رویارویی جهان بینی سکولاربا جهان بینی الهی
لیبرال -دموکراسی گزینه برتر غرب:نگاهی ازدرون
آربلاسترمی گوید :
لیبرال ها دموکراسی را در بدترین حالت افراطی آن، تهدیدی برای آزادی، مالکیت و فرهنگ به شمار می آورند. در بهترین حالت وسیله ای برای آزادی است، مشروط به این که اصول آن به گونه ای تجدید نظر و تعدیل شود که از خطر استبداد مردمی محفوظ بماند. این شرط هنگامی تحقق خواهد یافت که دموکراسی به «لیبرال -دموکراسی »تبدیل شود. (1)
بدین ترتیب، دموکراسی در نظر پیروان لیبرالیسم، بیشتر به منزله «وسیله ای برای حفظ آزادی، فردیت و تکثر تلقی شده است» نه یک هدف برجسته و ماندگار. با این توصیف، مهم ترین وظیفه هر حکومت لیبرال-دموکرات، این است که در جهت تأمین حداکثر آزادی شهروندان گام بردارد.(2) تأمین این آزادی ها ی فردی و جمعی به طور طبیعی، محدود و منوط به این است که در اصطکاک با آزادی های دیگران قرار نگیرد. بدیهی است چنان چه آزادی های فردی و جمعی تنها براساس خواست انسان ها تأمین و، توسعه و کنترل یابد و هیچ عاملی ورای عامل انسانی در تأمین و کنترل آن نقشی ایفا نکند، حق آزادی انسان ها را ضایع می گرداند و جوامع بشری رابرای به پراکندگی و جدایی گرفتار می سازد.
نابهنجاری ها و نابسامانی های ناشی از نظام لیبرال -دموکرات در غرب، حکایت از این دارد که چنان چه این نظام بخواهد جهانی شود و برجهان حاکمیت یابد، نابسامانی ها و ناهنجاری های ناشی از آن در جهان گسترش خواهید یافت، آن گاه بشر با نابسامانی جهانی شدیدتر و ویران گرتری رو به رو خواهد شد که گریز از آن به این سادگی میسر نخواهد بود. هم آهنگی دموکراسی و لیبرالیسم در غرب به تعبیری، بیان گر هم آهنگی حاکمان سیاسی و نظریه پردازان حوزه سیاست با شیوه های اجرایی اعمال حاکمیت سیاسی است. بدین ترتیب، چنان چه دموکراسی را به مفهوم حاکمیت اکثریتی بدانیم که به هر طریق و ترفندی بر مسند حکومت نشسته اند، لیبرالیسم را باید شیوه خاصی از حاکمیت بشناسیم که بر اساس آن، ارزش های لیبرالی نظیر آزادی های فردی و گروهی دموکراتیزه می شود به تعبیری، تحت نظارت گروه حاکم قرار می گیرد یا محدود می شود. کوتاه سخن این که غرب با به کارگیری چنین الگویی از حکومت، هنوز نتوانسته است خود را نجات دهد، حال چگونه می تواند اندیشه نجات جهان را در سر بپروراند؟!
لیبرال ها به امید که بتوانند حکومت مطلقه را محدود کنند و حکومتی برپایه وفاق ایجاد نمایند، ناخواسته تصویری ارائه دادند که از ابتدا از آن گریزان بودند. وفاق از سوی چه کسانی؟ این اولین سؤال چالش برانگیزی است که لیبرال ها مجبورند به آن پاسخ دهند. اندیشه وفاق خواه ناخواه، به سمت و سوی دموکراسی گرایش می یابد. بدین ترتیب، بورژوا لیبرال ها بیش از پیش، اسیر دامی شدند که خود گسترده بودند. آنها تا جایی که خود به حساب آورده شوند، برای اصل وفاق ارزش قایل بودند، اما هنگامی که سخن گویان رادیکال آن را به طبقات پایین جامعه تعمیم دادند، هراسان شدند. بنابراین، چنان که ک. ب. مک فرسون خاطرنشان می کند، دموکراسی تا همین اواخر نیز چیزی نبود که همه با آن موافق باشند. به عکس، «دموکراسی واژه ای ناپسند شمرده می شود. همه آنایی که سرشان به تنشان می ارزید، می دانستند که دموکراسی در مفهوم اصلی آن، یعنی حکومت مردم یا حکومت براساس اراده انبوه مردم چیز بدی است و برای آزادی فردی و همه زیبایی های زندگی مرگ بار است ».(3)
نظام لیبرال -دموکراسی مورد نظر و پذیرش غرب، از جنبه ساختاری و محتوایی مراحل تئوریزه شدن را پشت سرگذارده و در مواردی حتی در ساحت های گوناگون سیاسی، تربیتی، اقتصادی، و غیره به طور سطحی و صوری به اجرا در آمده است، ولی این تئوری در جهت دریافت سندیت، اعتبار و روایی (4)خود، با چالش های جدید فرهنگی -اجتماعی از درون و چالش های بین المللی و جهانی از بیرون، رو به رو گردیده که از آنها گریزی نیست. این چالش ها اجازه نخواهد داد تا اردوگاه غرب از درون خاستگاه و کانون لیبرال -دموکراسی، حتی رؤیای یک سیستم موفقیت آمیز سیاسی و اجرایی را در انظار و اذهان عمومی غرب و جهان تعبیر نماید.
درست است که در قلمرو انسانی، انبوهی از افراد وگروه ها به خواسته ها و تمایلات نفسانی خود به راحتی دست می یابند، اما تأمین و ارضای این قبیل خواسته ها، به صورتی که لیبرال -دموکراسی تجویز می کند و آثار تجربی آن نشان می دهد، هیچ گاه به مصلحت و سعادت جاودانه آن افراد و گروهها نبوده و نخواهد بود. ارضای تمایلات در چنین فضایی، به بهای ضایع کردن مصالح و سعادت انسان تمام می شود .علاوه براین، در نظام لیبرال -دموکراسی، از آن ایمان و اعتقاد راسخی که بربینش انسان ها بیفزاید و آنان را به تأمین آینده ای روشن و سرشار از نوید و امید و در مسیر دست یابی به سعادت جاویدان برانگیزاند، خبری نیست. این دو چالش، به مبانی و زیربناهای لیبرال -دموکراسی کار دارد. از منظری دیگر، به چالش کشیدن مبانی لیبرالیسم، پایه ای لیبرال -دموکراسی را به اسانی متزلزل می گرداند.
نقد مبانی لیبرالیسم
از مجموعه مباحث و مطالب مربوط به تحولات لیبرالیسم و اندیشه های لیبرالیستی در جهان غرب، به دست می آید که به سختی می توان برای لیبرالیسم، جهان بینی خاصی درنظر گرفت. لیبرالیسم ازآغازتاکنون،(5) از جای گاه و موقعیت بیشتر سیاسی -مبارزاتی برخوردار بوده است نه فکری و اعتقادی . در هر صورت، آن چه در خط سیرلیبرالیسم را درطول تاریخ تکون و تحولات لیبرالیسم در غرب ترسیم کرده، بیان گر نوعی ناسازگاری، آزاد اندیشی و آزادی خواهی در مقابل مبانی، اصول واندیشه های کلیسایی بوده است. ماتریالیسم و سکولاریسم در رویارویی با آموزه ها، الزامات و التزامات دینی، امکان دارد هر دو به یک جای گاه و خاستگاه منتهی و مستند گردند، با این تفاوت که ماتریالیسم، شعار لیبرالیسم به مفهوم آزادی از دین را از درون مایه ای ایدئولوژیک خود تولید می کند، در صورتی که سکولاریسم آنها به بازپروری لیبرالیسم می پردازد.
با این بیان، لیبرالیسم تناسب و توازن خود را با ماتریالیسم و سکولاریسم، هر دو حفظ خواهد کرد. به عبارتی، لیبرالیسم وصله هم رنگ هر دو جریان تلقی می گردد، با این تفاوت که ماتریالیسم در ساحت جهان بینی و باورها، سازگار طبیعی خود را با لیبرالیسم حفظ می کند، درحالی که سکولاریسم در ساحت باورها و هست و نیست ها، ممکن است به نقطه ای بینجامد که لیبرالیسم به آن نقطه منتهی نمی گردد، ولی در ساحت اندیشه و عمل، به لیبرالیسم می گراید؛ یعنی ممکن است انسان سکولار از جنبه هستی شناختی، به وجود خداوند به عنوان مبدأ آفرینش و پیدایش جهان و انسان، ایمان داشته باشد، اما از جنبه ایدئولوژیک برای حضور خداوند و قوانین صدور یافته از مقام والای او، شأن و منزلتی قایل نگردد و دراین بخش، خرد و تجربه انسانی را کافی بداند و انسان را از التزام و تعهد به قوانین الهی و مافوق مدنی آزاد ورها بشناسد. این جاست که نوعی ناسازگاری جدی بین نگرش های هستی شناختی و اعتقادی سکولاریست ها از یک سو و جهت گیری های ایدئولوژیک از سوی دیگر، پدید می آید. برای مثال، مسلمان و در عین حال لیبرال- دموکرات بودن و یا از اسلام دم زدن و درعین حال راه نجات بشر را در گرایش او به دموکراسی و لیبرالیسم دانستن، نمادی از این ناسازگاری است و اندیشه ونگاه سکولاریستی مدعیان آن را بیان می کند.(6) این مثل کسانی است که به حسب ظاهر، به اصول دین اسلام ایمان دارد، ولی در واقع برای هیچ یک از این باورها در ساحت های عمل و کارکرد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی وغیره، ارزش کارآمدی قایل نیستند. رخنه ای که از این قبیل نگرش ها و گرایش ها پدید می آید، به مراتب ویران گرتر از آن چیزی است که از ناحیه ماتریالیسم سر می زند.
لیبرالیسم از جهت مبانی«وجود شناختی»، یا به نفی خداوند به عنوان مبدأ و آفریدگار و رب و مدبر جهان و انسان می رسد و یا حداکثر مبدئیت خداوند را برای انسان و جهان می پذیرد،اما ربوبیت و مدبریت او را به شدت نفی و یا بسیار محدود و ناچیز می کند.
لیبرالیسم از جنبه مبانی «انسان شناختی»، به این نقطه می رسد که شرافت، کمال و خوش بختی انسان به آزادی وی از هر التزام و تعهدی است که چه بسا او را از استیفای حقوق و خواسته ها و ارضای تمایلاتش باز دارد. مبانی انسان شناختی لیبرالیسم با این می سازد که انسان یا رأساً ایمانی به وجود خداوند و قوانین دینی نداشته باشد و یا خداوند را بپذیرد و قوانین او را منتفی بداند و یا این که هم خداوند و هم قوانین دینی او را باور کرده باشد، در عین حال برای قوانین دینی هیچ ارزش و اعتبارالتزام آوری قایل نباشد، بلکه خود را از گیرودار آن قوانین آزاد و رها ببیند.
لیبرالیسم در بیان مبانی«معرفت شناختی »، براین نکته پای می فشارد که واقعیت هر چه باشد و هر گونه که تصور شود، به یک حقیقت باز می گردد که آن هم آزادی شخصی و فردی انسان است. در این صورت، تأمین آزادی انسان از شناخت واقعیت جهان و انسان، مهم تر و حیاتی تر است و به جز راه و راهنمای بشری، به راه و راهنمای الهی -وحیانی نیازی، ندارد ؛گو اینکه معیارتشخیص ضرورت و یا عدم ضرورت واقعیت های تأثیرگذار انسانی و فراانسانی، به تأمین و یا عدم تأمین آزادی های زمینی انسان بستگی دارد.
به بیانی که ارائه گردید، لیبرالیسم در هر سه قلمرو مبانی «وجود شناختی»، «انسان شناختی »و «معرفت شناختی »، خود را فراتر از آن می داند که احیاناً بخواهد در چارچوب جنبه ها و واقعیت های خاص وجودی، انسانی و معرفتی حرکت کند و یا براساس الزامات یک سلسله از باورها وارزش ها گام بردارد. آخر سخن این که آزادی به مفهوم خاص لیبرالیستی، روح و عنصر اساسی تمامی نگرش ها، گرایش ها و انگیزش هایی است که لیبرالیسم، فلسفه وجودی اش را بر اساس آن رقم می زند و از آن وام می گیرد.
