ماهان شبکه ایرانیان

وظیفه انسان در برابر هستی(۱۱)

پاس داشتن جهان، یعنی شناخت همه ویژگی های آن یا به اندازه امکان و سپس هماهنگ شدن و انطباق با آن و عدم انحراف از مسیر نظام حکیمانه اش.

جهان را پاس بداریم

پاس داشتن جهان، یعنی شناخت همه ویژگی های آن یا به اندازه امکان و سپس هماهنگ شدن و انطباق با آن و عدم انحراف از مسیر نظام حکیمانه اش.

ما با جهانی نظام مند روبه رو هستیم. هرگز نه ما می توانیم نظام جهان را تغییر

دهیم و نه جهان یا آفریننده آن، به خاطر ما نظام خود را تغییر می دهد. طبیعی است که نظام جهان را حکیمانه بشناسیم؛ چراکه نه پدیده ای برخلاف حکمت و تدبیر حکیمانه در آن مشاهده کرده ایم و نه آفریننده آن، اهل لهو و لعب و لغو وعبث و بیهودگی و پوچ گرایی است(1). اگر ذات بی همتا و بی عیب و نقص و نیاز و عجز و ضعف او را در نظر بگیریم، حکم می کنیم که نظام او حکیمانه است و اگر جهان آفرینش را به دیده عقل و تدبیر بنگریم، حکم می کنیم که آفریننده اش، حکیم است. فرقی نمی کند که از بالا به پایین بنگریم یا از پایین به بالا.

اینکه می گوییم: «جهان را پاس بداریم» نه به این معنی است که ما پاسبان و نگهبان جهان باشیم که جهان را به پاسداری و نگهبانی ما نیازی نیست. حافظ و نگهبان جهان -با همه نظم خیره کننده آن- کسی است که «کرسی قدرت او زمین و آسمان را فراگرفته و از نگهبانی آنها خستگی و ناتوانی، پیدا نمی کند(2)». همو که «بهترین حافظ و نگهبان است(3)» و در عین حال «ارحم الراحمین» است.

منظور ما از پاسداری جهان این است که همه ویژگی های آن را -اگرنه هر اندازه، ممکن است- بشناسیم و خودمان را با آنها هماهنگ و منطبق سازیم و هرگز از مسیر نظام حکیمانه آن منحرف نشویم. این درست مثل این است که به کودکی که می خواهد از خیابانی عبور کند، می گویند: «مواظب ماشین ها باش». یعنی مواظب باش که از محل عابر پیاده و خط کشی شده، عبور کنی وگرنه ممکن است دچار تصادف شوی و جان یا سلامتت به خطر بیفتد. البته این در صورتی است که رانندگان هم پای بند مقرّرات باشند وگرنه هر چقدر عابر پیاده دقت و مواظبت کند، نتیجه ای نخواهد داشت.

جهان دست خوش هرج و مرج نیست. بررسی همه ابعاد وسیع و دقیق و حکیمانه آن، نه درخور این نوشتار است و نه در توان صاحب این نوشتار. بهتر است یادآوری کنیم که اگر جهان، دست خوش هرج و مرج بود، ابعاد گسترده آن را نمی توانستیم بررسی و شناسایی کنیم. چیزی که دست خوش هرج و مرج است، بی قانون است و چیزی که بی قانون است، از هرگونه شناختی، گریزان است و در برابر همه بررسی ها -اعم از حسّی و تجربی یا عقلی- عاصی و سرکش است.

می خواهیم در این نوشتار، با استفاده از وحی الهی، برخی از ویژگی های مهم جهان را که به زندگی و وظیفه و سرنوشت ما مربوط می شود، شناسایی کنیم و ببینیم که چگونه باید آنها را پاس بداریم تا اهل سعادت شویم و در صف هالکان و اشقیا قرار نگیریم.

این جهان سراسر نور است. خورشید و ماه حکمت و عنایت، همه جا را روشن کرده است. کوری بصر و بصیرت، انسان را گرفتار کرده و از دیدن و فهمیدن آن همه انوار تابان، محروم و مهجور مانده است. آری:

این جهان، پر آفتاب و نور و ماه

تو بِهِشته سر فرو برده به چاه

که اگر حق است کو آن روشنی

سر زِ چَه بردار و بنگر ای دنی

جمله عالم، شرق و غرب، آن نور یافت

تا تو در چاهی نخواهد بر تو تافت

چَه رها کن رو به ایوان و کروم

کم ستیز اینجا بدان که «اللّجُّ شوم»

هرکه استیزه کند بر رو فتد

آن چنان کو برنخیزد تا ابد

هرچه آن بر تو کراهیّت بود

چون حقیقت بنگری رحمت بود

ویژگی های جهان از دیدگاه وحی

هیچ کس نمی تواند خدای توانا و حکیم را به تکلیف یا دستوری، ملزم و مکلّف سازد. الزام و تکلیف، همواره باید از سوی مقامی باشد که مولویّت و برتری دارد. خدایی که خود در وصف خود می گوید: «و هُوَ العَلیُّ العَظیمُ(4)» و علوّ و عظمتش، همه چیز را فراگرفته، چگونه ممکن است موجوداتی که همه، مقهور عظمت و برتری اویند، برایش تکلیف و وظیفه یا مسؤولیتی معین کنند؛ ولی مانعی نیست که او خود را ملزم و متعهد بشناسد که کارهایی در نظام خلقت انجام دهد که مطابق حکمت و مصلحت، بلکه عین حکمت و مصلحت باشد.

به واسطه همین التزام و تعهد اوست که می بینیم جهان آفرینش، ویژگی هایی پیدا کرده که ما باید آنها را بشناسیم و آنها را در اعمال و اخلاق، بلکه نیّات خود پاس بداریم، تا سعادت مند شویم.

1. راه راست

او نه تنها از ما خواسته که از راه راست منحرف نشویم، بلکه خود نیز بر راه راست است. یعنی هرگز اجازه نمی دهد که جهان آفرینش از نظام حکیمانه و قوانین عادلانه، انحراف یابد و چون انسان، جزیی از این جهان است و در کارهای خود آزادی و اختیار دارد، نه تنها او را به هدایت تکوینی در راه راست قرار داده و جزء را تابع کل ساخته، بلکه به هدایت تشریعی نیز راه راست را به او نشان داده، تا در کارهای اختیاری خود بتواند با آگاهی کامل، در صراط مستقیم حرکت کند. به همین جهت است که پس از بیان خلقت به حقِّ آسمانها و زمین(5) و انسانی که متأسّفانه در کارهای اختیاری خود، مخاصم نظام آفرینش می شود(6) و خلقت حیواناتی که برای انسان منافع بی شماری دارند(7)، می فرماید: «و عَلَی اللّهِ قَصْدُالسَّبیل(8)»: «بر خداست بیان راه راست».

علت اینکه بیان راه راست را بر عهده خویش گذاشته، این است که همه راه ها، نمی توانند راه راست باشند. تنها راه راست است که رهرو را به مقصد می رساند. راههای دیگر، ظلمات است و باید از پیمودن آنها خودداری کرد و خود را در خطر و مهلکه گمراهی نباید گرفتار کرد. به دنبال جمله مذکور می فرماید: «و منها جائِرٌ و لَوْ شاءَ لَهَداکُم أجْمَعینَ(9)». «برخی از راهها منحرف است و اگر خدا می خواست، همه شما انسان ها را به همان راه راست هدایت می کرد».

این آیه، نشان می دهد که راه حق، یکی بیشتر نیست؛ بقیّه راهها منحرف و گمراه کننده است. بنابراین، قرآن با دیدگاه پلورالیستی و تز تعدد قرائت ها و کثرت صراطها و حق بودن همه راهها روی موافق نشان نداده است. به علاوه، این آیه نشان می دهد که مردم در انتخاب راه راست، آزادند و اجباری در کار نیست. اگر اجبار انسان هم به مقتضای صراط مستقیم آفرینش بود، خداوند همان را می خواست و انجامش می داد؛ ولی مشیّت او به کاری که برخلاف نظام مندی آفرینش بوده و انحراف از صراط مستقیم است، تعلّق نمی گیرد.

البته مفسّرین، از آیه مورد بحث چنین استفاده کرده اند که مقصود از «علی اللّه قصد السبیل» این است که بر عهده خداوند، بیان راه راست و همان هدایت تشریعی است(10)؛ ولی از آنجا که «قصد» به معنای راست بودن و «قصدالسبیل» به معنای راست بودن راه است، برخی، مصدر را به معنای اسم فاعل و جمله را به معنای «علی اللّه السبیل القاصد» گرفته اند(11). بنابراین، معنای آیه این ایت که بر خداست راه راست و راه میانه و این، اختصاصی به هدایت تشریعی و بیان تکالیف ندارد؛ بلکه او خود را ملزم شمرده که بر راه راست باشد و در فرمان ها و دستورها و اوامر خود -چه در قلمرو تکوین و چه در قلمرو تشریع-از راه راست، منحرف نشود.

انسان باید از راه تدبّر در حکمت های تکوینی و تشریعی خداوند و آگاهی کامل نسبت به آنها بکوشد که خود را با آنها هماهنگ سازد. آری:

«راه راست و طریق پسندیده، آن است که سوی حق می شود و گذر بر حق دارد و آن راه به سه چیز توان برید: اول، علم و میانه، حال و آخر، عین. علم، بی استاد، درست نیاید. حال، بی موافقت، راست نیاید عین، تنهایی است و با علاقت نسازد. در علم، خوف باید، در حال، رجا باید در عین، استقامت بود... هیچ کس از دوستان او این راه را نبرید تا سه چیز به هم ندید: از سلطان نفس، رسته و دل با مولا پیوسته و سِر، به اطّلاع حق آراسته(12)».

اگر بر خداست که در همه برنامه های تکوینی و تشریعی خود و در تدبیر آفرینش و ارسال رسل و انزال کتب، بر راه راست باشد، هیچ موجودی نباید به خود اجازه دهد که از راه راست و صراط مستقیم، خارج شود. موجوداتی که مکلّف به تکالیف اختیاری نیستند، هرگز تخلّف نمی کنند. جمادات و نباتات و حیوانات، در همان خطّی حرکت می کنند که نظام آفرینش بر آن قرار دارد و نظام بخش آفرینش، آن را ترسیم کرده است. انسان هم می توان گفت: در حدود 95% افعال خود را مطابق همین نظام انجام می دهد. تنها 5% افعال او، ارادی و اختیاری است که در این بخش ممکن است خصیم یا مخاصم گردد و آن هم نتیجه ای جز ضرر و زیان، دامنگیرش نمی سازد.

دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد

بر نفس خود کند به مراد و هوای خویش

از دست دیگری چه شکایت کند کسی

سیلی به دست خویش زده بر قفای خویش

دزد از جفای شحنه چه بیداد می کند

کو گردنش نمی زند الّا جفای خویش

چاه است و راه و دیده بینا و آفتاب

تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش

گر گوش دل به گفته سعدی کند کسی

اول رضای حق طلبد پس رضای خویش

جالب این است که در نظام حکیمانه آفرینش، ما انسان ها، هم راهیم، هم رهرو. نظام تکوین و نظام تشریع هم راه است. البته نظام تشریع، ادامه و مکمّل نظام تکوین است نه اینکه تافته ای جدا بافته و مستقل از آن. ما انسان ها نیز جزیی از نظام تکوین بوده و نظام تشریع به خاطر ما به وجود آمده و پیامبران خدا هدفی جز تنظیم برنامه های زندگی انسان و برقراری نظام قسط و عدل ندارند. به همین جهت است که می گوییم: «انسان به لحاظ اینکه جزیی از نظام خلقت است، راه؛ و به لحاظ اینکه در همین نظام باید حرکت کند و از خط مستقیم آن خارج نشود، رهرو است». و اما خداوند بزرگ، فوق نظام تکوین و تشریع است و بر آن، اِشراف دارد و اجازه هیچگونه انحرافی را نمی دهد.

این نکته را هم خاطرنشان می کنیم که فرشتگان هم در نظام هستی، موجوداتی آگاه و مختارند و برخلاف انسانِ مخاصم و خصیم، جز تسلیم و سرسپردگی و اطاعت و فرمانبرداری، کار دیگری از آنها سر نمی زند و این را در کمال اختیار و آزادی و آگاهی، انتخاب کرده است. چنانکه قرآن مجید درباره شان می فرماید:

«... عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعْصَوْنَ اللّه ما أمرهُم و یَفْعَلونَ مایُؤْمَرونَ(13)».

«بر آتش دوزخ، فرشتگانی درشت خو و سختگیرند و از فرمان خداوند سرپیچی نمی کنند و آنچه به آن فرمان داده می شوند، انجام می دهند».

و نیز می فرماید:

«و قالوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا سُبْحانَه بَلْ عِبادٌ مُکْرَمونَ* لایَسْبِقونَه بِالقَوْلِ و هُمْ بِأمْرِهِ یَعْمَلونَ(14)».

«گفتند: خداوند رحمان فرزندی گرفته است. او منزّه است بلکه فرشتگان، بندگانی گرامی اند که به گفتار، بر خداوند پیشی نمی گیرند و به فرمانش عمل می کنند».

لازم نیست که همه فرشتگان، سختگیر و درشت خو باشند. آنها هم بر راه راست الهی قرار دارند و به هرچه مأمورند، همان را عمل می کنند. اگر بر اهل دوزخ سختگیرند، بر اهل بهشت، متواضع و مهربانند و از هر دری بر آنها وارد می شوند و به آنها سلام می دهند و آنها را بر صبرشان تمجید می کنند و به نیکی سرای آخرت، آنها را دلگرم و شاداب می سازند(15).

بهشتیان، با خوی نیکو زیسته اند و بر صراط مستقیم عقاید و اخلاق و اعمال نیکو، سلوک کرده اند و به همین جهت سرو کارشان با فرشتگان خوش خلق و خوش رفتار است؛ ولی دوزخیان، منحرف شده اند و با عقاید و اخلاق و اعمال زشت زیسته اند و سر و کارشان با فرشتگان سختگیر و درشت خوست.

فرشتگانی هم هستند که حامل صحیفه های تکریم شده و رفعت مقام و مطهّر الهی بوده و قرآن از آنها به عنوان کریمانی نیکوکار یاد کرده و مقام و منزلت آنها را ستوده است(16). البته آنها از جنگ درونی عقل و شهوت، آسوده اند؛ چنانکه حیوانات هم از این جنگ، به دورند. با این فرق که اولی بدون شهوت و دومی بدون عقل است؛ ولی انسان درگیر جنگ باطنی عقل و شهوت است و به قول شاعر:

آدمیزاده طرفه معجونی ست

کز فرشته سرشته وز حیوان

گر رود سوی این شود کم از این

ور رود سوی آن شود به از آن

نداشتن شهوت، دلیل بر عدم اختیار نیست. شرط اختیار این نیست که موجود دارای شهوت باشد، بلکه شرطش داشتن عقل است؛ اعم از اینکه دارای شهوت باشد یا نباشد. به خاطر همین تضاد عقل و شهوت است که اگر انسان، پویا و کوشا باشد، از فرشته هم مقرب تر می شود. مولوی می گوید:

در حدیث آمد که خلّاق مجید

خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گروه را جمله عقل و علم و جود

آن فرشته است و نداند جز سجود

یک گروه دیگر از دانش تهی

همچو حیوان از علف در فربهی

این سوم هست آدمیزاد و بشر

نیمی او زا فرشته و نیمی ز خر

نیم خر خود مایل سفلی بود

نیم دیگر مایل عقلی بود

آن دو قوم، آسوده از جنگ و حراب

وین بشر با دو مخالف در عذاب

حدیث مورد اشاره وی در کتب روایی ما به این صورت آمده است که عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام درباره افضل بودن فرشته یا انسان، سؤال می کند. حضرتش از قول امام علی علیه السلام در پاسخ وی چنین فرمود:

«انّ اللّه عزّ و جلّ رَکَّبَ فی الملائِکَةِ عَقلاً بِلاشَهْوَةٍ و رَکَّبَ فی البَهائِمِ شَهْوَةً بِلاعقلٍ و رَکَّبَ فی بنی آدمَ کُلّیَّتِهِما. فَمَن غَلَبَ عقلُهُ شَهوَتَهُ فهو خَیْرٌ مِنَ الملائِکَة و مَنْ غَلَبَ شهوتُهُ عقْلَه فَهو شَرٌّ مِنَ البَهائم(17)».

«خداوند در فرشتگان، عقل بدون شهوت و در حیوانات، شهوت بدون عقل و در انسان عقل و شهوت، هردو را سرشته است. هرکس عقلش بر شهوتش غلبه کند بهتر از فرشتگان و هرکس شهوتش بر عقلش غلبه کند، بدتر از حیوانات است».

نظام راستین و بی انحراف و اعوجاج خلقت، نظامی است که موجودات زنده اش سه گروه اند و این انسان است که یا با شناخت دقیق نظام، سرسپردگی می کند و اوج می گیرد و یا گستاخی و سرسری می کند و ساقط می شود.

 


1. و ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما لاعبین. لو أردنا أن نتّخذ لهوا لاتّخذناه من لدنّا (انبیاء، 16 و 17).

2. وسع کرسیّه السّموات و الارض و لا یؤوده حفظهما (بقره، 275).

3. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین. (یوسف، 65).

4. بقره، 257.

5. خلق السّموات و الارض بالحق. (نحل، 4).

6. فاذا هو خصیمٌ مبینٌ. (نحل، 5).

7. نحل، 9 تا 6.

8. نحل، 10.

9. نحل، 10.

10. تفسیر مجمع البیان، جلد 6 و 5، ص 352.

11. ن.ک: به تفسیر المیزان، ذیل آیه 10، سوره نحل.

12. کشف الاسرار و عدّة الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری، تألیف رشیدالدین میبدی، ج 5، ص 361.

13. تحریم، 6.

14. انبیاء، 26 و 27.

15.... و الملائکة یدخلون علیهم من کلّ باب* سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار. (رعد، 24 و 23).

16. کلّا انّها تذکرة* فمن شاء ذکره* فی صحف مکرّمة* مرفوعة مطهّرة* بأیدی سفرة* کرام بررة (عبس، 11 تا 16).

17. بحارالانوار، ج 60، 299.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان