بیماری آلزایمر چیست؟
بیماری آلزایمر نوعی اختلال مغزی است که در آن آسیب دیدگی و مرگ سلول های مغز سبب بروز اختلال در حافظه، تفکر و رفتار فرد می شود. این بیماری نام خود را از الوییس آلزایمر (Alois Alzaheimer)، پزشک آلمانی، گرفته است که در سال 1907 برای نخستین بار تغییرات آسیب شناختی این بیماری را شرح داد. دکتر آلزایمر در گزارش معاینه ی پس از مرگ مغز بیمار خود «اگوسته د» نوشت که در درون سلول های مغز ذراتی دوکی شکل و در لابلای آن ها اجسامی پهن تر رسوب می کنند. شرح آلزایمر از این تغییرات، که به ترتیب کلافه های عصبی(neurofibrillary tangles) و پلاک پیری (senile plaques) خوانده شدند، هنوز پس از صد سال کماکان اعتبار خود را حفظ کرده است.
آن چه سبب پدیدار شدن علایم بیماری آلزایمر می شود رسوب غیرعادی برخی مواد پروتئینی در درون و بیرون سلول های مغزی است. این رسوبات ارتباط سلول های مغز را با یکدیگر مختل کرده، مانع رسیدن پیام های عصبی می شوند. با ابتلای قسمت های مختلف مغز، کارکردهای عصبی مانند حافظه، توجه، تمرکز، زبان، تفکر، ادراک، برنامه ریزی و اجرا، قضاوت و...، یکی پس از دیگری از دست می روند. حافظه ی نزدیک قبل از کارکردهای دیگر مختل می شود و با پیشرفت بیماری حافظه ی دور نیز کاهش می یابد. از دست دادن توانایی های شناختی فوق، عواطف و رفتار بسیاری از بیماران را تحت تأثیر قرار داده و سبب بروز علایم و نشانه های بیمارگونه می شود. توانایی های از دست رفته به ندرت ممکن است بازیابی یا از نو آموخته شوند.
بیماری آلزایمر دو نوع مختلف دارد:
1) نوع تک گیر که گرچه افراد بزرگسال را، در هر سنی که باشند، گرفتار می کند ولی بیش تر در سنین 65 سالگی و بالاتر دیده می شود. وجود سابقه ی خانوادگی در این نوع چندان مطرح نیست و عامل وراثت در آن نقش مهمی ندارد. البته، این احتمال منتفی نیست که در بعضی از افراد زمینه ی ارثی ابتلا به این بیماری از دیگر افراد فراهم تر باشد. تنها ژن شناخته شده ای که خطر ابتلا به بیماری آلزایمر دیررس را افزایش می دهد ApoE4 نام دارد که تخمین زده می شود 25 درصد افراد حامل آن باشند. وجود این ژن به معنی ابتلا قطعی به این بیماری نیست و محققان گزارش کرده اند که بیش از 50 درصد از حاملینی که به سن 85 سالگی می رسند علایم بیماری را نشان نمی دهند. نقش عوامل محیطی نظیر مسمومیت با فلزات سنگین، استعمال دخانیات، ضربه های مغزی، عوامل عفونی و... نیز در این نوع مورد بررسی قرار گرفته و نتایج سودمندی حاصل شده است. فرم تک گیر شایع ترین نوع این بیماری به شمار می آید.
2) نوع فامیلی که شیوع آن کمتر است و مستقیماً از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود. اگر یکی از والدین ژن جهش یافته ی سبب ساز بیماری را داشته باشد، شانس به ارث بردن این ژن توسط هر یک از فرزندان 50 درصد خواهد بود. وجود این ژن به معنی آن است که فردِ حامل سرانجام به بیماری آلزایمر دچار خواهد شد. علایم نوع فامیلی بیماری معمولاً در سنین پایین تر، سال های 40 یا 50 عمر، ظاهر می شود. شیوع آن بسیار کمتر است و تنها تعداد اندکی از مبتلایان به این گروه تعلق دارند.
علایم و نشانه های بیماری در مراحل ابتدایی آن بسیار جزئی و خفیف اند و معمولاً به فراموشکاری های عادی دوران سالمندی منتسب می شوند. خطاهای حافظه، که در ابتد اندک و گاه به گاه بودند، افزایش می یابند و با اشکال در یافتن واژه ی درست برای نامیدن اشیای معمولی همراه می شوند. بیماران رفته رفته اشتیاق خود را به فعالیت های مورد علاقه ی قبلی و مهارت خود را در انجام کارهای عادی روزمره از دست می دهند و واکنش های عاطفی آنان پیش بینی ناپذیر می شود. در مراحل بعدی، یادآوری افراد و مکان هایی که قبلاً به خوبی می شناختند برایشان مشکل می شود و چون برای فهم سؤالات و پاسخ دهی به آن ها توانایی کافی ندارند، گفت و گو با آنان معمولاً حالت بی معنا و گنگ پیدا می کند. در مراحل پیشرفته، بیماران حتی مهارت های اجتماعی اولیه را نیز از دست می دهند و برای ساده ترین امور به دیگران وابسته می شوند. نشانه ها و سرعت پیشرفت بیماری در بیماران مختلف متفاوت و به ویژگی های فردی و منطقه ی مغزی آسیب دیده منوط است. توانایی های بیمار ممکن است از روزی تا روز دیگر و حتی در طی ساعات یک روز واحد متغیر باشد و بر اثر تنش، خستگی و ابتلا به بیماری های دیگر بیش تر افت کند. در مجموع بیماری سیر پیش رونده ای دارد که با امکانات درمانی امروز قابل برگشت نیست.
به رغم آن که دامنه ی دانسته های محققان درباره ی تغییرات شیمیایی سلول های عصبی در بیماری آلزایمر به طور روزافزون رو به افزایش است، جز در گروه کوچکی از بیماران که به نوع فامیلی بیماری مبتلا هستند، هنوز معلوم نیست که چرا برخی از افراد به این بیماری دچار می شوند و برخی دچار نمی شوند. اغلب مطالعات سن را به عنوان یکی از عوامل مؤثر در ایجاد این بیماری، خصوصاً نوع تک گیر آن، ذکر کرده اند. عوامل دیگری نیز مورد توجه محققان قرار گرفته اند، از جمله عوامل محیطی، اختلال در دستگاه ایمنی و تغییرات شیمیایی. عامل موجد بیماری ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد. علاوه بر این، ممکن است در برخی از افراد یک عامل و در برخی دیگر مجموعه از عوامل سبب بروز بیماری شوند.
هیچ آزمون واحدی برای تشخیص بیماری آلزایمر وجود ندارد. تشخیص باید بر معاینه ی بالینی کامل شامل معاینه ی فیزیکی، عصبی و روان شناختی، اجرای آزمون های شناختی و آزمایش خون و ادرار مبتنی باشد. این معاینات، ابزاری برای تشخیص سایر اختلالات موجد زوال عقل، مانند کمبودهای تغذیه ای، اختلالات غددی، افسردگی و نظایر آن هستند که ممکن است درمان پذیر باشند. در صورت رد این عوامل، تشخیص آلزایمر با دقت 80 تا 90 درصد مطرح می شود. گاهی برای تأیید تشخیص از روش های تصویربرداری مغز مانند سیتی اسکن و ام آرآی نیز استفاده می شود. اگر تشخیص دقیق و به موقع باشد، می توان با شروع زودرس درمان های مناسب، پیشرفت بیماری آلزایمر را کند کرد. در صورت وجود سایر عوامل سبب سازِ زوال عقل نیز مداخلات مناسب ممکن است به بهبود یا توقف بیماری منجر شود.
سرعت پیشرفت بیماری در افراد مختلف متفاوت است، ولی در این تردیدی نسبت که بیمار سرانجام به وابستگی کامل فرد به دیگران و مرگ منجر می شود. مبتلایان به این بیماری ممکن است از 3 تا 20 سال - به طور متوسط 7 تا 10 سال - عمر کنند.
