دره هجیج یکی از روستاهای ایران زمین است . دره هجیج روستایی است نه بهتر است بگویم بوده که در پنج کیلو متری شهر نودشه در شهرستان پاوه قرار دارد دره هجیج یاحجیجیان با حدود شصت خانه یکی از بزرگترین ده های زمان خود بوده حجیجیان در میان کوه های سخت به وجود آمده مردم آن از زمان های بسیار قدیم از روستای هجیج به آنجا آمده به قول روایات چند هزار سال پیش یک مرد هجیجی با یک خانم شرکانی از توابع پاوه با هم ازدواج کرده وبا گله ی فراوانی به آنجا آمده و شروع به زندگی کردن کردند پس از آن که مردم فهمیدند که خاک حاصل خیز برای باغ داری و چراگاه های خوبی برای دامپروری دارد به آنجا آمده و از فراوانی آب و حاصل خیزی خاک ده کوچکی ساختند و نام ان را حجیجیان که ترکیبی از هیجیج وشرکان است و یا دره هجیج که به معنی دره ی هجیجیان است نامیدند . این آبادی به دلیل ایجاد جاده پاوه – نودشه که راه را چندین برابر از جاده قبلی کوتاه تر می کرد از بین رفت . هم اکنون به جز باغات و وچندین خانه ویرانه چیزی از آن باقی نمانده اما این خانه های ویرانه که بر بلندای دامنه ی یک کوه به طور عجیبی ایستاده وجاده تقریبا از زیر آن ها عبور می کند . هنگامی که رود سیروان را رد می کنیم و از جاده کوهستانی پیچ در پیچ از میان باغ هایی که سایه ی شاخسارشان جاده راخنک کرده وچشمه های کوچکی که از کنار جاده آب خود را جاری کرده و روانه ی باغ های پایینی می کنند . دره ای نه چندان عمیق که آب اضافی باغ ها از آن عبور کرده و خود جلوه ی دیگری به زیبایی جاده و روستا داده است. دره هجیج امروز تنها از باغ ها برای تفریحگاه و کمتر به عنوان شغل اصلی از آن استفاده می کنند در بهار وتابستان جمعیت آن پنج یا شش خانوار است و بقیه ی سال خالی از سکنه است در دو سال قبل برای باغ ها کنتور برق آوردند و تمامی روستا را برق کشی کردند و این برق توانست گردشگر های فراوان تر از فراوان را به این منطفه جذب کند وحتی بتوانند شب در آنجا بمانند ولی لوله کشی آب از آن زمانی که فهمیدند که لوله کشی چیزی بهتر از چاه وچشمه است آن جا را لوله کشی کردند و حجیجیان دارای مدرسه مقطع ابتدایی بوده و قرار بوده که مقطع راهنمایی نیز به آنجا بیاورند که هنوز از بقایای آن مدرسه نیمه کاره که قرار بود بسازندمانده وبه لطف مردم و به قول بزرگان یکی از تمیز ترین روستا های دوره ی زیستی خود بوده و دارای مسجد ،گرمابه،و توالت های عمومی بوده که در پایین ده قرار داشته است دره هجیج با زبانی جدا از روستای هجیج دارای هورامی خاص است که تقریبا” فعل های هجیج را دست کاری کرده و فعل های جدیدی به دست آورده است وتغییرات بسیار کوچک دیگری که در آن انجام داده اند لباس مردان کت و شلواراست که میان آن را با پارچه نخی به رنگ قرمز و سفید به نام شال هجیجی از هم دیگر سوا می کند و بر روی آن کت نمدی می پو شند که بعضی از آن کت ها بر روی شانه خود چیز هایی مانند گوش دارد و بعضی دیگر فاقد آنند . برروی سر خود کلاه می گذارند و به دور کلاه می بندند که زیبایی خاصی به لباس می دهد. لباس مردان از موی بز که تقریبا” رنگ آن بین زرد و قهوه ای است می سازند و از هیچ گونه چرخی برای دوخت آن استفاده نمی کنند و تمام آن دست بافت است . کفش های خود را نیز خود می سازند که از نخ سفید و و پارچه ای به رنگ آبی یا قرمز وسفید می سازند که همان گیوه است که آن نیز به دونوع است بعضی به جای زیر آن ها که پارچه می گذارند از پلاستیک استفاده می کنند که زیبایی آن کمتر از آن نوعی است که با پارچه می سازند لباس زنان نیز سوا از لباس های دیگر است لباس سر تاپایی که زیر آن شلوار زنانه کردی و زیرپیراهنی که به رنگ لباس های دیگر است به این منظور که رنگ پیراهن به هر نوع باشد باید رنگ زیر پیراهنی و شلوار نیز باید همان نوع باشد بر روی لباس کت کوچک مخملی می پوشند که سینه زنان را در حفظ قرار میدهد و بعضی اوقات نیز یک شنل سیاه با همان جنس مخمل می پوشند که کار چادر را می کند ولی زحمت گرفتن آن دیگر بر دوش زنان نیست زیرا آن را بر تن می کنند ولی به دلیل گرمی که دارد در تابستان از آن پارچه ای استفاده می کنند که مردان به طور کلاه خود می بندند ولی این نوع از نوع زمستانی کوتاه تر است و خنک تر. زنان نیز بر سر خود کلاهی می گذارند که لایه ی روی آن مخمل و لایه ی زیرین آن پارچه ی معمولی است که اغلب با طلا دور آن را گرفته واز آن سکه و ربع ونیم آویزان می کنند . آااااه…..مردم دیگر کم کم از فر هنگ خود دور می شوند اما می نویسم برایشان که از همان وطن خود (دره هجیج) آمده اند وخود را از آن دارند که نباید هرگز آن را از یاد ببرند . اکثر مردم این روستا که هنگام کشیدن جاده آن جا را ترک کردند در شهر های پاوه ،نودشه و مریوان زندگی می کنند و باز می گویم وطن فقط وطن نیست بلکه خود تویی وتو از وطن و وطن از توست
چه خوش گفت پیر هرات ،خواجه که خداوندا مگذار ما را به که ومه
ایـــن بــود داســتــان ده مــا که به دور باشند مردمانش زهربلا