»، در میانه راه و در دروازه شهر «نیشابور»، در پاسخ به درخواست مردم، حدیثی را بیان کردند که به دلیل سلسله اسنادش و صحّت و اتقان آن به «سلسله الذّهب» مشهور است.[1]

امام در میان جمع بزرگی از شیعیان، از قول حضرت باری تعالی می فرمایند:

«کلِمَه لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی؛[2]

کلمه طیّبه لا اله الّا الله، قلعه و دژ مستحکمی است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب من در امان می ماند»

پوشیده نیست، کسی مستحقّ عذاب خداوندی و کیفر او می شود که از رحمت خداوند دور مانده باشد. کسی از رحمت دور می ماند که مستحقّ لعنت گردیده باشد.

این عذاب، محدود و منحصر در عذاب اخروی و تجربه درکات جهنّم نیست. از آنجا که آدمی در سه ساحت دنیا، برزخ و قیامت سیر می کند و برای رسیدن به مقصود متعالی، راه بلندی را با سه موقف پشت سر می گذارد، چنانچه مستحقّ و مستعدّ دریافت رحمت شود، در هر سه مرحله، پیامدهای زیبای این رحمت را تجربه می کند و از میوه هایش بهره مند می گردد و در مقابل، آنکه به واسطه جدا افتادن از رحمت، لعنت را تجربه می کند، میوه های تلخ و ناگوار لعنت را در دنیا و عوالم برزخی و قیامتی خواهد چشید.

بسیاری از ابتلائات سوء دنیوی و سختی های مواقف برزخی و قیامتی، به همین امر، ارجاع پیدا می کند؛ در حالی که همگان به غلط، گمان می برند تنها در موقف قیامت کبرا، آدمی و اجنّه، کیفر یا پاداش اعمال و اقوال خود را دریافت می کنند.

منابع مختلف، کاتبان حدیث سلسه الذّهب در آن روز خاص از حضور امام رضا(ع) را در شهر نیشابور، تا بیست هزار نفر اعلام کرده اند.[3]

امام رضا(ع) در پاسخ به درخواست مردم، این حدیث را بیان فرمودند: حسب برخی از منابع و روایات، آنگاه که کاروان چند لحظه ای به حرکت درآمد، ناگهان حضرت دیگر بار، روی به مردم نموده و فرمودند:

«بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛[4]

(این موضوع) شرط هایی دارد و من از جمله شرطهای آن هستم»

یعنی آنچه را که من برای شما از پدرانم و از رسول الله(ص) روایت کردم، مشروط به اصل تعیین کننده ای است که اینک در عصر شما، من نماینده آن هستم... اگر بنا باشد در میان امّت مسلمان، توحید، عینیّت پیدا کند و مناسبات و معاملات آن، بر مبنای توحید و یگانگی خداوند تنظیم شود، بدون حضور ولیّ الله امکان پذیر نیست.

در حقیقت، آخرین عبارت بیان شده، ناظر بر باطن حدیث زیبای «سلسله الذّهب» است. معنای این حدیث آن است که نیل به مقامات توحیدی که از آن به «لا اله الّا الله» تعبیر شده است، به شرط عبور از ولایت حجّت خداوند متعال، انسان را در عصمت و مصونیت وارد ساخته و از عذاب در امان میدارد.

وقتی امام(ع) می فرمایند:

«کلمه طیّبه لا اله الّاالله حصن حصین، نگهدارنده انسان از عذاب است»

یعنی آنکه پس از ورود به این حصن، لعنت خداوند مشمول حال ساکن در این دژ و قلعه حصین نمیگردد. لفظ و عبارت «لا اله الّا الله»، ناظر بر معنایی است پوشیده که اگر آن معنا مراد نشود و منظور نظر واقع نگردد، کارکرد اصلی و حقیقیاش ظاهر نمی شود.

امام(ع)، ولایت را شرط تحقّق حصن حصین اعلام می فرمایند؛ چنانچه این شرط مراعات نشود و مسلمان تنها به بیان عبارت «لا اله الّا الله» بسنده کند، از قلعه و دژ بیرون افتادهای است که طعمه ابلیس لعین و شیاطین گمارده شده اش می شود و در آخرت، به عذابی سخت مبتلا می گردد.

حدیث قدسی دیگری از حضرت علیّ بن موسی الرّضا(ع) نقل شده است که به «حدیث ولایت علیّ بن ابیطالب(ع)» معروف است. شیخ صدوق، این حدیث را در «عیون اخبار الرّضا(ع)» آورده است:

علی بن بلال از حضرت رضا(ع) روایت کرده است که آن جناب، به سند خود از پدران گرامی شان از رسول خدا(ص)، از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح و از قلم نقل فرموده است که خدای تعالی می فرماید:

«وَلَایه عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی؛[5]

ولایت علیّبن ابیطالب حصن من است؛ پس هر کس در آن داخل شود، از عذاب من ایمن می ماند»

با ترتیب دادن یک معادله ساده و از در کنار هم قرار دادن این دو حدیث زیبا، یعنی «سلسله الذّهب» و «حدیث ولایت»، نتیجه شگفتی دریافت میشود.

ولایت امیرالمؤمنین(ع) به حقیقت، حصن حصین و کهف خداوند متعال است که وارد شونده به این قلعه را از عذاب الهی در امان نگه می دارد.

ضعف بشریت، دور ماندن از قلعه امن خداوند

اگر برگردیم و تمامی نقطه عطف هایی را که بشر از روز اوّل، پشت سر گذاشته است تا به امروز بنگریم و حتّی تمامی آینده فرزندان آدمی را تا به وقت ظهور کبرای امام عصر(ع) ملاحظه کنیم، متوجّه می شویم که در طول این ادوار بزرگ و طولانی، همواره افراد یا اقوامی، از قلعه و دژ حصین نگهدارنده توحیدی و ولایی، بیرون افتاده و طعمه جنود ابلیسی شده و به هلاکت رسیده اند. این هلاکت در سه ساحت دنیوی، برزخی و قیامتی اتّفاق افتاده است. در مقابل، آنانی که در آن قلعه و دژ ماندند، از همه آنچه که در جغرافیای مفهوم عذاب و لعنت خداوند ظاهر می شود، در امان هستند.

آدمی، ابتدا، از قلعه بیرون می افتد و سپس توسط دشمنان مترصّد و در کمین، شکار می شود. چنانچه انسان در قلعه بماند، مجال و دسترسی شیطان بر او بسته است. ما عادت کرده ایم همه مصائب تجربه شده را به گردن شیطان بیندازیم و خود را مبرّا از خطا اعلام کنیم. شیطان هم به گردن نمی گیرد.

این سنّت خداوند است: تا افراد امم و قبایل از قلعه حصین بیرون نیایند، طعمه نمی شوند.

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند:

«إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ ینَمْ عَنْه؛[6]

مرد جنگجو، همیشه بیدار و هوشیار است. هر کس از دشمن خود غفلت کند، دشمن از او غافل نخواهد بود.»

کمین کرده بر صراط

وقتی شیطان بر آدمی و مقام بزرگ اعطا شده از سوی خداوند کریم، حسد برد و با ابراز برتریجویی، درباره آدم(ع) و ذرّیهاش حسد ورزید، مخاطب این کلام حضرت خداوندی قرار گرفت:

«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّک رَجیم؛[7]

از آن موقعیت بیرون برو که تو از راندهشدگانی.»

«وَ إِنَّ عَلَیک اللَّعْنَه إِلی یوْمِ الدِّین؛[8]

و بی گمان نفرین و لعنت من تا روز رستاخیز بر تو و عملکرد زشت و ظلمانیات خواهد بود»

خداوند متعال او را از مقام و جایگاه اوّلیاش عزل فرمود، از جمع مشمولان رحمت نیز او را راند تا به ابدالاباد که در آتش دوزخ می ماند.

در آیات دیگری، دریافته می شود که ابلیس چه دامی برای آدمی پهن کرده است:

«قالَ فَبِما أَغْوَیتَنی لَاقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک الْمُسْتَقیم؛[9]

گفت: پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی، من هم برای [فریفتن ] آنان، حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.»

بر صراط مستقیم تو می نشینم؛ چونان شکارچی کمین می گیرم تا هر یک از این فرزندان آدمی که از حصن حصین نگهدارنده خارج شدند، به دام من بیفتند.

شیطان، اذن ورود به قلعه و دژ حصین ندارد؛ چنانکه رخصت نفوذ در آدمی و سلطه بر او را ندارد؛ مگر آنکه آدمی خود از قلعه بیرون بیاید یا کالبد خود را مستعدّ نفوذ و فرود جنود و لشکریان ابلیس کند. از اینجاست که آدمی مبتلا به اغواء و گمراهی می شود و از صراط مستقیم که او را به فلاح و رستگاری میرساند، دور می ماند.

صراط مستقیم ولایت است

صراط مستقیمی که ابلیس بدان اشاره و عزم خود را جزم کرده بود تا برای اغواء و انحراف فرزندان آدمی بر سر آن بنشیند، چیزی جز ولایت محمّد و آلمحمّد(ص) نبود. در کلام زیبا و روایت دلچسب رسیده از امام باقر(ع) آمده است:

«وَ نَحْنُ حَبْلُ اللهِ، وَ نَحْنُ رَحْمَه اللَّهِ عَلَی خَلْقِه...نَحْنُ حَرَمُ اللهِ، وَ نَحْنُ الطَّرِیقُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ إِلَی اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَه، وَ نَحْنُ أُصُولُ الدِّین[10]

ما ریسمان خداوند و رحمت او بر خلقیم...ما حرمالله و راه و صراط مستقیم به سوی خداوند عزَّ و جلَّ هستیم و ما موضع رسالت و اصول دین هستیم.»

هرگاه در نمازهای یومیّه و در وقت قرائت سوره «فاتحه الکتاب» رو به خداوند متعال می گوییم:

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم؛[11]

خداوندا! ما را به راه راست هدایت فرما»

در واقع، از خداوند می خواهیم که ما را بر صراط ولایت محمّد و آل محمّد(ص) مستقر کند.

در کلام بلند و زیبایی، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:

«أَنَا حُجَّه اللهِ وَ أَنَا خَلِیفَه اللهِ وَ أَنَا صِرَاطُ اللهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ وَ أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اللهِ وَ أَنَا الْمُؤْتَمَنُ عَلَی سِرِّ اللهِ وَ أَنَا إِمَامُ الْبَرِّیه بَعْدَ خَیرِ الْخَلِیقَه مُحَمَّدٍ نَبِی الرَّحْمَه؛[12]

منم حجّت الله و منم خلیفه الله و منم باب الله. منم خزانهدار علم خدا و امین سرّ خدا. منم امام خلق پس از بهترین مردم، محمّد نبیّ رحمت(ص) با تکیه بر این کلام که میدانیم جمله معصومان(ع) نور واحدند و صراطالله، بابالله و خلیفهالله هستند. این معنا درباره چهارده نور پاک خداوند صدق میکند؛ تکیهگاه محکمی که هرکس بدانها تکیه کند، نجات پیدا خواهد کرد. انشاءالله.

پی نوشت ها:

[1] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال»، محمّدبن علی ابن بابویه، ترجمه غفاری، تهران، کتاب فروشی صدوق، چاپ اوّل، بیتا. صص 21ـ 22

[2] عیون أخبار الرّضا(ع)»، محمّدبن علی ابن بابویه، تهران، جهان، چاپ اوّل، 1378ق. ج 2، صص134ـ 125.

[3] همان.

[4] همان.

[5] همان، ص 136.

[6] نهج البلاغه» للصُّبحی صالح، محمّدبن حسین شریف الرضی، قم، هجرت، چاپ اوّل، 1414 ق. ص452، نامه 62.

[7] حجر، آیه 34؛ سوره ص، آیه 77.

[8] حجر، آیه 35؛ سوره ص، آیه 78.

[9] اعراف، آیه 16.

[10] الأمالی (للطوسی)»،محمّدبن الحسن طوسی، قم، دارالثقافه، چاپ اوّل، 1414ق.، ص 654.

[11] حمد، آیه 6.

[12] الأمالی(للصَّدوق)»، محمّدبن علی ابن بابویه، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376، ص35.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر