سرویس سبک زندگی فردا: در این مقاله به نقل از پرسمان، به این سوال پاسخ خواهیم داد که چگونه میتوانیم خدا را برای یک فرد کافر اثبات کنیم.
برهان وجوب و امکان ( The Argument from Contingency)
یکى از براهین پرآوازه و استوار فلسفى بر وجود خدا برهان وجوب و امکان است. این برهان از حکیمان مسلمان برآمد و در میان آنان بالید، سپس به فلسفه غرب راه یافت و سومین دلیل از براهین پنجگانه کیهانشناختى شد که «توماس آکویناس»(1) در «خلاصة الکلام»(2) گردآورده است.
گفته شده است مبتکر این برهان فیلسوف نامآور و مدقق کمنظیر ابونصر فارابى است. سپس وارد آثار ابن سینا گردید. پس از وى امام محمدغزالى آن را در «مقاصد الفلاسفه» و «تهافت الفلاسفه» آورد و مورد نقادى قرار داد. ابن رشد اندلسى از طریق نگاشتههاى غزالى این برهان را دریافت و با ترجمه آثار ابن رشد(3) به زبان لاتین دلیل فوق در جهان غرب منتشر گردید. عبدالرحمن بدوى بر آن است که آکویناس آن را از فارابى اخذ نموده(4) ولى کاپلستون مىگوید که وى از ابن میمون(5) و او از ابن سینا اخذ نموده و بسط داده است.(6)
بر اساس آنچه گفته شد احتمالاً روند پیدایش، ورود و گسترش این برهان در فلسفه غرب به صورت زیر است:
[فارابى __ ابن سینا __ غزالى __ ابن رشد __ ابن میمون __ آکویناس __ فلسفه جدید غرب]
تقریرهاى برهان
برهان وجوب و امکان در میان اندیشمندان مسلمان تقریرهاى متفاوتى یافته و به برهانهاى متعددى تقسیم میشود. این براهین که غالباً از استوارى چشمگیرى برخوردارند هر یک بر دیگرى امتیازاتى دارد.
1) در برخى از این براهین وجود خدا به طور مستقیم اثبات مىشود و در بعضى از طریق برهان خلف.
2) برخى ابتداء وجود ممکن را پذیرفته و با اثبات نیازمندى آن به علت به وجود خدا منتهى میشود، بعضى دیگر با پذیرش اصل واقعیت خارجى و تحلیل آن به وجود واجب میرسد.
3) برخى در استدلال بر وجود خدا استحاله تسلسل را مقدمه قرار داده، و بعضى دیگر از چنین مقدمهاى بینیاز است.
4) نمونههایى از برهان فوق متکى به وحدت شخصى جهان است و دیگر گونهها بر آن مبتنى نیست.(7)
برهانهاى وجوب و امکان نه آخرین برهان فلسفه اسلامى بر وجود خدا است و نه برترین آنها؛ در عین حال تقاریر این برهان از شاهکارهاى شگفتانگیز و تحسینآمیز این فلسفه است. جهان غرب اگر چه برهان وجوب و امکان را از حکیمان مسلمان دریافت، اما نه تنها با گونههاى متنوع آن آشنا نشد، بلکه برهان نقل شده از آکویناس و نقض و ابرامهاى غربیها بر آن، حکایت از کژ فهمى و تقریر نادرست آن دارد. در عین حال عمدهترین تقریرهاى برهان وجوب و امکان در فلسفه و الهیات غرب عبارتند از تقریر توماس آکویناس و تقریر گوتفرید ویلهلم لایب نیتز.(8)
یکى از تفاوتهاى اساسى برهان وجوب و امکان در فلسفه اسلامى و در بیان نو توماس گرایان غرب این است که برهان امکان در تفکر نخست جدا از قاعده علیت نیست، اما برخى از اندیشمندان غربى کوشیدهاند آن را از جریان علیت جدا ساخته و خدا را به عنوان «تبیین»(9) و تنها راه توضیح معقول جهان - نه علت و آفریننده آن - معرفى نمایند.
اکنون با توجه به اینکه اندیشمندان غرب ابتداء از طریق برهان سینوى با برهان وجوب و امکان آشنا شدند، در دو مرحله به بیان تقریر ابن سینا میپردازیم.
مرحله 1. مبادی برهان وجوب و امکان
ابتدا برخی مبادی و مقدمات آن را، به اختصار، توضیح دهیم.
الف. تعریف واجب الوجود و ممکن الوجود:
یکی از مبادی برهان وجوب و امکان، تعریف دو مفهوم «واجب» (یا واجب الوجود) و «ممکن» (یا ممکن الوجود) است. برای توضیح این دو مفهوم میتوان گفت: هر موجودی که نسبت آن با وجود در نظر گرفته شود، از دو حال خارج نیست: یا اتصاف او به «وجود» ضروری است به گونهای که اساسا انفکاک وجود از آن قابل تصور نیست و یا آن که، اتصاف او به وجود ضرورتی ندارد و میتوان تصور کرد که رابطه آن با وجود گسسته شود.
به موجود اول، که وجود برای آن ضرورت دارد، واجب الوجود و به دومی، ممکن الوجود گفته میشود. برای نزدیک شدن مطلب به ذهن می توان از این تشبیه استفاده کرد: رابطه واجب الوجود و ممکن الوجود با وجود شبیه رابطه شکر و آب با شیرینی است؛ شیرینی شکر از آن هرگز جدا نمی شود و «شکر غیر شیرین» قابل تصور نیست، اما آب میتواند شیرین باشد یا نباشد و برای شیرین شدن لازم است شیرینی از خارج به آن افزوده شود.(11)
در نظر متکلمان و فیلسوفان اسلامی، واجب الوجود همان خداوند است و سایر موجودات، همگی ممکن الوجودند.
ب. اصل علیت:
از دیگر مبادی و مقدمات برهان وجوب و امکان اصل علیت است. با توجه به تعریفی که از واجب و ممکن ارائه شد، مفاد اصل علیت آن است که «هر موجود ممکنی نیازمند علت است». بر این اساس، قانون علیت قضیهای عقلی و بدیهی است که تصور موضوع و محمول آن برای تصدیق آن کفایت میکند. توضیح آنکه، شیء ممکن شیئی است که وجود برای آن ضرورتی ندارد و به عبارتی، نسبت آن با وجود و عدم یکسان است؛ یعنی، میتواند باشد و میتواند نباشد. بنابراین، چنین شیئی برای آنکه وجود پیدا کند نیازمند مرجح است (یعنی، شیئی که سبب ترجیح وجود او بر عدمش گردد) و این مرجح، همان علت است.
بنابراین، هر موجود ممکنی، برای آنکه وجود یابد نیازمند موجود دیگری است که او را ایجاد کند و به او وجود بخشد. بر این اساس، میتوان تعریف دیگری از واجب و ممکن ارائه داد: موجود ممکن، موجودی است که وجودش وابسته به غیر (یعنی علت) است ولی واجب الوجود موجودی غیر وابسته است.
ج. امتناع تسلسل:
از دیگر مقدمات پارهای از تقریرهای برهان وجود و امکان، ممتنع بودن تسلسل علل فاعلی است. مقصود از تسلسل آن است که سلسله علتها و معلولها تا بی نهایت پیش رود و هیچ گاه به یک علت نخستین ختم نشود. به عبارت سادهتر، تسلسل آن است که موجود «الف» معلول «ب» و «ب» معلول «ج»، و «ج» معلول «د» و... باشد و این سلسله هیچ گاه پایان نپذیرد. براساس اصل امتناع تسلسل، وجود چنین سلسله نامتناهی ای محال است. برخی از حکما امتناع تسلسل را بدیهی میدانند و برخی دیگر، برای اثبات آن از براهین عقلی مدد میگیرند.(12)
د. امتناع دور:
مقصود از «دور» آن است که شیئی، با یک یا چند واسطه، علت خودش باشد. دور را در صورت اول، یعنی آن که شیء با یک واسطه علت خود باشد، «دور صریح» و در صورت دوم، یعین آنکه با چند واسطه علت خود باشد، «دور مضمر» مینامند. بنابراین، این فرض که «الف» علت «ب»، و «ب» علت «الف» باشد، دور صریح است، اما این فرض که «الف» علت «ب» و «ب» علت «ج» و «ج» علت الف باشد، دور مضمر است. امتناع دور، در هر دو صورت یاد شده، امری مسلم و روشن است.(13).
مرحله 2. تقریر برهان وجوب و امکان
پس از توضیح برخی مبادی برهان وجوب و امکان، اینک به تقریر این برهان میپردازیم:
تردیدی نیست که در جهان هستی، فی الجمله، موجودی هست که میتوانیم از آن سخن بگوییم.(14)
این موجود یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود (و فرض سومی در کار نیست). به عبارت دیگر، موجود مفروض یا در وجود خویش، به غیر خود وابسته است (ممکن الوجود) یا در وجودش وابسته به غیر خود نیست (واجب الوجود). در صورت دوم، وجود واجب الوجود (یا همان خداوند) ثابت می شود.
در صورت اول، یعنی اگر موجود مفروض ممکن الوجود باشد، بنابر اصل علیت، نیازمند علت خواهد بود. حال اگر علت مزبور، خود ممکن الوجود و معلول علت سومی باشد و این سلسله تا بینهایت ادامه یابد، لازم می آید که تسلسل رخ دهد در حالی که گفتیم تسلسل امری محال و ممتنع است.
احتمال دیگر آن است که ممکن مفروض، بیواسطه یا با واسطه، معلول علتی باشد که خود معلول آن موجود ممکن است. این احتمال نیز باطل است زیرا مستلزم «دور» می باشد و همانگونه که گفتیم، وقوع «دور» نیز، مانند تسلسل، عقلا ممتنع است.
بدین ترتیب، تنها احتمالی که باقی میماند آن است که موجود ممکن مورد بحث ما، بی واسطه یا با واسطه، معلول علتی باشد که آن علت، معلول شیء دیگری نیست. در این صورت، علت مزبور واجب الوجود است و بار دیگر وجود واجب الوجود ثابت میشود. بنابراین، چکیده این برهان آن است که:
1. یقینا در جهان خارج موجودی هست.
2. این موجود - اگر واجب الوجود باشد، مطلوب ما ثابت می شود.
اگر ممکن الوجود باشد، با توجه به نیازمندی آن به علت و با توجه به امتناع تسلسل و دور، به موجودی نیاز دارد که وجودش معلول غیر خود نباشد و چنین موجودی، همان واجب الوجود است.
ارزیابى:
1. مقدمه نخست یعنى قبول واقعیتى در جهان بدیهى و بینیاز از استدلال است، بلکه همچون استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین هر گونه دلیل آورى بر آن مبتنى بر پذیرش آن در مرتبه پیشین است.
2. مقدمه دوم نیز قطعى و غیرقابل تردید است، زیرا تقسیم ثنایى منطقى و به اصطلاح منفصله حقیقیه است که بازگشت به نفى و اثبات میکند. موجود مفروض در مقدمه نخست لا محاله یکى از دو حالت یاد شده را داراست و وجه سومى متصور نیست. پس نه چیزى جامع هر دو تواند بود و نه چیزى خارج از آن دو.
بنابراین هر موجودى یا وابسته به غیر نیست یعنى واجب بالذات است و یا وابسته به غیر است و وجود خود را وامدار دیگرى (ممکن الوجود) است. در صورتى که موجود مورد نظر از قسم نخست باشد مطلوب ثابت است و نتیجه حاصل. و اگر به گونه دوم باشد، استدلال ادامه مییابد.
3. اگر موجود مفروض ممکن الوجود باشد محتاج علت است، چرا که ممکن در ذات خود به وجود و عدم نسبت مساوى دارد؛ لاجرم وجود آن مستند به علت است. اما علت آن چیست؟ در اینجا چهار فرض بیشتر متصور نیست:
(1) خودش علت خود باشد (تقدم شیء بر خود و تناقض)
(2) معلول علتى باشد که آن در وجود خود مستقیم یا غیر مستقیم معلول همین موجود مفروض است. (دور)
(3) معلول علتى باشد که آن نیز معلول موجود سومى است و همینطور سلسله علل ممکن الوجود تا بینهایت ادامه یابد، بدون آنکه به واجب الوجود بالذات منتهى شود. (تسلسل)
(4) به واجب الوجود بالذات منتهى شود.
در اینجا باید توجه داشت که:
(1) اصل نیازمندى ممکن به علت بدیهى است چنانکه در بحث از قاعده علیت گذشت.
(2) فرض اول و دوم دور است و استحاله آن بدیهى ثانوى است، چرا که موجب تقدم شیئى بر نفس و تناقض میشود.
(3) فرض سوم نیز محال است و براهین قاطع بر استحاله آن وجود دارد. پس:
(4) تنها فرض خردپذیر و قابل قبول این است که سلسله ممکنات به واجب الوجود بالذات ختم مبشود.
----------------------
پی نوشت ها:
1) St. Thomas Aquinas (م 4721-5221)
2) Aquinas, T., "The Summa Theologica".
3) Averroes (م 6211-8911)
4) بدوى، عبدالرحمن، موسوعة ا لفلسفه، ج 2، ص 102، بیروت، المؤسسة العربى، 1984 م.
5) Maimonid (م 5311-4021)
6) Copleston, "A History of Philosophy", Vol. 11. P. 143, New york Doubleday, 5891.
7) جهت آگاهى از تقریرهاى مختلف برهان نزد اندیشمندان مسلمان نگا:
(1) حسین زاده، محمد، فلسفه دین، صص266-303 قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1376.
(2) جوادى، محسن، درآمدى برخداشناسى فلسفى، صص 91-122 قم: معارف، چاپ اول، 1375.
8) Liebnize. (م 6461-6167)
9) Explanation.
10) این تقریر، به برهان سینوی شهرت دارد از آن رو که مبتکر آن ابن سیناست. پس از ابن سینا و به خصوص در دوران نزدیکی فلسفه به کلام، این برهان - یا تقریرهای مشابه با آن - به حوزه کلام نیز راه یافت. گفتنی است که این برهان بر برخی اصول و مقدمات فلسفی استوار است که فهم آن برای درک این برهان لازم است. ما میکوشیم مقدمات مزبور را به ساده ترین وجه ممکن بیان کنیم.
11) تعریفی که در اینجا ارائه شد، تعبیری ساده از واجب و ممکن است. برای مطالعه عمیق تر می توان به منابع فلسفی در بحث «مواد ثلاث» مراجعه کرد.
12) بنگرید به جوادی، محسن، درآمدی بر خداشناسی فلسفی، صص 77-66.
13) در مقام بیان امتناع دور گفته میشود که هر علتی بر معلول خود مقدم است و لذا، فرض «دور» مستلزم آن است که شیئی بر خود مقدم باشد و لازمه این فرض، اجتماع نقیضین است.
14) اصل وجود واقعیت خارجی که گاه از آن به رئالیسم یا واقع گرایی تعبیر می شود، از بدیهیترین اصولی است که پایه بسیاری از علوم و قضایا را تشکیل میدهد و جز گروه معدودی از شکاکان، کسی در صحت آن تردید ندارد.