علامه سید عبدالحسین شرف الدین جزو معدود کسانی است که نام و آوازه اش دنیای اسلام را در نوردید . حیات اجتماعی و مسافرت های پی در پی معظم له به سرزمین های اسلامی و نشست های علمی با اندیشمندان در جهت تحقق بخشی انسجام و وحدت اسلامی حاکی از شناخته بودن شخصیت او نزد جهان اسلام است .
علامه شرف الدین با روشن بینی ، دوراندیشی و استواری به اتحاد و تقریب مذاهب اسلامی می اندیشید و مسأله ی اصلی را جنگ خلافت نمی دانست ؛ اهل سنت و جماعت را نیز وارثان بلافصل غاصبان جایگاه امامت نمی پنداشت و به خطاب های الهی درباره ی وحدت و پرهیز از اختلاف و تفرقه ایمان داشت ؛ خطاب هایی چون :
( انما المؤمنون اخوه ...) (1)
( و أعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا ...) (2)
( و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاء هم البینات ...) (3)
( و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض ...) (4)
او پاسدار بزرگ تشیع ، حقایق اسلام و مصالح مسلمین بود که در دنیای پر آشوب قرن چهاردهم گام های پر صلابتش در راه شناساندن درست و حکیمانه ی مذهب تشیع و تحقق بخشیدن به آرمان والای اتحاد اسلامی ، برداشته شد .
تصویری گذرا از زندگی نامه ی معظم له
سید عبدالحسین شرف الدین به سال 1290 ه .ق در شهر کاظمین دیده به جهان گشود و در دامان پر مهر مادرش ، دختر گرامی آیه الله سید هادی صدر و خواهر عالم دینی معروف آیه الله سید حسن صدر ، و تحت نظارت پدر عالم و روحانی اش ، سید یوسف شرف الدین قدس سرهم پرورش یافت . نسبتش با 31 واسطه (5) به ابراهیم المرتضی ، فرزند امام موسی کاظم علیه السلام می رسد.
یک ساله بود که خانواده اش به نجف اشرف مهاجرت کردند. وی در شش سالگی پا به مکتب نهاد. در سن هشت سالگی به جبل عامل هجرت نمودند. ادبیات عرب را در محضر پدر آموخت . پس از آن که در ادبیات ، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضروری را فرا گرفت ، به تحصیل فقه در محضر پدر پرداخت و هم زمان ، در زمینه ادبیات ، تاریخ ، تفسیر ، اخلاق ، کلام و ... دست به مطالعات دامنه دار و عمیق زد .
سال 1310 به عراق بازگشت و در حوزه علمیه سامرا ، تحصیلات فقهی خود را - با هدایت پدر بزرگش آیه الله سید هادی صدر و دایی بزرگوارش آیه الله سید حسن صدر - نزد شیخ حسن کربلایی و شیخ باقر حیدر قدس سرهم آغاز کرد. (6) پس از یک سال در حوزه علمیه نجف از محضر بزرگانی همچون آقا رضا اصفهانی ، شیخ محمد طه نجف ، آخوند خراسانی ، شیخ الشریعه اصفهانی ، شیخ عبدالله مازندرانی ، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی میرزا حسین نوری قدس سرهم بهره ها برد. (7)
پس از دوازده سال تحصیل و تحقیق و مناظرات علمی و اعتقادی ، در نهایت شوق و تلاش و پشتکار، به مرتبه فقاهت و اجتهاد دست یافت و از سوی فقهای طراز اول نجف صاحب اجازات و تأییدات اجتهادی شد . در سی و دو سالگی ، اجتهاد مطلق او مورد تأیید قاطبه ی مجتهدان بزرگ حوزه علمیه نجف ، کاظمین ، کربلا و سامرا قرار گرفت. هم زمان با کنکاش علمی و فقهی ، با جدیت تمام به فعالیت های ادبی و تلاش برای تسلط کامل بر رموز بلاغت و صنایع ادب و شیو ه های سخن وری و نویسندگی و مناظره پرداخت و در این فنون نیز ممتاز گردید . سال 1322 ه .ق به جبل عامل بازگشت . ابتدا در « شحور » اقامت کرد و در معیت پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدریس و تعلیم و تربیت نسل جوان همت گماشت . (8) پس از سه سال به دعوت مردم « صور » راهی آن جا شد . (9)
سید عبدالحسین در بسیاری از زمینه های علمی از سرآمدان روزگار خویش بود و در علوم و فنون بسیاری تبحر و تخصص داشت. در مقام کتابت و نویسندگی ، نویسنده ای قدرتمند و ادیبی پر توان بود و در خطابه و در سخنرانی آنچنان جایگاه والایی داشت که خطبای عرب بر آن غبطه می خوردند ، و در میدان بحث و مناظره ، حق شناس حق دانی بود و مناظره ، حق شناس حق دانی بود که آداب مناظره را به خوبی رعایت می کرد تا آن جا که شیخ آقا بزرگ تهرانی او را « نصیرالحق » خوانده است . (10)
مهم ترین آثار علمی
مهم ترین آثار بر جای مانده از معظم له بدین شرح است :
النص و الاجتهاد : کاری علمی تحقیقی است که در واپسین سال های عمر به نوشتن آن موفق شد و یکی از آثار وحدت آفرین و ارزشمند علامه است . این کتاب شامل 99 مورد از مواردی است که خلفا بر خلاف نص پیامبر صلی الله علیه و اله عمل کرده اند . علامه این موارد را از موثق ترین منابع اهل سنت أخذ کرده است .
المراجعات : مشتمل بر 112 نامه که بین او و شیخ سلیم بشری ، مفتی و رییس سابق جامع الأزهر ، رد و بدل شده ، است . این کتاب یکی از آثار مهم علمی و اصلاحی در اسلام به شمار می آید و گام بلندی در راه تفاهم و انسجام اسلامی و تبیین حقایق مسلم است .
المقدمه الزاهره : این کتاب مقدمه المجالس الفاخره است که در چهار جلد نگارش یافته بود و در آتش سوزی کتابخانه شرف الدین به دست فرانسوی ها از بین رفت. این کتاب در واقع شرحی بر حماسه ی عاشورا و بررسی تأثیر آن در بقای اسلام و فلسفه سیاسی اجتماعی تربیتی اقامه ی شعایرحسینی بود .
الفصول المهمه فی تألیف الأمه : از نخستین کتاب های علامه برای تحقق و تعمیق وحدت و برادری بین فرق اسلامی است . شرف الدین در ضمن فصول مهم این کتاب حقایق بسیاری را که آگاهی از آن ها برای مسلمانان سنی و شیعه سودمند است را گردآورده و با بیانی روشن و صمیمی عرضه داشته است .
اقدامات سیاسی
لبنان ؛ کشوری که در طول سده های گذشته محل کشمکش های بسیار بوده است . در جنگ جهانی اول تحت قیمومیت فرانسه در آمد . که این مسأله در شکل گیری مبارزات سیاسی علامه شرف الدین تأثیر داشت . معظم له در راه آزادی مردم و گسترش عدالت و امنیت زحمات زیادی کشید. به جرأت می توان گفت: سختی هایی که او در راه تأمین سعادت مردم خویش متحمل شد ، کمتر کسی از علمای عرب تحمل کرده است . محمد کورانی از موضع علامه در برابر اشغال گران چنین می نویسد : « سید عبدالحسین شخصی محکم و استوار در برابر اشغال گران و مدافع و پشتیبان دین و کشور بود. او در جنگ و جدال با آنان و هنگامی که فتوای جهاد داد و حکم اعدامش صادر شد و مجبور به ترک وطن گردید ، هیچ گاه ذره ای تزلزل به خود راه ندارد » . (11)
کار علامه شرف الدین در مبارزات سیاسی به ویژه در برابر فرانسوی ها ، بدان جا رسید که حکم اعدامش صادر شد ، به خانه اش هجوم بردند و خانه و کتابخانه اش را به آتش کشیدند. در همین جا بود که نوزده کتاب گران سنگ از تألیفات خطی علامه طمعه ی حریق شد ومعظم له مجبور به ترک لبنان گردید .
از جمله این کتاب ها تعلیقه های شرف الدین بر پاره ای از کتاب های حدیثی اهل سنت از جمله تعلیقه بر صحیح بخاری و تعلیقه بر صحیح مسلم بود. نیروی هزار نفره فرانسوی ها نه تنها کتابخانه سید شرف الدین بلکه کتابخانه شیخ عبدالکریم شراره و شیخ موسی شراره و شیخ حسین بزی را در آتش سوزاندند . یکی از نویسندگان می نویسد : « مجاهدت شرف الدین در دوره عثمانی منحصر به امور دینی بود ؛ زیرا حکومت لبنان حکومتی اسلامی بود... در زمان استیلای فرانسویان که دست به فساد و تباهی زدند و بر مسلمانان تسلط یافتند و آثار اسلامی را از بین بردند ، مبارزات سیاسی وی آغاز شد. وی به منظور بیداری افکار و توجه دادن مردم به ظلم ها و فسادهای فرانسویان اقدام به تشکیل جماعت های مردمی کرد . و با دعوت از کسانی که مورد اعتماد و اطمینان و اهل شهامت و وطن خواهی بودند، سعی در برانگیختن همت آنان نمود تا در راه مبارزه با دشمن به پا خیزند و صفحه ای درخشان بر تاریخ خویش بیفزایند . معلوم است که در این گونه مبارزات همیشه عالمان دینی پیش گام اند و رهبری با آن هاست » . (12)
محمد محمد المدنی ، رییس هیأت تحریریه مجله رساله الاسلام ( از انتشارات دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه قاهره ) و یکی از علمای بزرگ الأزهر ، درباره شرف الدین می نویسد : « استاد ارجمند ، دانشمند بزرگ ، جناب سید عبدالحسین شرف الدین ... دانشمندی محترم و ژرف نگر و ژرف اندیش است که با روشی روشن و قلمی روان جواب معارضان را می دهد » . (13) و شیخ محمد جواد مغنیه در وصف بزرگی و عظمت این سید گران قدر می نویسد : « کدام نیرو برای دین اسلام و سلاحی برای علم است که بتواند بر قدرت عبدالحسین شرف الدین فایق آید ؟ روزگار و تجربه ها رأی و نظرش را محکم و استوار نموده و دانش قداستی ویژه به شخصیت او بخشیده و جهان را با نور فضلش نورانی نموده است » . (14)
راه عملی
از جمله عالمان اسلامی بود که با دفاع عقلانی و منطقی از اهل بیت علیهم السلام به انسجام و تفاهم اسلامی نیز می اندیشید و گام های بسیار ارزنده و مؤثری در این راه برداشت . به اعتقاد او به فراموشی سپردن واقعیت ها توان حل و فصل ریشه ای اختلافات را ندارد و سکوت و پرده پوشی ، ریشه های روحی مسایل را از دل و جان مردم بر نمی کند و دیر یا زود به صورتی دیگر بروز می کند .
از مجموع مبانی و کلمات معظم له می توان مقصود او از وحدت اسلامی را تشکیل صنفی واحد از مسلمانان در برابر دشمنان اسلام دانست که با اتخاذ سیاست های معقول، اختلاف اقالیم قبله نیز حل می گردد ؛ از این رو باید هم از تألیف امت اسلامی سخن گفت و هم به مبانی و اصول شیعی پای بند بود ؛ همچنان که معظم له در مقدمه « المراجعات » اشاره می کند :
« خوب می دانید که امروز چه قدر به الفت و اتحاد و هم بستگی احتیاج داریم ... فعلا در حالی هستیم که دشمنان دین ، درون خود را مالامال از غدر و کینه نسبت به ما ساخته اند و از هر راهی که توانسته اند برای نابودی ما قدم برداشته اند . آن ها برای این کار آرا و نظرات و نقشه های خویش را مهیا ساخته و افکار و دل های خود را از خواب غفلت بازداشته اند ، اما مسلمانان هم چنان غافل مانده اند ؛ گویی به شدت در دریای نادانی و جهالت خود دست و پا می زنند و دشمنان را بر ضد خویش اعانت می کنند ... بدین گونه است که گرگان ما را شکار کرده و سگان در ما طمع ورزیده اند» . (15)
علامه شرف الدین همواره می کوشید تا با حفظ اصول مسلم و شناخته شده ی شیعه ، انسجام و اتحاد مسلمانان را تحقق بخشد ؛ به همین منظور هنگامی که شیخ سلیم بشری ، مفتی و رییس سابق الأزهر ، از او سؤال می کند : « چرا شما از مذاهب جمهور مسلمانان پیروی نمی کنید ... ؛ در صورتی که گذشتگان صالح ، به آن ها ( مذاهب اهل سنت ) متدین بوده اند و آن ها را اعدل و برترین مذاهب می دانستند ؟ » .
در پاسخ می نویسد :
« عدم تعبد ما در اصول دین به مذهب اشعری و در فروع دین به مذاهب اربعه ، نه به خاطر تحزب و دسته بندی و تعصب ، و نه به خاطر شک و تردید در اجتهاد ائمه ی مذاهب اربعه ، و نه از جهت تردید در عدالت و امانت و پاکی و جلالت علمی آن هاست ، بلکه این ادله ی شرعی است که ما را به پیروی از مذهب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله ملزم ساخته است ... به علاوه جمهور دلیلی بر ترجیح مذاهب خود بر مذاهب دیگر ندارند ،؛ چه رسد به این که تبعیت از آن ها واجب باشد ... من هرگز گمان نمی برم کسی جرأت کند قایل به برتری آن ها ( ائمه ی اربعه ) در علم و عمل بر ائمه ی شیعه گردد ... این دست سیاست بود ( که دیگران را جلو انداخت ) ، چه می دانی که صدر اسلام ، سیاست چه اقتضایی داشت و چه شد ؟! و از شما جای بسی شگفتی است که می فرمایید گذشتگان صالح به این مذاهب متدین بوده اند و آن ها را اعدل و افضل مذاهب می دانستند ...؛ گویا شما مطلع نیستید که صالحان پیشین و آن ها که بعد آمده اند ؛ یعنی شیعیان آل محمد صلی الله علیه و اله که در حقیقت نصف مسلمانان را تشکیل می دادند ، به مذاهب ائمه ی اهل بیت علیهم السلام و ثقل رسول الله صلی الله علیه و اله متدین بوده اند » . (16)
آن گاه دوباره از اتحاد و وحدت میان مسلمانان سخن به میان آورده و می نویسد :
« ... هم اکنون نوبت آن رسیده که درباره ی نجات مسلمین از پراکندگی ، به بحث بپردازیم . به نظر من ، این کار بر عدول شیعه از مذهبش و گرویدن به مذهب جمهور متوقف نیست ؛ هم چنین متوقف بر عدول اهل سنت از مذهبشان نیست . مکلف نمودن شیعه به دست برداشتن از مذهب خود نیز ، تکلیفی است بدون ترجیح و بی دلیل ، بلکه تکلیف به چیزی است که مقدور نیست ؛ اتفاق و اتحاد مسلمانان از این طریق صورت می گیرد که شما مذهب اهل بیت علیهم السلام را آزاد اعلام کنید و آن را همچون یکی از مذاهب خود بدانید ... بدین ترتیب ، پراکندگی مسلمانان به اجتماع تبدیل می شود و پیوند اجتماعی آن ها محکم و منظم خواهد شد » . (17)
روح اصلاح طلب و پر خروش وی که همواره به اعاده ی مجد اسلام و عزت مسلمین می اندیشید ، از نخستین روزهای اقدامات اجتماعی و دینی اش درصدد بود تا جامعه ی بزرگ اسلامی را به مبانی صحیح اتحاد اسلامی فرا خواند :
« فکر تفاهم و اتحاد سنی و شیعه از همان آغاز جوانی ؛ مانند آذرخشی که در دل توده های متراکم ابر می درخشد ، در سینه ی من می درخشید و همچون غیرت که در خون انسان می جوشد ، در خون من می جوشید . همواره ، در پی پیدا کردن راهی هموار بودم تا مسلمانان را به مرز تفاهم برساند و ریشه ی خصومت را از میان آنان برکند و این پرده ی ( جهل و جدایی ) را از جلوی چشم ایشان بردارد تا به زندگی به صورت جدی نگاه کنند و همه به آن اصل واجب اسلامی ( برادری ) پای بند گردند ؛آن گاه ، همه با هم به ریسمان استوار خدایی چنگ زنند و چون برادرانی خوش رفتار ، درفش حق را برافرازند و به سوی ساختن جامعه ای عالم ، عامل و دانا گام بردارند و هر یک پشتیبان آن دیگری باشند » . (18)
او دین اسلام، به عنوان مجموعه ای از قوانین الهی ، را یکی از محورهای وحدت اسلامی می دانست که اگر چه مسلمانان از برخی احکام ، برداشت های متفاوتی کرده و می کنند ، اما اصل دین ، اصل مشترک آنان و عنصر وحدت بخش جامعه ی اسلامی است. او باور داشت که دین ، مسلمانان را به هم گرایی سفارش نموده و همین فراخوانی ، موجب وحدت است؛ از این رو در مقدمه « المراجعات » می نویسد :
« ... آنچه ما دو نفر در آن اتفاق نظر داشتیم ، این بود که دو طایفه ی شیعه و سنی مسلمان اند و بدون تردید به دین اسلام معتقدند ؛ بنابراین ، آن ها نسبت به آنچه پیامبر صلی الله علیه و اله آورده ، مساوی اند و اختلافی ندارند و چیزی که موجب افساد در تلبس شان به اسلام باشد ، در هیچ اصل اساسی آن ها نیست. هیچ نزاعی در میان آنان وجود ندارد؛ جز آن مقدار اختلافی که مجتهدان در طرز استنباط احکام از کتاب ، سنت ، اجماع و دلیل چهارم ( عقل ) دارند ، و این اختلاف جزیی به حدی نیست که موجب شقاق و دوری شود ، یا امت را در گودال و دره ی عمیق هلاکت ساقط نماید ؛ بنابراین ؛ چرا باید شراره ای خصومت و اختلاف از زمانی که این دو نام ( شیعه و سنی ) به وجود آمده تا آخرین دوران ها بین این دو گروه زبانه بکشد ؟ » . (19)
از این رو همواره می کوشید تا در گفتگوهایش با علمای اهل سنت این فصل مشترک را به وجود آورده و آن را زیربنای گفت و گوهای خود قرار دهد. او این اصل را در چند اثر خود تکرار کرده است :
« برادران ! این همه بدبینی و سوء ظن به یکدیگر تا کی ؟! و این همه عداوت و دشمنی در چه چیز ؟ ! ... مگر خداوند یکتا خدای همه ی ما نیست ؟! مگر اسلام دین ما ، و قرآن حکیم کتاب آسمانی ما ، و کعبه قبله ی ما نمی باشد ؟!... آیا شیعیان و سنیان در این ها یکسان نیستند ؟! ... » . (20)
به اعتقاد او گروه های اسلامی که همه به اصل توحید معتقدند و به مبدأ واحد عقیده دارند ، چرا باید اجازه بدهند که این همه دچار اختلاف و تفرقه بشوند ؛ از این رو می نویسد :
« متأسفانه حیات و میدان زندگی این برادرانی که به یک مبدأ متصل اند و عقیده ی واحدی دارند ، حیات و میدان زندگی یک مشت افراد متخاصم و دشمن سرسخت شده که در بحث و جدال ؛ همچون افراد جاهل و نادان سخن از حد می گذرانند ؛ بدان گونه که گویی زد و خورد و شمشیر روی هم کشیدن در راه بحث های علمی از آداب بحث و مناظره به شمار می رود و یا قاطع ترین دلیل است ! و این چیزی است که کینه های درونی را تحریک می کند ، این وضع از یک طرف انسان را به تفکر دعوت می کند و از طرف دیگر هم و غم و تأسف را برمی انگیزد ، اما چاره چیست ؟! چه باید کرد؟! (21)
و بر همین باور همواره در اندیشه ی ریشه یابی وضعیت نابسامان زندگی مسلمانان و یافتن راه حل برای آن بود :
« ... این است جو اجتماعی نگران کننده ی مسلمانان در طول سال ها و سده ها ، و این است مصیبت هایی که از هر سو ما را در میان گرفته است . در این میان ، قلم هایی که به کار می افتد ، گاه قلم هایی است که امید هیچ چیزی به نوشته ها یشان نیست ، و گاه قلم هایی است مزدور ، و گاه قلم هایی است در گرو گروه گرایی ، و گاه دست خوش احساسات . و در کشاکش این حالات و اوضاع است که جامعه به سقوط کشانده می شود. پس چه باید کرد ؟! پس راه چاره کدام است ؟! این وضع مرا سخت ناراحت کرده بود، حوصله ام تنگ شده و باری از هم و غم بر دوشم گذاشته بود ؛ از این رو در اواخر سال 1329 ه .ق به مصر رفتم ، با این امید که بتوانم راهی برای اتحاد و هماهنگی مسلمین پیدا کنم و قلم هایشان را در این راه به کار گیرم ، آرزویی که همواره در فکرم پرورش می دادم» . (22)
از نظر علامه شرف الدین در نظر گرفتن مصالح عمومی یکی دیگر از عوامل مهم انسجام اسلامی بود ؛ بدین معنا که در جهان اسلام مصالحی مانند : حفظ دین ، استقلال ، عزت مندی و ... وجود دارد که همه ی گروه های اسلامی را به هم پیوند می دهد. رعایت مصالح اقتضا می کند که فرقه های اسلامی در تقابل مصالح گروهی و عمومی ، مصالح عمومی را مد نظر قرار دهند. او باور داشت که رعایت مصالح عمومی ، عاملی است که جهان اسلام را به هم پیوند می دهد . او می گوید :
« مطامع سیاسی بود که از روز نخست شیعه و سنی را از هم جدا کرد و اکنون نیز باید سیاست ( مصالح سیاسی) آنان را در کنار هم گردآورد. ابتدا چیزی که موجب جدایی مسلمانان شد ، سیاست ها و برنامه ریزی های بیگانگان و به طور کلی استعمار بود و اکنون هم با سیاست و برنامه ریزی بر اساس مصالح اسلام و مسلمانان ، باید مسلمانان را به اتحاد و هم گرایی رساند » . (23)
او سه عامل « هیجانات و شور عقیده ، دفاع از یک نظر و تحزب به خاطر یک رأی » را باعث اختلاف می دانست و بزرگ ترین مسأله اختلافی شیعه و سنی را مسأله ی امامت می دانست و می گفت :
« مسأله ی امامت از بزرگ ترین اسباب این اختلاف است. نسل های متعددی در تعصب بر سر امامت سرشته و خو گرفته ، و به این تحزب ، بدون دقت ، تدبر و اندیشه الفت گرفته است . اگر هر کدام از دو طایفه با نظر تحقیق ، نه با نظر خشم و دشمنی در ادله ی یکدیگر نظر می افکندند ، حق آشکار می شد و و صبح حقیقت برای کسانی که چشم حقیقت بین داشتند ، روشن می گشت . ما بر خود واجب شمردیم که این مسأله را با بررسی و بحث دقیق در ادله ی دو طرف حل کنیم ، آن را به خوبی درک کنیم ؛ به گونه ای که احساسات پدید آمده از محیط ، عادت و تقلید در آن دخالتی نداشته باشد ، بلکه خویشتن را از عواطف و تعصباتی که ما را احاطه ساخته ، عاری سازیم و برای رسیدن به حقیقت از راهی که اتفاق نظر در صحت آن است ، گام برداریم » . (24)
معظم له با آگاهی کامل از ارزش و نقش هم بستگی اسلامی معتقد بود که اگر اتحاد و هم بستگی میان مسلمانان تحقق یابد ، بسیاری از مشکلات جامعه ی اسلامی مرتفع می شود و دشمنان اسلام نمی توانند سیاست هایشان را بر مسلمانان دیکته کنند ، بر همین باور همواره می گفت :
« تنها و تنها با وحدت کلمه است که اقدامات عمرانی هماهنگ می گردد ، وسایل ترقی فراهم می شود ، روح تمدن جلوه می کند ، فروغ آسایش در افق زندگی می تابد ، و یوغ بردگی از گردن همه برداشته می شود. آری! هنگامی که وحدت کلمه پیدا گشت ، دل ها با هم پیوند یافت و تصمیم ها یکی شد ، می توان در راه اعتلای امت اسلامی قیام کرد و مسلمین را در جهان به مقامی که شایسته ی آنند ، رساند ، اگر چنین شود و مسلمانان در سایه ی اتحاد برای اعتلای خود و نجات بشریت به پا خیزند ، زمین روی شادمانی می بیند و آسمان برکات خود را همچون ذرات طلایی خورشید بر همگان فرومی بارد و چشمه ساران مهر و دوستی از دل قله های برابری و برادری به سوی پهنه های ترقی و آبادی سرازیر می گردد و رودخانه های عظیم عشق و یگانگی را به جریان در می آورد تا پیکرهای مرده را حیات مجدد بخشد و انسانیت را از نو زنده کند ... و چون چنین شود ، نظام حکومت عدل بر همه جا سایه می گستراند ... این ها همه در سایه ی اتحاد و وحدت کلمه تحقق خواهد پذیرفت ، اما اگر امت اسلامی به صورت کنونی باقی بماند ؛ یعنی گروه هایی پراکنده و ملت هایی دشمن ، همواره اسیر ذلت و بی سامانی خواهند بود تا بدان جا که هر کس رسد در آنان طمع بندد و هر جهان خواری آنان را طعمه خویش خواهد و هر تیر اندازی آنان را آماج تیر خود سازد و هر تازه به قدرت رسیده ای از آنان باج طلبد . قومی در سرزمین های ذلت و مذلت و فقر ساکن ، و در چنگال بدبختی و مرگ و مصیبت گرفتار ؛ قومی که از قدرت مرکزی معتبری که پناهش باشد ، بی بهره باشد ، چه سرنوشتی خواهد داشت و چه عزتی ...؟! پس ای مسلمانان ، از تفرقه حذر کنید ! ای مسلمانان از تشتت و اختلاف حذر کنید ! حذر کنید ! حذر کنید ! » . (25)
وحدت مورد نظر علامه شرف الدین تنها وحدت صوری و تعارفی نبود ، او وحدت شیعه و سنی را در پرتو جدی ترین مباحث اختلافی می دانست.
این نکته به خوبی از کتاب « ابوهریره » ی او پیداست ؛ او در آغاز کتاب می نویسد :
« خدا شاهد است که ما قصد نداریم با این کتاب ، در این زمان بیداری ، وحدت یکپارچه و متراکم مسلمین را بشکنیم ، بلکه می خواهیم این وحدت را تقویت کنیم و بر پایه ی آزادی و عقیده و رأی ، استوار گردانیم تا وحدتی که این چنین حاصل شده ما را بهتر به هدف برساند و به راه مستقیم بهتر راهنمایی کند ... و کرامت عقلی بالاترین کرامت هاست ؛ زیرا نردبان سرافرازی و پلی برای اتحاد است ...، اما اگر برخی از برادران دینی ما بخواهند صورت خود را از روی خودپسندی و تکبر زرد و قرمز کنند ، باید در برابر این ملاحظات ، متواضعانه فروتنی کنند و پس از آن ما را بیازمایند . ان شاء الله ما را با وجود خارهایی که آرامش را بر هم می زند و فکر را هدف می گیرد و دل را خون می کند ، نزدیک تر به تألیف کلمه و توحید صفوف خواهند یافت » . (26)
سید شرف الدین از راه دعوت به فراموشی گذشته و چشم پوشی از آنچه اتفاق افتاده است ، مسلمانان را به هم بستگی دعوت نمی کرد . او معتقد بود بسیاری از اختلافات سنی و شیعه پایه ی درستی ندارد و سر چشمه ی آن ها ، دروغ ها و الهام ها و تبلیغ های مسمومی است که در شرایط زمانی خاص مطرح شده و قدرت های سیاسی گذشته به آن ها دامن زده و انتشارشان داده اند . شرف الدین در کتاب هایی چون ؛ « الی المجمع العلمی بدمشق » ، « أجوبه مسائل جار الله » و « الفصول المهمه فی تألیف الأمه » برخی زمینه های تفرقه انگیز را ، که به زعم برخی عالمان اهل سنت در فرهنگ شیعه رواج دارد ، مورد بررسی قرار داد و در پی علاج آن ها برآمد .
نسبت های ناروا به شیعه یکی از زمینه های تفرقه انگیز است که علامه شرف الدین پس از بیان چند مورد از این نسبت های ناروا با دلی پر درد می نویسد :
« شما را به عزت حقیقت ، ناموس عدالت و شرافت انصاف ، قسم می دهم که در فقه امامیه و اصول آن جست و جو کنید و احادیث و تفاسیر و کتب قدیم و جدید آنان را ، مختصر باشد یا مطول ، بخوانید ؛ پس اگر از آن چه ( ابن حزم ) ادعا کرده اثری در کتب شیعه یافتید ، شیعه هیچ حقیقتی در خود ندارد ؛ و اگر نه این گونه افراد ( ابن حزم و امثال او ) از دروغ پردازترین مردمان اند؛ و هم چنین است اراجیف دیگری که او در مواقف دیگر به شیعه نسبت می دهد » . (27)
هم چنین درباره اعتقاد شیعیان به تحریف قرآن که از سوی موسی جار الله مطرح شده بود ، می فرماید :
« اگر در بین مجموعه ی کتاب های شیعه به روایتی برخورد کنیم که به گونه ای به تحریف قرآن اشاره دارد ، در بررسی بعدی می بینیم که بزرگان شیعه از آن اعراض نموده اند و همانند جامعه ی اهل سنت به عدم تحریف قرآن قایل شده اند ؛ چنان که شبیه همین روایات در جوامع روایی اهل سنت وجود دارد و عالمان اهل سنت آن را طرد می کنند » . (28)
و باز در کتاب « الفصول المهمه فی تألیف الأمه » می نویسد :
« وحید رافعی می گوید : رافضه در نص قرآن شک دارند و می گویند : در قرآن زیاده و تغییر و تبدیل صورت گرفته است ؛ اگر مراد ایشان از رافضه ، شیعه ی امامیه باشد ، این دروغ محض است ، چون قداست قرآن از ضروریات دین اسلام و مذهب امامیه است و به اجماع امامیه ، کسی که در قرآن شک کند ، مرتد است ». (29)
اعتقاد اهل سنت به عدالت و تنزیه مطلق صحابه ی پیامبر صلی الله علیه و اله یکی دیگر از زمینه های اختلاف است که علامه آن را مطرح کرده و بدان پاسخ می گوید :
« حقیقت آن است که صحابی بودن یک فضیلت است ، اما به معنای دوری کامل فرد از گناه و لغزش نیست ؛ چنان که در میان صحابه ، افراد عادل و انسان هایی از اولیا و اصفیا و صدیقان یافت می شوند ، افراد مجهول الحال و منافقان جنایت کار و عاصی نیز پیدا می شوند ... صحابه ی عادل ، حجت اند ، اما درباره ی صحابه ی مجهول الحال باید تحقیق کنیم ؛ زیرا افراد جنایت کار و گناه پیشه ، نه خودشان ارزشی دارند و نه روایتشان اعتباری دارد. عقیده ی ما درباره ی حاملان حدیث ، چه صحابه و چه غیر آنان ، همین است و کتاب و سنت نیز بر همین اصل استوارند » . (30)
و در کتاب « النص و الاجتهاد » نیز چنین می نگارد :
« یکی از مشکلات عالم اسلام ، احتجاج جمهور به مطلق صحابه است ؛ در حالی که در میان صحابه ی پیامبر ، افراد فاسق و منافق و ناشناخته هم وجود دارند . ای کاش می دانستم پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله این منافقان چه شدند و کجا رفتند ؟! ممکن است فردی در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله فاسق و منافق نباشد ، لکن بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله از مسیر درست منحرف شده باشد » .(31)
او قلم های زهرآلود برخی نویسندگان متعصب همچون موسی جار الله و وحید رافعی که در نوشته های خود به شیعیان نسبت های ناروا می دهند را یکی دیگر از عوامل تفرقه می داند و در این باره می نویسد :
« نقش برخی نویسندگان در تفرقه ی مسلمانان بسیار مهم است و نباید از آن غافل شد ، چون به هم بستگی اسلامی خدشه وارد می سازد. ما وظیفه ی دینی خود می دانیم که با این افراد برخورد کنیم و نقش قلم های زهرآلودشان را خنثی نماییم » . (32)
اعراض مکتب جمهور از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را یکی دیگر از عوامل بزرگ تفرقه می دانست ، همان اهل بیتی که رسول خدا صلی الله علیه و اله آنان را عامل وحدت و هم بستگی مسلمانان معرفی می فرماید : « النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف » . (33) علامه شرف الدین در این زمینه می گوید :
« اهل سنت و جماعت ، اصول دین خود را از ابوالحسن اشعری و ماتریدی و اذناب آن دو اخذ نموده اند و فروع دین را از فقیهان چهارگانه و امامان مذاهب اربعه . با این که نصوص صریح وجود دارد که باید به عترت طاهره مراجعه کرد و به آنان تمسک نمود ؛ این اعراض آنان از امامان و عترت طاهره در اصول و فروع دین و عدم رجوع به آنان در تفسیر قرآن یکی از مشکلات جهان اسلام و یکی از عوامل بزرگ تفرقه است » . (34)
از دیگر مؤلفه های تفرقه در جهان اسلام را اعراض عالمان اهل سنت و جماعت از روایاتی می دانست که راویان شیعه آن ها را نقل نموده اند. از نظر علامه این خط مشی اهل سنت در دسترسی به سنت پیامبر صلی الله علیه و اله موجب می شود که آنان از سنت نقل شده از طریق شیعه غافل شوند ، یا برای آن اعتبار قایل نباشند که نتیجه ی آن جز اختلاف ، به خصوص در حوزه ی ابواب فقهی میان مسلمانان نمی باشد.
شرف الدین در مناظرات و مکاتبات خود با شیخ سلیم بشری این مشکل را متذکر می شود. شیخ سلیم در پاسخ می گوید: « اهل سنت به راویان شیعه اعتماد ندارند » . و شرف الدین در پاسخ ، با دلایل و مدارک ثابت می کند که بزرگان سلف اهل سنت بسیاری از راویان شیعه را قبول داشته اند و به روایتشان اعتماد می کرده اند و آن ها را در کتاب هایشان از جمله صحاح سته آورده اند . وی حدود صد راوی شیعه را متذکر می شود که مورد اعتماد عالمان سلف بوده اند. از آن پس شیخ سلیم بشری می پذیرد که سنی می تواند به این روایات استدلال و احتجاج کند و به احادیث و روایات راویان شیعه ، در صورتی که موثق باشند ، اعتماد نماید . (35)
علامه شرف الدین راه چاره و درمان این درد را در پذیرش مذهب رقیب می داند و می نویسد :
« همه ی شیعیان و سنیان در درون خانواده ی بزرگ اسلامی جای دارند و نزاع بین آن ها نزاعی صغروی است ، پس نباید پیروان مکتب رقیب را به جهت این که اجتهاد آنان را نمی پسندید از دایره ی اسلام خارج کنید ؛ در حالی که در مکتب شما پذیرفته شده است که اگر مجتهد در اجتهادش خطا کند ، معذور است » . (36)
و در کتاب « أجوبه مسایل جار الله » با بیانی دیگر همین مسأله را دنبال کرده و می نویسد :
« چرا شما شیعه را با پرچم کفر و ارتداد از خانواده ی بزرگ امت اسلامی طرد می کنید ؟! شما چگونه در مورد ضعف های صحابه می گویید آنان مجتهد بودند و در اجتهادشان خطا کردند و معذورند ؛ جماعتی از شیعه نیز اجتهادی نموده اند و اجتهادشان خوشایند شما نیست ، پس چرا آن را قبول نمی کنید و همین استدلال را پیاده نمی کنید و نمی گویید در اجتهادشان خطا کرده اند و معذورند ، بلکه می گویید : فاسق و کافرند ؟!» . (37)
و در کتاب « الفصول المهمه » می نویسد :
« به مقتضای قرآن و سنت ، هر که شهادتین را بر زبان جاری کند ، مسلمان است و حرمت دارد و این شامل هر دو مذهب شیعه و سنی می شود، با این همه ، چرا برخی عالمان اهل سنت ، مانند ابن حزم اندلسی ظاهری ، شیعه را به رسمیت نمی شناسد و از دایره ی امت اسلامی طرد می کنند ؟! » . (38)
معظم له تمسک به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و اله را یکی دیگر از عوامل وحدت میان مسلمانان می داند و معتقد است که اگر همه ی مسلمانان به اهل بیت علیهم السلام تمسک جویند ، تفرقه در جامعه ی اسلامی جای خود را به وحدت و هم بستگی خواهد داد .
تهذیب کتاب ها و زدودن روایات دروغین را راه حل دیگری در رسیدن به انسجام و اتحاد اسلامی می داند و خود به این امر اهتمام ویژه دارد و کتاب تحقیقی و ارزشمند « ابوهریره » را می نگارد که گامی نو در فهم و نقل احادیث نبوی و تهذیب روایت است . ایشان در مقدمه ی کتاب می نویسد:
« هنگامی که آنان بی استثنا همه ی صحابه را عادل و بی عیب پندارند ، دیگر نباید در کارشان تعجب کرد ، ولی از آن جا که بطلان سخن آنان در جای خود ثابت شده و عقیده ای ناصواب و بی دلیل است ، به ناچار باید پیرامون این مرد زیاده گو ( ابوهریره ) و کم و کیف روایاتش به بحث بنشینیم تا شاید این دسته از احادیث را به خوبی بشناسیم . در این کتاب ، چنان به بحث و پژوهش ژرف پرداخته ام که روی حق و حقیقت نمایان گشته است. خدا را بر این کار می ستایم » . (39)
علامه سید عبدالحسین شرف الدین روی آوردن به نقد محترمانه و مناظرات علمی را از دیگر عوامل ایجاد تفاهم و هم بستگی میان امت اسلامی می دانست و معتقد بود که اگر نقد با احترام و ادب باشد ، نقش مثبت در مسیر هم بستگی اسلامی ایفا می کند ؛ همچنان که خود از این روش به خوبی استفاده کرد و در این راه کتاب پر ارزش « المراجعات » را نوشت. در این کتاب که نامه های رد و بدل شده میان وی و شیخ سلیم بشری آمده است ، هر دو طرف کوشیده اند تا مکتب طرف مقابل را با منطق و استدلال و با شیوه ی جدال احسن به نقد کشند و این خود گام غنیمتی در راه ایجاد تفاهم اسلامی و انسجام و اتحاد به شمار می آید .
تحمل مخالفان و پرهیز از تعصب در مناظرات علمی و تبادلات عقیدتی میان عالمان مذاهب گوناگون راه حل دیگر علامه شرف الدین بود که به وحدت اسلامی کمک شایان نمود. وی در مقدمه ی کتاب ابوهریره می نویسد :
« پس از تقدم این کتاب که حاصل پژوهش و تحقیق علمی ماست ، نباید کسی تعصب به خرج دهد و روی گرداند و دل گیر شود. ما اندیشه را بزرگ می شماریم و آن را برتر از آلودگی به خرافات ...، انتظار داریم هنگام روبه رو شدن با انبوه تقلیدها و سنت ها با آزاد اندیشی آن ها را به دور افکنده ... اگر برخی از برادران دینی بخواهند از سر غرور گونه ی خویش را کج کنند ، باید به آنچه نگاشته ایم به خوبی گوش فرا دهند و در آن تفکر نمایند. آن گاه به خواست خدا ما را در وحدت کلمه و فشرده کردن صفوف ، با وجود خاری که جای را ناهموار و اندیشه را مجروح و وجدان را پر خون کرده است، نزدیک تر می بینند ». (40)
اگر چه با وجود تلاش بی وقفه ، انسجام همه جانبه ی جهان اسلام حاصل نگردید ، اما تدوین آثار علمی و گفت و گو با اندیشمندان اهل سنت در ایجاد زمینه های هم گرایی و اختلاف زدایی بسیار مؤثر بود. به یقین اگر جهاد و زحمات طاقت فرسای منادیان انسجام اسلامی ؛ همچون علامه سید عبدالحسین شرف الدین نبود ؛ دشمنان بیش از این به اختلافات مسلمانان دامن می زدند، و مسلمانان به سرنوشت بدتری گرفتار می شدند .
اگر چه استعمارگران با بهره گیری از تمامی اهرم ها سعی داشتند تا زمینه ی هم گرایی را که شرف الدین ایجاد کرده بود از بین ببرند ، اما به توفیق کامل دست نیافتند و فرهنگ سازی شرف الدین روز به روز بیش از قبل ، مسلمانان را به سوی وحدت اسلامی و هم اندیشی درباره ی مسایل جهان اسلام سوق داد ؛ همچنان که دکتر حامد حنفی داوود ، از رؤسا و استادان دانشگاه عین شمس قاهره در مقدمه ای که بر المراجعات نوشته به این موضوع ، چنین اشاره می کند :
« اهمیت کتاب المراجعات وقتی به خوبی روشن می شود که ما به زمان انتشار آن توجه کنیم . مؤلف ، این کتاب را در اوایل قرن چهاردهم منتشر ساخت ؛ در فترتی بحرانی و خطرناک که ایادی استعمار با سرنوشت مسلمین بازی می کردند و برای رسیدن به اهداف خویش ، وسیله ای بهتر از تفرقه افکنی در میان مسلمانان و بهره گیری از اختلافات مذهبی نداشتند . آنان می کوشیدند تا بدین وسیله عظمت جهان اسلام و عربی را پای مال کنند . این شکاف افکنی در اوایل این قرن به اوج خود رسیده بود » . (41)
استاد محمد فکری ابوالنصر نیز در مقدمه کتاب « المراجعات » می نویسد:
« ... اکنون فرصت مناسبی در اختیار مسلمانان است. اگر آن ها بیدار شوند و پرچم اتحاد اسلامی را برافرازند و در این راه بکوشند ، ممکن است عزت خویش را بازیابند و حقوق غصب شده خویش را پس بگیرند و ذخایر و معادن خود را از تصرف دشمن خارج سازند . الآن هنگام آن است که ما مسلمین اختلاف را کنار بگذاریم و از جدایی پرهیز کنیم ... برای نجات اسلام از دست قدرت ها ، به خدا سوگند ، تنها و تنها یک راه وجود دارد : اتحاد اسلامی ! اتحاد اسلامی با همه اهداف مقدس آن ؛ نه فقط برای خود ما مسلمانان ، بلکه برای هدایت همه بشر . اگر اتحادی پدید آید و مایه دینی و مبنای مذهبی را داشته باشد ، به یقین جامعه ما را به صورت جامعه ای نمونه در می آورد و ما را به اوج قدرت می رساند و پرچم اسلام را در همه جا برمی افرازد » . (42)
بدرود
علامه شرف الدین قدس سره که عمری در راه ایجاد انسجام و تفاهم اسلامی کوشید ، پس از 87 سال زندگی به سوی جوار حق شتافت و پیکر پاکش در ضلع جنوبی صحن حرم مطهر امام علی علیه السلام و در جوار آرامگاه استادش سید محمد کاظم یزدی به خاک سپرده شد. خبر در گذشت علامه ، دنیای اسلام را در غم و اندوه فروبرد.
امام خمینی قدس سره پس از مطلع شدن از ارتحال علامه ، ضمن تعطیل کردن درس خود ، فرمود: « هشام بن حکم زمان ما از دنیا رفت » . (43)
آیه الله سید ابوالقاسم خویی قدس سره فرمود:
« با درگذشت او شکافی به وجود آمد که هیچ چیز نمی تواند آن را بپوشاند و مصیبتی عظیم برای مسلمانان پیش آمد که هرگز فراموش نمی شود و زخمی پدید آمد که هرگز خوب نگردد » . (44)
شیخ آقا بزرگ تهرانی قدس سره نیز می نویسد :
« درباره این سفر کرده چه توصیفی به زبان آوریم ؟! اسلام و مسلمانان او را از دست دادند و علم و دین و قلم و منبر با از دست دادن ایشان زیان کردند . آیا او فقط مجتهدی روشن فکر بود یا خطیبی زبردست و توانا ... » . (45)
پی نوشت:
1. الحجرات (49) : 10 .
2. آل عمران (3) : 103 .
3. آل عمران (3) : 105 .
4. التوبه (9) : 71 .
5. شیخ احمد قبیسی ، حیاه الامام شرف الدین فی سطور ، ص 31 .
6. علامه شرف الدین ، الفصول المهمه فی تألیف الأمه ، ص 32 .
7. جمعی از نویسندگان ، گلشن ابرار ، ج 2 ، ص 655 .
8. سید منذر حکیم ، المصلح الوحدوی الامام السید عبدالحسین شرف الدین العاملی ، ص 88 .
9. گلشن ابرار ، ج 2 ، ص 656 .
10. شیخ آقا بزرگ تهرانی ، نقباء البشر ، ج 3 ، ص 1082 .
11. محمد کورانی ، الجذور التاریخیه للمقاومه الاسلامیه فی جبل العامل ، ص 132 .
12. مجله المجتمع العربی ، سال 1978 ، ش 7 ، ص 34 .
13. علامه شرف الدین ، المراجعات ، مقدمه ، ص 35 .
14. همان ، ص 30 .
15. علامه شرف الدین ، المراجعات ، ص 48 و 49 .
16. همان ، ص 50 و 51 .
17. همان .
18. همان ، ص 4 .
19. همان ، ص 5 .
20. علامه شرف الدین ، اجوبه مسایل جار الله ، ص 3 .
21. المراجعات ، ص 4 .
22. همان ، ص 5 .
23. علامه شرف الدین ، النص و الاجتهاد ، مقدمه ، ص 14 .
24. المراجعات ، ص 5 .
25. علامه شرف الدین ، الفصول المهمه ، ص 7 و 8 .
26. علامه شرف الدین ، ابوهریره ، ص 9.
27. الفصول المهمه ، ص 227 و 228 .
28. اجوبه مسایل جار الله ، ص 35 .
29 . الفصول المهمه ، ص 241 .
30. ابوهریره ، ص 7 .
31. النص و الاجتهاد ، ص 374 .
32. الفصول المهمه ، ص 237 .
33. متقی هندی ، کنز العمال ، ج 12 ، ص 96 .
34. الفصول المهمه ، ص 249 و النص و الاجتهاد ، ص 376 .
35. المراجعات ، نامه های 13 و 14 ، ص 62 و 63 .
36. علامه شرف الدین ، الی المجمع العلمی بدمشق ، ص 15 و 16 .
37. أجوبه المسایل جار الله ، ص 24 .
38. الفصول المهمه ، فصل های ششم و نهم .
39. ابوهریره ، ص 5 .
40. همان ، ص 16 .
41. المراجعات ، ص 20 .
42. المراجعات ، مقدمه ، ص 23-16 .
43. مجله التوحید ، ش 51 ، ص 124 .
44. حیاه الامام شرف الدین ، ص 122 .
45. همان ، ص 238.
منبع:مجله نامه ی جامعه