بیماری آلزایمر در حال حاضر درمان قطعی ندارد. البته، برخی از داروهای موجود سبب تثبیت موقت علایم شناختی بیماران و کند شدن سیر بیماری، خصوصاً در مراحل خفیف و متوسط بیماری، می شوند. علاوه بر آن، برای کنترل علایم عاطفی و رفتاری مانند افسردگی و بی قراری و بی خوابی نیز داروهایی وجود دارند. با ارائه ی حمایت های آموزشی و اجتماعی به بیماران و خانواده های آنان شرایط مراقبتی بهتری می توان فراهم ساخت. اکنون سال هاست که در اغلب کشورهای جهان تشکل هایی مردمی از گردآمدن بیماران و خانواده های آنان با عنوان انجمن آلزایمر به وجود آمده اند. این تشکل ها با بهره گیری از حمایت مراکز علمی به توسعه و بهینه سازی خدمات مورد نیاز بیماران و خانواده های آنان در زمینه های مختلف از جمله خدمات حمایتی، مشاوره ای و آموزشی اشتغال دارند. انجمن حمایت از بیماران آلزایمر از سال 1380 در ایران نیز تشکیل شده و به ارائه ی خدمات مشغول است.
آیا هر زوال عقلی بیماری آلزایمر است؟
زوال عقل یا «دمانس» اصطلاحی عمومی است که به منظور توصیف علایم و نشانه های گروه بزرگی از اختلالات و بیماری ها با ویژگی مشترک افتِ پیش رونده ی عملکرد فردی به کار می رود. منظور ما، در این جا، از افت عملکرد فردی کاهش توانمندی هایی چون حافظه، تفکر، هوش، منطق، زبان، مهارت های اجتماعی و واکنش های عاطفی بهنجار است.
هر کسی ممکن است به دمانس مبتلا شود، اما اکثر افرادی که به دمانس مبتلا می شوند سالمند هستند؛ توجه کنید که معنای این جمله آن نیست که اغلب سالمندان دچار دمانس هستند؛ برعکس، بیش تر سالمندان به دمانس دچار نمی شوند و دمانس در سالمندی بهنجار جایگاهی ندارد. منظور آن است که دمانس در افراد 65 ساله و بالاتر شایع تر است، هر چند که در سال های 40 و 50 عمر نیز نادر نیست.
دمانس دارای انواع مختلفی است که هر یک از این انواع علت خاص خود را دارد. شایع ترین انواع دمانس عبارتند از:
بیماری آلزایمر
این بیماری شایع ترین نوع دمانس است و حدود 50 تا 70 درصد از کل موارد را تشکیل می دهد. در این بیماری رسوب ترکیبات شیمیایی آسیب زا در درون و بیرون سلول های مغز سبب می شود که این سلول ها ارتباط خود را با یکدیگر از دست بدهند و انتقال پیام های عصبی از سلولی به سلول دیگر دشوار شود. با پیشرفت بیماری، سلول های عصبی رفته رفته تحلیل می روند و سرانجام می میرند. از بین رفتن سلول های عصبی به معنی از دست رفتن توانایی مغز در جذب اطلاعات تازه و یادآوری اطلاعات قبلی است. با حمله ی بیماری به قسمت های مختلف مغز، کارکردها و توانایی های فرد، یک به یک، از بین می روند.
دمانس عروقی
عواملی که سبب اختلال در جریان خون مغز می شوند ممکن است به بروز دمانس عروقی منجر شوند. این نوع دمانس، پس از آلزایمر، شایع ترین نوع دمانس به شمار آمده و در برخی از افراد همراه با بیماری آلزایمر و به شکل مختلط دیده می شود. در میان دمانس های عروقی دو شکل از بقیه شایع ترند: 1) دمانس ناشی از سکته های ریز و متعدد مغزی که عمدتاً در قشر مغز دیده می شوند. 2) دمانس حاصل از تغییرات بافتی مناطق تحت قشری که از ناکافی بودن جریان خون این نواحی بر اثر عواملی چون فشار خون بالا یا ضخیم شدن دیواره ی عروق خون رسان ناشی می شوند. علایم دمانس عروقی در بسیاری از موارد مشابه بیماری آلزایمر و تفکیک آن ها از هم دشوار است.
بیماری پارکینسون
این بیماری نیز در زمره ی اختلالات پیشرونده ی مغزی قرار دارد. لرزش، سفتی عضلات و مفاصل و نیز کندی حرکات خصوصاً دشوار شدن شروع حرکات از علایم عمده ی این بیماری است. برخی از بیماران در مراحل پیشرفته ی بیماری به دمانس گرفتار می شوند. در این موارد، تجویز داروهای ضد پارکینسون گرچه ممکن است به کاهش علایم فیزیکی منجر گردد ولی معمولاً سبب تشدید علایم روانی می شود. از سوی دیگر، تجویز داروهایی که سبب تخفیف علایم روانی می شوند نیز ممکن است موجب تشدید علایم فیزیکی شوند.
دمانس لویی بادی
علت این دمانس استحاله و مرگ سلول های مغزی است که به تشکیل ساختارهای کروی غیرعادی به نام لویی بادی در درون این سلول ها نسبت داده می شود. افراد مبتلا معمولاً دچار لرزش و سفتی عضلات (علایم شبیه پارکینسون) بوده و چیزهایی می بینند که وجود خارجی ندارند (توهمات بینایی). علاوه بر این وضعیت آنان نوسانی است، به این معنی که از روزی تا روز دیگر و حتی ساعت به ساعت تغییر می کند. ویژگی های فوق تشخیص این بیماری را از بیماری آلزایمر ممکن می سازد، هر چند بروز توأم این بیماری با بیماری آلزایمر و نیز با دمانس عروقی گزارش شده است. از آن جا که برخی از مبتلایان به پارکینسون در مراحل پیشرفته ی بیماری به دمانس دچار می شوند، تشخیص دمانس لویی بادی از دمانس ناشی از پارکینسون بسیار دشوار است.
تباهی پیشانی گیجگاهی
این نام به گروهی متشکل از دمانس های مختلف اطلاق می شود که ویژگی مشترک آن ها تباهی یک یا هر دو قطعه ی پیشانی یا گیجگاهی مغز است. در 50 درصد از افراد مبتلا به این گونه دمانس ها سابقه ی مثبت فامیلی دیده می شود. پژوهشگران علت آن را بروز جهش در ژن سازنده ی پروتئین تا «tau» که بر روی کروموزم 17 واقع شده می دانند. این جهش به ساخته شدن پروتئینی معیوب منجر می شود که با رسوب مغز به مرگ سلول های عصبی می انجامد. بیماری پیک (Pick) شناخته شده ترین عضو این گروه محسوب می شود.
بیماری هانتینگتون
نوعی بیماری ارثی است که هم دستگاه حرکتی و هم کارکردهای ذهنی و روانی را گرفتار می کند. این بیماری معمولاً در فاصله ی سال های 30 تا 50 زندگی آغاز می شود. بروز حرکات غیرارادی نامنظم در دست و پا، تنه و صورت با تغییر در شخصیت، حافظه، قضاوت و علایم روانی دیگر همراه است. این بیماری به 50 درصد از فرزندانِ پدر یا مادر مبتلا به ارث می رسد. متأسفانه، هنوز علاج قطعی این بیماری شناخته نشده و داروهای موجود تنها می توانند سببب تخفیف علایم شوند بدون آن که سیر بیماری را متوقف سازند.
دمانس ناشی از زیاده روی در مصرف الکل
این بیماری که به نشانگان کورساکف نیز معروف است، در افرادی دیده می شود که ضمن میگساری بیش از حد، به دلیل تغذیه ی نامناسب و ناکافی به کمبود ویتامین B1 نیز دچار می شوند. آسیب وارد شده به سلول های مغز ممکن است برگشت ناپذیر باشد. آسیب پذیرترین قسمت های مغز در برابر الکل همان قسمت هایی هستند که در حافظه، برنامه ریزی و مدیریت امور روزمره، قضاوت، تعادل و مهارت های اجتماعی دخالت دارند. قطع میگساری ممکن است تا حدودی علایم را تخفیف دهد و مصرف منظم ویتامین B1 نیز به پیشگیری از بروز دمانس و بهبود وضع بیمار کمک می کند.
بیماری کروتزفلت- جیکوب
نوعی بیماری بسیار نادر و کشنده ی مغزی است که ناشی از وجود ذره ای پروتئینی به نام پرایون است. از هر یک میلیون نفر تنها یک نفر به این بیماری مبتلا می شود. علایم اولیه ی آن شامل ضعف حافظه، تغییر رفتار و اختلال در تعادل است. با پیشرفت بیماری که نسبتاً سریع است تحلیل قوای شناختی بارزتر شده، حرکات غیرارادی در فرد ظاهر می شود. سرانجام فرد به ضعف عضلات دست و پا و کوری گرفتار شده، وارد حالت اغمای بی بازگشت می شود.
از مجموع بیماری ها و اختلالات فوق که به زوال عقل پیش رونده منجر شده و در حال حاضر درمان شناخته شده ای ندارند با عنوان «بیماری آلزایمر و اختلالات وابسته» نام برده می شود. بیماری های دیگری نیز هستند که علایمی شبیه دمانس دارند ولی با درمان بهبود می یابند، از جمله کمبودهای ویتامینی و هورمونی، افسردگی، مسمومیت ها و عوارض دارویی، عفونت ها و تومورهای مغزی. تشخیص زودرس این بیماری ها بسیار مهم است زیرا با مداخلات مناسب، اعم از طبی یا جراحی، می توان به بهبودی فرد مبتلا امید داشت یا مانع پیشرفت بیماری شد.
بیماری آلزایمر چه نشانه هایی دارد؟
علایم و نشانه های اولیه ی بیماری آلزایمر خفیف و مبهم است به طوری که اطرافیان چندان متوجه آن نمی شوند. علاوه بر این علایم شروع بیماری در افراد مختلف از الگوی واحدی تبعیت نمی کند. با این وجود، در اغلب موارد، آن چه بیش تر جلب نظر دیگران را می کند، مشکل حافظه خصوصاً به یاد آوردن رویدادهایی است که به تازگی رخ داده اند. سایر علایم عبارتند از:
- حالت گیجی و سردردگمی.
- تغییر شخصیت.
- کناره جویی و بی تفاوتی.
- از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره.
گاهی بستگان تشخیص نمی دهند که بروز علایم فوق نشانه ی آن است که اختلالی در شرف تکوین است. بسیاری این تغییرات را به سالمندی بهنجار نسبت می دهند و تصور می کنند که همه ی سالمندان به حالات فوق دچارند. عده ای نیز به رغم آن که می فهمند اختلالی پدید آمده، از پذیرفتن آن امتناع کرده و به عبارت دیگر واقعیت را انکار می کنند. و بالاخره، گاه این تغییرات چنان به آهستگی پیشرفت می کند که تا مدت ها توجه کسی به آن جلب نمی شود تا آن که بروز حادثه ای زنگ خطر را به صدا در می آورد.
وجود علایم زیر به منزله ی زنگ خطری است که احتمال وجود بیماری آلزایمر را مطرح می کند.
افت حافظه به درجه ای که کارکرد روزمره ی فرد را مختل کند:
فراموش کردن قرار ملاقات یا شماره تلفن آشنایان، اگر گاه به گاه باشد، هنجار تلقی می شود ولی این قبیل فراموشکاریها برای بیماران مبتلا به آلزایمر زیاد پیش می آید. سالمندان بهنجار معمولاً آن چه را فراموش کرده اند بعداً به یاد می آورند، در حالی که بیماران مبتلا به آلزایمر ممکن است دیگر هرگز اطلاعات از یاد برده را به یاد نیاورند.
دشوار شدن انجام کارهای عادی و پیش پا افتاده:
گاهی اوقات وقتی حواس فرد جمع نیست ممکن است فراموش کند بخشی از غذاهایی را که آماده کرده، مثلاً سالاد، را سر سفره بیاورد ولی برای بیمار مبتلا به آلزایمر تمامی مراحل تهیه ی غذا و سرو آن دشوار و پر خطا است.
گیجی و سردرگمی در زمان و مکان:
فراموش کردن لحظه ای تاریخ روز برای افراد عادی زیاد اتفاق می افتد و معمولاً لحظاتی بعد به یاد آورده می شود. ولی بیماران آلزایمری اغلب در تشخیص مختصات زمانی پیش پا افتاده تری مانند فصل یا سال نیز در می مانند. علاوه بر آن ممکن است برای رفتن به مکان های آشنا یا یافتن راه بازگشت خود به خانه با مشکل روبه رو شده و به احساس گمگشتگی در مکان دچار شوند.
مشکلات کاربرد زبان برای انتقام پیام:
پیدا نکردن واژه ی مناسب برای بیان منظور، رویدادی است که همه آن را تجربه کرده اند. اما بیماران مبتلا به آلزایمر حتی واژه های ساده را نیز فراموش کرده یا آن ها را با واژه های نامناسب جایگزین می کنند، به طوری که فهم گفته های آن ها برای دیگران مشکل می شود.
اختلال در تفکر انتزاعی:
نگه داشتن حساب دخل و خرج یا بیلان بدهکار/بستانکار حساب بانکی برای بسیاری از افراد کم و بیش دشوار است. بیماران آلزایمر نه تنها توانایی انجام این کارها را ندارند، بلکه توانایی فهم معنای اعداد را نیز از دست می دهند.
گم کردن وسایل و اشیا:
بسیاری از افراد شکایت می کنند که پیش می آید کیف یا کلید خود را در جایی بگذارند که بعد آن را پیدا نکنند.
در بیماران آلزایمر این اتفاق نادر نیست و در طی روز بارها و بارها تکرار می شود. علاوه بر آن، بر خلاف افراد سالم که سرانجام وسیله ی گمشده را می یابند، این بیماران معمولاً موفق به یافتن آن نمی شوند.
ضعیف شدن قوه ی قضاوت:
بیمار مبتلا به آلزایمر ممکن است توانایی تخمین و برآورد قبلی امور را از دست بدهد، مثلاً نتواند در حین رانندگی فواصل و جهت ها را درست پیش بینی کند. این نقص ممکن است به سوانح خطرناک رانندگی منجر شود.
تغییرات شخصیت و رفتار:
بیماران مبتلا به آلزایمر اغلب بی دلیل به نوسانات خلقی شدید گرفتار می شوند. حالت بی تفاوتی، سوءظن، سردرگمی و تشویش در آن ها زیاد دیده می شود. حملات کج خلقی نیز در آن ها نادرست نیست.
از دست دادن انگیزه و ابتکار:
بیماری آلزایمر ممکن است سبب شود فرد علاقه ی خود را به انجام کارهایی که قبلاً مورد علاقه ی او بوده یا از آن لذت می برده از دست بدهد.
از یاد نبرید که بسیاری از بیماری ها و اختلالات درمان پذیر مانند افسردگی، کمبودهای غذایی، تومورهای مغزی، عفونت ها و مسمومیت ها، علایم و نشانه هایی شبیه بیماری آلزایمر دارند. پس با مشاهده ی برخی از تغییرات ذکر شده ی فوق در دیگران نباید شتابزده نتیجه گیری کنیم که به بیماری آلزایمر دچار شده اند. تشخیص این بیماری نیازمند معاینات و آزمایشات پیچیده ای است که تفسیر آن ها تنها از عهده ی پزشک بر می آید.
به منظور آشنایی عینی تر با علایم بیماری آلزایمر در زیر به ذکر شرح چند بیمار می پردازیم.
شرح حال شماره ی 1
آقای «ن»، 72 ساله، معلم بازنشسته، مدت 40 سال بود که در یکی از شهرهای شمالی کشور با همسرش زندگی می کرد. طی سه سال گذشته،همسرش متوجه شده بود که او روز به روز فراموشکارتر، نامنظم تر و از لحاظ عاطفی سردتر می شود. آقای «نِ» دقیق که معمولاً همه چیز را تحت کنترل داشت، ظرف این سه سال بارها در محاسبه ی مانده حساب بانکی و نوشتن چک اشتباه کرده بود. او مدام وسایلش را گم می کرد یا با همکاران بازنشسته اش قرار می گذاشت ولی سر قرار حاضر نمی شد. او که همیشه راننده ای محتاط بود، به دلیل تخلفات مختلف رانندگی و حتی عبور از چراغ قرمز جریمه شد. او با هر اشتباه، دیگران و خصوصاً همسرش را متهم به بی دقتی یا کارشکنی می کرد. یک روز صبح وقتی خانم «ن» سعی داشت درباره ی نامه ای که اخیراً از یکی از بستگان دریافت کرده بود با همسرش گفت و گو کند با وحشت متوجه شد که او نمی تواند بخواند. خانم «ن» وحشت زده همسرش را نزد پزشک خانوادگی برد و او نیز پس از معاینات اولیه، آقای «ن» را به پزشک متخصص ارجاع داد. آزمایشات تکمیلی، تشخیص اولیه ی پزشک خانواده مبنی بر وجود بیماری آلزایمر را تأیید نمود. تنها فرزند این زوج که از شنیدن خبر بیماری پدر به شدت هراسان شده بود و می ترسید که مادرش را نیز بر اثر زحمات ناشی از مراقبت پدر از دست بدهد، آن ها را تشویق کرد که خانه ی خود را بفروشند و به شهری که او در آن زندگی می کرد نقل مکان کنند. این نقل مکان اوضاع را وخیم تر کرد. آقای «ن» که در شهر موطن خود با اندک کمکی از سوی همسر و دوستان امور روزمره را انجام می داد اکنون به ندرت از منزل خارج می شد. طی شش ماه، رفته رفته توانایی حمام کردن و لباس پوشیدن بدون کمک را از دست داد. شب ها در خانه سرگردان می شد. با عکس های روی دیوار به تصور آن که واقعی هستند حرف می زد. دو بار آینه را شکست چون وقتی از مقابل آن رد می شد با دیدن تصویرش در آن فکر می کرد غریبه ای در خانه است. یک شب او همسرش را با وحشت از خواب بیدار کرد و از او خواست خانه را ترک کنند چون تصور می کرد خانه آتش گرفته است. روز دیگر با دیدن یک عکس خانوادگی که در آن همه دور آتش جمع شده بودند فریاد کشید: آتش... آتش. خانم «ن» که بر اثر بی خوابی های شبانه تقریباً از پا در آمده بود کسی را استخدام کرد تا مراقب همسرش باشد، ولی از روز دوم آقای «ن» از پذیرفتن آن فرد خودداری کرد و با پرخاش او را از خود راند. طی هفته های بعد، بی قراری های آقای «ن» بیش تر شد و چند بار با استفاده از غفلت همسرش از منزل خارج شد و تنها با راهنمایی همسایگان و کسبه ی محل توانست به منزل بازگردد.
شرح حال شماره ی 2
بانو «س»، 78 ساله که مادر پسری پزشک بود، حدود یک ماه پیش، به طور ناگهانی همسرش را بر اثر حمله ی قلبی از دست داده بود. حرف های بی ربط، حالت گیجی و رفتارهای آشفته ی او در طی مراسم عزاداری به وضعیت روحی و ماتم زدگی ناشی از این حادثه ی غیرمنتظره نسبت داده شد. این حالات، نه تنها در طی هفته های بعد ادامه یافت بلکه بی توجهی به بهداشت و نظافت شخصی و بی اختیاری ادرار نیز به آن اضافه شد. علاوه بر آن، وزن او به طور محسوسی کاهش یافت بدون آن که علت خاصی برای آن یافت شود. پسر خانم «س» که در ابتدا تصور کرده بود مادرش به افسردگی مبتلا شده، در طی ملاقات های خود با او، با وحشت، دریافت که مادرش از لحاظ شناختی به شدت پسرفت کرده است. او خود را سرزنش می کرد که چرا هیچ وقت دلیل رفتارهای حمایتی پدرش را نپرسیده است. چرا از این که او جملات ناتمام مادر را تمام می کند و بار تمامی مسئولیت های زندگی را به دوش می کشد تعجب نکرده است. وقتی بانو «س» مورد ارزیابی پزشک متخصص قرار گرفت، معلوم شد که متأسفانه بیماری آن قدر پیشرفت کرده است که دیگر داروهای موجود اثری ندارند و تنها کاری که برای بیمار می توان انجام داد مراقبت شبانه روزی است.
منبع مقاله :
فروغان، مهشید؛ (1387)، بیماری آلزایمر، تهران، نشر قطره، چاپ اول