حسن قلعهنویی هیچوقت برای مرگ دختر ٨ ماههاش سیاه نپوشید. روز مراسم ختم پیراهن سفید به تن کرد و در نخستین جلسه دادگاه محاکمه متهم به قتل دخترش هم با لباس آبی رنگ پشت تریبون ایستاد تا دوباره ماجرای ربودن بنیتا را با جزییات تعریف کند.
به گزارش ، اعتماد نوشت: عکس بنیتا در دستهایش میلرزید و قطرههای اشک به گونههایش مینشست. حالا ٥٠ روز از رفتن دخترش میگذرد؛ ٥٠ روزی که هفته اولش به امید پیدا کردن بنیتای ٨ ماهه گذشت و باقی را به سوگ مرگش نشست. مقایسه این چهره تکیده با عکسهای قدیمیتر میگوید که چروکهای نورسیده روی صورتش عمر ٥٠روزه دارد. الهام سپهری، مادر بنیتا چادر سیاه به سر دارد. روی نیمکت ردیف دوم صحن دادگاه کیفری تهران نشسته، آرام و ساکت اشک میریزد. حسن قلعهنویی میان حرفهایش میگوید روزی که برای شناسایی صورت بنیتا، او را در پزشکی قانونی خواستند پدرش را فرستاد تا چهره خندان و مهربان دخترش همچنان در ذهنش بماند.
بنیتا ٤ تا ٦ روز قبل از کشف جسد فوت کرده بود
محمد شهریاری، نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه کیفرخواست پرونده را خواند. «ساعت ١٠ صبح ٢٩ تیر حسب تماس فردی به نام حسن قلعهنویی مبنی بر سرقت خودروی پراید به همراه فرزند خردسالش پروندهای در کلانتری تشکیل و تحقیقات پرونده آغاز شد.
او درباره اتهام متهم ردیف اول (محمد) گفت: «کارشناسان پزشکی قانونی در بررسی پیکر بنیتا زمان فوت او را ٤ تا ٦ روز قبل از کشف جسد و علت فوت را «گرمازدگی و عوارض ناشی از آن» اعلام کردند. بررسی دوربین مغازه ابزارفروشی مکانی که خودرو در آن کشف شد نیز نشان میدهد که پراید پدر بنیتا در ساعت ١١:٣٠ روز سرقت روبهروی مغازه ابزارفروشی در یکی از خیابانهای پاکدشت پارک شده است. شهریاری درباره سوابق کیفری قبلی متهم ردیف اول پرونده نیز گفت: «او ٥ سال سابقه کیفری داشت همراه با ١٣ فقره سرقتی که اعتراف کرده بود. او بعد از ٥ ماه بازداشت با سند توسط مقام قضایی آزاد شد.» در ادامه جعفر کوشا صحبتهایش را این طور شروع کرد که مراقبت از محکومانی که تازه از زندان آزاد میشوند باید زیاد باشد و اگر قرار است ارفاقی در پرونده آنها صورت گیرد باید با پیگیری همراه باشد. قاتلانی که بنیتای ٨ ماهه را رها کردهاند و باعث مرگ او شدهاند همگی معتاد به مواد مخدر بودهاند.
در کشورهای خارجی برای کسانی که حیوانات را گرسنه و تشنه رها میکنند هم جرم در نظر گرفته میشود آنوقت این متهمها در حالی که وسایل حیاتی کودک همراهش بوده او را رها کردهاند و باعث قتلش شدهاند. » وکیل بنیتا گفت: «ما برای هر دو متهم پرونده تقاضای قصاص داریم. » مادر بنیتا نیز پشت تریبون قرار گرفت و در حالی که اشک میریخت و چشم در چشم متهمها از آنها میخواست که بگویند چرا کودکش را رها کردهاند، گفت: «آن روز وقتی مقابل خانه ایستاده بودیم و همسرم روی کاپوت ماشین آویزان شده بود تا به متهم بگوید که بچه داخل ماشین است یک مامور نیروی انتظامی کنار خانه ایستاده بود و تنها کاری که کرد این بود که گفت: خواهرم باید به ١١٠ زنگ بزنی و این تنها اقدام او برای نجات همسرو دخترم بود.»
صدای فریادهای بنیتا را نمیشنیدم
با در خواست قاضی جلسه عزیزمحمدی، محمد متهم ردیف اول پرونده در جایگاه متهم ایستاد و گفت: من در پاکدشت زندگی میکنم و از ١٥ سالگی مواد مصرف میکردم. اتهام آدم ربایی و قتل را قبول ندارم. آن روز محمد داخل کوچه خانه بنیتا ایستاده بود. خانه عمه من در انتهای کوچه بود منتظر بودم تا بیاید و در را بازکند که کسی جواب نداد. به اواسط کوچه که رسیدم ناگهان مهدی به ماشین روشن جلوی در اشاره کرد و گفت بردار تا برویم. من پشت ماشین نشستم که پدر بنیتا بیرون آمد. مهدی داخل خیابان بود و من هم سعی کردم از ترسم فقط فرار کنم. اصلا صدای فریادهای پدر بنیتا را نمیشنیدم.
میدانستم اگر من را بگیرد کتکم میزند. وقتی از صحنه دور شدم بچه را دیدم که روی صندلی عقب بود. او خواب بود. به کیانشهر که رسیدیم بیدار شد و گریه کرد اما دوباره خوابید. من از ترسم که پلیس دستگیرم نکند با سرعت به سمت پاکدشت رفتم و ماشین را در منطقه پررفتوآمدی رها کردم. با کارت هدیه و پول نقدداخل ماشین هم برای خودم شیشه خریده بودم.» در ادامه مهدی، متهم ردیف دو پرونده در جایگاه ایستاد و گفت: آن روز وقتی محمد ماشین را با بچه برد من با او تلفنی صحبت کردم و خودم را در قیامدشت به او رساندم. قسمش دادم که تو را به حضرت عباس(ع) این بچه را به خانوادهاش برسان. ترسیده بودم. همان روز به مسعود و حامد که از دوستانم هستند ماجرا را گفتم. من گوشیام ساده است به آنها گفتم در تلگرام ببینید بچه به خانوادهاش رسیده است یا نه.»
حواشی دادگاه
در اواسط جلسه دادگاه رییس کلانتری ١٣ خاتونآباد پشت تریبون قرار گرفت و در جواب قاضی که پرسید چرا نتوانستید زودتر ماشین سرقتی را پیدا کنید، گفت: بر اساس جغرافیای جرم واحدهای گشت در کلانتریها فعال میشوند. ماشین طوری پارک شده بود که در محدوده استحفاظی ما قرار نمیگرفت. علاوه بر این آنجا منطقه جرمخیزی نبود که فعالیت ماموران ما آنجا زیاد باشد.» رییس کلانتری خاتونآباد در میان صحبتهایش ناگهان از حال رفت و نقش بر زمین شد. ماموران داخل جلسه به کمکش شتافتند و او را روی صندلیاش در جایگاه حضار نشاندند. مادربزرگ بنیتا همین که متهم ردیف اول پشت تریبون ایستاد تا به سوالات قاضی پاسخ دهد در حالی که سعی میکرد خود را آرام کند شروع به لرزیدن کرد و همراهانش او را از جلسه دادگاه بیرون بردند. مادربزرگ پدری بنیتا نیز بعد از تمام شدن جلسه دادگاه عکس نوهاش را مقابل دو متهم گرفت و رو به متهم ردیف دوم گفت: تو خودت بچه داشتی چطور بچه من را توی ماشین رها کردی و رفتی. متهم سرش را پایین انداخته بود و بیآنکه حرفی بزند حرفهای مادربزرگ را گوش میداد.
در انتهای جلسه دادگاه با درخواست دادستان عمومی و انقلاب پاکدشت و موافقت شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان تهران که ریاست آن به عهده رییس کل دادگستری استان تهران است پرونده مربوط به فوت بنیتا از دادسرای پاکدشت به دادسرای عمومی و انقلاب تهران احاله شد و دادستان تهران یک هفته بعد از صدور کیفرخواست دایر بر قتل عمد در این پرونده خبر داد. رییس کل دادگستری استان تهران نیز برای رسیدگی به این پرونده، دستور ویژهای برای محاکم صادر کرد.