مقدمه
«امداد» در اصطلاح قرآن کریم، از ریشه (م د د) است که به نوعی کمک رسانی به نحو متصل و پی در پی اطلاق می شود و در کارهای نیک و ناپسند به کار می رود (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 763). امداد کمک و لطف الهی است که شامل تمام هستی می شود (راغب اصفهانی، بی تا، ج 4، ص 346). سنّت امداد در قرآن کریم، به دوگونه عام و خاص قابل تقسیم است (مطهری، 1385، ج 3، ص 344ـ345). در این تحقیق، علاوه بر سنّت امداد عام، بیشتر به سنّت امداد خاص، که شامل مؤمنان می شود و در شرایط مشخصی به ایشان عطا می گردد (طباطبائی، 1417ق، ج 8، ص180)، پرداخته خواهد شد. اما «امداد» در اصطلاح عهد عتیق، شامل هرگونه تلاش خداوند در جهت کمک و یاری به قوم خود و انبیای بنی اسرائیل را می شود (پیدایش 15:28و تثنیه 7:2).
امداد از سنّت های الهی مطرح در قرآن کریم و عهد عتیق است و آیات و فقرات قابل توجهی در این دو منبع به آن اختصاص یافته است(ر.ک: مجادله: 21؛ صافات: 171ـ173؛ غافر: 51؛ یونس: 103؛ انفال: 40). این سنّت، براساس قرآن کریم مربوط به زمان و مکان خاصی نیست و اختصاص به یک امّت و قوم ندارد (روم: 47). اما این سنّت در عهد عتیق، مختص به بنی اسرائیل است که در راستای تحقق وعده خداوند و به جهت عهد و پیمانی است که میان یهوه و پدران این قوم، ازجمله ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) و یعقوب(ع) بسته شده است (ر.ک: پیدایش 13: 15ـ16و 18:15 و26: 3ـ5؛ تثنیه 5:9).
پیشینه تحقیق
پیشینه تحقیق به دو صورت عام و خاص مطرح است؛ منظور از پیشینه عام، بحث از سنّت های الهی در قرآن کریم و سنّت های الهی در عهد عتیق، همچنین سنّت امداد در قرآن کریم و سنّت امداد در عهد عتیق بدون تطبیق است. منظور از پیشینه خاص، بحث تطبیقی سنّت امداد در قرآن کریم و عهد عتیق است که هیچ تحقیقی در حیطه پیشینه خاص و همچنین بحث از سنّت امداد غیبی از دیدگاه عهد عتیق یافت نشد. بنابراین، اهمیت بحث امدادهای الهی از دیدگاه قرآن کریم و عهد عتیق، کاملاً محسوس و جدی است. افزون بر این، بررسی های گذشته در حیطه پیشینه عام، با توجه به اینکه اختصاص به متن قرآن کریم و روایات داشته است، از اهمیت موضوع موردنظر نمی کاهد، بلکه نیاز به واکاوی و تبیین آن در قرآن کریم جهت مقایسه با عهد عتیق را بیشتر نمایان می سازد.
ملاحظه شباهت ها و تفاوت های سنّت امداد غیبی و مقایسه آن با این سنّت در عهد عتیق، زوایای جدیدی از بحث را به روی محققان می گشاید. قطعاً در نهایت گامی به جلو در طرح مباحث تطبیقی خواهد بود. در این بررسی، ضمن تلاش در برای دستیابی به حقیقت سنّت امداد از دیدگاه قرآن کریم و عهد عتیق به عنوان سؤال اصلی، به پرسش های فرعی زیر نیز پاسخ خواهیم داد:
1.شرایط دریافت امداد الهی در قرآن و عهد عتیق چیست؟
2.انواع امداد از دیدگاه قرآن و عهد عتیق چیست؟
3.کارکردهای امداد در قرآن و عهد عتیق چیست؟
پرداختن به مسئله امداد و آگاهی از شرایط، انواع و کارکردهای این سنّت اجتماعی، از مصادیق آشکار تأمّل و تدبّر در آیات قرآن کریم است. وظیفه هر انسان خداباور، به ویژه دانش پژوهان عرصه دین شناسی است که با واکاوی و دقت نظر درباره حقیقت سنّت امداد غیبی، گامی به جلو در جهت فهم بهتر حقیقت ادیان آسمانی، بخصوص دین مبین اسلام بردارند. قرآن کریم با خطاب قرار دادن اهل کتاب، بخصوص یهودیان عصر رسالت پیامبر اکرمˆ، ایشان را در موارد اختلاف به کتاب خود ارجاع می دهد و از آنها می خواهد تا براساس تورات و انجیل خود عمل کنند (آل عمران: 93) و آن را به درستی اقامه کنند (مائده: 66). ائمّه معصومین(ع) نیز در گفت وگوها و مناظرات خویش با اهل کتاب، ضمن استناد به فقرات و مطالب کتاب مقدس، با اهل کتاب براساس اعتقاد خودشان احتجاج می کردند و آنها را به حقانیت و کامل بودن دین اسلام رهنمون می شدند. این تحقیق نیز در نظر دارد تا با بررسی تطبیقی سنت امداد غیبی از دیدگاه قرآن کریم و عهد قدیم، گامی هرچند کوچک در تبیین و روشن سازی ماهیت و رویکرد این دو کتاب در حیطه مفهوم، انواع، شرایط، اهداف و کارکردهای این سنّت الهی بردارد.
در اینجا، توجه به دو مطلب لازم است: اول اینکه از یک سو، برخی کمک های ویژه الهی به رغم غیرعادی بودن، مستند به اسباب طبیعی است و از سوی دیگر، معجزات و کرامات نیز به سبب های طبیعی غیرعادی مستند است. بنابراین، مناسب است تفاوت میان معجزات و انواع امدادهای خداوند روشن شود. به نظر می رسد، مهم ترین ویژگی جداکننده معجزات پیامبران و کرامات اولیا از امدادهای غیبی، این است که گرچه هر دو به اِذن خدا و وساطت نیروهای غیبی و اسباب طبیعی غیرعادی انجام می گیرد، ولی در معجزه و کرامت، خود شخص نقش اصلی را دارد. اما در امداد غیبی، شخص چنین نقشی ندارد و درحالی که امیدش از همه جا قطع شده، مدد الهی از او دست گیری می کند (ناصحی، 1382، ج 4، ص 299).
نکته دیگر اینکه وقتی سخن از الهی بودن امداد به میان می آید، منظور این نیست که فلان عمل و نتیجه به طور مستقیم از خداوند صادر می شود، بلکه ممکن است ابزار فراوان طبیعی یا غیبی در کار باشد، در عین حال کار و اثر آن به پروردگار منسوب است؛ چراکه او برای تقویت بینش و گرایش توحیدی، پدیده ها را به خود نسبت می دهد تا در عین تقویت بینش توحیدی، آدمیان را با توحید افعالی نیز آشنا سازد (مصباح، 1380، ص 426). اگرچه توجه به این نکات، در تفهیم بهتر امدادهای غیبی از منظر قرآن کریم بسیار مؤثر است، اما می تواند در وجه امداد بودن معجزات و اَعمال پیامبران در عهد عتیق نیز ما را یاری کند؛ چراکه اعمال نجات بخش در عهد عتیق از سویی منسوب به خداوند است و از سوی او انجام می گیرد، به گونه ای که خداوند در جهت امداد و یاری بنی اسرائیل تمام توان خود را به کار می بندد و به موسی(ع) چنین خطاب می کند: «اینک عهدی می بندم و در نظر تمامی قوم کارهای عجیب می کنم که در تمامی جهان و در جمیع امت ها کرده نشده باشد...» (خروج 10: 34) و از سوی دیگر ممکن است این امدادها در قالب معجزه هم محقق گردد. برای مثال، ارائه معجزات توسط موسی(ع)، به امر الهی و در راستای نجات قوم صورت می گیرد و ملاک امداد غیبی را هم داراست:
و خداوند به موسی گفت: ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون، نبی تو خواهد بود. هر آنچه به تو امر نمایم تو آن را بگو و برادرت هارون، آن را به فرعون بازگوید، تا بنی اسرائیل را از زمین خود رهایی دهد... پس خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت: چون فرعون شما را خطاب کرده، گوید معجزه ای برای خود ظاهر کنید، آنگاه به هارون بگو عصای خود را بگیر و آن را پیش روی فرعون بینداز، تا اژدها شود... (خروج 7: 1-10).
اکنون که شناخت اجمالی از سنّت امداد غیبی در قرآن کریم و عهد عتیق به دست آمد، به بررسی تفصیلی این سنّت به طور تطبیقی خواهیم پرداخت:
الف. مفهوم امداد
از دیدگاه قرآن کریم، امداد خداوند به عنوان یک قانون و سنّت الهی مطرح می گردد(صافات: 171ـ173؛ مجادله: 31). خداوند با اشاره به سرگذشت پیشینیان، همگان را به تأمّل و تفکر در این باره دعوت می کند(آل عمران: 137). از دیدگاه قرآن کریم، عملکرد امّت های سابق و همچنین نحوه رفتار خداوند در قبال آنان یک سنّت جاری و همیشگی است (فاطر: 43). قرآن کریم با تصریح بر تغییرناپذیری سنّت های الهی، امداد و نصرت خود را به عنوان یک سنّت و قانون دائمی مشمول پیامبران و مؤمنان در همه زمان ها می داند (غافر: 51). درحالی که امداد در عهد عتیق اختصاص به قوم بنی اسرائیل دارد (خروج 7: 6ـ8). این سنّت در خصوص ایشان جاری است و سایر اقوام را شامل نمی شود (پیدایش 15: 28). روشن است هرگونه امداد و یاری رسانی در عهد عتیق، هرچند تحت عنوان یک قانون و سنّت دائمی و مشروط به اعمال انسان ها می باشد، نه تنها محدود به فرزندان اسرائیل است، بلکه خداوند در جهت تحقق وعده های خویش نسبت به قوم مبنی بر حمایت از آنان تلاش می کند و حتی سایر اقوام و افراد را از سر راه برمی دارد(خروج 4: 22-23).
ب. انواع امداد
براساس آیات قرآن کریم «امداد» در ابتدا به دو نوع عام و خاص بیان می شود (اسراء: 18-20). در گام بعدی، امداد خاص به دو گونه دنیوی و اُخروی قابل تقسیم است (غافر: 51). موضوع امدادهای خاص دنیوی نیز گاه افراد و گاه یک امّت و یا اجتماع بشری است. درحالی که، در عهد عتیق، امداد خاص عمدتاً در این دنیا و برای نجات یک قوم است و این جای تعجبی ندارد؛ زیرا بیشتر تعالیم موسی(ع) مبتنی بر اخلاق عملی و مبادی اعمال روزمره مربوط به حیات دنیوی است(حکمت، 1345، ص 181). برای نمونه، در بسیاری از فقرات تورات، وقتی سخن از عبادت خدا و اطاعت او می رود، نتیجه ای که برای آن بیان می شود، مربوط به همین دنیاست. اموری مانند عمر طولانی، آبادانی مزارع، باروری حیوانات و زندگی خوش در سرزمین موعود. همچنین زندگی سخت دنیوی، اسارت و آوارگی و قطع امدادهای خداوند... در نتیجه نافرمانی است (ر.ک: سفر تثنیه، باب 5 و6). اکنون که تفاوت اساسی قرآن کریم و عهد عتیق در معرفی حقیقت سنّت امداد غیبی در نوع نگاه به آنها روشن شد، به بررسی تطبیقی انواع امدادهای آسمانی در این دو منبع مقدس می پردازیم.
1.انتقام از دشمنان
انتقام از دشمنان به واسطه نزول عذاب به عنوان یکی از انواع امدادهای الهی نسبت به مؤمنان، مانند آنچه در طوفان نوح، غرق شدن فرعون در دریا و عذاب های نازل بر قوم لوط به انجام رسید، در هر دو منبع به چشم می خورد. اکنون به دو نمونه از این نوع امداد، که در هر دو منبع، یعنی قرآن کریم و عهد عتیق آمده است، اشاره می کنیم.
1ـ1.طوفان نوح
در عهد عتیق، ساختن کشتی به دست نوح(ع) و با راهنمایی و کمک خداوند صورت می گیرد (پیدایش 6: 14-16). در قرآن کریم نیز این امر تأیید می گردد و ساختن کشتی را به فرمان خداوند و مطابق وحی الهی می داند (هود: 37). در عهد عتیق از نجات مؤمنان به نوح(ع) سخنی به میان نیامده است و خداوند از هلاکت تمامی انسان ها خبر می دهد و امداد خود را در این بخش به چگونگی ساخت کشتی و نجات نوح(ع) و خانواده او از همسر و فرزندان محدود می کند (پیدایش، 13: 6و 18). درحالی که، در قرآن کریم علاوه بر موارد مذکور، از نجات مؤمنان به نوح(ع)، نیز سخن به میان آمده است (هود: 40). در تورات زن نوح(ع) جزو نجات یافتگان است(پیدایش18: 6)، ولی در قرآن کریم، او به همراه فرزند نوح(ع) جزو غرق شدگان می باشند (هود: 40 و 46).
2ـ1.عذاب قوم لوط
نابودی قوم لوط، به عنوان یکی دیگر از مصادیق امدادهای خداوند در جهت یاری مؤمنان به لوط شمرده می شود. ماجرای دیدار فرشتگان با حضرت ابراهیم(ع) و مأموریت آنان، برای نابودی قوم لوط و مهمان شدن ایشان در خانه لوط(ع) در هر دو منبع وجود دارد. براساس آیات قرآن کریم و عهد عتیق، هنگامی که قوم لوط از حضور میهمانان در خانه لوط(ع) با خبر می شوند، قصد انجام عمل شنیع را می نمایند که با مخالفت لوط(ع) مواجه می شوند. مأموران خداوند به لوط(ع) یادآور می شوند که ما این مکان را از بین خواهیم برد. بنابراین، خود و خانواده ات را از این شهر بیرون ببر مبادا هلاک شوید. نزول عذاب آسمانی به صورت باران آتش و هلاکت همسر لوط به همراه قومش، نیز در هر دو کتاب آمده است(ر.ک: حجر: 51-74؛ پیدایش، 19).
2.آیات و معجزات الهی
بروز آیات الهی مثل بلاهایی که بر فرعونیان وارد آمد، شکافته شدن دریا برای بنی اسرائیل و انواع معجزاتی که در اختیار پیامبران ازجمله موسی، داود و سلیمان(ع) و... قرار می گیرد در قرآن کریم و عهد عتیق بسیار به هم نزدیک است.
1ـ2.نزول بلا بر مصریان
قرآن کریم از نزول پنج نوع بلا بر فرعونیان سخن می گوید (اعراف: 133) و در مجموع آیاتی را که به موسی(ع) داده شد، نُه آیه و نشانه می داند (اسراء: 101). مفسران اسلامی در تبیین تعداد این آیات، معجزه عصا و ید بیضا و همچنین شکافتن دریا و صخره را به ضمیمه پنج بلای مذکور نموده اند. درحالی که، تعداد بلاها در عهد عتیق ده بلاست و برخی از آنها با آنچه که در قرآن کریم آمده است به لحاظ اسم متفاوت است (ر.ک: خروج 7-12).
2ـ2.امداد موسی(ع)
تأیید موسی(ع) به وسیله هارون(ع) به عنوان شخصی سخنور و توانا و به عنوان کمک کار موسی(ع)، حکومت و فرمانروایی داود(ع) و سلیمان(ع)، عنایت خداوند به یوسف(ع) با اختلافات اندک و... از مشترکات امداد الهی است. در قرآن کریم، موسی(ع) علاوه بر درخواست وزارت هارون(ع)، از خداوند طلب شرح صدر می کند (طه: 25). در قرآن کریم از الهام به مادر موسی(ع) و گذاشتن موسی در صندوق و انداختن او در رود نیل به عنوان کمک الهی یاد شده است (قصص: 7). اما در عهد عتیق، این کار هیچ گونه ارتباطی با الهام غیبی ندارد و اشاره ای هم به درخواست شرح صدر توسط موسی(ع) نشده است.
3ـ2.امداد یوسف(ع)
همچنین در عهد عتیق از همراهی خداوند با یوسف(ع) در همه مراحل زندگی و نفوذ او در دل های مردمان سخن به میان آمده است (ر.ک. پیدایش 2: 39و 21). ساموئل شولتز در این زمینه می گوید: «یوسف(ع) که توسط زن فوطیفار وسوسه شده بود، به گناه تن در نداد. او نمی خواست نسبت به خدا گناه ورزد. وی در زندان با صداقت تمام اظهار داشت که تعبیر خواب ها به خداوند تعلق دارد» (پیدایش8: 40). وقتی که به حضور فرعون بار یافت، این حقیقت را مورد تصدیق و تأیید قرار داد که خدا توسط خواب ها، آینده را مکشوف می سازد (پیدایش16: 41). او همچنین در تفسیری که از تاریخ به دست داد، خدا را عامل اساسی تحولات معرفی نمود. در آشکار کردن هویت خود به برادرانش، وی با تواضع کامل خدا را عامل آمدنش به مصر شمرد. وی ضمن بخشیدن برادرانش به آنها، اطمینان داد که درصدد انتقام جویی نیست. خدا وقایع تاریخ را طوری ترتیب داده بود که برای همه آنها به خیریت بیانجامد (پیدایش 7: 45). ارتقای مقام یوسف(ع)، پاداشی برای احترام و تکریم خدا در فراز و نشیب های مختلف زندگی بوده است» (شولتز، بی تا، ص 33). قرآن کریم نیز علاوه بر بیان مواهب الهی مانند بزرگی مقام یوسف(ع) و اقتدار او در زمین، به آموختن تعبیر خواب، اعطای مقام نبوت، علم، و نجات یوسف(ع) از آلودگی از ناحیه خداوند اشاره می کند (یوسف: 21ـ24).
4ـ2.امداد داود و سلیمان(ع)
قرآن کریم با بیان امتیازات ویژه به داود(ع)، ازجمله آموزش ساختن زره برای مقابله با خطرات در صحنه جنگ و نجات جان مؤمنان از قدرت دشمن، حکایت می کند (انبیاء: 80). درحالی که عهد عتیق از میان این مباحث، فقط به جریان قتل قهرمان فلسطینی، جالوت توسط داود(ع) می پردازد (ر.ک: اوّل سموئیل 50: 17) و از تولد سلیمان(ع) به عنوان وعده الهی اشاره دارد (ر.ک: دوّم سموئیل 12: 7). مطابق عهد قدیم، سلیمان(ع) تنها حکمت و علم را از خداوند درخواست می کند و خداوند از ناحیه خود به او مَسنَد حکومت را هم می دهد، اما قرآن کریم از قول سلیمان(ع) چنین حکایت می کند که او از خداوند درخواست حکومت و فرمانروایی کرد، آن هم فرمانروایی که شایسته هیچ کس دیگر نباشد (ص: 35). بر این اساس، خداوند امکانات فراوانی ازجمله باد و تسلط بر شیاطین و اجنّه را در اختیار سلیمان(ع) قرار می دهد (سبأ: 12) و او را در برقراری حکومت توحیدی در زمین یاری می کند.
در قرآن کریم درباره مطالبی که در عهد عتیق راجع به کیفیت پادشاهی سلیمان(ع) گفته شده، شاهدی یافت نمی شود. آنچه به طور قطع در این زمینه می توان گفت، همان بیان قرآن کریم است که سلیمان(ع) دارای مُلک و فرمانروایی بی نظیری بوده است. خداوند اسباب و اختیارات ویژه ای برای او قرار داده بود. سلیمان(ع) نیز به عنوان یک پیامبر بزرگ الهی از این امکانات در جهت تحکیم دین خداوند و اجرای احکام الهی در زمین استفاده می کرده است. اما داشتن کاخ های متعدد و همچنین همسران بی شمار و اینکه همگان از اطراف و اکناف جهان برای او هدایا و جواهرات بیاورند، با رسالت اصلی سلیمان(ع) یعنی هدایت و رهبری معنوی بنی اسرائیل تنافی دارد.
شهید مطهری در این باره می گوید:
دایره سلطنت سلیمان(ع) بر خلاف آنچه معروف است، از نظر کمیت وسیع نبوده، همین حدود فلسطین بوده. آنچه قرآن نقل می کند، از نظر قدرت شگرف و فوق العاده آن حضرت است، نه وسعت کشورش که همه دنیا را گرفته باشد. حتی اطلاع درستی نداشت که اصلاً در جاهای دیگر دنیا چه می گذرد. ازجمله خبردار نبود که در همین یمن اوضاع از چه قرار است (مطهری،1380، ج 4، ص 515).
بی شک دولت و حکمت سلیمان(ع) سرآمد همه پادشاهانی بود که در اورشلیم سلطنت کردند (رسول زاده، 1389).
3.امداد بنی اسرائیل
امداد نسبت به قوم بنی اسرائیل در قرآن کریم، همانند عهد عتیق فراگیر است. در قرآن کریم بارها از نعمت های خداوند درباره این قوم سخن به میان آمده است. نجات از ستم فرعون، نزول مَنّ و سَلوی و سایه انداختن ابر بر بنی اسرائیل در مدت چهل سال سرگردانی در بیابان و اعجازهای پی درپی موسی(ع)، مانند شکافتن دریا و خلاصی از ستم فرعون و همچنین بیرون آوردن آب از صخره به جهت رفع تشنگی ازجمله این امدادهاست (بقره: 49-60).
1ـ3.رابطه میان برگزیدگی و امداد الهی
برگزیدگی بنی اسرائیل، به عنوان یکی از ویژگی های این قوم در عهد عتیق مطرح است. ابتدا، به تبیین مفهوم برگزیدگی می پردازیم تا میزان و صحّت ارتباط آن را با امدادهای یهوه دریابیم. جان ر.هینلز درباره اندیشه برگزیدگی چنین می گوید:
این اندیشه که قوم اسرائیل قوم برگزیده خداوند است در وجدان یهودی با پیام وحیانی تعالیم اسفار خَمسه به حضرت موسی(ع) و بنی اسرائیل، هنگام خروج از سرزمین مصر، که در بیابان ها سرگردان بودند، تداعی می شود. کسی که یهود را از بین همه ملّت ها برگزیده و تورات خویش را به آنها داده است (هینلز، 1385، ص 83 و82).
رابرت ویر می افزاید: «بنی اسرائیلیان هرگز خود را صرفاً به عنوان یکی دیگر از اقوام روی کره زمین ندیده اند، بلکه معتقد بوده اند که آنان قوم برگزیده الهی بوده، از جهت توجه و علاقه خداوندی در مرتبه نخست قرار دارند» (ویر، 1374، ج 2، ص 622). در کتاب تحقیقی در دین یهود درباره ریشه اندیشه برگزیدگی چنین آمده است:
هزاران سال قبل که مردم خاورمیانه معتقد به وجود هفتاد خدا بودند که سرپرستی و محافظت از هفتاد قوم زمین را بر عهده داشتند، تصور اینکه یهوه قوم برگزیده و ارثیه و سهمیه خود را مورد عنایت و توجه مخصوص قرار دهد، بسیار عادی و موجه به نظر می رسیده است (آشتیانی، 1386، ص 480).
برخی نیز ضمن ردّ این پندار به صورت مطلق، دیدگاهی نزدیک به مسلمانان دارند: کرن آمسترانگ می گوید:
آنان گمان می کردند قوم برگزیده خداوندند؟ آنان معنای عهد خود با خدا را پاک بد فهمیده بودند؛ چراکه معنای آن مسئولیت بود و نه امتیاز. عاموس فریاد می کشد: این کلام را بشنوید که خداوند آن را به ضدّ شما ای اسرائیل و به ضد تمام خاندانی که از مصر بیرون آوردم، گفته است: «من شما را از تمامی قبایل زمین شناختم، پس شما را به سزای گناهانتان خواهم رسانید» (عاموس نبی 2: 3). این عهد نه به معنای آن بود که همه قوم اسرائیل برگزیده خدا هستند و بنابراین، باید با شایستگی با ایشان رفتار شود. خداوند فقط برای این در تاریخ مداخله نمی کند که اسرائیل را بالا بکشد، مگر تا عدالت اجتماعی را برقرار کند. این خطرورزی او در تاریخ بود و اگر لازم می شد، ارتش آشور را هم به کار می گرفت تا عدالت را در سرزمین خود برقرار کند (آرمسترانگ، 1382، ص 45).
ابن میمون هم در رد این جایگاه ویژه می گوید:
پیام کتاب مقدّس، جهانی است و به قوم اسرائیل اختصاص ندارد. برگزیدگی قوم به معنای برتری یا تقدیس ذاتی نیست. فقراتی از کتاب مقدّس که به این امر پرداخته اند، تنها بر یک گزینش مشروط دلالت دارند، نه بیش از آن. قوم اسرائیل برای تکلیف و وظیفه ای خاص برگزیده شده است. این هرگز بدان معنا نیست که این قوم دارای حقوقی خاص یا ویژگی هایی خاص است. برتری و تقدّس به قوم اسرائیل تاریخی و افراد خارجی تعلّق ندارد، بلکه به یک اسرائیل اسطوره ای، که به عنوان یک مُدل و آرمان در نظر گرفته می شود، تعلّق دارد. این برگزیدگی با اطاعت از دستورهای خداوند و رعایت شریعت تحقق می یابد. درحالی که سرپیچی از دستورهای خدا خفت و ذلت را در پی دارد (Atlan, 1999, p. 56).
با وجود این، در برخی فقراتِ عهد عتیق، میان برگزیدگی قوم و امدادهای خداوند نسبت به ایشان، ارتباطی مستقیم برقرار است:
خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید از این سبب که از سایر قوم ها کثیرتر بودید؛ زیرا که شما از همه قوم ها قلیل تر بودید. اما از این جهت که خداوند شما را دوست می داشت و می خواست قَسَم خود را که برای پدران شما خورده بود به جا آورد، پس خداوند شما را با دست قوی بیرون آورد و از خانه بندگی از دست فرعون، پادشاه مصر، فدیه داد» (تثنیه 7: 7ـ8).
دقت در این فقره، نشان می دهد که چگونه عهد عتیق میان برگزیدگی قوم در راستای عهد خداوند با پدرانشان و نجات ایشان از ستم فرعون، به عنوان بزرگ ترین نجات در طول تاریخ بنی اسرائیل، ارتباط برقرار کرده است.
عهد عتیق در سفر لاویان رابطه میان قوم خدا بودن و نجات از دست فرعونیان را چنین بیان می کند:
در میان شما خواهم خرامید و خدای شما خواهم بود و شما قوم من خواهید بود. من یهوه خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم تا ایشان را غلام نباشید... (لاویان 12: 26ـ13).. .. اسرائیل، پسر من و نخست زاده من است و به تو می گویم پسرم را رها کن تا مرا عبادت نمایند و اگر از رها کردنش اِبا نمایی، همانا پسر تو، یعنی نخست زاده تو را می کشم (خروج 4: 22-23).
خداوند به یعقوب، پدر اسرائیلیان چنین می گوید: «اینک من با تو هستم و تو را در هرجایی که روی، محافظت فرمایم تا تو را بدین زمین بازآورم؛ زیرا که تا آنچه را به تو گفته ام، بجا نیاورم، تو را رها نخواهم کرد» (پیدایش 15: 28؛ ر.ک. خروج 10: 34؛ تثنیه7: 2 و 38: 4). اکنون می توان گفت که براساس عهد عتیق، اراده خدا که در آغاز بر این استوار بود، که همه انسان ها را سرپرستی کند و در جهت احیای همه مردم بکوشد. با استقرار در خاندان ابراهیم(ع) پایان یافت و خدا به خدایی بدل گشت که متکفّل امر خاندان خاصی است. بنی اسرائیل در تعامل خود با خدا با تکیه بر این باور که آنها تنها قوم برگزیده خدایند و با تکیه بر این باور، که وجه و اعتبار هر خدایی بستگی به رفاه حال پیروانش دارد، معتقد بودند که خدا در هنگام مشکلات و سختی ها، به یاریشان خواهد شتافت (صادق نیا، 1381).
اما قرآن کریم، هرگونه اندیشه برگزیدگی نسبت به بنی اسرائیل را رد می کند (مائده: 18). تنها از نوعی فضیلت و برتری برای ایشان سخن می گوید و آن را از جمله نعمت های خود بر این قوم می داند (بقره: 47). با استفاده از آیات قرآن کریم، می توان به شاخص های این برتری دست یافت. عواملی مانند فراوانی پیامبرانی که برای هدایت ایشان مبعوث شدند، حاکم و صاحب اختیار خود شدن بعد از رهایی از دست فرعون و انواع امدادهای دیگر، که به این قوم اختصاص یافت، وجه برتری ایشان بر دیگران می باشد (مائده: 20). علاوه بر این، مقصود از این برتری کلیت داشته و شامل همه زمان ها نمی شود، بلکه آن را باید نسبت به اقوام معاصر بنی اسرائیل لحاظ کرد؛ زیرا بی شک به شهادت قرآن کریم، امّت اسلام بالاترین امّت هاست (آل عمران: 110)؛ زیرا به روشنی می توان دریافت که بنی اسرائیل در آن زمان، وارث تمام جهان نبودند، بلکه وارث مشرق ها و مغرب های سرزمین های وسیع و پهناوری شدند (کرینستون، 1377، ص 153).
بنابراین، در منطق عهد عتیق برگزیدگی بنی اسرائیل در وقوع امدادهای یهوه بسیار تأثیر گذار است و می توان از آن، به عنوان یکی از اسباب امدادهای الهی نام برد که در تحقق نوع منحصر به فردی از امداد نقش دارد. درحالی که براساس آیات قرآن کریم، چنین تصوری در حدّ یک پندار مردود است.
2ـ3.برکت در نسل و اعطاء سرزمین
برکت در نسل و اعطاء سرزمین نیز از یکی از انواع امدادهای خداوند و جلوه ای از نصرت الهی در یاری و تقویت بنی اسرائیل، در مقابل دشمنان و سایر اقوام است. در باب پانزدهم از سفر پیدایش، سخن از دو وعده است که خداوند به ابراهیم(ع) می دهد: یکی اینکه از نسل او قومی بزرگ به وجود می آورد و دیگر اینکه آن سرزمین را که از رود نیل تا رود فرات امتداد دارد، به آنان خواهد بخشید. همه سؤال و دغدغه ابراهیم(ع) هم این است تا مطمئن شود خداوند به وعده های خود عمل می کند یا خیر. درحالی که در قرآن کریم، نه تنها سخنی از قوم و سرزمین به این صورت نیست، بلکه دغدغه اصلی ابراهیم(ع) یکتاپرستی و شناخت خدای یگانه است. وی قبل از اینکه نیای یک قوم باشد، یک پیامبر بزرگ الهی است که در راه نجات مردم زمان خود از شرک و بت پرستی، از جان و مال و خانه و کاشانه خود می گذرد (سلیمانی اردستانی، 1386، ص 15).
از عهد عتیق چنین به دست می آید که دادن سرزمین مقدس به بنی اسرائیل، به عنوان یک وعده مشروط مطرح است (تثنیه 6: 18). قرآن کریم با تأیید این مطلب، از بنی اسرائیل می خواهد تا وارد سرزمین مقدّس شوند و با بت پرستان ساکن در آنجا به امر الهی جهاد کنند (مائده: 21و22).
روشن است مطابق عهد عتیق، برکت و فراوانی نسل ابراهیم(ع)، مشروط به پاسداشت احکام خداوند و تا زمانی است که بنی اسرائیل مطابق فرمان الهی عمل کنند. علاوه بر این، اگر خداوند چنین خواسته باشد، این وعده شامل بنی اسماعیل نیز می شود؛ زیرا اسماعیل(ع) نیز فرزند ابراهیم(ع) است. همچنان که عهد عتیق در برخی فقرات به عظمت امّت و فراوانی نسل از طریق اسماعیل(ع) اشاره دارد (پیدایش20: 17). بیان نام ساره و محوریت آن نیز به دلیل گرایش قومی است؛ یعنی ساره مادر بزرگ بنی اسرائیل است. درحالی که در قرآن سخنی از قومیت نیست (اشرفی، 1385، ص 240).
4.امداد در صحنه نبرد
امداد در جنگ ها، گونه دیگری از امدادهای الهی در قرآن کریم و عهد عتیق است. برای نمونه، پیروزی داود(ع) بر جالوت قهرمان کنعانیان و کشتن او به دست داود در این دو منبع وجود دارد (بقره: 251؛ اوّل سموئیل50: 17). عهد عتیق از همراهی خداوند با قومش در جنگ های بنی اسرائیل خبر می دهد (دوّم تواریخ20: 17)، به گونه ای که یهوه پیشاپیش، دشمنان را از حضور قوم اخراج می کند (خروج 23: 23). به هر حال، آنچه که در این باره مسلّم شمرده می شود و مورد تأیید آیات قرآن کریم نیز می باشد، حمایت خداوند از جامعه مؤمنان در جنگ با دشمنان دین است، که خداوند آن را به عنوان وظیفه برای خود لازم شمرده است (روم: 47). در رابطه با امدادهای خداوند در عهد عتیق، دو نکته اساسی وجود دارد: یکی نحوه حضور خداوند در جنگ ها و دیگر فرمان قتل عام بی گناهان توسط خداوند است. اما حضور خداوند در جنگ ها، آن گونه که در عهد عتیق آمده است، مانند به گوش رسیدن صدای پای یهوه از بالای درختان توت (دوّم سموئیل5: 24) و اینکه قوم در جنگ بایستند و نجات خداوند را تماشا کنند (دوّم تواریخ20: 17)، اغراق آمیز به نظر می رسد، مگر اینکه آن را به گونه ای خلاف معنای ظاهری اش تأویل کنیم. کسی که با عهد عتیق سروکار دارد، حضور محسوس و شخص وار خداوند، مانند یک فرد خارجی را در میان بنی اسرائیل احساس می کند. رابرت چارلز زینر درباره تصور جامعه یهود از خداوند چنین می گوید:
در وهله نخست به نظر می رسد یهودیان باستان، مانند سایر اقوام سامی، الوهیت را در یک خداوند کاملاً شخص وار که بر سرنوشت گروه ها نظارت و تسلط دارد، تجربه کرده اند. اما این تجربه در خصوص یهودیان شدّت و حِدّت بسیار داشت و تصور می شد که خداوند کاملاً شخص وار است. خداوند فقط برای اجرای نقش آنجا نبود. او به انسان رو کرده بود و خواستار هم یاری متقابل او بود (چارلز زینر، 1389، ص 29-30).
امداد در جنگ ها از ناحیه دیگر نیز پذیرفتنی نیست:
در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون، یهودیان به انجام اعمال خشونت آمیز و موحِش علیه غیریهودیان امر شده اند (ر.ک: یوشع، ص 11). فرمان قتل عام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشی گری بی رحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگ های ملحدی که خدای اُسطوره ای جنگ را می پرستیدند، می باشد (رنجبران، 1389، ص 24).
برخی ریشه این نوع خداشناسی را تأثیرپذیری از فرهنگ های بیگانه توسط یهودیان دانسته اند که در کتاب های مقدّس آنها نیز نفوذ یافته است:
هنگامی که دین صحرا در جامعه شهری کنعان به قدرت و حکومت آلوده شد، تحت تأثیر فرهنگ کنعانی تغییر شکل داد و به آیینی که در تورات نشان هایی از آن یاد شده است، مبدل گردید. در هر قوم، عالی ترین و جالب ترین صفات موردنظر به خدا نسبت داده می شود و به زبان دیگر، خدای هر قومی معرِّف جهان بینی و طرز تفکر آن قوم است. خدای تورات مظهر قدرت و خشم و زور و قادری منتقم و بی گذشت و هراسناک است. در اولین صحنه ای که تصمیم می گیرد هویت خود را به قوم برگزیده اش بشناساند، مردم بی گناه مصر را شکنجه و هلاکت و مصیبت بر آنها نازل می کند تا بنی اسرائیلیان به اقتدار او ایمان آورند و در مقابلش سجده کنند. این صحنه های خونین تا مدت ها معرِّف یهوه و قوم یهود است، بخصوص که کشتار نمادین رساله یوشع نیز مکمِّل این قدرت نمایی ها می شود (آشتیانی، 1386، ص 470).
به هر میزان خدای ادیان دیگر رئوف و مهربان است، به همان نسبت خدای بنی اسرائیل خشن است. یهوه به خود می بالد و فخر می کند که دشمنان قوم خود را به بهترین طریق از میان برمی دارد و برای پیروزی قومش از هیچ جنایتی روگردان نیست. قوانین جنگی، که برای قوم خود مقرّر می دارد، بسیار وحشیانه و ظالمانه می باشد. هر شهری که مورد حمله و هجوم قوم بنی اسرائیل واقع می شد، می بایست بدون قید و شرط تسلیم و فرمانبردار می گشت. در غیر این صورت، قتل عام شده تمام ذکورانش کشته می شدند و زنان و دخترانش به تصرف قوم یهود در می آمدند و اموال آنان به باد غارت می رفت (رضایی، بی تا، ج 1، ص 516).
اما درواقع منشأ چنین توصیفی از خداوند چیزی جز انعکاس نیرومند افعال و کردار و عقاید این قوم نیست (هاشم رضی، 1344، ص 419).
بخش دیگری از امدادهای مطرح در قرآن کریم، مربوط به جنگ های مسلمانان با مشرکان و کفار در صدر اسلام است، در این گونه امدادها خداوند به وسیله عوامل طبیعی و همچنین لشکریان نامرئی مسلمانان را در مقابل دشمنانشان یاری می کند.
ج. شرایط امداد
یهودیت و اسلام به عنوان شاخه ای از ادیان توحیدی به شمار می روند؛ زیرا این دو دین، در مقایسه با دیگر ادیان، بیشترین مشترکات را در رابطه با اعتقاد به خدای واحد و پیامبران ارسالی از ناحیه او و اعتقاد به یک شریعت دارند. در قرآن کریم و عهد عتیق، ایمان به خداوند، پیامبران و کتاب آسمانی به عنوان شرط اساسی در جهت جلب امدادهای الهی است. برخی عوامل در این میان مشترک و برخی اختصاصی است که در ادامه به آن می پردازیم:
1.ایمان
با مراجعه به آیات قرآن کریم می توان دریافت که ایمان به خداوند، پیامبران و تعالیم الهی، از ابتدایی ترین و مهم ترین شرایط برخورداری از امدادهای غیبی در این کتاب آسمانی است. بر این اساس، خداوند مؤمنان را در سایه ولایت و سرپرستی خویش قرار می دهد و آنها را از ظلمت و تاریکی به سوی نور و روشنایی هدایت می کند (بقره: 257). بدین ترتیب، مؤمنانی که ولایت الهی را برگزیده اند و از ولایت طاغوت رویگردان شده اند، مورد حمایت خداوند قرار گرفته و خداوند خود دفاع از آنها را به عهده گرفته است (حج: 38). سایر آیاتی که بیانگر مفهوم امداد به عنوان یک سنّت الهی است، به شرط ایمان در تحقق این سنّت تصریح کرده است. طبق این آیات، خداوند نجات مؤمنان را به عنوان یک حق بر عهده خود، لازم می داند(یونس: 103). در برخی آیات، خداوند خطاب خود را مستقیماً متوجه مؤمنان نموده و به ایشان وعده نصرت و تقویت می دهد (محمد: 7).
در عهد عتیق نیز خداوند با نشان دادن آیات و انجام کارهای بزرگ برای ایمان آوردن و یا تقویت ایمان بنی اسرائیل و ازجمله قوم موسی(ع) می کوشد (خروج 31: 4). در کتاب مقدّس آمده است: «شخص عادل و نیکوکار به خاطر ایمان خود زنده خواهد شد» (حبقوق 4: 2).
قرآن کریم از انسان ها می خواهد تا از هر دین و آیینی که هستند، به القاب و عناوین دینی خود تعصب نورزند و به اساس ادیان توحیدی، یعنی ایمان به خدا و روز جزا پایبند باشند (بقره: 62). قرآن کریم با خطاب به اهل کتاب و ازجمله یهودیان زمان خود، از آنها می خواهد تا به پیامبر اسلامˆ ایمان بیاورند و عهد خود مبنی بر انجام دستورات الهی وفادار بمانند و آن را کامل نمایند (بقره: 41). قرآن کریم می افزاید: اگر بنی اسرائیل و یهودیان به مواعظ این کتاب آسمانی گوش می کردند، به طور یقین قرآن مجید می توانست بسیاری از اختلافات آنان را حل کند (نمل: 76). اما حیف که این کار را نکردند و برای خود غضب و ذلت خریدند (گواهی، 1376، ص 57).
2.تقوا و اطاعت
خداوند با تأکید بر ارتباط میان ایمان به خدا و رعایت تقوا، با افزایش برکات و رزق و روزی در دنیا، سعی در نهادینه کردن این شناخت در انسان های مؤمن دارد و می فرماید: «و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم» (اعراف: 96).
علاوه بر این، ایمان و تقوا در لحظات حساس و در هنگام نزول بلا به یاری مؤمنان می شتابد و آنها را از خطری که دامنگیر کافران گردیده، نجات می دهد و می فرماید: «وَنَجَّینَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکانُوا یتَّقُونَ» (فصلت: 18). اما در عهد عتیق، خداوند امدادهای خود را مشروط به رعایت احکام و قوانین شریعت دانسته است و تقوا بیشتر جنبه عملی دارد. انجام اعمال صالح از طرفی، شرط ورود به اَرض موعود است (تثنیه 40: 4). بیشترین فقرات عهد عتیق مربوط به اهمیت حفظ و انجام تکالیف الهی است. درواقع، عبادت و اطاعت خداوند زمینه ساز برخورداری از انواع نعمت های خداوند محسوب می شود. به دست آوردن رزق و روزی، دوری از انواع مرض ها و بیماری ها، در امان بودن از خطر دشمنان و... به عنوان جلوه هایی از امدادهای یهوه، همگی مرهون عبادت خداوند است (خروج 25: 23-27).
3.جهاد در راه خدا
جهاد در راه خدا نیز از شرایط برخورداری از امدادهای غیبی است (محمد: 7). برخی مفسران اسلامی، جهاد در راه خدا را از مهم ترین مصادیق یاری دین خدا دانسته اند (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 21، ص 426). بر این اساس، خداوند وعده می دهد آنان را که در راه او جهاد کنند، به راه های خویش هدایت می کند (عنکبوت: 69). عهد عتیق نیز از بنی اسرائیل می خواهد تا برای نبرد و جهاد با اقوام مجاور، که بت پرست و مشرک می باشند، آماده باشند. در عهد عتیق فتح سرزمین موعود بدون شرکت در جنگ و آمادگی برای مقابله با دشمنان ممکن نیست و موسی(ع) به دستور خداوند کسانی را برای جاسوسی از سرزمین کنعان می فرستد (ر.ک: اعداد 13: 2).قرآن کریم با اشاره به بهانه جویی و کنار کشیدن بنی اسرائیل از صحنه نبرد و همچنین درخواست از موسی(ع) مبنی بر اینکه تو و خدایت با دشمنان بجنگید و سرزمین موعود را فتح کنید، این اقدام را مذموم شمرده است. خداوند متعال نیز در اثر سرپیچی قوم از دستور موسی(ع) آنها را مجازات می کند و به ایشان اعلام می کند که تا چهل سال دیگر وعده ورود به سرزمین مقدس عملی نخواهد شد (مائده: 23ـ25؛ ر.ک: اعداد 34: 14).
4.توبه و استغفار
توبه، انابه و استغفار به درگاه خداوند، از دیگر اسباب نزول و وفور امدادهای آسمانی و زمینی است. در منطق عهد عتیق، استغفار و توبه و پشیمانی از انجام گناه، مطلوب شمرده می شود. اقرار به گناه و بازگشت به سوی خداوند، زمینه توجهات بعدی خداوند را افزایش می دهد. یهوه بارها به قوم خود یادآور می شود که اگر شما متواضع و نرم دل شوید و خدای خود را به یاد آورید، من هم عهد خود را به یاد خواهم ٱورد و بر شما رحمت می فرستم (لاویان 42: 26).
آرتور هِرتزبِرگ در این زمینه تصریح می کند: انسان در هر حال و هر گناهی که انجام داده باشد، می تواند توبه کند. اگر توبه او حقیقی باشد و از روی ترس از گناه نباشد، بلکه از سر عشق به پروردگار باشد، حتی سیئات او به حَسنات تبدیل می شود. اما اگر توبه از سر عشق نباشد، تنها گناهان او آمرزیده می شود (Hertzberg, 1962, p. 195).
قرآن کریم نیز با تأیید این مطلب مؤمنان را به توبه و استغفار از گناهان توصیه می کند و از آنان می خواهد تا از رحمت الهی مأیوس نگردند (زمر: 53). قرآن کریم استغفار را موجب افزایش برکات مادّی و زمینی دانسته است (نوح: 10ـ12). در روایات معصومان(ع) نیز استغفار به عنوان کلید حلّ بسیاری از مشکلات دانسته شده است. یهوه در عهد عتیق، پس از آنکه از قوم به خاطر اقبال به بت ها و خدایان دیگر گِله و شکایت می کند، تصمیم می گیرد تا بنی اسرائیل را نیامرزد، اما پس از اصرار بنی اسرائیلیان، آنقدر تحت تأثیر توبه و انابه قوم خود قرار می گیرد که دل او به سبب تنگی بنی اسرائیل محزون می گردد و آنها را می بخشد (داوران10: 10- 16).
5.دعا و درخواست از خداوند
دعا و درخواست از خداوند برای دست گیری و یاری به مؤمنان در قرآن کریم و عهد عتیق، از دیگر عوامل جلب امدادهای غیبی است. بنا به حکایت قرآن کریم، در جنگ بدر پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان برای پیروزی در جنگ از خداوند استمداد می کند (انفال: 9). قرآن کریم از زبان طالوت فرمانروای بنی اسرائیل، طلب پیروزی و نصرت را از خداوند، بیان می کند (بقره: 250). در عهد عتیق نیز رهایی بنی اسرائیل از ستم فرعون و خلاصی یافتن آنان از بندگی و غلامی مصریان در نتیجه، استغاثه و دعای قوم دانسته شده است (خروج 25: 2ـ23). علاوه بر این، به دعای اشخاصی چون موسی، داود، سلیمان، عزرا و نحمیا و تأثیر آن در نجات قوم اشاره می کند.
6.محبت و ترس از خدا
دوستی و محبت به خدا و ترس از او در قرآن کریم و عهد عتیق، با اختلاف اندکی وجود دارد. در قرآن کریم محبت و دوستی خداوند بر محبت و دوستی غیرترجیح داده شده است (توبه: 24). محبت بالای خداوند از نشانه های مؤمنان، دانسته شده است (بقره: 165). حُب و بُغض در راه خدا پسندیده است (مجادله: 22). تقوا و پرهیز از محرمات، به عنوان وسیله ای جهت اعلام محبت به خداوند بسیار اهمیت دارد. در عهد عتیق، علاوه بر تأکید بر رعایت شریعت و پرهیز از تخلف از دستورات الهی، محبت به شخص یهوه و ترس از او مورد سفارش است. گو اینکه خداوند خود در پی آن بوده است تا در نتیجه امدادهای خود نسبت به قوم، دوستی و محبت ایشان را به دست آورد و آن را زمینه برای امدادهای بعدی قرار دهد (تثنیه22: 11ـ23). بنابراین، محبت و دوست داشتن خداوند از سویی، از اسباب و شرایط امداد محسوب می گردد و از سوی دیگر، به عنوان یکی از کارکردهای امداد غیبی هم مطرح است. ترس از خداوند در قرآن کریم، نقش مهمی در همراهی و یاری خداوند ایفا می کند (نحل: 128) و نجات خداوند را در پی دارد (مریم: 72). در عهد عتیق، خداوند با انجام اعمال نجات بخش خویش هم دشمنان و هم قوم خود را از قدرت خود می ترساند و به آنها هشدار می دهد که در صورت تخلف، انتقام خویش را از ایشان تا چندین نسل می گیرد (خروج 5: 20).
7.وفای به عهد
وفای به عهد از طرف بنی اسرائیل، یکی دیگر از شرایط نزول امدادهای خداوند در عهد عتیق است و به عنوان یک شرط اساسی، که دیگر شرایط امداد را دربر دارد، مطرح است. جیکوب نیوزنِر درباره نقش وفای به عهد در اِعطای سرزمین مقدّس به بنی اسرائیل می گوید:
قوم اسرائیل آن سرزمین را نه چون دستاوردی مقرر و معین، بلکه به عنوان یک موهبت دارند. ازاین رو، مادام که بر سر میثاق اند، آن سرزمین از آن ایشان است و همه در آن خوشبخت خواهند بود (نیوزنر، 1389، ص63).
قرآن کریم نیز با بیان کردن چنین عهد و پیمانی از بنی اسرائیل می خواهد تا به عهد خود وفا کنند تا خداوند نیز عهد خویش را عملی سازد (بقره: 40). در قرآن کریم، هرجا سخن از میثاق بنی اسرائیل به میان می آید، مراد عهد عتیق یعنی تورات است (مشکور، 1362، ص 140). قرآن کریم در ادامه چندین خواسته را از بنی اسرائیل مطالبه می کند که می توان از آن، به عنوان مصادیق این عهد و پیمان یاد کرد (بقره: 41ـ43).
8.غیرت
از دیگر وسایل نجات بنی اسرائیل در عهد عتیق، غیور بودن و غیرت ورزی خداوند نسبت به قوم اسرائیل و سرزمین مقدّس است (ر.ک: حزقیال 25: 39؛ زکریای نبی8: 2-5). از این رو، جهت خداوند میان قوم و سرزمین مقدّس پیوندی محکم برقرار می کند: «پس خداوند برای زمین خود به غیرت خواهد آمد و بر قوم خویش شفقت خواهد نمود» (یوئیل18: 2). البته از عهد عتیق کلیت و اطلاق این عامل به دست نمی آید و قرائن فراوانی بر مشروط بودن آن وجود دارد. قرآن کریم نیز با رد جایگاه ویژه بنی اسرائیلیان به عنوان دوستان و اولیاء خداوند، از عذاب آنان در پی گناهان به عنوان سندی بر رد این ادّعا استفاده می کند. همچنین با انتقاد از این سخن که تنها یهود و نصارا داخل بهشت می شوند، آن را سخنی بیهوده و بی دلیل می داند (بقره: 111).
د.اهداف، نتایج و کارکردها
در عهد عتیق، اگرچه کارکردهایی در نتیجه اعمال نجات بخش خداوند مطرح می باشد، اما همان طور که اشاره شد، خداوند از انجام کارهای عجیب و غریب خود، هدفی جز تحقق وعده خود مبنی بر حمایت از نسل ابراهیم(ع) از طریق یعقوب(ع) ندارد. در این راه از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کند. هدف کلی، که در عهد عتیق دنبال می شود، نجات یک قوم و وفای به عهد و پیمانی است که خداوند با پدر این قوم بسته است. فراوانی نسل و دادن منطقه ای پربرکت مخصوص فرزندان اسحاق(ع) و یعقوب(ع) است و اسماعیل(ع)، گرچه فرزند دیگر ابراهیم(ع) است، اما به عنوان فردی وحشی و ستیزه جو معرفی می شود. بعثت موسی(ع) نیز در همین راستا و به جهت نجات قوم خداوند است. موسی(ع) وظیفه دارد، بنی اسرائیل را به عنوان قوم برگزیده و نخست زاده خداوند، که یهوه به خاطرش فدیه می دهد، نجات دهد. آنچه که در این کتاب مهم است و به عنوان غرض اصلی پیگیری می شود، نجات قوم اسرائیل است. خداوند تحت تأثیر قوم، محزون می شود و از سخت گیری های خود پشیمان می شود. خداوند به جهت غیرت عظیمی که درباره اسم خود و قوم خود و سرزمین مقدّس دارد، نجات بنی اسرائیلیان را همچنان وعده می دهد. درحالی که، قرآن کریم هدف اصلی و غایت نهایی خود را هدایت همه انسان ها دانسته است (ص: 87) و همگان از هر نوع نژاد و قبیله ای را در نزد خداوند یکسان می داند و ملاک برتری و فضیلت تقوا معرفی می شود (حجرات: 13). قرآن کریم اندیشه برگزیدگی و قوم خاص بودن یهودیان را محکوم نموده است. خداوند سبحان عنوان یهودیت و نصرانیت را مایه نجات و ورود به بهشت ندانسته و از دادن این القاب و عناوین نسبت به پیامبران نهی نموده است (بقره: 111، 135، 140). اکنون به تطبیق این کارکردها و اهداف از منظر عهد عتیق و قران کریم می پردازیم.
1.امتحان و آزمایش
یکی از اهدافی که در قرآن کریم و عهد عتیق بر امدادهای خداوند مترتب است، امتحان و آزمایش افراد و یا امّت هاست. عهد عتیق، با اشاره به برخی امدادهای ویژه خود، مانند تهیه نان و گوشت (خروج 4: 16) و همچنین تبدیل آب شور به شیرین (خروج 25: 15) و رهبری و همراهی قوم در بیابان، به گونه ای که هیچ آسیبی ایشان را تهدید ننماید، هدف این گونه کمک های خود را امتحان و آزمایش قوم می داند (تثنیه 2: 8). در قرآن کریم نیز با اشاره به دو نوع آزمایش درباره بنی اسرائیل، یعنی بلاء حسن و بلاء سَییء، بر این مطلب تأکید می کند که امدادها و نجات خداوند از جمله خلاصی از دست فرعون یک آزمون بزرگ برای بنی اسرائیل بوده است (اعراف: 168؛ ابراهیم: 6). در جنگ بدر نیز از پیروزی مسلمانان بر مشرکان به عنوان بلاء حَسَن یاد شده است (انفال: 17).
2.عبرت آموزی
عبرت آموزی در نتیجه هلاکت و از بین رفتن دشمنان دین و مؤمنان، از دیگر اموری است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. انتقام از دشمنان در طول تاریخ به وسیله نزول عذاب یا وقوع بلاهای متنوع و متعدد مانند طوفان نوح، غرق شدن فرعون، نابودی قوم عاد و ثمود و... همگی، به خاطر عبرت پذیری دیگران عنوان شده است. قرآن کریم با توجه خاص به این موضوع، از به روی آب آمدن جسد فرعون و نجات بدن او به عنوان آیت و نشانه ای برای آیندگان و در جهت عبرت گیری آنان یاد می کند (یونس: 92). و در آیه ای دیگر، هلاکت سپاهیان فرعون را به عنوان مَثل و مایه عبرت دیگران دانسته است (زخرف: 55 و56). درحالی که در عهد عتیق، تعبیر به عبرت پذیری وجود ندارد و هدف خداوند از بروز بلاهای خود درباره مصریان و نجات قوم موسی(ع) را، افزایش آیات خود و در نتیجه توجه به قدرت یهوه دانسته است (خروج 9: 15-16). که البته این هدف یهوه منافاتی با جنبه عبرت پذیری آن ندارد.
3.اجرای احکام الهی
یکی از اهداف و کارکردهای اساسی امداد الهی، تشکیل حکومت دینی و زمینه سازی برای اجرای احکام خداوند است. عهد عتیق رهایی بنی اسرائیل از دست فرعون (خروج 16: 7) و همچنین سکونت در سرزمین موعود را جهت انجام عبادات و مناسک دینی می داند (تثنیه 8: 4-5). استواری حکومت داود و سلیمان و دادن اختیارات ویژه به ایشان و داوری میان بنی اسرائیل، ازجمله مصادیق بارز اجرای احکام خداوند است. قرآن کریم نیز با بیان آثار و نشانه های حکومت صالحان در زمین، از جمله اقامه نماز، ادای زکات، امر به معروف و نهی از منکر و... آن را در نتیجه دفاع خداوند از مظلومان و به قدرت رسیدن صالحان می داند (حج: 41).
4.شکر و تسبیح خداوند
شکر و تسبیح خداوند از دیگر آثار امدادهای غیبی در قرآن کریم و عهد قدیم است. خداوند در قرآن کریم، پس از اجابت درخواست موسی(ع) در فرستادن هارون(ع) به عنوان وزیر و پشتیبان موسی(ع)، یکی از آثار و پیامدهای آن را تسبیح فراوان خداوند توسط آن دو پیامبر می داند (طه: 23). داود و سلیمان(ع) نیز بعد از عنایات خاص خداوند به آن دو شکر و تسبیح را مخصوص خداوندی می دانند که آن دو را بر بسیاری برتری داده است (نمل: 15). در عهد عتیق، به ویژه در سرود داود شکر و تسبیح خداوند به عنوان پاسداشت امدادهای یهوه، فراموش نمی شود (اوّل تواریخ 36: 16-8).
5.یادآوری نعمت ها
به خاطر داشتن نعمت های خداوند، به عنوان یکی دیگر از آثار و نتایج امدادهای الهی، مورد تأکید قرآن کریم است. قرآن مجید با برشمردن امدادهای خود درباره پیامبر اسلامˆ و نجات جان مؤمنان در لحظات خطرناک، از آن به عنوان نعمت های خداوند یاد می کند (مائده: 11). قرآن کریم با خطاب قرار دادن عیسی(ع) از تأیید ایشان به وسیله روح القدس، دادن کتاب و حکمت، انواع معجزات و بالاخره، الهام به حواریون مبنی بر ایمان آوردن به عیسی(ع)، از او می خواهد تا نعمت های خداوند را به یاد داشته باشد (مائده: 110 و 111). همچنین قرآن کریم از انواع نعمت های خاص به بنی اسرائیل مانند برتری بر عالمیان و فرستادن انبیاء و تعیین ملوک از بین قوم و نجات از ستم فرعون سخن می گوید و از آنان می خواهد این نعمات را همواره به یاد داشته باشند (مائده: 20). در عهد عتیق، به یادداشتن نعمت ها به طور مستقل مطرح نیست، بلکه یادآوری نعمت ها به جهت وفاداری به یهوه و انجام فرامین او مطرح می باشد (تثنیه8: 11-16).
برخی از کارکردهای امداد الهی، منحصر در عهد عتیق و خاص قوم یهود است: خدای قوم یهود بودن، به خاطر داشتن یهوه، قربانی نکردن برای خدایان دیگر، تقدیس یهوه در غالب بنای قربانگاه، اعطای هدایا و شکستن بت ها، تأدیب قوم، افزایش ایمان، ترس از خدای قدرتمند و محبت و دوستی با او از جمله این آثار است. در قرآن کریم نیز از همراهی نصرت خداوند و در نتیجه، گسترش اسلام و گرایش مردمان به دین خدا، به عنوان یکی از دستاوردهای یاری الهی یاد می شود (نصر: 1-2).
نتیجه گیری
علی رغم اختلافات موجود در حیطه مفهوم، انواع، شرایط و کارکردهای سنّت امداد غیبی در قرآن کریم و عهد عتیق، وجوه مشترک قابل توجهی در زمینه های یادشده وجود دارد. با مقارنه و مقایسه آیات قرآن کریم و عهد عتیق در عناوین یادشده، علاوه بر دستیابی به عناصر و مؤلفه های مشترک، رگه های تحریف و کژی در عهد عتیق تا حدی روشن می گردد. برخورداری از جامعیت و هماهنگی، عقلانیت و منطق قوی، همراه با ارائه تصویری صحیح از خداوند و انبیای الهی، از ویژگی ها و امتیازات قرآن کریم نسبت به عهد عتیق است.
عهد عتیق، با ارائه تصویری شخص وار و محسوس از یهوه، خدایی ساخته که عامل دست انسان است. او با قدرت و زورِ بازوی خود، اقتدار خود نسبت به دیگر خدایان را به اثبات می رساند و با ارائه کارهای عجیب و انتقام گرفتن از دشمنان، دل های قوم را به خود جذب می کند. درحالی که، قرآن کریم خداوند را در عین اینکه رحمان و رحیم دانسته، انسان ها را فقیر و نیازمند به او می داند (فاطر: 15).
بسیاری از امداد های مربوط به بنی اسرائیل در قرآن کریم به طور واقع بینانه و به دور از غلوّ انعکاس یافته است. کسب شرایط لازم جهت تعلق امداد الهی، فاقد هرگونه پشتوانه و تضمین از پیش تعیین شده است. انسان ها در پیشگاه الهی برابرند و امتیاز و برتری آنها جز به رعایت تقوا و دستورات الهی حاصل نمی شود. در قرآن کریم، نوع نگاه به خداوند سبحان و ساحت انبیا و انسان به نحو متعالی تر و توأم با کرامت، انعکاس یافته است. بنابراین، هیچ نیازی برای اثبات برتری خداوند و یک قوم خاص در برابر دیگر خدایان و ابنای بشر وجود ندارد. این خود طرز تلقّی از سنّت امداد غیبی را به گونه ای متفاوت از عهد عتیق نمایان می سازد.
منابع
اشرفی، عباس (1385)، مقایسه قصص در قرآن و عهدین، تهران، امیرکبیر.
آرمسترانگ، کرن (1382)، خداشناسی از ابراهیم تا کنون دین یهود، مسیحیت و اسلام، ترجمه محسن سپهر، تهران، مرکز.
آشتیانی، جلال الدین (1386)، تحقیقی در دین یهود، چ چهارم، تهران، نگارش.
چارلز زینر، رابرت (1389)، دانش نامه فشرده ادیان زنده، ترجمه نزهت صفای اصفهانی، تهران، مرکز.
حکمت، علی اصغر (1345)، تاریخ ادیان، چ سوم، تهران، ابن سینا.
راغب، حسین بن محمد (بی تا)، مفردات الفاظ القرآن، ترجمه و تحقیق غلامرضا خسروی، تهران، ناشر مرتضوی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم.
رسول زاده، عباس (1389)، «سلیمان اسطوره یا تاریخ»، معرفت ادیان، ش 5، ص 153ـ175.
رضایی، عبدالعظیم (بی تا)، تاریخ ادیان جهان، تهران، علمی و فرهنگی.
رنجبران، داود (1389)، نقد و بررسی عرفان های وارداتی؛ کابالیسم، چ دوم، تهران، ساحل اندیشه.
سلیمانی اردستانی، عبدالرّحیم (1386)، درسنامه ادیان ابراهیمی، بی جا، کتاب طه، انجمن علمی ادیان و مذاهب.
شولتز، ساموئل (بی تا)، عهد عتیق سخن می گوید، ترجمه مهرداد فاتحی، بی جا، آموزشگاه کتاب مقدس.
صادق نیا، مهراب، «خدای عهد عتیق»، (پاییز1381)، هفت آسمان، ش 15، ص 224.
طباطبایی، سیدمحمدحسین (2002م)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسّسه اعلمی.
کتاب مقدس (2009 م)، چ پنجم، ایلام، ایلام.
کرینستون، جولیوس (1377) انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
گواهی، عبدالرحیم (1376)، درآمدی برتاریخ ادیان در قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
مشکور، محمدجواد (1362)، خلاصه ادیان در تاریخ دین های بزرگ، چ دوم، تهران، شرق.
مصباح، محمدتقی (1380)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چ پنجم، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
مطهری، مرتضی (1380)، نبوّت، چ ششم، تهران، صدرا.
ـــــ (1385)، امدادهای غیبی در زندگی بشر، چ یازدهم، تهران، قم، صدرا.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
ناصحی، محمدحسن (1382)، «امدادهای غیبی»، دایره المعارف قرآن کریم، قم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن.
نیوزنر، جیکوب (1389)، یهودیت، ترجمه مسعود ادیب، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
ویر، رابرت (1374ش) جهان مذهبی (ادیان در جوامع امروز)، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
هاشم، رضی (1344ش) ادیان بزرگ جهان، بی جا، آسیا.
هینلز، جان ر (1385)، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
Atlan, Henri, “ChosenPeople” Copyright 1987, in Contemporary Jewish Religious Thought, New York,
The Free Press.
Hertzberg, Arthur, 1962, Judaism, NewYork, George Braziller