مصلح بزرگ چه کسی است؟
سامان بخش و دگرگون کننده ی ساختار جامعه جهت رسیدن به وضع شایسته مطلوب را « مُصلِح » می نامند و نقطه ی مقابل آن را « مُفسد » (افسادگر) می گویند. (1)
چنان چه اصلاح و دگرگونی و سامان دهی و رساندن به وضع مطلوب، فراگیر باشد به طوری که همه انسان ها را در همه ی زوایای کره زمین شامل شود، اصلاح همگانی و مصلح جهانی خواهد بود. اصلاح جهان توسط مصلح بزرگ، وعده الهی است. قرآن می گوید:
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)؛ (2)
ما اراده کردیم بر مستضعفان روی زمین نعمت [فوق العاده] دهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین نماییم.
براساس روایات بسیار زیاد شیعه و اهل سنت، آن مصلح بزرگ جهانی، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
براساس یک بررسی کوتاه، نزدیک به شش هزار حدیث راجع به مهدویت وجود دارد و از سوی هفده نفر از دانشمندان اهل سنّت ادعای « تواتر » (3) شده است. علامه شوکانی در خصوص اثبات تواتر احادیث مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کتابی به نام التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظَر و الدجال و المسیح تألیف نموده است و در همه ی احادیث، مصلح بزرگ را سلاله پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که مهدی و قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد، معرفی کرده است (4) و ما در این جا به دو روایت معروف و مشهور اکتفا می کنیم:
1. ظهور قطعی مصلح بزرگ
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
لَو لَم یَبقَ مِنَ الدَّهرِ إِلاّ یَومٌ وَاحِدٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أهلِ بَیتِی یَملَأُ الأًرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت ظَلماً وَ جَوراً؛
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند، هر آینه خداوند در آن روز مردی از اهل بیت مرا برانگیزد که جهان را پر از عدل و داد کند؛ همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد. (5)
مضمون و معنای حدیث فوق را صدها روایت دیگر با اختلاف مختصر تأیید می کند که پیام همه ی آن ها، قطعیّت ظهور مصلح بزرگ است.
2. مصلح بزرگ، مهدی (علیه السلام) است
عن عبدالله بن عباس قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أطلَعَ إِلَی الأَرضِ إطاعَةً فَاختَارَنِی مِنهَا فَجَعَلَنِی نَبِیّاً ثُمَّ أَطلَعَ الثَّانِیَةَ فَاختَارَ مِنهَا عَلِیّاً فَجَعَلَهُ إِمَامَاً ثُمَّ أَمَرَنِی أَن أَتَّخِذَهُ أَخاً وَ وَلیّاً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً وَ وَزِیراً، فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِن عَلِیٍّ وَ هُوَ زَوجُ ابنَتِی وَ أَبُو سِبطَیَّ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ.
أَلا وَ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَعَلَنِی وَ إِیَّاهُم حُجَجاً عَلَی عِبَادِهِ وَ جَعَلَ مِن صُلبِ الحُسَینِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمرِی وَ یَحفَظُونَ وَصِیِّتِی. التَّاسِعُ مِنهُم قَائِمُ أَهلِ بَیتِی وَ مَهدِیُّ أُمَّتِی. أَشبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمَائِلِهِ وَ أَقوَالِهِ وَ أَفعَالِهِ، یَظهَرُ بَعدَ غیبَةٍ طَوِیلَةٍ وَ حَیرَةٍ مُضِلَّةٍ، فَیُعلِنُ أَمرَ اللهِ وَ یُظهِرُ دِینَ اللهِ – جَلَّ وَ عَزَّ – یُؤیَّدُ بِنَصرِ اللهِ وَ یُنصَرُ بِمَلائِکَةِ اللهِ فَیَملَأُ الأرضَ قِسطاً وَ عدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً؛
عبدالله بن عباس گفته است پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند تعالی بر زمین نگاهی افکند. از میان مخلوقین خود، مرا انتخاب کرد و پیامبر قرار داد. بار دیگر نگاهی کرد، علی را انتخاب نمود و او را امام و پیشوا نمود. سپس به من فرمان داد تا او را برادر و ولیّ و وصیّ و خلیفه خود قرار دهم. پس علی از من است و من از علی هستم. او شوهر دختر من، فاطمه و پدر دو نوه ام، حسن و حسین است. بدانید خدای تعالی، من و ایشان را حجّت بر بندگان نمود و از فرزندان حسین، امامانی قرار داد که به فرمان من قیام کنند و وصیت مرا نگه دارند و نهمین آن ها، قائم اهل بیتم و مهدی امتم خواهد بود. در شمائل و گفتار و کردار، شبیه ترین مردم به من است. او پس از غیبیتی طولانی و سرگردانی گمراه کننده (در مردم) ظهور می کند و دین خدا را آشکار می سازد و حاکم می گرداند و به یاری خداوند و نُصرت فرشتگانش تأیید می گردد. زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همان گونه که از ستم و تجاوز پر شده باشد. (6)
مهاجمان فرهنگی و مهدویت
قلم به دستان ناآگاه و آگاهی که با نوشته های خویش آب به آسیاب دشمنان اسلام ریخته اند و با تهاجم به مهدویت و معتقدان به آن، نهضت ها و حرکت های اسلامی را نشان گرفته اند و انتظار سازنده ای را که برخاسته از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است، انکار کرده اند و برخی هم آن ایدئولوژی زیبا و پویا را اعتقادی انحرافی دانسته و به یهودیت و مسیحیت تحریف یافته نسبت داده اند و اظهار نظرهای بی اساس خویش را به نام نوآوری مطرح کرده اند، خواسته یا ناخواسته خوراک مسمومی را بین مسلمانان و غیرمسلمانان انتشار داده اند و به حمد الله پاسخ آنان از سوی نویسندگان متعهد داده شده است. اینک به دو نمونه از این گونه اظهار نظرها اشاره می شود.
انکار و ردّ روایات متواتر
ابن خلدون در برابر همه دانشمندان اهل سنت که احادیث مربوط به قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را متواتر دانسته اند چنین گفته است:
در میان تمام مسلمانان در طول قرن ها و اعصار مختلف مشهور بوده و هست که در آخر الزمان مردی از خاندان پیامبر ظهور می کند و دین را تأیید و عدل و داد را آشکار می سازد. مسلمانان از او پیروی می کنند. او بر تمام کشورهای اسلامی تسلط پیدا می کند.این شخص « مهدی » نامیده می شود و ظهور دجّال و حوادث بعدی که از مقدمات مسلّم قیامت است، به دنبال قیام او خواهد بود. عیسی فرود می آید و دجّال را می کُشد یا در قتل دجّال او را یاری می کند و عیسی، پشت سر او نماز می خواند... .
گروهی از پیشوایان علم حدیث همانند ترمذی، ابوداوود، ابن ماجه، بزّاز، حاکم نیشابوری، طبرانی و ابویَعلی موصلی احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را در کتاب های خود به نقل از گروهی از صحابه مانند علی (علیه السلام)، ابن عباس، عبدالله بن عمر، طلحه، عبدالله بن مسعود، ابوهریره، أنس، ابوسعید خدری، امّ حبیبه، امّ سلمه، ثوبان، قرّة بن أیاس، علی هلالی و عبدالله بن حارث بن جزء آورده اند.
چه بسا منکران، در سند این احادیث مناقشه کنند و در میان محدثان معروف است که « جرح بر تعدیل مقدم است ». بنابراین اگر در بعضی از راویان احادیث فوق نقطه ضعفی از قبیل غفلت، فراموشی، ضعف یا انحراف عقیده و... یافتیم اصل حدیث از درجه اعتبار ساقط می گردد. مجموعه احادیثی که پیشوایان حدیث درباره مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام او در آخر الزمان نقل کرده اند جز مقدار بسیار کمی، مخدوش است. (17)
پاسخ به ابن خلدون
اول: اظهار نظر وی درباره « علم الحدیث » بی پایه است، زیرا او همان طور که تصریح کرده است، وقتی چند حدیث در باب مهدویت، غیر مخدوش باشد همان می تواند مُثبِت اصل وجود مهدی (علیه السلام) و ظهور و قیام آن حضرت باشد که هست و دیگر روایات به اصطلاح مخدوش و مشکوک مؤید باشند.
دوم: آن چه ایشان مطرح کرده پاسخی برای همه افرادی نیست که ادعای تواتر و یقین آوری روایات مهدویت را دارند؛ همانند ابن ابی الحدید معتزلی که در تاریخ و حدیث از نام آوران اهل سنت است. او در این باب نوشته است:
و قَد وَقَعَ اتّفاقُ الفِرَقِ مِنَ المُسلِمینَ أجمعینَ علی أنّ الدنیا و التکلیفَ لا یَنقَضی إلّا عَلَیه (المهدی)؛
همه فرقه ها و گروه ها و مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که عمر دنیا و تکلیف بشر در برابر اجرای احکام الهی پایان نخواهد پذیرفت، مگر این که مهدی و قائم آن محمد (علیه السلام) ظهور کند. (8)
دیگر قدمای اهل سنت و صدها نفر از متأخرین در این باب با تفحص کامل ادعای تواتر نموده اند و این همه مطالب مستند با یک احتمال نیش غولی ابن خلدون مخدوش نخواهد شد.
سوم: ابن خلدون به خاطر این که اشکالش موجب خدشه به احادیث صحیحین (صحیح بخاری و ترمذی) نشود و رجال آن ها مورد طعن قرار نگیرند، بلافاصله ادعای اجماع می کند بر این که احادیث صحیحین مورد قبول است و بدان عمل شده است. سپس به توجیه روایات منقوله صحیحین می پردازد؛ برخی را حمل بر غلوّ و بعضی را به خاطر اختلاف جزئی و لفظی با دیگر احادیث توجیه می کند و آن را مخدوش می داند و رد می کند. حال آن که انسان منصف نمی تواند تواتر معنوی و نیز لفظی این اخبار را نپذیرد همان طور که خود در آغاز اعلان داشته و آن را از بسیاری از منابع نقل کرده است.
ابن خلدون به تالی فاسد مطالب غیر صحیح و غیر واقعی خود، یا فکر نکرده و یا آن را نپذیرفته و با بی انصافی کامل روایات متواتره درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را رد کرده است.
احمد امین مصری منویات بی خردانه خویش را که حاکی از عناد و ضدیّت با أهل بیت عصمت و طهارت است، چنین اظهار می دارد: ریشه فکر مهدویت در نزد شیعه از افکار یهود و مسیحیت گرفته شده است و اصالت ندارد... (9)
باید به امثال احمد أمین و ابن تیمیه (10) گفت تشیع و اعتقادات راستین اش، ریشه ای بس عمیق دارد که با اعلان شریعت اسلامی از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارتباطش با وحی الهی تکوین و تحقق یافته است و اعتقاد به وجود مهدی (علیه السلام) و قیام پربرکت وی هم از آیات قرآن و تصریح روایات بسیار زیاد نبوی و غیر نبوی الهام گرفته است، لکن توجه به یک مطلب حائز اهمیت است و آن این که امید انسان به آینده ای نورانی و انتظار مصلح بزرگ جهت گسترش عدالت در جهان، امری فطری است که در همه کتاب های آسمانی، اعمّ از تورات و انجیل و زبور به عنوان وعده تخلّف ناپذیر الهی مطرح شده است و آخرین مطلب این که فکر مهدویت اختصاص به تشیّع ندارد، بلکه مورد اتفاق همه مسلمانان است؛ همان گونه که گذشت.
پینوشتها:
1. مرتضی مطهری، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 6 – 10.
2. قصص، آیه 5.
3. احادیث « متواتر » احادیثی است که آن قدر زیاد نقل شود که متن و مضمون و معنای حدیث یقین آور شود. حال چنان چه الفاظ و کلمات باشد تواتر لفظی است و چنان چه معنا و مفهوم مورد اتّفاق باشد، تواتر معنوی نامیده می شود و در صورتی که الفاظ و معانی هر دو مورد اتفاق باشد تواتر لفظی و معنوی خواهد بود.
4. لطف الله صافی گلپایگانی، نوید أمن و أمان، ص 90 – 91.
5. سید بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص 176، ح 274؛ کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 437 و 476؛ الهندی، کنزالعمّال، ج 14، ص 261 – 267، باب خروج المهدی و نیز کتاب های دیگر همانند الصواعق المحرقة، اعلام الوری و ینابیع المودّة.
6. کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 484، ب 24، ح 2؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 397 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 510.
7. مقدمه ی ابن خلدون، ج 1، فصل 53، ص 388 – 389 (8 جلدی)
8. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10 باب 183، ص 96.
9. ضحی الاسلام، ج 3 به نقل از سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 519.
10. گر چه ابن تیمیه راجع به تشیع، دیدگاه های غیر واقعی دارد، لکن در این باب، روایات مربوط به قیام مهدی (علیه السلام) را پذیرفته است.
منبع مقاله:
زمانی، احمد؛ (1393)، اندیشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگی حکومت جهانی صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم.