10 سامورایی افسانهای تاریخ ژاپن را بشناسید.
سرزمین کهن ژاپن
اولین چیزی که در مورد فرهنگ ژاپن باید بدانید این است که این سرزمین قدمتی بسیار دیرینه دارد و اولین نشانههای تمدن در ژاپن به 50هزار سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد. در اصل ژاپن با این پیشینهی تاریخی جلوی کشور اصل و نسب داری مثل ما هم یک پیرمرد محسوب میشود. هر یک از دوران تاریخی این کشور برای خودش اسمی دارد و مثلاً از سال 1989 که امپراتور قبلیشان به نام هیروهیتو مُرد تا زمان حال در دورانی به نام “هیسهای” قرار داریم.
بیشتر ساموراییهای مشهور ژاپن بین سالهای 1467 تا 1603 میلادی که ژاپنیها به آن دورهی سنگوکو میگویند (دورهی ارباب رعیتی)، نفس کش میطلبیدند. در این دوره ژاپن به صورت فعلیاش متحد و یکپارچه نبود و هر کسی که یک اصطبل اسب و چند نفر سامورایی داشت برای خودش ریاست میکرد تا اینکه طمع بعضی از این افراد بالا زد و دلشان خواست به قلمرو بقیه پنجول بیندازند. اینطور شد که جنگ داخلی سراسر ژاپن را فرا گرفت و بلا نسبت شما همه مثل سگ و گربه به جان هم افتادند. پس از جنگهای بیشماری که ظرف این 150 سال بین افراد قدرتطلب درگرفت، بالاخره یک نفر آدم باجَنَم پیدا شد که خشتک بقیه را سرشان بکشد و کیمونوی ریاست بر کل ژاپن را بر تن کند.
خدایان روی زمین
تقسیم قدرت در ژاپن دورهی سنگوکو به این ترتیب بوده که ابتدا امپراتور و خاندان سلطنتی ژاپن بهعنوان خدایان روی زمین بر سر مردم ژاپن منت میگذاشتند و خوبهایش را اول سوا میکردند . سپس شوگان یا همان فرماندهی کل نیروها قرار میگرفت که در اصل بالاترین مقام اجرایی در ژاپن به شمار میرفت. در تاریخ ژاپن پیش آمده که شوگانی امپراتوری را از قدرت عزل کند و خودش پشت رُل بنشیند. بعد از شوگان هم دایمیوها یا همان اربابها بودند که بسته به قدرت و ثروتشان تعدادی سامورایی در اختیار داشتند و از رعایای منطقهی خود باج و خراج میگرفتند. این قضایا کم و بیش تا زمان جنگ جهانی دوم ادامه داشت تا اینکه ژاپن وارد جنگ جهانی شد و پس از ماجراهای پِرل هاربر و کامیکازی و بمب اتم مجبور شد تسلیم نیروهای متفقین بشود. در اصل نخستین و تنها باری که ژاپن به اشغال خارجیها درآمده همان ورود نیروهای متفقین پس از جنگ جهانی است. اولین باری که مردم ژاپن صدای امپراتور را شنیدند وقتی بود که او در رادیوی ملی این کشور پیام تسلیم شدن ژاپن در برابر متفقین را قرائت کرد. این واقعه باعث شد تا منزلت خدایی امپراتور در میان انسانها پایان بیابد.
از اصل مطلب که ساموراییها بودند دور نشویم. ساموراییها افراد اخمو، کم حرف و بد اخلاقی بودند که در شمشیرزنی و کتک کاری مهارت ویژهای داشتند و بهجای اینکه مثل بقیه زمین بیل بزنند و گوسفند بچرانند، برای اربابها شمشیر میزدند. یک سامورایی با همهی هارت و پورتش بندهی اربابش بود و وظیفه داشت تا پای جان به اربابش خدمت کند. اگر کسی ارباب را میکشت، آن سامورایی برای حفظ آبرو باید خودکشی میکرد. البته ساموراییهایی هم بودند که عطای ارباب را به لقایش بخشیده بودند و برای خودشان ول میگشتند و برای این و آن به صورت کنتراتی کار میکردند که به آنها دیگر سامورایی نمیگفتند. میگفتند رونین. یعنی آدمکش. و این رونین اصلاً و ابداً کلمهی خوب و شرافتمندانهای نبود.
سخن کوتاه کنیم و برویم به سراغ 10 سامورایی خبیث.
Hōjō Ujitsuna
10- هوجو اوجیتسونا (1487 – 1541)
(ایسه شینکورو)هوجو اوجیتسونا پسر هوجو سون، مؤسس خاندان هوجو بود که خانوادهاش کنترل قسمت عظیمی از منطقهی کانتو، پر جمعیتترین جزیرهی ژاپن در دوران سنگوکو را در دست داشت. اوجیتسونا در دوران سنگوکو بدنیا آمده بوده و از وقتی چشم باز کرد تا 60 سال پس از مرگش در ژاپن فقط جنگ بود و خونریزی. وقتی اوجیتسونا در سال 1524 کنترل قلعهی اِدو را به دست گرفت، جنگ سهمگینی با خاندان اوئهسوگی به راه انداخت که این جنگ یکی از حادثههای مهم در تاریخ قرون وسطی ژاپن به شمار میرود. او اعتبار خاندانش را در منطقهی کانتو افزایش داد و تا زمان مرگش در سال 1541 خاندان هورا به یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین خانوادههای کشور ژاپن تبدیل کرد.
مقالات مرتبط:
Hattori Hanzō
9- هاتوری هانزو (1542 – 1596)
هانزوی شیطانی
البته این لقب صرفاً برای ستایش تواناییهای ترسناک هاتوری هانزو ساخته نشده بلکه برای تمایز بخشیدن او از واتانابه هانزو، دیگر نینجای آن زمان هم ساخته شده است. هاتوری هانزو بهعنوان یک رهبر مقتدر که 200 سامورایی خشمگین را زیر دست خود رهبری میکرد در ژاپن بسیار معروف است.
اگر از طرفداران فیلمهای کوئینتین تارانتینو باشید این اسم به گوشتان آشناست. استاد شمشیرزنی در فیلم بیل را بکش از روی هاتوری هانزوی واقعی الهام گرفته شده است.
کسی چیز خاصی دربارهی زندگی هاتوری هانزو در سنین جوانی نمیداند، اما مورخان نوشتهاند که او در سال 1542 بدنیا آمده است. هانزو خیلی زود مبارزه با شمشیر را آموخت و در 16 سالگی برای اولین بار شمشیرش تشنهاش را با خون جنگجویان آب داد. او استعداد زیادی در شمشیرزنی داشت و با هر مبارزه پیشرفت میکرد. هانزو به توکوگاوا ایاسو وفادار بود و چندین بار جان این مرد را نجات داد. توکوگاوا بعداً تبدیل به شوگان ژاپن شد و پایههای حکومت شوگانی او که در قلعهی اِدو مستقر کرده بود 250 سال ژاپن را اداره کرد. از 1603 تا 1868٫ مقام هاتوری هانزو بهعنوان اسطورهی دلاوری و وفاداری در بین ساموراییها در ژاپن محفوظ است و جزو معدود افرادی است که اسم او را بر روی دروازه قصر امپراطوری ژاپن نوشتهاند.
Uesugi Kenshin
8- اوئهسوگی کنشین (1530 – 1578)
اژدهای اِچیگو
اوئهسوگی کنشین فرماندهی جنگی قدرتمندی بود که در دوران جنگ داخلی ژاپن رهبری خاندان ناگائو را به عهده داشت. او یکی از نوابغ نظامیگری بود و توانایی بسیار بالایی در هدایت نیروهای جنگی داشت و پیروزیهای بسیار زیادی را در میدان جنگ بدست آورد و سران بسیاری از لشکرها را از دم تیغ گذراند. در یکی از نبردها، جنگجویان ارباب فانایوشی، ساموراییهای کنشین را به محاصره درآورند اما کنشین تسلیم نشد و با استفاده از هوش و درایت خود موفق شد خود و افرادش را از محاصره خارج کند و سر فانایوشی را از گردنش جدا کند.
داستان نبردهای او با تاکدا شینگن، یک جنگسالار قدرتمند دیگر، یکی از معروفترین داستانهای مربوط به زمان سنگوکو است. بین نیروهای این دو 14 سال جنگ در گرفت و دو نفر چندین بار با یکدیگر به صورت تن به تن تا سر حد مرگ مبارزه کردند. بالاخره کنشین در سال 1578 مُرد. علت مرگ او ناشناخته باقی ماند اما بعضی از تاریخ نگاران اعتقاد دارند که علت مرگ او سرطان معده بوده است.
Shimazu Yoshihisa
7- شیمازو یوشیهیسا (1533 – 1611)
شیمازو یوشیهیسا جنگسالار دیگری بود که او هم در دوران سنگوکو زندگی میکرد. نکتهی جالب در مورد او این بود که با دختر پدربزرگش ازدواج کرد، یعنی با عمهی خود.
یوشیهیسا در جوانی تمرینهای زیادی کرد تا به یک فرماندهی نظامی کارآمد تبدیل شود و به همراه برادرانش موفق شد تا قسمت زیادی از منطقهی کیوشو را به تصرف در آورد. موفقیتهای بیشمار او در جنگ موجب شد تا ساموراییهای تحت فرمانش قسم شمشیر بخورند که تا ابد در خدمتش بمانند. کسانی که بدون کوچکترین ترسی، در میدان نبرد برایش شمشیر میزدند. یوشیهیسا اولین کسی بود که توانست کل منطقهی کیوشو را قبل از نابود شدن توسط تویوتومی هیدهیوشی و ارتش 200 هزار نفریاش زیر یک پرچم متحد کند.
Mori Motonari
6- موری موتوناری (1497 – 1571)
سامورایی شاعر
موری موتوناری از گمنامی محض برخواست و هدایت چندین خاندان بزرگ ژاپن را در دست گرفت و به یکی از قدرتمندترین و ترسناکترین جنگسالاران دورهی سنگوکو تبدیل شد. او به یکباره وارد عرصهی قدرت شد و رقیبانش را یکی پس از دیگری در میدان جنگ از پا در آورد تا جاییکه از 11 منطقهی چوگوکو کنترل 10 تای آنها را بدست گرفت. خیلی از پیروزیهای افسانهای موتوناری در حالی بدست آمد که نیروهای حریف از نیروهای او بزرگتر بودند و شهرت موتوناری به همین است. موری موتوناری علاوه بر مهارت در فنون رزمی انسان متفکر و با ذوقی بود و شعر میسرود.
قضیه نصیحت موتوناری به سه پسرش برای متحد باقی ماندن، بسیار معروف است. این پند و اندرز که بعضیها آنرا به لقمان حکیم نسبت میدهند در واقع متعلق به یک سامورایی است. موتوناری سه پسرش را فرا میخواند. ابتدا یک تیر و کمان را در دست میگیرد و آنرا از وسط میشکند. سپس سه تیر و کمان بر میدارد تا آنها را بشکند اما نمیشکنند. آنگاه او به پسرانش میگوید اگر متحد بمانید نمیشکنید.
Miyamoto Musashi
5- میاموتو موساشی (1584 – 1645)
رونین ولگرد
استاد بلامنازع شمشیر سامورایی. میاموتو موساشی از آن کسانی بود که درحین مبارزه بعد از رد و بدل شدن چند ضربهی سریع شمشیر، وقتی حریفش میخواست به او فحش خار مادر بدهد ناگهان متوجه میشد که خط قرمزی بر روی گردنش افتاده و بعد از چند ثانیه سرش از روی تنش لیز میخورد و جلوی پای موساشی کف زمین میافتاد. موساشی یک رونین بود (سامورایی بدون ارباب) که در دورهی سنگوکو زندگی میکرد و از این نظر مقام شایستهای در بین ساموراییها نداشت.
او مبدع سبکی از مبارزه در کنجوتسو (هنر شمشیرزنی) به نام نیتنایچی (جفت بهشت) بود. تکنیک ابداعی او شامل به دست گرفتن 2 شمشیر در دست و استفادهی همزمان از هر دوی آنها بود. بر اساس داستانها، او در سرتاسر ژاپن قرون وسطی سفر کرد و صدها مبارزهی تن به تن را بُرد. میگویند موساشی یک بار وارد یک مدرسه شمشیرزنی شده و یک تنه همهی حریفانش را شکست داده و بدون اینکه به او خال بیفتد از آنجا خارج شده است. موساشی به عنوان سرباز در چندین جنگ هم شرکت کرد و با شمشیرش سرهای زیادی را از بدنهایشان جدا کرد.
با این حال این سامورایی متفکر بزرگی نیز محسوب میشد و هنوز که هنوز است ایدهها و افکارش در ژاپن مدرن نیز در بین مردم نقل میشود. اکنون از او عمدتاً بهعنوان نویسندهی ” کتاب پنج حلقه ” یاد میشود. کتابی دربارهی استراتژی و مفهوم فلسفی نبرد سامورایی.
میاموتو موساشی علاوه بر ساموراییگری، به هنر نقاشی هم علاقهی شدیدی داشت و از او آثاری هم به جا مانده است. من جمله تصویری که از چهرهی خودش کشیده است. موساشی محبوبیت زیادی در ژاپن کنونی دارد و فیلمها و سریالهای زیادی از زندگی او ساخته شده است.
Toyotomi Hideyoshi
4- تویوتومی هیدهیوشی (1536 – 1598)
تویوتومی هیدهیوشی را یکی از پدران بنیانگذار ژاپن میدانند، زیرا او یکی از 3 مردی بود که اعمالشان منجر به اتحاد ژاپن و پایان یافتن دوران خونین سنگوکو شد. هیدهیوشی در جوانی بهعنوان یک رعیت فقیر در صف مردان اودا نُبوناگای قدرتمند بود و با تیزهوشی خود را به نُبوناگا نزدیک کرد تا جایی که زمانی مقام “حمل کنندهی دمپایی ارباب” را به او دادند. اما ماجرا برای مرد زیرک ژاپنی به اینجا ختم نشد. هیدهیوشی پس از رشادتهای فراوانش به درجهی سامورایی رسید و به مشاور نُبوناگا مبدل شد تا حدی که پس از مرگ اربابش جانشین او شد و شروع کرد به پایهریزی ساختار اجتماعی فرهنگی کشور ژاپن. چیزی که تا 250 سال بعد بر جای خود باقی ماند. او حمل شمشیر را برای افرادی که سامورایی نبودند ممنوع کرد و شمشیرها را از سرتاسر کشور جمع کرد تا شمشیر فقط به طبقهی سامورایی اختصاص داشته باشد. هر چند که اینکار موجب شد قدرت نظامی به دست طبقهی سامورایی بیفتد اما از طرفی بزرگترین گام به سوی صلح و پایان دورهی سنگوکو به شمار میرفت.
Takeda Shingen
3- تاکدا شینگن (1521 – 1573)
سامورایی غول پیکر
میتوان به جرأت گفت که تاکدا شینگن خبیثترین ژنرال سامورایی دورهی سنگوکو بود. او بهعنوان اولین فرزند پسر و وارث خاندان تاکدا بدنیا آمد، اما بعد از اینکه فهمید پدرش میخواهد برادر دیگرش را جایگزین خود کند، در یک کودتای بدون خونریزی قدرت را از پدر خود به زور گرفت.
از آن به بعد شینگن به دنبال گسترش قلمرو خاندان خود به این سو و آن سو لشکرکشی کرد و با زور شمشیر مناطق زیادی را تحت سیطرهی خود در آورد. اما این چیزها شینگن را راضی نمیکرد. او به دنبال کل ژاپن بود. از این رو شینگن با خیلی از خانوادههای قدرتمند دیگر متحد شد و شروع به پیشروی در سرزمینهای خارج از قلمروی خود – منطقهی کای – کرد. شرح جنگهایی خونباری که او در آنها پیروز شده بسیار طولانی است. سهمگینترین جنگهای شینگن با اوئهسوگی کنشین بود که در 14 سال 5 بار روبروی همدیگر صف آرایی کردند اما پس از آخرین نبرد هیچ کدام از پس دیگری برنیامد.
با این حال تنها کسی که قدرتش با قدرت اودا نُبوناگا برابری میکرد تاکدا شینگن بود. او از معدود افرادی بود که در شاخ به شاخ مستقیم با اودا نُبوناگا، او و جنگجویانش که در حال تصرف سریع مناطق بزرگی از ژاپن بودند را به شدت در هم کوبید.
دشمنان شینگن تنها نبوناگا و کینشن نبوند. چندین دسیسه برای کشتن و خلع کردن شینگن از قدرت به وقوع پیوست تا جاییکه او پسرعمویش را به جرم خیانت به خود اعدام کرد. چندی بعد پسرش نیز به او خیانت کرد که او را هم کشت. شینگن در سالهای آخر عمرش به امورات داخلی قلمرو تحت تصرفش پرداخت و از جمله این اقدامات ساختن سد بر روی رودخانه فوجی بود که یکی از بهترین زیرساختهای آن موقع محسوب میشد و نشان از درایت بالای شینگن داشت.
او در سال 1573 بر اثر بیماری مرد. بسیاری از مورخان میگویند اگر شینگن نمرده بود، شاید اودا نُبوناگا هیچوقت به قدرت نمیرسید.
Oda Nobunaga
2- اودا نُبوناگا (1534 – 1582)
هِگِمون – ارباب قلمروها
اودا نُبوناگا بنیانگذار ژاپن است. او کسی بود که توانست نقاط مختلف مملکت شورشزدهی ژاپن را فتح کند و همه را تحت لوای سرزمین آفتاب تابان متحد کند. او اولین جنگسالاری بود که قلمروی وسیع خود را تحت یک نام واحد به کنترل درآورد و خاندان و ساموراییهای تحت فرمانش را در اواخر دوران سنگوکو رهبری میکرد. نُبوناگا تا 1559 توانسته بود تمامی رقبای خود در منطقهی اوواری را از بین ببرد و قدرت را یک تنه بدست بگیرد. سپس او تصمیم گرفت که پا را فراتر بگذارد. از آن به بعد 20 سال طول کشید تا نُبوناگا بهعنوان قدرتمندترین جنگسالار ژاپن به قدرت برسد.
از میان کل سرداران جنگی ژاپن در دورهی سنگوکو تنها معدود افرادی مثل تاکدا شینگن توانسته بودند در برابر نبوغ نظامیگری و استراتژیهای جنگی منحصربهفرد او موفقیتی کسب کنند. مابقی را سگ کُش کرده بود. البته نُبوناگا خوش شانس هم بود که خطرناکترین رقیبش شینگن قبل از او ریغ رحمت را سر کشید و عرصه را برای جولان او خالی گذاشت.
در 1582، نُبوناگا که در بالاترین موقعیت قدرت خود قرار داشت، در طی کودتای ژنرال خائن خودش، آکِچی میتسوهید، از قدرت به زیر کشیده شد. او که بعد از کودتا به داخل معبد هونوجی در کیوتو پناه برده بود دست به عمل آئینی سپوکو1 زد و جان خود را گرفت و جای خود را به یار وفادارش تویوتومی هیدهیوشی داد.
توضیح 1: سپوکو آئین خودکشی مخصوص ساموراییهاست که در طی آن با شمشیر شکم خود را شکاف میدهند و دل و رودهی خود را با دست بیرون میکشند و روی زمین میریزند تا بمیرند.
Tokugawa Ieyasu
1- توکوگاوا ایاسو
شوگان مخوف
توکوگاوا ایاسو غول آخر ساموراییهاست. هر چند که او مثل بقیهی ساموراییهای همدورهی خود فتوحات متعددی در میدان نبرد نداشت اما در انتهای دورهی سنگوکو تنها سامورایی نامدار زندهای بود که شمشیرش از دستش نیفتاده بود. ایاسو خاندان توکوگاوا را با اودا نُبوناگا متحد کرده بود، اما پس از مرگ نُبوناگا، خلاء قدرت ایجاد شد. با وجودیکه تویوتومی هیدهیوشی جانشین نُبوناگا شد، اما او تنها برای مدت کوتاهی توانست بر تمام قلمروی ژاپن حکمرانی کند.
از 1584 تا 1598 نیروهای توکوگاوا ایاسو به جان ارتش هیدهیوشی افتادند تا کنترل ژاپن را در دست بگیرند. در 1598 هیدهیوشی بر اثر بیماری جان خود را از دست داد و پسر 5 سالهاش را بهعنوان جانشین از خود باقی گذاشت. در 1600 در طی نبرد معروف سکیگاهارا، نیروهای توکوگاوا آخرین ضربهی مرگبار را به باقیماندهی نیروهای متحد اودا و تویوتومی وارد کردند و کارشان را یکسره کردند.
ایاسو تبدیل به اولین شوگان خاندان توکوگاوا شد. خاندانی که توانست قدرت را تا سال 1868 حفظ کند. به قدرت رسیدن خاندان توکوگاوا باعث شد آیندهی این کشورشکل دیگری به خود بگیرد زیرا در طی دوران 250 سالهی قدرت توکوگاوا، کشور ژاپن با پیش گرفتن سیاست ساکوکو ارتباط خود با بقیهی دنیا را قطع کرد.
علامت مخصوص حاکم بزرگ توکوگاوا. احترام بگذارید.