ماهان شبکه ایرانیان

در آستانه فصل سوم شهرزاد: شهرزاد یک ابر زن یا یک قهرمان شکست خورده؟

زمانی تا عرضه فصل سوم و پایانی مجموعه محبوب «شهرزاد» نمانده است. «شهرزاد» از فصل اول و با اولین قسمتش، توانست خیلی زود در نزد مخاطبان محبوبیت یابد و خیلی‌ها را به فکر ساختن آثاری مشابه انداخت

زمانی تا عرضه فصل سوم و پایانی مجموعه محبوب «شهرزاد» نمانده است. «شهرزاد» از فصل اول و با اولین قسمتش، توانست خیلی زود در نزد مخاطبان محبوبیت یابد و خیلی‌ها را به فکر ساختن آثاری مشابه انداخت. «شهرزاد» حاصل همکاری جمعی از بهترین سینماگران ایرانی بود که در زمان مناسب عرضه شد و کیفیت آثار نمایش خانگی را بهبود بخشید و استاندارد جدیدی در این زمینه عرضه کرد. تاکنون در چند مطلب جداگانه به «شهرزاد» پرداخته‌ایم. کاراکترهایش را بررسی کرده‌ایم و عوامل جذابیتش را معرفی کرده‌ایم. بستر حوادث کودتای بیست و هشتم مرداد و نقطه عطفی که در پی آن در تاریخ این سرزمین ایجاد شد، یک مثلث عشقی جذاب، کاراکتر بزرگ آقا که مثل یک عروسک‌گردان شخصیت‌ها را در دست داشت و درنهایت خود قربانی بازی خودش شد، حضور ستاره‌هایی چون ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و علی نصیریان، همه از عناصری بودند که «شهرزاد» را به موفق‌ترین و بهترین مجموعه نمایش خانگی ایران تاکنون تبدیل کردند. در روزهایی که آحاد مخاطبان با صداوسیما قهر هستند و مدیران صداوسیما هم‌فکری برای آشتی دوباره نمی‌کنند، «شهرزاد» تنها دلیلی شد که برای حداقل یک ساعت، ماهواره‌ها خاموش شوند و خیانت و تجاوز و همه موضوعات دم‌دستی مبتذل سریال‌های ترکیه‌ای فراموش شدند و مردم غرق در یک داستان عاشقانه جذاب گردند.
با این اوصاف، چیز زیادی نمی‌داند که راجع به آن بحث کنیم و تنها باید منتظر فصل سوم باشیم تا ببینیم سفر قهرمانان محبوبمان به کجا ختم می‌شود؛ اما قبل از آن، قبل از آنکه جادوی قصه «شهرزاد» بار دیگر شروع شود، می‌خواهم به جذاب‌ترین بخش این مجموعه اشاره‌کنم، به شخصیتی که در دل درام اصلی حل‌شده و مجزا و منفرد به چشم نمی‌آید، اما اگر کمی در آن تأمل‌کنیم، شاید دلیل این‌همه محبوبیت را ورای قواعد کلاسیک قصه‌گویی دریابیم. خود شهرزاد.
می‌خواهم راجع به شهرزادی سخن‌گویم که گرچه هسته مرکزی حوادث این مجموعه است، اما شاید آن‌قدر که باید موشکافی نشده است، آن‌قدر که باید تحلیل نشده است و آن‌چنان‌که باید درک نشده است.
«شهرزاد» علی‌رغم آنکه هیچ شعاری فمینیستی یدک نمی‌کشد، اما زنانه‌ترین داستان این چند سال اخیر سینما و تلویزیون را به تصویر درمی‌آورد و شاید حتی انسانی ترین را؛ مگر بحث حقوق زنان چیزی ورای حقوق انسانی است؟
«شهرزاد» در مقابل آثار فیلم‌سازانی که داعیه دفاع از حقوق زنان رادارند و لقب فمینیسم بر خود گذاشته‌اند و بیشتر نقش تخریبی دارند تا سازنده، تصویر روشن و واضحی از یک قهرمان زن، در جامعه‌ای مردسالار ارائه می‌دهد. فقط باید دریابیدش.


«شهرزاد» از همان ابتدا، قرابت معنایی پیدا می‌کند با یکی از مهم‌ترین و قوی‌ترین کاراکترهای زن ادبیات فارسی؛ شهرزاد قصه‌گو. زنی که داوطلبانه نزد شاه می‌رود تا صبح کشته شود، اما سه سال هر شب برای شهریار قصه می‌گوید و مرگ خود را عقب می‌اندازد و درنهایت با قصه‌هایش، ریشه کینه و انتقام را در دل شهریار می‌خشکاند.
شهرزاد قصه ما، اما آن‌قدر قدرت ندارد که در مقابل بزرگ آقا بیستد و به‌جای جان خودش، جان معشوقش، فرهاد را معامله می‌کند. از همان ابتدای ماجرا، شهرزاد که دختری عصیانگر و مدرن است، در شرایطی قرار می‌گیرد که حق انتخابی ندارد اما به‌جای اینکه نقش قربانی را بازی کند، کنترل اوضاع را به دست می‌گیرد و با قصه‌هایش، با عاشقانه‌هایش و با زنانگی‌اش، شهریار قصه (قباد) را رام می‌کند و زندگی تازه‌ای برپا می‌دارد. مهم نیست که مسیر سرنوشت تا چه حد با شهرزاد سر ناسازگاری داشته باشد، مهم نیست که زندگی شهرزاد تا چه حد بالا و پایین دارد، در موقع مصیبت، شهرزاد گریه می‌کند، زار میزند، اما بعد اشک‌هایش را پاک می‌کند و دستی بر زانو می‌گذارد و برمی‌خیزد. شهرزاد نه به‌مثابه قهرمانان پوشالی فمینیستی به‌هیچ‌وجه تن به بدبختی و قربانی بودن نمی‌دهد و نه به‌مثابه قهرمانان زن شعاری، یک بعدی و اسطوره خوبی و بخشش است. شهرزاد در دل همه مشکلات آغوشش را به روی شادی باز می‌کند و آن را در آغوش می‌کشد، شهرزاد در غم و بدبختی غرق نمی‌شود، شرایطش را عوض می‌کند و از خود بودنش عقب نمی‌کشد.
از سوی دیگر، شهرزاد، زنی است مانند همه زنان سرزمینش؛ مادر است، همسر است، دختر است، عروس است، اما ورای همه این‌ها زن است. زنی که عاشق است و احساساتی، اما همیشه برمدار عقل تصمیم می‌گیرد و جلو می‌رود. وقتی پیشنهاد حضانت بچه‌اش را به او می‌دهند، برخلاف زن سنتی و منفعل که مادر بودن را نقش و برچسب خود می‌داند، شهرزاد الگو بودن و خود بودن را انتخاب می‌کند. پا روی قلب از غم فشرده‌اش می‌گذارد و بغضش را فرومی‌خورد تا روزی در مقابل فرزندش سرش را بالا بگیرد و از خود دفاع کند.
شهرزاد آن‌قدر قوی است که از هر مصیبتی مثل یک ققنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد و هیچ‌گاه دست از مبارزه برنمی‌دارد. همین قدرت شخصیتی هم هست که کاراکترهای پیرامونش را معنا می‌کند. قباد بدون عشق شهرزاد آشفته و سرگردان است و فرهاد بدون شهرزاد معنای وجودی‌اش به مخاطره می‌افتد. شهرزاد اگر نباشد، نه قبادی هست و نه فرهادی، نه شهریاری، نه کوه‌کنی.
شهرزاد، یک انسان است با تمام ویژگی‌های انسانی‌اش. او حتی قبل از زن بودن، انسان است. اشتباه می‌کند و گاهی کینه به دل می‌گردد. به خودش فرصت می‌دهد عشق و نفرت را تجربه کند و بعد از میان آتش هردو گذر می‌کند.
باری «شهرزاد» به‌زودی به پایان قصه‌اش خواهد رسید؛ اما قصه ما، مثل شهرزاد از قبل نوشته‌نشده است، قصه من و شما حالا حالاها ادامه دارد. یادمان باشد قبل از آنکه پدر، مادر یا همسر باشیم، قبل از آنکه هویتمان به دیگری گره بخورد انسان هستیم. برای خود بودنمان ارزش قائل باشیم، قصه‌مان را خودمان بنویسیم و زندگی کنیم. شهرزاد درونمان را دریابیم و از رقص زندگی نهراسیم، چراکه درون همه ما یک شهرزاد قصه‌گو خفته است.
همچنین بخوانید:در فصل سوم «شهرزاد» منتظر چه اتفاقاتی باشیم
«جمعه» با صدای محسن چاوشی ‎اولین موزیک ویدئوی فصل سوم سریال «شهرزاد»

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان