دیدگاه فقیهان در تقلید میت
از آنچه گذشت روشن شد، بحث تقلید میت در آثار فقهى و اصولى و دیدگاه فقیهان سابقهاش به زمان «علامه» برمىگردد. پیش از آن در میان فقیهان شیعه گر چه بحث تقلید و پیروى عامه مردم از عالمان و صاحبان فتوا در مسائل شرعى مطرح بوده، این که مجتهدى که از او تقلید مىشود باید زنده باشد و تقلید از مجتهد مرده جایز نیست، پیشینهاى نداشته است. «علامه» شرط حیات براى مجتهد شایسته تقلید را لازم دانسته و تقلید از مجتهد مرده را روانشمرده است. نهایت چیزى که از سوى علامه و فقهاى پس از وى اظهار شده آن است که اگر مجتهد زنده، در میان عالمان عصر یافت نشد، از باب عسر و حرج و اضطرار، تقلید از مجتهد مرده جایز است. سالها نظریه نفى کلى تقلید مرده و تفصیل یاد شده دیدگاه فقهاى بزرگ بوده ولى با بحث و کنکاش و نقد و بررسى، در این دیدگاه، ظاهرا در دوره «سید صدرالدین» شارح وافیه و پس از او فقها به تفصیل مهمى در مورد تقلید میت ستیافتند و آن عدم جواز تقلید ابتدایى و جواز بقاى بر تقلید میتبود. از آن پس این تفصیل مورد توجه فقها و اصولیان قرار رفتبهویژه در دوران اخیر، سالها است که محور مباحث نظرى و فتواى فقها در آمده است و مشهور فقها آن را پذیرفته، و پارهاى از فقها آن را رد کردهاند. براى آشنایى بیشتر با دیدگاههاى عمده در این بحث، ابتدا نگاهى گذرا به آراى فقها مىافکنیم. سپس دیدگاه نراقى را ارائه مىنماییم.
1. عدم جواز تقلید میت
این دیدگاه مشهور فقهاى امامیه است. علامه در «ارشاد» و «تهذیب الاصول» ، «قواعد و نهایة الاحکام» ، شهید در «ذکرى» ، شهید ثانى در «مسالک» ، محقق کرکى در «تعلیقهاش بر شرایع» ، صاحب «معالم» ، محقق سبزوارى، وحید بهبهانى صاحب «ریاض» ، شیخ انصارى و علامه نایینى براین نظراند. و این دیدگاه معروف نزد امامیه در ادوار گذشته است. شمارى از فقهاى برجسته شیعه بر این نظر ادعاى نفى خلاف و اجماع کردهاند.
«... لایجوز مطلقا لفوات اهلیته بالموت و لهذا ینعقد الاجماع بعده و لاینعقد فى حیاته على خلافه و هذا هو المشهور بین اصحابنا خصوصا المتاخرین منهم بل لانعلم قائلا بخلافه ممن یعتد بقوله..» . (21) .
تقلید از مجتهد مرده در هر صورت (مطلقا) جایز نیست. چون با مردن از شایستگى تقلید مىافتد به همین دلیل اجماع بعد از مرگش منعقد مىشود; ولى در زمان حیاتش اجماع برخلاف نظر او منعقد نمىشود. این نظریه مشهور فقهاى امامیه بهویژه متاخرین است و از کسانى که نظرشان مورد توجه قرار گرفته، کسى که مخالف مشهور نظر داده باشد، نشان نداریم.
بنابراین، عدم جواز تقلید ابتدایى از مرده مورد اتفاق فقهاى امامیه است; البته در مقابل، مخالفانى از اخباریین و مجتهدان وجود دارند که فقها اعتقاد دارند مخالفت آنان به این دیدگاه آسیبى نمىرساند; زیرا اخباریین امامیه اساس اجتهاد و تقلید شیعه را به صورت موسوم آن نپذیرفتهاند. و حتى در مشروعیت آن اشکال دارند. و رجوع جاهل و عامى به عالم را از باب رجوع به روایت کنندگان احادیث مىشمارند. روشن است که حجیت روایت متوقف بر حیات راوى نیست.
مخالفت محقق قمى - از مجتهدان - نیز از آن رو که راه علم و علمى را به روى احکام شرعى بسته دیده و احتیاط را هم براى مکلفان دشوار شمرده، در نتیجه ناچار به دلیل عقل، عمل به ظن را پیش روى مکلفان گذاشته و بر آن است که ظن به حکم شرعى از هر راهى که به دست آمده باشد، حجت است; از این روى، اگر ظن به حکم شرعى از طریق فتواى مجتهد پیدا کردیم براى ما حجت است چه مجتهد زنده باشد یا مرده.
این دیدگاه از سوى فقهاى شیعه مردود شمرده شده و در جاى خود ثابتشده که طریق کسب احکام شرعى از راه علم و علمى بسته نبوده و نیست.
2. جواز تقلید میت
دیدگاه دیگرى که در باب تقلید به میدان آمده «جواز تقلید میت» است. این نظر فقهاى اهل سنت و اخباریان شیعه مثل «امین استرآبادى، سیدنعمتالله جزائرى، محدث کاشانى، و از مجتهدین محقق قمى، در «جامع الشتات» (22) و صاحب ضوابط و شریف العلما (23) این دیدگاه را پذیرفتهاند.
3. تفصیل بین تقلید ابتدایى از میت و بقاى بر آن
این تفصیل ریشه در زمانهاى گذشته و روزگار قدما، متاخرین تا قرن (11ه.ق) ندارد. در دوره متاخر المتاخرین و روزگار ما جا باز کرده و محور بحثهاى فقهى و اصولى گردیده است. از منظر برخى فقها، این تفصیل در صورتى مىتواند جریان پیدا کند که از نظر فتوا میان فتواى مجتهد مرده و زنده سازگارى نباشد. در غیر این صورت مشکلى در بین نخواهد بود; چون در صورت همآهنگى فتواى فقیه مرده با زنده و اعلمیت او نظرش متبع است. این تفصیل را بسیارى از فقهاى معاصر از جمله «سید محمدکاظم یزدى، آقا ضیاءالدین عراقى، شیخ عبدالکریم حائرى، امام خمینى و...» پذیرفتهاند. برخى از فقها هم مثل: «شیخ انصارى، محقق خراسانى، محقق نایینى» بقاى بر تقلید مرده را جایز ندانستهاند. دیدگاههاى دیگرى براساس احتیاط از سوى میرزاى شیرازى و محمد تقى شیرازى ابراز شده که گفتهاند باید به فتواى مطابق با احتیاط از مجتهد میت و حى عمل کرد. (24)
فقهایى که بقاى تقلید از مرده را جایز دانستهاند، برخى آن را بىهیچ قید و شرطى پذیرفته و گفتهاند: مقلد از مجتهدى که تقلید مىکرده مىتواند پس از مرگش هم در همه مسائل بر همان اساس عمل کند. برخى در مسئله از جهاتى تفصیل قائل شدهاند از جمله:
مقلد مسائلى را که از مجتهد در حال حیاتش دریافت کرده و به آن عمل نموده در حال حیات، در همان مسائل مىتواند در تقلید مجتهد مرده باقى بماند; ولى در مسائلى که عمل نکرده است جایز نیستبر تقلید مجتهد میتباقى بماند این تفصیل را فقهاى بزرگى چون «سید ابوالحسن اصفهانى، کاشف الغطا، آیتالله حجت کوهکمرى، آیتالله بروجردى» برگزیدهاند. (25)
«نعم یجوز البقاء على تقلیده فى المسائل التى عمل بها فى زمان حیاته» (26) .
بقا بر تقلید مجتهد مرده در مسائلى که مکلف در زمان حیاتش بدان عمل کرده، جایز است.
تفصیل دیگر در مسئله بقاى بر تقلید میتبین اعلم بودن مجتهد میت نسبتبه مجتهد حى و عدم آن است. شمارى از فقها، چون: «سیدمحسن حکیم، محمدتقى خوانسارى» (27) . «سیدمحمدباقر صدر» . با مختصر تفاوت، براین باورند که مجتهدى که از او تقلید مىشده و حالا مرده است اگر از مجتهد زنده اعلم بوده است، بقا برتقلید او در همه مسائل واجب است، چه مسائلى که که عمل کرده است و چه مسائلى که عمل نکرده; ولى اگر مجتهد زنده اعلم از مجتهد مرده باشد برمکلف واجب است از مجتهد مرده صرف نظر کرده به مجتهد زنده برگردد. و اگر هر دو مساوى بودند، مخیر استبین عدول و بقاى بر تقلید میت; ولى عدول از مجتهد مرده اولى است.
