فردوسی شاعر ملی ایران است. روز 25 اردیبهشت ماه به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر پرآوازه ایرانی نامگذاری شده است. هر ساله در این روز، آیین بزرگداشت وی در ایران برگزار میشود. مقام فردوسی در زنده نمودن تاریخ ایران و داستانهای ملی وحماسی ایران زمین و همچنین دمیدن نفسی تازه به زبان ادب فارسی بسیار شامخ است و به همین سبب او را شاعر ملی ایران خواندهاند.
این را هم بخوانید : شاعران بزرگ ایراندر آسمان هنر و ادب پارسی، ستارگان بیشماری ظهور کرده اند که نام هر یک از آنان بر تارک ادبیات دنیا میدرخشد؛ فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی، چهار ستون ادب پارسی هستند که بدون شک از این میان، فردوسی بزرگترین و تاثیرگذارترین شاعر ایرانی است که آوازه شهرت او نه تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا به عنوان ناجی بزرگ زبان پارسی، پیچیده است.
فردوسی : از تولد تا مرگ
دربار طوس
«حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن» موسوم به ابوالقاسم فردوسی طوسی در حدود سال 330 هجری قمری در طوس خراسان به دنیا آمد. او از خاندان زمین داران اصیل (دهقانان ) بود که به فرهنگ و ادب پارسی عشق میورزیدند و از لحاظ فرهنگی، با فرهنگ و زبان پهلوی و دوران پیش از اسلام ایران به خوبی آشنایی داشتند.
همین امر باعث شد فردوسی در فضایی فرهنگی رشد یابد و آشنایی او با زبان های پهلوی و عربی از یک سو و ذوق و طبع شعر او از سوی دیگر، باعث شد سلاطین ایرانی به او علاقه پیدا کنند. به شکلی که در سی سالگی، او به دربار منصور، فرزند «ابومنصور عبدالرزاق»، حاکم طوس نزدیک باشد. اشعار کوتاهی که از فردوسی در دوران جوانی وی باز مانده است را به این دوران نسبت میدهند.
تجدید حیات ملی و ادبی ایران
در آن دوران، سرزمین کهنسال ایران بتدریج زمینههای استقلال خود را فراهم میآورد و حکومتهای محلی که در مناطق مختلف سرزمین ما بویژه شرق ایران بوجود آمده بودند پرچمدار این نهضت بزرگ، که یکی از بخشهای آن توسعه و غنای زبان فارسی بود، به شمار میرفتند. در راستای این تلاش گسترده برای تجدید حیات ملی و ادبی ایران، در اوسط قرن چهارم هجری قمری «ابو منصور عبدالرزاق» به یکی از مدیحه سرایان مشهور خود «محمد بن احمد دقیقی بلخی» دستور داد تا داستان های ملی و باستانی ایرانی را در قالب کتابی تحت عنوان «شاهنامه» گرد هم آورد.
اما مرگ دقیقی، این اثر را ناتمام گذشت و حکیم ابوالقاسم فردوسی در حدود سن 37 سالگی، به حکم عشق و علاقهای که به زنده ساختن تاریخ کهن و پرافتخار ایران داشت کار سترگ خود را آغاز کرد که تا پایان عمر پرافتخارش نیز تداوم یافت.
نگارش شاهنامه
او نگارش شاهنامه را با داستان هایی از دوران پهلوی نظیر بیژن و منیژه شروع کرد. نگارش اولین نسخه شاهنامه در سال 384 هجری قمری به پایان رسید. این نسخه کوتاه شامل داستان سیاوش، جنگ کیخسرو یا تورانیان و داستان حکومت ساسانیان بود. پس از آن، فردوسی به سرودن شاهنامه ادامه داد و در سال 394، پس از براندازی سامانیان و بر تخت نشستن سلطان محمود غزنوی، تصمیم گرفت این اثر بزرگ را به سلطان محمود غزنوی هدیه کند. سلطان محمود غزنوی که در سال 389 بر تخت سلطنت نشست، میکوشید تا همانند دوره ساسانیان، غالب بخش های ایران را تحت تسلط حکومت مرکزی در آورد. فردوسی نسخه جدید شاهنامه را پس از شش سال تلاش، در شش یا هفت دفتر به دربار سلطان تقدیم کرد. اما به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستان ها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد.
عدم استقبال سلطان از شاهنامه
از دلایل این واکنش، میتوان به اختلاف مذهب فردوسی (پیرو مذهب تشیع) و سلطان (از متعصبین اهل سنت) اشاره کرد. از سوی دیگر، در این نسخه جدید، به داستان پیروزی های ایرانیان بر تورانیان پرداخته شده بود و تورانیان تا حدی به ترک ها تشبیه شده بودند. در نتیجه شاید به مذاق سلطان محمود که یک ترک زاده بود، خوش نیامد. به علاوه، ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.
براساس گفتههای فردوسی که از لابهلای اشعار او مشهود است حکیم در طول این مدت دراز سختیهای فراوانی را متحمل گشت و ضربات فراوانی را هم از جنبه مادی و معیشتی وهم از لحاظ روحی پذیرا گردید که مهمترین آن درگذشت پسر جوان و برومندش بود که پیر طوس را سخت درهم شکست و غمگین ساخت.
پس از آن، فردوسی باز هم به اثر گرانمایه خود پرداخت و بخش هایی را در رابطه با تاریخ ایران و گله و انتقاد از محمود و تلخ کامی از اوضاع زمانه به شاهنامه افزود. اما باز هم تاثیری در سلطان نداشت.
درگذشت ناجی زبان پارسی
فردوسی در سال 411 درگذشت. پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی و نیز مدح او از دلاوری های پهلوانان باستانی، از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند. اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.
آرامگاه فردوسی بین سالهای 1307 تا 1313 به دستور رضا شاه بازسازی شد.
شاهنامه : اثری گرانمایه در پاسداشت زبان پارسی
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
خود فردوسی در شاهنامه، این کتاب را «کتاب زندگی خود» مینامد که تمام عمر خود را تنها با هدف حفظ و پاسداشت زبان فارسی در راه آن فدا کرده است. به همین سبب است که هیچ شاعری به اندازۀ فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است. فردوسی یگانه شاعری است که پس از هزارسال شهرت خود را حفظ کرده و زبان فارسی امروز با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است.
نه میلیون واژه و تنها سیصد و چهل واژه عربی
شاهنامه، افزون بر ویژگی های ادبی خود، سند قومیت و نسب نامه مردم ایران است و ریشه های ایرانیان را تا گذشته های اسطوره ای میبرد . فردوسی با توانایی بی نظیر لغوی خود، یک تنه کار دفاع از زبان و ادب پارسی را بر عهده میگیرد و میکوشد تا حد امکان از واژه های عربی استفاده نکند و در بین نه میلیون واژه ای که به کار برده است، فقط سیصد و چهل واژه عربی به چشم میخورد.
علاوه بر این، شاهنامه تنها از آن جهت مهم نیست که سرگذشتِ ایران قدیم است و داستانها و افسانههای ملّی ما را که نمایندهی فرهنگ ملّی و رسوم و عادات گذشتهی ملت ماست، زنده کرده و درسِ میهن دوستی به خواننده آموخته، بلکه از آن جهت نیز اهمیّت دارد که فردوسی حکمت و اخلاق، راه و رسم زندگی کردن در این جهان را به ما آموخته و ما را به رستگاری راهنمایی میکند.
اخلاق در شاهنامه
آنچه که بیش از همه چیز در شاهنامه به چشم میخورد، اخلاق و ظهور آن در روایات شاهنامه است. درون مایه عشق، نفرت، حسد، پاکدامنی و حضور اخلاق در تمامی رویدادها، نمونه هایی از درگیری های همیشگی در طول بشر بوده که همان درگیری مابین نیک و بد است.
تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد. زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزش های عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان خود را بر سر این کار می نهند.
از نظر تقسیم بندی موضوعی، رویدادهای شاهنامه به سه بخش تقسیم میشود:
بخش اساطیری که از آغاز کار کیومرث تا آخر داستان گشتاسب و خاتمه کار رستم ادامه دارد و سرشار از افسانه های اوستایی است.
بخش حماسی که از آغاز سلطنت بهمن تا آغاز دوره ساسانیان ادامه دارد و علاوه بر این که جنبه های اساطیری در آن دیده میشود، سراسر حماسی است و به دوره پهلوانی هم شهرت دارد.
بخش تاریخی و پایانی، سرگذشت پادشاهان ساسانی است که در آن به حمله اعراب به ایران نیز پرداخته شده است.
اما آنچه که در تمامی این سه بخش دیده میشود، زیبایی های هنری شاهنامه نظیر موسیقی و تصویرسازی است که فردوسی هر دوی این ویژگی ها را به کمال در اثر خود رعایت میکند. فردوسی شاعر نعت پرداز نیست و در شعر او تکلفات بدیع و تصنع راه ندارد. او در حدی متعادل و طبیعی، که باعث زیبایی سخن شود از صنایع معنوی و لفظی سود برده است. در شعر فردوسی، بیشتر آن گروه از صنایع لفظی دیده می شود که در هماهنگی و موزون بودن کلام به کارمی آید.
شاهنامه و تاثیر آن در ادبیات غرب
در طی قرون متمادی، این گنجینه بزرگ، نقش بسیار مهمی در حفظ زبان و ادب پارسی و زبان «دری» داشته است. به طوری که پس از فردوسی، شاعران بسیاری کوشیده اند تا آثار حماسی مشابهی پدید آورند اما موفق نبوده اند.
اما باید دانست که این تاثیر، محدود به کشورهای پارسی زبان نیست و این شاهکار بزرگ، با زیبایی و قدرت روایی اش، سایر ملل را نیز مسحور خود کرده است. چنان که اهمیت این اثر را هم پایه «ایلیاد» و «اودیسه» هومر می دانند و گاها او را «هومر ایرانی» میخوانند. از همین رو در حال حاضر، شاهنامه فردوسی به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و در دسترس علاقندان قرار گرفته است. از جمله این زبان ها میتوان به زبان فرانسوی، انگلیسی، روسی، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی، ارمنی، گرجی، گجراتی، دانمارکی، لاتین، بلغاری و سوئدی اشاره کرد.
معروف ترین برگردان ها
مهم ترین این ترجمه ها، ترجمه «شاک» (Schack) به زبان آلمانی و ترجمه و جمع آوری «ژول مول» (Jules Mohl) به زبان فرانسه بوده است. اما پیش از ترجمه های کامل از این کتاب، شاهنامه توسط مستشرقینی (شرق شناس ها) همچون شوالیه «ژان شاردن» (Jean Chardin)، «سر ویلیام جونز» (Sir William Jones)، هاگمن (E.G.Hageman) و «ترنر ماکان» (Turner Macane) به غرب برده شد و تحت تاثیر آموزه های این اثر حماسی شگرف، شخصیتی چون «ماتیو آرنولد» با الهام از «شاهنامه» داستان «سهراب و رستم» را خلق نمود.
الهام بزرگان غرب از شاهنامه فردوسی
بطور کلی از سده ی هجدهم تا بیستم میلادی، بیش از 500 شاعر غربی را میتوان نام برد که از ادبیات فارسی و شاهنامهی فردوسی اثر پذیرفتهاند. «ویکتورهوگو»، «تورگنیف»، «لامارتین»، «بالزاک» و شمار بسیاری دیگر از بزرگان ادبیات جهان، از راه برگردان شاهنامه به زبانهای اروپایی، با این کتاب بزرگ آشنا شدند. آنها فردوسی را سراینده خردگرایی میدانستند که روح آزادگی به مردم اروپا بخشید. از همین رو بود که در اروپا آثار و نمایشنامههای بسیاری برپایهی داستانهای شاهنامه پدید آمد.
بدین گونه است که فردوسی، این سخن سرای بزرگ ایرانی، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و بر ادب، اخلاق و روحیات حماسی سراسر دنیا تاثیری بی پایان بر جای گذاشته است.