چکیده
احمد بن اسحاق اشعری قمی از راویان برجستة امامی و از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیه السلام)به شمار میآید. وی از یازده شیخ و استاد روایت میکند و بیست و سه نفر از راویان شیعی شاگرد و راوی او هستند.
احمد بن اسحاق همچنین وکیل ائمه در قم بوده و به زیارت حضرت ولی عصر)عجل الله فرج الشریف( نائل شده است.
رجالیان و محدثان متقدم، همه وی را به امانت و وثاقت ستودهاند و آثار حدیثی چندی نیز برایش گزارش کردهاند. وی در حُلوان درگذشت.
شرح حال احمد بن اسحاق و گزارشی از مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)در قم که بنا به مشهور به امر امام عسکری (علیه السلام)بنا کرده است و همچنین مطالبی در مورد مرقد و مزار او در سر پل ذهاب و مرقد منسوب به او در قم، از مباحث طرح شده در این مقاله است.
کلیدواژهها: احمد بن اسحاق اشعری، اشعریان، قم، وکالت، امام حسن عسکری (علیه السلام)، حُلوان، بقعة شاهزاده ناصر الدین، مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام).
مقدمه
جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی(رحمه الله علیه) از رجال برجستة شیعه در قم و از کسانی است که توفیق مصاحبت با چهار امام همام را داشته است. وی همچنین مقام نیابت و وکالت امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را در قم دارا بوده و همة رجالیان او را به وثاقت و نیکی ستودهاند. در این نوشتار خُرد، تبار و دودمان، زیستنامه و همچنین معرفی سه بنا که به نوعی ارتباط با این مرد بزرگ دارد خواهد آمد.
اشعریان در تاریخ
اشعریان یا بنو اشعر (1). طایفة بزرگی از عربهای قحطانی هستند که به نبت بن اُدد بن زید بن یشجُب بن عَریب بن زید بن کهلان معروف به اشعر منسوب هستند (2). در برخی منابع معاصر از آنها به اشاعره هم یاد کردهاند که وجهی برای آن سراغ نداریم (3).
به نوشتة کلبی، »اشعر« هفت پسر داشته که هر کدام از آنها سرسلسلة قبیلهای شدند (4). این قبایل پیش و بعد از اسلام در نواحی مختلفی منزل داشتهاند و پراکنده بودهاند که یمن، حجاز، عراق، مصر، شام و ایران از مناطق آنهاست.
اشعریان پس از طلوع اسلام
تاریخ قم جریان اسلام آوردن مالک بن عامر اشعری را آورده که ظاهراً میرساند او نخستین نفر از اشعریان است که به اسلام گرویده است (5).، ولی در منابع مشهور، قصة اسلام آوردن جمعی از اشعریان در غالب »وفد الأشعریین« تکرار شده است. در این اخبار از ابوموسی اشعری و برادرانش و دیگرانی ذکر شده که از راه دریا به حجاز آمدند و به مدینه و حضور پیامبر اکرم )صلی الله علیه و آله و سلم( مشرّف شدند و پیامبر قبل از آمدن ایشان از ورودشان خبر داده بود و آنها را به گرمی پذیرایی فرمود (6).
اشعریان در مدینه حضور داشتند و ابوعامر اشعری از بزرگان آنها در جنگ حنین به شهادت رسید (7). آنان پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در تحولات سیاسی نیم قرن اول به دستهها و گروههای گوناگون تقسیم شدند و در عراق و شام و ایران پراکنده بودند. بزرگانی از ایشان در کوفه ساکن شدند. از جملة آنان میتوان از سعد بن مالک بن عامر اشعری نام برد که در ایام خلافت عثمان بن عفان، نزد وی به شرابخواری ولید بن عقبه، امیر کوفه شهادت داد (8). سائب بن مالک نیز از بزرگان شیعیان کوفه و مردی جنگاور از یاران مختار بن ابی عبیده ثقفی بود و در 67 ق در مصاف با لشکر مصعب بن زبیر کشته شد (9). فرزندان سعد و سائب در سدة اول، در امور سیاسی عراق و ایران و مبارزات ضد اموی شرکت داشتند و بعضی از آنها به امارتِ برخی از شهرهای ایران نیز منصوب شدند. پس از قتل محمد بن سائب در کوفه به دست حجاج، فرزندان او و دیگر اعضای خاندان اشعری تحت تعقیب قرار گرفتند و ناچار عراق را رها کردند و به جاهای دیگر و از جمله به قم کوچیدند (10).
پایگاه اشعریان در قم
یعقوبی )م 284 ق( در ذکر قم و کمندان مینویسد: »و أهلها الغالبون علیها قومٌ من مذحج (11). ، ثم من الأشعریین و...« (12).
سمعانی در الأنساب از کتاب تاریخ ابوالوفای اخسیکتی مینویسد، کسانی از بنی اشعر از جمله عبداللّه و احوص و اسحاق و نعیم و عبدالرحمن، فرزندان اسعد بن مالک بن عامر اشعری، به ناحیة قم رفتند، رئیس آنها عبداللّه بن سعد معروف به عبداللّه سعدان بود که در قم و کَمیدان ساکن شدند و ریاست یافتند(13).
در مورد نحوه و سال ورود اشعریان به قم دو نوع گزارش وجود دارد: گزارش نخست، استقرار اشعریان در قم را صلحآمیز نشان میدهد و گزارش دیگر اسکان آنها را قهرآمیز معرفی کرده است.
در مورد سال ورود اعراب اشعری به قم اتفاق نظر وجود ندارد. برخی گزارشها سال 83 هـ ق و برخی دیگر سال 94 هـ ق را زمان ورود آنان به قم اعلام کردهاند. یاقوت حموی ورود آنان را سال 83 هـ ق دانسته، تسلط آنها را بر منطقه قهرآمیز میداند (14).
حسن بن محمد حسن قمی روایات متعددی را دربارة مهاجرت فرزندان سعد بن مالک اشعری از کوفه ذکر کرده است؛ از جمله اینکه احوص پسر سعد بن مالک در شورشی شرکت کرده بود و پس از سرکوب شورش به زندان افتاد. برادرش عبداللّه بن سعد به سبب نفوذ و شوکت فراوان، از حجاج بن یوسف آزادی او را درخواست کرد (15). همچنین گفته شده که به علت بدرفتاری احوص اشعری با روستاییان ایرانی، حجاج وی را زندانی کرده بود. تمام گفتهها شدّت عمل و خشونت حجاج نسبت به خاندان سعد بن مالک اشعری و زندانی کردن آنها را حکایت میکند؛ از اینرو آنان تصمیم به جلای وطن گرفتند. ابتدا احوص و دو برادرش نعیم و عبدالرحمن به طرف بصره حرکت کردند. سپس عبداللّه بن سعد به آنان پیوست (16). آنان به قریه ابرشتجان از ناحیه قم رسیدند و در آنجا نخستین بار با ایرانیها روبهرو شدند. به نظر میرسد آنچه منجر به تقویت تماس آنها شد، دفع حملة دیلمیها از ناحیة قم توسط اعراب اشعری بود (17). ایرانیها به اعراب اجازة سکونت دادند و اعراب تضمین امنیتی منطقه را برای ایرانیها به وجود آوردند و در کنار آنان سکونت گزیدند. برخی معتقدند ماندگار شدن آنان در منطقة قم مسالمتآمیز بود؛ زیرا تعداد اعراب اشعری به حدی نبوده است که بتوانند در برابر ایرانیها به زبان شمشیر سخن گویند و به طریق قوة قهریه بر منطقه استیلا یابند. افزون بر این، آنان از سوی مرکز خلافت عراق تحت تعقیب و پیگرد بودند و مجبور بودند با ملایمت و آرامش برخورد کنند؛ لذا همزیستی مسالمتآمیز بین اشعریان و ایرانیان برقرار میشود (18).
گرایش مذهبی اشعریان
دربارة مذهب اشعریان ساکن کوفه و دیگر مناطق، با توجه به گرایشهای قبایل و افراد و موضعگیری آنها نسبت به مسایل مختلف نمیتوان به صورت جزم و اطمینان اظهارنظر کرد. قیام مالک بن عامر اشعری علیه حکومت اموی نیز رنگ و بوی شیعی به معنای مصطلح ندارد (19).، اما با ورود اشعریها به قم، رنگ و بوی تشیع در این شهر و مناطق همجوار به وضوح بالا گرفت و خیلی زود قم به عنوان یکی از مهمترین پایگاههای تشیع در منطقة »جبال« و همة ایران مطرح شد.
از میان آنها عالمان و فقیهان و محدثان و متکلمان بزرگی برخاستند که نقشی برجسته در تاریخ تشیع امامی در ایران و غیر آن داشتهاند. موسی بن عبداللّه شاید اول کسی باشد که در قم اظهار تشیع کرد و دیگران به او اقتدا کردند (20). چهرة قم با تشیع از این به بعد کاملاً درهم آمیخته شده است؛ از این رو دربارة قم گفتهاند: »مردم قم همگی مذهب شیعه دارند« (21). و بر »مذهب خود تعصب میورزند« (22). »و هیچ سنی در میان آنها یافت نمیشود« (23). و »چون ذکر قم برفت، ذکر مذهب، بیفایده باشد، که قمی الّا شیعه نباشد« (24).
تاریخ قم نام شمار زیادی از اشعریان را که در قم سکونت کردهاند آورده که مرحوم معلم حبیبآبادی آنها را استخراج و مرتب کرده است (25).
نام شماری از بزرگان اشعریان به شرح زیر است:
1. احوص بن سعد بن مالک اشعری، نخستین کسی که آتشکدة قم را (پیش از سال 98 ق) ویران کرد و به جای آن مسجدی بنا نهاد؛
2. یسع بن عامر بن عمران اشعری، نخستین کسی که در قم دارالخراج ساخت؛
3. سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا و امام جواد (علیه السلام)روایت نموده و در زمینة حدیث تألیفاتی داشته است. از او به عنوان(ثقه) یاد کردهاند؛
4. اسحاق بن عبداللّه بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا (علیه السلام)روایت نموده است؛
5. ادریس بن عبداللّه بن سعد اشعری، از بزرگان شیعه و از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام)روایت نموده است؛
6. زکریا بن ادریس بن عبداللّه بن سعد اشعری مشهور به ابوجریر قمی، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا و امام ابی الحسن (علیه السلام)روایت نموده است؛
7. سهل بن الیسع بن عبداللّه بن سعد اشعری، از راویان حدیث که از امام موسی کاظم و امام رضا (علیه السلام)روایت نموده است؛
8. عبداللّه بن عامر بن عمران ابن ابی عمر اشعری، از راویان حدیث و از بزرگان و علماء امامیه در قم؛
9. عبدالعزیز بن المهتدی بن محمد بن عبدالعزیز اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام)روایت کرده است؛
10. علی بن محمد بن علی بن سعد اشعری قزدانی مشهور به ابن متویه، کتابی به نام النوادر الکبیر را به او نسبت میدهند؛
11. علی بن الریان بن الصلت اشعری، از راویان حدیث که دارای کتابی به نام منثور الأحادیث بوده است؛
12. علی بن اسحق بن عبداللّه بن سعد اشعری، از راویان حدیث که کتابی نیز داشته است؛
13. عیسی بن عبداللّه بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا (علیه السلام)روایت نقل کرده و کتابی به نام مسائل الرضا (علیه السلام)داشته است؛
14. محمد بن عیسی بن عبداللّه اشعری، از بزرگان اشعریان که نجاشی در رجال خود از او با عبارات )شیخ القمیین، وجه الاشاعره و متقدم عند السلطان( یاد میکند. خدمت حضرت رضا (علیه السلام)شرفیاب شد و از آن حضرت و امام جواد (علیه السلام)روایت نمود و کتابی به نام الخطب داشته است؛
15. اسماعیل بن آدم بن عبداللّه ابن سعد اشعری، از راویان حدیث است؛
16. اسحق بن آدم بن عبداللّه اشعری، از محدثان که از امام هشتم روایت نموده است؛
17. زکریا بن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعری، از فقیهان بزرگ شیعه که از مقام و منزلت والایی برخوردار بوده است تا آنجا که امام رضا (علیه السلام)مردم را جهت آموزش مسایل دینی به او ارجاع میداده و درباره او فرموده است: »زکریا بن آدم القمی المأمون علی الدین و الدنیا« (26). کتابهایی در حدیث داشته است. قبر او در قم و در قبرستانی است که به احترام قبر او و یکی دیگر از اشعریان، به قبرستان شیخان معروف است؛
18. آدم بن اسحق بن عبداللّه اشعری، از راویان موثق حدیث؛
19. مرزبان بن عمران بن عبداللّه اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام)روایت نموده و دارای کتابی بوده است؛
20. حمزة بن یعلی اشعری ـ ابو یعلی قمی ـ از راویان حدیث که از امام رضا و امام جواد (علیه السلام)روایت نموده؛
21. الریان بن الصلت اشعری )ابوعلی قم( از فقهاء و راویان حدیث است. دارای کتابی به نام الفرق بین الآل و الأمة بوده است. دو پسر او علی و محمد هر دو از راویان حدیث بودهاند؛
22. محمد بن الریان بن الصلت، دارای کتاب مسائل أبی الحسن العسکری بوده است؛
23. عبدالعزیز بن المهتدی بن محمد بن عبدالعزیز اشعری، از راویان موثق حدیث که از امام رضا (علیه السلام)روایت نموده و دارای کتابی بوده است؛
24. موسی بن الحسن بن عامر بن عمران بن عبداللّه بن سعد اشعری )ابوالحسن( فقیهی والامقام که نجاشی از او با عبارات )ثقه، عین، جلیل( یاد کرده است. سی کتاب تألیف کرده که از آن جمله کتابهای طلاق، وصایا، فرائض، فضائل، حج، الحرمة، الصلاة، الزکاة، الصیام، یوم و لیلة، الطب است؛
25. محمد بن علی بن محبوب اشعری، از فقیهان والامقام امامیه که نامش در سلسله اسناد بسیاری از روایات آمده است. نجاشی ضمن تجلیل فراوان از او دربارهاش میگوید: »شیخ القمیّین فی زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب«. در مسائل فقهی کتابهای فراوانی از خود بر جای گذاشت؛ از آن جمله کتابهای النوادر، الصلاة، الجنائز، الزکاة، الحدود، الدیات، الثواب است؛
26. احمد بن ادریس بن احمد اشعری )ابوعلی( از راویان حدیث و فقهای امامیه در قرن سوم هجری، نجاشی از او با عبارات »کان ثقة، فقیهاً فی أصحابنا، کثیر الحدیث« یاد میکند. او در سال 306 ق در راه مکه درگذشت؛
27. الحسن ابن علی الزیتونی الأشعری، از راویان حدیث و دارای کتاب نوادر بوده است؛
28. الحسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبیداللّه اشعری، او و پدرش هر دو از راویان موثق حدیث بودهاند دارای کتاب نوادر بوده است؛
29. الحسین بن محمد ابن عمران بن ابیبکر اشعری، از راویان حدیث و دارای کتاب نوادر بوده است (27).
فضایل و امتیازات زیادی برای خاندان اشعری در کتابهای تراجم و حدیث شیعه نقل شده است. از پیامبر گرامی اسلام )صلی الله علیه و آله و سلم( نقل شده است که فرمود: »اللّهمّ اغفِر للأشعریّین صغیرِهم و کبیرِهم« (28).
علامه مجلسی در بحار الأنوار صفحات زیادی را به ذکر فضائل و احادیث وارده دربارة اشعریان اختصاص داده است (29).
پدرِ احمد بن اسحاق
اسحاق بن عبداللّه بن سعد بن مالک الاشعری از راویان ثقه و از چهرههای درخشان خاندان اشعری است. نجاشی در معرفی و توثیق او مینویسد: »قمیّ ثقة. روی عن أبی عبداللّه و أبی الحسن و ابنه أحمد بن اسحاق مشهور. أخبرنا أحمد بن عبدالواحد عن علی بن حبشی عن حمید عن علی بن بزرج عنه« (30). شیخ طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام صادق (علیه السلام)ذکر کرده است (31). همچنین ابن داود و علامه حلی به وثاقت وی تصریح کردهاند (32). شیخ عالی مقام ابوجعفر طوسی در دو کتاب تهذیب و استبصار و همچنین در المجالس خود روایاتی را به سند خود از ابن ابی عمیر از اسحاق بن عبداللّه اشعری از امام صادق (علیه السلام)نقل کرده است (33).
شیخ طوسی به سند خود از سهل بن الیسع اشعری از اسحاق بن عبداللّه از امام کاظم (علیه السلام)نیز نقل کرده است (34). با این وصف، او محضر نورانی امام صادق و امام کاظم (علیه السلام)را درک کرده است. ابن ابی عمیر، زکریا بن آدم و سهل بن الیسع سه شاگرد او هستند و گذشت که به تصریح نجاشی علی بن بزرج نیز شاگرد دیگر او است. مأخذ برخی که احمد بن زید را نیز در شاگردان وی آوردهاند دانسته نشد. همچنین او را به استناد شیخ طوسی دارای کتاب دانستهاند که در مطالب شیخ طوسی چنین چیزی یافت نشد (35).
صاحب وسائل روایتی را از کافی نقل میکند که در سند آن »علی بن أحمد بن اسحاق الأشعری عن عبداللّه بن سعید الدغشی« وجود دارد. با این سند به نظر میرسد »علی« فرزند احمد بن اسحاق باشد (36).
از آنجا که عبداللّه بن سعید الدغشی در طبقة امام صادق (علیه السلام)است و اسحاق بن عبداللّه اشعری نیز مانند اوست، نمیتوان گفت نوة او نیز در همین طبقه باشد.
با نظر به متن کافی که صاحب وسائل از آنجا نقل کرده است، مشخص میشود در نقل صاحب وسائل اشتباهی رخ داده و سند صحیح »علی بن اسحاق« است که با این وجود مشکلی نخواهد بود و این علی، عموی احمد بن اسحاق است (37) .
پدر، اجداد و برادران اسحاق بن عبد اللّه از مشاهیر خاندان اشعری بودهاند. برخی از ایشان عبارتاند از: آدم (38) .، ادریس (39) .، ابو بکر (40) .، شعیب (41) .، عبد الملک (42) .، عمران (43) .، عیسی (44) .، موسی (45) .، الیسع (46) . و یعقوب (47) 23..
مشایخ احمد بن اسحاق
با نگاهی به اسناد روایاتی که از احمد بن اسحاق رسیده است، مشایخ و اساتید او به دست میآید. ابتدا نام سه امام بزرگوار شیعه را به عنوان تیمم و تبّرک در صدر مشایخ ذکر میکنیم و آنگاه به مشایخ وی اشاره میکنیم:
1. حضرت ابی جعفر الثانی محمّد بن علی الجواد (علیه السلام)؛
2. حضرت ابی الحسن الثالث علی بن محمد الهادی (علیه السلام)؛
3. حضرت ابی محمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام)؛
4. ابومحمد بکر بن محمد بن عبدالرحمن بن نعیم ازدی غامدی؛ او از طایفة جلیل القدر آل نعیم در کوفه و از ثقات اصحاب و راویان امام جعفر بن محمد الصادق و امام موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام)بوده است.
عمری طولانی داشت و دارای »کتاب« حدیث و یا به تعبیر جناب شیخ طوسی »اصل« نیز بوده است. کشّی از او به »خیر فاضل« یاد کرده است (48) .
5. ابوالحسن عبدالرحمن سعدان بن مسلم عامری؛ نام او عبدالرحمن و مشهور به سعدان است. عمری طولانی داشت و از حضرات امام صادق و امام کاظم (علیه السلام)روایت دارد. دارای »کتاب« نیز بوده است (49) .
6. أبوهاشم داود بن القاسم الجعفری؛
او از راویان و اصحاب جلیل القدر است که نزد ائمة اطهار (علیه السلام)دارای مقام و موقعیت بوده است. خدمت امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام عصر (علیه السلام)رسیده، اخباری را نقل کرده و کتابی نیز داشته است. وی از اولاد جعفر بن ابیطالب و هاشمی است (50) .
7. عبداللّه بن میمون بن الاسود القداح؛
از ثقات و بزرگان اصحاب و راوی امام صادق (علیه السلام)است. کشی روایتی در مدح او از امام باقر (علیه السلام)نقل کرده است. وی دارای »کتاب« نیز بوده است (51) .
8. یاسر الخادم الرضا (علیه السلام)
او مولی حمزة بن یسع اشعری قمی بوده و شرافت خدمت حضرت سلطان الاولیاء علی بن موسی الرضا)علیه آلاف التحیه و الثناء( را دارا بوده، و از آن حضرت اخبار و مسائلی را نقل کرده است. اصحاب او را توثیق کردهاند (52) .
9. حسن بن عباس بن حَریش
او از راویان طبقة امام جواد (علیه السلام)است و رجالیها وی را تضعیف نمودهاند (53). در بصائر الدرجات روایاتی از وی توسط احمد بن اسحاق نقل شده است (54) .
10. زکریا بن آدم اشعری
از بزرگان و دانشمندان خاندان اشعری و از راویان صادق اخبار اهل بیت (علیه السلام)است. مسائل و کتابی نیز برای وی نقل شده است(علیه السلام)(55) . در طریق صدوق به این بزرگوار، احمد بن اسحاق قرار دارد(علیه السلام)(56) .
11. قاسم بن یحیی بن راشد
از راویان امامی است که برخی او را تضعیف کردهاند (57) . شیخ کتابی را که آداب امیر المؤمنین (علیه السلام)در آن بوده به وی نسبت داده است (58) .روایاتی در بصائر الدرجات از احمد بن اسحاق از او نقل شده است (59) .
12. هاشم بن المثنی الحَنّاط
وی از راویان ثقة کوفه و از اصحاب امام صادق (علیه السلام)بوده است (60) . در طریق شیخ صدوق به وی، احمد بن اسحاق قرار دارد. سند شیخ چنین است: »فقد رویتُه عن محمّد بن الحسن)رضی الله عنه( عن محمّد بن الحسن الصفار عن إبراهیم بن هاشم و أحمد بن اسحاق بن سعد عن هاشم الحناط« (61) .
چنانکه گفته شد، هاشم حنّاط جزء اصحاب امام صادق (علیه السلام)بوده و روایت ابراهیم بن هاشم و احمد بن اسحاق از وی مشکل است؛ لذا مرحوم استاد علی اکبر غفاری )رحمه الله( در پاورقی فقیه احتمال داده است ابن ابی عمیر واسطة بین ابراهیم بن هاشم و احمد بن اسحاق با هاشم حناط بوده باشد که افتاده است (62) .
13. عبد اللّه بن عبدالرحمن بن أبی نجران
کتابهای رجالی ذکری از او نکردهاند. فقط یک روایت از او در طب الأئمة سراغ داریم که احمد بن اسحاق راوی آن است (63) .
14. عبد اللّه بن حَمّاد الانصاری
او از شیوخ اصحاب و دارای کتابهایی بوده است. به نقل ابن غضائری در قم ساکن بوده است (64) .
راویان احمد بن اسحاق
جناب احمد بن اسحاق واسطة فیض زلال احادیث و گوهر ناب کلمات پیشوایان نور و هدایت است. بخشی از بیانات و سخنان ائمة اطهار (علیه السلام)از طریق این بزرگوار به شاگردان و راویان بعد از او منتقل شده که برای همة عصرها سبب راهنمایی خلق و واسطة رستگاری و فلاح است.
کسان و بزرگانی از او استماع حدیث کردهاند که به اسامی ایشان اشاره میکنیم:
1. ابو سعید مراغی (65) .
2. احمد بن ادریس بن احمد، ابو علی الأشعری القمی (66) .
3. احمد بن علی الفائدی القزوینی (67) .
4. احمد بن محمد بن خالد البرقی **زیرنویس=تهذیب الأحکام، ج 2، ص 308، ح 1249؛ رجال النجاشی، ص 76، رقم 182..
5. احمد بن محمد بن عیسی الأشعری (68) .
6. احمد بن هارون الفامی (69) .
7. حسین بن محمد بن عامر الأشعری القمی (70) .
8. سعد بن عبداللّه الأشعری القمی (71) .
9. سهل بن زیاد الآدمی (72) .
10. عبداللّه بن جعفر الحمیری (74) .
11. عبداللّه بن عامر الأشعری (75) .
12. علی بن ابراهیم بن هاشم (76) .
13. علی بن احمد الرازی (77) .
14. علی بن احمد بن یحیی اشعری (78) .
15. علی بن الحسن (79) .
16. علی بن سلیمان الزراری (80) .
17. علی بن مهزیار (81) .
18. محمد بن احمد بن یحیی بن عمران الأشعری (82) .
19. محمد بن الحسن الصفار (83) .
20. محمد بن جعفر بن احمد بن بُطَّه (84) .
21. محمّد بن علاء همدانی واسطی (85) .
22. محمد بن یحیی العطار (86) .
23. یحیی بن محمد بن جَریح بغدادی (87) .
از میان این راویان کسی که بیشترین استفاده را از ابن اسحاق کرده است و بیشترین احادیث را از ایشان نقل کرده است، حسین بن محمد بن عامر اشعری است. وی از خاندان اشعری و از بستگان و فامیل استادش احمد بن اسحاق است و خود از مشایخ ثقة الاسلام کلینی و از روات ثقة امامی به شمار میآید (88) .
تعداد روایاتی که از احمد بن اسحاق به نقل از حسین بن محمد در کتب اربعه و وسائل الشیعه وجود دارد، بالغ بر 97 حدیث است که حدود 52 % کل روایات احمد بن اسحاق را شامل میگردد.
شاگرد دیگر احمد بن اسحاق که باید از او به صورت ممتاز ذکر کرد جناب عبداللّه بن جعفر حِمیَری است. این بزرگوار که به تعبیر نجاشی »شیخ القمیین و وجههم« بوده، صاحب آثار و کتب زیادی است که معروفترین آنها قرب الأسناد است (89) .
از حِمیَری در کتب اربعه و وسائل الشیعه 37 روایت از جناب احمد بن اسحاق نقل و ضبط شده است.
قابل ذکر است که محمّد بن عبد الجبار قمی نقل میکند برخی از اصحاب به وسیلة احمد بن اسحاق سؤالی را دربارة زکات از امام عسکری (علیه السلام)پرسیدند و حضرت جواب فرمود (90) .
ظاهراً با این نقل نمیتوان محمّد بن عبد الجبار را از شاگردان احمد بن اسحاق به شمار آورد؛ چنانکه برخی از محترمین فرمودهاند (91) . ، البته اگر استناد آنها همین باشد که ما دیدیم و ذکر کردیم.
همچنین جایی هم »عن عدّة من المشایخ و الثقات« ذکر شده است که شخص آن قابل بازشناسی دقیق نیست (92) .
از دیدگاه رجالیان
محدثان و بزرگان امامیه از گذشتههای دور تا قرون حاضر همگی از احمد بن اسحاق به جلالت و نیکی یاد کردهاند و او و خدماتش را به مکتب امامت ستودهاند. به وثاقت و امانت وی شهادت دادهاند و منزلتش را نزد ائمة اطهار (علیه السلام)متذکر شدهاند.
اینجا به برخی از این گفتهها و نوشتهها اشارهای کوتاه مینماییم:
برقی )م 274 یا 280 ق( صاحب المحاسن، احمد بن اسحاق را در زمرة اصحاب امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السلام)دانسته، در اصحاب امام جواد (علیه السلام)از او به احمد بن اسحاق بن سعد الأشعری القمی و در اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام)کنیة او را نیز ذکر کرده، ولی در اصحاب امام هادی (علیه السلام)به عنوان »احمد بن اسحاق« اکتفا نموده است (93) .
کشّی از محمد بن علی بن قاسم قمّی از احمد بن حسین قمّی روایت میکند که محمد بن احمد بن صلت قمی نامهای برای امام نوشت و قصة احمد بن اسحاق قمّی و نیاز او به هزار دینار برای انجام مراسم حج را یادآوری نمود و معروض داشت اگر سرورم صلاح بداند، دستور فرماید این مبلغ را به او قرض دهم تا پس از بازگشت به شهر خویش آن مبلغ را باز گرداند.
امام (علیه السلام)در جواب نامه این توقیع را فرستاد: »هی له مِنّا صِلةٌ، و إذا رجع فله عندنا سواها«؛ این از طرف من به ایشان بخشایشی است و چون او از سفر بازگشت، غیر از آن مبلغ نیز نزد ما چیزی دارد.
سپس میگوید: و حالِ احمد بن اسحاق به خاطر کسالتی که داشت به گونهای بود که حتی امید آن نداشت به کوفه برسد (94) .
باز شیخ کشّی با چند واسطه از ابی محمد رازی نقل میکند:
من و احمد بن ابی عبداللّه برقی در عسکر بودیم که فرستادهای از طرف آن »مرد« (95) . به نزد ما آمد و گفت: »غائب علیل (96) . ، ایوب بن نوح، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزه و احمد بن اسحاق ثقاتٌ جمیعاً«؛ یعنی امام علیهالسلام این افراد را مورد اطمینان میداند.
باز کشّی نقل مینماید که:
احمد بن اسحاق نامهای برای امام نوشت و اجازه خواست که به سفر حج برود. حضرت نیز به وی اجازه داد و پارچهای هم برای او فرستاد. احمد بن اسحاق چون پارچه (کفن) را دید گفت: سرورم، خبر وفات مرا داده است و هنگام بازگشت از سفر حج در حُلوان )سر پل ذهاب( درگذشت.
آنگاه شیخ کشّی میافزاید: »أحمد بن إسحاق بن سعد القمی عاش بعد وفاة أبی محمد؛ و أتیتُ بهذا الخبر لیکون أصح لصلاحه و ما ختم له به«؛ یعنی: احمد بن اسحاق بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)مدتی در قید حیات بود؛ و من این خبر را آوردم تا بدانید او در حالی که نیکبخت بود، با عاقبت به خیری چشم از جهان فرو بست (97) .
شیخ ابوالعباس نجّاشی نیز نام او را در زمرة اصحاب هر سه امام آورده و او را »وافد القمییّن« دانسته است (98) .
شیخ عالی مقام طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام جواد و امام عسکری (علیه السلام)ذکر کرده است (99) .
همچنین ایشان در الفهرست میفرماید:
احمد بن اسحاق بن عبداللّه بن سعد بن مالک بن الأحوص الأشری أبوعلی کبیر القدر، و کان من خواص أبی محمد (علیه السلام)و رأی صاحب الزمان (علیه السلام)، و هو شیخ القمبین و وافدهم...« (100) .
از قدمای رجالیان و دانشمندان که بگذریم، در قرون بعد از آنها نیز احمد بن اسحاق در نظر صاحبان رأی و بصیرت دارای مقام و موقعیتی است.
ابن شهر آشوب (م 558 ق) میگوید او از یاران خاص امام حسن عسکری (علیه السلام)بوده و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را ملاقات نموده است (101) .
ابن داوود (زنده در 707 ق) نیز او را ثقه و در زمرة اصحاب هر سه امام دانسته و میگوید او امام زمان)عجل الله فرجه الشریف( را دیده است (102) .
علاّمه حلّی (م 726 ق) نیز او را ثقه و وافد قمییّن دانسته و میگوید: او از امام جواد و امام هادی (علیه السلام)روایت نقل میکند و از یاران خاص امام حسن عسکری است (103) .
میرزا محمد استرآبادی(م 1028 ق)ضمن توثیق احمد بن اسحاق میگوید: او از امام جواد و هادی (علیه السلام)روایت نقل میکند و از اصحاب خاص امام حسن عسکری (علیه السلام)و بزرگ مردم قم بوده و امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است.
استرآبادی همچنین از ربیعة الشیعه ابن طاووس نقل میکند: »إنّه من الوکلاء و إنّه من السفراء و الأبواب المعروفین الذین لا تختلف الشیعة القائلون بإمامة الحسن بن علی (علیه السلام)فیهم« (104) .؛ یعنی: احمد بن اسحاق از وکلای امام زمان )عجل الله فرجه الشریف( و سفیران معروف آن حضرت )در غیبت صغری( بوده، که شیعیانِ قائلِ به امامت امام حسن عسکری (علیه السلام)تردیدی درباره آنان [=وکلا] نداشتند.
مرحوم اردبیلی نیز اجمالی از شرح حال وی را آورده است (105) . دیگر رجالیان نیز از احمد بن اسحاق به نیکی یاد کردهاند (106) . محدّث نوری (م 1320 ق) نیز دربارة او میگوید:
»احمد بن اسحاق اشعری از بزرگان اصحاب ائمه (علیه السلام)و صاحب مراتب عالیه در نزد ایشان و از وکلای معروف بود ... و حضرت، کافورِ خادم را برای او فرستاد در حلوان، و غسل و کفن او به دست کافور و همراهان بود؛ و حلوان همین ذهاب معروف است که در راه کرمانشاهان است به بغداد؛ و قبر آن معظّم در نزدیک رودخانة آن قریه است به فاصلة تقریباً هزار قدم از طرف جنوب و بر آن قبر بنای محقری است... و قبرش را مزار معتبری باید قرار داد که از برکت صاحب قبر و به توسط او به فیضهای الهیّه برسند« (107) .
در محضر چهار امام معصوم (علیه السلام)
از امتیازات برجستة جناب احمد بن اسحاق اشعری این است که به شرف دیدار و فضیلت آستانبوسی چهار تن از ائمة گرامی اهل بیت (علیه السلام)نائل آمده است:
1. حضرت امام جواد (علیه السلام)
به تصریح شیخ طوسی ابن اسحاق وی از اصحاب امام جواد (علیه السلام)است و حتی نجاشی فرموده که وی از آن امام همام روایت نیز نقل کرده است (108) . البته با جستجویی که در متون روایی موجود انجام شد، روایتی از آن امام همام به نقل از احمد بن اسحاق به دست ما نرسیده است.
2. حضرت امام هادی (علیه السلام)
او علاوه بر درک محضر امام هادی (علیه السلام)روایاتی از ایشان نقل کرده است (109) . در مسندی که در پیشروست، روایاتی چند از آن امام بزرگوار نقل شده است (110) .
3. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)
احمد بن اسحاق از اصحاب و یاران و وکلای مشهور امام عسکری (علیه السلام)بوده است. او همچنین روایات زیادی از آن امام همام نقل کرده است (111) .
4. حضرت امام مهدی (علیه السلام)
او از کسانی است که فیض دیدار حضرت حجت (علیه السلام)را هم در زمان حیات امام عسکری (علیه السلام)و هم بعد از شهادت آن حضرت داشته است و از وکلای ناحیه مقدسه به شمار میآید (112) .
مقام وکالت و نیابت
دوران امامت ائمة اطهار (علیه السلام)در طول حکومت عباسی مشحون از گرفتاری و فشار عوامل حکومت نسبت به امامانِ شیعه و پیروان ایشان بود و ارتباط با ائمه برای مردم در بسیاری از سالها و دورانها به دشواری و سختی ممکن میشد.
از سویی به طور طبیعی وجود امام (علیه السلام)در مدینه و بعدها در سامرا باعث میشد امکان دستیابی و شرفیابی به محضر مبارک ایشان برای همة علاقهمندان و شیعیان فراهم نباشد.
در این زمان شبکة وسیع وکالت تأسیس شد و بسیاری از خواص اصحاب به عنوان وکیل امام (علیه السلام)مسؤولیت ارتباط بین امام و شیعیان را به عهده گرفتند.
برخی از مهمترین علل و انگیزههای تشکیل شبکة وکالت این چنین است:
1. جوّ خفقان و دشواری ارتباط مستقیم امامان و شیعیان؛
2. عدم دسترسی شیعیان به ائمه به خاطر حبس، شهادت و غیبت؛
3. آمادهسازی شیعیان برای شرایط عصر غیبت (113) .
در اینکه آیا وکالت موجب توثیق یک راوی میشود و یا فقط حسن و مقام او را به اثبات میرساند بین دانشمندان علوم رجال و درایه اختلاف است، ولی آنچه مسلم است وکالت امام (علیه السلام)برای یک نفر نشانة مقام و منزلت اوست (114) .
جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی از وکلای ائمه در قم و نواحی آن بوده است. در مورد وکالت ایشان به موارد زیر میتوان استشهاد کرد:
یکم. شیخ طوسی در فهرستش آورده است: »کان من خواصّ أبی محمد (علیه السلام)و رأی صاحب الزمان؛ و هو شیخ القمیّین و وافدهم...« (115) .
نجاشی نیز دربارة وی گفته است: »کان وافد القمیّین و روی عن أبی جعفر الثانی و أبی الحسن (علیه السلام)و کان خاصّة ابی محمّد (علیه السلام)...« (116) . بدین ترتیب، مصاحبت وی با سه امام جواد و هادی و عسکری (علیه السلام)اثبات میشود؛ و اینکه وی به نمایندگی از سوی مردم قم به حضور ائمه (علیه السلام)مشرّف میشده و وجوه شرعی و نامههای آنان را عرضه میکرده نیز از کلمة »وافد القمیین« قابل استفاده است.
دوم. در تاریخ قم از وی به عنوان وکیل امام عسکری (علیه السلام)در امور موقوفات قم یاد شده است؛ و در ادامه به جریانی اشاره کرده که: »احمد بن اسحاق قمی« یکی از سادات قم به نام »حسین بن حسن« را که به صورت عَلَنی شُرب خمر میکرد طرد نمود. پس از آن، هنگامی که به قصد تشرّف به خدمت امام عسکری (علیه السلام)به سامرّا رفت. آن حضرت وی را به ملاقات نپذیرفت! و پس از الحاح و اظهار تأثر از سوی »احمد بن اسحاق« به وی فرمود: »چرا با آن سید چنان رفتار کردی؟!« و احمد بن اسحاق نیز پس از بازگشت، از آن سید دلجویی فراوان کرد. این امر باعث شد که سید مزبور متحول شود و راه توبه در پیش گیرد (117) .
طبری شیعی نیز به وکالتش برای امام عسکری (علیه السلام)تصریح کرده است (118) .
مصاحبت وی با امام جواد (علیه السلام)تنها میتواند احتمال وکالتش برای آن جناب را تقویت کند، اما وکالتش برای امامَین عسکریَّین (علیه السلام)از قراینی غیر از آنچه از تاریخ قم نقل شد، قابل استفاده است. نام وی در ردیف چند تن وکیلی است که ضمن توقیع صادر شده از سوی امام هادی (علیه السلام)توثیق شدند.
چنانکه روایتی نیز تأیید بر وکالت او از جانب امامَیْن عسکریَّیْن (علیه السلام)است. شیخ طوسی به نقل از وی چنین آورده است:
»روزی به امام هادی (علیه السلام)عرض کردم که گاه موفق به تشرف به حضور شما میشوم و گاه نه. در این موارد که نمیتوانم با شما دیدار کنم به چه کسی مراجعه کنم و قول چه کسی را بپذیرم و امر چه کسی را اطاعت کنم؟ آن جناب فرمود: این ابو عمرو مورد وثوق و امین است و آنچه به شما بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما برساند از جانب من رسانده است« (119) .
پس از رحلت آن حضرت به نزد امام عسکری (علیه السلام)رفته و نظیر آن سؤال را مطرح کردم و آن جناب نیز در پاسخ فرمود: »این ابو عمرو مورد وثوق و امین نزد ماضی )امام هادی (علیه السلام)( و نزد من است و آنچه بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما برساند از جانب من رسانده است« (120) .
این روایت میتواند مؤید وکالت او از جانب امام هادی و امام عسکری (علیه السلام)باشد.
سوم: قرینة دیگر بر وکالت او و نیز جایگاه والایش نزد امام هادی (علیه السلام)روایت ابن شهر آشوب است مبنی بر اینکه آن حضرت به هر یک از »احمد بن اسحاق« و »علی بن جعفر« و »عثمان بن سعید« به سبب نیاز مالی آنان سی هزار دینار عطا فرمود! (121) . و مشخص است که »علی بن جعفر« و »عثمان بن سعید« هر دو وکیل آن حضرت بودند و نفس اعطای چنین مالی از نشانههای وکالت است.
چهارم: شاهد دیگر بر وکالت »احمد بن اسحاق«، روایت کلینی است مبنی بر تشرف وی به حضور امام عسکری (علیه السلام)و درخواست نمونه دستخط از آن جناب، که آن حضرت نیز در پاسخ فرمود: »ای احمد! خط گاهی با قلم درشت و گاهی با قلم ریز نوشته میشود؛ از این جهت دارای اختلاف میشود؛ پس تردید مکن!«. سپس آن حضرت قلم و دوات طلبید و ضمن اینکه قلم را در دوات فرو میبُرد برای وی خطی نگاشت (122) .
پنجم: شیخ صدوق نام احمد بن اسحاق را در ردیف آن دسته از وکلایی آورده است که موفق به رؤیت حضرت حجت شدهاند (123) . و شیخ طوسی نیز نام او را در زمره کسانی که توقیع برای ایشان صادر شده آورده است (124) . شاید از اینگونه تصریحات بتوان استفاده کرد که وکالت احمد بن اسحاق در عصر غیبت صغرا نیز ادامه داشته است (125) .
در پرتو خورشید
درک شرف دیدار آخرین ذخیرة الهی و بازماندة انبیا و اولیا حضرت حجت بن الحسن المهدی ـ أرواح من سواه فداه ـ آرزوی هر دوستدار و شیعه خاندان عصمت و طهارت (علیه السلام)است.
از کسانی که به این فضیلت و مکرمت نائل شدهاند و دیده به دیدار آن یگانة دورانها باز کردهاند، جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی است. طرفه اینکه او چنان اعتبار و منزلتی نزد امام حسن عسکری (علیه السلام)داشته است که بنا به نقل صدوق، امام عسکری (علیه السلام)پس از ولادت فرزند گرامیش حضرت مهدی (علیه السلام)، طی نامهای به احمد بن اسحاق بشارت این ولادت را به وی ابلاغ میفرماید (126) . »احمد بن اسحاق« در پاسخ سؤال حضرت دربارة عکسالعمل مردم نسبت به این خبر و شک و تردید آنان نسبت به وجود مهدی (علیه السلام)مینویسد: »ای سید من! هنگامی که خبر ولادت سید و مولای ما به ما رسید، هیچ مرد یا زن یا بچهای که به حد بلوغ در فهم رسیده باشد در میان ما نبود مگر آنکه معترف به حق شد« (127) .
احمد بن اسحاق در سفری که پس از این به سامرّا کرد موفق شد جمال دلآرای حضرت مهدی (علیه السلام)را که طفلی سه ساله بود رؤیت کند و کلام این طفل را که به نحو معجزهآسایی به سخن آمد شنید که گفت: »أنَا بقیّة اللّه فی أرضه و المنتقم من أعدائه؛ فلا تطلب أثراً بعد عین یا أحمد بن اسحاق!« (128) .
در دوران غیبت صغری نیز احمد بن اسحاق مورد عنایت حضرت بقیة اللّه الاعظم (علیه السلام)بود و توثیقات و نامههای آن حضرت برای وی صادر شده است.
تصریح شیخ طوسی در اینباره چنین است: »و قد کان فی زمان السفراء المحمودین أقوامٌ ثقاتٌ تَرِدُ علیهم التوقیعاتُ من قِبَل المنصوبینَ للسفارة من الأصل؛ و منهم أحمد بن إسحاق و جماعة یخرج التوقیعات فی مدحهم« (129) .
در همین راستاست نامهای که او به ناحیة مقدّسه ارسال کرد و همراه آن، نامة جعفر کذّاب را که به یکی از شیعیان ارسال کرده و وی را به سوی خود فرا خوانده بود نیز ضمیمه نمود؛ و جواب امام عصر (علیه السلام)نیز ضمن توقیعی به دست »احمد بن اسحاق« واصل شد. در این روایت، به نام کامل احمد بن اسحاق به این صورت تصریح شده است:
»عن أبی الحسین محمد بن جعفر الأسدی )رضی الله عنه( عن سعد بن عبداللّه الأشعری عن الشیخ الصدوق أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعری: أنّه رجاء بعض أصحابنا یُعلمه أن جعفر بن علی کتب إلیه کتاباً یعرّفه نفسه و یُعلمه أنّه لَقیّم بعد أخیه، و أنّ عنده من علم الحلال و الحرام ما یحتاج إلیه، و غیر ذلک من العلوم کلّها. قال أحمد بن إسحاق: فلما قرأت الکتاب، کتبت إلی صاحب الزمان (علیه السلام)، و صیّرتُ کتاب جعفر فی درجه، فخرج إلیّ الجواب فی ذلک: بسم اللّه الرحمن الرحیم أتانی کتابک...« (130) .
به سوی دوست
چراغ عمرِ نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی پس از عمری مشحون از خیرات و حسنات و با کارنامهای درخشان در خدمت به معارف اسلامی، در سایة الطاف و عنایات ائمه اطهار (علیه السلام)به خاموشی گرایید و صبح حیات اخروی او در جوار رحمت الهی و رفاقت با انبیا و اولیا طلوع کرد.
در مورد تاریخ وفات او و اینکه آیا در دوران امامت حضرت عسکری (علیه السلام)درگذشته است یا تا اوایل غیبت صغری نیز در قید حیات بوده دو نظر و دو روایت متعارض وجود دارد:
1. روایتی که حاکی از درگذشت ایشان در زمان امام عسکری (علیه السلام)است:
شیخ عالی مقامِ صدوق از سعد بن عبداللّه اشعری نقل کرده است که احمد بن اسحاق با جمعی از اهل قم خدمت امام عسکری (علیه السلام)رسید و ضمن ارائة وجوهات و رؤیت حضرت ولی عصر (علیه السلام)، در وقت وداع به امام عسکری (علیه السلام)عرض کرد: »ای پسر رسول خدا! رفتن ما نزدیک شد و اندوهمان افزون گشت. از خداوند میخواهیم که بر جدّت محمّد مصطفی)صلی الله علیه و آله و سلم( و پدرت علی مرتضی (علیه السلام)و مادرت سیّدة النّساء )سلام الله علیها( و بر دو آقای اهل بهشت؛ عمویت )امام حسن مجتبی (علیه السلام)( و پدرت )امام حسین (علیه السلام)( و ائمّة طاهرین پس از آنها )علیهم السلام( صلوات فرستد و نیز صلوات خداوند مشمول حال شما و فرزند بزرگوارتان گردد. امیدواریم که خداوند به شما بزرگی مرحمت کند و دشمنتان را ذلیل و خوار گرداند و این سفر را آخرین زیارت ما قرار ندهد.
وقتی احمد بن اسحاق جملة آخر را بیان نمود، چشمان آن حضرت پر از اشک شد؛ به طوری که بر گونههایش جاری گشت و سپس فرمود:
ای احمد بن اسحاق، خودت را در دعا کردن به زحمتِ بیهوده نینداز؛ زیرا در بازگشت از سفر، خداوند را ملاقات خواهی کرد.
احمد بن اسحاق از شنیدن این سخن به زمین افتاد واز حال رفت.
وقتی به حال آمد، عرضه داشت:
شما را به خدا و به حُرمت جدّت سوگند میدهم که مرا به پارچهای مفتخر فرمایید که آن را کفن خود سازم. آن حضرت از زیر بالشی که به آن تکیه داده بود، سیزده دِرهم بیرون آورد و فرمود: این را بگیر و جز این، خرج نکن؛ زیرا آنچه را خواستی )کفن( از دست نخواهی داد. و بدان که خدای تبارک و تعالی، اجر نیکوکاران را ضایع نمیگذارد.
و بدین ترتیب از خدمت آن بزرگوار مرخص شدیم، تا به سه فرسخی »حُلوان« رسیدیم. احمد بن اسحاق در آنجا تب کرد و سخت مریض شد؛ به گونهای که امیدی به بهبودی خود نداشت. بنابراین، زمانی که به »حُلوان« رسیدیم و در یکی از کاروانسراها اقامت کردیم. احمد بن اسحاق یکی از اهالی آنجا را که میشناخت نزد خود فرا خواند و به ما گفت: امشب را جای دیگری بروید و مرا تنها بگذارید. ما هم پذیرفتیم و به محل استراحت دیگری رفتیم.
اما هنگامی که نزدیک صبح شد، یکباره فکرم متوجّه نکتهای گشت و بلافاصله چشمانم را گشودم. ناگهان »کافور«، خادم امام حسن عسکری (علیه السلام)را در مقابل خود دیدم که میگوید: »خداوند عزای شما را نیکو گردانَد! برخیزید و او را دفن کنید که او نزد آقایتان گرامیتر از شما بود«؛ و سپس از دیدگانمان غایب شد.
ما بیدرنگ بر سرِ جسد احمد بن اسحاق جمع شدیم و به گریه و زاری پرداختیم تا آنکه او را دفن کردیم (131) .
2. روایات و قرائنی که حاکی از حیات احمد بن اسحاق بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام)است:
از جمله روایاتِ متعارض با روایتِ یاد شده، روایت کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی از »عبداللّه بن جعفر حمیری« است. وی گوید:
پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، سالی به قصد انجام حج حرکت کرده و در مدینة السلام )بغداد( بر »احمد بن اسحاق« وارد شدم و ابوعمرو )عثمان بن سعید( را نزد وی دیدم. پس با اشارة »احمد بن اسحاق« از ابوعمرو درباره جانشین امام عسکری (علیه السلام)پرسش کردم و او گفت او )صاحب الزمان )علیه السلام(( را دیدهام (132) .
روایت دیگر که آن نیز قرینه بر بقای »احمد بن اسحاق قمی« تا اوایل عصر غیبت است، روایت کلینی از »سعد بن عبداللّه اشعری« است، مبنی بر اینکه پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، برخی از وکلا همچون »حسن بن نضر« و »أبا صِدام« و غیر آنها نسبت به اموال شرعی که در دست ایشان باقی مانده بود دچار بلاتکلیفی شده بودند! از اینرو، »حسن بن نضر« تصمیم میگیرد تا ضمن انجام سفر حج، در عراق دربارة این امر تحقیق کند. وی پس از ورود به بغداد خانهای کرایه کرده و در آنجا ساکن میشود و رفته رفته وکلای مقیم بغداد که یکی از آنان »احمد بن اسحاق« بوده، در یک برنامة حسابشده، اموالی را به خانة مزبور میآورند! و او سرانجام با دریافت توقیع ناحیة مقدّسه، مأمور رساندن آن اموال به »سُرَّ مَن رآی« میشود؛ و پس از بردن اموال به خانه عسکریَیْن (علیه السلام)که محل سکونت و یا ملاقاتهای امام مهدی (علیه السلام)نیز بود، از پس پرده صدای حضرت را میشنود که او را به طرد هرگونه شک و تردید از خود فرا میخواند! و در جریان این ملاقات، حضرت دو قطعه پارچه به وی داد که در حقیقت کفن او بود (133) .
علاوه بر این روایات، دلایل دیگری وجود دارد که بر وکالت و حیات احمد بن اسحاق در عهد امام عصر (علیه السلام)دلالت میکند. مهمتر از همه شاید تصریح و بیان شیخ کشی در رجال است که میگوید:
سفیر سوم ناحیة مقدّسة مهدویّه (علیه السلام)اشاره کرده که گوید: »احمد بن اسحاق ضمن نامهای )از ناحیه مقدّسه( برای انجام حج طلب اذن نمود و به او اذن داده شد و پارچهای نیز برایش ارسال شد؛ و ارسال این پارچه موجب شد که »احمد بن اسحاق« به قرب زمان مرگش واقف شود! و لذا با دیدن آن گفت: مرگم به من ابلاغ شده است. و هنگامی که از سفر حج باز میگشت، در حلوان رحلت نمود (134) .
لازم به ذکر است روایت سعد بن عبداللّه اشعری مبنی بر وفات احمد بن اسحاق در زمان امام عسکری (علیه السلام)علاوه بر تعارض با روایات اخیر و دلایل دیگر دارای ضعف سند و حتی تقطیع و افتادگی است که آن را از ظرف استدلال خارج میکند (135) .در نتیجه میتوان احتمال قوی داد یا مطمئن بود که درگذشت احمد بن اسحاق اشعری در زمان امامت و غیبت صغرای حضرت ولی عصر (عج) اتفاق افتاده است.
آثار
عالمان عامه بر این باورند که حدیث تا پایان قرن اول هجری تدوین نشده است. سیوطی میگوید: تدوین حدیث به سال 100 هجری و به امر عمر بن عبدالعزیز آغاز شد. بخاری از نامة عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن حزم و دستور برای کتابت و گسترش حدیث گزارش داده است، (136) . اما در میان خاصه و شیعه کتابت حدیث به دوران رسول اکرم باز میگردد.
بسیاری از روات و محدثان بزرگ امامی علاوه بر اینکه شفاهاً واسطة انتقال روایات و کلمات ائمة معصومین(علیهم السلام) بودهاند، از همان صدر اسلام و حتی در دوران صحابه تدوین و کتابت حدیث را آغاز کردهاند. وجود گزارش دربارة صحیفة النبی )صلی الله علیه و آله و سلم(، کتاب علی (علیه السلام)و کتاب فاطمه(سلام الله علیها) را باید دلیل بر اولین مکتوبات حدیثی در عصر رسالت و امامت دانست (137).
بعد از ائمة متقدم نیز همواره راویان جلیل القدر شیعی در تکاپوی نوشتن و انتقال زلال معارف امامی به نسلهای بعد بودهاند و شاگرد نامدار مکتب اهل البیت(علیهم السلام) جناب احمد بن اسحاق قمی نیز در این میان سهمی دارد.
اگر چه اکنون ما از کتب و مصنفات یا به تعبیری از اصول احمد بن اسحاق به صورت مستقل و مدون چیزی در دست نداریم، ولی ذکر این آثار در میان کتب تراجم و رجال و همچنین فهارس آمده است.
کتب و آثار او به این شرح است:
1. کتاب علل الصوم
نجاشی از ابوالحسن علی بن عبدالواحد خمری و احمد بن الحسین نقل میکند که این کتاب را دیده بودند و آن را با وصف »کبیر« تعریف کردهاند (138) .
2. کتاب علل الصلاة
شیخ طوسی این عنوان را نقل کرده و سند خود را نیز حسین بن عبید اللّه و ابن ابی جنید از احمد بن محمد بن یحیی العطار از سعد بن عبد اللّه از مؤلّف یاد کرده است (139) .
3. مسائل الرجال لأبی الحسن الثالث (علیه السلام)
نجاشی این کتاب را نیز گزارش میکند و متذکر شده که آن جمعآوری احمد بن اسحاق بوده است.
او سند خود را به کتابهای احمد بن اسحاق اینگونه معرفی کرده است: »أخبرنی إجازةً أبوعبداللّه القزوینی عن أحمد بن محمد بن یحیی بن سعد عنه بکتبه« (140) . شیخ طوسی نیز در الفهرست ضمن اشاره به این دو کتاب سند خود را به آنها ذکر فرموده است: »أخبرنا بهما الحسین بن عبیداللّه و ابن أبی جنید عن أحمد بن محمد بن یحیی العطار [عن أبیه] عن سعد بن عبداللّه عنه« (141) .
مزار و مدفن احمد بن اسحاق
حُلوان
گفتهاند که احمد بن اسحاق در حُلوان درگذشت و همانجا دفن شد (142) .قزوینی (م 682 ق)در آثار البلاد و أخبار العباد حُلوان را اینگونه معرفی کرده است: »شهری است میانة همدان و بغداد، شهری بزرگ و آباد بوده، حال خراب است. انار و انجیر بسیار خوب در آنجا به عمل میآید و چشمههای گرم گوگردی در نزدیک آن شهر بسیار است... خلیفه منصور با لشکر به آنجا آمد و چون مهدی عباسی نیز گذارش به آن موضع افتاد، آن مکان را خوش دیده، در آنجا نزول کرد. هارون الرشید نیز در وقت لشکرکشی به خراسان به آن موضع وارد شد« (143) .
ذکر این شهر و اخبار مربوط به آن در منابع کهن تاریخی و جغرافیایی دیگری نیز آمده است (144) .
قابل ذکر است که این منطقه و افراد منسوب به آن را که حلوانی نامیده میشوند، نباید با حلوانِ طبس در استان یزدِ ایران و همچنین حلوانِ قاهره در مصر اشتباه کرد و افراد منسوب به آنها را خلط نمود (145) .
سر پل ذهاب
از نوشته تاریخدانهای قرون ششم و هفتم مشخص میشود که شهر حلوان به ویرانی گراییده است، ولی در کنار یا نزدیکی این شهرِ ویران شده، شهر ذهاب )زهاب( یا سرپل ذهاب بنا شده است.
امروزه این منطقه از شمال به شهرستان جوانرود، از شرق و جنوب شرقی به اسلامآباد غرب، از جنوب و جنوب غربی به گیلانِ غرب و از غرب به شهرستان قصر شیرین و خاک کشور عراق محدود میشود. نام این شهر از ذهاب به سر پل ذهاب تغییر کرده است و علت آن پل مشهور این منطقه بر روی رودخانة اروند است.
برخی از اماکن مهم تاریخی در این منطقه که نشان از تاریخ بلند آن دارد عبارتند از:
مسجد عبداللّه بن عمر در روستای شالان از توابع ریجاب، کاروانسرای ایلخانی )بیستون( یا کاخ خسرو، طاقگرا در گردنة پاتاق بر سر راه کرمانشاه به سرپل ذهاب و در کنار راه باستانی سنگ فرشی، نقش برجستة آنوبانی نی )پادشاه مقتدر لولوبی(، گورْ دخمة دیره، در جادة سر پل ذهاب به دیره و نزدیکی روستای گلین که اهالی آن را فرای کن یا تاق )اتاق( فرهاد مینامند، گور دخمة دکان داوود )ابن مکان مورد توجه اهل حقِ منطقه است( و...
قابل ذکر است که سنگ نوشته آنوبانی نی که اثری بر جای مانده از »آنوبانی نی« پادشاه لولوییها از اقوام زاگرسنشین و متعلق به آریاییهای کهن میباشد، در سر پل ذهاب و بر صخرهای معروف به »میانکل« قرار دارد و از قدیمیترین و کهنترین هنرهای معماری روی سنگ به شمار میرود (146) .
در صدر اسلام این منطقه از اولین دروازههای ورودی اسلام به ایرانِ ساسانی بود و با فتح آن در واقع پایههای اقتدار حکومت ایران در هم شکست. بعد از اسلام، حلوان و ذهاب اهمیت خود را حفظ کرد و مورد توجه و رفت و آمد بود.
گفته شده که ابوعماره حمزه بن حبیب بن عماره بن اسماعیل کوفی قاری مشهور قرآن، در سال 156 ق در حلوان درگذشته و همانجا مدفون است.
از دیگر مشاهیر حلوان در دوره اسلامی میتوان به احمد بن علی بدران بن ابوبکر حلوانی، یحیی بن علی بن بزار، احمد بن محمد عاصم حلوانی، ابوسهل حلوانی، خانای قبادی، مفتی زه هاوی و جمیل زه هاوی اشاره کرد (147) .
ترکیب جمعیتی امروزه سر پل ذهاب را بیشتر سه گروه کردستان یعنی جاف، کلهر و گوران تشکیل میدهند. جافها به کردی جافی (سورانی) و مردم کلهر و گوران با کردی کلهری (کرمانشاهی) صحبت میکنند. مردمان ایل جاف اهل سنت و شافعی مذهباند و کلهرها شیعه و گوران بیشتر اهل حق (یارستان) هستند.
شیعیان مراسم مذهبی خود را در مصلی و بقعه جناب احمد بن اسحاق انجام میدهند و اهل سنت معمولاً در مسجد قادری الحسینی ـ که آن را سید محمدطاهر حسینی هاشمی در سال 1350 ش ساخته است ـ اجتماع میکنند و اهل حق نیز در جمخانه مراسم خود را برگزار میکنند (148) .
مرقد مطهر
از گذشتههای دور حرم مطهر و مدفن پاک نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی (رحمه الله) در سر پل ذهاب مورد توجه و اقبال اهالی منطقه و همچنین زائران و مسافران عتبات عالیات و محل دعا و مناجات و اقامة شعائر اسلامی و توجه و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام)بوده است.
محدث عالیمقام میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق) در نجم الثاقب از این حرم یاد کرده و لزوم تعمیر و آبادی آن را متذکر شده است:
»حُلوان همین زهاب معروف است که در راه کرمانشاه است به بغداد، و قبر آن معظم )احمد بن اسحاق( در نزدیک رودخانة آن قریه است به فاصلة تقریباً هزار قدم از طرف جنوب؛ و بر آن قبر بنای محقری است خراب و از بیهمتی و بیمعرفتی اهل ثروت آن اهالی، بلکه اهل کرمانشاه و متردّدین چنین بینام و نشان مانده و از هزار نفر زوّار یکی به زیارت آن بزرگوار نمیرود، با آنکه کسی که امام (علیه السلام)خادم خود را به طیّ الارض با کفن برای تجهیز او بفرستد و مسجد معروف قم را به امر آن جناب بنا کند و سالها وکیل در آن نواحی باشد، بیشتر و بهتر از این باید با او رفتار کرد و قبرش را مزار معتبری باید قرار داد که از برکت صاحب قبر و به توسط او به فیضهای الهیه برسند (149) .
جناب آقای احمد توکلی کرمانی در گزارشی مفصل از ساختمان قدیمی مقبره در گذشتههای دور آورده است:
»... مقبره وی قبل از بنای فعلی دارای سه اتاق کوچک بود که در عمق 50/1 متری زمین قرار داشته و زائرین با گذشتن از سه پله وارد مقبره میشدند. آن گودی موقعیت قبلی سطح زمین را در دوازده قرن قبل نمایان میساخت، ولی متأسفانه آن موقعیت از دست رفته و سطح فعلی مقبره یک متر و نیم الی دو متر از سطح اوّلی مرتفعتر شده است« (150) .
در حدود سال 1335 ش حجة الاسلام آقای ابوالمعالی از ائمة جماعات سر پل ذهاب برای احداث بنای آبرومندی اقدام کردند و ضمن نقشهای مفصل کار را شروع کردند. چون هزینه سنگین بود و کار بزرگ و کمکهای مالی نرسید، کار نیمه کاره رها شد و چند سال معطل ماند.
پس از مدتی با کمک افراد خیّر و نیکاندیش عملیات ساختمانی دوباره آغاز شد و بنای مناسبی ساخته شد. مشخصات ساختمان احداثی در این دوره چنین است:
این ساختمان از دو قسمت پهلوی یکدیگر تشکیل شده است: قسمت اول عبارت است از یک ایوان در طرف شمال که درب ورودی در آن قرار گرفته، وارد رواقی میشود که در چهار طرف مقبره ساخته شده است. در وسط رواق، مقبره قرار گرفته که اطاق هشت گوشهای است با قطر 80/4 متر و سقف گردپوشی شبیه گنبد روی آن به ارتفاع 9 متر دارد. در وسط این مقبره ضریحی فلزی به ارتفاع یک متر و طول یک و نیم متر روی قبر نصب شده است. در چهار طرف این مقبره درهایی به خارج باز شده است.
قسمت دوم این ساختمان عبارت است از یک سالن که در طرف قبلة مقبره قرار گرفته و در طرف مشرق و مغرب آن در هر طرف سه عمارت تودرتو ساخته شده است (151) .
بنای جدید مرقد
از سال 1368 به همت جمعی از نیکوکاران و علاقهمندان و با همکاری ادارة کل اوقاف و امور خیریه استان کرمانشاه فعالیتهای زیادی برای ترمیم، بازسازی و نوسازی ساختمان مرقد و حرم مطهر جناب احمد بن اسحاق قمی آغاز شد. در طول چند سال این ساختمان در مساحتی حدود 2200 متر مربع بنا و در عرصهای در حدود 100 هزار متر احداث و ترمیم گردید. این بنا دارای زائرسرا جهت توقف و استراحت علاقهمندان نیز میباشد (152) . همچنین در سال 1387 کتابخانهای با بیش از پنج هزار عنوان کتاب در اطراف حرم مطهر احداث گردیده است.
مرقدی منسوب به سه نفر
از دیرباز بقعة شاهزاده ناصرالدین واقع در خیابان آذر و مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)در قم، گاهی به مقبرة احمد بن اسحاق قمی نسبت داده میشده است (153) .
محدّث قمّی فرموده محتمل است احمد بن اسحق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام)در بقعة شاهزاده ناصرالدین مدفون باشد. وی اضافه میکند آن چیزی که بین مردم قم شهرت یافته دائر بر این است که این بقعه از احمد بن اسحق میباشد و منظور هم همین احمد است نه احمد بن اسحق موسوی، پس میتوان گفت که در بقعة مزبور دو تن مدفونند: یکی شاهزاده ناصر و دیگری احمد بن اسحق موسوی؛ و چون احمد بن اسحق موسوی قبلاً دفن شده است بقعه به نام او مشهور گردیده شد (154) .
این احتمال و شهرت جایی ندارد؛ به این دلیل که احمد بن اسحق موسوی که نسبت کامل وی احمد بن اسحاق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن موسی الکاظم است، در جوار شاهزاده حمزه در محلهای به همین نام در میانة خیابان آذر قم مدفون است و دارای بقعه و بارگاه میباشد که در لوح مزارش هم نام او تصریح و نوشته شده است (155) .
امّا مدفون در این بقعه مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)، ظاهراً سیّد جلیل القدر ناصر الدین علی بن مهدی بن محمّد بن حسین بن زید بن محمّد بن احمد بن جعفر بن محمّد بن عبدالرحمن بن محمّد البطحانی **زیرنویس=منسوب به بطحان در مدینه است. ر.ک: عمدة الطالب، ص 72.. بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن مجتبی (علیه السلام)باشد که در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میزیسته است (156)..
دلیل بر دفن ناصر الدین بطحانی در این بقعه تصریح صاحب عمدة الطالب است که مینویسد: »المدفون بِشق قم فی المدرسة الواقعة بمحلة سورانیک« (157) . در مورد جمله عمدة الطالب چند نکته وجود دارد:
یکم. شِق، از اصطلاحات دیوانی است که در مساحّی و خراج به کار میرفته و به ناحیهای کوچکتر از کوره که بیرون شهر و خارج از بارة شهر بوده و محلهای نزدیک شهر به حساب میآمده اطلاق میشده است. این اصطلاح در سدههای هشتم و نهم که عصر ابن عنبه صاحب عمدة الطالب و تاج الدین حسن قمی صاحب ترجمه تاریخ قم است به کار میرفته و این دو نفر در آثار خود از کلمه »شق« استفاده کردهاند (158) . ؛ و البته ناصرالدین بطحانی نیز در همین تاریخ در گذشته است (159) .
دوم. وجود محلة سورانیک (160) . در قم از قرائن چندی قابل قبول است. به عنوان نمونه از شخصی به نام »سورین قمی« در عهد بهرام در تاریخ قم یاد شده است (161) . که میتواند محله سورانیک منسوب به وی باشد.
همچنین محلهها یا دههایی به نام سوراناباد، سورن آباد، سوران و باب سوران در قم بوده است که ممکن است همه نام یک محل بوده باشد (162) . نتیجه اینکه سوران و سورین در قم بی سابقه نیست و میتواند سورانیک منسوب به آنها باشد.
سوم. برخی این کلمه را سورایپک نوشتهاند و متذکر شدهاند که در عصر سلطان برکیارق بن ملکشاه سلجوقی، امیر ایپک در قم مدرسهای ساخت که این بقعه جز آن مدرسه شده و ناصر الدین بطحانی هم در آن مدفون شده است (163) .
بنیان تقوی )مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)(روزی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین مسجد اسلام را در قبا بنا کرد، شاید کسی فکر نمیکرد که هزاران هزار مسجد در سراسر عالم تأسیس خواهد شد و میلیونها نفر هر صبح و شام در این بناهای پاک، خداوند را صدا میکنند و در برابرش سر تسلیم به خاکِ عبادت میسایند.
در قم که امروز و گذشته از مهمترین مراکز و مناطق شیعی در جهان بوده است، مسجدی مشهور و بزرگ هست که به نام مطهر و مبارک یازدهمین پیشوای پارسایان حضرت ابی محمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام)مزین است.
مردم قم از دیر زمان معتقد بودهاند که بخشی از مسجد کنونی به امر مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام)و بنا بر مشهور، به دست وکیل خاصّ ایشان جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی و از محلّ سهم مبارک امام (علیه السلام)در قرن سوم هجری احداث شده است. شهرت چیزی در میان مردم، که از نسلی به نسل دیگر رسیده است، جزء معتبرترین اسناد محسوب میشود (164) .
گرچه ظاهر بنای کنونی این مسجد زیاد قدیمی نیست، اما در قدمت و سابقة دیرینه ساختمان و بنای اصلی آن گفته شده که: »بعید نیست این مسجد »مسجد عتیق« ـ نخستین مسجد بنا شده در این منطقه ـ باشد که در روزگاران قدیم معبد آتشپرستان زرتشتی بوده است و پس از طلوع خورشید اسلام و محو دوران آتشپرستی، »احوص بن سعد اشعری« آن را ویران ساخته، بر جای آن مسجد مزبور را ساخته باشد. البته ممکن است آن "مسجد جامع ابوالصّدیم حسین بن علی بن آدم اشعری" باشد« (165) .
از بنای قدیم و کهن آن اطلاع درستی نداریم. آنچه امروز موجود است از بناهای مربوط به قرون 11 و 12 است. بخشی از ساختمان این مسجد اثر کلبعلی بن استاد سلطان قمی در 1129 ق است؛ و بخشی از ساختمان این اثر هم به همت حاج محمد ابراهیم تاجر قمی و حاج علینقی تاجر کاشانی و فرزندش حاج محمد علی کاشانی ساخته شده است .
وقفنامهای از قرن نهم
تولیت و امامت جماعت مسجد امام (علیه السلام)در قم از قرن نهم به بعد از مناصب مهم و تأثیرگذار در این شهر بوده است. نام مسجد و متولیان آن در اسناد و احکام آستانة مقدسة قم زیاد تکرار شده است.
شهرتِ انتساب این مسجد به نام مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام)از اسناد، احکام و وقفنامهها مشهود است. به عنوان نمونه امیر یوسف خواجه فرزند شیخ علی بهادر )از امرای دوره تیموریان( در 20 رمضان سال 842 اجزاء قرآنی را وقف بر مسجد جامع عتیق قم، منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام)واقع در بیرون درب ساوه نموده است.
متن وقفنامه چنین است:
»وقف وحبس هذا الجزءَ مع الأجزاء التسعة والعشرین الباقیة من کلام اللّه رب العالمین والصندوق المسدس المجلد المتین الأمیر الأعظم الکبیر الأفخم غیاث الدولة والدنیا والدین الأمیر یوسف خواجة بهادر بن الأمیر السعید الکبیر الشهید مظفر الدولة والدین الأمیر شیخ علی بهادر ـ عمّت مَعدَلَتُه ـ علی المسجد الجامع العتیق الخارج درب ساوه من دروب مدینة قم ـ حماها اللّه عن الآفات والحوادث ـ المنسوب الی الامام الهمام الحسن العسکری (علیه السلام)خالصا للّه تعالی وابتغاء لمرضاته والزلفی لدیه فی جناته، لیقرأ فیه خصوصاً أیام الجمعات وقفاً صحیحاً شرعیّاً مؤبَّداً مخلَّداً مشروطاً علی أن لا یخرج منه ولا یقرأ خارجَه. تقبّل اللّه منه بقبول حسن! فی العشرین من رمضان لسنة اثنین و أربعین وثمانمئة هجریة« (166)..
جایگاه مسجد امام قم در دوره معاصر
انتساب این مسجد به امام عسکری (علیه السلام)و اخلاص بانیان و احیاگران آن و موقعیت جغرافیایی و برخورداریاش از امامان جمعه و جماعتِ پرآوازه و تأثیرگذار، موجب رونق و اقبال عمومی نسبت به این مسجد شده است. در این مکان مقدس ائمّة جماعت لایقی چون حضرات آیات: شیخ ابوالقاسم قمی، میرزا محمّد فیض قمی، سید صدر الدّین صدر، محمّد میرزا کبیر قمی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، حاج آقا مرتضی حائری یزدی، حاج آقا رضا صدر، آقا شیخ عباسعلی شاهرودی و آقا سید ابوالقاسم روحانی به هدایت مردم پرداختهاند.
امروزه نیز بزرگانی همچون حضرات آیات سید محمدعلی روحانی، حاج آقا مهدی فیض، حاج شیخ محمود زاهدی و آقای شاهرودی اقامة جماعت دارند و باید از مرحوم آیة اللّه حاج سید حسین بدلاء قمی و همچنین آیة اللّه سید محمدعلی آل غفور جزایری که در سالهای اخیر فوت کردهاند نیز یاد نمود. روحشان قرین رحمت حق باد.
این مسجد که از شمال به خیابان آذر، از غرب به رودخانه )خیابان حضرتی( و از سمت شرق به خیابان آستانه محدود است، دارای چند شبستان میباشد. شبستانهای مسجد، با ستونهای آجری قدیمی و سه درب ورودی که از خیابانهای اطراف به درون آن باز میشود، جلوهای خاص به آن بخشیده است.
از پشت بام مسجد نیز برای برگزاری نماز جماعت، در ایّام تابستان استفاده میشود. ضرورت تلاش برای توسعه، آبادانی و رونق در خور این جایگاه ملکوتی، مرحوم آیة اللّه العظمی حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانی)رحمه الله( را بر آن داشت تا با خرید هفت هزار متر از زمینهای سمت قبله، به بازسازی و توسعة آن بپردازد.
پس از ارتحال آن فقیه سعید، کلنگ توسعة مسجد، در سال 1377 ش، با زیربنای 24 هزار متر توسّط آیة اللّه العظمی صافی گلپایگانی زده شد و با نظارت و عنایات ایشان و همیاری دلسوزانة مؤمنان نیکوکار، ساخت و ساز این بنای بزرگ به طرز باشکوهی در حال انجام است.
قابل ذکر اینکه در دوران اخیر، و گویا از زمان مرجعیّت زعیم بزرگ شیعه آیة اللّه العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، »اعتکاف« در این مسجد شروع شد و پس از آن بر میزان استقبال اقشار مردم مؤمن و متدیّن افزوده گردید و در سالهای اخیر رشد و گسترش فوقالعادهای پیدا کرد؛ به گونهای که در بعضی از سالها از شهرهای اطراف نیز برای درک برکات و فیوضات »اعتکاف«، به قم آمده و در این مکان مقدّس، معتکف شدهاند.
همچنین در این مسجد، مجتهدان و مدّرسان عالی مقام و ناموری، صاحب کرسی تدریس بوده و حوزههای بزرگ علمی در شبستانهای مسجد تشکیل میگردید. چنانکه بزرگانی چون حضرات آیات: سیّد محمّد محقق داماد، سید محمّد رضا گلپایگانی، محمّد تقی ستوده، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی و دیگران به آموزش فقه و اصول اشتغال داشتند و برخی از اساتید نیز تفسیر قرآن، نهج البلاغه، ادبیات و طب تدریس میکردند.
آیة اللّه میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، کتابخانهای را در زیرزمین مسجد تأسیس نمود که اینک در حدود 4/000 جلد کتاب در آن موجود است (167) .
به هر حال قرنهاست که این مسجد مبارک به نام نامی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)و مشهور به همت نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی پابرجا و محل رفت و آمد خداجویان است. تا باد چنین باد!
جرعهای از دریا
احمد بن اسحاق اشعری راوی دهها روایت از پیشوایان هدایت و نور برای جویندگان راه سعادت بوده است. 134 حدیث در منابع روایی شیعه وجود دارد که ابن اسحاق در طریق آن قرار دارد و همچنین 17 روایت نیز از دیگران نقل شده که به نوعی مربوط به احمد بن اسحاق میشود. برای حسن ختام این نوشتار حدیثی را از مجموعة ارزشمندی که به وسیله او نقل شده ذکر میکنیم:
حَدَّثَنا أحمدُ بن إسحاقَ بْنُ سَعْدٍ عَنِ الْأَزْدِیِّ قالَ: قالَ أبو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): أَبْلِغْ مَوالِیَنا عَنَّا السَّلامَ وَ أخْبِرْهُمْ أَنّا لَن نُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِلّا بِعَمَلٍ، وَ أنَّهُمْ لَنْ یَنالوا وَلایَتَنا إِلّا بِعَمَلٍ أوْ وَرَعٍ، وَ أنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَی غَیْرِهِ (168) .
امام صادق (علیه السلام)فرمودند: سلام ما را به شیعیان و پیروان ما ابلاغ کن و بگو: ما نمیتوانیم شما را از عذاب الهی نجات دهیم؛ و قطعاً آنچه نزد خدا است جز به عمل بهدست نمیآید؛ و شیعیان ما تنها با عمل و ورع به ولایت ما میرسند ؛ و روز قیامت بیشترین حسرت را کسانی میخورند که از عدل و داد سخن بگویند، سپس با آنچه گفتهاند مخالفت نمایند.
پی نوشت ها :
1)اَشعر به معنای پرمو است و اُدد را به این لقب خواندهاند. ر.ک: الإکمال ابن ماکولا، ج 1، ص 87.
2)جمهرة أنساب العرب، ص 398؛ الأنساب، ج 1، ص 266؛ الطبقات الکبری، ج 3، ص 250.
3)المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 28.
4)نسب مَعَد و الیمن الکبیر، ج 1، ص 339؛ معجم قبائل العرب، ج 1، ص 31.
5)تاریخ قم، ص 267.
6)ر.ک: الطبقات الکبری، ج 1، ص 348؛ الإصابة، ج 4، ص 561؛ سبل الهدی، ج 6، ص 273؛ المنتظم، ج 3، ص 304.
7)الاستیعاب، ج 4، ص 1704؛ أسد الغابة، ج 3، ص 446.
8)تاریخ قم، ص 291.
9)الأخبار الطوال، ص 307؛ تاریخ قم، ص 284؛ رجال النجاشی، ص 81، رقم 198.
10)ر.ک: مدخل »اشعریان«، سید حسن یوسفی اشکوری، دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
11)مذحج بن کهلان بن سباء از عربهای عاربه و اهل یمن بودهاند. ر.ک: صبح الأعشی، ج 4، ص 221.
12)البلدان، ص 84؛ الروض المعطار فی خبر الأقطار، ص 473.
13)الأنساب، ج 10، ص 485؛ جمهرة أنساب العرب، ص 397؛ تربت پاکان، ج 2، ص 12.
14)معجم البلدان، ج 4، ص 397.
15)تاریخ قم، ص 245.
16)همان، ص 246.
17)پیشین، ص 248.
18)پیشین، ص 249.
19)ر.ک: مقالات تاریخی، رسول جعفریان، ج 1، ص 377؛ فرقههای اسلامی، مادلونگ، ص 130.
20)تنقیح المقال، ج 3، ص 257؛ تاریخ قم، ص 277ـ 279؛ معجم البلدان، ج 4، ص 397؛ الأنساب، سمعانی، ج 4، ص 542 ـ 543.
21)المسالک و الممالک، ص 166.
22)أشکال العالم، ص 143.
23)صورة الأرض، ص 315.
24)معجم البلدان، ج 4، ص 451.
25)ر.ک: »اشعریان قم« مجموعة رسائل کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام)، به تصحیح: ناصر باقری بیدهندی.
26)بحار الأنوار، ج 2، ص 151، ح 68.
27)ر.ک: »اشعریان«، دایرة المعارف تشیع.
28)بحار الأنوار، ج 60، ص 212.
29)ر.ک: بحار الأنوار، ج 60، ص 212 ـ 221.
30)رجال النجاشی، ص 73، رقم 174.
31)رجال الطوسی، ج 1، ص 162، رقم 1837.
32)رجال ابن داود، ج 1، ص 52، رقم 160؛ خلاصة الأقوال، ص 11، رقم 6؛ رجال البرقی، ج 1، ص 28.
33)وسائل الشیعة، ج 1، ص 253؛ تهذیب الأحکام، ج 1، ص 6، ح 5؛ الاستبصار، ج 1، ص 79، ح 246.
34)تهذیب الأحکام، ج 5، ص 172، ح 575 و ص 173، ح 580 و ص 200، ح 664 و ص 290، ح 985؛ الاستبصار، ج 2، ص 248، ح 870 و ج 2، ص 249، ح 875 و ص 259، ح 915 و ص 303، ح 1083.
35)احمد بن اسحاق قمی سفیر نور« عبدالکریم پاکنیا، ستارگان حرم، ج 4، ص 103.
36)وسائل الشیعة، ج 17، ص 400، ح 22841.
37)الکافی، ج 5، ص 153، ح 17.
38)رجال الطوسی، ص 143، رقم 17.
39)رجال النجاشی، ص 174، رقم 458.
40)رجال البرقی، ص 106، رقم 721.
41)رجال البرقی، ص 84، رقم 351.
42)رجال الطوسی، ص 234، رقم 173.
43)رجال الطوسی، ص 256، رقم 543.
44)رجال الطوسی، ص 258، رقم 569.
45)رجال الطوسی، ص 307، رقم 437.
46)الکافی، ج 3، ص 176، ح 1؛ بحار الأنوار، ج 91، ص 243، ح 5.
47)رجال البرقی، ص 83، رقم 338؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 174، ح
48)ر.ک: رجال النجاشی، ص 108، رقم 273؛ الفهرست طوسی، ص 434، رقم 687؛ رجال الطوسی، ص 332، رقم 1987؛ رجال الکشی، ص 592، ح 1107؛ رجال البرقی، ص 40، رجال ابن داود، ص 73، رقم؛ خلاصة الأقوال، ص 26، رقم 1.
49)ر.ک: رجال النجاشی، ص 192، رقم 515؛ فهرست الطوسی، ص 226، رقم 336؛ رجال الطوسی، ص 215، رقم 336؛ رجال البرقی، ص 24؛ رجال ابن داود، ص 171، رقم 686؛ خلاصة الأقوال، ص 271، رقم 32.
50)ر.ک: رجال النجاشی، ص 156، رقم 411؛ فهرست الطوسی، ص 181، رقم 277؛ رجال الطوسی، ص 375، رقم 5553؛ رجال الکشی، ص 571، ح 1080؛ رجال البرقی، ص 56؛ خلاصة الأقوال، ص 68، رقم 94؛ رجال ابن داود، ص 146.
51)ر.ک: رجال النجاشی، ص 213، رقم 557؛ فهرست الطوسی، ص 295، رقم 443؛ رجال الطوسی، ص 231، رقم 3131، رجال الکشی، ص 289، ح 731؛ رجال البرقی، ص 22؛ رجال ابن داود، ص 214، رقم 891؛ خلاصة الأقوال، ص 108، رقم
29.
52)ر.ک: رجال النجاشی، ص 453، رقم 1228؛ فهرست الطوسی، ص 515، رقم 821؛ رجال الطوسی، ص 369، رقم 5491؛ رجال البرقی، ص 51، رجال ابن داود، ص 370، رقم 1656.
53)رجال النجاشی، ص 60، رقم 138؛ رجال ابن غضائری، ص 51.
54)بصائر الدرجات، ص 152، ح 6 و ص 299، ح 15 و ص 462، ح 5 و ص 473، ح 9.
55)فهرست الطوسی، ص 206، رقم 308؛ رجال النجاشی، ص 174، رقم 458.
56)الفقیه، ج 4، ص 470.
57)رجال ابن غضائری، ص 86؛ خلاصة الأقوال، ص 248، رقم 6؛ رجال ابن داود، ص 494، رقم 391.
58)فهرست الطوسی، ص 371، رقم 577.
59)بصائر الدرجات، ص 244، ح 16 و 17.
60)رجال النجاشی، ص 435، رقم 1167؛ رجال الطوسی، ص 319، رقم 4755.
61)الفقیه، ج 4، ص 449.
62)برخی از محققان زکریا بن محمّد مؤمن را نیز در عداد مشایخ احمد بن اسحاق ذکر کردهاند. او از واقفیه و در طبقة شاگردان امام صادق (علیه السلام)است. روایتی را شیخ طوسی در تهذیب به این سند نقل کرده است: »محمّد بن یعقوب عن الحسین بن
محمّد عن احمد بن اسحاق عن زکریا بن محمّد عن ابن ابی یعفور«. چنانکه محققان محترم در برنامة درایة النور فرمودهاند، ابن سند دارای اشکال است و ظاهراً به جای زکریا بن محمّد باید »بکر بن محمّد« باشد.
63)طب الأئمة، ص 81؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 46، رقم 8442.
64)رجال النجاشی، ص 218، رقم 568؛ رجال الطوسی، ص 340، رقم 5062؛ رجال ابن غضائری، ص 78.
65)الغیبة، طوسی، ص 151؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 161، ح 12.
66)الکافی، ج 1، ص 72، ح 10.
67)تهذیب الأحکام، ج 3، ص 94، ح 254؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 174، رقم 714.
68)الفقیه، ج 4، ص 187، ح 5429؛ فهرست الطوسی، ص 67، رقم 85.
69)وسائل الشیعة، ج 7، ص 416، ح 9734؛ رجال الطوسی، ص 413، رقم 5978.
70)الکافی، ج 1، ص 33، ح 9؛ رجال النجاشی، ص 66، رقم 156.
71)وسائل الشیعة، ج 14، ص 587، ح 19872؛ رجال النجاشی، ص 177، رقم 467.
73)وسائل الشیعه، ج 19، ص 136، ح 24310؛ رجال النجاشی، ص 185، رقم 490.
74)وسائل الشیعة، ج 1، ص 77، ح 173؛ رجال النجاشی، ص 219، رقم 573.
75)الکافی، ج 7، ص 296، ح 3؛ رجال النجاشی، ص 218، رقم 570.
76)الفقیه، ج 4، ص 470؛ رجال النجاشی، ص 260، رقم 680.
77)کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 408، ح 7.
78)علل الشرایع، ص 342، ذیل ح 4.
79)علل الشرایع، ج 2، ص 342 ـ 343، ح 4.
80)تهذیب الأحکام، ج 3، ص 64، ح 216؛ رجال النجاشی، ص 260، رقم 681.
81)تهذیب الأحکام، ج 2، ص 206، ح 13؛ رجال النجاشی، ص 253، رقم 664.
82)وسائل الشیعة، ج 5، ص 348، ح 6755؛ رجال النجاشی، ص 348، رقم 939.
83)وسائل الشیعة، ج 14، ص 501، ح 19691؛ رجال النجاشی، ص 354، رقم 948.
84)وسائل الشیعة، ج 7، ص 416، ح 9734؛ رجال النجاشی، ص 372، رقم 1019.
85)بحار الأنوار، ج 31، ص 120 و ج 98، ص 351، ح 1.
86)الکافی، ج 1، ص 143، ح 4؛ رجال النجاشی، ص 353، رقم 946.
87)بحار الأنوار، ج 31، ص 120 و ج 98، ص 351، ح 1.
88)رجال النجاشی، ص 66، رقم 156؛ رجال الطوسی، ص 424، رقم 6106؛ خلاصة الأقوال، ص 52، رقم 24.
89)رجال النجاشی، ص 219، رقم 573؛ فهرست الطوسی، ص 389، رقم 5727؛ رجال الکشی، ص 605، رقم 1124؛ خلاصة الأقوال، ص 106، رقم 20.
90)الفقیه، ج 2، ص 17، ح 1600.
91)احمد بن اسحاق قمی امین امامت، ص 70.
92)بحار الأنوار، ج 51، ص 24 ـ 25.
93)رجال البرقی، ص 59 و 60.
94)رجال کشّی، ص 557، رقم 1051.
95)به خاطر »تقیّه« نام امام عصر)عجل الله فرجه الشریف( را نمیبردند و به کنایه از ایشان یاد میکردند.
96)منظور از غائب علیل، علی بن جعفر یمانی یا یمنی است که گویا بیمار و علیل بوده است.
97)رجال الکشی، ص 557، رقم 1051.
98)رجال النجاشی، ص 91، رقم 225.
99)رجال الطوسی، ص 373، رقم 5526.
100)فهرست الطوسی، ص 63، رقم 78.
101)معالم العلماء، ص 14، ش 69.
102)رجال ابن داوود، ص 36، ش 59.
103)خلاصة الأقوال، ص 15، رقم 8.
104)منهج المقال، ص 31 و 32، اعلام الوری، ج 1، ص 444.
105)جامع الرواة، ج 1، ص 42 و 43.
106)بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، ج 2، ص 18، ح 21؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 737، تنقیح المقال، ج 1، ص 50، ش 294؛ طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، ج 1، ص 275 و 276، ش 1845؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 43 ـ 50، ش 428 ـ 433؛ قاموس الرجال، ج1، ص 393 ـ 398، ش 291.
107)نجم الثاقب، باب ششم، ص 355 و 356.
108)رجال الطوسی، ص 373، رقم 5526؛ رجال النجاشی، ص 91، رقم 225.
109)رجال النجاشی، ص 91، رقم 225؛ رجال البرقی، ص 139، رقم 1611.
110)ر.ک: الکافی، ج 1، ص 329، ح 1؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 512؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص 408، ح 7.
111)رجال الطوسی، ص 397، رقم 5817؛ دلائل الإمامة، ص 272؛ جامع الرواة، ج 1، ص 42؛ بحار الأنوار، ج 50، ص 323، ح 17؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص 222؛ الغیبة طوسی، ص 251، ح 220 و ص 354، ح 315؛ الکافی، ج 1، ص 513، ح 27.
112)کمال الدین و تمام النعمة، ص 408، ح 7 و ص 442، ح 16؛ الغیبة طوسی، ص 151.
113)ر.ک: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه (علیهم السلام) ، ج 1، ص 48ـ57.
114)ر.ک: حاوی الأقوال، ج 1، ص 101؛ تکملة الرجال، ج 1، ص 51؛ عدة الرجال، ج 1، ص 134؛ نهایة الدرایة، ص 417؛ جامع المقال، ص 27؛ مقباس الهدایة، ج 2، ص 258؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 210؛ الفوائد وحید، ص 45؛ منهج المقال، ص 21.
115)فهرست الطوسی، ص 63، رقم 78.
116)رجال النجاشی، ص 91، رقم 225.
117)تاریخ قم، ص 211.
118)دلائل الإمامة، ص 272.
119)الغیبة طوسی، ص 215.
120)همان.
121)المناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 409.
122)الکافی، ج 1، ص 513، ح 27.
123)کمال الدین و تمام النعمة، ص 442، ح 16.
124)الغیبة، طوسی، 174ـ176.
125)آنچه ذکر شد خلاصة دلایل و شواهدی است که محقق گرامی جناب آقای دکتر جباری آنها را به تفصیل بحث کردهاند. برای بررسی بیشتر ر.ک: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه )علیهم السلام( ، محمد رضا جباری، ص 548 ـ556.
126)کمال الدین و تمام النعمة، ص 433، ص 16.
127)همان، ص 22، ح 9.
128)همان، ص 384، ح 1.
129)الغیبة طوسی، ص 257ـ 258.
130)همان، ص 174ـ176؛ الاحتجاج، طبرسی، ص 486ـ 489.
131)کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 454 ـ 465، ح 21؛ الاحتجاج، ج 2، ص 563ـ580، ح 341.
132)الغیبة، طوسی، ص 146.
133)الکافی، ج 1، ص 517، ح 4.
134)رجال الکشی، ص 557، ح 1051.
135)این بحث را محقق گرامی جناب آقای محمد رضا جباری به تفصیل ذکر کردهاند که عمدة استفادة ما در این بخش از مطالب ایشان بوده است. ر.ک: أحمد بن إسحاق الثقة المرضی، ص 43 ـ 44؛ سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه )علیهم السلام( ، ج 2، ص 548 ـ 556؛ مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 2، ص 37.
136)ر.ک: تدریب الراوی، ج 1، ص 41؛ الجرح و التعدیل، ج 9، ص 337.
137)برای آگاهی بیشتر ر.ک: »تدوین حدیث، کتابت« محمد علی مهدویراد، علوم حدیث، ش 2، زمستان 1375.
138)رجال النجاشی، ص 91، رقم 225.
139)فهرست الطوسی، ص 63، رقم 78.
140)همان.
141)فهرست الطوسی، ص 63، رقم 78.
142)رجال الکشی، ص 557، ح 1051؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 454 ـ 465، ح 21؛ الاحتجاج، ج 2، ص 563ـ580، ح 341.
143)آثار البلاد و أخبار العباد، ص 430.
144)ر.ک: آکام المرجام فی ذکر المدائن المشهورة فی کلّ مکان، ص 68؛ البلدان، یعقوبی، ص 75؛ الروض المعطار فی خبر الأقطار، ص 195.
145)معجم البلدان، ج 2، ص 290 و 292 و 294.
146)ر.ک: سایت جامع گردشگری ایران؛ مطالعات جغرافیایی، ژاک دومرگان، ج 2، ص 110 و 118.
147)ر.ک: جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان؛ سر پل ذهاب در گذر تاریخ؛ تاریخ مشاهیر کرد و....
148)معجم البلدان، ج 2، ص 292.
149)نجم الثاقب، ص 273.
150)احمد بن اسحاق قمی سفیر حضرت امام زمان(علیهم السلام) ، ص 139ـ140.
151)همان، ص 140 ـ 145.
152)پس از دیدار، ص 115.
153)منتخب التواریخ، ص 493؛ مقابر قم، ص 112.
154) منتهی الآمال، ص 330؛ هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، ص 464.
155)انجم فروزان، ص 157؛ انوار پراکنده، ص 341.
156)أنوار المشعشین، ج 2، ص 120 ـ 121
157)عمدة الطالب(چاپ نجف)، ص 72 و (چاپ انصاریان) ص 67.
158)ر.ک: عمدة الطالب، ص 51؛ تاریخ قم، ص 49 و 316.
159)اینکه برخی بزرگان به استناد نسخة عمدة الطالب کتابخانة مسجد اعظم قم فرمودهاند ممکن است عبارت عمدة الطالب »بشِق بم« باشد، مشکل مینماید ر.ک: تربت پاکان، ج 2، ص 19.دوست دانشمندم جناب آقای محمّدهادی خالقی تذکر دادند معمول کتابهای مربوط به بم را جستجو کردهاند، از هیچ ناصر الدین نامی یا علی بن مهدی نامی که در بم دفن شده باشد و یا محلی به نام سورانیک، گزارشی وجود ندارد.
160)این کلمه از »سوران« و حرف نسبت »یک« ترکیب شده که معلوم است منسوب به سوران یا سورین است. مانند نزدیک که منسوب به نزد است و یا تاریک که منسوب به تار است.
161)تاریخ قم، ص 236 و 254.
162)تاریخ قم، ص 87 و 168 و 236 و 254 و 324 و همچنین در: مجمل فصیحی و خلاصة البلدان قاضی قمی.
163)گنجینة آثار قم، ج 2، ص 686؛ انوار پراکنده، ص 323 ـ 332.
164)تربت پاکان قم، ج 2، ص 116؛ تاریخ دار الایمان قم، ص 51.
165)ر.ک: تربت پاکان قم، ج 2، ص 115ـ116؛ تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد قم، ص 19؛ تاریخ مذهبی قم، ص 138ـ139؛ خلاصة البلدان، ص 185؛ فرهنگ و تمدن اسلامی در قم ـ قرن سوم، ص 76ـ77.
166)تربت پاکان قم، ج 2، ص 118 ـ 119
167)سیمای مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام«، کوثر، ش 60، 1382ش.
168)قرب الإسناد، ص 33، ح 106؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 28، ح 7؛ مستطرفات السرائر، ص 625.
فهرست منابع و مآخذ
1- ابن اثیر، مبارک بن محمّد، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، قم: مؤسسة إسماعیلیان، 1364 ش .
2- ابن بسطام، عبد الله، طبّ الأئمّة (علیه السلام)، تحقیق : محسن عقیل، بیروت: دار المحجّة البیضاء، 1414 ق .
3- ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.
4- ابن حزم الأندلسی، أحمد بن سعید، جمهرة أنساب العرب، نشر: دار الکتب العلمیّة، بیروت 1403 ق .
5- ابن خردادبه، عبید اللّه بن عبد اللّه، المسالک و الممالک، تهران: حسن قرهچانلو، 1370.
6- ابن حوقل نصیبی، ابو القاسم، صورة الأرض، بیروت: دار صادر، بیتا.
7- ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر و دار بیروت ، 1377 ق .
8- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380ق.
9- ــــــــــــــ مناقب آل أبی طالب، تحقیق: یوسف بقاعی، بیروت: دار الأضواء، 1412 ق / 1991 م .
10- ابن طاووس، سیّد علی بن موسی، إقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیة ، 1367 ق.
11- ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380.
12- ابن غضائری، احمد بن حسین، الرجال، تحقیق: محمد رضا حسینی جلالی، قم: دارالحدیث، 1422ق.
13- ابن کلبی، هشام بن محمّد، نسب مَعَد و الیمن الکبیر، تحقیق ناجی حسن، بیروت: عالم الکتب، 1408ق.
14- ارباب، محمّد تقی بیک، تاریخ دار الایمان قم، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، قم: بی نا، بی تا.
15- اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة و إزاحه الاشتباهات، بیروت: دارالاضواء، 1403ق.
16- استرآبادی، محمدبن علی، منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، قم: مؤسسة آل البیت )علیهم السلام( ، 1422ق.
17- اسکافی، محمّد بن همام، التمحیص، تحقیق ونشر مدرسة الإمام المهدی)عج(، قم: چاپ اول، 1404ق.
18- اشعری قمی، محمّد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه تاج الدین حسن قمی، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، قم: انتشارات کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، 1385.
19- اعرجی، محسن، عدة الرجال، قم: إسماعیلیان، 1415ق.
20- باقری بیدهندی، ناصر، احمد بن اسحاق قمی امین امامت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1376.
21- باقری بیدهندی، ناصر »اشعریان قم«، مجموعة رسائل کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه)علیها السلام(
22- بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم: انتشارات جامعه مدرسین قم، 1409ق.
23- بخاری، محمّد بن إسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، 1410ق.
24- برقی، احمد بن محمّد، الرجال، تحقیق: جواد القیومی، نشر القیوم، 1419ق.
25- ـــــــــــــــ ، المحاسن، تحقیق سید جلال الدین حسینی )محدّث ارموی(، تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
26- پاک، محمدرضا، فرهنگ و تمدن اسلامی در قم ـ قرن سوم، قم: زائر، 1383.
27- پاک نیا، عبدالکریم، »احمد بن اسحاق قمی سفیر نور«، ستارگان حرم، قم: زائر، 1379.
28- توکلی کرمانی، احمد، احمد بن اسحاق قمی سفیر حضرت امام زمان (علیه السلام)، بی جا، 1346.
29- جابلقی بروجردی، علی اصغر، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، تحقیق مهدی الرجائی، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی، 1410ق.
30- جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه (علیه السلام)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
31- جزایری، عبدالنبی بن سعدالدین، حاوی الأقوال فی معرفة الرجال، قم: ریاض الناصری، 1418ق.
32- جَزَری، ابن الأثیر، اُسدُ الغابة فی معرفة الصحابة، تحقیق : علی محمّد معوّض ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1415 ق .
33- جیهانی، ابو القاسم بن احمد، أشکال العالم، ترجمه علی بن عبد السلام کاتب، با مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری، مشهد: آستان قدس رضوی، 1368.
34- حرّ عاملی، محمّد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة فی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، 1409 ق .
35- حسینی، محمّد بن علی، الإکمال، ریاض: دار اللواء، 1412ق.
36- حسینی خلخالی، محمّد باقر، »مقابر قم«، مجموعه رسائل کنگرة بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه )علیها السلام(، قم: زائر، 1384.
37- حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال فی معرفه الرجال، تحقیق جواد القیومی، قم: مؤسسة نشر الفقاهه، 1417ق.
38- حلی، علی بن داود، الرجال، تحقیق: محمد صادق آل بحر العلوم، قم: منشورات الرضی.
39- حمیری، ابن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الأقطار، بیروت: مؤسسة ناصر للثقافه، 1980م.
40- خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، تحقیق: مروج الاسلام، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1347.
41- خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ،: 1411ق.
42- الخطیب، محمّد عجاج، أصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت: دار الفکر، 1421ق.
43- خوافی، احمد بن محمّد، مجمل فصیحی، تصحیح و تحقیق: محسن ناجی نصر آبادی، تهران: اساطیر، 1386.
44- الخوئی، السیّد أبو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، قم: مرکز نشر آثار الشیعة ، چهارم .
45- دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران: امیر کبیر، 1363.
46- دومورگان، ژان ژان ماری، مطالعات جغرافیایی، تبریز: چهر، 1339.
47- راوندی، سعید بن عبداللّه، الخرائج والجرائح، تحقیق و نشر مؤسّسة الإمام المهدی عج، قم 1409ق .
48- روخانی، بابا مردوخ، تاریخ مشاهیر کرد، تهران: سروش، 1371.
49- سلطانی، محمّد علی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، با مقدمه عبد الحسین نوایی، تهران: سها، 1374.
50- سمعانی، عبد الکریم بن محمّد، الأنساب ، تحقیق عبد اللّه عمر البارودی، بیروت: دار الجنان.
51- سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الجامع الصغیر، بیروت : دار الفکر ، 1401 ق .
52- ـــــــــــــــــــــــــ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: احمد عمر هاشم، بیروت: دارالکتاب العربی، 1414ق.
53- شراب، محمّد محمّد حسن، المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، بیروت: دار القلم، دار الشامیه، 1411ق.
54- شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرعایة فی علم الدرایة، قم: کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، 1408ق.
55- صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سُبُل الهدی والرَّشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق : علی محمّد معوّض، بیروت : دار الکتب ، 1414 ق .
56- صدر، سید حسن، نهایة الدرایة فی شرح الرساله، تحقیق ماجد الغرباوی، قم: نشر مشعر.
57- صدر حاج سید جوادی، احمد، دایرة المعارف تشیع، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1375.
58- صدوق، محمّد بن علی، التوحید، تحقیق: سید هاشم حسینی تهرانی، قم: جامعه مدرسین.
59- ــــــــــــــ ، علل الشرائع، قم: مکتبة الداوری، افست از طبع مکتبة الحیدریّة، نجف، 1385 ق / 1966 م .
60- ــــــــــــــ کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1405ق.
61- صفار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، قم: کتابخانة آیة اللّه مرعشی، قم ، چاپ اول 1404ق .
62- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق: ابراهیم بهادری ومحمّد هادی به، تهران: اسوه، 1413 ق .
63- طبری، جریر بن رستم، دلائل الإمامة، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق .
64- طریحی، فخرالدین بن محمد، جامع المقال فیما یتعلق بأحوال الحدیث و الرجال، تحقیق: محمد کاظم طریحی، تهران: کتابفروشی جعفری.
65- دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تهران: نشر نی، 1368.
66- طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق ونشر مؤسّسه آل البیت)علیهم السلام( لإحیاء التراث ، قم ، 1417 ق .
67- طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال )رجال الکشّی(، تحقیق سیّد مهدی الرجائی ، قم: مؤسسه آل البیت )علیهم السلام( لإحیاء التراث، 1404 ق/1362.
68- ـــــــــــــــ ، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تصحیح سید حسن موسوی خرسان، بیروت: دار الأضواء، 1406 ق.
69- ـــــــــــــــ ، الأمالی، تحقیق و نشر مؤسّسة البعثة، قم 1414 ق .
70- ـــــــــــــــ ، تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1364ش.
71- ـــــــــــــــ ، الرجال، تحقیق: جواد القیومی، قم: انتشارت جامعه مدرسین قم، 1415ق.
72- ـــــــــــــــ ، الغیبة، تحقیق عباد اللّه طهرانی وعلی احمد ناصح، قم: مؤسّسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1411ق.
73- ـــــــــــــــ ، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، قم: موسسة نشر الفقاهه، 1417ق.
74- عسقلانی، محمّد بن حَجَر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق ولی عارف، بیروت: دار الفکر، 1403ق .
75- علیاری، علی بن عبداللّه، بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، تهران: بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور.
76- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق دکتر مهدی مخزومی و دکتر ابراهیم سامرائی، دار الهجرة، قم 1405 ق .
77- فقیه محمدی، محمد مهدی، انوار پراکنده، قم: مسجد مقدس جمکران، 1376.
78- فقیهی، علی اصغر، تاریخ مذهبی قم، قم: زائر، 1378.
79- فیض، عباس، انجم فروزان، قم: بینا، 1322.
80- فیض، عباس، گنجینة آثار قم، قم: مهر استوار 1349.
81- فیّومی، أحمد بن محمّد، المصباح المنیر، قم: مؤسسة دار الهجرة، 1414 ق .
82- قرطبی، محمّد بن عبد البرّ، الاستیعاب فی أسماء الأصحاب، تحقیق علی محمّد معوّض و عادل أحمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیّة، 1415ق.
83- قزوینی، زکریا بن محمّد، آثار البلاد و أخبار العباد، تهران: مؤسسه علمی اندیشه جوان، 1366.
84- قلقشندی، احمد بن علی، صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، مصر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی، 1383ق.
85- قمی، عباس، الأنوار البهیة، قم: دار الذخائر، 1370ش.
86- ـــــــــــــ ، منتهی الآمال فی تاریخ النبی و الآل، تهران: کتابخانه و مطبعه علمی، 1355ق.
87- ـــــــــــــ ، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، تصحیح: سید محمدتقی کشفی، تهران: دهقان، 1379.
88- کاظمی، عبد النبی، تکملة الرجال، تحقیق و تقدیم: محمّد صادق بحر العلوم، قم: انوار الهدای، 1425.
89- کتانی، محمّد بن جعفر، الرسالة المستطرفة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1400ق.
90- کحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب، دمشق: مطبعة الهاشمیة.
91- کچوئی قمی، محمّد علی، أنوار المشعشعین فی بیان حالات الرواة القمیین، تحقیق محمّدرضا انصاری قمی، قم: کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی، 1381.
92- کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفّاری، تهران، دار الکتب الإسلامیّة، 1388 ق .
93- مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلامی، ترجمه ابو القاسم سری، تهران: اساطیر، 1381.
94- مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق: محیی الدین المامقانی، قم: مؤسسه آل البیت، 1423ق.
95- مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، تحقیق: محمدرضا المامقانی، بیروت: مؤسسة آلالبیت، 1411ق.
96- مجلسی، محمّد باقر بن محمّد تقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار ، بیروت: مؤسسة الوفاء ، 1403ق.
97- مدرسی طباطبائی، حسین، تربت پاکان، قم: مهر، 1335.
98- مسعودی، مجید، پس از دیدار، قم: دلیل ما، 1386.
99- مصطفوی، سید حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1395ق.
100- مظفری معارف، حسن، تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد قم، مشهد: بی نا، بی تا.
101- مفید، محمّد بن نعمان )منسوب(، الاختصاص، تصحیح: علی اکبر غفّاری، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم .
102- منجم، اسحاق بن حسین، آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهورة فی کلّ مکان، تصحیح محمّد آصف فکرت، مشهد: آستان قدس رضوی، 1370.
103- مؤسسة الإمام هادی (علیه السلام)، أحمد بن إسحاق الثقة المرضیّ، قم: پیام امام هادی علیهالسلام، 1428ق.
104- نجاشی، احمد اسدی کوفی، الرجال، قم: جامعه مدرسین، 1407 ق .
105- نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، اصفهان: حسینیة عمادزاده، 1412ق.
106- وحید بهبهانی، محمّد باقر بن محمّد اکمل، فوائد الوحید، تحقیق محمّد صادق بحر العلوم، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1404ق.
107- یعقوبی، احمد بن ابو یعقوب، البلدان، نجف: المطبعة الحیدریة، 1377ق.
108- یوسفی اشکوری، سید حسن، »اشعریان«، دایرة المعارف بزرگ اسلامی )زیر نظر محمد کاظم موسوی بجنوردی(، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1369.
109-فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 72
/ع