آن چه در غرب از دیرباز تاکنون مشهود بوده، این است که جامعه و فرهنگ غرب همواره دست خوش کنش ها و واکنش های افراطی -تفریطی افراد و گروه ها و صاحب نظرانی بوده که تنها با اتکا بر تراوش های ذهنی خویش، به تنظیم و تدوین مکاتب لیبرالیستی پرداخته اند. این موضوع در مورد لیبرالیسم، واقعیت دارد که پاره ای از سخت گیری ها افراط آمیزاعتقادی، سیاسی و ایدئولوژیک، راه را برای آزادی خواهی های فردی و زیاده خواهی های شخصی هموار ساخت. این واقعیت در آستانه هزاره سوم، برای محافل سیاسی فکری مغرب زمین مسئله ساز گردیدو شرایطی را برای نزاع میان گروه فضیلت گرا(7)و جمع گرا (8)از یک سو و گروه آزادی خواه(9) و فردگرا (10)از سوی دیگر فراهم آورد.
بنا بر اظهارات برخی از صاحب نظران غربی، تصور می شود مشکل اساسی لیبرالیسم به عنوان یک فلسفه زندگی اجتماعی، در این باشد که چنین فلسفه ای نه تنها منابع شناختی و بینشی لازم برای درک موقعیت های اجتماعی را ندارد، بلکه از تشخیص نارسایی های خویشتن یابی فردگرایانه نیز قاصر است.(11) گروهی از منتقدان لیبرالیسم، تفسیر و برداشت لیبرالیسم از فرد و فردیت را بسیار ناتمام و نارسا تلقی کرده اند و آن را موجب بی هویت سازی فرد دانسته اند. تصویر فرد به مثابه انتخاب گر خود محوری(12) که آزادانه در هر زمینه ای برای خویش تصمیم می گیرد، چالش بزرگی پیش روی فرد و جامعه ایجاد می کند که ممکن است به بی هویتی (13)فرد بینجامد. (14)
سیری در اندیشه مهدویت
بسیاری از صاحب نظران مهدویت و اندیشه ورزان حکومت جهانی امام زمان (عج) به حکومت جهانی آن گونه که باید انتظار داشت، توجه داشته اند. نمونه برداشت های ذیل، تا حدودی راهنمای ما به جانب این اندیشه است :
ـ تعالیم انبیای الهی، به ویژه تعالیم برگرفته از اندیشه و سیره ی خاتم آنان و اوصیای ایشان (ع)، از ظهور و تحقق حاکمیت جهانی اسلام در آخر الزمان حکایت دارد.
ـ باورها و ارزش های حاصل از فرهنگ اسلامی در ساحت های گوناگون، از ویژگی های جهانی بودن برخوداراست.
ـ بی شک بشر در تکاپوی رسیدن به راه حل بحران های جاری، راهی جز گرایش به فرهنگ و تعالیم اسلام پیش روی خود نمی یابد.
ـ فلسفه انتظار، از دیدگاه مهدویت، فلسفه شکوفایی تمامی استعدادهای بشری در جهت ظهور حکومت جهانی کامل و پیش رفته ای است که در سایه آن اختیار زمان و جهان، به دست با کفایت شخصیتی سپرده شده که از هرکسی برتر و هدایت یافته تر است و شایستگی ولایت بر انسان و حاکمیت بر زمان و جهان را دارد.
ـ وعده های قرآنی در زمینه حاکمیت نیکوکاران و شایستگان برزمین، صریح و قاطعانه است.
ـ اقامه عدل در گستره جهان، از برجسته ترین اهداف الهی ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف به شمار می رود.
ـ تجدید حیات اسلام در سطح جهان و در نتیجه ایجاد دگرگونی در زندگی مادی و معنوی انسان و تأمین رفاه عمومی جوامع بشری، از برکات این ظهور الهی است.
ـ بهره مندی انسان ها از کمالات مادی و معنوی، هم چنین برخورداری امت ولایی آن مصلح جهانی ازانواع تعمت ها و پیش رفت های مادی و معنوی، از جمله مظاهر دولت استوار و آسیب ناپذیری است که به همت شایسته آن مصلح و عدالت گستر جهانی برپا می گردد.
ـ مقابله و عداوت غرب، به ویژه امریکا و انگلیس، با مسلمانان در دهه های اخیر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ازاین واقعیت ناشی می شود که اغلب دریافته است اسلام ناب محمدی، توان و کارآیی لازم را برای حاکمیت بر جهان دارد. در این صورت، چنان چه راه نفوذ و پیش رفت اسلام ناب توسط ایادی کفر و نفاق جهانی بسته نشود، دیر یا زود و برای همیشه غرب، فروپاشی و در هم پیچیده شدن طومار سیاسی خود را شاهد خواهد بود.(15)
ـ انتظار فرج در اندیشه مهدویت اسلام ناب، گامی است به سوی تحقق کامل و جهانی تمدن اسلامی و انسانی. در این نگاه، منتظران فرج از پیش گامان و زمینه سازان استقرار و برپایی تمدنی خواهند بود که تا کنون کسی نظیر آن را در جهان ندیده و نشنیده است.
ـ از منظر فرهنگ و روایات اسلامی، هیچ عملی نمی تواند در ارزش مندی، هم سنگ و هم پایه انتظار فرج به شمار آید که همان انتظار ظهورپیشوای عدالت گستراست.
ـ بازسازی و باز پردازی مفاهیم و مضامین عالی و متعالی زیارت ها و دعاهای مربوط به ظهورحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از زاویه تشکیل تمدن استلامی و در پرتو استقرار و حاکمیت دولت کریمه آن امام همام، برای مسلمانان، به ویژه شیعیان، امری بایسته و مهم است و در این دوره و زمانه، هیچ تکلیفی بالاتر از آن نیست.
ـ شیعه در انتظار و آرزوی دولت کریمه ای به سر می برد که در پرتو آن، اسلام و مسلمانان، عزت مند و سربلند خواهند گشت و نفاق و منافقان، ذلیل و سرشکسته خواهند شد، به برکت استقرار این دولت کریمه و آسیب ناپذیر، هر کسی آرزو می کند از زمره دعوت کنندگان مردم به اطاعت از خداوند و هدایت کنندگان آنان به راه او به شمار رود و در پناه آن دولت، به کرامت دنیا و آخرت نایل گردد. (16)
الگوی مهدوی حکومت و کار آمدی جهانی آن
حکومت جهانی در پرتو الگوی مهدوی خود، علاوه بر کسب برترین ها در زمینه های اعتقادی، ارزشی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی، لازم است از مطلوبیت ذاتی نیز برخوردار باشد و به اقتضای نظام آفرینش و متناسب با خواسته های طبیعی، غریزی و فطری انسان، مصالح عمومی بشر را تأمین کند تا به پشتوانه قدرت لایزال الهی و هم کاری وهمراهی جوامع بشری، بتواند سایه عدالت اجتماعی را بر جهان بگستراند. در نتیجه، در برپایی حکومت جهانی، لازم است نقطه اتصال و اتکای جهان و انسان، به محوریت یگانه ای معطوف شود که تمام قدرت از اوست و حکومت بر انسان و جهان را به هر کس که خود مصلحت بداند، واگذار کند.(17) نظام توحید و ولایت مشتمل بر توحید وولایت در الوهیت، ربوبیت، خالقیت، عبادت و حاکمیت و در برگیرنده ولایت پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله و سلم و اوصیای ایشان (ع) درامتداد ولایت الله از لوازم بنیادین چنین حکومتی به شمار می رود.
نظام توحید و ولایت، هر دو روی یک سکه و دارای یک جوهر و حقیقت هستند. از آن جا که توحید و لایت، حقیقت و حقانیت جهانی دارند، آثارو کارکردهای آنها نیز در گستره جهانی تفسیر خواهد شد. با استناد به منابع اسلامی و روایات معصومان (ع) چشم انداز بسیار روشنی از حکومت جهانی در پرتو نظام مهدویت ترسیم می گردد که نمونه آن را در هیچ برهه از تاریخ بشریت نمی توان سراغ داشت. نیل به برترین مرحله از عقل و شعور و معرفت، بهره مندی از بصیرت دینی لازم، برخورداری از برترین حالت آمادگی جسمانی و روانی، دست یابی به برترین مرحله از رشد و تعالی علمی، به اجرا در آمدن برترین شکل از عدالت اجتماعی، کسب و احراز برترین و شایسته ترین منزلت و قدرت اقتصادی، رفاهی، امنیتی، نظامی و سیاسی، از جمله آثاری به شمار می آید که بر نظام توحیدی مهدویت استوار است. بازشناسی مفهوم صلح و عدالت، در تبیین اندیشه راستین مهدویت، هم چنین تربیت حماسی مهدی باوران و احیاناً زمینه سازی برای اجرای آزمایشی برخی از آرمان های منسوب به حکومت جهانی مهدوی، ازجمله راه بردهای اساسی در ارایه الگوی حکومت جهانی اما زمان (عج) به شمار می رود.
چگونگی ایجاد زمینه برای تأسیس و استقرار حکومت جهانی مهدوی
1.آینده نگری
انسان می تواند حلقه رابط میان گذشته و حال و آینده باشد. انسان به فطرت خویش، با اتکا بر تجارب گذشته، به دنبال طرح و تحقق چشم انداز این جهانی یا آن جهانی یا هر دو جهانی است و می کوشد تا آینده روشن و نوید بخشی را برای خود ترسیم کند. آتیه زندگی بشری، در پرتو طلوع فجر مهدوی ومؤلفه های جهانی و ماندگار آن، چشم اندازی برجسته از ظهور تمدن اسلامی را به تصویر می کشاند که بر مبانی استوار اعتقادی، معرفت شناختی، انسان شناختی، جامعه شناختی، روشن شناختی، تربیتی -اخلاقی و علمی-هنری، پایه ریزی می گردد. آینده نگری و دور اندیشی، لازمه ماندگاری تفکر و اندیشه ای است که داعیه جهانی شدن دارد.
2.تبیین مهدویت راستین به زبان جهانی
راه کارهای مناسبی در ایجاد زمینه برای تأسیس و استقرار حکومت جهانی مهدوی در نظر گرفته شده که توجه به آنها مهم و ضروری است. گوناگونی ابزار و شیوه های بیان مهدویت راستین در سطح جهان، ما را بر آن می دارد تا به فراخور احوال واوضاع جهانی و انسانی، در اندیشه ترویج نگرش و فرهنگ مهدویت در سطح جهانی باشیم و آنی از انجام دادن این رسالت خطیر، غافل نمانیم. صرف نظر از الطاف و عنایات خداوندی درحق انسان و جهان، امروزه در عصر انفجار اطلاعات برای تأثیرگذاری هر چه بیشتر در مقیاس جهانی، باید تلاش شود از طریق به کارگیری زبان های مفاهمه گفتاری، نوشتاری، هنری، ترسیمی و یا هر زبان دیگر، تغییرات و تحولات جدی و نسبتاً ماندگار در قلمرو انگیزش ها، نگرش ها، گرایش ها، احساسات، عواطف، رفتارها و حتی طرز تفکر پدید آید. تا این جنبه ها برانگیخته نشوند، نمی توان در ساحت ارتباطات انسانی ، انتظار تحول داشت. برانگیختگی مزبور، موج بسیار گسترده و فراگیری ایجاد می کند که به این سادگی اثر آن از بین نمی رود. این همه، از عنایات خداوند به بشر است تا انسان ها در چرخه ارتباطات انسانی صحیح و شایسته از آن بهره مند گردند. نباید در مورد دکترین مهدویت که داعیه جهانی دارد، از این قدرت شگرف انسانی در جهت جهانی شدن آن دکترین غافل ماند. بدیهی است برای تبیین و تثبیت مهدویت به عنوان یک نظام جهانی، نمی توان به سیستم های ساده و غیر حرفه ای بسنده کرد. در غیر این صورت، نظام های غیرالهی برای استثمار انسان ها، از این همه نعمت های خدادادی سوء استفاده خواهند کرد.
علاوه بر این ابزار، لازم است به شیوه های گوناگون ابلاغ مهدویت راستین به جهان نیز توجه کافی مبذول داشت. از جمله این شیوه های، می توان به روش های آشکار، مرموز یا نهانی، مستقیم یا بی واسطه، غیر مستقیم یا با واسطه، و رودررو یا چهره به چهره اشاره کرد. از آن گذشته، اطلاع رسانی کافی از طریق بیان حکمت آمیز، آگاهی بخش و روشن گر، متقاعدسازی مخاطبان با نفوذ در اندیشه و رفتارآنان، تحریک و برانگیختن افراد به فعالیت های لازم، تلطیف خاطره از راه خاطره گویی، نکته گویی، ضرب المثل، و ایجاد زمینه برای حکومت جهانی مهدوی، و از همه مهم تر، تربیت مهدوی، از جمله اهداف مورد نظر در تبیین مهدویت راستین به شمارمی روند.
3.تربیت مهدوی
برنامه ریزی مناسب به منظور تربیت مهدوی آحاد جامعه انسانی در ابعاد دینی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و حتی جسمانی و از آن مهم تر، نظارت مستمر و پی گیرانه برچنین فرآیندی می تواند پیش درآمدی برای تحقق آرمان های انبیای الهی و اوصیای ایشان در استقرار دولت کریمه باشد. شناخت موانع، آسیب ها و چالش های پیش روی نظام مهدوی، به ما کمک می کند تا ضمن تقویت ارکان آن نظام الهی، در جهت آسیب زدایی و رفع موانع ورویارویی مناسب با چالش ها، با انگیزه هرچه بیشتر و عالی تر تلاش کنیم. تحقق برخی از آرمان های منسوب به حکومت جهانی مهدوی، از طریق تجلی بخشیدن به ترتیب مهدوی در نظام خانوادگی، نظام آموزشی و پرورش و دیگر نظام ها و نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اجرایی، اقتصادی، قضایی، کشوری و لشکری، بهترین عامل زمینه ساز برای بیداری جهانی و درک جای گاه و چشم انداز نظام مهدوی در آینده جهان بشری به شمار می رود. چنان چه سئوال شود که برترین و کارآمدترین نشانه در میان علایم ظهور چیست، می توان به «بیداری جهانی»اشاره کرد. تجربه فرهنگ و ارزش های مهدوی در مقیاس هر چه گسترده تر و در جهت تثبیت عدالت فردی، اجرای عدالت اجتماعی، ترویج و پایه ریزی اخلاق برادری، رعایت احسان و انصاف درحق بیچارگان و مستضعفان، ارتقای سطح علمی، فنی و صنعتی، توسعه بینش های لازم سیاسی -فرهنگی، ایجاد زمینه های رشد معنوی، ایجاد زمینه تصعید و پالایش نظام اقتصادی و ارایه ی مدلی برجسته در حقوق بین الملل، همه از فرصت و امکاناتی است که می تواند عصر انتظار را به عصر ظهور پیوند زند.
پی نوشت ها :
*دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه مک گیل کانادا،عضو هیئت علمی و معاون اطلاع رسانی و امور بین الملل مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه).
1-آر. بلاستر، لیبرالیسم غرب از ظهور تا سقوط، ترجمه :عباس مخبر، ص117، تهران :نشر مرکز، 1376.
2-همان.
3-همان، ص112- 113، به نقل از
C.B.Macpherson The Real WORLD of Democracy (Oxford University Press,1966),p.l
4-Authority & Validity
5-اززمان جرج بارکلی (1685-1753)، اولین تئوریسین لیبرالیسم در سده هفده و هجده.
6-اشاره به اظهارات سخن گوی حزب کارگزاران :
«کارگزاران یک حزب لیبرال -دموکرات مسلمان است »، به نقل از ایسنا، 85/3/21.
«روی اعتقادم به لیبرال -دموکراسی هستم»، به نقل از نوسازی، 85/6/19.
7-The virtuist
8-The pluralists
9-The liberalists
10-The individualists
11-Cf.Ronald Beiner,What,s the Matter with Liberalism?(University of California,1992),p.15
12-Autonomous chooser
13-Identity less
14-Ibid. p.16
15-درسال های اخیر، کتابی توسط مایکل برانت و زیر نظر سازمان جاسوسی امریکا (سیا)به چاپ رسیده است که در جهت مبارزه با انقلاب اسلامی، اشاره به کنفرانسی دارد که در آن، راجع به راه کارهای مقابله با فرهنگ شیعی به ویژه فرهنگ عاشورایی تحقیق و بررسی شده است. بنابرنقل در این کنفرانس، برای اجرای یک طرح تحقیقاتی جامع، مبلغی حدود چهل میلیون دلار هزینه برآورد شده است.
16-اشاره به مضمون این بخش از دعای افتتاح که می فرماید « اللهمَّ إِنَّا نَرغَبُ إِلَیکَ فِی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاسلامَ وَ
أَهلَه وَ تُذِّلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهلَهُ وَ تَجعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعاةِ إِلی طَاعتِک وَ القادَةِ إِلَی سَبیِلِکَ وَ تَرزُقُناَ بِهَا کَرَامةَ الدُّنیَا وَ الاخِرَة...».
17-(أَللهُ أَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ) (سوره انعام، آیه 124).
منبع :نشریه مشرق ،شماره 10.
ae