برترین
ها - محمودرضا حائری: پس جنگ جهانی دوم، اوضاع دنیا پر از آشوب و پریشانی بود در چنین فضایی نویسندگانی بالیدند که امروز از آنها به عنوان ستارگان بی بدیل ادبیات پلیسی نام برده می شود: ژرژ سینمون، آگاتا کریستی، ریموند چندلر و....
«آگاتا کریستی» که کتاب هایش پس از کتاب مقدس و مجموعه آثار شکسپیر پرفروش ترین کتاب ها در سطح جهان است. در سال 1891 به دنیا آمد. با این که شش رمان عاشقانه هم نوشت اما شهرت آگاتا کریستی مدیون داستان های پلیسی اوست.
کارهای اصلی این نویسنده همان داستانهای جنایی، به ویژه ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و خانم مارپل هستند که بارها بر اساس آنها فیلم سینمایی و تلویزیونی و اجراهای رادیویی ساخته شده است. «قطار 4 و 50 دقیقه از پدینگتون»، «شاهد پرونده»، «قطار سریعالسیر شرق» و «مرگ بر رودخانهی نیل» از مشهورترین این آثار به شمار میروند.
دستمایه قرار گرفتن داستان های کریستی برای ساختن فیلم از سال 1928، و برای مجموعههای تلویزیونی از 1945 آغاز شد و همچنان ادامه دارد. تله موش که یکی از آثار معروف اوست اولین بار در 25 نوامبر 1952 در لندن به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از 50 سال همیشه بر روی صحنه بودهاست و از این نظر رکورددار است. این نمایش نامه تاکنون فقط در لندن بیش از 2٬000 بار به روی صحنه رفتهاست.
در سال 1955 آگاتا کریستی نخستین کسی بود که جایزه استاد اعظم را از مجمع معمایینویسان آمریکا دریافت کرد. آگاتا در سال 1914 با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از 14 سال عاقبت در سال 1928 به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت میگیرند. در زمان جنگ گرفتارتر از آن بود که چیزی بنویسد اما مقدمات نوشتن یک داستان پلیسی را فراهم کرد. کریستی داستان های پلیسی بسیاری خوانده بود و معتقد بود که این داستان ها بهترین وسیله ای است که می تواند نگرانی های آدم ها را از یادشان ببرد.
آگاتا در سال 1930 با باستان شناسی به نام سِر ماکس مالووان که 14 سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن میکرد میتوان در بیشتر داستان هایش که وقایع آنها در خاورمیانه رخ می دهند دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقی خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد.
آگاتا کریستی رمان «قتل در قطار سریعالسیر شرق» را در سال 1934 وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریعالسیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست.
آگاتا کریستی در سالهایی که همسرش در عراق و شمال سوریه مشغول کاوش بود، همراه او دو بار نیز به ایران سفر کرد. سفر اول به سال 1931 و اندکی پس از ازدواج با ماکس ملووان مربوط میشود. این دو پس از خاتمه ی یکی از ماموریتهای ملووان در عراق، به جای بازگشت به انگلستان چند روزی را در ایران میگذرانند. کریستی در این سفر از شیراز و اصفهان دیدن میکند و شیفتهی این دو شهر میشود.
سفر دوم خالق مشهورترین رمانهای جنایی و همسر باستان شناسش پس از به پایان رسیدن آخرین ماموریت ملووان در منطقه در سال 1958 صورت گرفت. این زوج انگلیسی در این سفر دو هفته در شیراز اقامت کردند. ظاهرا نارنجستان قوام که یکی از خانه های مشهور دوران قاجار به شمار می رود، بسیار مورد توجه کریستی قرار گرفته بود. او در داستانی با نام «خانهای در شیراز» به وصف گوشههایی از این مکان میپردازد.
آگاتا کریستی در 12 ژانویه 1976 در 85 سالگی به مرگ طبیعی درگذشت.
«کریستی در طرح نقشه های هیجان انگیز و دسیسه های پیچیده و به دست دادن کلید معماهای روانی، نویسنده ای چیره دست است. گره گشائیها در پایان وقایع مرموز داستان های او به نحوی ترتیب می یابد که خواننده هرگز در جریان داستان انتظار آن را نداشته است.»
چند رمان برتر آگاتا کریستی
1- قتل راجر آکروید
- ترجمه ی خسرو سمیعی
- انتشارات هرمس
اهالی روستای کوچک کینگز آبوت همه از مرگ خانم فرارز حرف میزنند که یکی از بیماران دکتر جیمز شپارد بوده. خانم فرارز ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت کرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله کارولین، خواهر فضول جیمز، معتقدند که خانم فرارز چون شوهرش را با آرسنیک به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده. خانم فرارز قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایستهای به نام راجر آکروید ازدواج کند.
دکتر شپارد با یکی از همسایههایش به نام هرکول پوآرو دربارهی این مسائل صحبت میکند. پوآرو بلژیکی است و قبلا کارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به کشت کدو مسمایی میگذراند.
شب بعد دکتر شپارد برای شام به منزل راجر آکروید دعوت میشود و پس از شام آکروید نزد او اعتراف میکند که از مرگ خانم فرارز عذاب وجدان دارد. شپارد از آکروید جدا میشود و به خانه برمیگردد. ولی هنوز یک ساعت نگذشته که دوباره به خانه آکروید احضار میشود...
2- مصیبت بی گناهی
- ترجمه ی مجتبی عبدالله نژاد
- انتشارات هرمس
دکتر آرتور کالگری به دلیل سفر اکتشافی به قطب جنوب شش ماه از وطن دور بوده و پس از شش ماه به انگلستان برگشته. پس از برگشت خبر تکاندهندهای میشنود و اطلاع مییابد که جکو آرگایل در زندان از بیماری ذاتالریه فوت کرده. او متوجه میشود که اگر در انگلستان بود و قادر بود اتفاقی را که ماهها قبل رخ داده به یاد بیاورد، میتوانست این جوان را از زندان و مرگ نجات بدهد. جکو به اتهام قتل مادر خواندهاش محاکمه و زندانی شده بود و دکتر کالگری با شهادت خود توانست تا، اگر چه دیرهنگام، بیگناهی او را ثابت کند. دکتر کالگری به نزد خانواده جکو میرود تا این مساله را به آنها اطلاع بدهد اما واقعیت تلخ این است که اگر جکو در مرگ مادر خواندهاش بیگناه بوده، پس یکی دیگر از اعضای خانواده در قتل او دست داشته....
یکی از ویژگیهای مهم «مصیبت بیگناهی» این است که هیچیک از کارآگاه های معمول کریستی در این داستان حضور ندارند. در عوض کارآگاه داستان، دکتر آرتور کالگری است. کالگری هم مثل چارلز هیوود در «خانه وارونه» کارآگاه حرفهای نیست، ولی با لیاقت و کاردانی زیاد کارش را به پیش میبرد و البته در دیگر داستانهای کریستی اثری از او وجود ندارد.
3- قتل در قطار سریعالسیر شرق- ترجمه ی محمد گذرآبادی
- انتشارات هرمس
هرکول پوآرو در هنگام سیاحت در ترکیه با تلگرافی به لندن احضار می شود. او به سختی در یکی از کوپه های واگن تختخوابدار قطار سریعالسیر شرق جایی پیدا میکند و به سمت لندن به راه میافتد.
در قطار پوآرو همسفرانش را زیر نظر میگیرد و بلافاصله متوجه می شود که افرادی که در واگن او هستند، جمع ناهمگونی را تشکیل میدهند. در واقع از تمام طبقات اجتماعی نماینده ای در داخل این واگن وجود دارد، ولی کسی که بیشتر از بقیه توجهش را جلب میکند ساموئل راچت، یک تاجر خیر آمریکایی است که از چشمانش پیداست آنطور که وانمود میکند، آدم خیرخواه و خوبی نیست. خود راچت هم به پوآرو نزدیک میشود و اظهار علاقه میکند که او را به سمت محافظ خود استخدام کند. پوآرو پیشنهاد او را نمیپذیرد، صرفا به این دلیل که از قیافه ی راچت خوشش نمیآید و....
4- قتلهای الفبایی- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه ی محمدعلی ایزدی
- انتشارات هرمس
نامهای از شخصی ناشناس به دست هرکول پوآرو میرسد و به او میگوید که در روز بیست و یکم ماه منتظر یک معمای جدید باشد. اسکاتلندیارد نامه را جدی نمیگیرد اما صبح روز بیست و دوم خبر میرسد که آلیس آشر در انداور با بیرحمی به قتل رسیده و یک نسخه از راهنمای الفبایی قطارهای مسافربری با صفحات باز روی پیشخوانی در نزدیکی جنازه پیدا شده.
یک ماه بعد پوآرو نامه نگرانکننده دیگری دریافت میکند که در آن نوشته شده منتظر قتلی در بکستونانسی باشد. همانطور که در نامه پیشبینی شده، جسد الیزابت "بتی" برنارد در بکستونانسی پیدا میشود. این بار هم راهنمای الفبایی حرکت قطارها در نزدیکی جسد قرار دارد. قتهای دیگری روی میدهد و پوآرو تصمیم میگیرد قاتل زیرک و مغرور را گیر بیندازد...
«قتلهای الفبایی» که از بهترین و موفقترین رمانهای کریستی و معمایی واقعی برای کارآگاه بلژیکی است، قاتل زنجیرهای نادری را معرفی میکند که اخلاق منحط و خیلی کثیفی دارد. همانطور که در صفحات آغازین خود رمان توضیح داده شده، عنوان رمان از راهنمای الفبایی حرکت قطارهای مسافربری گرفته شده که کتابچه معروفی است که شرکت قطارهای بریتانیا نشر داده و حاوی فهرست الفبایی ایستگاههای حرکت قطار است.
5- جنایت خفته- ترجمه ی گلرخ سعیدنیا
- انتشارات هرمس
گواندا رید و شوهرش جایلز رید که سه ماه است ازدواج کردهاند تصمیم دارند از نیوزلند به انگلستان بروند. جایلز که دارد کارهایش را در نیوزلند تمام میکند، گواندا را پیشاپیش میفرستد که خانه مناسبی در انگلستان پیدا کند. گواندا به ویلای کوچکی متعلق به دوره ویکتوریا به نام هیلساید برمیخورد که برای فروش گذاشته شده و این ویلا را میخرد. بعد از خرید ویلا اتفاقات عجیبی برای گواندا رخ میدهد و او چیزهایی را در ویلا کشف میکند که انگار قبلا از وجودشان خبر داشته. دری مخفی شده در بخشی از خانه، طرحی از کاغذ دیواری که حالا زیر کاغذ دیواریهای جدید ویلا مخفی شده و....
گویاندا از این اتفاقات ترسیده و نگران میشود. تصمیم میگیرد مدتی از خانه دور شود به همین دلیل به دعوت ریموند وست و همسرش جوآن که از دوستان جایلز هستند به لندن میرود. گواندا به اتفاق میزبانانش و خاله ریموند که پیرزن جالبی به نام جین مارپل است به تماشای نمایشنامهای به نام دوشس دالفی میروند. اما در صحنه پایانی نمایش وقتی یکی از بازیگران جملهای را بر زبان می آورد گواندا یکباره فریادی میکشد و از سالن بیرون میرود....
«جنایت خفته» آخرین رمان خانم مارپل است که از کریستی منتشر شد. کریستی "جنایت خفته را تقریبا زمانی نوشت که «پرده» را به نگارش درآورد، یعنی در طی سالهای جنگ جهانی دوم که واقعا نگران بود در حملات هوایی ارتش آلمان جانش را از دست بدهد. کریستی نسخه دستنویس این رمان را هم مثل «پرده» که درباره پوآرو بود نزد بانکی به امانت گذاشت و تا سه دهه بعد در بانک بود. در «جنایت خفته» از شیوه روایی خاصی استفاده شده که کریستی در رمانهای دیگرش هم استفاده کرده بود، یعنی شرح قتلی که در گذشته اتفاق افتاده و حل معمای آن قتل با نگاه به حوادث سالهای دور و کنار هم قرار دادن سرنخهای مختلف.