ماهان شبکه ایرانیان

رابطه فلسفه با تخیل

قدرت خیال

فیلسوفان از دیرباز، رابطه‌ای سرشار از عشق – نفرت با تخیل داشته اند. به عنوان نمونه، رنه دکارت با انتقاد از تخیل، آنرا بیشتر یک مانع جهت پرسش‌های عمیق درباره طبیعت هستی می‌دانست که هیچ گونه کمکی در پاسخ گویی به این گونه پرسش‌ها نمی‌کند

تخیل، ابزار قدرتمندیست: چرا فلسفه از آن هراس دارد؟
دو مرد در حال اندیشیدن در حالیکه به ماه خیره شده اند - اثر کاسپار دیوید فریدریش در تاریخ 30 - 1825 

فرادید؛ امی کایند؛ فیلسوفان از دیرباز، رابطه‌ای سرشار از عشق – نفرت با تخیل داشته اند. به عنوان نمونه، رنه دکارت با انتقاد از تخیل، آنرا بیشتر یک مانع جهت پرسش‌های عمیق درباره طبیعت هستی می‌دانست که هیچ کمکی در پاسخ به این گونه پرسش‌ها نمی‌کند. او در کتاب خود با عنوان تأملات در فلسفه اولی (1641) بیان داشت که تلاش برای تصور کردن مسیر یک فرد به سوی حقیقت متافیزیکی، همانقدر احمقانه است که به امید بدست آوردن تصویر شفافی از جهان از طریق رویاها، به خواب بروید.

به گزارش فرادید، به نقل از ایان، با این وجود، دکارت در رساله‌های علمی و ریاضی خود، بسیار بر تخیل تکیه می‌کرد. به عنوان نمونه در رساله جهان (1633)، او سعی کرد که با قدرت تخیل، در رابطه با جزئیات بنیادین انسان‌ها، حیوان‌ها، و ماشین‌ها صحبت کند. بر اساس نظر دنیس سپر، فیلسوف مدرس در دانشگاه دالاس، دکارت روی نوعی از تخیل دو وجهی تکیه می‌کند، که افلاطون در آن پیشگام بوده است. در این مدل، یک سطح از واقعیت می‌تواند تجسم یابد و باعث نمایش دیگر روابط موجود در یک سطح دیگر شود و همینطور بالعکس.

دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی، نیز مانند دکارت در رابطه با تخیل به مناقشه می‌پرداخت – به خصوص زمانی که به مقایسه ادراک با حافظه می‌پرداخت. او در رساله‌ای درباره طبیعت آدمی (40 - 1738) نگاشته است: "زمانی که هر رخدادی از گذشته را به خاطر می‌آوریم، ایده آن به شیوه‌ای تحمیلی در ذهن جریان پیدا می‌کند." او در ادامه در رابطه با تصورات تصور شده و احساسات، می‌گوید: " آن‌ها کمرنگ و سست هستند، و به سختی می‌توانند در یک ذهن به صورت پایدار حفظ شوند و نمی‌توانند هر بعد زمان قابل توجهی را مورد پوشش قرار دهند. " اگر چه هیوم همچنین بیان داشته که زمانی که انسان‌ها درگیر تخیلات خود هستند، آزادترین می‌باشند. او می‌گوید که ادراک تنها می‌تواند واقعیت را به ما نشان دهد، اما تخیل قابلیت این را دارد که فرای آن برود، به قلمرو شاید‌ها برود، به قلمرو اگر‌ها و تنها اگر‌ها برود. قطعا، "هر چیزی که ما تصویر می‌کنیم، کاملا غیر ممکن نیست". این را هیوم می‌گوید.

چه چیزی در پشت این تنش آشکار در قلب تخیل وجود دارد؟ هیوم انگشت خود را روی آن گذاشت؛ وقتی درباره این صحبت کرد که چگونه امکانات خیال پردازی به ما کمک می‌کنند تا فراتر حرکت کرده و واقعیت کنونی را تغییر دهیم. یک فرد برای مشاهده حقیقت این بینش، تنها نیاز دارد تا به طرح ماشین پرنده خیالی توسط لئوناردو داوینچی فکر کند که راه را برای برادران رایت هموار ساخت، یا به اینکه چگونه رمان جنگ دنیا‌ها (1898) اثر اچ. جی. ولز، الهام بخش اولین موشک فضایی با سوخت مایع گشت. اما هیوم می‌گفت که تخیل توسط محدوده ادراکات و تجربیات پیشین ما نیز محدود شده است. او نوشته است: "اجازه دهید که به دنیای تخیلات خود تا بهشت، یا به حد غایت جهان هستی برویم؛ ما هیچ گاه واقعا گامی فراتر از خودمان به جلو نمی‌گذاریم."

یکی از راه حل‌های این دوسوگرایی، تقسیم تخیل به انواع گوناگون است. در همین رابطه در اواخر قرن هجدهم، ایمانوئل کانت، تخیل را به دو صورت تمییز داد: تخیل تولیدی و تخیل باز تولیدی. توانایی تولیدی به مفاهیم حسی کمک می‌کند تا به مفاهیم معنی دار بدل شوند. پس شناسایی چیزی که دو گوش نوک تیز و پوستی پشمالو دارد و میومیوکنان خود را از لای پاهای شما عبور داده و خودش را به شما می‌مالد، توسط تخیل تولیدی برداشت از یک گربه است. این گرایش انحصاری در ذهن تمامی انسان‌ها، فارغ از تجربه درج شده است. برای کانت، تخیل تولیدی ما همان چیزی است که ادراک را ممکن می‌سازد.

در مقابل، تخیل بازتولیدی به طور گسترده‌ای در رابطه با یادآوری است. زمانیکه در رادیو، خبری درباره گربه‌ای می‌شنوید که بعد از مدت‌ها گم شدن، توانسته مسیر خانه خود را پیدا کند، شما برای ایجاد یک تصویر، بیشتر گربه‌هایی که تا به حال دیده‌اید را در ذهن خود رسم می‌کنید؛ این نشان می‌دهد که تخیل باز تولید، دست به کار شده است. از آنجایی که توانایی باز تولید، تنها به وسیله موضوعات و مفادی است که شخص پیشتر آن‌ها را احساس کرده است، بحث محدودیت‌هایی که هیوم از آن‌ها صحبت کرده بود در این مورد صدق پیدا می‌کنند.

نظریه دوشاخه‌شدگی (نظریه انشعاب) کانت اشاره می‌کند که چرا فیلسوفان به تخیل همراه با یاس و لذت می‌نگرند. شاید گونه‌ای از خیال که ما از آن تنفر داریم، کاملا با همتای مفیدش متفاوت باشد. اما در راستای قبول این زیر دسته، ما تخیل را به عنوان یک قدرت فکری یکپارچه نمی‌بینیم – که شاید بیشتر چیزی است که آنرا تجربه می‌کنیم.

زمانیکه به تمام چیزهای شگفت‌آوری فکر می‌کنم که می‌توانیم توسط خیال به انجام آن‌ها بپردازیم، به مسیر دیگری سوق داده می‌شوم که پرده از راز این دوگانگی مبهم بر می‌دارد. به جای اینکه خیال را به گونه‌های متمایز برش بزنیم، بهتر است که به استفاده‌های متمایز از آن فکر کنیم. من دوست دارم که آن‌ها را عملکرد‌های متعالی و آموزنده تخیل نام گذاری نمایم. از یک سو، زمانی که ما وانمود به انجام کاری می‌کنیم، یا به خیال پردازی می‌پردازیم، یا خود را غرق در یک داستان تخیلی جذاب می‌نماییم، تخیل می‌تواند ما را فراتر از حال و این مکان ببرد. از سویی دیگر، زمانیک ه سعی می‌کنیم که تفکر دیگران را بخوانیم، یا به حل مساله بپردازیم، و یا تصمیمی اتخاذ کنیم، این گمانه‌زنی‌های ما هستند که به ما کمک می‌کنند تا حال و این مکان را درک نماییم. در حالی که عملکرد متعالی، با استفاده از تخیل به خیال پردازی و حرکت در راستای علاقه‌مندی‌های خود تمایل دارد، عملکرد آموزنده به عملیاتی شدن و انسجام آن میل دارد.

در هر دوی این حالت ها، به نظر می‌رسد که رمز موفقیت مبتنی بر نوعی از محدودیت تخیلی است که به کار گرفته شده است. اما چیزی که برای یک فرد کارگذار واقع می‌شود، لزوما برای فردی دیگر سنخیت ندارد. شاید دلیلی که فلیسوفان از دیر باز در رابطه با تخیل به مناقشه پرداخته‌اند، این است که آن‌ها درک نکرده‌اند که چگونه محدودیت‌ها نیاز دارند تا با شرایط گره بخورند. زمانی که به نگارش یک داستان تخیلی می‌پردازیم، یا به بازی وانمود کردن (نوعی از بازی‌های کودکانه که فرد خود را در نقش و قالبی دیگر تجسم می‌کند) مشغول هستیم، یا در حال خلق یک اثر هنری هستیم، مسلما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا با گسترش مرزهای محدودیت یا زدودن تمامی زنجیرها، تخیل بهتری داشته باشیم. در مقابل، زمانی که در رابطه با موضوعات علمی یا دستاوردهای تکنولوژی یا هر گونه مساله‌ای در دنیای حقیقی از قدرت تخیل خود کمک می‌گیریم، بایستی که تخیل خود را در راستای شرایط موجود شکل دهیم.

درک این موضوع که این خطوط را چه زمانی ترسیم کنیم، آسان نیست. این مساله می‌تواند فوق العاده شبهه دار باشد که چه عواملی می‌بایست در بازی حفظ شوند و کدام عوامل می‌بایست حذف شوند. اما با نگاه کردن به عملکرد این گونه محدودیت‌ها، می‌توانیم علاوه بر آنکه راه خود را در راستای عظمت تخیل پیدا می‌کنیم، فلسفه را نیز از نگرش اضطراب گونه خود نسبت به این ایده، پاکسازی نماییم. در پایان می‌توان گفت، همانگونه که هیوم مشاهده نمود، "انسان‌ها شاید با قدرت تخیل به پیش می‌روند. "

منبع: ایان
ترجمه: فرادید
مترجم: امیر درودیان


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان