0
کارگردان : Michael Dudok de Wit
نویسندگان : Michael Dudok de Wit, Pascale Ferran
خلاصه داستان : مردی که در یک جزیره دور افتاده به دام افتاده است هر بار که سعی می کند با استفاده کردن از قایق دست ساز خود از جزیره خارج شود با لاکپشت قرمز رنگ و بزرگی مواجه می شود که قایق او را درهم می شکند و اجازه خارج شدن از جزیره را به او نمی دهند تا اینکه پس از مدتی مرد از قصد و منظور لاکپشت قرمز آگاه می شود که…

 |

|
«لاکپشت قرمز» یکی از خاصترین و باکیفیتترین انیمیشنهایی است که در چند سال اخیر روانه سینماها شده... این انیمیشن بدون حتی داشتن یک خط دیالوگ و با استفاده از تکنیک پویانمایی سنتی(دوبعدی) تاثیری عمیق روی بزرگسالان خواهد گذاشت.
«لاکپشت قرمز» یکی از خاصترین و باکیفیتترین انیمیشنهایی است که در چند سال اخیر روانه سینماها شده و میتوان گفت به نوعی از تبلیغات پرسر و صدا اجتناب کرده. این انیمیشن بدون حتی داشتن یک خط دیالوگ و با استفاده از تکنیک پویانمایی سنتی(دوبعدی)، بیشتر حس و نگاه بیننده را میطلبد تا توجه به روایت. داستان مطرح شده صرفا برای نمایش احساسات و تصاویر موجود در آن است. «لاکپشت قرمز» محصولی نیست که از فیلتر دیزنی عبور کرده باشد. کلا در فضای دیگری سیر میکند و جلب توجه مخاطبان جریان اصلی سینما برایش اهمیتی ندارد. محتوای انیمیشن نه ناسزاگویی دارد، نه خشونت و برهنگی و در ظاهر برای خانوادهها مناسب است، ولی ریتم کند و رویکرد رؤیاگونهی اثر ممکن است مخاطبان کم سن و سال را پس بزند. «لاکپشت قرمز» اگرچه کاملا مناسب کودکان است، اما تاثیری عمیق روی بزرگسالان خواهد گذاشت.
آهنگساز «لورنت پرز دل مار» موسیقی متنی ساخته که کاملا همسو با اهداف و سبک انیمیشن است. پسزمینهها غنی و باشکوه جلوه میکنند. «ایسائو تاکاهاتا» کارگردان انیمه تحسینشدهی مدفن کرمهای شبتاب از تهیهکنندگان این انیمیشن است.
این انیمیشن داستان سادهای دارد. مردی بینام، پس از فاجعهای در دریا در جزیرهای گیر افتاده و باید خود را با شرایط موجود وفق دهد. با استفاده از ذوق ذاتی خود و منابع فراوانی که در اطرافش است، چندین قایق الواری میسازد که هر بار با بدشانسی مواجه شده و در راهیابی به آبهای آزاد ناکام میماند. لاکپشت قرمز اسرارآمیزی در بطن مشکلات او قرار دارد؛ چرا که این موجود مرموز و غیرعادی اجازهی ترک جزیره را به او نمیدهد. این لاکپشت پس از مرگ به طرز عجیبی، تبدیل به زنی زیبا میشود. مرد پس از خوگرفتن با همدم جدیدش، تصمیم به ماندن در جزیره میگیرد و با زن تشکیل زندگی میدهد که بعدها پای بچه هم به میان میآید. نویسنده و کارگردان فیلم «مایکل دودوک» به منظور یکنواخت نشدن داستان، صحنههایی از غرقشدن احتمالی یا سکانس دلخراش سونامی را به قصه افزوده.
اگرچه داستان به ظاهر ساده است اما کاملا بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد. میتوان آن را قصهای ساده دربارهی فردی در جزیرهای دورافتاده دانست که عشق و آرامش را در جایی ورای تجملات زندگی مدرن مییابد. اگر اهل دل باشید، «لاکپشت قرمز» برایتان تجربهای دلپذیر و رؤیایی خواهد بود...
استدیوی جیبلی[1]، که تولید محصولات «هایائو میازاکی» را بر عهده دارد، برای اولین بار در تاریخ خود انیمیشنی ساخته که کارگردانی غیرژاپنی در آن دست داشته. «ایسائو تاکاهاتا» کارگردان انیمه تحسینشدهی مدفن کرمهای شبتاب، و «توشیو سوزوکی» همکار دیرینهی میازاکی، از تهیهکنندگان این انیمیشن هستند. سبک هنری «لاکپشت قرمز» سنتی است و از ترسیم بیروح به وسیله کامپیوتر اجتناب شده. اگرچه کاراکترها با جزئیات کافی ترسیم نشدهاند (گویی ناتمام خلقشدهاند)، اما پسزمینهها غنی و باشکوه جلوه میکنند. سکانسهای شبانه سیاه و سفید و سکانسهای روز با رنگهایی با طراوت نمایش داده شده. با وجود این که «لاکپشت قرمز» بدون دیالوگ است (انسانها فقط برای "هی!" گفتن لب میگشایند)، ولی نمیتوان آن را صامت نامید. صدای طبیعت به وفور به گوش میرسد و آهنگساز «لورنت پرز دل مار» موسیقی متنی ساخته که کاملا همسو با اهداف و سبک انیمیشن است.
«لاکپشت قرمز» در نگاه اول اثری کنایهآمیز با پیامی نسبتا واضح درباره حفاظت از محیطزیست به نظر میرسد. با نگاهی دیگر میتوان آن را قصهای ساده دربارهی فردی در جزیرهای دورافتاده دانست که عشق و آرامش را در جایی ورای تجملات زندگی مدرن مییابد. پایان آن تلخ و شیرین است. اصلا و ابدا به پایان آثار دیزنی شبیه نیست. بلکه کاملا با جنس و سبک این انیمیشن همخوانی دارد. اگرچه داستان به ظاهر ساده است اما کاملا بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد. مدت زمان 80 دقیقهای اثر مناسب به نظر میرسد؛ به اندازه کافی میتوان از دیدن تصاویر لذت برد و آن قدر طولانی نیست که با وجود ریتم آرام، بیننده را کسل کند. اگر اهل دل باشید، «لاکپشت قرمز» برایتان تجربهای دلپذیر و رؤیایی خواهد بود.
[1] : «جیبلی» (قیبلی) نام عربی باد مدیترانهای است که در زمان جنگ جهانی دوم ایتالیاییها برای نامیدن جنگندههای شناسایی خود در صحرای بزرگ آفریقا به کار میبردند. ایده اولیه تاسیس استودیو جیبلی، «دمیدن نفسی تازه به صنعت انیمه ژاپن» بود.
مترجم: بابک مؤیدزاده