ماهان شبکه ایرانیان

خاطره عماد افروغ از انتخابات سال۸۸

روزنامه اعتماد مصاحبه مفصلی با دکتر عماد افروغ کرده است.

بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

گویا سال ٨٨ جزو کسانی بودید که از آقای میرحسین موسوی دعوت کردید به حضور در انتخابات؟

بله دقیقا

چرا؟

حسب تشخیص و جامعه‌شناسی سیاسی خودم، اصلا بحثم شخص میرحسین نبود، بحثم جریانی بود، علمی بود. می‌گفتم جامعه ما جامعه طیفی است، قطبی نیست؛ جامعه طیفی ویژگی‌هایی دارد.

یعنی چه که طیفی است؟

یعنی نه به لحاظ اقتصادی طبقه شکل گرفته و نه فضا به لحاظ سیاسی و مدنی قطبی است. جامعه مدنی ما طیفی است، بنابراین اگر حضور حداکثری می‌خواهیم باید کاندیدای حداکثری بخواهیم، نباید کاندیداها قطبی باشند.

به نظرتان تشخیص درستی دادید؟

خیلی هم درست تشخیص دادم؛ گفتم اگر آقای احمدی‌نژاد بیاید این طرف فضا قطبی می‌شود، یعنی فضای اصولگرایی. اگر در اصلاح‌طلبان‌ هم فرد خاصی بیاید باز هم فضا قطبی و تصنعی می‌شود، با این فرض که اینها دو تا هستند که البته شک دارم، خیلی شکم هم بیشتر شده است.

چرا؟ یعنی می‌گویید یک جریان اند؟

نه؛ نه اینکه یک جریان‌اند، اما تشابهات و تفاوت‌های زیادی دارند، یعنی دو جریان کاملا مستقل نیستند، اصلا من نمی‌فهمم حتی عنوان اینها را هم نمی‌فهمم، مگر می‌شود کسی اصولگرا باشد و اصلاح‌طلب نباشد؟ من نمی‌فهمم؟ شما یک اصولی دارید و با آن اصول شرایط را ارزیابی می‌کنید و بعد متوجه ضرورت برخی اصلاحات می‌شوید. این هم امکان ندارد که یک اصلاح‌طلب بگوید که من عطف به هیچ اصولی اصلاح‌طلبی نمی‌کنم. یعنی چه؟ آدم که عاقل باشد متوجه می‌شود که نباید در دام این دسته‌بندی‌های نامعلوم و آشفته طرفینی گرفتار‌ آید. این دام و تله نه دنیا دارد نه آخرت، هر دو دعوای قدرت است، اینجا فقط سر مردم بی‌کلاه مانده است، «و تِلک الایامُ نُداوِلُها بین النّاس»؛ چپ می‌رود و راست می‌آید، چپ و راست هم در اینجا معنی غلطی دارد.

چرا غلط؟

آخر چه چپی را در دنیا سراغ دارید که لیبرال باشد؟ چه چپی را سراغ دارید که طرفدار آزادی لیبرالیستی باشد؟ و چه راستی سراغ دارید که طرفدار عدالت باشد؟ چه ‌آش شله قلمکاریه که اینجا درست شده است؟ طرف پارسونزی است می‌گوید من چپم. طرف طرفدار عدالت اجتماعی است می‌گویند راست است. پارسونز که در دنیا به راست و محافظه‌کار بودن معروف است. چرا مردم را فریب می‌دهید؟ کسی نمی‌گوید چپ و راست در کشور نباشد، اما واقعی باشد. نه اینکه اصلا معلوم نباشد فلسفه سیاسی، ایدئولوژی و عضوگیری و امثال ذلکش چیست.

و می‌خواستید فضا قطبی نشود؟

من حسب واقعیت طیفی جامعه معتقد بودم اگر از هر دو طرف آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد بیایند فضا قطبی می‌شود. اما اگر از طرف به اصطلاح اصلاح‌طلبان آقای موسوی بیاید فضا در جبهه اصلاح‌طلبان طیفی خواهد شد. در اردوگاه به اصطلاح اصولگرایان هم باید کوشید تا همین اتفاق بیفتد. تحلیلم درست بود، آقای میرحسین که آمد آقای کروبی هم آمد. خب حالا در اصلاح طلبان فضا طیفی شده بود، حالا این طرف هم باید طیفی می‌شد. گفتم اگر تنها آقای احمدی‌نژاد بیاید فضا طیفی نمی‌شود، باید تلاش کنیم حداقل کس دیگری هم از جبهه اصولگرایان بیاید، اما این طرف می‌خواستند الا ولابد آقای احمدی‌نژاد به تنهایی بیاید. بحثم اصلا جناحی نبود، بحثم فکری بود.

از گذشته هم شناخت داشتید یا تشخیص فردی شما به حضور آقای موسوی بود؟

نه، تحلیلم بود. من در آن سال‌ها درس جامعه‌شناسی سیاسی دکتری برای دانشجویان گروه علوم سیاسی و جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس را تدریس می‌کردم.

مثلا رابطه قبلی؟ رفاقت؟ دوستی؟

نه، من با همه رفاقت داشتم. با آقای میرحسین، چند جلسه  داشتم، یکی بعد از انتشار کتاب فضا و نابرابری من که ظاهرا مورد توجه ایشان واقع شده بود، یکی در مورد چاپ کتابی در مورد فساد اقتصادی که با همکاری تعدادی از محققان و با پیگیری و مقدمه‌ بنده انجام شد و یکی دو جلسه هم مربوط به بودجه فرهنگستان هنر در زمانی که رییس کمیسیون فرهنگی مجلس بودم، در همین حد. آقای میرحسین که آمد، گفتم حالا باید در طرف مقابل هم اتفاق مشابهی رخ دهد تا فضای سیاسی طیفی بماند. خیلی تلاش کردم تا اینکه آقای رضایی آمد، حتی جلسه‌ای هم با ایشان داشتم. خیالم آسوده شد و مصاحبه‌ای نیز به تشکر از آمدن ایشان کردم. حالا دیگر جدول حضور کاندیداهای معرف واقعیت طیفی جامعه، کامل شده بود. شرط حضور حداکثری مردم که کاندیداهای متکثر باشد تامین شد. چند درصد از واجدین شرایط آرای خود را به صندوق ریختند؟ تا آنجا که به یاد دارم ٨٥ درصد، یعنی یکی از بالاترین حضور‌ها، اگر نگویم بالاترین. پس من درست تشخیص داده بودم، اما مگر می‌گذارند حرف حق برملا بشود؟ آن قدر وارد دعواهای حیدری و نعمتی‌اش می‌کنند که اصل حرف و تحلیل پیش پای دعواهای جناحی ذبح بشود.

ولی وقتی آقای خاتمی انصراف دادند رفت به سمت قطبی شدن دیگر؟

نه. در نهایت چهار کاندیدا داشتیم که سهم هر جریان دو کاندیدا بود. در دور بعد یعنی انتخابات سال ٩٢ نیز در ابتدا فضا کاملا طیفی بود که یکی از کاندیداها قطبی‌اش کرد و بنده هم بلافاصله موضع گرفتم. در این دوره همه چیزش خوب پیش می‌رفت، ٨ کاندیدا بود و به هر حال طیفی بود. دفعتا یکی از کاندیداها از جناح اصلاح‌طلبان به نفع یکی دیگر از کاندیداها کناره‌گیری کرد و فضا را به سمت قطبی‌شدگی سوق داد. بنده بلافاصله موضع گرفتم و طرف مقابل را هم به اقدام مشابه و حسب عقلانیت سیاسی دعوت کردم که این اتفاق رخ نداد. حالا دیگر مایل به ورود بیشتر به این مقولات نیستم. قصدم ارایه یک تحلیل ساختاری بود و بس. عزیز من، باور بفرمایید اگر الان به من بگویند تو اصولگرا هستی می‌گویم، بله، مبنائا و بنیانا اصولگرا هستم.

و جریانی؟

نه، جریانا خیر. من برای خودم اصولی دارم، افتخار هم می‌کنم خدا را هم شاکرم، مرگ من باشد آن روزی که آن اصول را نداشته باشم، آزادیخواه نباشم، عدالتخواه نباشم، برایم اخلاق و معنویت بی‌معنا باشد.

45302

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان