به همان میزان که ازدواج‌های موفق داریم، وصلت‌های نا موفق نیز وجود دارند. بسیاری از زوج‌های ناراضی، به زندگی‌ مشترک خود پایان می‌‌دهند، در حالیکه بسیاری دیگر با وجود تمام نا رضایتی‌‌ها و ناکامی ها، به ازدواج خود پایان نداده و با یکدیگر زندگی‌ می‌‌کنند. این موضوع مدتهاست که افکار روانشناسان را به خود مشغول داشته و همچنان آنها را وادار به تحقیق بیشتر می‌‌کند.  مشهور‌ترین تئوری در زمینه زناشویی، تئوری اتکا متقابل است. بدین صورت که زوجین سود و زیان خود را در رابطه، به شکل همه جانبه می‌‌سنجند و تا زمانیکه احساس کنند کفه سود بر زیان سنگینی‌ می‌‌کنند، از وصلت خود راضی‌ باقی‌ مانده آن را ادامه می‌‌دهند. تاکید دیگر این تئوری بر مسالهٔ تعهد است که در شرایط زیر بقا می‌‌یابد.

زوجین:

  • زمان، احساس و زحمت بسیاری را روی رابطه سرمایه گذاری کرده باشند و احساس کنند از ارزش بسیار بالایی‌ برخوردار است.
  • هیچ گزینه‌ جایگزین بهتر و رضایت بخش تری نسبت به رابطه فعلی‌ خود نشناسند.
  • تمام و کمال نسبت به وصلت خود احساس رضایتمندی داشته باشند.
اما دلایلی که زوج‌های ناکام را در کنار یکدیگر نگاه می‌‌دارد چه چیز‌هایی‌ می‌‌توانند باشند؟
 
  • یکی‌ از اصلی‌‌ترین این موارد، شناخت ناکافی یا نادرست افراد از مقوله ازدواج است. مثلا کسی‌ که در خانواده مرد سالار یا سلطه جو بزرگ شده باشد، توهین، تهاجم و برخورد‌های لفظی یا فیزیکی‌ را در طبیعت هر وصلتی می‌‌داند و بنابراین آنها را تحمل کرده و به راه خود در زندگی‌ مشترک ادامه می‌‌دهد. 
  • دیگر علت پایه، عدم اعتماد به نفس یک یا هردوی زوجین است. این افراد به دلیل نداشتن اتکا به نفس و باور به خود، نگران فردای بدون همسر خود هستند که به تنهایی‌ و با ناکامی بیشتر همراه خواهد بود. بنابراین در رابطه ناسالم خود باقی‌ می‌‌مانند.
  • یکی‌ دیگر از این موارد، تعهد و پایبندی به رابطه است که سبب امیدواری واهی زوجین می‌‌شود. به عنوان مثال، بسیاری از زوج‌ها پس از یک بیماری، تغییر محل زندگی‌ یا شغل و یا حتی از دست دادن یا صاحب فرزند شدن، گسسته می‌‌شوند و وصلت‌های درونی‌ آنها با یکدیگر از بین می‌‌رود که میزان رضایتمندی آنها از ازدواجشان را به صفر می‌‌رساند. اما با این وجود این افراد متعهد می‌‌مانند چرا که همیشه امیدوار هستند اوضاع تغییر کند یا بهبود یابد.
  • دیدگاه‌های مذهبی‌ و اعتقادات، دیگر جلوداران زوج‌ها برای خروج از یک پیوند بیمار هستند که آنها را با فشار روحی روانی‌ بسیار در کنار یکدیگر نگاه می‌دارد.
  • باور‌ها و عرف‌های جامعه نیز نقشی‌ اساسی‌ در این زمینه بازی می‌‌کند. به عنوان مثال بسیاری از افراد از مفهوم "بیوه شدن" در جامعه وحشت دارند و از دیدگاه مردم نسبت به یک فرد مطلقه می‌‌هراسند.
  • مشکلات یا وابستگی‌‌های اقتصادی، یکی‌ دیگر از دلایل اصلی‌ ادامه پیدا کردن ازدواج زوج‌های ناراضی‌ است. در بسیاری موارد، منافع مالی‌ یا عدم استقلال، سبب بروز جبر در ادامه زندگی‌ مشترک می‌‌شود.
  • نداشتن برنامه یا اهداف جایگزین نیز افراد را تشویق به ماندن در رابطه فعلی آنها می‌‌کند. به عنوان مثال، برخی‌ فکر می‌‌کنند که هرگز نمی‌‌توانند با کس دیگری ارتباط برقرار کنند و یا مورد توجه قرار نخواهند گرفت.  بسیاری حرفه یا اهداف شغلی‌ برای دنبال کردن ندارند بنابراین از چشم انداز چنین تغییر بزرگی‌ می‌‌هراسند.
بنابراین:
 
نتایج پژوهش‌های متعدد، نشان داده است که زوج‌های بسیاری با وجود نارضایتی‌ و داشتن پیوندی بیمار، همچنان به راهشان ادامه می‌‌دهند، که البته تعداد بسیار کمی‌ از آنها تغییر مثبت در این روند داشته اند.