دکتر زاهد قادری
استاد مدیریت بینالمللی گردشگری دانشگاه دگندورف آلمان
درحالیکه امروزه بسیاری از کشورها و مقاصد گردشگری دنیا از این صنعت بهعنوان یک کیمیا برای اشتغالزایی، ایجاد فرصتهای شغلی جدید و رشد اقتصادی بهره گرفته و سالانه صدها فرصت شغلی جدید از طریق توسعه فعالیتهای گردشگری به وجود آوردهاند، اما گویا این کیمیا در چرخه صنعت گردشگری غرب کشور (عمدتا در استانهای کردنشین) بیاثر بوده است. بر اساس آمار و اطلاعات منتشرشده سازمان جهانی گردشگری و شورای جهانی سفر، صنعت گردشگری در سال 2015 چیزی حدود 280 میلیون فرصت شغلی بهطور مستقیم و غیرمستقیم برای کشورها و مقاصد مختلف گردشگری ایجاد کرده یا به عبارتی دیگر، از هر 11 شغل در دنیا یک شغل متعلق به این تجارت جهانی بوده است.
همچنین آمارها حکایت از درآمد 4/ 1 تریلیون دلاری کشورهای مختلف از این تجارت بینالمللی دارد که هر کدام سهمشان را به فراخور فعالیتها و برنامههای خود در راستای توسعه گردشگری گرفتهاند. بهعنوان مثال، شهر-کشوری مثل هنگ کنگ یا ماکائو در چین به ترتیب در سال 2015، حدود 2/ 36 و 3/ 31 میلیارد دلار از صنعت گردشگری درآمد داشتهاند. در همین حال، هنگ کنگ به تنهایی با صنعت گردشگری 673 هزار فرصت شغلی ایجاد کرده است؛ این در حالی است که کل درآمد حاصل از صادرات نفت کشور ما در سال گذشته بالغ بر 25 میلیارد دلار بوده و صنعت گردشگری ما نیز در خوشبینانهترین حالت فقط چهار میلیارد دلار درآمد برای کشور داشته است. اما سهم استانهای کردنشین (کرمانشاه، کردستان، ایلام و آذربایجان غربی) از این درآمد و مشاغل گردشگری چقدراست؟
سهم کولبرها از سفره گردشگری
واقعیت تلخ این است که هیچ آمار و ارقام مستندی برای مشخص کردن سهم این استانها از «کیک کوچک و کمملات گردشگری کشور» وجود ندارد. شواهد و واقعیتها نشان میدهد بهرغم داشتن پتانسیلهای بالای گردشگری همچون وجود صدها جاذبه و منابع طبیعی منحصربهفرد، آثار ارزشمند فرهنگی، تاریخی، باستانی و… که برخی از آنها شامل تختسلیمان در تکاب و طاق بستان در کرمانشاه در میراث جهانی یونسکو نیز به ثبت جهانی رسیدهاند، سهم مردمان این دیار از صنعت گردشگری فقط رنج و محنت و حسرت بوده است. نام غار سهولان، آبشار شلماش، دریاچه زریوار، ارتفاعات کوسالان و صدها اثر طبیعی و تاریخی دیگر برای همه گردشگران و طبیعتگردان نامی آشنا است، اما این جاذبهها و منابع تا چه اندازه برای بهبود و رونق اقتصادی و معیشت ساکنان بومی بهکار گرفته شدهاند؟ این در حالی است که هر ساله تعداد زیادی از مردمان بومی در مناطق آلپ اروپا، هیمالیا و اورست در نپال و بسیاری از مناطق کوهستانی دیگر، طبیعت بینظیر خود را برای گردشگران علاقهمند تفسیر میکنند، با چاشنی غرور از آن داستان میسرایند و از این طریق درآمد اقتصادی چشمگیری به دست میآورند. آیا نمیتوان با سرمایهگذاری نه چندان زیاد و آموزش و توانمندسازی مردم غرب کشور، چنین فرصتهای شغلی را برای مردم بومی از جمله کولبران ایجاد کرد که به جای به جان خریدن رنج و محنت و در نهایت نبرد با مرگ برای نان، به فعالیتهای رسمی در حوزهای مانند گردشگری بپردازند؟ آیا نمیتوان یک جوان 23 یا 27 ساله را که تحصیلات دانشگاهی هم دارد بهعنوان یک راهنمای طبیعتگردی تربیت کرد تا به جای تن دادن به خواستههای به دور از انسانیت مافیای قاچاق کالا و درآمد اندک و پر مخاطره، به توصیف زیباییهای طبیعت برای گردشگران و کسب درآمد از این طریق بپردازد؟ مگر نه این است که بانه، سردشت و مریوان بهعنوان قطبهای گردشگری شناخته شدهاند، مقاصد طبیعتگردی و توریسم تجاری هستند و سالانه صدها هزار گردشگر و غیرگردشگر به این مناطق سفر میکنند؟ پس چرا اثر این درآمدها بر زندگی قشر ضعیف جامعه مشخص نیست؟
واقعیت امر این است که گویا در این مناطق، دستگاههای متولی گردشگری از مرحله شعار پا فراتر ننهاده و تاکنون از اکسیر گردشگری در توسعه و رونق اقتصادی این مناطق بهره نجسته و برنامهای هم برای این امر مهم ندارند. این در حالی است که مشاغل گردشگری عمدتا کوچک و متوسطمقیاس هستند و با سرمایهگذاری اندک و برنامهریزی منسجم میتوان فرصتهای شغلی زیادی ایجاد کرد، اقتصاد محلی را رونق و تنوع بخشید و جوانان و اقشار آسیبپذیر جامعه را نیز درگیر کرد.
تجربیات داخلی و جهانی نشان میدهد که کمسرمایهبرترین مشاغل و زودبازدهترین آنها مشاغل گردشگری هستند که میتوانند جایگزینی مناسب برای مشاغل کاذب همچون کولبری و قاچاق کالا باشند؛ به شرطی که با حمایت بخش دولتی همراه شوند. پس لازم است توجه مسوولان را به توسعه بخش فراموششده گردشگری در مناطق کردنشین و سایر مناطق مرزی کشور جلب کنیم و امیدوار باشیم که چشمانداز روشنی برای اهالی این مناطق ترسیم و از حوادث ناگوار نظیر از دست دادن چند هموطن کولبر در روزهای اخیر درس عبرت گرفته شود.