خوش گمانی و حُسن ظنّ

از صفات پسندیده، مثبت اندیشی و حُسن ظن است. اجتماع، جایگاه بسیار ویژه ای در تعالیم اسلامی دارد و بخش زیادی از آموزه های اسلام به سامان دهی امور اجتماعی و تعامل و رابطه درست مؤمنان با یکدیگر یا حتی با غیر مؤمنان اختصاص دارد. در این باره «حُسن ظن» نقشی کلیدی ایفا می کند.

از صفات پسندیده، مثبت اندیشی و حُسن ظن است. اجتماع، جایگاه بسیار ویژه ای در تعالیم اسلامی دارد و بخش زیادی از آموزه های اسلام به سامان دهی امور اجتماعی و تعامل و رابطه درست مؤمنان با یکدیگر یا حتی با غیر مؤمنان اختصاص دارد. در این باره «حُسن ظن» نقشی کلیدی ایفا می کند.

واژه شناسی حُسن ظنّ

خوش گمانی، خوش بینی، مثبت اندیشی و مثبت نگری، تعابیری است که تقریباً همگی یک معنا دارند و در زبان فارسی درباره کسی به کار برده می شود که به افراد و وقایع و حوادث نگاه مثبت دارد و معمولًا تفسیری بد و ناخوشایند از آنها ارائه نمی کند. این معنا در ادبیات دینی به «حُسن ظن» تعبیر شده است. «حُسن ظن» در لغت به معنای «گمان خوب» است، در مقابل «سوء ظن» به معنای «گمان بد».

در تعریف اصطلاحی، نیک انگاری نسبت به خدا، فعل و انفعالات جهان هستی، و نیز گفتار و کردار انسان ها، خوش بینی، مثبت نگری یا به تعبیر روایات اسلامی «حسن ظن» نام دارد.[1]

پایه و اساس حُسن ظن، بر ظن و گمان استوار است. در قرآن کریم واژه «ظنّ» گاهی به معنای شک و گاهی به معنای یقین[2] به کار رفته است.[3] اما معنای حقیقی آن، گمان یا خیال قوی است که احتمال خلاف در آن کم و پایین است ولی به درجه یقین یا اطمینان نمی رسد.[4]

انواع «ظنّ»

«ظنّ» بسته به متعلّق آن، ابعاد و اشکال گوناگون پیدا می کند. گمان، گاهی مثبت است که به آن «گمان خوب» یا «حُسن ظن» گفته می شود و گاهی منفی است که «گمان بد» یا «سوء ظن» نامیده می شود. هر یک از این دو نوع گمان، بسته به موضوعی که به آن تعلق می گیرد، گمان درست، صحیح و به جا یا نادرست و نابه جا خواهد بود. به عبارت دیگر، حقیقتِ گمان، فارغ از موضوع آن، از نظر ارزش اخلاقی می تواند خوب و پسندیده باشد یا بد و ناپسند. برای مثال، بدگمانی به برادر دینی، ناپسند است در حالی که بدگمانی به دشمن، ناپسند نیست و خوش گمان بودن به او نادرست و برخاسته از نادانی و جهالت است. بر این اساس، گمان بردن به چیزی یا کسی، خواه مثبت یا منفی، فی نفسه خالی از بار ارزشی است و بسته به موضوعی که به آن تعلق می گیرد ارزش مثبت یا منفی پیدا می کند. شاید این موضوع را بتوان از آیه شریفه سوره حجرات استفاده کرد: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ[5] هان ای کسانی که ایمان آورده اید! بسیاری از گمان ها را اجتناب کنید که بعضی از گمان ها گناه است.

در این آیه، خدای متعال بندگان مؤمن خویش را از گمانه زنی برحذر می دارد و حکمت آن را گناه بودن برخی از گمان ها می داند. این به معنای آن است که گمان، فی نفسه قابلیت اتصاف به خوبی یا بدی را دارد؛ بنابراین همان گونه که برخی گمان ها گناه اند برخی دیگر گناه نیستند. علامه طباطبایی در توضیح آیه می گوید:

مراد از ظنّی که در این آیه مسلمانان به دوری از آن مأمور شده اند، ظنّ بد است؛ زیرا ظنّ خیر که بسیار خوب است و به آن سفارش هم شده است، چنان که از آیه لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً هم استفاده می شود.[6]

ابعاد حُسن ظن

پیش از ذکر انواع حُسن ظن و بررسی احکام اخلاقی آن، لازم است اشاره شود اندیشمندان علم اخلاق، روابط انسان را به چهار بخش تقسیم می کنند. این روابط عبارت است از رابطه انسان با خود، با خدا، با هم نوعان، و با طبیعت (به مفهوم عام کلمه که حیوانات، نباتات و کائنات را در بر می گیرد).

حکم اخلاقی خوش گمانی در هر یک از حوزه های ارتباطی پیش گفته، یکسان نیست و آن را نمی توان در تمام این حوزه ها فضیلت اخلاقی به شمار آورد. اکنون به تفصیل ارزش اخلاقی مثبت اندیشی یا خوش گمانی در هر یک از روابط انسان را بررسی می کنیم.

1.خوش گمانی به خداوند

یکی از حوزه های ارتباطی انسان، رابطه او با خالق و پروردگارش است. اکنون پرسش این است که آیا از نظر اخلاقی می بایست به خداوند خوش گمان بود؟ آیا می توان موردی را فرض کرد که بنده بتواند به پروردگار خویش بدگمان باشد و در عین حال مورد مذمّت خدا و پیشوایان دینی قرار نگیرد؟

قرآن کریم دست کم در دو مورد، از بدگمانی برخی بندگان به خدا، انتقاد کرده است. در سوره فتح می خوانیم: وَ یعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً.[7] مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را که به خدا بدگمان اند عذاب کند. بر گردشان بدی حلقه زند و خدا بر آنها خشم گرفت و لعنتشان کرد و جهنم را برایشان آماده کرد. و جهنم، بد سرانجامی است. در سوره فصّلت، بدبینی دیگری نسبت به خداوند نکوهش شده است: وَ ذلِکمْ ظَنُّکمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ أَرْداکمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ.[8] و این بود گمانی که به پروردگارتان داشتید. هلاکتان کرد و در شمار زیان کردگان درآمدید.

در این دو آیه، گمانِ بد به خداوند مبنی بر آن که او نمی تواند مؤمنان را یاری کند.[9] یا آنان را یاری نکرده به حال خود وامی گذارد.[10]یا از اعمال بندگانش بی خبر است،[11] از ساحت پروردگار نفی شده است و در حقیقت، خدای متعال تأکید می کند مؤمنان را یاری می کند و از اعمال و رفتار همه بندگانش آگاه است. با توجه به آیات ذکر شده، این تصور باطل و گمان بد در باره خدا، نارواست و بر اساس نصّ صریح قرآن، مؤمنانی که در راه خدا گام بر می دارند، از ثبات قدم بهره مندند، و از سوی او یاری می شوند.[12] همچنین خداوند از رفتار و حتی اسرار و خطورات ذهنی و قلبی هر یک از بندگانش با خبر است و چیزی در عالم از نظر او مخفی نیست. علامه طباطبایی در باره آیه دوم می نویسد: «این ظنّی که شما در باره پروردگارتان پنداشتید که او از بیشتر اعمالتان اطلاعی ندارد، شما را هلاک کرد؛ زیرا باعث شد گناه در نظرتان آسان گردد، و گناه بسیار هم کارتان را به کفر کشانید، در نتیجه زیان کار شدید».[13]

در روایات، در باره خوش گمانی به پروردگار و دوری از گمانِ بد به او، شرح و بسط بیشتری آمده است. در حدیثی از پیامبر خدا (ص) نقل شده است:

قسم به کسی که خدایی جز او نیست، خیر دنیا و آخرت به مؤمنی عطا نمی شود مگر به واسطه حُسن ظن به خدا و امید به او. .. و هیچ مؤمنی عذاب نمی شود مگر به واسطه بدبینی به خدا و ناامیدی از او. ..؛ زیرا خداوند، کریمی است که همه خوبی ها به دست اوست و او از این که بنده مؤمنی را که به او گمان نیک دارد، عذاب کند شرم می کند؛ پس به خداوند، خوش گمان باشید.[14]

در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم که فرمود: «خوش گمانی به خدا آن است که به کسی جز او امید نداشته باشی و از چیزی جز گناهت نترسی».[15]

از این حدیث شریف، این نکته استفاده می شود که اگر از چیزی باید ترسید، آن جز گناه خود نیست؛ یعنی ناامیدی از بخشش خدا، بسیار ناپسند و در حقیقت گمان بد به خداست. بنابراین باید از گناهان خویش ترسید اما به لطف و کرم و بخشش پروردگار امیدوار و خوش بین بود. ناگفته نماند که مقصود از حُسن ظن به خدا این نیست که بدون عمل نیک یا اطاعت از خدا به بخشش او و سعادتمندی خویش امیدوار بود، بلکه مقصود آن است که به اعمال نیک و طاعات و بندگی خویش امیدوار نباشیم، بلکه به فضل و رحمت او امیدوار باشیم تا اعمال و رفتار ناقص ما را بپذیرد و ما را شایسته و سزاوار پاداش خویش قرار دهد.

در حدیثی از امام رضا (ع) نقل شده است: «به خدا خوش گمان باش؛ زیرا می فرماید:" من نزد گمان بنده ام به خودم هستم؛ اگر خوب باشد، خوبی را و اگر بد باشد، بدی برایش مقدر می کنم"».[16]

این حدیث شریف ما را بر آن می دارد که نه تنها در باره اعمال عبادی خود بلکه در امور دنیوی و مقدراتی که پروردگار برای بندگانش رقم می زند، به خداوند خوش گمان باشیم تا خدا نیز خیر و خوبی مقدر فرماید و از بدنینی و سوء ظن به او جداً پرهیز کنیم تا مطابق همان گمان بد، بدی را نصیبمان نگرداند.

حضرت صادق (ع) در تبیین آیه 23 سوره فصّلت[17] فرموده اند: برای مؤمن، شایسته است که از خدا طوری بترسد که گویا به آتش خواهد افتاد، و چنان به خدا امیدوار باشد که گویا از اهل بهشت است؛ زیرا خداوند می فرماید: ذلِکمْ ظَنُّکمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ. سپس فرمودند: «خداوند به گمان بنده خود توجّه دارد، اگر بنده به خدا خوش گمان باشد، خدا نیز به او نیکی می کند و اگر بنده به خدا بدگمان باشد، خدا در باره اش بدی خواهد فرمود».[18]

2.خوش گمانی به خود

از ابعاد خوش گمانی، خوش گمانی به نفس خویش است. این بُعد از خوش گمان بودن، به دو نوع تقسیم می شود. نوع نخست آن حُسن ظن به خویش در انجام امور است. به نظر می رسد این خوش گمانی که به مفهوم اعتماد به توانمندی های خداداد خویش است، نمی تواند ناپسند باشد، چرا که خدای متعال برای انسان اعضا و جوارح مناسب و توانمندی ها و استعدادهایی عطا کرده است که به آنها تکیه و اعتماد کند و امور زندگی خویش را سامان بخشد. بنابراین اعتماد به توانمندی های خداداد، در حقیقت به مفهوم استفاده و به کارگیری نعمات الهی است و بهره گیری از نعمت های الهی و تکیه زدن به آنها، نوعی شکر نعمت پروردگار به شمار می رود. ازاین رو، این نوع حُسن ظن به خود و اعتماد به نفیس خویش نه تنها ناپسند نیست بلکه ضروری و در عین حال پسندیده نیز هست. البته این خوش گمانی زمانی پسندیده و لازمه موفقیت است که واقع بینانه باشد. بنابراین اگر خوش بینی به توان خود، فراتر از واقعیت باشد، به معنای آگاهی نداشتن به خویش و توانمندی های خود است که از ویژگی های ناپسند است و آدمی را نزد دیگران خوار و زبون می گرداند.

نوع دوم خوش گمانی به خود، اطمینان به خویش در مصون ماندن از گناه است. فرد خوش بین به خویش به این معنا به واسطه این خوش بینی از ورود به گناه دوری نمی کند و بر این باور است که می توند از محیط گناه سالم خارج شود و خود را آلوده نسازد. این معنا، نوعی غرور است که اگر در ضمیر فرد ایجاد شود هراس او را از ورود به محیط گناه و از دوستی و ارتباط با گناه کاران و بدکاران از بین می برد. در متون دینی از این نوع خوش گمانی به خویش منع شده است؛ زیرا زمینه آلودگی انسان مؤمن را به گناه فراهم می آورد و او را گرفتار می سازد. این معنا به خوبی از کلام حضرت یوسف (ع) استفاده می شود که فرمود: وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ.[19]من خود را تبرئه نمی کنم؛ زیرا که این نفس، پیوسته به گناه فرمان می دهد، مگر آن را که پروردگار رحم کند؛ که پروردگار من بخشنده و مهربان است.

اغلب مفسران در تفسیر عبارت إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ بیان کرده اند نفس انسان به صورت طبیعی صاحب خود را به گناه و دنباله روی از لذات و شهوات فرا می خواند. ازاین رو باید همواره به نفس خویش بدبین بود. کسی که به نفس خویش خوش بین بوده و مطمئن باشد که هرگز به گناه آلوده نمی شود و این اطمینان او را از ورود به محیط گناه و دوستی و ارتباط با گناه کاران باز ندارد، در حقیقت خود را در معرض هلاکت قرار داده است. این خطر بزرگ، موجب شده است تا پیشوایان معصوم (ع) همواره مؤمنان را به سوء ظن به نفس خویش فرا بخوانند. تعداد زیاد روایات در این موضوع، گواه ضرورت مراقبت از نفس و پرهیز از اطمینان به آن است. برای نمونه، از امام علی (ع) نقل است: «همانا نفس انسان، به بدی و فحشا فرمان می دهد؛ پس کسی که به آن اعتماد کند نفسش به او خیانت خواهد کرد، و کسی که از مراقبتش به خواب رود، نفس، او را هلاک می گرداند، و کسی که از نفس خویش خشنود شود، نفسش او را به اعمال زشت وا می دارد».[20] و نیز در بیان دیگری می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا! مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمی رساند مگر آن که به نفس خود بدگمان است. ازاین رو پیوسته بر آن خُرده می گیرد و عملِ بیشتری از او می طلبد (راحتش نمی گذارد)».[21] در حدیث دیگری می فرماید: «همانا نفس انسان، بسیار نیرنگ باز است؛ اگر به آن اعتماد کنی، شیطان را مقتدای تو می گرداند تا مرتکب اعمال حرام شوی».[22]

3.خوش گمانی به هم نوعان

بُعد سوم، خوش گمانی به هم نوعان است و به اعتبار هم نوعان تقسیم می شود که در ادامه به اختصار بیان می شود.

الف- حُسن ظن به مؤمنان

بی گمان اصل اولی در این حوزه ارتباطی، خوش گمانی است. در آموزه های اسلامی، حُسن ظن به مؤمنان اهمیت توصیف ناشدنی دارد و در حفظ وحدت اجتماعی و ایجاد الفت و مهربانی در جامعه ایمانی نقش بسزایی دارد. میزان اهتمام آموزه های دینی، به جامعه و تحکیم پایه های آن بر همگان آشکار است و پرداختن به آن از موضوع این نوشتار خارج است.

به هر روی، در تعاملات اجتماعی مؤمنان، اصل اول، درستکاری است و پایه و اساس این اصل، خوش گمانی به آنان است. بنابراین تا زمانی که خلاف درستکاری ثابت نشده «اصالت الصحة» جاری است و جایی برای بدبینی و سوء ظن وجود ندارد. به این دلیل است که امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «رفتار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر کن، مگر زمانی که دلیلی اقامه شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و تا وقتی برای سخنی که از دهان برادرت بیرون می آید، توجیه خوبی می یابی، به او گمان بد مبَر».[23] سیوطی در کتاب تفسیر خود از پیامبر خدا (ص) نقل می کند که فرمود: «هر کس به برادرش گمان بد بَرَد، به پروردگارش گمان بد برده است، در حالی که خداوند می فرماید" از بسیاری از گمان ها پروا کنید"».[24]

به راستی اگر بنا بر بدبینی باشد ارکان وحدت اجتماعی و الفت و مهربانی فرو می ریزد و پیوند برادری دینی از هم گسسته می شود، و بالاخره مشقت و سختی انجام ساده ترین امور، افراد جامعه را به ستوه می آورد، دشمنی و کدورت را بین آنان حکم فرما می سازد؛ در حالی که حضور اجتماعی مؤمنان و منافع بی شمار این حضور همراه با مودّت و برادری، از سوی پروردگار حکیم و پیشوایان معصوم تأکید شده است.

ب- حُسن ظن به غیر مؤمنان

آن گاه که ایمان و درستکاری از جامعه رخت بربندد و منافع شخصی و دنیوی اصالت یابد و پایبندی به ارزش های اخلاقی کم رنگ شود و نیز آن گاه که موضوع، برقراری ارتباط با غیر مؤمنان باشد، سجیه خوش گمانی و مثبت اندیشی، سجیه ای سودمند برای صاحبش به شمار نمی آید؛ زیرا در چنین فضایی، افرادی که نتوان به آنها اطمینان داشت بسیارند، مانند کسانی که در نظرشان «هدف وسیله را توجیه می کند» اصلی خدشه ناپذیر است. در این جا برای ارتباط با افراد جامعه نباید مثبت اندیش بود و خوش گمانی را مبنای عملکرد اجتماعی خویش قرار داد؛ زیرا نتیجه ای جز زیان و فریب خوردن ندارد. مفهومی که امیرالمؤمنین (ع) در عبارتی کوتاه آن را به زیبایی بیان فرموده است: إِذَا اسْتَوْلَی الْفَسَادُ عَلَی الزَّمَانِ وأهْلِه، فَأحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر.[25] اگر فساد و تباهی در جامعه غلبه یافت، خوش گمانی انسان به دیگری، موجب زیان او می شود.

همچنین امام کاظم (ع) فرموده است: «هر گاه ستم و ناراستی، از حق و راستکاری بیشتر بود، بر هیچ کس روا نیست که به کسی گمان خوب برد، مگر آن گاه که خوبی او بر وی معلوم شود».[26]

بنابراین جواز بدبینی و پرهیز از خوش گمانی در جامعه فاسد، ما را در بدبینی به دشمنان بیشتر مطمئن می سازد. و به نظر می رسد خوش بینی به دشمن، مصداق بارزی از حماقت و سفاهت است. بر این اساس، اگر خوش گمانی از مصادیق «رحمت و مهربانی» به شمار آید، بدبینی و سوء ظن نیز مصداق «شدّت» است و از آیه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ[27] استفاده می شود. امیر المؤمنین (ع) حتی حسن ظن به دشمنان پس از صلح با آنان را روا نمی دارد و در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر می نویسد: «بعد از صلح با دشمنت، از او سخت بر حذر باش؛ زیرا گاه دشمن، خود را به تو نزدیک می کند، تا غافلگیرت سازد؛ پس دوراندیش و محتاط باش و خوش بینی به دشمن را روا مدار».[28]

در این جا ذکر دو نکته ضروری است:

1.گذشت که در جامعه ایمانی و جامعه ای که به ارزش های اخلاقی پایبندند، حُسن ظن و خوش بینی باید به عنوان اصل اولی در تعاملات با هم نوعان مورد توجّه قرار گیرد اما پایبندی به این اصل، به معنای احتمال خلاف ندادن نیست؛ یعنی خوش گمانی نباید به یقین و نهایت اطمینان تبدیل شود و احتیاط خردمندانه صورت نگیرد. بی شک شیطان قوی است و احتمال فریب وجود دارد، ازاین رو در اموری که امکان فریب شیطان و هوای نفس بسیار است، اقدام پیش گیرانه، خردمندانه است و به منزله سوء ظن یا بدبینی نیست. لذا امام صادق (ع) حسن ظن و اطمینان به برادر ایمانی را به منزله نادیده گرفتن احتمال خلاف نمی داند و اقدام پیش گیرانه را توصیه می کند و می فرماید: «به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان کردن، بخشودنی نیست».[29]

برای مثال در امور بسیار مهم مانند امور مالی یا مسائل خانوادگی به بهانه لزوم حُسن ظن به برادر ایمانی نباید جانب احتیاط را از دست داد و زمینه را برای لغزش برادر ایمانی و فریب او توسط شیطان فراهم آورد.

2.در آموزه های دینی، به احتیاط در برخی امور مانند معاملات، داد و ستد و قرض الحسنه توصیه شده است که با رعایت اصل حُسن ظن به مؤمنان منافات ندارد. به عبارت دیگر، اگر قرآن کریم در امور مالی به کتابت و شاهد گرفتن سفارش می کند،[30] فقط به خاطر بدگمانی و ازبین بردن زمینه انحراف برادران ایمانی نیست، بلکه بدین خاطر است که شاید فرد بدهکار بدهی اش را فراموش کند یا در مقدار آن شک و شبهه ای پدید آید یا از دنیا برود پیش از آنکه بدهی خود را پرداخته باشد. به روشنی پیداست که این اقدام محتاطانه برای جلوگیری از ستم به کسی است که از سر خیرخواهی قرض الحسنه داده است.

4.خوش گمانی به کائنات

بُعد دیگر مثبت اندیشی، تفسیر مثبت از پیامدها و وقایع روزگار است. کسی که به مقدرات، خوش بین است و با نگاه مثبت می نگرد، ناامیدی او را در بر نمی گیرد و نشاط را در زندگی از دست نمی دهد. در مقابل اگر مثبت اندیشی جای خود را به بدبینی و منفی بافی دهد، هر حادثه ای در عالم به بدی تفسیر می شود و جنبه منفی آن برجسته می شود. این خصلت نتیجه ای جز ناخشنودی، شکوه و شکایت از روزگار و سستی در کارها ندارد. لذا امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند عزیز و جلیل فرموده است: بنده مؤمن خود را به هیچ کاری وا ندارم، مگر این که آن کار را برای او خیر قرار دهم؛ پس باید به قضای من خرسند باشد و بر بلای من صبر کند و از نعمت هایم سپاسگزار باشد تا او را- ای محمّد- از صدّیقانِ خودم قلمداد کنم».[31] کسی که نگاه صحیح به عالم آفرینش دارد، از بدبینی به آن در امان است، از زمانه خویش و حوادث و وقایعش برای تأمین سعادت خویش بهره می برد، منفی بافی نمی کند و نشاط و امید خویش را از دست نمی دهد. در پایان، شعر امام هشتم به نقل از جد خویش ابوطالب، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم: یعِیبُ الناسُ کلُّهُمُ زَمانا و ما لِزَمانِنا عَیبٌ سِوانا نَعِیبُ زَمانَنا و العَیبُ فِینا و لو نَطَقَ الزَّمانُ بِنا هَجانا و إنَّ الذِئبَ یترُک لَحمَ ذِئبٍ و یأکلُ بَعضُنا بَعضا عِیانا لَبِسْنا لِلخداعِ مسوک طِیبٍ و وَیلٌ لِلغَرِیبِ إذا أتانا.[32] «تمام مردم از زمانه ایراد می گیرند حال آن که زمانه را عیبی جز ما نیست/ ما از زمانه خود ایراد می گیریم حال آن که عیب در خود ماست و اگر زمانه زبان داشت ما را هجو می کرد/ گرگ گوشت گرگ را نمی خورد ولی ما آشکارا یکدیگر را می خوریم/ فریبکارانه پوست های فریبا بر تن می کنیم و وای بر غریبی که نزد ما آید».

نتیجه آن که خوش گمانی و مثبت اندیشی، انسان را در امور خویش پیش می برد و مودّت می آفریند اما گستره این سجیه اخلاقی شامل همه حوزه های رفتاری و هر کس که با او در ارتباط هست نمی شود.

پی نوشت ها

[1] ر. ک: قاموس قرآن، ج 2، ص 134؛ فرهنگ معین، ج 1، ص 1457.

[2] ر. ک: مجمع البحرین، ج 6، ص 279؛ بقره: 46: یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ.

[3] ر. ک: العین، ج 8، ص 152.

[4] ر. ک: فرهنگ ابجدی، ص 590.

[5] حجرات: 12.

[6] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 323. نیز، ر. ک: مجمع البیان، ج 9، ص 205.

[7] فتح: 6.

[8] فصّلت: 23.

[9] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 18، ص 394.

[10] ر. ک: ترجمه جوامع الجامع، ج 6، ص 60.

[11] ر. ک: ترجمه مجمع البیان، ج 22، ص 43.

[12] محمّد: 7: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکمْ.

[13] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 384.

[14] ر. ک: تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 91، ح 54.

[15] ر. ک: ینابیع المودة، ج 2، ص 87، ح 169؛ میزان الحکمة، ج 1، ص 828.

[16] ر. ک: تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 91، ح 55.

[17] وَ ذلِکمْ ظَنُّکمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ أَرْداکمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و این بود گمانی که به پروردگارتان داشتید. هلاکتان کرد و در شمار زیان کردگان درآمدید.

[18] ترجمه مجمع البیان، ج 22، ص 44.

[19] یوسف: 53.

[20] مستدرک الوسائل، ج 11، ص 140، ح 12650: «إن النفس لامارة بالسوء و الفحشاء فمن ائتمنها خانته، و من استنام إلیها أهلکته، و من رضی عنها أوردته شر الموارد».

[21] نهج البلاغة، خطبه 176.

[22] مستدرک الوسائل، ج 11، ص 140، ح 12650: «إن نفسک لخدوع، إن تثق بها یقتدک الشیطان إلی ارتکاب المحارم».

[23] الأمالی، صدوق، ص 380، ح 483: «ضع امر أخیک علی أحسنه حتی یأتیک ما یغلبک منه، و لا تظنن بکلمة خرجت من أخیک سوءا و أنت تجد لها فی الخیر محملًا».

[24] الدرّ المنثور، ج 6، ص 92: «من أساء بأخیه الظنّ فقد أساء بربّه- عزّ و جلّ- ان الله تعالی یقول اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنَ الظَّنِّ».

[25] نهج البلاغة، حکمت 114.

[26] الکافی، ج 5، ص 298، ح 2: «إذا کانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم یحِلَّ لأحَدٍ أن یظُنَّ بأحَدٍ خَیرا حتّی یعرِفَ ذلک مِنهُ».

[27] فتح: 29.

[28] نهج البلاغة، نامه 53: «الحَذَرَ کلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّک بعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربَّما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فی ذلک حُسنَ الظَّنِّ».

[29] تحف العقول، ص 357: «لا تَثِقَنَّ بأخِیک کلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ».

[30] بقره: 282.

[31] الکافی، ج 2، ص 61، ح 6: «قالَ اللّهُ- عَزَّ و جلَّ-: عَبدِی المؤمنُ لا أصرِفُهُ فی شی ءٍ إلّا جَعَلتُهُ خَیراً لَهُ، فَلْیرضَ بِقَضائی، و لْیصبِرْ علی بَلائی، و لْیشکرْ نَعمائی، أکتُبْهُ یا محمّدُ مِن الصِّدِّیقِینَ عِندی».

[32] عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 177، ح 5.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان