تماشای آثار زنده یاد علی حاتمی در این سال ها برایم بیش از یک جور فیلم دیدن صرف و یا سرگرمی بوده، تماشایی از جنس مکاشفه هم زمان تصویر و کلام.
سینماسینما، نیروان غنی پور: هم زیستی با شخصیت های آشنا با رنگ و بویی ایرانی. گشت و گذار لذّت بخش در کوچه پس کوچه های جهانی که آفریننده اش دست به آفرینشی تکرارناپذیر با اندیشه و آگاهی زده است. به همین دلیل لحظه لحظه آثار این فیلمساز مؤلف در من رسوب کرده و درک نموده ام. سینمای حاتمی از همان نخستین فیلم یعنی «حسن کچل» تا آخرینش «دلشدگان» محل بحث و گفت و گوهای بسیاری میان منتقدان و صاحبنظران سینما از همان اواخر دهه چهل تا به امروز بوده و در این میان مخالفان سرسختی نیز بوده اند که بیشترین حملات را بر پیکره سینمای اش وارد کرده اند. به شخصه در گذر این سال ها همواره پاسخی برای اشکالات مطرح شده این مخالفان داشته ام هر چند که به تجربه قانع نمودنشان کاری سخت و حتا محال است!. برای نمونه این افراد حاتمی را به فتیشیسم افراطی (شیء پرستی) در آثارش متهمّ می کنند و این در حالی است که فیلمساز برای ساخت جهان مدنظرش در فیلم ناگریز از بکارگیری ابزار و اشیاء است تا در بافت تصویر و داستان اثر قرار گیرد برای مثال استفاده شایسته از ادوات و آلات خطاطی در تیتراژ ابتدایی «هزاردستان» یا دقت در نمایش ابزار صحافّی در دکّان ابوالفتح صحاف. اشکال غالب دیگر این افراد بر شیوه روایت سینمایی حاتمی است که معتقدند از لحاظ تصویری با فقر و ضعف همراه بوده و بیشتر از لحاظ دیالوگ گویی یا به تعبییری با کلّه های سخن گو مواجه است. در پاسخ به این اشکال تنها اکتفا می کنم به سکانس درخشان حضور مادر در حیاط خانه – در فیلم «مادر» – زمانی که پسرش (با بازی اکبر عبدی) چادر را گرفته، می بوید و چادر را گویی جزئی از وجودش شده در آغوش می گیرد. معتقدم این سکانس از لحاظ حسیّ تصویری ترین تصویر ثبت شده در سینمای ایران است تازه کلمه ای دیالوگ هم ندارد!. البته از این نکات و ظرایف در سینمای حاتمی به وفور دیده می شود و بی تردید یکی از این جنبه های منحصر به فرد بحث دوبله فارسی است که در آثار فیلمساز ما تبدیل به «هنر دوبلاژ» می شود که در این میان، یکی از ویژگیهای مهجور ماندهی این سینما که تاکنون به طورکامل و موشکافانه به آن پرداخته نشده موضوع همین موضوع دوبله بوده که فراتر از صداگذاری یا نوعی فارسیگویی صرف، تبدیل به نوعی «شخصیت» شده است. ایده پرداخت به این موضوع ده سال پیش در زمان برگزاری بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر شکل گرفت جایی که در بخش جنبی جشنواره بخشی را به تقدیر و بررسی سینمای علی حاتمی اختصاص دادند و بالطبع مقادیر زیادی مقاله و یادداشت در رابطه با این موضوع در مطبوعات به چاپ رسید. درباره همه چی نوشته شده بود جز نقش پر رنگ دوبلاژ در آثار نامبرده. بر آن شدم که به جای نوشتن مقاله، گفت و گویی را با دو استاد مسلّم دوبله – منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب – در این باره ترتیب دهم. موضوع را با تعدادی از همکاران در میان گذاشتم و آنان استقبال کرده و مرا هر چه بیشتر ترغیب به این مهم کردند.هر چند تعدادی هم بودند که سرانجامی در این کار نمی دیدند و این نکته را گوشزد می کردند که این دو نفر به دعوتت پاسخی نخواهند داد و شاهد این مدعا را تاریخ مطبوعات سینمای ایران می دانستند که هیچ گاه گفت و گویی دو نفره از این دو استاد را به خود ندیده است. خوشبختانه با اولین تماس و مطرح کردن موضوع گفت و گو، هر دو عزیز درخواستم را پذیرفتند.این گفت و گو در عصر پنجشنبه هفته نخست اسفندماه 1386 در دفتر ماهنامه «فیلم» برگزار شد و در شماره ویژه نوروز مجله به چاپ رسید و با استقبال و بازخوردهای خیلی خوبی مواجه شد فقط چه حیف که خود علی حاتمی در آن جا حضور نداشت تا از چیره دستی دو استاد برای مان بگوید. هر چند که باید اعتراف کنم این روزها برپایی قرار چنین گفت و گویی تبدیل به مأموریتی غیر ممکن شده چرا که دو صدای آشنای دوبله فارسی بنا به دلایل مختلف دیگر حوصله و دل و دماغ چنین نشست هایی را ندارند و به واقع یک دهه پیش فرصت شایسته ای فراهم شد که این گفت و گو در تاریخ سینمای ایران ثبت شود.
آشنایی شما با زندهیاد علی حاتمی به چه زمانی برمیگردد؟
اسماعیلی: ناصر [طهماسب] آشنایی بیشتری با زندهیاد داشت.
طهماسب: علی حاتمی چون دوبله را خیلی دوست داشت به استودیوها میآمد. حتی با مرحوم محمدعلی زرندی (مدیر دوبلاژ، همسر تاجی احمدی، دوبلور فیلمهای نورمن ویزدوم) در استودیو شهاب هم رفیق شده بود. بعدها وارد کار تبلیغات شد و در کنارش نمایشنامه مینوشت. در هر کاری که میکرد استعداد غریبی از خود نشان میداد. بعد کمکم وارد سینما شد. در اولین فیلمش «حسن کچل»، از متن نمایشی «پهلوان کچل» الهام گرفت که در گذشته آن را کار کرده بود.
«حسن کچل» در کدام استودیو دوبله شد؟
اسماعیلی: در استودیو «طنین» که در خیابان رامسر بود. هنوز هم هست؟
طهماسب: نه، از زمانی که صاحبش پرویز اتابکی فوت کرد، تعطیل شد.
یک مدیر دوبلاژ وظایف کاملاً مشخص و متداولی دارد، مانند انتخاب گویندگان، مراحل سینک، توضیح درباره نقشگویی و… اما در مورد علی حاتمی به دلیل علاقه و تسلط به دوبله، ظاهراً قضیه کمی فرق داشت. رابطه شما به عنوان مدیر دوبلاژ با او چگونه بود؟
طهماسب: حاتمی با دوبله، فیلمش را تألیف میکرد. یعنی زمان نوشتن فیلمنامه و شکل دادن به نقشها، همزمان به صدای شخصیتها فکر میکرد. دقت داشت که هر نقش باید با کدام صدا اجرا شود و اگر پیشنهاد خوبی هم مطرح میشد، قبول میکرد. ارتفاع کار دوبلورها را در ظاهر نمیدانست اما به تواناییهایشان اشراف داشت.
در واقع با آگاهی کامل از فرایند دوبله، به داستان و شخصیتها جان میداد.
طهماسب: یک چیزهایی گفتنی نیستند. اینها سبک منحصر به فرد او بود. من با کارگردانهای زیادی در ایران کار کردهام؛ برخی از آنها در جریان دوبله فیلمشان، حتی وارد اتاق دوبله هم نمیشدند. کسی که دیالوگ خودش را گوش نمیدهد معلوم است که چی نوشته! مگر میتوان اینها را با حاتمی مقایسه کرد که با گوشت و خونش مینوشت. بعضی فقط دنبال این بودند که دوبله فیلمشان به سرعت تمام شود. علی حاتمی اینگونه نبود. صدا برایش خیلی اهمیت داشت. دوست داشت وَرَم حسی کلمات را با صداهایی خاص تزیین کند. دیالوگهایش وزن داشت. «حسن کچل» پر از شعر و آواز بود و همین دوبلهاش را خیلی مشکل کرد. اگر صدای این فیلم خوب از آب درنمیآمد، اصلاً ساخته و دیده نمیشد. . حاتمی پس از موفقیت «حسن کچل»، میخواست فیلمی موزیکال با همکاری بیژن مفید بسازد. «بابا شمل» را ساخت و با چنگیز جلیلوند کار کرد، اما کار نگرفت چون در «حسن کچل» صدا برای خودش شخصیت داشت. «طوقی»، «ستارخان» و «قلندر» فیلمهای ناکام و مغشوش حاتمی بودند. او اهل قدرت نبود، به همین دلیل کمکم خودش را جمعوجور کرد.
اما با «سوتهدلان» بازگشت باشکوهی به سینمای مورد علاقهاش داشت. فیلمی که از نظر دوبله یکی از شاهکارهاست و شاعرانهترین دیالوگها را در آن میشنویم که هنوز تازه است.
طهماسب: ما فکر میکردیم «سوتهدلان» نمیتواند کاری اساسی باشد. حاتمی فیلم را ابتدا برای تدوین داده بود به طلعت میرفندرسکی که همسر هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، بود. «سوتهدلان» خیی طولانی بود و پس از تماشایش، دیدند با آن محلههای کجوکوله و آدمهایی با شکل و قیافه بهخصوص قصه پیش نمیرود. برای تدوین دوباره فیلم را به موسی افشار سپردند و سپس دوبله شد. هیچ امیدی به این توفیق اساسی نبود و کسی فکر نمیکرد از آن اثر ماندگاری درآید و ما احساس نمیکردیم که دیالوگها اینقدر نیرو داشته باشند.
همه باور داریم که «سوتهدلان» آموزشگاه دوبله است. کار همه گویندگان فوقالعاده از آب درآمده؛ از چنگیز جلیلوند که به جای جمشید مشایخی نقش میگوید تا گویش شیرازی زهره شکوفنده به جای فخری خوروش.
طهماسب: حاتمی گفت که باید جلیلوند نقش مشایخی را بگوید. پرسیدم چرا؟ گفت میخواهد یادآور نقش «سلطان صاحبقران» باشد. در طول ده تا پانزده روزی که «سوتهدلان» دوبله شد همه بچهها مایه گذاشتند؛ بهخصوص جلیلوند. این فیلم در اتاق دوبلاژ ساخته شد.
همیشه این پرسش مطرح بوده که منوچهر اسماعیلی چگونه به چنین صدایی به جای شخصیت اصلی رسیده و در چه وضعیتی با قدرت کامل این نقش را از نو خلق کرده است. اما بهتر است از «حسن کچل» آغاز کنیم که آغاز همکاری شما و حاتمی بود.
اسماعیلی: ناصر باعث و بانی آشنایی من و حاتمی بود. ابتدا شناختی از او نداشتم اما بعد که در دو جلسه با هم صحبت کردیم، دیدم زیر این حجب و حیا چه اقیانوسی خوابیده. چیزی که ما دنبالش میگشتیم، همه در علی حاتمی بود؛ نوعی آرامش و متانت درونی و بیرونی داشت. با وجود تمام سپر و سلاحی که همواره در گفتوگوها و بحثهای دوطرفه داشتم، زمانی که به حاتمی میرسیدم خلع سلاح میشدم. خودم را خلع سلاح کردم چون دیدم فایدهای ندارد، اینجا نبرد فکر و اندیشه است. بنابراین با هم دوست شدیم. متن را به من داد و توضیح داد که ساختار ریتمیکی دارد و صدای این آدمها را به این شکل میخواهم و تأکید بیشتری هم بر روی ناصر داشت و تمام خواستههایش را خیلی روشن و شفاف برایم گفت. دو کارگردان در طول تاریخ سینمای ایران برای ما دوبلورها، بهخصوص من و ناصر قابل احترام بودند؛ نه آنها بدون اذن ما و نه ما بدون اجازه آنان آب نخوردیم. یکی علی حاتمی بود و دیگری ناصر تقوایی چون این دو بهقدری در کارشان راستگو بودند که ارزنی از حقهبازی و شیادی در کارشان پیدا نمیکردید. وقتی چنین صداقت عریانی را میبینید، مجبورید به جای جبههگیری، همدلی کنید و بیاموزید. حاتمی تکتک نقشها را برایم تشریح کرد. گفت که شخصیت «خرمگس معرکه» این آدم است با این ویژگیها؛ کسی که پشت شهرفرنگ است، این خصوصیت را دارد و اجزای دیالوگها بر اساس تکنیک ترانه است. اولین درس مشورت را اینجا از حاتمی آموختم و چه خوب هم یاد گرفتم و حلالم باشد. با خودم میگویم نوش جانم و گوارای وجودم! بر اساس این انتخابها رفتیم جلو. می گفت دوست دارم این نقش را نیکو [خردمند] بگوید. والی زاده تا آن زمان دیالوگ ریتمیک نخوانده بود اما آنقدر این نقش کوتاه را قشنگ ادا کرد که همه لذت بردیم. نقشه از او بود و رگهیابی معدن از ما. بنابراین یک ماه دوبلهاش طول کشید و این وسط خوانندگانی مانند مرحوم سوسن و مهتاب هم به کار اضافه شدند. خودم بجز نقش حسن کچل شخصیتهای ریشتراش، درویش و قلندر را گفتم ولی شاهبیتش دست ناصر بود که نقش بزاز و حسن رضیانی را گفت. اینها را بدون تعارف جلو رویش میگویم. نقش پهلوان را به جلیلوند دادم و با اصرار حاتمی جای همزاد هم حرف زدم. او میگفت میخواهم صدای همزاد را مثل شیوه گفتنت به جای «تری توماس» بگویی که شاد و مفرح باشد. حاتمی خیلی چیزها را در مغز من گشود، همان طور که علی کسمایی اولین پرده را از مقابل چشمانم کنار زد. علاقهاش به دوبله به قدری بود که اعترافهای اغراقآمیزی میکرد و میگفت بهترین لباسهایم را سر دوبله میپوشم و در شبی که فردا صبحش میخواهم سر دوبله حاضر شوم بیشترین التهابها را دارم. حداقل من و ناصر این را میفهمیدیم و تا این لحظه پس از این دو کارگردان بزرگ نفر سومی را سراغ نداریم که آنچنان مجذوب دوبله باشد. علی حاتمی به طور رسمی اعلام میکرد که فیلمم را در اتاق دوبله میسازم. در مورد«سوتهدلان»، به دلیل شایعهپراکنیها و نقل قولهای کاذب مطبوعات و محافل، ابتدا اکراه داشتم حرف بزنم.
با شناختی که حاتمی از کار دوبله داشت و اطلاع از سابقهی دوبلوری بهروز وثوقی، چرا در دو فیلمی که با این بازیگر ساخت، از صدای او در دوبله استفاده نکرد؟
طهماسب: چون وثوقی متوجه دیالوگهای حاتمی نمیشد. حاتمی طوری ابزار کارش را سر هم میکرد که اثرش ماندگار شود. اتفاقی که در مورد سایر سینماگران کنونیمان نمیافتد. او نگاه دیگری به همهی عوامل فیلمش داشت حتی بر روی نوازندگان موسیقی. میخواهم بگویم پس از مرگ حاتمی، تقریباً همهی افرادی که با او کار میکردند یتیم شدند. او پدرانه رفتار میکرد و عطوفت بسیار نسبت به داشت. برای بهتر شدن کار، زندگیاش را نابود میکرد. کوندرا می گوید: من خانهی زندگیام را نابود کردم به خاطر خانهی ادبیات. حاتمی سختی و زحمت زیادی را به جان میخرید. تصورش هم سخت است که همه همکاران را جمع کنی و در بهترین نقطهی هنریشان نفوذ کنی و به عالیترین نتایج برسی. خیلی از همکاران حاتمی هنوز در سینمای ایران هستند، اما برای هیچکدام اتفاق مهمی نمیافتد. واقعاً فکر کنید بعد از او بازیگران اصلی فیلمها و سریالهایش تن به چه کارهایی دادند.
اسماعیلی: همیشه میگفت فلان نقش را باید طهماسب بگوید. در واقع برخوردش با ما دو نفر، برخورد کارفرما و کارمند نبود، یک جور نیازمندی تاریخی بود. میگفت عجیب است که من یک هفته راجع به نقش مجید ظروفچی با این بازیگر صحبت کردهام؛ آنقدر که تو راه را در سه ثانیه کوتاه کردی، او در سه ساعت و سیوسه دقیقه و سیوسه ثانیه نتوانست به آن برسد!
گذشته از حواشی مطبوعات و شایعهها، چرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن در «سوتهدلان» نداشتید؟
اسماعیلی: حاتمی گفت هنوز به صدای نقش نرسیدهایم، حتی دوبله هم کردیم ولی نشد. وثوقی هم گفت نقش را من بازی . کردم اما حاتمی صدایم را نمی پسندد. نقشها را که تشریح میکرد هیچ شتابی نداشت و ما خیلی زود به اصل مطلب میرسیدیم. حاشیهگویی و فخرفروشی در کار نبود و حاتمی نیاز به تبلیغات نداشت و ما این شانس را داشتیم که در تور خوب آدمی افتاده بودیم. این حس شخصی من است و فکر کنم ناصر هم در این قضیه شریکم باشد.
طهماسب: بله، کاملاً.
اسماعیلی: همه دیالوگهای «سوتهدلان» سوز دل حاتمی بود. بیاغراق بگویم وقتی دیالوگها را میخواند مثل رودخانهای جاری بود. حظ و لذت آن لحظهها در اتاق ضبط بیشتر از اجرای فیلمش بود.
طهماسب: حاتمی در «سوتهدلان» دیالوگهای فوقالعادهای دارد و تألیفی که میگویم همینجاست. این نقش طوریست که انگار اسماعیلی نوشته، این طور نیست؟ نه دیگر اثری از نویسنده است و نه از خودش و در فرایندی شهودی، بیاختیار در بستر خلق هنری رهسپار است. اتفاقی که بعدها هم در کار اسماعیلی افتاد اما هیچکدام ـ حتی «مادر» ـ شباهتی به سوتهدلان ندارد.
این نحوه نقشگویی باعث شده که بازی بازیگران هم پررنگ جلوه کند، مانند نقش دکتر با نقشآفرینی زندهیاد جهانگیر فروهر.
طهماسب: فروهر در صحنهی ملاقات با اقدس، با تلفن صحبت میکند. حاتمی گفت یک کاریش بکن، این حرفهای جدی به شخصیت دکتر نمیچسبد. من هم چندتا کلمهی نازل در دهانش گذاشتم. اینها به نظرم چندان مهم نیست، مهم این است که کار ساخته شده و اعلا از آب درآمده!
انتخاب صدای نجما فروهی برای نقش «اقدس» چگونه بود؟
طهماسب: شهره آغداشلو خودش آمد تست صدا داد. صدایش هم خیلی خوب به نقش میخورد ولی فروهی کار بلد بود و تمام ریزهکاریها را برای صدای نقش اقدس لحاظ میکرد. اخیراً در سریال «مدار صفردرجه» صحبت کردم (به جای نقش تئودور آستروک)، به حسن فتحی گفتم اینها ایرانی نیستند، این زبان مانند زبان دفتر اسناد و املاک آن موقع است. دیالوگ انسان همانی است که مجید به برادرش میگوید: «تو حبیباللهی، حبیب خدایی.» این دیالوگ شنونده را دیوانه میکند. در صحنهی پایانی«کمالالملک» به جای اسماعیل محمدی حرف زده بودم. او وقتی برای کمالالملک سیب آورد، گفت: «آبوهوای تبعید، سیب رو هم رنجور میکنه.» آن زمان متوجه طعم این دیالوگ نشدم، بعد که دقت کردم تنم لرزید که چقدر خوب شده است. آدم نازنینی مانند حاتمی وقتی کاری از من میخواست، باید به بهترین شکل انجام میدادم. یکی از کارگردانان روزی پرسید: چرا دوبله فیلمم خوب نمیشود؟ گفتم: دوبله خوب تعلق به کارگردان خوب . دارد. اینها یک نوع رقص روحی است.
و نکته بسیار مهم دیگر، عملکرد عالی دیگر دوبلورهاست در فیلمهای حاتمی. به تعداد گویندگان سریال «هزاردستان» که نگاه میکنیم، احساس میکنیم در این مرحله هم با یک اثر عظیم روبهرو هستیم.
اسماعیلی: در هزاردستان مرحوم عزتالله مقبلی به جای جعفر والی صحبت میکرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر . گویندگان منحصر به فرد بود.گاهی مقبلی در برابر توضیحها و تشریحهای حاتمی احساس میکرد که انگار به
ظرفیت هنریاش توهین میشود. از حاتمی پرسیدم چه میخواهی از مقبلی؟ گفت صدای نقش ادوارد جی رابینسون را ازش می خواهم. گفتم این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیح هایی، رفت و نقش را گفت که حتما می دانیداز جعفر والی چی در آورد. با آن دیالوگ ها واقعا آن چیزی را که حاتمی می خواست، اجرا کرد.
چرا مدیریت دوبله «هزاردستان» به استاد علی کسمایی سپرده شد؟
طهماسب: در ابتدا قرار بود من به عنوان مدیر دوبلاژ کار کنم اما اتفاقهایی افتاد که نشد. در این مورد از طرف تلویزیون اعمال نظر میشد و در برخی موارد آقای دادگو (تهیهکنندهی هزاردستان) مقاومت میکرد و خود علی حاتمی هم از این شرایط خیلی ناراحت بود. به من گفت حالا که این طور شده میخواهم همه مجموعه را شما دو نفر بگویید.
اسماعیلی: قصه مدیر دوبلاژی هزاردستان این بود که ناصر قسمتهایی از سریال را حین ساخت، با ظرافت و رنج دوبله کرده بود، سپس مسألهای پیش آمد که با ناصر مخالفت شد و او هم دیگر نپذیرفت. در این گیرودار بود که مدیر وقت امور دوبلاژ تلویزیون وارد معرکه شد و اعلام کرد که هزاردستان محصول تلویزیون است و ما تصمیم میگیریم که چه کسی مدیر دوبلاژ باشد و از این نقطه بود که منیتها آغاز شد. جلسههای بسیاری در این باره برگزار شد تا جایی که این جلسهها به محل دوبله سریال (استودیو فیلمکار) نیز کشیده شد. بعد از جلسههای متعدد، تصمیم گرفتند آقای طهماسب دوبله سریال را کار نکند. حاتمی به من گفت آقای مدیرعامل دستور داده دو گزینه برای مدیر دوبلاژی سریال وجود دارد، یکی منوچهر اسماعیلی و در صورت عدم توافقشان ما تعیین خواهیم کرد که چه کسی باشد. گفتم که چون ناصر از قبل قسمتهایی را کار کرده، تنها او باید کار کند. مگر اینکه خودش اعلام کند هیچ میل و رغبتی برای ادامه این کار ندارد. ضمن اینکه حاتمی باید تصمیمگیرنده اصلی باشد نه شخص دیگری. به هر حال حاتمی در برزخی گیر افتاده بود؛ یک چشمش اشک بود و چشم دیگر خون. به من گفت: منوچهر، بگذار راحتت کنم؛ این فیلم را دادند به آقای کسمایی و او در استودیو مشغول سینک زدن است. به او گفتم: ما بارت را زمین نمیگذاریم.
آن زمان با علی کسمایی قهر بودم، رفتم توی استودیو و بوسیدمش. خود استاد کسمایی انتظار این کار را نداشت و گریست. بعد دفترچهاش را درآورد و شروع کرد به تقسیم نقشها. هفت یا هشت نقش را برایم گذاشته بود، مخالفت کردم و به پنج تا از شخصیتها بسنده کردم.
ظاهراً ابتدا قرار بوده مرحوم ایرج دوستدار به جای «شعبون استخونی» حرف بزند، اما این نقش را شما اجرا کردید و بسیار هم موفق بود.
اسماعیلی: حاتمی گفت: برای نقش شعبون سه تا متکا و مقدار زیادی پنبه در پشت محمدعلی کشاورز قرار دادهایم تا شکل و قیافهاش درست شود؛ حالا تو منوچهر، دهانش را درست کن! نوع گفتارش را علی حاتمی به من گفت. او فقط دیالوگنویس نبود، بازیگری و حس صدا را هم بلد بود.
طهماسب:شنوایی هم بلد بود.
اسماعیلی: اصلاً زندگی، مرگ، مرض و… همه چی بلد بود!
در صحنههای گفتوگوی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) با خان مظفر (عزتالله انتظامی) که هر دو را خودتان میگفتید، آیا همزمان اجرای نقش داشتید یا به طور جداگانه ضبط میکردید؟
اسماعیلی: برای پرهیز از برخی تداخلها سعی کردیم که جداگانه ضبط کنیم. البته چند بار تجربهی نقشگویی به جای دو شخصیت روبهرو را داشتم ولی در کار حاتمی جای هیچگونه شوخی و عرضاندام نبود. او خودش از تواناییهای ما آگاه بود.
طهماسب: چیزی که اسماعیلی اشاره کرد این بود که واقعاً فیلمهای علی حاتمی را ما تزیین میکردیم، نه اینکه فقط دوبله کنیم. این فیلمها از هر لحاظ تزیین میشد. صدا خودش بعدی داشت که دیده میشد و دیالوگها را تصویری نشان میدادیم، مثل صدای نقش محمدابراهیم (محمدعلی کشاوز) در «مادر». «مادر» فیلمِ دیالوگ است وگرنه داستان عجیبی ندارد.
اسماعیلی: ولی موقع بازبینی «مادر» به چه دلیل گفتند که نقش محمدابراهیم دوباره دوبله شود؟
طهماسب: گفتند خیلی لشولوش صحبت کرده، دنبال این بودند که فیلم را تخریب کنند؛ مثل «هزاردستان» که حاتمی خیلی اذیت شد. گفتند بعضی جاهایش را عوض کن یا فلان پلان را دربیاور.
یکی از صحنههای ناب گفتوگوی عاشقانه در سکانس ماندگاری از «هزاردستان» میان علی نصیریان و مینو ابریشمی رقم میخورد که بار عمدهی تأثیرگذاریاش روی دوش دوبله است.
طهماسب: فقط همین را میگویم که دیگر علی نصیریان بهندرت توانست مثل «هزاردستان» پررنگ و درخشان باشد.
اسماعیلی: جالب است که خود بازیگرها از این پرش سهگام بینظیر خودشان دلخور بودند و حاضر شدند رجعت کنند به رکورد قبلی و این افتخار درخشان را نمیخواستند.
البته نصیریان همیشه از دوبله «هزاردستان» تعریف کرده و فقط یک بار درباره دوبله «ناخدا خورشید» انتقاد داشت. گلایههای هنرپیشهها از دوبله فیلمهایشان اتفاق عجیبی نیست. چندی قبل عزتالله انتظامی گفته بود که علی حاتمی به دو کار خیلی علاقه داشت، یکی دوبله و دیگری گریم. اشاره به نقش ناصرالدین شاه در«کمالالملک» هم کرده بود که هنگام بازی خندههای درونی و از ته گلو داشته که به هنگام دوبله به صدای نازک و لحن تلخ تبدیل شده.
طهماسب: انتظامی مرد محترم و زحمتکش و مورد تأیید همگان است اما نمیتواند بیرون از حیطه وجودی صوت خودش چیزی را بشنود؛ در طراحی صدای پادشاه، انتظامی فقط به اقتدار ناصرالدین شاهی و قجری این شخصیت فکر میکند، در حالی که او رگههایی از یک شخصیت فرنگرفته و تحت تأثیر غرب را هم دارد.
چگونه است که حاتمی با این عشق و علاقهای که به دوبله داشت، «دلشدگان» را با صدای سر صحنه ساخت؟
طهماسب: متأسفانه اشتباه کرد. ابتدا قرار بود «هزاردستان» هم صدابرداری سر صحنه باشد و حاتمی ناگهان متوجه شد که دیالوگهایش با این شیوه نابود میشود. از زمانی هم که قرار شد «هزاردستان» دوبله شود، حاتمی با انرژی فراوانی که داشت به گویندهها نیرو میداد ولی اکثراً متوجه این قدرت تأثیرگذاری نیستند. انتظامی خوب است ولی حاتمی به نقشش جلا داد. حاتمی در کارش آنقدر وسواس داشت که از جزییات صحنه هم نمیگذشت. جوزپه تورناتوره و فدریکو فلینی هم فیلمشان را دوبله میکنند، تکتک تصویرها را با صدا بازسازی میکنند. تورناتوره صدای کودک را در «سینما پارادیزو» بین هشتصد نفر انتخاب کرد. بار حسی فیلم روی آن بچه است. حاتمی هم همین کار را میکرد. با دوبله به فیلمش شخصیت میداد. چهطور میشود که استاد شجریان بخواند، بعد در دهان امین تارخ میکس کنند؟ اصلاً نمیشود.
اسماعیلی: معلوم نبود اگر قرار میشد ما دوبله کنیم این اتفاق بیفتد. این یکی از ندامتهای جاودانه علی حاتمی بود که میگفت اشتباه مهلکی درباره دلشدگان کردم، اسیر تحمیل مسئولان شدم. سینمایی که با دستورالعمل پیش برود، عاقبتش میشود وضعیت کنونی سینمای ایران. ما که هیچگاه از متولیان سینمایی کشور خیری ندیدیم.
منوچهر اسماعیلی در آثار حاتمی
«حسن کچل»: مدیر دوبلاژ و گوینده نقشهای حسن کچل، همزاد حسن کچل، سلمانی، درویش
«خواستگار»: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای آقای خاوری و معمار (عنایت بخشی)
«ستارخان»: گوینده نقش ستارخان
«سوتهدلان»: گوینده نقش مجید (بهروز وثوقی)
«حاجی واشنگتن»: فقط هلهلهی سرخپوست
«کمالالملک»: گوینده نقشهای کمالالملک (جمشید مشایخی) و ناصرالدین شاه (عزت الله انتظامی)
«هزار دستان»: گوینده نقشهای رضا خوشنویس/ تفنگچی (جمشید مشایخی)، خان مظفر (عزتالله انتظامی)، شعبون استخونی (محمدعلی کشاورز)، عمو نشاط (جمشید لایق)
«مادر»: گوینده نقشهای محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز)، غلامرضا (اکبر عبدی) و برادر ناتنی عرب (جمشید هاشمپور)
ناصر طهماسب در آثار حاتمی
«حسن کچل»: گوینده نقشهای پارچه فروش (صادق بهرامی) و حسن رضیانی
«باباشمل»: بهمن مفید
«خواستگار»: جمشید لایق، جهانگیر فروهر و چند نقش کوچک
«سوتهدلان»: مدیر دوبلاژ و گوینده نقشهای دکتر (جهانگیر فروهر)، سعید نیکپور، عروسیگردان، عکاس
«حاجی واشنگتن»: مدیر دوبلاژ و گوینده نقش میرزا محمود خان دیلماج
«کمالالملک»: مدیر دوبلاژ و گوینده نقشهای مظفرالدین شاه (علی نصیریان) و یارمحمد (اسماعیل محمدی)
«هزار دستان»: گوینده نقشهای ابوالفتح (علی نصیریان)، شف گارسون گراند هتل (جهانگیر فروهر)، استاد گلگلاب (اسماعیل محمدی)، آژان (نعمتالله گرجی) و اسماعیل محرابی
«مادر»: مدیر دوبلاژ