به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه تحلیل و بررسی رمان «دختری که رهایش کردی» نوشته جو جو مویز در خانه فرهنگ صدف برگزار شد.
در ابتدای این نشست داوود ملکی صیدآبادی ناشر و مدرس داستان نویسی به دیدگاه نویسنده اشاره کرد و گفت: با توجه به سابقه مویز در حوزه رسانه و روزنامه نگاری، استفاده از نظریه های حوزه ارتباطات را می توان به درستی در ساختار رمان دید. رمان دختری که رهایش کردی از جمله رمان های قدرتمند در برقراری ارتباط با مخاطب است که نشان از هوش نویسنده و استفاده اش از این نظریات دارد.
وی افزود: نظریه تلقیح که توسط مک گور(1948) در حوزه ارتباطات مطرح شده از اصلی ترین مولفه های نگارش این داستان است. گور در این نظریه بیان می دارد که بیشتر افراد باورهایی دارند که در معرض چالش قرار نگرفته اند ولی وقتی این چالش به وقوع بپیوندد ممکن است این باورها را با آسانی تغییر دهند. اما با روش تلقیح اگر افراد در برابر اقناع مقاوم شوند می توانند با اطمینان بیشتر به دیدگاه اولیه خود پایبند بمانند که در این رمان می بینیم عملها و عکسل العملهای شخصیتهای صوفی و لیو بر اساس همین نظریه طراحی شده و در عین حال بسیار قدرتمند و خوش در داستان نشسته تا جایی که موتیف اصلی داستان که عشق می باشد را تحت الشعاع جذابیت خود قرار داده است.
نویسنده «مانیفست روزگار سالخوردگی» در ادامه به تحلیل ساختار داستان پرداخته و وجود تعلیق، گره ها و کشمکش های به جا و هوشمندانه از نقاط قوت این رمان دانست و گفت: این قوت تاحدی است که مخاطب شاید کمتر بخواهد خوانش آن را قطع کرده و دائم در پی یافتن چرایی های مطرح شده در رمان است.
وی گفت: تکنیک وقفه و پرش های زمانی و مکانی هنرمندانه را با ایجاد پل تداعی به واسطه تابلوی دختری که رهایش کردی، می توان از نقاط قوت دیگر این رمان دانست. تکنیک هایی که داستان نویسان وطنی در استفاده از آنها بسیار کم جرات و شاید کم مهارت هستند. عشق، موتیف اصلی داستان است که در دو زمان متفاوت با اختلاف نزدیک به یک قرن پل ارتباطی این دو خط داستان به هم است که در جریان اتفاقات بروز یافته در رمان می بینیم که نظریات عشق از دیدگاه های رابین(1970)،جان لی و استرانبرگ قابل تحلیل است. در حقیقت نگاه به رابطه صوفی لفور با افسر آلمانی و الیویا با پل مک کافرتی، عشق وسواس گونه صوفی به همسر اسیرش و... را می توان از این نظرگاه ها مورد بررسی قرار داد.
ملکی، رمان دختری که رهایش کردی را رمانی قابل توجه در خط مرز بین ادبیات جدی جهان و ادبیات عامه پسند دانست که توانسته حداقل بین مخاطب ایرانی جای خود را باز کرده و باورپذیری حاصل از هوشمندی نویسنده در روایت این رمان،شخصیت پردازی خوب و رعایت اصول تکنیکال را با قدرت نشان دهد.
این داستان نویس در پایان گفت: این رمان را می توان نمونه ای مناسب برای تمرین اصول داستان نویسی دانست و از آن در این راستا بهره برد .