هرساله سری آخر اکران فیلمها پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر یکی از کم رونقترین و بیبضاعتترین اکرانها در طول سال است. هم تماشاگران به انتظار جشنواره نشستهاند و خیلی رمقی برای فیلم دیدن قبل و بعد از بزرگترین رویداد سینمایی ایران ندارند و هم مسئولان شورای صنفی و مدیران سینماها با آگاهی از این مسئله فیلمهایی را که احتمال کمتری به روش یا موفقیتشان در گیشه وجود دارد را برای اکران کنار میگذارند. امسال هم پیش از آغاز جشنواره فجر سی و ششم، شاهد یکی از ضعیفترین دورههای اکران هستیم. چه در جریان اصلی و چه در سالنهای هنر و تجربه، فیلم جذابی به آن شکل وجود ندارد و فیلمها یکی از دیگری بدتر یا کسلکنندهتر هستند. در این میان «بیدار شو آرزو» محصول سال 1383 ساخت کیانوش عیاری و «کله سرخ» دومین فیلم کریم لک زاده کارگردان جون و نوپای سینمای ایران است که کمی ازنظر کیفی جایگاه بهتری دارند و برای این روزهای سینمای ایران حکم نعمت را.
«کله سرخ» نهتنها در میان فیلمهایی که در حال حاضر روی پرده با آنها رقابت میکند، بهتر و جذابتر است که در کارنامه کاری لک زاده و در مقایسه با فیلم اول او یعنی «قیچی» که سال گذشته در گروه هنر و تجربه اکران شد، پیشرفت مهمی محسوب میشود. کریم لک زاده که فارغالتحصیل دانشگاه صداوسیماست و آثار کوتاهش هم همواره موردتوجه انجمن سینمای جوانان و جشنوارههای وابسته به آن مانند فیلم کوتاه تهران بوده است (البته که همواره هم پایبند و در جهت سیاستگذاریهای انجمن فیلم ساخته)، توانست خیلی زود با استفاده از امکانات و روابط خود وارد سینمای حرفهای و عرصه آثار بلند داستانی شود.«قیچی» هرچند فیلم ضعیفی نبود، اما خامدستی یک فیلمساز تازهکار در آن بهوضوح قابلتشخیص بود و امروز شگفتیبرانگیزترین نکته درباره «کله سرخ» پختگی و بلوغ کارگردان در ساخت جهان فیلم و فرم ظاهری آن است. هرچند که تجربههای کوتاه لک زاده او را بهاندازه کافی در فرم موردعلاقهاش در «کله سرخ» بابیان واقعگرایانه، دوربین روی دست، نماهای کوتاه و بسته و… تا حد زیادی با این سبک اخت کرده، اما تجربههای کوتاه و بلند پیشین او نشان داده بود که هنوز در پرورش داستان و روایت در فیلمهای خود (هرچقدر هم که بدون داستان باشد و حول موقعیت بچرخد) جای زیادی برای پیشرفت دارد و «کله سرخ» درست بهواسطه پرداخت مضمونی و رواییاش یک پیشرفت مهم برای سازنده محسوب میشود. از شکلگیری موقعیت اولیه، پرورش آن متناسب با پرورش کاراکترها و تغییرات کوچکی در روایت که بهمرور فیلم را از یک هایپر رئالیسم به سمت رئالیسم جادویی، آنهم غوطهور در فانتزی میکشاند، بسیار دقیق و ریزبینانه است. همه اینها دستبهدست هم میدهد تا «کله سرخ» برخلاف اکثر آثار بهاصطلاح پستمدرنیستی سینمای ایران (فیلمهایی که وامدار سبک فیلمسازی ساکن، فاصله گذارانه و غرق در سکوت اروپایی هستند و ناگزیر سکوت و سختی بیمورد و بدون منطقشان تماشاگر را کسل و دلزده میکند یا فیلمی را که مثلاً “متعالی” قرار است باشد تبدیل به یک کمدی ناخواسته میکند) یک تقلید صرف و سطحی نگرانه از اتمسفر فیلمهای اروپایی نباشد. تاروپود درهمتنیده فیلم در تلاقی میان رخدادها، کنش و واکنش کاراکترها خصوصاً قهرمان فیلم و البته فهم تماشاگر از مضمون موردنظر کارگردان، باعث میشود تا تماشاگر نهتنها با «کله سرخ» تا انتها همراه شود که آن را با وجود همه تلخیها و سفت و سختیهایش دوست داشته باشد. فهم فیلم هم پای فهم تماشاگر بسط مییابد، کامل میشود و دادن بهاندازه و بهموقع اطلاعات به مخاطب (آنهم در لفافه و نه به شکل مستقیم یا بهواسطه دیالوگ) چفتوبست روایت را محکم میکند.ورود فانتزی در نیمههای فیلم به ماجرا حساب کار را به شکل کلی تغییر میدهد. حالا با فیلمسازی روبهرو هستیم که نهتنها توانسته از عهده پرداخت خوب و واقعگرایانه چنین فیلمی برآید که بهاندازه کافی جسور و حریص هست تا ناگهان پس از مهمترین رخداد فیلم یعنی کشته شدن برادر قهرمان تغییر لحن و آهنگ دهد و فانتزی و تخیل را وارد «کله سرخ» کند تا اتمسفر سنگین و بیروح و بیعاطفه فیلم رنگی از سرخوشی به خود بگیرد و البته احساسات و تخیل تماشاگر را هم بیشتر قلقلک دهد.
سینمای ایران نشان داده است که در ساختن و پرداختن فانتزی هنوز الکن و ناتوان است و هر جا که سروکله فانتزی، آنهم فانتزیهای جادویی در دل فضاهایی تماماً واقعگرایانه پیدا میشود، (مگر در موارد ویژهای مانند «هامون» که آنهم متأثر از فضای فیلمسازی فلینی ست و تماماً بکر نیست) از جوشوخروش میافتد و بهجای آنکه شوری در فیلم به پا کند، شور تماشاچی را میگیرد تا درنهایت فیلم تبدیل به محصولی غیرقابلباور، بعضاً مضحک و دوستنداشتنی شود. نقش «کله سرخ» در این روزهای سوتوکور که فیلم خوبی بر پردهها نیست درست در همین است. شبیه به دریچهای کوچک و نورانی به جهان فانتزیهای ذهنی عجیبوغریب قهرمانهایی که تمام عمرشان را بازنده بودهاند و حالا میخواهند انتقام خود را از واقعیت، جهان واقع و وضع موجود بگیرند، یک گام مهم در این راستا محسوب میشود. هرچند که کماکان بیشترین ضعف فیلم از همین پرداخت فانتزیاش در دل جنگل ارواح نشاءت میگیرد اما شروع یک مسیر تازه است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
30