مقدمه
آموزۀ امامت منصوص یکی از اعتقادات شیعۀ اثنی عشری است. در این اعتقاد امام کـسی اسـت که از سوی خداوند عهده دار هدایت مردم و تبیین دین الهی است. درواقع مشروعیت امام از سوی خداوند است. این امام دارای اوصاف ویژگی هایی است که او را از سایر مردم ممتاز می کند. شناخت این اوصاف از رهـگذر تـوصیفاتی است که خود امامان معصوم(علیهم السلام) از این مقام و جایگاه داشته اند. از مهم ترین منابع این توصیف ها، زیارت نامه های معتبر و مأثوره است. این زیارت نامه های اهل بیت (علیهم السلام ) به نوعی دائرة المعارف شیعی محسوب می شوند که حـاوی مـعارف ناب شیعی در حوزۀ امامت در قالب زیارات و خطابات هستند. یکی از این زیارت نامه ها، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین است که از زیارت نامه های معتبر است و مورد اهتمام بزرگان بوده و در روز اربعین به عنوان یکی از اعمال ایـن روز بـه شمار مـی رود. تا جایی که در روایتی از امـام حـسن عـسکری (ع) یکی از نشانه های مؤمن زیارت اربعین دانسته شده است (شیخ طوسی، 1411: 2/730). زیارت نامۀ اربعین یک دورۀ امام شناسی است که در آن به جایگاه امام و اوصاف او اشـاره شـده اسـت تا زائر بداند چه کسی را زیارت می کند.
ملاک مـا از زیـارت نامۀ اربعین در این مقاله، نقل معروف آن است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد آورده و سند این زیارت نامه را به امام صادق(ع) می رساند (شـیخ طـوسی، 1411: 788). مـحدثان بعدی مانند مرحوم مجلسی در روضةالمتقین و بحارالانوار، شیخ حر عاملی در وسـایل الشیعة هم به نقل شیخ طوسی استناد کرده اند. روش این نوشتار توصیفی-تحلیلی و به شیوۀ کتابخانه ای، با انتخاب فـرازهایی از زیـارت نامۀ مـذکور است.
1- متن زیارت نامه
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مـُوسَی التـَّلَّعُکبَرِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مـَسْعَدَةَ وَ الْحـَسَنِ بـْنِ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجـَمَّالِ قـَالَ: قـَالَ لِی مَوْلَای الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ فِی زِیارَةِ الْأَرْبَعِین «اَلسَّلامُ عَلی وَلِی اللهِ وَحَبیبِهِ، اَلسَّلامُ عـَلی خـَلیلِ اللهِ وَنَجیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلی صَفِی اللهِ وَابْنِ صَفِیهِ، اَلسَّلامُ عَلی الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عـلی اَسـیرِ الْکرُباتِ، وَقَتیلِ الْعَبَراتِ، اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیک وَابْنُ وَلِیک، وَصَفِیک وَابْنُ صـَفِیک، الْفـآئِزُ بـِکرامَتِک، اَکرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ، وَاَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السَّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ، وَاَعـْطَیتَهُ مـَواریثَ الْأَنْبِیآءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِک مِنَ الأْوْصِیآءِ، فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبـَذَلَ مـُهْجَتَهُ فـیک، لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَباعَ حَظَّهُ بـِالْأَرْذَلِ الأَدْنـی، وَشَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّی فی هَواهُ، وَاَسْخَطَک وَاَسْخَطَ نَبِیک، وَاَطـاعَ مـِنْ عـِبادِک اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ، فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّی سُفِک فی طاعَتِک دَمـُهُ، وَاسـْتُبیحَ حـَریمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ رسـول الله، اَلسـَّلامُ عَلَیک یا بْنَ سَیدِ الْأَوْصِیآءِ اَشْهَدُ اَنَّک اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ، عِشْتَ سَعیداً، وَمَضَیتَ حمیداً وَمـُتَّ فـَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَک، وَمُهْلِک مَنْ خَذَلَک وَمـُعَذِّبٌ مـَنْ قَتَلَک، وَاَشْهَدُ اَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللهِ، وَجـاهَدْتَ فـی سـَبیلِهِ حَتّی اَتیک الْیقینُ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قـَتَلَک، وَلَعـَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَک، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّی اُشـْهِدُک اَنـّی وَلِی لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عـاداهُ، بـِاَبی اَنْتَ وَاُمـّی یـا بـْنَ رسول الله، اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فـی الْأَصْلابِ الشـَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها، وَاَشـْهَدُ اَنـَّک مِنْ دَعآئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ، وَمـَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ، وَاَشْهَدُ اَنَّک الْأِمـامُ الْبـَرُّ التَّقِی، الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمـَهْدِی، وَاَشـْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَاَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهـْلِ الدُّنـْیا، وَاَشْهَدُ اَنّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبـِاِیابِکمْ مـُوقِنٌ، بـِشَرایعِ دینی وَخَواتیمِ عـَمَلی، وَقـَلْبی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَاَمْری لِأَمـْرِکمْ مـُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتی لَکمْ مُعَدَّةٌ، حَتّی یاْذَنَ اللهُ لَکمْ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لامَعَ عَدُوِّکمْ، صَلَواتُ اللهِ عـَلَیکمْ، وَعـلی اَرْواحِکمْ وَاَجْسادِکمْ، وَشاهِدِکمْ وَغآئِبِکمْ، وَظاهِرِکمْ وَبـاطِنِکمْ، آمـینَ رَبَ الْعالَمین (شـیخ طـوسی، 1411: 788).
سـلام بر ولی خدا و حبیبش. سـلام بر دوست خدا و برگزیدۀ او. سلام بر بندۀ برگزیدۀ خدا و فرزند برگزیده اش. سلام بر حسین مـظلوم شـهید. سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشتۀ اشـک ها. خـدایا مـن گـواهی مـی دهم که حسین ولی تـو، فـرزند ولی تو، و فرزند برگزیده توست. حسینی که به کرامتت رسیده. او را به شهادت گرامی داشتی و به خـوشبختی اخـتصاصش دادی و بـه پاکی ولادت برگزیدی و او را آقایی از آقایان و پیشروی از پیشروان، و مـدافعی از مـدافعان حـق قـرار دادی. و مـیراث های پیـامبران را به او عطا فرمودی. و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی. و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت. و از خیرخواهی دریغ نورزید و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گـمراهی برهاند؛ درحالی که بر علیه او به یاری هم برخاستند. کسانیکه دنیا مغرورشان کرد و بهرۀ واقعی خود را به فرومایه تر و پست تر چیزی فروختند و آخرتشان را به کمترین بها به گردونۀ فروش گذاشتند. تکبّر کـردند و خـود را در دامن هوای نفس انداختند. تو را و پیامبرت را به خشم آوردند، و از میان بندگانت، اهل شکاف افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین و سزواران آتش را اطاعت کردند. با آنان برای تو صابرانه جهاد کـرد؛ تـا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح شد. خدایا آنان را لعنت کن! لعنتی سنگین. و عذابشان کن! عذابی دردناک. سلام بر تو ای فـرزند رسـول خدا. سلام بر تو ای فـرزند سـرور جانشینان. شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی. خوشبخت زیستی و ستوده درگذشتی. و گم گشته از دنیا رفتی و مظلوم و شهید [بودی]. گواهی می دهم که خـدا آنـچه را به تو وعده داده وفـا مـی کند. و کسانی را که از یاری ات دریغ ورزیدند نابود می کند و کسانی را که تو را کشتند عذاب می کند. و گواهی می دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راهش به جهاد برخاستی تا مرگ فرارسید. خـدا لعـنت کند کسانی را که تو را کشتند و به تو ستم کردند و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند. خدای من تو را شاهد می گیرم که من با آنان که او را دوست دارند دوستم. و با آنـان کـه با او دشـمن اند دشمن ام. پدر و مادرم فدایتان ای فرزند رسول خدا. گواهی می دهم که تو در صلب های بلندمرتبه و رحم های پاک، نوری بودی. جاهلیت بـا ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد و از جامه های تیره وتارش به تو نپوشاند. و گواهی می دهم کـه تـو از سـتون های دین و پایه های مسلمانان و پناه گاه مردم مؤمنی. و گواهی می دهم که پیشوای نیکوکار، باتقوا، راضی به مقدرات حق، پاکـیزه، هـدایت کننده، و هدایت شده ای. و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیرۀ محکم، و حـجّت بـر اهـل دنیا هستند. و گواهی می دهم که من به یقین به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم. بـر اساس قوانین دینم، و عواقب عملم. قبلم با قلبتان در صلح است و کارم پیرو کـارتان، و یاری ام برای شما آمـاده اسـت، تا [زمانی که] خدا به شما اجازه دهد. پس با شمایم نه با دشمنانتان. درودهای خدا بر شما و بر ارواح و پیکرهایتان؛ و بر حاضر و غایبتان؛ و بر ظاهر و باطنتان. آمین ای پروردگار جهانیان.
2- شرح مفاهیم
1-2- امـامت
امام ازنظر لغت شناسان عرب عبارت از هرکسی یا هر چیزی است که در کارها به او اقتدا شود. ابن فارس (1405) می گوید: «الإمام، کلّ من اقتدی به وقدّم فی الأمور» (48). ابن منظور (1414) هم در لسان العرب واژۀ امـام را ایـن گونه تعریف می کند: «أمّ القوم و أمّ بهم، تقدّمهم؛ و هی الإمامة و الإمام کلّ من ائتّم به قوم کانوا علی الصراط المستقیم أو کانوا ضالّین » (12 /24).
قوم را امامت کرد و بر قوم امامت کرد؛ یعنی بـر آنـ ها پیش افتاد، و امامت به همین معنا است، و امام کسی است که گروهی به او اقتدا کنند؛ اعم از اینکه در راه هدایت باشند یا گمراهی. ترجمۀ فارسی «امام»، پیشوا، پیش رو رهبر است (بـندر ریـگی، 1371: 10).
قرآن نیز این واژه را در هر دو مورد اطلاق کرده است. آنچه در این بحث موردنظر ما است، پیشوای حق است. از نظر شیعه منصب امامت همچون منصب رسالت، منصبی الهی است و امام و پیـشوای جـامعه اسـلامی باید از سوی خدا تعیین شـود و بـه وسیلۀ پیـامبر(ص) معرفی شود. امام بایستی رهبر سیاسی، فکری، مفسر قرآن، آگاه از همه رموز و دقایق دینی، معصوم از خطا و منزّه از هر عیب و نقیصۀ خـَلْقی و خـُلقی و دهـ ها ویژگی دیگر باشد (رفیعی، بی تا: 38).
علامه حلی در تـعریف امـام می گوید: «الإمامة رئاسة عامة فی الدّین و الدنیا لشخص من الأشخاص نیابة عن النبی(ص)»؛ امامت، رهبری عمومی در دین و دنیا بـرای شـخصی خـاص به عنوان نیابت از پیامبر است (علامه حلی، 1427: 66).
2-2- زیارت اربعین
اربعین در لغـت به معنی چهلم است و در اصطلاح به چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش اطلاق می شود. علت اهتمام به زیـارت اربـعین از دیـرباز بین شیعیان این روایت امام حسن عسگری(ع) است که فرمود:
رُوِی عـَنْ أَبـِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْعَسْکرِی(ع) أَنَّهُ قَالَ: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَی وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التـَّخَتُّمُ فـِی الْیـمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (شیخ مفید: 1401: 53)؛
نشانۀ مؤمن پنـج چـیز اسـت: اقامۀ پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیـارت اربـعین، انـگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بـلند گـفتن.
سید ابن طاووس (1409 ) نیز در اقبال الاعمال فضلیت زیارت امام حسین (ع) در روز بیستم ماه صفر را بـیان کـرده و بـه روایت فوق استناد می نماید (3/100). علامه حلی (1404) نیز در منتهی المطلب به استحباب زیارت امام حـسین(ع) در روز اربـعین پرداخته و همین روایت امام حسن عسکری را بیان می کند (13/295). علامه محمدتقی مجلسی (بی تا ) در روضـةالمتقین (5/389) و مـحمدباقر مـجلسی (1403) در بحارالانوار در فضل زیارت سیدالشهدا (ع) زیارت اربعین را مطرح کرده است و به این روایت امام عسکری(ع) تمسک مـی نماید (98/329).
1-2-2- فـرازهای منتخب
1-1-2-2- امام حجت خداوند بر بندگان
در فرازی از زیارت نامۀ اربعین این گونه امام را خـطاب مـی کنیم:
وَاَشـْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَاَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا؛ و گواهی مـی دهم کـه امـامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیرۀ محکم، و حجّت بر اهل دنـیا هـستند.
یکی از اوصاف امام معصوم(ع) که در زیارت اربعین آمده حجت بودن امام برای اهل دنیا است. در فـرازی دیـگر امام را حجت بر خلق خدا معرفی نموده است (وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خـَلْقِک مـِنَ الْأَوْصِیاءِ). حجّة در لغت همان برهان است (مـصطفوی، 1386: 2/168). دلالتـی اسـت روشن بر اساس راه مستقیم، با قصد و هـدف مـستقیم و چیزی که بر صحّت و درستی یکی از دو نقیض اقتضا و حکم می کند (راغب، 1376: 1/450).
در متون روایـی شـیعه، پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار(علیهم السلام) هـمه از مـفهوم «حجت الله» بـرای تـبیین و تـوصیف حقیقت مقام امامت استفاده کرده اند (فـاریاب، 1391: 260). روایـات در این زمینه بسیار زیاد است تا جایی که باب هایی با نام های مـشابه آن و دربـردارندۀ این نوع روایات مانند «الحجة» در اصـول کافی یا «باب الإضـطرار الی الحـجة» و... در بحارالانوار و مانند این ها در جوامع روایـی گـشوده شده است. قلمرو حجیت ائمه بنا به آنچه در همین زیارت نامه یا در روایـات و زیـارات مشابه بر آن تأکید شده است، «خـلق» اسـت. نـه این که مختص بـه مـسلمانان یا شیعیان باشد و ایـن نـکتۀ مهمی است (همان).
اما در توضیح چگونگی حجت بودن امام بعضی بر این عقیده اند کـه چـون حجت در اصطلاح به چیزی گفته مـی شود کـه هر یـک از دو طـرف دعـوا برای اثبات مدعای خـویش آن را اقامه و به آن احتجاج می کنند؛ خواه مربوط به بحث و مناظرۀ علمی یا حتی مربوط به عـمل بـاشد. به این صورت خداوند هم در روز قـیامت، بـه مـحتوای کـتاب -حـجت مکتوب- از یک سـو بـه سنت معصومان -اعم از گفتار و کردار و تقریر آنان- از سوی دیگر احتجاج می کند؛ چنان که بندگان او نیز بـه هـمین امـور استدلال می کنند. علاوه بر این وجود مـبارک مـعصوم، حـجت عـملی و عـینی خـداوند است؛ به این معنا که اگر کسی مثلا بگوید مبارزه با شیطان، ترک گناه و... برای آدمی مقدور نیست، وجود معصوم حجت عینی بر ضد اوست که تـوان مندی و قدرت انسان را در این میدان ها اثبات می کند (جوادی آملی، 1381: 2/126 ).
طبق روایات، زمین هیچ گاه از حجت های الهی خالی نخواهد شد و این حجت های الهی، خلفای الهی و جانشینان پیامبرانند. سید رضی (1386) روایتی را از حضرت علی(ع) در نـهج البلاغه مـی آورند که حضرت به زیبایی به خالی نبودن زمین از حجج الهی و اوصاف ویژگی های آن ها اشاره می نماید؛ که می توان با مقایسه و تطبیق فرازهای زیارت اربعین بر مفاد روایت زیر مویدی بـر صـدور این زیارت نامه از امام معصوم از یکسو، و از سوی دیگر تاییدی بر محتوای امام شناسی این زیارت دانست:
اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمـَّا ظـَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تـَبْطُلَ حـُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ وَ کمْ ذَا وَ أَینَ أُولَئِک أُولَئِک وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَینَاتِهِ حَتَّی یودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هـَجَمَ بـِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبـَصِیرَةِ وَ بـَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِه (قصار 147)؛
پروردگارا! آری، زمین از کسی که بـه وسیلۀ حـجت دین خدا را برپا دارد خالی نماند. که او یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و پنهان از دیده هاست. تا حجت های الهی و دلیل های روشن او از بین نرود. این ها چه تعدادند و کجا هستند. سوگند به پروردگار کـه تـعدادشان کم اسـت و قدر و منزلتشان در پیشگاه پروردگار بزرگ است. پروردگار توسط ایشان حجت ها و نشانه های خود را حفظ می کند تا آن ها را بـه مانند ایشان بسپارند و در دل های خویشتن بکارند. علم و دانش نور حقیقت بینی را بـر آنـان تـابانده است و ایشان روح یقین را دریافته اند و فداکاری و تحمل سختی ها در راه دین را؛ آنچه برای ناز پرورده ها سخت است، برای آنان آسان اسـت. و آنـچه نادانان از آن فراری هستند، آنان بدان خو گرفته اند. با بدنهایشان در دنیایند ولی جانهایشان بـه مـلأ اعـلی آویخته است. این ها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند.
از مجموع مطالب ذکر شـده به دست می آید که در زیارت امام حسین(ع) و سایر امامان معصوم(علیهم السلام) به حـجت های الهی بر همۀ اهـل زمـین و مردمان سلام می نماییم و آن بزرگواران را طرف خطاب قرار می دهیم. نکتۀ دیگر این که اگر در زیارت عاشورا مصیبت شهادت امام حسین (ع)، بزرگ ترین مصیبت شمرده شده است، به این دلیل است که حجت خدا بـر خلقش در صحرای کربلا به شهادت می رسد و اهل بیت او را به اسیری می برند. پس جای دارد اهل آسمان ها و زمین بر این مصیبت گریه و مویه کنند.
2-1-2-2- برگزیده بودن امام
در فرازی از زیارت نامۀ اربعین این گونه به امام حسین(ع) سـلام مـی نماییم: «السَّلَامُ عَلَی صَفِی اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ»؛ «سلام بر بندۀ برگزیدۀ خدا و فرزند برگزیده اش». و در جایی این گونه شهادت می دهیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ صَفِیک وَ ابْنُ صَفِیک».
صَفَاء: پاک بودن چیزی است از آلودگی. و از ایـن مـعنی است واژۀ «صَفَا » یعنی سنگ صاف. در آیۀ: (إِنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ) (بقره: 158 )، «صفا» اسمی است برای مکانی مخصوص. اصْطِفَاء: گرفتن و برگزیدن پاکی چیزی. همان گونه که اختیار، گزینش در خـیر و نـیکی است. واژۀ «اجتباء» گرفتن مالیات از جاهای مختلف (راغب، 1376: 2/407).
اصْطِفَاءُ اللّهِ بعض عباده: ممکن است به معنی آفرینش باشد که خدای تعالی بعضی از بندگانش را پاک و خالص از آلودگی هایی که در غیر از آن هست آفـریده و یـا ایـن است که آفرینش آن ها بـه مـقتضای حـکم و اختیار اوست هرچند که این معنی از معنی اوّل، خالی و جدا نیست.
در قرآن نیز واژۀ اصطفاء به معنای برگزیدن آمده است: (اللَّهُ یصْطَفِی مـِنَ الْمـَلائِکةِ رُسـُلًا وَ مِنَ النَّاسِ) (حج: 75 )؛ «خدای از فرشتگان و مردم رسولانی بـرمی گزیند». (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً) (آل عمران: 33)؛ (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَکِ و...) (آل عمران: 42)؛ «فرشتگان به حضرت مریم گفتند ای مریم خداوند تو را بـرگزید و پاک کـرد ».
اصـْطَفَیتُ کذا علی کذا: آن را بر دیگری برگزیدم و اختیار کردم (راغب، 1376: 2/408)
بـدین ترتیب می توان گفت: «صفوة» به معنای «گزینش شده و برگزیده» است و چون سفیران الهی، با توجه به عصمتی که دارنـد، چـیزی جـز فضایل ندارند، عصاره و برگزیدۀ آن ها - در حقیقت - به منزلۀ گلابی است که عـطر فـضایل آن خرمن های گل را در خود گردآورده است. به عبارت دیگر همان گونه که شیشۀ حاوی عطر را می توان خلاصه و برگزیدۀ خرمن گـل دانـست، بـه اهل بیت وحی و نبوت نیز که صفوة المرسلین اند، می توان گفت شما خلاصۀ فـضایل پیـامبران الهـی و برگزیدۀ آنان هستید (جوادی آملی، 1391: 3/409).
عناصر محوری فضایل انسان معصوم، برجسته ترین اوصاف است. یـکی از آنـ ها عـنوان «صفوت» است؛ چنان که قرآن حکیم برخی از اُسوه های نبوت و ولایت را به وصف اصطفا ستوده اسـت: (ان الله اصـطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین) (آل عمران: 33). تحریر یک عنصر کمالی، به تـحلیل مـبادی داخـلی و تعلیل مبادی خارجی (نظیر مبداً فاعلی و غایی آن) وابسته است. جریان صفوت نیز از همین قـبیل اسـت؛ لذا گاهی اصل اصطفای اهل بیت عصمت(علیهم السلام) مطرح شده است؛ مانند: «المصطفون»؛ و زمانی بـه مـبداً فـاعلی آن (یعنی خداوند سبحان که مُصطفی است) عنایت شده: «اصطفاکم» و گاهی به سبب اصطفای مزبور اشـاره مـی شود و در مرحلۀ نهایی به سبب غایی آن پرداخته شده است (جوادی آملی، 1391: 3/410).
با تـوجه بـه مـطالب فوق به این نتیجه می رسیم که امام حسین(ع) برگزیدۀ الهی هستند همان گونه که جد و پدر بـزرگوارشان بـرگزیدگان الهـی بودند. خداوند ایشان را برگزید و حجت قرار داد تا مایۀ هدایت و سعادت آدمیان، و نـجات بخش آنـ ها از جهل و ضلالت باشند. حتی در این راه جان خویش را بذل نمود؛ چنانکه در فرازی از زیارت نامۀ اربعین می خوانیم:
وَجَعَلْتَهُ حـُجَّةً عـَلی خَلْقِک مِنَ الأْوْصِیآءِ، فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک، لِیـسْتَنْقِذَ عـِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ؛
و او را از میان جانشینان حـجّت بـر بـندگانت قرار دادی، و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت، و از خـیرخواهی دریـغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند (شیخ طـوسی، 1411: 789).
3-1-2-2- ولادت پاک و اصـالت خانواده
در فرازی از زیارت نامۀ اربعین خـطاب بـه امام حـسین(ع) چـنین مـی گوییم:
اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فی الْأَصْلابِ الشـَّامِخَةِ وَالْأَرْحـامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها؛ گواهی مـی دهم کـه تو در صلب های بلندمرتبه و رحم های پاک نوری بـودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تـو را آلوده نـکرد، و از جامه های تیره و تارش به تـو نـپوشاند.
یکی از اعتقادات شیعیان طهارت نسبی و خاندانی اهل بیت(علیهم السلام) است. به عبارتی امام مـعصوم(ع) از خـلقت نوری تا خلقت خاکی و ورود بـه عـالم نـسل و دنیا به هـیچ پلیـدی آلوده نشدند و صلب پدران و رحـم های مـادرانی که از او زاده می شوند نیز از هر رجس و زشتی به دور هستند. رشد و نمو پیامبران و امامان معصوم(ع) هـم در خـانواده ای شکل می گیرد که خود از لحاظ ایـمانی و اخـلاقی بهترین اند؛ چـراکه الگـو بـودن آن ها برای مردم و لزوم اعـتماد و وثوق مردم به حجت های الهی و هادیان چنین اقتضا می کند. حضرت علی(ع) در خطبۀ 94 نهج البلاغه به ایـن طـهارت و پاکی ولادت و اصالت خانوادگی انبیا و حـجت های الهـی ایـن گـونه اشـاره می نماید:
فَاسْتَوْدَعَهُمْ فـِی أَفـْضَلِ مُسْتَوْدَعٍ وَ أَقَرَّهُمْ فِی خَیرِ مُسْتَقَرٍّ تَنَاسَخَتْهُمْ کرَائِمُ الْأَصْلَابِ إِلَی مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ. کلَّمَا مَضَی مِنْهُمْ سَلَفٌ قَامَ مـِنْهُمْ بـِدِینِ اللَّهـِ خَلَفٌ حَتَّی أَفْضَتْ کرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تـَعَالَی إِلَی مـُحَمَّدٍ(ص) فـَأَخْرَجَهُ مـِنْ أَفـْضَلِ الْمـَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِیاءَهُ وَ انْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَیرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَیرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَر (سید رضی، 1386: خطبه 94)؛
پروردگار پیـامبران را در برترین امانت گاه به امانت سپرد و در بهترین قرارگاه جایشان داد و آن ها را از صلب های بزرگوار به رحم های پاک انتقال داد. چون یکی از دنیا رفت دیگری را برای حمایت دین خود جایگزین کرد تا این که کرامت و بـزرگواری پروردگـار شامل حال حضرت محمّد(ص) شد و او را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان قرار داد. از شجرۀ طیبه ای که پیامبران و امینان خود را از آن انتخاب کرده بود. خاندان او، بهترین خاندان هاست و اهل بیتش، نیکوترین اهل بیت ها. شجرۀ او بهترین شجره هاست.
مـتکلمان امـامیه هم در کتاب های خود به لزوم پاکی ولادت، نسب خانوادگی، منزه بودن از هرگونه عیوب خلقتی و اخلاقی پیامبران و جانشینان آن ها اشاره می کنند و بر ضرورت پاکی حجت های الهـی از هـرآنچه موجب تنفر و سلب اعتماد مـردم از آنـ ها و، درنتیجه، نقض غرض خدای حکیم می شود تأکید می نمایند (حلی، 1402: 10).
نتیجه ای که از این فراز از زیارت نامۀ اربعین و سایر روایات هم خانواده و کلام بزرگان حاصل می شود این اسـت کـه امام حسین (ع) همانند دیـگر حـجت های الهی از پاک بودن ولادت و اصالت خانواده برخوردار است. تا جایی که حضرت در موارد مختلف به این فضل خود اشاره می کند. بعد از ایشان هم اهل بیت ایشان مانند حضرت زینب(س) (رنجبرحسینی، 1395الف: 32) و امام سجاد(ع) (رنـجبرحسینی، 1395ب: 78 ) در مـناظرات و احتجاجات خود با دستگاه اموی به این ویژگی امام حسین(ع) و خاندانش استناد می نمایند.
4-1-2-2- رجعت امام
در فرازی دیگر از این زیارت نامه این چنین امام حسین(ع) را خطاب می نماییم:
وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التـَّقْوی، وَاَعـْلامُ الْهُدی، وَالْعـُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا، وَاَشْهَدُ اَنّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبِاِیابِکمْ مُوقِنٌ؛
و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصـل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیرۀ محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند و گـواهی مـی دهم کـه من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم.
«رجعت» در لغت به معنای «بازگشت» است و مراد از آن، ایـن اسـت که خداوند گروهی از مرگان را با همان شکل خود به دنیا بازمی گرداند. و در اصطلاح بـه مـعنای «بـازگشتن روح به بدن» است و بر بازگشت گروهی از انسان ها پس از مرگ و پیش از روز رستاخیز اطلاق می شود.
رجعت در اصطلاح عـلم کلام و در عقیدۀ شیعیان عبارت است از: برگشت جمعی از مؤمنان به دنیا پیش از قیامت در زمـان قائم(ع) یا پیش از آن یـا بـعد از آن برای دیدار دولت حق و شادی از آن، و برای انتقام از دشمنان خود؛ و هم رجوع جمعی از کافران و منافقان برای انتقام گرفتن از آنان (کلینی، 1407: 2/83 ).
با بررسی آیات و روایات می توان فلسفۀ وقوع رجعت را این گونه برشمرد: مجازات سخت کـافران، زمینه سازی تکامل معنوی یا تکامل شقاوت، مدال عظیم یاری امام برای منتظران واقعی (مکارم شیرازی، 1386: 559 )، شفای دل اهل ایمان (طبرسی، 1360: ذیل آیه 83 نمل )، لذت بردن مؤمنان از حاکمیت اسلام و نصرت دین و حکومت عـدل جـهانی (حر عاملی، 1362: 272).
با توجه به آنچه از روایات اسلامی استفاده می شود، رجعت جنبۀ همگانی ندارد، بلکه تنها برخی مؤمنانی که در یک مرحلۀ عالی از ایمان قرار دارند، بازگشت خواهند کرد شاید ایـن بـازگشت به منظور تکامل معنوی آن ها باشد تا شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت جویند؛ چراکه شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگ ترین افتخارات است.
چنان که امام جـعفر صـادق(ع) در حدیثی می فرماید: «انَّ الرجعَة لیسَت بِعامَةٍ و هی خاصَة لایرجعُ الا مَن مَحض الایمان محضاً أَو مَحض الشِّرک محضا»؛ «رجعت عمومی و همگانی نیست، بلکه خاص است و فقط کسانی به دنیا بازمی گردند کـه مـؤمن خـالص یا مشرک محض باشند» (کـلینی، 1407: 2/831).
بـر اسـاس روایات اسلامی، رجعت از روزهای بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ایام الله» (روزهای خدا) یاد شده است(شیخ مفید، 1413: 42). اعتقاد بـه رجـعت از نـشانه های شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) است. برای همۀ مؤمنان و مـنتظران واقـعی ظهور حضرت مهدی(عج) که پیش از ظهور آن عزیز از دنیا رفتند، امکان رجعت به دنیا و یاری آن امام وجود دارد (شیخ کـلینی، 1407: 2/7)؛ بـرخلاف مـؤمنین که رجعتی اختیاری دارند کفار و منافقان هرگز به میل و ارادهـٔ خود به دنیا بازنمی گردند، بلکه از روی اجبار به رجعت تن می دهند. ازجملۀ مؤمنان رجعت کننده، پیامبران و امامان معصوم(عـلیهم السلام) هـستند و اولیـن امامی که در زمان رجعت، پس از امام مهدی)عج) حکومت عدل جهانی را بـر عـهده می گیرد، حضرت امام حسین(ع) است که سال های بسیار حکومت خواهد کرد (مجلسی، 1403: 53/46).
در برخی روایات به طور مـشخص نـام افـرادی که رجعت می کنند ذکر شده است، از پیامبران، حضرت اسماعیل بن حزقیل و دانـیال و یـوشع و عـیسی و خضر و حضرت رسول اکرم)ص) و ائمۀ اطهار)علیهم السلام) و جمعی از اصحاب چون سلمان، مقداد، جابربن عـبدالله انـصاری، مـالک اشتر، مفضل بن عمر و حمران بن اعین و میسربن عبدالعزیز و اصحاب کهف و... ذکر شده اند (همان: 61 و 105و 108 ).
از روایت وارده مشخص مـی شود کـه امر رجعت امام حسین یکی از مسلمات و حتمیات مکتب تشیع است. و همچنین در روایات مـتواتر ایـشان را بـه عنوان اولین رجعت کننده معرفی می کنند. امام صادق (ع) می فرماید:
جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ وَ زَیـدٍ الشـَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا سَمِعْنَاهُ یقُولُ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یکرُّ فِی الرَّجْعَةِ الْحـُسَینُ بـْنُ عـَلِی ع وَ یمْکثُ فِی الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ سَنَةً حَتَّی یسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَینَیه؛
نخستین کسی که زمین بـرای او شـکافته می شود و روی زمین بازمی گردد، حسین بن علی )ع) است و به قدری حکومت می کند که از کثرت سـن ابـروهایش روی دیـدگانش می ریزد (همان: 64).
با توجه به اینکه در اکثر زیارت نامه های معصومین این تعبیر اعتراف و شهادت دادن زائر به رجـعت امـام مـعصوم(ع) وجود دارد، مشخص می شود امامان معصوم در قالب زیارت ها، آموزه هایی همچون آموزه رجعت را بـه شـیعیان خود تعلیم می دادند. البته احادیث و شواهد بر رجعت امام حسین (ع) در مجموعه احادیث واردشده پررنگ تر است.
نـتیجه
آمـوزۀ امامت منصوص یکی از اعتقادات شیعۀ اثنی عشری است. در این اعتقاد امام کـسی اسـت که از سوی خداوند عهده دار هدایت مردم و تـبیین دیـن الهـی است. این امام دارای اوصاف و ویژگی هایی است کـه او را از سـایر مردم ممتاز می کند. شناخت این اوصاف از رهگذر توصیفاتی است که خود امامان مـعصوم از ایـن مقام و جایگاه داشته اند. از مهم ترین مـنابع ایـن توصیف ها، زیـارت نامه های مـعتبر و مـأثوره است. این زیارت نامه های اهل بیت (علیهم السلام) بـه نوعی دائرة المـعارف شیعی محسوب می شوند که حاوی معارف ناب شیعی در حوزه امامت در قالب زیـارات و خـطابات هستند. یکی از این زیارت نامه ها، زیارت امـام حسین(ع) در روز اربعین است کـه از زیـارت نامه های معتبر است. پس از تحلیل فرازهای مـنتخبی از ایـن زیارت نامه پیرامون آموزۀ امامت به دست آمد: امام معصوم حجت الهی بر هـمۀ خـلایق است و زمین هیچ گاه از حجت الهـی خـالی نـخواهد ماند. این حـجت های الهـی برگزیدۀ خداوند هستند تـا بـا اوصافی همانند: علم، حکمت و عصمت خاص چراغ هدایت مردم باشند و آن ها را از جهالت و نادانی بـرهانند. امـامان معصوم میوه و ثمرۀ شجرۀ طیبۀ نـبوت هـستند که ولادتـی پاک داشـته اند و اجـداد و پدران و مادران آن ها از هر بـدنامی و زشتی و پلیدی که موجب نفرت مردم شود، به دور هستند. امامان معصوم بر اساس تصریح زیـارات مـتعدد و سایر روایات نقل شده در منابع روایی مـعتبر، در زمـرۀ رجـعت کنندگان هـستند. از بـین روایات، روایات رجـعت امـام حسین (ع) بیشترین حجم روایی را به خود اختصاص داده است.
منابع
قرآن کریم
ابن طاووس، علی بن مـوسی. (1409ق). إقـبال الأعـمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم؛
ابن فارس، احـمد بـن فـارس. (1414ق). مـعجم مـقاییس اللغـه، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول؛
ابن منظور، محمد بن مکرم. (1404ق). لسان العرب، بیروت: انتشارات دار إحیاء التراث العربی، چاپ چهارم؛
بندر ریگی، محمد. (1371 ش). فرهنگ جدید عربی – فارسی، تـهران: انتشارات اسلامی؛
جوادی آملی، عبدالله. (1381). ادب فنای مقربان، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ اول؛
حر عاملی، محمد بن حسن. (1362). الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، ترجمه احمد جنتی، تهران: نشر نوید، نـرم افـزار کتاب های اسلامی اینترنتی؛
حلی، حسن بن یوسف. (1427ق). الباب الحادی عشر، قم: انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم؛
حلّی، حسن بن یوسف، (1404ق). منتهی المطلب، قم: انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اول؛
راغب اصـفهانی، حـسین بن محمد. (1374ش). ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، مترجم: غلامرضا خسروی، محقق/مصحح: غلامرضا خسروی حسینی، تهران: مرتضوی، چاپ دوم؛
رنجبرحسینی، محمد. (1395الف). «منطق حاکم بـر احـتجاجات امام سجاد (ع) پیرامون نهضت عـاشورا»، پژوهـش نامۀ معارف حسینی، شماره 3، پاییز؛
رنجبرحسینی، محمد. (1395ب). «منطق حاکم بر احتجاجات حضرت زینب (س) پیرامون قیام امام حسین(ع)»، پژوهش نامه معارف حسینی، شماره 4، زمستان؛
سید رضی. (1386). نـهج البلاغه، تـرجمه مرحوم دشتی، قم: انـتشارات نـسیم کوثر، چاپ سوم؛
شیخ طوسی. (1411 ق). مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة؛
طبرسی، فضل بن حسن. (1360). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و مقدمه محمدجواد بلاغی، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چـاپ سـوم؛
فاریاب، محمد حسین. (1391 ش). معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول؛
کلینی، محمد بن یعقوب. (1407). الکافی، به کوشش غفاری علی اکبر و محمد آخوندی، تـهران: دار الکـتب الإسلامیه، چـاپ چهارم؛
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی. (1403). بحارالانوار، تحقیق و تصحیح جمعی از محققان، بیروت: انتشارات دار إحیاء التراث العـربی، چاپ دوم؛
مجلسی، محمدتقی. (بی تا). روضة المتقین، قم: موسسه فرهنگی اسلامی کـوشانپور؛
مـفید، مـحمد بن محمد. (1356). المناسک المزار، مصحح: ابطحی، محمد باقر، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول؛
مفید، محمد بن مـحمد. ( 1413 ). الإرشـاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، چاپ اول؛
مکارم شیرازی و هـمکاران، (1386). یـکصد و هـشتاد پرسش و پاسخ، قم: دارالکتب الاسلامیه.