چند سال پیش بود که حادثهی آتشسوزی در مدرسهی «شینآباد»، شهرستان «پیرانشهر»، مردم ایران را شوکه کرد. آتشی که کودکان معصوم این مدرسه را در کام خود گرفت و سوختگیهای شدیدی را بر تن و روح آنها به جای گذاشت. علت حادثه، عدم وجود وسایل گرمایش مناسب بود و برای گرم کردن کلاس از بخاری نفتی استفاده میشد. گمان میرود که اگر به جای نفت از گاز برای گرمایش استفاده میشد، این حادثه به وقوع نمیپیوست. اما چنین نیست که بتوان گاز را نیز بیخطر دانست. این منبع طبیعی، نعمتی ارزشمند است ، اما همواره باید مراقبش بود. نه تنها از بابت نحوه و مقدار مصرف، بلکه بیشتر به خاطر پایان دادن زندگیهای بسیار. اتفاقی که هر ساله در کشورمان میافتد. متأسفانه سالی نیست که از داغی که نعمت گاز به دلایل مختلف -که مهمترین آنها بیاحتیاطی است-، بر جان و تن هموطنانمان میگذارد، خبری نشنویم. «زینب والینژاد» و مادرش نیز، یکی از همین قربانیان هستند. با بنیتا همراه باشید تا نگاهی به زندگی و داستان زینب داشته باشیم.
زینب نیز مانند کودکان مدرسهی شینآباد طعم آتش را چشیده. او 5 ساله است. 3 سال از عمر کوتاهش را در بیمارستانها و اتاقهای عمل گذرانیده. البته در این درد، مادرش نیز شریک است. 3 سال پیش بود که شهر زیبا و پر از نور و موسیقی و گرمای بندرعباس، صدای انفجاری را شنید. این صدا از خانهی زینب آمده بود. صدای انفجار گاز. بر اثر انفجار در این خانهی گرم، پدر خانواده در همان ابتدا جان سپرد؛ اما زینب و مادرش در اثر آن دچار سوختگی شدید شدند. سوختگیای حدود 60٪ که تمام کودکی و لذت بازی کردن بیدرد و سوزش را از او گرفت و مادرش را نیز علاوه بر داغی که از مرگ شوهر داشت با همین مقدار سوختگی گرفتار کرد. زینب از نواحی مختلف بدن دچار سوختگی شدیدی شده که این سوختگیها در دستها، پاها و صورت این کودک معصوم نمایان است. دستهای مادر نیز نمایانترین آثار این سوختگیها را بر خود دارد. حدود سه سال است که این مادر، کودکش را به همراه خود در بیمارستانها به دندان میکشد تا مرهمی بر زخمهای خودش و زینب بگذارد. این مادر و کودک، تاکنون 8 بار تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند و چندین عمل دیگر را نیز پیش رو دارند. به گفتهی مادر، خوشبختانه بیمهی روستایی هزینههای عملهای جراحی را پرداخت میکند؛ اما با توجه به 3 فرزند دیگر و محدودیتهای جسمی در کار کردن، باز هم با مشکلات مالی روبرو هستند. خانم «مهرانگیز هدایتفر»، مادر زینب به خاطر سوختگیهای شدید و نیز نگهداری از فرزنداش، در غیاب نانآور و سرپرست خانواده قادر به کار کردن نیست و اگر هم میتوانست، با توجه به شرایط زینب و اینکه هر دو ماه یکبار باید تحت عمل جراحی قرار بگیرند، فرصتی برای کار کردن نداشت. اکنون این خانواده بار دیگر به تهران آمدهاند تا دوباره روی تخت جراحی قرار گیرند. خانم هدایتفر و فرزندانش هماکنون در یک مسافرخانه اقامت دارند. آنها با مشکلات مالی دست به گریباناند و چشم امید به کمکهای گاهبهگاه مردم دارند. این خانواده حدود دو هفته باید در تهران باشند و برای هزینههای روزمرهی خود شامل رفتوآمد، خورد و خوراک و ... نیاز به یاری دارند.
بنیتاییها، در اورژانس یکی از بیمارستانهای تهران حاضر شدند، تا ضمن ملاقات با این مادر و فرزند و همدلی و همدردی با آنها، کمکی کوچک به نیابت از شما مخاطبان بنیتا، به این خانواده داشته باشند. و البته که کمکهای بیش تری نیاز است تا آنها بتوانند بر مشکلات پیش رو غلبه کنند.
مردم ایران همواره به نوعدوستی و دستگیری از نیازمندان مشهور بودهاند و همیشه دستی برای یاری افتادگان داشتهاند. اکنون نیز خانوادهای در تنگنا هستند و چشم یاری از هموطنانشان دارند. بسیار بهجاست که کسانی که میخواهند و میتوانند به زینب و مادرش کمکی هرچند کوچک بکنند، از این امر انسان دوستانه دریغ نورزند.
کسانی که میخواهند در این اقدام نیکو سهمی داشته باشند و لبخندی کوچک بر چهرهی سوختهی زینب بنشانند، میتوانند کمکهای مالی خود را مستقیما به حساب خانم مهرانگیز هدایت فر واریز کنند و گرهی از مشکلات آنها بگشایند.
برای واریز وجوه نقدی میتوانید از شماره کارتی که در تصویر زیر مشاهده میکنید و متعلق به مادر زینب است، استفاده کنید. امید است که با کمکهای شما، روند بهبودی این مادر و فرزند سرعت بیشتر بگیرد و شاهد بهبودی آنها باشیم.
پینوشت: بنیتا، از آقای حسینی، پدر آرات، استعداد نونهال ژیمناستیک کشور، بابت هماهنگیهای لازم و برقراری ارتباط بین ما و زینب، سپاسگزار است. اگر آرات را نمیشناسید، حتما سری به صفحهی اینستاگرامش بزنید: Arat Instagram
منبع: بنیتا