«بل وجوبه اذا کان المیت اعلم و وجوب العدول اذا کان الحى اعلم اما مع التساوى فیتخیر و ان کان العدول اولى و احوط..» . (28) .
اگر مجتهد مرده عالمتر باشد، بقاى برتقلید از وى واجب است. اگر مجتهد زنده عالمتر باشد برگشتن از مجتهد مرده به زنده واجب است. با تساوى آن دو در علم، شخص اختیار دارد و مىتواند از هر کدام تقلید نماید، اگر چه صرف نظر کردن و برگشت از مجتهد مرده به زنده اولى و احوط است.
دیدگاه نراقى
فاضل نراقى بحث تقلید میت را در چند اثر علمى خود پرورده است، محور نگاه ما به دیدگاه نراقى اثرى است که در آن بحث را به تفصیل رسیدگى کرده است (29) .
نراقى در طرح بحثبه شیوه فقها و اصولیان، ابتدا با طرح دیدگاههاى گوناگون آغاز کرده نظریات موافق و مخالف را آورده سپس با روش فقاهتخویش آنها را به نقد و بررسى نشسته و در پایان دیدگاه خود را با دلیل و برهان به اثبات رسانده است.
از ویژگىهاى نراقى در این بحث مىتوان به این نکته تکیه کرد که وى مطالب را بسیار روشن و بدون تفصیلهاى غیرلازم به بحث گرفته در عین حال که از استحکام بحث چیزى نکاسته است. از آنجا که نراقى از ادبیات فارسى و عربى بهره کافى داشته و این ویژگى در نوشتههاى ایشان به خوبى نمایان است توانسته مطالب علمى را در قالبهاى بسیار ساده و روان گنجانده و به دور از پیچیدگى و اصطلاحپردازى ارائه داده است.
دیدگاههایى که نراقى پیش کشید چیزى جز آنچه درباره پیشینه بحث آوردیم نیست و آنها عبارت است از:
1. عدم جواز تقلید میت که دیدگاه مشهور فقها است;
2. جواز تقلید از میت مطلقا که دیدگاه برخى از فقهاى شیعه و اخباریان را باخود دارد;
3. جواز تقلید از مجتهد میتبا نبود مجتهد حى (زنده) ;
4. بقا بر تقلید مجتهد میت;
5. جواز بقا بر تقلید مجتهد مرده در صورتى که تقلید ابتدایى جایز نیستبه این دیدگاه برخى متاخرین تمایل پیدا کردهاند.
عمده دیدگاههایى که نراقى بدان توجه کرده همین پنج نظریه است. از آنجا که بهطور کلى این نظریهها در مباحث گذشته مورد ارزیابى قرار گرفتهاند، در اینجا تنها به دیدگاهى که مرحوم نراقى برگزیده مىپردازیم.
مرحوم نراقى دیدگاه مشهور فقها را برگزیده و براى آن ادلهاى به شرح زیر اقامه کردهاست:
1. اجماع;
2. اصل عدم جواز عمل به ظن;
3. اصل عدم جواز تقلید ;
4. اصل عدم تعبدیت;
5. اصل عدم خروج از عهده عبادات;
6. اصل عدم ترتیب اثر بر معاملات.
نراقى براین نظر است که براى عدم جواز تقلید از مجتهد میت (مرده)، اجماع محصل در دست داریم. افزون برآن، فتواى مجتهد میت گمان آور است و اصل برعدم جواز عمل به ظن در اینجا مانع است. از طرف دیگر اصل تقلید خلاف اصل است، مگر جایى که به دلیل خارج شده باشد.
همینطور در مورد اصل عدم تعبدیت، نمىدانیم آیا مىتوانیم با عمل به فتواى مجتهد مرده اعمال تعبدى مورد قبول انجام بدهیم یا نه اصل عدم انجام اعمال تعبدى براساس دیدگاه مجتهد مرده است. و همچنین نمىدانیم با عمل به فتواى مجتهد مرده ذمه ما از انجامدادن عبادات براساس فتواى مجتهد میتبرى شده یا نه، اصل عدم خروج از عهده عبادات است. و نیز با تقلید از مجتهد فوت شده و دیدگاه او در باب معاملات نمىدانیم معامله صحیح انجام مىشود یا باطل، اصل، عدم ترتیب اثر دادن بر چنین معاملهاى است; ولى در پایان که به این ادله استشهاد مىکند تا عدم جواز تقلید مجتهد مرده را ثابت کند، مىگوید: تقلید از مجتهد حى و زنده، از قلمرو این اصول خارج شده است; از این رو که، اگر بر مردم تقلید از مجتهد زنده جایز نباشد به سختى و زحمت مىافتند; بهخاطر رفع این مشکل و اخبارى که ائمه علیهم السلام به افراد فرمودهاند: مسائل شرعى خود را از فقیهان زمان خود فرا بگیرید (30) ، این روایات دلالت مىکند بر اینکه تقلید از مجتهد حى (زنده) مانعى ندارد و براساس این ادله تقلید از مجتهد غیر حى نیز تحت اصول یادشده باقى مىماند.
«و الحق هو الاول للاجماع المحقق و اصالة عدم جواز العمل بالظن و التقلید و عدم التعبدیة و عدم الخروج عن عهدة العبادات و عدم ترتب الاثر على المعاملات و به خرج الحى بالاجماع و لزوم العسر و الحرج و الاخبار فبقى غیره» (31) .
دیدگاه حق و صواب همان نظر اول - عدم جواز تقلید میت - استبه دلیل اجماع محصل، اصل عدم جواز عمل به ظن و اصل عدم جواز تقلید و اصل عدم تعبدیت و اصل عدم خروج از عهده عبادات و عدم ترتیب اثر به داد و ستدها از این اصول به اجماع خارج شده تقلید از مجتهد حى و زنده، و به خاطر این که اگر تقلید از مجتهد زنده براى مسلمانان جایز نباشد، در عمل به تکلیف عسر و حرج پیش مىآید و اخبار و روایات هم به رجوع به مجتهد زنده دلالت دارد. براین اساس غیر از مجتهد زنده تحت اصول مابقى مىمانند و روایات بر آنها دلالت نمىکند و اجماع هم آنها را شامل نمىگردد.
نقد دیدگاه مشهور و نراقى
دلیلهایى که این بزرگوار براى نظر مشهور و دیدگاه خود اقامه کرده از سوى برخى فقها و اصولیان مورد خدشه قرار گرفته و در مورد اصل حرمت تقلید و عمل به ظن گفتهاند:
اولا: ما نمىپذیریم که نهى از تقلید و پیروى از گمان (ظن) که برعدم جواز تقلید مجتهد فوت شده اقامه شده، عام باشد و همه موارد تقلید و عمل به ظن را شامل شود، و براین باوراند که نهى از تقلید، ویژه اصول عقاید و معارف دینى است و احکام و فروع دین را در برنمىگیرد.
ثانیا: تقلیدى که جایز شمرده شده بهخاطر عسر و حرج مسلمانان در کسب تکلیف شرعى است نه اجماع فقها که شما با دلیل اجماع، مجتهدى حى را از تحت عموم نهى از تقلید خارج کردهاید چگونه مىتوان اجماع کرد; در حالى که بسیارى از اصحاب و فقها با آن به مخالف برخاستهاند. از طرفى دیگر; بهدست آوردن دیدگاه و تقریر امام معصوم علیه السلام در مثل این گونه مسائل اصولى که در زمان ائمه علیهم السلام سخنى از آن مطرح نبودهاست امکان ندارد.
آنچه مىشود با آن براى جواز تقلید استدلال آورد دو دلیل بیش نیست:
1. عسر و حرج مسلمانان به منظور بهدست آوردن احکام شرعى، مهمترین دلیلى است که مىتوان براى جواز تقلید از مجتهد آورد.
2. روایاتى که از پیشوایان معصوم به دست آمده و طى آن مردم مسلمان به علمایى همچون «محمدبن مسلم، یونس بن عبدالرحمن و...» ارجاع داده شده دلیل دیگرى است که برجواز تقلید دلالت دارد.
ولى این که بگوییم این دو دلیل به جواز تقلید از مجتهد زنده و مجتهد مرده اختصاص دارد، پذیرفتنى نیست. و این که مجتهد میت را از تحت آن خارج کنیم، نیاز به دلیل دارد.
دلیل عسر و حرج هم خاص مجتهد زنده نیست تا بگوییم نیاز ما با مجتهد حى برطرف مىشود; زیرا همانطور که نیاز ما با مجتهد حى برطرف مىشود با مجتهد مرده نیز برطرف مىشود.
نراقى با آوردن نقد فاضل تونى صاحب «وافیه» از آنجا که خودش معتقد به نظر مشهور است، از اشکالهاى صاحب «وافیه» پاسخ گفته مىنویسد:
این که گفتهاند: نهى از تقلید و عمل به ظن عمومیت ندارد، و نهى مخصوص اصول عقاید است، سخن درستى نیست; چون در اول بحثیاد آورشدیم که اصل عدم جواز عمل به ظن و تقلید برعدم جواز تقلید از مجتهد میت در اینجا هست. و ادلهاى مثل عسر و حرج و اجماع تنها و به طور قدر متیقن رفع ضرورت را اجازه مىدهد تا از تحت این اصول خارج شود و آن هم جواز تقلید از مجتهد زنده است.
دوم: اینکه ایشان دلیل جواز تقلید را عسر و حرج دانسته نه اجماع، راه درستى را انتخاب نکرده; زیرا مخالفتبرخى از علما، به وجود اجماع لطمهاى وارد نمىسازد اما این که گفته است: این گونه مسائل اصولى در عصر امامان معصوم علیهم السلام مطرح نبودهاست. این ادعا با آنچه خودشان اخیرا در استدلال بر جواز تقلید به ارجاع معصوم علیه السلام مؤمنان را به «محمدبن مسلم، یونس بن عبدالرحمن و...» دادهاند سازگار نیست; چرا که از یک سخن ایشان بر مىآید که ائمه علیهم السلام مردم را در این گونه مسائل به «محمدبن مسلم، یونس و...» ارجاع مىدادهاند از طرف دیگر مىگوید اینگونه مسائل اصولى در عصر امامان مطرح نبوده است.
«قد قال علیه السلام لابان ابن تغلب افت و قد قال فى بنى فضال خذوا بما رووا ودعوا ما راوا» .
امام علیه السلام به «ابان بن تغلب» فرمود: فتوا بده و درباره «بنى فضال» فرموده است. روایاتشان را استفاده کنید; ولى دیدگاهها و راى آنها را رها کنید.
به طور قطع مىدانیم تمامى مردم، از عوام عرب گرفته تا عجم و زنان و بچههاى آنان در آغاز بلوغ در عصر ائمه علیهم السلام بدون واسطه به روایات مراجعه نمىکردند; بهویژه در عصر امام جواد علیه السلام و پس از آن که شیعیان در اطراف پراکنده شده بودند. و نیز دروغ گویان و خبرسازان دستبه کار شده بودند و با توجه به این، نمىشد به هر خبرى عمل کرد; از این روى، براى تمامى مسلمانان امکان نداشت تا احادیث درست را از نادرست تشخیص دهند و احادیث صحیح را برگزیده و مورد استفاده قرار دهند.
سپس نراقى در پاسخ به دیدگاه صاحب «وافیه» که گفته بود: امر به ارجاع از سوى ائمه علیهم السلام مسلمانان را به افرادى مثل «یونس بن عبدالرحمن و محمدبن مسلم و...» به مجتهد زنده اختصاص ندارد بلکه مجتهد مرده را هم شامل مىشود.
مىگوید: این برداشت صاحب «وافیه» نمىتواند درست باشد; زیرا اخبار ارجاع ائمه علیهم السلام به «یونس بن عبدالرحمن و محمدبن مسلم و...» عمومیت ندارد تا از آن استفاده شود و هم در زمان حیات مىتوان از مجتهد تقلید کرد و هم پس از مرگ او; بلکه امر به اخذ احکام از آنان شامل حال حیات مىشود و پس از مرگ مجتهد را شامل نمىشود و این که امر به ارجاع حتى پس از مرگ را هم شامل بشود احتیاج به دلیل دارد.
اما سخن دیگر صاحب «وافیه» که گفته است: همانگونه که با تقلید از مجتهد زنده عسر و حرج برطرف مىشود با تقلید از مجتهد میت و مرده هم برطرف مىشود.
پاسخ آن را مىتوان این گونه داد که: عسر و حرج اگر چه با تقلید از هر یک از این دو برطرف مىشود; لکن به خاطر این که اصل تقلید خلاف اصل است و در مورد خلاف اصل باید به قدر ضرورت بسنده کرد. به هر مقدار که عسر برطرف شود به همان اندازه مىتوان مرتکب خلاف اصل شد; بنابراین، تقلید از مجتهد ضرورتى است که با تقلید از مجتهد حى و زنده و یا مرده برطرف مىشود. به خاطر این که تقلید از مجتهد فوت شده مخالف اجماع است، پس مشخصا تقلید از مجتهد زنده که قدر متیقن از دلیل اجماع است، متیقن مىشود.
البته این فرض در صورتى قابل اجرا است که تقلید از مجتهد زنده پاسخگوى نیاز مسلمانان باشد. اگر تقلید از مجتهد زنده پاسخگو نباشد مطلب شکل دیگرى پیدا مىکند که ربطى به اصل جواز تقلید میت مطلق (بهطور کلى) ندارد. این است که نراقى مىکوشد تا تقلید از مجتهد میت (فوت شده) را درهر صورت جایز نشمارد.
نراقى دیدگاه خود را در اثر دیگرى که به فارسى نگارش یافته این گونه ارائه نموده و مىگوید:
«تقلید مجتهد میت مطلقا جایز نیست نه ابتدائا و نه استدامتا» (32) .
آنگاه مىخواهد بگوید اگر کسى از مجتهد زنده تقلید مىکرده سپس فوت شده، بنابر اقوى و اشهر باید به مجتهد زنده مراجعه کند.
«بنابر اقوى و اشهر بلکه خلاف آن در نزد علماى سابقین در غایت ندرت است; لذا براو لازم است که رجوع به تقلید مجتهد حى نماید. در زمان سعى [در تحصیل مجتهد زنده] حق آن است که مخیر است در عمل به آنچه احتمال مىدهد که حکم شارع باشد که از آن جمله فتاواى مجتهدین اموات باشد و از آن جمله فتاواى مجتهد سابق خود او است و لیکن به شرطى که به قدر میسور تاخیر در تحصیل فتواى مجتهد زنده نکند..» . (33) .
و نراقى در آغاز اثر دیگرش «وسیلة النجاة» نگاشته است:
«دانستن مسائل یا با اجتهاد باشد یا به تقلید مجتهد زنده. و تقلید از اموات جایز نیست; یعنى کسى که مجتهد نباشد نمىتواند. عمل به فتوا و اقوال علماى اموات کند» (34) .
پی نوشت ها :
21. منیة المرید شهید ثانى.
22. مطارح الانظار تقریرات کلانتر، از شیخ اعظم انصارى، ص 285 (آل البیت) .
23. مقدمه مجمع الرسائل صاحب جواهر، با حواشى برخى از فقها.
24. عروة چهارده حاشیه از فقهاى معاصر، ج 1، ص 15; مجمع الرسائل صاحب جواهر، مسئله 2، ص 6 (مؤسسه نشر اسلامى) .
25. عروة چهارده حاشیه از فقهاى معاصر، ج 1، ص 15; مجمع الرسائل صاحب جواهر، مسئله 2، ص 6 (مؤسسه نشر اسلامى) .
26. همان، ج 1، ص 16.
27. همان.
28. همان.
29. منهاج الصالحین آیتالله سیدمحسن حکیم، ج 1، ص 7، مسئله 6 (دارالتعارف) .
30. مناهج الاحکام و الاصول، ملا احمد نراقى، ص312. مطالب مربوط به دیدگاه نراقى از این منبع است.
31. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى.
32. مناهج االاحکام و الاصول، ملا احمد نراقى، ص312 به بعد.
33. رسائل و مسائل ملا احمد نراقى، ج 3، ص 135 (چاپ کنگره فاضلین نراقى) .
34. مقدمه وسیلة النجاة ملا احمد نراقى.
منبع:www.naraqi.com