ماهان شبکه ایرانیان

اسوه پذیری از سیره فاطمی

انسان، این شاهکار آفرینش، در نهاد خویش هماره رو به سوی کمال دارد و با اشتهایی سیری ناپذیر در تکاپوی صعود به مدارج کمال، تعالی و ترقی است

اسوه پذیری از سیره فاطمی

اهمیت اسوه پذیری

انسان، این شاهکار آفرینش، در نهاد خویش هماره رو به سوی کمال دارد و با اشتهایی سیری ناپذیر در تکاپوی صعود به مدارج کمال، تعالی و ترقی است. تکامل و حرکت استکمالی انسان عبارت است از تغییراتی تدریجی در راستای شکوفایی و به فعلیت رسانی استعدادهای فطری. این تغییرات به وسیله نیروهای به ودیعت نهاده شده در سرشت کمال گرای آدمی و با استفاده از شرایط و امکانات خارجی انجام می پذیرد.(1)در راستای عروج به قله های رفیع ترقی و کمال، یکی از کاری ترین نیروهای فطری آدمی میل به تقلید و اسوه پذیری؛ و یکی از امکانات خارجی، سیره و تجربه کمال یافتگان است.

احساس الگوخواهی فطری و درونی از یک سو و مشاهده سیر تکاملی به کمال رسیدگان از دیگر سوی، انسان را وا می دارد تا برای رسیدن سریع تر به کمال مطلوب، روش و سیره آن تکامل یافتگان را الگوی خویش سازد و تلاشی آگاهانه و هدف دار برای ایجاد هماهنگی و انسجام رفتاری با الگوهای خویش در پیش گیرد.

انواع اسوه پذیری

چنان که گروهی از روان شناسان نیز گفته اند، تقلید و الگوپذیری ـ به معنای عام آن ـ بر سه قسم است: محاکات، تقلید بالمعنی الاخص، اقتباس.

1.محاکات: تقلید ناآگاهانه و عاری از هرگونه اندیشه و تشخیص را محاکات گویند؛ مانند کودک چندماهه ای که در پی خنده اطرافیان، بی درنگ می خندد.

2.تقلید بالمعنی الاخص (تقلید بچگانه): این نوع تقلید الگوبرداری نیمه آگاهانه از رفتار دیگران است. در تقلید بچگانه عنصر آگاهی و هدف داری حضور دارد؛ اما حضوری کم رنگ و اندک؛ مانند طفل سه ساله ای که تنها برای شبیه سازی خود به اطرافیان از اعمال ایشان تقلید می نماید، بدون آن که قصد و هدف آن اعمال را درک کند.

3.اقتباس: این قسم عالی ترین مرتبه تقلید می باشد عبارت است از تکرار عمل دیگری با آگاهی کافی از حسن کار او. این نوع تقلید و الگوبرداری کاملا آگاهانه و هدف دار و از روی علم و قصد می باشد؛ همانند نوجوان یا جوانی که از میان رفتارهای اطرافیان، آن را که بهتر می یابد برمی گزیند و برای این گزینش دلیلی هم اقامه می کند. در بحث اسوه پذیری، سر و کار ما با «اقتباس» است و «محاکات» و نیز «تقلید بچگانه» از گستره بحث خارج است.

در عرصه اسوه پذیری، آنچه مطلوب و ارزشمند است، الگوپذیری کاملا آگاهانه، هدف دار و از روی معرفت و شناخت کامل می باشد. لحاظ عنصر آگاهی و هدف داری در الگوپذیری ها متفاوت است: گاه کامل است، که شخص پس از تفکر، استدلال، تجزیه و تحلیل عقلی و با بصیرت کامل به تقلید از الگو می پردازد و گاه در حد کمال نیست و شخص می تواند برای تقلید خویش دلیلی منطقی ارائه نماید؛ ولی به دلیلی ارتکازی، به تقلید مبادرت میورزد که این دلیل می تواند از ابهام در آید و به وضوح بپیوندد. پس عمده اعمال تقلیدی انسان آگاهانه و هدف دار است؛ هرچند بسیاری از افراد در تعیین ملاک های الگوپذیری و تشخیص الگوهای شایسته دچار اشتباه می شوند.(2)

خطاها در اسوه پذیری

هر انسانی طبق نظام ارزشی خود، کمال را در چیزی می بیند و طبق فطرت کمال جویی خویش در پی کسانی که واجد آن چیزند به راه می افتد تا با اقتدای به ایشان ره به سوی کمال بپیماید. در روند این اقتدا و تقلید، سه خطا ممکن است پیش آید:

1.اشتباه در تشخیص مصداق کمال

انتخاب اسوه بدین بستگی دارد که اسوه پذیر، کمال را در چه چیزی بداند. کسی که کمال انسان را در ثروتمندی می پندارد، مسلماً ثروتمندان را الگوی خود می انگارد و در رفتار به ایشان می گراید و از سوی دیگر فقرا و مستمندان را به سبب فقر و مسکنتشان در خور توجه نمی داند؛ از آنان می گریزد و سعی می کند تا آن جا که می تواند شبیهشان نباشد.

2.اشتباه در تعیین اسوه کامل

انسان معمولا در این که چه اسوه هایی از کمال لازم برای اسوه گیری برخوردارند، دچار اشتباه می شود. برای نمونه اگر علم و دانش را مصداق کمال بدانیم، باز امکان این اشتباه وجود دارد که انسان هایی را که در واقع دانشمند نیستند، دانشمند بپنداریم و تابع و مقلدشان شویم. در زمینه هیچ یک از علوم و معارف بشری دانشوران و کارشناسان راستین به سهولت شناخته نمی شوند و همواره ممکن است که عالم نمایان جاهل و گندم نمایان جوفروش، عموم مردم را بفریبند و در پی خود بکشانند.

3.اشتباه در حد و مرز الگوپذیری

این اشتباه وقتی رخ می نماید که الگو و مرجعی که به حق، در زمینه ای معین صاحب نظر است، در سایر زمینه ها نیز الگوی خویش بپنداریم، یا بر عکس کسی را تنها به دلیل آن که در زمینه ای خاص، کاردان و متخصص نیست، لایق الگو بودن در هیچ قلمروی ندانیم.

انتخاب یک الگوی جامع و راستین در گرو سه شناخت و آگاهی است: شناخت مصداق کمال؛ شناخت مصداق کامل؛ شناخت حد و مرز لیاقت ها. اشتباه در هر یک از این موارد، ممکن است ما را به اسوه هایی نالایق و الگوهایی دروغین رهنمون شود و موجب خسارات عظیم مادی و معنوی گردد.

معرفی الگوهای راستین به افراد جامعه و مبارزه با الگوهای دروغین، آن چنان پر اهمیت است که وقتی الگویی نادرست(3) به جامعه ارائه می شود، رهبری چون حضرت امام خمینی (رحمه الله) شخصاً وارد میدان شده، بت های فکری و فرهنگی را در هم می شکند و با هشداری تاریخی، گوینده را از خطر ارتداد و اعدام بر حذر می دارد.4)

آفت های اسوه پذیری

اسوه پذیری، گرچه پر اهمیت و دارای تأثیری بس شگرف است، اما همچون هر امر مثبت دیگری می تواند دستخوش آفت شده، زمینه خسارت هایی عظیم را فراهم آورد. از این روی در این مقام به مهم ترین آفات الگوپذیری می پردازیم:

1.الگوپذیری مطلق از آبا و اجداد

نخستین الگوهای آدمی، پدر و مادرند. کودک، والدین خویش را هم از لحاظ قدرت و هم از لحاظ علم بسی برتر از خود می بیند و به تجربه در می یابد که پیروی از پدر و مادر فواید بسیاری برای او دارد؛ از این روی می پندارد همه چیز را باید از پدر و مادر آموخت و در هر زمینه ای باید از آنان پیروی کرد. اگر این خصلت پیروی مطلق و بی چون و چرا از آبا و اجداد در سال ها و مراحل بعدی زندگی هم چنان پابرجا بماند، باید گفت که شخص هنوز در دوران طفولیت به سر می برد و در زمینه الگوپذیری دچار انحراف گشته است.

قرآن کریم در آیات متعددی کسانی که آبا و اجداد خود را تنها مرجع تقلید می پندارند و برای گفتار و کردارشان قدر و قیمت نابه جا قایلند سخت می نکوهد: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوا إِلی مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَ اِلَی الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیهِ ءَابَاءَنَا أَوَلَوْ کانَ ءَابَاؤُهُم لَا یعْلَمُونَ شَیئًا وَ لَا یهْتَدُون؛(5) و هنگامی که به آنها گفته شود، به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیاید، می گویند: آنچه از پدران خود یافته ایم ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند ( باز از آنها پیروی می کنند)؟!

2.الگوپذیری غیر عاقلانه از باطل

آفت دیگر تقلید این است که شخص برای حفظ رابطه مودت آمیز خود با دیگران یا به قصد ایجاد مناسبات دوستانه با آنان، مقبولاتشان را که خلاف حق و حقیقت است پذیرا شود؛ یعنی از حق جدا شود تا به خلق بپیوندد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) قوم خود را به همین جهت نکوهش می کند: اِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثناً مَوَدَّةً بَینِکمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا....(6) شما غیر از خدا بتهایی برای خود انتخاب کرده اید که مایه دوستی و محبت میان شما در زندگی دنیا باشد....

3.الگوپذیری از اکثریت

آفت دیگر این است که فرد، کثرت طرفداران یک رأی و عقیده را دلیل حقانیت آن رأی و عقیده بپندارد و آن را بپذیرد. این که پاره ای از افراد در هر امری تابع اکثریت می شوند ناشی از همین پندار باطل است. موضع قرآن کریم در این مورد چنان واضح است که نیازی به ذکر نمونه نیست.

4.الگوپذیری کامل از الگوهای غیرصالح

اگر وجود یک یا چند خصلت نیکو در الگویی باعث این پندار شود که عقیده و سیره او در همه زمینه ها معتبر است، الگوپذیرد در لبه پرتگاهی خطرناک واقع می شود.

متأسفانه الگوپذیری، امروزه رواجی عجیب یافته است. فلان دکتر یا مهندس درباره مسایل فرهنگی، ابراز عقیده می نماید، فلان مقام اجرایی کشور در عرصه مسایل تخصصی فقه، رأی صادر می کند، فلان فیلسوف اعلام می دارد که به نظام اقتصادی خاصی معتقد است، فلان قهرمان ورزشی در عرصه مسایل سیاسی اظهار نظر می کند، فلان مقام زن درباره حجاب فتوا صادر می کند و...هر گروهی، از یکی از اینان تقلید می کند و از این طریق به چیزی اعتقاد می یابد. غافل از آن که قبول برتری مسلم یا نامسلم کسی در زمینه ای معین، نباید سبب این پندار شود که او در زمینه های دیگر نیز شایستگی دارد.(7)

روش های اصلاح اسوه پذیری

حال که دانستیم الگوپذیری آفاتی دارد و می تواند برای الگوپذیر زیان های فراوان به بار آورد، سؤال مهمی پیش می آید و آن این که چگونه می توان با آفات تقلید و الگوپذیری مبارزه کرد و ضلالت ها و انحرافات فردی و اجتماعی را که از آن ناشی می شوند، لااقل تخفیف داد؟ این مسأله که حل آن برای یک مصلح اجتماعی از قدر و اهمیت عظیمی برخوردار است با دست به دست هم دادن چند شیوه تربیتی و اصلاحی می تواند حل شود.

1.افزایش معرفت عمومی

اساسی ترین، مشکل گشاترین و کارسازترین شیوه این است که قدرت تفکر و تعقل و تأمل مردم را بیشتر نماییم تا این مطلب را عمیقاً بفهمند که کمال آدمی به اموری از قبیل پول و ثروت، دانش و صنعت و اقسام و اشکال گوناگون قدرت اجتماعی نیست؛ وانگهی موفقیت یک فرد در یکی از این زمینه ها اگر مسلم نیز باشد، باز دلیل صحت آرا و نظرات او در دیگر زمینه ها و دلیل درستی رفتارهای فردی و اجتماعی او نتواند بود. افزایش قدرت تفکر مردم سبب خواهد شد که هم چنین دریابند، پدر و مادر، مرجع تقلید سراسر زندگی فرزند و همه ابعاد و وجوه حیات او نیستند و نیز در خواهند یافت که حقیقت را نباید فدای هیچ چیز و هیچ کس کرد و حتی برای ایجاد یا حفظ یا تحکیم ارتباطات دوستانه و همزیستی مسالمت آمیز و همبستگی اجتماعی نبایداز حق دست برداشت. کثرت طرفداران یک رأی و عقیده نیز دلیل حقانیت آن نخواهد بود. فهم عمیق این مطالب موجب خواهد شد که بسیاری از افراد، گروه ها و قشرهایی که الگوهای عقیده و عمل مردم به حساب می آیند از کرسی مرجعیت تقلید فرو افتند و افراد، گروه ها، و قشرهای دیگری که صلاحیت این امر خطیر را دارند متصدی آن شوند.

اگر در روح و ذهن هر فردی، گرد و غبار آرا و نظرات فاسد و اوهام و خیالات باطل فرو نشیند، آن فرد می تواند الگوهای راستین را از الگوهای دروغین تمیز دهد. بدین ترتیب الگوهای عقیده و عمل مردم کسانی خواهند شد که باید بشوند، و کسانی خواهند بود که باید باشند و پیداست که اگر الگوهای جامعه، انسان هایی ذی صلاح باشند، مردم در راه صواب خواهند افتاد.

2.بهره گیری از ویژگی های روانی، عاطفی، اجتماعی

«افزایش معرفت عمومی» هرچند شیوه ای زیربنایی است؛ اما نیازمند زمان و فرصت وسیع، نیروی انسانی عظیم و فعالیت های جانفرساست. این شیوه مخصوصاً در جامعه هایی که اکثریت افراد آنها معلوماتی ناچیز و نیروی تعقلی ضعیف داشته باشند، با کندی و سختی مضاعف مواجه خواهد شد. از این روی باید از شیوه های دیگر نیز که نتایج آنها سریع تر و سهل تر به بارآید، سود جست. در این شیوه ها از ویژگی های روانی و اجتماعی مردم؛ مثلا از مجالس و محافل مذهبی، عرف و عادات، آداب و رسوم، مناسک، شعایر، احساسات و عواطف آنها در راه اصلاح جامعه استفاده های دقیق و به جا می شود. اساساً نباید پنداشت که تنها راه تأثیر در مردم و هدایت آنان به طریق حق و حقیقت، استدلالات و براهین عقلی، فلسفی و منطقی است؛ بلکه باید از خصایص روانی، اجتماعی و مذهبی آنان تا جایی که صحیح و برحق است، بهره های درست گرفت. تأثیری که این گونه بهره گیری ها در تکوین و تغییر شخصیت های افراد دارد به مراتب بیش از تأثیری است که ادلّه خشک عقلی تواند داشت.(8)

آفرین بر حضرت امام (رحمه الله) که از عواطف و احساسات مقدس مردم برای به ثمررسانی انقلاب اسلامی، به بهترین وجه، استفاده کرد. حضرت امام با بهره گیری از ویژگی های عاطفی، مذهبی و اجتماعی مردم، ایجادگر تحولی بنیادین در روحیه مردمان و بر پا کننده انقلابی بی نظیر در ایران گردید. آن تغییر و تحول بنیادین در اوایل انقلاب، بیشتر برخاسته از شورِ پاک و احساسات مقدس مردم بود؛ اما حفظ و استمرار آن روحیه های ارزشمند، دیگر در گرو شور و احساسات نخواهد بود؛ چرا که هر احساس و شوری اگر پشتوانه معرفتی پیدا نکند، به تدریج فرو می نشیند. از این روی برای استوارسازی بنای انقلاب و استمرار آرمان های آن لازم است تلاش فرهنگی وسیعی در جهت افزایش معرفت و شعور عمومی، صورت پذیرد تا از این رهگذر، عواطف و احساسات مقدس به شورمایه ای دایمی تبدیل گردد.

اسوه پذیری از چشم انداز قرآنی

پروردگار جهانیان و نازل فرمای قرآن جاویدان در آخرین نامه انسان سازی خود برای بشر، شیوه های مختلفی برای تربیت و تزکیت انسان ارائه می فرماید؛ روش هایی که هر کدام تأثیری خاص بر روح و روان و منش رفتاری انسان می گذارد؛ روش هایی چون بشارت به نعمت های جاویدان، بیم دِهی از عذاب همیشگی، بیان سرگذشت گذشتگان، داستان پیامبران، استفاده از تمثیل، بهره گیری از قَسَم و سوگند و...یکی از مؤثرترین و کارآمدترین شیوه های تربیتی که در قرآن به کرّات مورد توجه قرار گرفته است، ارائه الگوهای شایسته، به طور مستقیم یا غیر مستقیم می باشد.

باری، تعیین الگوهای صحیح و تأکید بر پیروی از ایشان و نیز رسوا کردن الگوهای ناصحیح و در هم کوبیدن بت های فکری و فرهنگی، از مهم ترین روش های تربیتی قرآن کریم است:

1.معرفی اسوه حسنه

قرآن، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) را الگوی شایسته و اسوه حسنه مؤمنان راستین معرفی می فرماید: لَقَد کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْأَخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِیرً؛(9) در پیامبرِ خدا برای شم؛ برای کسانی که به خدای متعال و روز بازپسین امیدوارند و خدای را بسیار یاد می کنند، الگویی نیکو وجود دارد.

آنچه در این آیه شریف و نورانی قابل توجه است، جمله لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْأَخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثیراً می باشد. این جمله، بدل از ضمیرِ خطاب در «لکم» است، تا دلالت کند بر این که اقتدا و تأسّی کامل به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) توفیقی است که نصیب هر کسی نمی شود. اسوه پذیری از رسول، صفت حمیده ای است که هر مؤمنی بدان متصف

نمی شود؛ بلکه مؤمنانی به این صفت پسندیده نایل می شوند که ایمانی راستین به خداوند و روز قیامت داشته باشند؛ ایمانیانی که دل در گرو عشق خداوند دارند و او را بسیار یاد می کنند و در نتیجه این ذکر و توجه مداوم است که تأسّی کامل به رسول خدا صورت می پذیرد.(10) آری، داعیه داران مسلمانی آن هنگام به مقام رفیع تبعیت و اسوه پذیری کامل از «اسوه حسنه» نایل خواهند آمد که به خدا و روز جزا باوری راستین بیابند. به هر میزان که ایمان ما به خدا و روز جزا ضعیف تر باشد، انگیزه و توفیق ما در اقتدا به رسول الله (صلی الله علیه وآله)، این اسوه حسنه الهی، کمتر و ضعیف تر خواهد بود.(11)

2.اسوه دِهی از سیره پیامبران

خداوند متعال از پیامبر رحمت می خواهد که در عرصه خطیر ابلاغ رسالت به پیامبران اولوالعزم اقتدا کند و همچون ایشان صبر و استقامت پیشه سازد و از شتاب و بی صبری بپرهیزد: فَاصْبِرْ کمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِلْ لَّهُمْ(12)؛ (در تبلیغ دین خدا و تحمل اذیت امت) همچون پیامبران الوالعزم صبور باش و برای (عذاب) آنان شتاب مکن! در آیتی دیگر از پیامبر اسلام، که خود اسوه حسنه مؤمنان است، خواسته می شود که در پیمودن راه هدایت به پیامبران پیشین اقتدا کند: أُولَئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُدهُمُ اقْتَدِهْ...؛(13)آنان کسانی هستند که خداوند متعال هدایتشان کرده است؛ به هدایت ایشان اقتدا کن.

3.الگودهی از سیره ابراهیم و پیروان او

پروردگار جهانیان، در قرآن مجید، ابراهیم (علیه السلام) و پیروان راستین او را الگوهایی شایسته در عرصه تولّی (اظهار محبت و ارادت به خداوندگار یگانه) و تبرّی (ابراز بیزاری و نفرت از مشرکان و همه خدایان دروغین) معرفی می فرماید: قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَومِهِمْ إِنَّا بُرَءؤُاْ مِنْکمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کفَرنَا بِکمْ وَ بَدَا بَینَنَا وَ بَینَکمُ الْعَدَوَةُ و الْبَغْضَاءُ أبدًا حَتَّی تُؤْمِنوُاْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ اِبْرَهِیمَ لاَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَک...؛ در ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما (مؤمنان) الگویی نیکوست آن هنگام که به قوم خویش گفتند: ما از شما و از آنچه جز خدا می پرستید بیزاریم. میان ما و شما دشمنی و کین پابرجاست تا آن که به خداوند یگانه ایمان بیاورید؛ مگر در این سخن ابراهیم به پدرش که: حتماً برای تو آمرزش خواهم طلبید. ... و در دو آیه بعد، بر اسوه بودن ایشان برای مؤمنان راستین تأکید می ورزد: لَقَدْ کانَ لَکمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیومَ الأَخِرَ...؛ (14) به راستی در آنان برای شما، برای کسانی که به خدای متعال و روز بازپسین امید دارند، الگویی نیکو وجود دارد.

4.تشویق به اسوه پذیری از مؤمنان صالح

خداوند متعال، پاداش اقتداکنندگان به مؤمنان صالح را هم تراز خود ایشان معرفی می نماید تا ارزش اسوه پذیری صحیح را خاطرنشان سازد: وَ السَّبِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَجِرینَ وَ الْأَنْصَارِ و الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَن رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّت تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛(15). پیش گامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این است کامیابی بزرگ.

در قرآن کریم بیش از یکصد بار سخن از تبعیت و اتّباع می رود و این خود نشان دهنده نهایت اهمیتی است که این کتاب انسان سازی برای اسوه پذیری و تقلید در عرصه تربیت، تزکیت و هدایت انسان ها قایل است.(16) باری، از آن جا که اصول مکتب و خط مشی اعتقادی ـ اخلاقی پیامبران و مؤمنان صالح مشترک است و به زمان و مکانی خاص محدود نمی گردد، قرآن کریم برای همه پویندگان راه هدایت، اقتدا به سیره صالحان گذشته را لازم و ضروری می داند. تا نسل انسان بر گستره خاک گسترده است، مسیر پیموده شده از سوی پیام آوران و اولیای الهی همواره قابل اقتدا و تأسّی است.

5.الگوسازی در قالب داستان و تمثیل

هدف بسیاری از داستان ها و تمثیل های قرآنی، الگوسازی از سیره پیامبران و مؤمنان راستین و عبرت دهی از فرجام پیشوایان کفر و گمراهی، و بدکاران عالم است: لَقَدْ کانَ فِی قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْاَلْبَب؛(17) به راستی که در بیان داستان ایشان، برای صاحبان اندیشه، عبرت کامل خواهد بود.

برای نمونه، خداوند متعال در آیاتی آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران را مثال می زند و ایشان را اسوه و الگوی تمام مؤمنان جهان، اعم از زن و مرد، معرفی می فرماید: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ ءْامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَونَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَک بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَومِ الظَّلِمِینَ وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَنَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا..؛ (18) و باز خدا برای مؤمنان (آسیه) زن فرعون را مَثل آورد هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست و) عرض کرد: بار الها! (من از قصر فرعونی و عزّت دنیوی او گذشتم) تو خانه ای در بهشت برای من بنا کن و مرا از شرّ فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش. و نیز مریم دختر عمران را که عفاف و پاکدامنی ورزید. ... در این دو آیه خداوند متعال با استفاده از شیوه تمثیل به معرفی دو الگوی شایسته می پردازد: آسیه و مریم. گویا خداوند متعال خطاب به همه ایمان آورندگان می فرماید: اگر می خواهید به الگویی، تأسّی و اقتدا نمایید، به سیره رفتاری این دو زن بنگرید: از وسعت نظر و بلند همتی همسر فرعون سرمشق بگیرید که با وجود فراهم بودن همه امکانات مادی و دنیوی در قصر فرعون، به این دنیای زودگذر فانی و لذت های آنی به دیده تحقیر نگریست و از خداوند، مُلک متعالی وقصرهای باقی و نجات از شرّ ستمکاران یاغی را طلبید. همت را بنگرید که تا چه حد والاست. می گوید: می خواهم از این کاخ نجات پیدا کنم؛ ولی به چیزی فروتر از مقام قرب و رضوان تو هم رضایت نمی دهم. پس مرا از شرّ فرعون و رفتار ناشایست او و قوم ستمکارش نجات بخش و مرا به خانه ای نزد خودت در بهشت جاویدان منتقل فرما! و نیز از مریم سرمشق بگیرید؛ از پاکی و عفاف او، ایمان صادقانه و از بندگی خالصانه او.

فاطمه الگویی دُردانه

سروری فاطمه بر مریم و آسیه: معرفی مریم (علیها السلام) در مقام الگوی شایسته همه مؤمنان در حالی است که بهترین تفسیر کننده آیات قرآن، مریم را سرور بانوان زمانه خویش معرفی می کند و فاطمه را سید، سرور و سرآمد جمله زنان در طول تاریخ:

مریم سرور زنان زمانه خویش بود؛ اما دخترم فاطمه سرور همه زنان جهان، از آغاز تا فرجام آن است.(19) او قسمتی از وجود من، نور چشم من، میوه قلب من و روح میان دو پهلوی من است! فرشته ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه، سرور همه زنان اهل بهشت و نیز سرآمد همه بانوان امّتم است.(20)

صدّیقةٌ لامِثْلَها صدیقة *** تَفْرَغُ بالصّدقِ عَنِ الحقیقة/َبدا بذالک الوجودُ الظَّاهر *** سرُّ ظهور الحقِّ فی المظاهر

هِی البتولُ الطُهْرُ و العذراء *** کمَریمَ الطُّهْرِ و لا سواء/فاِنّها سیدة النّساءِ *** وَ مَریمُ الکبْری بِلا خفاء.(21)

بدین ترتیب فضیلت و سروری فاطمه (علیها السلام) بر آسیه و مریم ثابت می شود. آری، مقام و منزلت زهرای مرضیه نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم صدیقه است، که اوج فضیلت آسیه و مریم بدان است که توفیق خدمتگزاری آستان حضرت خدیجه کبری را به هنگامه وضع حمل فاطمه زهرا یافته اند:(22)

مریم به ابریق بهشتی شوید او را *** عیسی فراز آسمان ها جوید او را

اگر خدا می خواست درباره حضرت زهرا (علیها السلام) مثل بزند، می فرمود: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذینَ أَمنُوا فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّد. او الگوی همه زنان و مردان با ایمان است. او سرور بانوان هر دو جهان است. افتخار آسیه و مریم آن است که از خدمتگزاران درگاه فاطمه (علیها السلام)می باشند.

فاطمه، استمرارِ اسوه حسنه

پدر فاطمه به فرموده صریح قرآنِ جاودان، اسوه شایسته همه خداباوران است: لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَنْ کانَ یرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْاخِرَ وَ ذَکرَ اللّهَ کثیرً؛(23) مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی می باشد، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند. و این در حالی است که رسول الله، این شایسته ترین اسوه حسنه مؤمنان، به کرّات یگانه دخترش فاطمه را پاره وجود خویش، روح و ریحان خویش و جان و جانان خویش می خواند و با تعابیری گونه گون رضایت او را رضایت خود و ناراحتی او را ناراحتی خویش اعلام می دارد.

چنین تأکیدات متواتری از جانب رسول الله با چه هدفی صادر گردیده است؟! چرا پیامبر رحمت، اسوه حسنه مؤمنان، بر این حقیقت، فراوان تأکید میورزد که: فاطمه، پاره ای از وجود من است؟! آیا این همه تأکید جز برای آن است که توجه همه مؤمنان طول تاریخ را به اسوه پذیری از ابعاد زندگانی فاطمه، در مقام استمراربخش سیره رسول الله، جلب کند؟!

چرا چنین نباشد، در حالی که وجود فاطمه از وجود رسول خدا جدا نیست. وجود فاطمه، قسمتی از وجود رسول خداست و سیره او جلوه دیگری از سیره رسول خدا. وجود فاطمه، مکمل وجود رسول خداست و اسوه گری فاطمه، تکمیل کننده اسوه گری شایسته ترین اسوه حسنه. تکمیل کننده اسوه حسنه در عرصه هایی چون: دفاع جانانه از ارزش های اسلام، جان بازی برای استمرار رسالت، عشق بازی در راه بقا و دوام ولایت، جهاد بی امان فرهنگی، تقوا و عبادت، مهرورزی و محبت، عفاف و حجاب، تربیت فرزند، تدبیر منزل، تجهیز روحی و روانی مرد برای جهاد و....

فاطمه، حجت و الگوی امامان

فاطمه، استمرار اسوه حسنه است و این است رمز و راز آن که سیره فاطمه برای همه امامان از نسل او، اسوه، حجت و الگو می گردد: نَحْنُ حُجَةُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ وَ فَاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَینَ؛(24) ما (امامان معصوم) حجت خداوند بر مردمان هستیم و فاطمه، حجت (خداوند) بر ما.

اسوه گری سیره فاطمه (علیها السلام)، چنان در اوج یگانگی است که مولای عدل گستر ما که جهانی چشم انتظار اوست تا ظهور نماید و الگوی همگان در تمام ابعاد وجودی انسان گردد، فاطمه را اسوه نیکوی زندگانی خویش معرفی می فرماید: وَ فِی اِبْنَةِ رَسُولِ اللهِ لِی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛(25) همانا در دختر رسول خدا برای من، الگویی شایسته وجود دارد. فاطمه، الگوی زندگانی من است، نه از آن جهت که مادر من است؛ بلکه بدین جهت که دختر رسول خداست و استمرار وجود او؛ پاره وجود رسول خداست و اسوه پذیری از وی، همان اسوه پذیری از رسول خداست و در یک کلام:

اسوه پذیری از فاطمه، همان امتثال فرمان خدا در اسوه پذیری از رسول خداست.

ای وجود اقدست روح و روان مصطفی *** مصطفی معبود را جانان، تو جان مصطفی.(26)

فاطمه نه تنها الگوی زنان، که الگوی تمام جهانیان است. اسوه گری فاطمه هرچند برای زنان، در بردارنده یگانه ترین و زیباترین جلوه هاست؛ اما اسوه گری او ویژه زنان نیست. هرچند روز ولادت فاطمه، افتخاربخش تمام زنان عالم گردیده و روز زن نامیده شده است؛ اما روز ولادت او، افتخاربخش همه مردان و زنان جهان و جلوه نمای تمام مکارم اخلاقی است و بنابر یکی از جامع ترین و زیباترین بیان ها:

«انتخاب چنین روزی به عنوان روز زن به معنی انتخاب زیباترین، متعالی ترین و مقدس ترین الگو برای زنان مسلمان، بلکه زنان همه جهان است. تجلیل از مقام فاطمه (علیها السلام)، تکریم ایمان، تقوا، علم، ادب، شجاعت، ایثار، جهاد، شهادت و در یک کلمه مکارم اخلاق است که پدر بزرگوارش برای اتمام آن مبعوث شد. و آن گاه که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)، فاطمه را پاره تن خویش می خواند، به جهانیان می آموزد که جلوه والای کرامت انسانی و اخلاق اسلامی را در این چهره مقدس جستجو کنند و مادران جهان، شعاعی از این خورشید درخشان برگیرند و کانون حیات انسان ها را گرم و روشن سازند.(27)

پی نوشت ها

1.خودشناسی برای خودسازی، آیت الله مصباح یزدی: ص 13.

2.برگرفته از جامعه و تاریخ، آیت الله مصباح یزدی: ص 212 ـ 214.

3.در هشتم بهمن ماه سال 1367 از صدای جمهوری اسلامی ایران مصاحبه ای پخش شد که مصاحبه شونده گفت: الگوی زنان ما باید قهرمان سریال سال های دور از خانه (اوشین) باشد؛ نه فاطمه زهرا (علیها السلام).

4.پیام امام خطاب به دست اندرکاران رادیو جمهوری اسلامی ایران،

5.مائده(5)، 104.

6.عنکبوت(29): 25.

7.جامعه و تاریخ، آیت الله مصباح یزدی: ص 219ـ221.

8.جامعه و تاریخ، آیة الله مصباح یزدی: ص 224 و 224.

9.احزاب (33): 21.

10.با الهام از تفسیر المیزان: ج 16، ص 305.

11.اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح یزدی: ج 1، ص 156.

12.احقاف(46): 35.

13.انعام (6): 90.

14.ممتحنه (60): 6

15.توبه (9): 100.

16.برگرفته از جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، استاد محمد تقی مصباح یزدی: ص 277

17.یوسف (12): 111.

18.تحریم (66): 11 و 12.

19.رسول الله (صلی الله علیه وآله): اِنَّها (فاطَمَةَ) لَسَیدَةِ نِساءِ الْعَالَمِینَ فَقِیلَ أَ هِی سَیدةُ نِساء عالِمِهَا فَقَالَ: ذاک لِمَرْیمَ بِنْتَ عِمْرانَ فَاَمَّا اِبْنَتی فاطِمَة فَهِی سیدَةُ نِسَاءِ...بحارالانوار: ج43، ص 24، روایت 20.

20.رسول الله: اَتانی مَلَک فَبَشّرَنِی إِنَّ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ نِساءِ أُمَّتِی. بحارالانوار: ج21، ص 279.

21.آینه ایزدنما: ص 2. شعر از حضرت آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی.

22.امالی شیخ صدوق: ص 457. غایة الحرام: ص 177. دلائل الامامة: ص 8. بحار الانوار: ج 43، ص 2.

23.احزاب (33): 21.

24.عوالم العلوم: ج 11، ص 5.

25.وَ فِی اِبْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ. ... بحارالانوار: ج 53، ص 178، باب 31، روایت 9.

26.دیوان محتشم کاشانی: ص 303.

27.چهار سال با مردم، دومین دوره ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای: ص 272.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان