ماهان شبکه ایرانیان

«زرد»؛ گره‌های کوری که باز نمی‌شوند

سینماسینما، سام بهشتی _ زرد بیشترین لطمه‌اش را از فیلمنامه خورده است، می‌خواهد قصه‌اش را به سادگی روایت کند، اما در همین روایتِ بدون لکنت، درجا می‌زند و به شدت فیلمنامه‌اش مخدوش و گنگ است، جای کاشت و برداشت های آن در فیلمنامه درست نیست و حجم اطلاعاتی که می‌دهد و می‌خواهد بار درام را بیشتر کند، مخاطب را آزار می دهد.

«زرد»؛ گره‌های کوری که باز نمی‌شوند

سینماسینما، سام بهشتی _ زرد بیشترین لطمه‌اش را از فیلمنامه خورده است، می‌خواهد قصه‌اش را به سادگی روایت کند، اما در همین روایتِ بدون لکنت، درجا می‌زند و به شدت فیلمنامه‌اش مخدوش و گنگ است، جای کاشت و برداشت های آن در فیلمنامه درست نیست و حجم اطلاعاتی که می‌دهد و می‌خواهد بار درام را بیشتر کند، مخاطب را آزار می دهد.

گره‌های کور می زند و وقتی می خواهد آن ها را باز کند با مشکل جدی مواجه می شود و ناخواسته به کپی دستِ چندم فیلم های اصغر فرهادی تبدیل می شود.

کاراکترهای موجود در قصه (اشاره به شخصیت پردازی) هویت ندارند و این جوانان را نمی توانیم در قالب مخترع هوشمند و با اقتدار باور کنیم، شناسنامه های جعلی دارند و شخصیت های موجود در قصه به غیر از یک یا دو نفر، به شدت منفعل هستند و اصلا نمی توان گفت که آن ها کاراکترهایی هستند، که حضورشان در روند قصه تاثیرگذار است و بیشتر نقش فرعی دارند، شخصیت پردازی ها به شدت آشفته و غیر معقول است و همین امر باعث می شود که فیلم از دست برود، وقتی فیلمی، در زبان روایت قصه اش نتواند موفق عمل کند، بازیگران هستند که با تکیه بر تاکتیک فردی، باید فیلم را سرپا نگه دارند، که در این فیلم که پر از نامِ استارها است هم این اتفاق به درستی نمی افتد، بهرام رادان که بازیگر توانایی است، اما در اینجا بدترین بازی کارنامه هنری اش را ارائه داده است و ساره بیات هم در مقام بازیگر زنِ اصلی این فیلم، حضورش چنگی به دل نمی زند و همان نقش های کلیشه ای که به او پیشنهاد شده را پذیرفته است و همان تکرار های همیشگی و حالات خاص خودش را تکرار می کند، ساره بیات بازیگر به شدت توانایی است و نقش های جاودانش در فیلم جدایی نادر از سیمین و فصل فراموشی فریبا در ذهن ها ماندگار است اما این بازیگر اسیر کلیشه ها شده و هربار خود را تکرار می کند، یک بازی درست و اصولی در این فیلم به چشم می خورد و آن هم حضور مهرداد صدیقیان است، بازیگری که دیگر می توان گفت هوشمندانه انتخاب می کند و در بازی اش به یک بلوغ کامل رسیده است و در نقشی که به او سپرده می شود، اگر جنس نقش ها شبیه هم باشد، او با تکنیک های خاص و جنس بازی شبیه خودش، آن نقش را مال خود می کند، صدیقیان در زرد متفاوت تر از همیشه است، بهاره کیان افشار هم در تمام طول فیلم بازی درستی را از خود ارائه داده است اما شخصیت نیکی بر روی کاغذ، کارکرد چندانی ندارد اما این بازیگر با تکیه بر خلاقیت هایش توانسته آن را باور پذیر کند.

فیلم زرد اگر در پرداخت و طراحی و کارگردانی درست و باور پذیر در می آمد، می توانست به یکی از فیلم های ماندگار سینما تبدیل شود، چون دغدغه دارد مساله ای که مطرح می کند، آسیب های اجتماعی پیرامون ما در جامعه است اما ساختار سینمایی اش متزلزل است، مهمترین رکن و نقطه مثبت فیلم، طراحی کارگردان برای پایان بندی درست اش است و شاید تنها فیلمی است که خالق آن به پایان بندی فکر کرده است، دو لحظه خوب هم در فیلم وجود دارد و آن هم پلان تنهایی نهال و تصمیم گیری اش برای ماندن و یا رفتن در جلوی خانه همسایه و دیگری تمامی سکانس های علیرضا استادی، در این لحظه ها است که فیلم کمی جان می گیرد و از ریتم نمی افتد، فیلم اول مصطفی تقی زاده می توانست خیلی بهتر باشد، اما هنوز جوان است و باید به ادامه مسیر امیدوار بود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان