چکیده
«برص» از واژگانی است که در هیات های گوناگون در حدیث و یا یک هیات در قرآن به کار رفته است. امروزه، برص بر عارضه پوستی بی خطری اطلاق می شود که نتیجه از کار افتادن رنگ دانه های پوست دانسته شده است. این تلقی با نحوه کاربرد این ماده در قرآن و حدیث هماهنگی چندانی ندارد و موجب برخی نقدها نسبت به احکام فقهی استنباط شده از روایات شده است. در این مقاله با تحقیق در منابع گوناگون، به این نتیجه رسیدیم که برص از معنای پیشین خود نقل یافته و اکنون معنای جدیدی یافته است. درگذشته، «برص» بر بیماری ای همطراز با جذام اطلاق می شد که از پوست بدن می گذشت و گوشت و استخوان ها را مبتلا می ساخت و موجب سفید شدن عضو می شد. از آنجا که باید هر متنی را منطبق با محتوای واژگان در زمان پیدایش آن متن فهمید، انتقادهای مطرح شده در این باره نارواست.
کلید واژه ها: برص، پیسی، لک و پیس، Vitiligo، Leprosy، Lepra
درآمد
برص از واژه هایی است که با هیات های گوناگون به نحو چشمگیری در احادیث به کار رفته است. در روایات متعددی موضوع حکم قرارگرفته است؛ مانند:
عن ابی عبدالله(ع) قال: خمسه لایومون الناس علی کل حال المجذوم و الابرص و المجنون(1)
عن ابی عبدالله(ع) قال: یرد النکاح من البرص و الجذام و الجنون و...(2)
عن علی بن اسباط، عن ابی الحسن الرضا(ع) قال: سمعته یقول ...و احداث السنه ترد بعد السنه. قلت: و ما احداث السنه؟ قال: الجنون و الجذام و البرص و القرآن، فمن اشتری فحدث فیه هذه الاحداث فالحکم ان یرد علی صاحبه الی تمام السنه من یوم اشتراه.(3)
در برخی دیگر، در امان ماندن از برص، اثر برخی اعمال معرفی شده است: مانند
من ادخل علی مومن سروراً فقد ادخل علی رسول الله(ص) و قضاء حاجه المومن یدفع الجنون و الجذام و البرص.(4)
عن ابی عبدالله(ع) قال: من قال فی دبر صلاه الفجر و دبر صلاه المغرب سبع مرات «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الابالله العلی العظیم»، دفع الله – عز و جل- عنه سبعین نوعا من انواع البلاء اهونها الریح و البرص و الجنون.(5)
در روایات متعددی توصیه هایی بهداشتی آمده که موجب ایمنی از برص معرفی شده است؛ مثلاً:
عن ابی عبدالله(ع) قال: غسل الراس بالخطمی فی کل جمعه امان من البرص و الجنون.(6)
عن ابی عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) لعلی (ع): یا علی! افتتح طعامک بالملح، و اختم بالملح فان من افتتح طعامه بالملح و ختم بالملح عوفی من اثنین و سبعین نوعا من انواع البلاء و منه الجذام و الجنون و البرص.(7)
در برخی روایات، رفتارهایی که موجب ابتلا به این بیماری اند معرفی شده است؛ مانند:
عن ابی عبدالله(ع) قال: الاکل علی الشبع یورث البرص.(8)
عن ابی عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص) الماء الذی تسخنه الشمس لاتوضئوا به ولا تغتسلوا به ولاتعجنوا به، فانه یورث البرص.(9)
در برخی از روایات، اولیای الهی ابتلا به برص را برای معاندان حق خواستار شدند و به این صورت آنها را نفرین کردند؛ مثلا هنگامی که امام علی(ع) به بصره رسید، از انس بن مالک خواست به سراغ طلحه و زبیر رود و حدیثی را که از رسول خدا(ص) درباره آنها شنیده بود، یادآورشان شود.
فلوی عن ذلک فرجع الیه فقال: انی انسیت ذلک الامر. فقال(ع): ان کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لامعه لاتواریها العمامه؛
انس سرپیچی کرد و بازگشت و بهانه آورد که آن حدیث فراموشم شده است. مولا فرمود: اگر دروغ می گویی، خدا تو را به لکه ای سفید دچار کند که دستارش نپوشاند.(10)
سید رضی می گوید:
مراد، برص است و پس از این نفرین، انس به بیماری برص در چهره دچار شد و جز در نقاب دیده نمی شد.
واژه «ابرص» دو مرتبه در قرآن کریم به کار رفته که هردو در حکایت معجزات حضرت عیسی(ع)بیان شده است.
« اذقال الله یا عیسی ابن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک... و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر بإذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا بإذنی و تبری الاکمه و الابرص باذنی...»؛(11)
[یادکن] هنگامی را که خدا فرمود:ای عیسی پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یادآور...و آن گاه که به اذن من از گل [چیزی] به شکل پرنده می ساختی، پس در آن می دمیدی و به اذن من پرنده ای می شد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می دادی.
تردیدی نیست که فهم واژه هایی که در احادیث وآیه فوق به کار رفته است، اولین گام برای فهم مدلول آنهاست. توجه به این نکته ضروری است که پیدایش تطور و تحول در معنا و مدلول کلمات در طول زمان امری ممکن و قابل پیش بینی است. برای نیل به فهم صحیح هر متنی باید کلمات به کار رفته در آن متن، متناسب با کاربرد کلمات در زمان پیدایش همان متن و مکان پیدایش آن دانسته شود تا مقصود گوینده روشن و پیام متن درست تلقی گردد. اهمیت این مطلب در فهم قرآن و حدیث بیش تر است؛ زیرا اگر کلمه ای درست فهمیده نشود، استنباط های نادرستی از قرآن و حدیث شکل می گیرد و مبنای داوری های ناصواب قرارمی گیرد.
یکی از واژگان کلیدی در این روایات و آیه شریفه واژه «برص» است. برخی از نویسندگان، ماده «برص» را به گونه ای معنا کرده اند که براساس آن، برخی نقدها متوجه احکام شرعی شده است. بدین جهت، ضروری است که مفهوم «برص» مورد کاوش قرارگیرد.
چیستی برص
برص در منابع پزشکی معاصر
فرهنگامه های پزشکی معاصر، واژه «Vitiligo» را معادل لاتین«برص» دانسته و آن را چنین توضیح داده اند:
لک و پیس حالتی ناشی از نقص در تشکیل ملانین پوست است که در بعضی نواحی پوست به صورت لکه ای سفید شیری رنگ با حاشیه پررنگ ایجاد می شود.(12)
پزشکان نیز در تشریح این بیماری می گویند:
پیسی عبارت است از یک بیماری پوستی اکتسابی که در اثر از بین رفتن رنگدانه پوستی ایجاد می شود.
تظاهرات بالینی این بیماری چنین گزارش شده است:
پیسی یک بیماری اکتسابی پوسیت و بد شکل کننده است- که به صورت لکه های سفید – که به وسیله حاشیه همرنگ پوست یا تیره تر احاطه شده است- تظاهر می کند.
دیگری می گوید:
برص فقط سلول های سازنده رنگ را در لایه سطحی پوست از بین می برد و به همین وجه به عمق پوست و گوشت و استخوان صدمه ای نمی زند...این بیماری تنها پوستی بوده و بی خطر است و عامل عفونی در ایجاد آن دخالت ندارد.(13)
برص، پیسی و لک و پیس، در این سخنان یک بیماری تلقی شده و یکسان تعریف شده اند.
نحوه کاربرد ماده «برص» در قرآن و روایات و احکامی که در فقه براین عنوان مترتب شده، با تلقی فوق چندان هماهنگ به نظر نمی رسد. ماده «برص» دو بار در قرآن به صورت صفت به کار رفته است و شفای آن و شفای کور مادرزاد و زنده ساختن مردگان از جمله معجزات حضرت عیسی(ع) برشمرده شده است.(14) بیان شفای عارضه بی خطری که پیامدی جز تغییر رنگ پوست ندارد در ردیف معجزاتی چون زنده ساختن مردگان و شفای کور مادرزاد تناسب چندانی ندارد.(15) در احادیث نیز اگر از بیماری دیگری همراه این بیماری نامی برده شده، آن بیماری بیش تر جذام و جنون است. احکام فقهی مترتب برآن نیز مانند:
ابتلای زن به «برص» مجوز برهم زدن ازدواج از سوی شوهر است.(16)
فرد مبتلا به «برص» نباید عهده دار حضانت کودک گردد.(17)
امامت فرد مبتلا به جذام و برص مکروه است.(18)
ابتلای بر ده به جذام و برص و زمین گیری موجب آزادی اوست.(19)
اگر برده ای تا یک سال بعد از فروخته شدنش به «برص» مبتلا شود، خریدار حق فسخ دارد.(20)
در حد و اندازه تعریف امروزین«برص» به نظر نمی رسد؛ زیرا با توجه به اهتمام و ارزشی که اسلام برای تشکیل و بقای خانواده قایل است و از طلاق نهی فرموده، این نوع نگرش به خانواده با تجویز منحل ساختن آن به علت وجود بیماری ای که اثری جز تغییر رنگ پوست ندارد، هماهنگ و متناسب نیست. به این مورد ضمیمه کنید که شریعت کوری یک چشم را – اگرچه از پیش از عقد بوده باشد – مایه برهم خوردن ازدواج ندانسته، چگونه ممکن است تغییر رنگ پوست را عامل فسخ نکاح معرفی کند؟ همچنین در احکام دیگر.
عدم سنخیت احکام فوق با تلقی امروزین از برص با تعبدی بودن احکام نیز توجیه شدنی به نظر نمی رسد؛ زیرا اگر احکام فوق مربوط به امور عبادی محض بود، وجهی داشت اما موارد فوق اموری است که راه وورد عقل به آن چندان بسته نیست؛ به عنوان نمونه درباره علل فسخ ازدواج، با اندکی، تامل می توان فهمید که چرا جذام؛ جنون، ناتوانی جنسی و غیره مجوز انحلال نکاح می شوند یا چرا فردی که به جذام مبتلاست، نباید عهده دار حضانت کودک گردد، اگرچه جزئیات احکام را باید از شریعت گرفت، اما درباره برص با تعریف فوق، این حکم محل تامل و نیازمند بررسی بیشتر است؛ علاوه بر این که با تعریف جدید برص، این بیماری تناسبی با بیماری های دیگری که در مسائل فوق هم ردیف آنها قرارگرفته، ندارد.(21)
با توجه به آنچه گذشت، حداقل این سوال مطرح می شود که آیا مقصود شریعت از برص همین بیماری است؟ یا این که پیشینیان تعریف دیگری از برص داشته و بیماری دیگری را غیر آنچه ما امروزه آن را برص می خوانیم، مقصود داشته اند. با توجه به شواهد شبهه برانگیز یادشده، باید مراجعه به منابع ملاحظه کنیم که آیا می توان به معنای مناسبی دست یافت؟
برص در منابع پیشین
برص در زبان های باستانی
معادل فارسی «برص»، «پیس» است.(22) محشی فاضل برهان قاطع، ضمن ریشه یابی کلمه«پیس» در زبان های باستانی می گوید:
کلمه (Paesa) در اوستا دو معنا دارد: نخست، به معنای زینت و نقش و دوم، نام مرض معروف.
«بارتلومه»، ایران شناس آلمانی، مولف فرهنگ ایران باستان و تفسیر اوستا و ...(23) و به تبع او، «هرن»(24) معنای دوم این واژه را جذام Aussatzترجمه کرده است:
آن مرضی ساری است که در ایام قدیم بیشتر از عصر حاضر شیوع داشته، ولی در آن (برخلاف پیسه)خال های سفید در بدن ظاهر نمی شود. بنابراین ، مانند نویسندگان اسلامی، مناسب تر است آن را با «برص» تطبیق کنیم.(25)
از کلام ایشان معلوم می شود که برص، مانند جذام، بیماری ای مسری است؛ با این تفاوت که در جذام، لکه های سیاه بر بدن ظاهر می شود و در برص، لکه های سفید. شاید به همین دلیل است که در زبان عربی از این بیماری به «بیاض»(26) هم تعبیر شده است.
دکتر محمد معین، در فرهنگ تالیفی خویش تصریح می کند که لکه هایی که در صورت و بدن انسان پیدا می شود، لک و پیس خوانده می شود و برای وضوح بیش تر توضیح می دهد که ،«لک و پیس» غیر از «پیس و برص» است.(27) بنا براین، در زبان فارسی بین «پیس یا پیسی» و «لک و پیس» تفاوت است و عدم فرق بین آنها موجب اشتباه می شود.
تلقی عرب زبان ها از برص
دانشمند معروف عرب، «عمر بن جاحظ» (150-255ق)- که با لقب«جاحظ» شناخته می شود و مرد مطلعی است – کتابی به نام البرصان و العرجان و العمیان و الحولان نوشته است. در این کتاب مبتلایان به این بیماری ها و معلولیت ها را نام می برد و به اشعاری که در این باره گفته شده، می پردازد. در قسمتی از این کتاب می گوید:
زمانی که فردی عرب دچار برص می شد، آن را دلیل بزرگی و موجب زیبایی افزون خویش قلمداد می کرد ، پس چه گمان می بری درباره اعتقاد عرب بیابانگرد، نسبت به لنگی و نابینایی، درحالی که این دو بیماری پلید و ناپاک شمرده نمی شود و از مبتلایان به آن دوری گزیده نمی شود و مسری نیستند و چنین چیزی درباره آن گمان نمی رود و موجب ضعف ادراک شخص نمی گردد و مانع از بزرگواری شمرده نمی شود.(28)
از این سخن فهمیده می شود که برص، در نگاه جاحظ بیماریی خطرناک، موجب اختلال در مشاعر ادراکی ومانع از رسیدن به مقامات ا جتماعی است.
سید مرتضی(355-436ق) می گوید:
انبیا از ابتلا به بیماری های ناپاکی چون برص و جذام، که موجب کناره گیری و وحشت بینندگان از آنها می شود مصون اند.(29)
مقصود از نقل این کلام توجه به تلقی و توصیفی است که اهل آن زمان ازاین بیماری دارند.
گذری در منابع طب قدیم
به چند گفتار که برداشت پیشینیان از این بیماری را نمایان می کند توجه فرمایید.
بوعلی سینا(370-428ق) درکتاب قانون می فرماید:
بهک و برص(پیسگی)، هردو سیاه و سفید دارند و هردو عبارت از لکه هایی هستند که بر پوست بدن دیده می شود ... بهک، هردو نوعش، چه سیاه و چه سفید، در خود پوست پیدا می شوند و اگر احیانا به ژرفا تاثیر کنند، بسیار کم است و چندان از پوست فروتر نمی روند. اما پیسگی در پوست و گوشت نفوذ می کند و تا سر استخوان می رسد.(30)
پیسگی سیاه ....پوست را به حالتی سفال مانند درمی آورد و بسیار زبر می کند و پولک مانندهایی بر پوست می اندازد که به پولک های ماهی می مانند و جای آسیب دیده می خارد. این بیماری پیسگی از مقدمات بیماری جذام است. پیسگی سیاه با این همه بدجنسی که دارد و با این که اگر کهنه شد و ماندگار ماند دیگر علاج پذیر نیست؛ همچنان که اگر بهک نیز کهنه شد شفا نمی یابد، باز هردو از پیسگی سفید سلامت ترند، که سبب آنها معلوم است.(31)
ابن سینا در فرق بین بهک سفید و پیسگی سفید می گوید:
اگر لکه سفید، بهک سفید باشد، مویی که برآن می روید، کاملا به رنگ موی طبیعی انسان مبتلا به بهک است...اما بر لکه سفیدی که پیسگی باشد، تنها موی سفید می روید.
در جای لکه پیسگی سفید، پوست فرورفتگی دارد و با پوست سایر بدن برابر نیست، اما در حالتی که لکه بهکی باشد، یا فرورفتگی اصلا نیست ویا اگر باشد بسیار کم است.
سوزن به جای لکه فرو برد. اگر خون بیرون تراوید، بدان که بهک است و اگر ماده ای نمین، آب سان، تراوید بدان که پیسگی است و این نوع شفاپذیر نیست.
اگر لکه را با دست ماساژ دادی و سرخ رنگ شد امید در شفایش هست و این سرخ شدن از اثرماساژ بیش تر سزاوار بهک است، اما اگر از ماساژ دادن با دست سرخ نشد، نشان از بدی و بدجنسی دارد.(32)
شیخ الرئیس در جای دیگر می گوید:
بیماری «سبل» و «برص» نیز از جمله بیماری های واگیراست.(33)
سعید بن هبه الله بغدادی(436-495ق) سرپرست پزشکان بیمارستان عضدی بغداد در فرق برص و بهق می گوید:
بهق در سطح جسم پیدا می گردد و برص در عمق جسم.(34)
در کتاب بستان الاطباء و روضه الالبا تصنیف «ابونصر اسعد بن الیاس بن مطران» (م 587ق) آمده است:
ابن راس الطنبور در کتاب برص خود گفته است که فرق میان سفیدی برص زده و بهق زده این است که سفیدی در بهق زده فرورفتگی ندارد و از ظاهر پوست تجاوز نمی کند، ولی در برص زده سفیدی از ظاهر پوست به گوشت زیر آن تجاوز می کند و حتی تا استخوان هم می ر سد. از این روی سفیدی در برص شدیدتر از سفیدی در ابهق است.(35)
برص عبارت است از سفیدی تندی که روی پوست آشکار می گردد و گاه تمام بدن را فرامی گیرد که به آن برص منتشر می گویند. بیماری صعب العلاجی است. بویژه آن گاه که طولانی مدت و رو به گسترش باشد. اگر بیماری طول بکشد در گوشت و استخوان تاثیر می گذارد و تا آن که مو و خون عضو مبتلا سفید می شود. (36)
قریب به همین مضامین در کلمات پزشکان قدیم بسیار به چشم می خورد.(37) از آنچه گذشت معلوم شد که تلقی طبیبان پیشین با پزشکان امروزی بسیار متفاوت است.
برص در کتاب مقدس
این بیماری در شریعت یهود دارای احکام ویژه ای است. آشنایی با آن می تواند در شناخت معنای برص مفید باشد. در تورات می خوانیم:
و خداوند، موسی و هارون را خطاب کرده گفت: چون شخصی را در پوست بدنش آماس یا قوبا یا لکه براق بشود و آن در پوست بدنش مانند بلای برص باشد. پس او را نزد هارون کاهن یا نزد یکی از پسرانش – که کهنه باشد-بیاورند و کاهن آن بلا را که در پوست بدنش باشد ،ملاحظه نماید، اگر مو در بلا سفید گردیده است و نمایش بلا از پوست بدنش گودتر باشد، بلای برص است. پس کاهن او ببیند و حکم به نجاست او بدهد. و اگر آن لکه براق در پوست بدنش سفید باشد و از پوست گودتر ننماید وموی آن سفید نگردیده، آن گاه کاهن آن مبتلا را هفت روز نگاه دارد.(38)
درجای دیگر آمده است:
و چون بلای برص در کسی باشد او را نزد کاهن بیاورند و کاهن ملاحظه نماید، اگر آماس سفید در پوست باشد و موی راسفید کرده و گوشت خام زنده در آماس باشد، این در پوست بدنش برص مزمن است کاهن به نجاستش حکم کند... .(39)
مانند این احکام در باب سیزدهم و چهاردهم نیز آمده است و به روشنی از برداشتی متفاوت با برداشت جامعه پزشکی امروز از برص را ارائه می دهد.
در قاموس کتاب مقدس نیز آمده است:
برص بیماری سختی است و آن غیر جذام است. برص بیماری پوستی است، اگرچه در عضو مبتلا تاثیر می گذارد و در اثر آن بند انگشتان و بینی و سقف گام می افتد.در بسیاری موارد، این بیماری با جوش ها و سفیدی هایی خودنمایی می کند، اما بعد از مدتی از پوست تجاوز می کند و موجب سفیدی عضو مبتلا می گردد...(40)
برص در نگاه محققان پیشین
یکی از محققان می گوید:
برص – که معادل آن در زبان فرانسه «Lepre» و در زبان انگلیسی «Leprosy»(41) است- در اصل واژه ای یونانی به معنای «سخت شده و پولک گونه شدن» است.دلیل این نامگذاری این بود که این واژه در زمان های قدیم و قرون وسطی بر بیماری های متعددی اطلاق می شد که مهم ترین ویژگی آنها چرکین و پوسته پوسته شدن پوست بود، که از آن جمله اند....در عربی برص، سفیدی را گویندکه روی پوست آشکار شود و فرو رود و اگر از پوست تجاوز نکند، در نزد آنان بهق نامیده می شود...برص سیاه نیز نوعی بیماری پوستی است که ضمن تغییر رنگ پوست، آن را ازحالت طبیعی خارجی وسخت و پولک گونه می سازد و از مقدمات جذام شمرده می شود. اما آنچه در نزد پزشکان متاخر اروپا به نام «Lepre» شناخته می شود و عرب زبانان آن را برص می نامند [اگر قیدی نداشته باشد]،نوعی از پولک گونه شدن پوست است که در ابتدا به صورت جوش های کوچک سفت قرمز رنگ و چرکی روشن ظاهر می شود...امروزه بیش تر بیماری هایی که با نام برص شناخته می شوند مسری نیستند، ولی ممکن است از نسلی به نسل دیگر به ارث برسد.
این محقق می گوید:
در گذشته چنین بود که فرد مبتلا به برص در حکم مرده به حساب می آمد و موجب قطع رابطه زناشویی می شد. از حضور چنین بیماری در اماکن عمومی جلوگیری به عمل می آمد. مبتلایان به این بیماری لباس فرم خاصی داشتند تاآسان تر شناسایی شوند.
او می گوید:
با آن که این بیماری از بین رفته، اما نگرانی حاصل از این بیماری هنوز برجای مانده است؛ به گونه ای که امروزه [اواسط قرن نوزدهم] کلمه «ابرص» حکایت از فردی می کند که از لحاظ زندگی انسانی و طبیعی به پایین ترین درجه رسیده باشد.(42)
برداشت فقها از برص
فقهای امامیه با برداشتی مطابق و هماهنگ با آنچه اطبای قدیم گفته بودند، درباره برص سخن گفته اند. شهید ثانی(شهادت 966ق) می فرماید:
برص در پوست و گوشت سرایت می کند، ولی بهق در سطح پوست محدود می ماند. می توان با فروکردن سوزنی در عضو مبتلا، بین بهق و برص فرق گذاشت. اگر خون آمد معلوم می شود که بهق است واگر مایعی سفید خارج شد، برص ثابت می شود. (43)
ایشان در جای دیگر می فرماید:
شرط هشتمی برای نگاهدارنده کودک گفته شد و آن سلامت از بیماری مسری مانند جذام و برص است؛ زیرا نگاهداری چنین فردی برای بچه با خطر همراه است.(44)
صاحب جواهر (م1266ق) می گوید:
اگرچه برص و بهق هردو با سپیدی همراه اند، اما بین آن دو تفاوت است؛ زیرا برخلاف بهق، برص در گوشت نفوذ می کند و به استخوان می رسد. از علایم برص آن که اگر در عضو مبتلا سوزن فروکنی، خون خارج نشود، بلکه مایعی سفید رنگ تراوش کند و عضو قرمز نگردد و پوستش فرو رفته و موی آن سپید باشد. (45)
دیگر فقها نیز قریب به همین مطالب را گفته اند.(46) برخی از مراجع معاصر نیز اطلاق برص بر بیماری ناشی از کار افتادن رنگ دانه های پوست را نفی کرده و فرموده اند:
برص سفیدی است که در بدن بروز می کند و آن غیر از بهق است که در اثر کاهش رنگ دانه ها در پوست ظاهر می گردد.(47)
در منابع فقهی اهل سنت نیز این بیماری را همین گونه تشریح کرده اند:
برص سفیدی تندی است که پوست را لکه دار می کند و سرخی آن را از بین می برد. می گویند علامت این بیماری آن است که موضع بیماری در اثر فشاردادن سرخ نمی شود.(48)
از آنچه گذشت، تفاوت برداشت پیشینیان و پزشکان کنونی به خوبی واضح می شود. برخی محققان نیز بر وجود تفاوت و تهافت بین این دو دیدگاه پی برده اند.(49)
برای حل این تعارض دو راه پیموده شده است: برخی با تخطئه دریافت پیشینیان و خلاف واقع قلمداد کردن آن، تعریف پزشکی معاصر از برص را پذیرفته و بر همین منوال سیر نموده اند.(50)
از کلام برخی نیز می توان استنباط کرد که بر این اعتقادند که این تعارض از دگرگونی حاصل در «موضوع له» و مفاد لفظ برص سرچشمه گرفته است.این نکته، اگرچه صریحاً گفته نمی شود، ولی ادعا شده است که لفظ برص از معنایی که برای آن قرار داده شده بود، نقل شده و اکنون برای اشاره به معنایی دیگر به کار می رود و آن معنای اول به فراموشی سپرده شده است.(51)
وجود دو معادل لاتین برای این کلمه نیزشاید مویدی بر این احتمال باشد. فرهنگنامه های پزشکی معاصر، واژه«Vitiligo» را معادل لاتین «برص» دانسته اند(52) ولی دکتر یوسف، حتی مولف فرهنگ پزشکی انگلیسی به عربی و محققان کتاب کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم واژه «Lepra» و «Leprosy»را معادل «برص» دانسته اند.(53و54) برخی دیگر از فرهنگنامه های معادل فرانسه این واژه را «La leper» دانسته اند.(55) قابل توجه، این که همین واژگان یا قریب به آن برای جذام به کار رفته است. شاید با تامل در کتاب های لغت فارسی نیز بتوان به دو معادل برای برص دست یافت: نخست پیسی و دیگری لک و پیس که موید پیدایش تغییر در معنای این کلمه است.
نتیجه
به نظر می رسد در زبان فارسی رایج پیسی و لک و پیس به صورت مترادف به کار برده می شود و این دو واژه در نظر پزشکان معاصر معادل«برص» دانسته شده است. این امر در حد جعل اصطلاح مشکلی ایجاد نمی کند، اما نمی توان با اعتماد به این اصطلاح نو ظهور ماده برص در قرآن و روایات را معنا کنیم. برای فهم معنای واژگان قرآن و روایات باید به عرف رایج در زمان نزول قرآن و صدور روایت بازگردیم که آن چیزی غیر از این معنای جدید است.
با اطمینان می توان گفت که مقصود از «برص» - که در قرآن و روایات به کار رفته و در فقه اسلامی موضوع احکام متعددی قرارگرفته که به آن اشاره رفت- چیزی نیست که امروزه فارسی زبانان به آن برص می گویند، و براساس آن، بر احکام شرع خورده می گیرند که مثلا «طبق قانون فعلی اگر مردی لکه ای سفید برروی دست همسر خود مشاهده کند، به راحتی می تواند او را طلاق دهد بدون این که مهریه ای به او بپردازد»(56) و خواستار اصلاح آن می گردند، بلکه برص بیماریی همطراز با جذام است و عوارضی قریب به آن دارد و معادل فارسی آن«پیس» یا «پیسی» است.
کتابنامه
-احکام المراه والاسره، ام علی مشکور، قم: دارالزهرا الثقافیه، 1426ق.
- انحلال نکاح به واسطه عیب، زهرا راستی و ...تهران: سفیر صبح، 1380ش
- البرصان و العرجان و العمیان وا لحولان، جاحظ، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، بی جا، دارالرشید، 1982م.
- برهان قاطع، محمدحسین تبریزی، تحقیق: محمد معین: تهران: انتشارات امیرکبیر، 1357ش.
- تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی، محمد عبدالرحمن المبارکفوری، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.
- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 1360ش.
- التلخیص، ابوهلال عسکری، بیروت: دارصادر، 1413ق.
- تنزیه الانبیاء، سید مرتضی علم الهدی، قم: انتشارات رضی، 1350ش.
- جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1396ق.
- الحدود و الفروق، سعید بغدادی، بیروت: مجمع البحوث الاسلامیه للدراسات و النشر، 1374ش.
- دائره المعارف، بطرس بستانی، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
- دانش نامه جهان اسلام، زیر نظر: مصطفی میرسلیم و ...، تهران: بنیاد دائره المعارف اسلامی، 1369ش.
- الدروس الشرعیه، محمد مکی العاملی، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1412ق.
- مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، حسین فتاحی معصوم، مشهد: دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 1379ش.
- فرهنگ پزشکی دورلند(انگلیسی، فارسی)، دوجلدی، دورلند، ترجمه: محسن ارجمند و ...انتشارات رهنما.
- فرهنگ فارسی، محمدمعین، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1371ش.
- قاموس الکتاب المقدس، پطرس عبدالملک و ...قاهره: دارالثقافه، دهم، 1995م.
- قاموس حتی الطبی انکلیزی، عربی، یوسف حتی، بیروت، 1983م.
- قانون در طب، بوعلی سینا، ترجمه: عبدالرحمن شرفکندی، سروش، دوم، 1370ش
- الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1367ش
،کتاب مقدس.
- لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، زیر نظر: معین و ...، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1337ش.
- مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، زین الدین علی عاملی قم: موسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.
- مغنی المحتاج، محمد شربینی خطیب، مصر: مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده، 1352ق.
- «مفهوم برص در قرآن و ارتباط با مسائل پزشکی»، محمد فرهودی، مجله پژوهش های قرآنی، ش11و12.
- موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، محمدعلی تهانوی، تحقیق: علی دحروج، بیروت، 1996م.
پی نوشت ها:
*کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن
1. الکافی، ج3، ص375، باب من تکره الصلاه خلفه و العبد یوم...
2. همان، ج5، ص406، باب المدالسه فی النکاح وما ترد منه، ح6.
3. همان، ج5، ص216، باب من یشتری الرقیق فیظهر به عیب و ...، ح 16 و روایات دیگر.
4. همان، ج4، ص34، باب القرض، ح4.
5. همان، ج4، ص 531، باب القول عند الاصباح و الامساء...،ح25.
6. همان، ج 3، ص418، باب التزین یوم الجمعه ...ح10.
7. همان، ج 6، ص326، باب فضل الملح...،ح2.
8. همان، ج6، ص269، باب کراهه کثره الاکل...،ح7.
9. همان، ج 3، ص15، باب ماء الحمام و الماء الذی تسخنه...،ح5.
10. نهج البلاغه، کلمات قصار 312.
11. سوره مائده، آیه 110 و ر.ک:سوره آل عمران آیه 49.
12. فرهنگ پزشکی دورلند.
13. ر.ک مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، بخش دوم.
14. سوره آل عمران، آیه 49، سوره مائده آیه 110.
15. ر.ک: «مفهوم برص در قرآن و ارتباط آن با مسائل پزشکی».
16. جواهر الکلام، ج3، ص331، این حکم مشروط به این است که بیماری قبل از عقد ایجاد شده و مرد از آن بی اطلاع باشد.
17. مسالک الافهام، ج8، ص425.
18. جواهر الکلام، ج13، ص381-383.
19. الدروس، ج2، ص193.
20. از این مساله در فقه به «احداث سنه» تعبیر شده (ر.ک جواهر الکلام، ج23، ص297- 3030)
21. از جمله از احداث سنه جذام و جنون است. همچنین فردی که عهده دار حضانت کودک می گردد، نباید به جذام مبتلا باشد .
22. برهان قاطع، واژه «پیس».
23. فرهنگ ایران باستان، ص818.
24. اساس اشتقاق لغت فارسی، ص355.
25. همان واژه «پیس» پاورقی ص 439 – 440.
26. عن ابی عبدالله(ع) قال: قال فی الرجل اذا تزوج المراه فوجد بها قرنا و هو العفل او بیاضا او جذاما انه یردها ما لم یدخل بها».(الکافی، ج5،ص408)
27. فرهنگ فارسی معین، واژه لک و پیس.
28. البرصان و العرجن و العمیان و الحولان، ص16.
29. ان العلل المستقذره التی تنفر من راها و توحشه کالبرص و الجذام فلا یجوز شیء منها علی الانبیاء(ع)».(تنزیه الانبیاء(ع)، ص61).
30. قانون در طب، کتاب اول، ص158.
31. همان، ص 159.
32. همان، ص 159-160.
33. همان، ص184.
34. الحدود و الفروق، ص159.
35. بستان الاطباء و روض الالبا، ص45.
36. طب الاکبری، ج2، ص 148، به نقل از التحقیق فی کلمات القران الکریم واژه «برص».
37. ر.ک دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص111، مدخل «برص».
38. کتاب مقدس، سفر لاویان، باب 13، 5-1.
39. همان، 9-12.
40. قاموس الکتاب المقدس، ص170.
41. فرهنگ نامه های پزشکی در توضیح واژه «Leprosy» می گویند: یک بیماری مزمن ناشی از باکتری مایکو باکتریم لپره که پوست غشاهای مخاطی و اعصاب را مبتلامی کند. عمدتا مختص مناطق گرمسیری است و از راه تماس مستقیم انتقال می یابد. پس از یک دوره کمون یک تا سی ساله نشانه ها به تدریج تکون می یابند و عمدتا پوست و اعصاب را گرفتار می کنند. جذام لپرومایی شکل مسری همواره پیش رونده ای است که با پیدایش توده های گسترده ای در روی پوست موجب کلفتی پوست و اعصاب و در مورد وخیم با کرخی پوست، ضعف عضلانی و فلج منجر به از شکل افتادگی و کج ریختی می شود... جذام توسط توبر کولویید شکل خوش خیم غالبا خود محدود شونده ای از جذام است که سبب تغییر رنگ و بد نما شدن قطعه های پراکنده ای در پوست همراه بار کرخی موضعی می شود. (در فرهنگ فشرده پزشکی اکسفورد، ترجمه مصطفی مفیدی) در فرهنگ نامه پزشکی دیگری درباره واژه فوق آمده است که در مراحل اولیه پوستی است، اما پس از آن، هم بافت های نرم و هم استخوان را گرفتار می کند. در مرحله دوم بثوراتی ظاهر می گرددند، نقاط سیاهی روی پوست می آیند و می روند. اگر این نقاط سیاه سفید شوند، بی حسی آن آغاز می گردد که به آن جذام سفید می گویند.(فرهنگ پزشکی مصور، ترجمه و تالیف: خویزی-فلاحی)
42. دائره المعارف، ج5، ص330،331، مدخل «برص».
43. فقه الصادق، ج22، ص78.
44. مسالک الافهام، ج8، ص.425
45. جواهر الکلام، ج30، ص332 و نک: همان، ص331.
46. کشف اللثام، ج 2، ص 71، کتاب النکاح، ص228.
47. احکام المراه والاسره، ص104.
48. مغنی المحتاج، ج 3، ص202.
49. ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص111، انحلال نکاح به واسطه عیب، ص144- 145.
50. دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص111، مدخل«برص» انحلال نکاج به واسطه عیب، ص63، و 142- 151.
51. دائره المعارف، ج 5، ص330، 331، مدخل «برص».
52. فرهنگ پزشکی دورلند، دوجلدی .
53. قاموس حتی الطبی انکلیزی- عربی.
54. موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ماده «برص».
55. لغت نامه دهخدا، واژه «برص».
56. طرح نمایندگان مجلس برای اصلاح قانون مدنی ایران در مورد فسخ نکاح سیده فاطمه خاتمی روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 1381/10/1.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52