تفسیر المیزان و دغدغه های مولف آن
علامه طباطبایی در مقدمه کتاب خود، به بررسی روشهای تفسیر از گذشته تا عصر خود می پردازد و سرانجام دغدغه خود را در رویایی با اندیشه ها و مکتبهای عصر خوش چنین شرح می دهد:
«این وضع تفسیر قرآن در قرون گذشته بود، و اما در قرن حاضر؟ در این اعصار، مسلک تازه ای در تفسیر پیدا شد، و آن این است: جمعی که خود را مسلمان می دانند، در اثر فرورفتگی و غور در علوم طبیعی، و امثال آن، که اساس اش حس و تجربه است، و نیز غور در مسائل اجتماعی، که اساس اش تجربه و آمارگیری است. روحیه حس گری پیدا کرده، یا به طرف مذهب فلاسفه مادی و حسی سابق اروپایی تمایل پیدا کردند، و یا به سمت مذهب اصالت عمل لیز خوردند، مذهبی که می گوید: «هیچ ارزشی برای ادراکات انسان نیست. مگر آن ادراکاتی که منشا عمل باشد، آن هم عملی که به درد حوائج زندگی مادی بخورد، حوائجی که جبر زندگی آن را معین می کند.»
این مذهب اصالت عمل است که پاره ای مسلمان نما به سوی آن گراییده اند، و در نتیجه گفته اند: معارف دینی می تواند مخالف با علم باشد، و علم می گوید اصالت وجود تنها مال ماده و خواص محسوس آن است، پس در دین و معارف آن هم هر چه که از دائره مادیات بیرون است، و حس ما آن را لمس نمی کند، مانند عرش، و کرسی، و لوح، و قلم، و امثال آن باید به یک صورت تاویل شود. و اگر از وجود هر چیزی خبر دهد که علوم معترض آن نیست، مانند وجود معاد و جزئیات آن، باید با قوانین مادی توجیه شود.
و نیز آن چه که تشریع بر آن ت کیه کرده، از قبیل وحی، و فرشته، و شیطان، و نبوت، و رسالت، و امامت و امثال آن، همه امور روحی هستند که به تناسب نام یکی را وحی و نام دیگری را ملک و غیره می گذاریم، و روح هم خودش پدیده ای مادی و نوعی از خواص ماده است، و مسأله تشریع هم اساس اش یک نبوغ خاص اجتماعی است، که می تواند قوانین خود را بر پایه افکار صالح بنا کند، تا اجتماعی صالح و راقی بسازد.» (42)
به همین خاطر علامه در جای جای المیزان، سخن از مسائل جاری جامعه و شبهات آن به میان می کشد و به آنها پاسخ می دهد و این نگاه یکی از عاملهای پویایی و بالندگی تفسیر اوست.
در پایان، برای نشان دادن اثرگذاری رویارویی با دانشهای رقیب، در حرکت علمی شیعه، پاره ای ازآنها را می آوریم:
4-3-2- تاثیر علوم مخالفین در تاریخ علمی شیعه
یکی از مهم ترین علتها و سببهای رشد و شکوفایی استعداد علمای شیعه و آفرینش آثار بدیع و نو در فقه، اصول، حدیث و کلام، رویارویی با شبهه افکنیها و ادعاهای دروغ و خلاف واقع مخالفان بوده است. بویژه شیعه به خاطر دو عنصر مورد هجوم قرار داشت.
اول: اتکای آن به علم امام و ادعای بی نیازی از هر آن چه که در دست اهل سنت است.
دوم: اقلیت آن نسبت به تفکر رایج سنتی.
این دو باعث می شد تا مخالفان، عقاید وباورها و حتی جامعیت و سلامت احکام و احادیث شیعه را به سخره بگیرند. در این راستا علمای شیعه، به خاطر دفاع از موضع تشیع و مطرح کردن تفکر شیعی و خارج ساختن آن از
انزوای تحمیلی، تلاش می کردند تا کتابهایی را در رد تهمت ها و شبهه ها و توضیح مقتدرانه مواضع شیعه، بنوسند. برخی از این آثار عبارت اند از:
التوحید
شیخ صدوق از جمله کسانی بود که لحظه ای از نیازهای جامعه خود و آسیبهای فراوانی که ازسوی مخالفان متوجه شیعه بود، غافل نشد. به عنوان نمونه او در مقدمه کتاب خود چنین می نویسد:
«آن چه مرد به سوی تالیف این کتاب خواند و انگیزه نگارش آن شد این است که من گروهی از مخالفان خویش را یافتم که گروه ما را، که فرقه ناجیه شیعه اثناعشریه اند، به نظریه تشبیه و جبر نسبت می دادند، به خاطر مطالبی که در کتب اصحاب ما مشاهده کردند، اخباری که تفسیر و شرح آن را ندانستند و معانی آنها را نشناختند و آنها را در غیر موضعها و جاهای خود گذاشتند و الفاظ آنها را با الفاظ قرآن مقابله نکردند و به این واسطه صورت مذهب ما را در نزد نادانان زشت نشان دادند و طریقه و روش ما را بر ایشان پوشیده و آشفته کردند و مردم را از دین خدا باز داشتند و ایشان را بر انکار حجتهای خدا، که مراد از ایشان ائمه ابرارند، تشویق کردند، پس به سوی خدای تعالی ذکره، تقرب و نزدیکی جستم به تصنیف این کتاب در باب توحید و نفی تشبیه و جبر در حالی که یاری جوینده ام به آن جناب و توکل کننده ام بر او و او مرا بس است و نیکو وکیلی است که کار خود را به او می گذارم.» (43)
این مقدمه بیانگر آن است که آثار بزرگ علمای پیشین که گامهای مبارک و بلندی در علم به حساب می آیند، ناظر به جریانهای علمی مخالف عصر خود نوشته شده اند و می تواند راه تحول و نو اندیشی را برای نسل امروزی باز کرده و
نشان دهد. از افتخارات علمای شیعه، سعه صدر ایشان در پاسخ گویی به شبهات و مجادله های علمی مخالفان است. زمانی که ایشان با غرض ورزیها رو به رومی شدند، به جای برخوردهای نادرست و نابخردانه، به نگارش آثار علمی روی می آوردند که نشانگر آزاد اندیشی ایشان است.
تهذیب الاحکام
شیخ طوسی در مقدمه کتاب التهذیب، انگیزه خود را از نگارش این کتاب، این گونه بیان می کند:
«یکی از دوستانم، که مراعات حق ایشان بر من واجب است، از من درخواست نمود تا احادیث اصحاب را جمع آوری و موارد اختلاف، تباین، منافات و تضاد میان آن روایات را بررسی نمایم؛ زیرا خبری نیست مگر آن که روایتی بر خلاف آن وارد شده است و حدیثی نیست مگر آن که در برابر آن روایتی که با آن منافات دارد نیز، روایت شده است.
کار اختلاف روایات به آن جا کشیده که مخالفان به ما طعنه می زنند و این را از بزرگ ترین عیبهای مذهب ما به شمار آورده اند و با این وسیله می خواهند مذهب ما را باطل اعلام نمایند. آنها می گویند مشایخ و بزرگان شما، همیشه بر مخالفان خود ایراد می گرفتند که شما در دین تان که با آن خدا را عبادت می کنید، اختلاف دارید و دچار اختلاف کلمه در فروع دین هستید و چنین عقیده ای را خدای دانا و حکیم اجازه نخواهد داد؛ اما خودتان نسبت به مخالفان تان، بیش تر با هم اختلاف دارید. پس این اختلاف با وجود آن که اعتراف می کنید که دلالت بر فساد می کند، دلالت بر مذهب خودتان نیز دارد ...
در این جا بود که تصمیم گرفتم درخواست آن دوست عزیز را
اجابت کرده و این کتاب را به نگارش درآوردم و اخبار و روایات متعارض را جمع آوری نموده و راه جمع میان آنها را بیان کنم و احادیث صحیح و معتبر را از روایات غیر معتبر جدا سازم.» (44)
شیخ طوسی از نوادری بود که همه فقهای شیعه به آزاداندیشی و نوگرایی وی به دیده احترام می نگرند. بیش تر آثار و کتابهای ایشان، که از روح آزاد اندیش و تحول خواه وی ریشه گرفته، ناظر به مسائل علمی رایج زمان خود اوست. جریانی که از سوی مخالفان هدایت می شد و شیب تند آن به سمت علوم اسلامی شیخی بود. ایشان در مقدمه کتاب مبسوط انگیزه خود را چنین توضیح می دهد:
«پیوسته از مخالفان شیعه از اهل فقه و منسوب به علم فروع می شنیدم که فقه علمای شیعه را تحقیر می کردند و کوچک می شمردند وآنان را به ناچیز بودن فروع و مسائل نسبت می دادند و می گفتند: آنها اهل ظاهر و تناقض گو هستند و بی شک اگر کسی قیاس و اجتهاد را کنار بگذارد، نمی تواند به مسائل فراوان و بازگرداندن فروع به اصول دسترسی داشته باشد، به خاطر این که اغلب آنها از این دو روش به دست می آیند. و البته این از بی خبری آنان نسبت به مذهب ما و تامل نکردن در اصول ناشی شده است و اگر آنها در روایات و فقه ما درنگ می کردند، میدیدند که اغلب آن چه که آنها به عنوان مسأله ذکر کرده اند، در روایات ما وارد شده و تصریح شده است. (45)
«مدتها بود که بنا داشتم در پاسخ به ایراد مخالفان شیعه که فقهای آنها را ضعیف و محدود می شمارند کتاب بنویسم؛ اما از ترس جو آن روز بیمناک بودم؛ زیرا در فضای حوزه آن روز چنان فکرها با عین عبارات و الفاظ روایات انس و خو گرفته بود که اگر مسأله با عبارتی مغایر با الفاظ روایت بیان می شد، مایه تعجب و شگفتی می شد.
و من کتاب نهایه را در گذشته به همان منوال نوشتم، تا باعث وحشت عده ای نشود اما اینک زمان آن رسیده است تا کتابی در فقه استدلالی و استنباط بنویسم که دیگر آن روش جواب گوی نیازها نیست.» (46)
رجال نجاشی
نجاشی، یکی از علمای معاصر شیخ طوسی، در مقدمه کتاب رجالی خود، انگیزه نگارش آن را چنین بیان کرده است:
«من شنیدم که سید شریف - سید مرتضی علم الهدی - گفته عده ای از مخالفان مذهب شیعه چنین سرزنش کرده اند که شما پیشینه و عالمی در شیعه ندارید که تالیف وت صنیف نموده باشند ... من نیز به خاطر رد این کلام دست به تالیف زدم و تا آن جا که توان داشتم نام مولفین شیعه را جمع نمودم.» (47)
این مطلب نشانگر آن است که حتی رجال شیعه در رویارویی با علما و متفکران دیگر فرقه ها و گروه های اسلامی به رشد و بالندگی رسیده است.
در نهایت اینها موردها و نمونه های بسیار اندکی از تحول خواهی علمای پیشین شیعه است. هدف ما از این که از علمای گذشته نام بردیم و کم تر به عالمان امروزی پرداختیم، این بود که نشان دهیم که علمای گذشته بسیار بیش تر از عالمان کنونی به دنبال تحول خواهی بودند و به گمان ما، آزاد اندیش تر بودند، خود را در قید و بند گذشته نمی دیدند و برحسب ضرورتها و نیازها دست به کارهای جدید می زدند و در رفع مشکلات شیعه در زمان خودشان بسی موفق عمل کردند، در حالی که امروزه کم نیستند کسانی که نمی خواهند تغییر شرایط زمان و مکان و همچنین واقعیتها و ضرورتها و نیازمندیهای حکومت اسلامی را بپذیرند و قبول کنند که آن چه امروز در دست ماست، برای رفع این نیازها کافی نیست و باید راهی دیگر را پیدا کرد و پیمود.
پی نوشت ها :
1. سوره ی انسان، آیه ی 3.
2. نهج البلاغه، وصایای حضرت امیر (ع) به امام حسین (ع).
3. سوره ی عادیات، آیه ی 8 .
4. سوره ی معارج، آیه ی 19.
5. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 13/20؛ ترجمه ی المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 18/20.
6. سوره ی مائده، آیه ی 104.
7. سوره ی بقره، آیه ی 164.
8. سوره ی شمس، آیه ی 8.
9. تحف العقول عن آل الرسول/ 386.
10. همان.
11. نهج البلاغه، ترجمه ی دشتی/ 43.
12. نهج البلاغه/ 483، ح 91.
13. نهج البلاغه/ 43.
14. سوره ی توبه، آیه ی 1.
15. سوره ی توبه، آیه ی 6.
16. سوره ی توبه، آیه ی 29-33.
17. سوره ی توبه، آیه ی 33.
18. سوره ی توبه، آیه ی 73.
19. سوره ی توبه، آیه ی 122.
20. سوره ی توبه، آیه ی 122.
21. شگفتی های آفرینش، ترجمه ی توحید مفضل/ 41.
22. مجله ی حوزه، ش 147 مقاله ی «تحول و نوآوری در کتاب های درسی»، آقای محمد حسن ربانی.
23. صحیفه ی امام، ج 278/21.
24. صحیفه ی امام، ج 229/3.
25. الکافی، ج 54/1، ح 2.
26. تنبیه الامة و تنزیه الملة، علامه میرزا نائینی، با مقدمه و توضیحات آیت الله سید محمود طالقانی، مقدمه/ 6-5، شرکت سهامی انتشار.
27. صحیفه ی امام، ج 217/3.
28. الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 18/1، فصل فی ذکر طرف مما امر الله فی کتابه من الحجاج و الجدال بالتی هی احسن و فضل اهله.
29. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2/1.
30
42. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7/1؛ ترجمه ی المیزان، ج 13/1.
43. التوحید/ 17.
44. تهذیب الاحکام، ج 2/1.
45. المبسوط فی فقه الامامیه، ج 2/1.
45. المبسوط فی فقه الامامیه، ج 2/1.
46. همان، ج 1/ 1-3.
47. رجال النجاشی/ 3، مقدمه.
منبع:نشریه اندیشه حوزه، شماره150.