بحث فقهى درباره حق جنسى زن در این شرایط خاص
براى بررسى این مسئله شایسته است قواعد «لاضرر» و «نفى حرج» را مطرح کنیم و بکوشیم براساس آن دو، حکم فقهى «حق جنسى زن در چنین شرایط خاص» را به دست آوریم.
الف) قاعده لاضرر و لاضرار
براى اینکه بتوانیم از این قاعده استفاده کنیم، لازم است ابتدا دو نکته را به عنوان مقدمه مطرح کنیم. مقدّمه اول: محتوا و معناى قاعده؛ مقدّمه دوم: اثبات صدق عنوان ضرر بر خوددارى از ارضاى جنسى زن در چنین شرایطى.
مقدّمه اول. توضیحاتى درباره معناى «لاضرر و لاضرار»: این قاعده از متن بسیارى از روایات که در این زمینه وارد شده، به دست آمده است.(1) تعداد این روایات به گونهاى است که برخى از عالمان آنها را متواتر دانستهاند. اما آنچه در اینجا مىخواهیم بدان بپردازیم، معنا و مفهوم «لاضرر و لاضرار» است. در این زمینه سخنان گوناگونى بیان شده است که مىکوشیم چهار رأى نسبتا معروف را ذکر و بر اساس آنها از قاعده لاضرر استفاده کنیم.
سخنان بزرگان
1. شیخ انصارى معتقدند: معناى لاضرر و لاضرار نفى حکم ضررى در شرع است.(2)
2. براساس مبناى مرحوم آخوند در «لاضرر و لاضرار»، جنس ضرر نفى شده است. منتهى نفى جنس ضرر در اینجا ادعایى است نه حقیقتا. به عبارت دیگر، نفى ضرر در اینجا کنایه از نفى آثار آن است.(3)
3. از نظر شیخالشریعه اصفهانى مراد از نفى ضرر، نهى تکلیفى است. به عبارت دیگر، لاضرر به معناى لایجوز الضرریالایضرّراستکهدرواقعازضرررساندننهىمىشود.(4)
4. به عقیده فاضل تونى، منظور از ضرر در اینجا ضرر غیرمتدارک است؛ یعنى ضررى که در دین تدارک و جبران نشود، وجود ندارد.(5) براى مثال، بیع غبن موجب ضرر است که با خیار غبن جبران مىشود.
مقدّمه دوم. خوددارى از ارضاى جنسى زن ضرر زدن به اوست:
براى اثبات این موضوع که مفهوم ضرر شامل خوددارى شوهر از عدم ارضاى جنسى همسر مىشود، لازم است ابتدا به معناى ضرر توجه کنیم: ضرر اسم مصدر از باب ضرّ یضرّ ضرّا مىباشد و مصدر آن ضرّ در برابر نفع،(6) و رابطه بین آنها تقابل عدم و ملکه است؛(7)یعنى عدم نفع در جایى که صلاحیت و شأنیت آن را دارد. در کتاب العین نیز ضرر به نقصانى که در چیزى وارد مىشود، معنا شده است.(8)
با توجه به این معانى، مىتوان گفت در شرایطى که زن نیاز جنسى دارد، ولى شوهر با وجود توانایى او را ارضا نمىکند، به نوعى بر زن ضرر وارد مىشود؛ زیرا زن با ارضا شدن جنسى مىتوانست نفع ببرد و به حالت ارضا برسد، ولى با ارضانشدن مرد، این نفع از او سلب مىشود و در نتیجه دچار ضرر جنسى مىشود. ضرر دیگرى که در چنین شرایطى بر همسر وارد مىشود این است که با ارضا نشدن، زمینه انجام دادن گناه براى او بیشتر، و همین فراهم شدن زمینه گناه، عرفا ضرر محسوب مىشود. همچنین اگر در شمول مفهوم ضرر بر خوددارى شوهر از ارضاى جنسى زن شک وجود داشته باشد، با مراجعه به روایت ذیل این شک برطرف مىشود.
در روایتى که ابىالصّبّاح الکنانى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند، مضمون روایت اینگونه است که ابىالصّبّاح مىگوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد قول خداوند ـ عزّوجلّ ـ پرسیدم که مىفرماید: «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَولُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»؛ هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]، امام فرمود: زنان شیرده برخى از آنها هنگامى که شوهرشان مىخواست با آنان جماع کنند، رد کرده و مىگفتند: اجازه مجامعت نمىدهم، مى ترسم حامله شده و در نتیجه این طفل شیرخوارم را به کشتن دهم و (بالعکس یعنى) زن هنگامى که شوهرش را دعوت به مجامعت مىکرد، مرد مىگفت مى ترسم با تو مجامعت کرده و باعث کشتن فرزندم شوم؛ در نتیجه با زنش به خاطر این مسئله مجامعت نمىکرد؛ در حالى که (خداوند براساس این آیه) نهى کرده است از اینکه مرد به زن و یا زن به مرد (با ترک جماع) ضرر برساند.(9)
آیتاللّه شبیرى در کتاب نکاح، ذیل این روایت اینگونه بیان مىکنند: «در این روایت شریف با وجود جهتى که ممکن است عذر تلقّى گردد (مراعات فرزند شیرخوار) از ترک نکاح و مضاره مرد نسبت به زن و بالعکس نهى شده و جهت فوق عذر شمرده نشده، به طریق اولى در جایى که اصلاً عذرى وجود نداشته باشد یا اصلاً به قصد اضرار مباشرت ترک شود، این کار محرّم خواهد بود. این آیه شریفه هم صغراى اضرار را ثابت کرده و در نتیجه به عمومات لاضرر مىتوان تمسک جست، و هم خود دلیل مستقلى بر حرمت مضاره با ترک مباشرت مىباشد. البته چون ما فتواى صریحى در این مسئله نیافتیم احتیاط واجب مىکنیم.(10)
همچنین در روایت دیگرى که ابىاصّبّاح کنانى ار امام صادق علیهالسلام نقل مىکند، مىخوانیم: «هنگامى که زن طفل شیرخوار دارد، سزاوار نیست که شوهرش از جماع با او امتناع کرده و بگوید: من مىترسم آبستن شوى و در نتیجه، در حالت آبستن به طفل شیر دهى، و همینطور براى زن جایز نیست که مانع از جماع مرد شده و بگوید: مى ترسم حامله شده و در آن حالت به طفل شیر دهم، و این (مسئله یعنى ممانعت از جماع به خاطر چنین ترسى) ضرر رساندن است در جماع بر زن و مرد، و وارث هم مثل آن است نباید زنى که بچهدار شده و شوهرش فوت کرده است، ضرر ببیند و براى وارث جایز نیست در نفقه به مادر طفل ضرر رسانده و بر او تنگ بگیرد.(11)
بنابراین، با استفاده از این دو روایت دستکم مىتوان این مسئله را اثبات کرد که «شمول مفهوم ضرر بر خوددارى از ارضاى جنسى همسر محال نبوده و ممکن است»، به ویژه در روایت دوم که آمده است: «سزاوار نیست بر مرد از جماع با زن امتناع کند پس ضرر بزند بر او هنگامى که...»؛ همانگونه که روشن شد، در این روایت جماع نکردن مرد با زن (البته براساس شرایطى که در روایت آمده)، ضرر تلقّى شده است.
اگر کسى اشکال کند که خوددارى از ارضاى جنسى همسر ضرر است، ولى این مقدار چندان اهمیت ندارد که مشمول قاعده لاضرر شود، در پاسخ مىگوییم شاید در برخى موارد این ضرر کم باشد، ولى در شرایطى که ما ترسیم کردیم، ضرر خوددارى جنسى از ارضاى همسر ضرر بزرگى تلقّى مىشود؛ زیرا همسر ناچار است تا سالها که با این شوهر است، به دلیل ارضانشدن در سختى و عذاب باشد و از سوى دیگر، زمینه ارتکاب گناه او فراهم مىشود. از اینرو، به علت وجود این دو مسئله، یعنى تحمل فشار روانى به مدت طولانى و خطر ابتلاى به گناه، مىتوان گفت ضرر خوددارى شوهر از ارضاى جنسى همسر ضرر بزرگى است و باید برطرف شود.
نحوه استدلال
حال چگونه مىتوانیم از قاعده لاضرر در چنین مواردى استفاده کنیم؟ به چند صورت مىتوان از این قاعده استفاده نمود:
1. تحمّل چنین وضعیتى براى زن واجب نیست؛ زیرا حکم به وجوب تحمل چنین وضعیتى موجب ضرر است؛ در حالى براساس قاعده لاضرر، این وجوب برداشته مىشود. در نتیجه، زن مىتواند با مراجعه به حاکم شرع، شوهرش را وادار به ارضا یا طلاق سازد.
2. جواز ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایط ویژه) موجب ضرر زدن به او است. در نتیجه براساس قاعده لاضرر و لاضرار این جواز برداشته شده، و گفته مىشود خوددارى از ارضاى جنسى همسر براى شوهر جایز نیست. پس باید یا او را ارضا کند و یا طلاق دهد.
البته این در صورتى است که معناى روایت «لاضرر و لاضرار» را همانند شیخ انصارى و نائینى نفى حکم ضررى بدانیم.(12)براساس این مبنا چون حکم به جواز خوددارى شوهر از ارضاى جنسى همسر (در چنین شرایطى) ضررى است، مىتوان گفت حکم جواز برداشته شده و در نتیجه گفته مىشود ترک ارضاى جنسى همسر براى شوهر در چنین شرایطى جایز نیست؛ اما اگر براساس مبناى فاضل تونى بخواهیم عمل کنیم، نحوه استدلال اینگونه مىشود.
3. جواز ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایط ویژه) باعث ضرر زدن به همسر است؛ در حالى که ضرر غیرمتدارک نداریم. پس باید این ضرر به نحوى (یا از طریق ارضاى جنسى توسط شوهر و یا طلاق گرفتن) جبران شود.
حال اگر بخواهیم بر اساس عقیده شیخالشریعه در معناى این قاعده استدلال کنیم، اینگونه مىتوان گفت که:
4. چون ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایطى ویژه) باعث ضرر زدن به او است، بر شوهر چنین ترکى جایز نیست.
به طور کلى، قدر متیقن این است که قائل شویم بنا بر احتیاط، بر شوهر لازم است زن خویش را در معرض چنین ضررى قرار ندهد و بکوشد از نظر جنسى او را ارضا کند.
مؤیدى دیگر
در روایتى از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «خَصلَتَانِ لَیسَ فَوقَهُمَا مِنَ البِرِّ شَىءٌ الإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفعُ لِعِبَادِ اللَّهِ وَ خَصلَتَانِ لَیسَ فَوقَهُمَا مِنَ الشَّرِّ شَىءٌ الشِّرکُ بِاللَّهِ وَ الضَّرُّ لِعِبَادِ اللَّه»؛(13) دو صفت است که برتر از آن دو صفت در نیکى چیزى نیست: ایمان به خدا و نفع رساندن به مردم و دو ویژگى است که چیزى بدتر از آن نیست: شرک به خدا و ضرر رساندن به بندگان خدا.
همانگونه که روشن است، در این روایت ضرر رساندن به بندگان خدا در کنار شرک آورده شده است و امکان دارد دلیلى بر حرمت ضرر رساندن به بندگان خدا باشد. البته این روایت اگر هم دلالت بر حرمت ضرر رساندن به دیگرى نکند، دلالت بر زشتى این عمل دارد و لااقل مىتواند مؤیدى براى اثبات مطالب موردنظر ما باشد که خوددارى از ارضاى زن گرممزاج، بنابر احتیاط جایز نیست. به بیان دیگر، احتیاطا شوهر ملزم است چنین زنى را ارضا کند تا ضررى بر او وارد نشود.
نتیجه اینکه براساس این روایت، اگر ضرر رساندن به زن (از طریق عدم ارضا) حرام نباشد، دستکم بسیار زشت و مبغوض است.
ب) قاعده نفى حرج
این قاعده را مىتوان از آیه 78 سوره «حج» استنباط کرد: «مَا جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَجٍ»؛ (خداوند) در دین (اسلام) براى شما هیچ مشقّت و سختى (طاقتفرسایى) قرار نداده است. طبرسى نیز در تفسیر این آیه بیان مىکنند: خداوند در دین تنگ نگرفته، تکلیف طاقتفرسا براى ما قرار نداده و در هنگام ضرورت رخصت داده است.(14)
به طور کلى، این قاعده که از آیه مزبور استخراج شده، گویاى آن است که خداوند احکام مشقتآمیز را براى انسانها وضع نکرده است و با توجه به اینکه بیشتر فقیهان به رغم اختلافنظرهاى جزئى اصل این قاعده را پذیرفتهاند، مىتوان گفت در فرضى که شوهر از نظر جنسى همسرش را ارضا نمىکند، اگر زن به حرج و مشقت بیفتد، به حکم قاعده نفى حرج، تحمل این وضعیت ـ با توجه به اینکه شوهرى توانمند دارد که مىتواند او را ارضا کند، ولى ارضا نمىکند ـ بر زن وجوب شرعى ندارد؛ بنابراین، مىتواند به حاکم اسلامى رجوع نماید تا او شوهرش را الزام کند که یا نیاز جنسى همسرش را برآورده سازد و یا وى را طلاق دهد.(15)
توصیه های دینى در زمینه نزدیکى
برخى از آموزه های دینى مرد را به نزدیکى و بازى با همسرش ترغیب مىکند که به دو نمونه از آنها اشاره مىکنیم:
1. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مىفرمایند: «چون مؤمن با زنش جماع کند، هفتاد هزار فرشته پر گشایند و رحمت فرو ریزد و چون غسل کند خدا از هر قطره خانهاى در بهشت بسازد و آن سِرّى است میان خدا و خلق او یعنى غسل جنابت.»(16)
2. در روایت دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) داخل خانه امسلمه شد، سپس بوى خوشى را استشمام کرد فرمود: حولاء پیش شما آمده است. امسلمه گفت (او اینجاست) او از شوهرش شکایت دارد. سپس حولاء خودش را نشان داد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد. همانا همسرم از من اعراض مىکند. ایشان فرمود: بر او خودت را بیشتر خوشبو کن. حولاء گفت: هیچ بوى خوشى را نگذاشتم، مگر آنکه خودم را به آن خوشبو کردم و او از من دورى مىکند. سپس حضرت فرمود: اگر مىدانست چه ثواب دارد در آمدن به نزد تو (از تو دورى نمىکرد). او گفت: براى او چه ثوابى است در آمدن به سوى من؟ حضرت فرمود: چون متوجه جانب تو مىشود، دو ملک به او احاطه پیدا مىکنند و ثواب آن دارد که در راه خدا شمشیر کشیده است (جهاد مىکند)، چون مجامعت کند، گناهان از او مىریزد؛ همانگونه که برگ از درخت مىریزد، هنگامى که غسل کند از گناهان به در مىآید.(17)
همانگونه که روشن است معصوم (علیه السلام) در اینگونه روایات با توجه دادن به پیامدهاى مثبت جماع، مرد را مستقیم یا غیرمستقیم به انجام نزدیکى با همسرش ترغیب کرده است و این نشان از اهمیت ارضاى جنسى زوجین دارد که نباید در این زمینه اهمالکارى کرد.
از سوى دیگر، اینگونه روایات مىتواند بیانگر آن باشد که در اسلام، حق جنسى زن نادیده گرفته نشده است.
نکته: اگر بخواهیم به متون دینى و سیره ائمّه اطهار (علیهم السلام) مراجعه کنیم، نمونه های زیادى را مىتوانیم در این زمینه بیابیم که به شوهران توصیههایى درباره زنانشان شده است؛ به گونهاى که با عمل به آن توصیهها، مىتوانند زندگى جنسى بهترى داشته باشند. براى نمونه، حسنبن جهم نقل مىکند: «به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: خضاب فرمودهاید؟ فرمود: آرى با حنا و (کتم نیل)، مگر نمىدانى که این کار سودى فراوان دارد، که زن دوست دارد در تو همان زینت را ببیند که دوست دارى تو در او ببینى، و زنانى از عفت بیرون شدند و فاسد گشتند و چنین نشدند مگر به واسطهکمتوجهىشوهرانشانبه آرایش.(18)
این روایت شامل نکته بسیار زیبا و کاربردى است که متأسفانه برخى بدان توجه نمىکنند؛ زیرا تصور برخى این است که فقط زن باید خود را آرایش کند و همیشه آماده تمکین باشد، در حالى که به این مطلب توجه ندارد که شوهران نیز باید خود را براى زنشان آرایش کرده و زمینه بىعفتى آنان را کاهش دهند.
پی نوشت ها :
*دانشپژوه کارشناسى ارشد روان شناسی بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره.
1ـ به عنوان نمونه یکى از روایاتى که در این زمینه وارد شده و مورد بحث قرار گرفته روایت سمره است. ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 276.
2ـ ر.ک: مرتضى انصارى، رسائل فقهیه، ص 114ـ116.
3ـ ر.ک: آخوند خراسانى، کفایه، ص 381.
4ـ ر.ک: شیخالشریعه اصفهانى، قاعده لاضرر، ص 19.
5ـ ر.ک: محمدحسنبن آشتیانى، القواعدالفقهیه، ج 2، ص 222؛ فاضل تونى، الوافیه، ص 194.
6ـ راغب اصفهانى، مفردات، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروى حسینى، ج 4، ص 385.
7ـ آخوند خراسانى، همان، ص 380.
8ـ خلیلبن احمد فراهیدى، العین، ج 7، ص 7.
9ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 457.
10ـ سیدموسى شبیرى زنجانى، همان، ج 5، ص 1485ـ1486.
11ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 21، ص 458.
12ـ ر.ک: مرتضى انصارى، همان، ص 114ـ116.
13ـ ابنشعبه حرّانى، تحفالعقول، ص 35.
14ـ فضلبن حسن طبرسى، جوامعالجامع، ج 3، ص 62.
15ـ حسین بستان، همان، ص 29.
16ـ علىبن محمد صدوق، امالى، ترجمه محمدباقر کمرهاى، ص 192.
17ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 108ـ109.
18ـ فضلبن حسن طبرسى، مکارمالاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، ج 1، ص 81 و 154.
منبع: نشریه معرفت شماره 154