ماهان شبکه ایرانیان

تومورهای خوش خیم

تومرهای خوش خیم معمولاً شبیه به بافت منشأ خود هستند اما هر جزء بافتی نیازی به گرفتار شدن ندارد و سلول ها ممکن است دارای روابط نرمال باشند

تومورهای خوش خیم
تومرهای خوش خیم معمولاً شبیه به بافت منشأ خود هستند اما هر جزء بافتی نیازی به گرفتار شدن ندارد و سلول ها ممکن است دارای روابط نرمال باشند. تومرهای خوش خیم در بیشتر بافت ها ایجاد می شوند اندازه ی آنها افزایش می یابد اما تهاجمی نیستند. آنها معمولاً از بافت نرمال اطراف خود جدا می شوند و نسبت به بافت اطرافی خود کپسوله می شوند. از لحاظ سیتولوژیکی، سلول های توموری خاص در اصل از ساختار سلول های منشأ متفاوت نیستند. تومورهای خوش خیم استخوان و غضروف ممکن است گره های استخوانی و غضروفی ایجاد کنند که از بافت نرمال، قابل تشخیص نمی باشند. در بافت های اپیتلیومی یا مخاطی، گروه های مربوط به سلول ها ممکن است همچنین از تومرهای خوش خیم محلی تشکیل شده باشند که تمام اجزای بافت را تشکیل می دهند. پوشانیده شدن بافت پوست، روده، مثانه و ... ، ممکن است رشد زگیل مانندی ایجاد کنند که شامل تمام اجزای بافتی می باشد. زگیل در حقیقت رشد بیش از حد محلی تمام اجزای پوست است. در سایر وضعیت ها، تنها یک سلول تشکیل دهنده، ممکن است تشکیل یک تومور خوش خیم دهد. برای مثال، هیپوفیز غده ی کوچکی است در پایین مغز است که انواع مختلف هورمورن ها را تولید می کند. هر کدام از این هورمون ها سلول های خاصی تولید می کنند. تومورهای خوش خیم یکی از این انواع سلول ها، ممکن است سپس یک میزان اضافی از هورموی خاص را تولید کند. سایر تومورهای خوش خیم هیپوفیز ممکن است شامل بیش از یک نوع سلول باشند و یا بیش از یک هورمون تولید کنند و برخی از آنها ممکن است از سلول های غیر هومونی مشتق شده باشند. این سلول ها در تمام این تومورها در ستون های جامد آرایش می یابند مانند غدد نرمال. تومورهای خوش خیم بافت اطراف خود را درگیر نمی کنند اما اگر اندازه ی آنها بزرگ شود، آنها ممکن است موجب تخریب سلول های بافت اطراف خود و یا اعمال فشار بر روی اعصاب خاص شوند. بنابراین، اگر چه این تومورهای هیپوفیزی به خودی خود خوش خیم هستند، آنها ممکن است موجب اختلال های جدی بوسیله ی اعمال فشارهای محلی شود و یا ممکن است موجب تولید مقادیر قابل توجهی از بافت نرمال اطراف خود شود. تومورهای خوش خیم در هر غده ی تولید کننده ی هومون دیگری مانند تیروئید، آدرنالین و ... ممکن است اثرات مشابهی داشته باشد. به طور مشابه، تومورهای خوش خیم ممکن است موجب تخریب بافت سلول های نرمال و موجب افت عملکرد آنها شود. برخی وقت ها، سلول های توموری ممکن است در خون یا رگ های لنفاوی، وجود داشته باشند. آنها سپس به بخش های مختلف بدن و از طریق خون یا ترشحات لنفاوی، انتقال می یابند و موجب تشکیل توموری ثانویه شوند. تومورهای اپیتولیومی یا مخاطی در بسیاری از اندام ها ایجاد می شوند. الگوهای مختلفی برای رشد تومور در اندام های دارای ساختار لوله ای، وجود دارد. برای مثال در مورد کلیه و سینه، این ساختارهای لوله ای شکل با چندین نوع مختلف از سلول های اپیتلیومی در هم پیچیده شده اند و بوسیله ی بافت به هم پیوسته، احاطه شده اند. تومورهای خوش خیم در این اندام ها از لوله هایی تشکیل شده اند که معمولاً یک یا دو نوع سلول اپیتلیومی در آنها وجود دارد. در این ساختارها، بافت های اتصالی مختلفی یافت می شود.

تومورهای بدخیم

تومورهای بدخیم دارای دو ویژگی اصلی هستند. یکی ناهنجاری های سلولی (دیسکاریوز) و دیگری تهاجم به بافت اطراف. وقتی هر دو ویژگی در یک تومور وجود داشته باشد، تشخیص ساده است. معیار سلولی استاندارد شامل یک افزایش محلی در تعداد سلول ها، از بین رفتن آرایش منظم نرمال، تغییر در شکل سلول و اندازه، افزایش در اندازه ی هسته و دانسیته ی رشته ها (که انکاس دهنده ی افزایش در میزان DNA می باشد)، افزایش در فعالیت میتوزی و وجود میتوزها و کروموزوم های غیر نرمال، می باشد. تشخیص کروموزوم به صورت درجا، به تشخیص این تغییرات سلولی در اپیتولیوم، وابسته می باشد. این مسئله معمولاً در سطوح مانند گردن رحم، پوست یا مثانه مشاهده می شود اما می تواند در سایر سطوح نیز رخ دهد. تغییرات تنها اپیتولیوم را مختل می کند.
شواهد قطعی در مورد بدخیمی، تهاجم به بافت اطراف می باشد. در بیشتر موارد، این مسئله به سهولت به عنوان تخریب سلول های توموری تشخیص داده می شوند که جایگزین بافت نرمال شده اند. تومورهای بدخیم هیچ دیواره ی مشخصی ندارند و سلول های تومور به صورت نامظم رشد می کنند (برخلاف تومورهای خوش خیم). معیار مشابهی برای تمام تومورهای بدخیم اعمال می شود. برخی وقت ها، سلول های توموری ممکن است در خون یا رگ های لنفاوی، وجود داشته باشند. آنها سپس به بخش های مختلف بدن و از طریق خون یا ترشحات لنفاوی، انتقال می یابند و موجب تشکیل توموری ثانویه شوند. این نوع از گسترش ویژگی خاص تومورهای بدخیم است و مسئله ی اصلی در درمان سرطان نیز می باشد زیرا یک تومور که به صورت متمرکز وجود داشته باشند را می توان به صورت جراحی و یا سایر روش ها، خارج کرد.

نام گذاری تومورها

اگر چه نامگذاری دقیق تومورها ممکن است یک کار آکادمیک به نظر برسد، این کار اهمیت عملی بسیار خاصی در تصمیم گیری در زمینه ی درمان برای هر بیمار منفرد، ایفا می کند. این واضح است که، برای هر پاتولوژیست، جراح و انکولوژیستی، مهم است که از نام مشابه برای یک نوع خاص از تومور استفاده کند. این ضروری است که تفاوت هاییی میان آزمایشگاه ها وجود دارد و حتی پس از سال های متمادی تلاش در سازمان های بین المللی، هنوز هم برخی سر در گمی ها در زمینه ی نام این تومورها، مشاهده می شود. تومورها بوسیله ی نام عمومی توصیف می شود که این نام عمومی، به بافت کلی اندام وابسته می باشد مثلاً مزانشیم، اپیتلیوم، یا هماتوم- لنفوئیدی. همچنین این نام نشاندهنده ی بدخیمی و یا خوش خیمی است. این نام عمومی بوسیله ی بافت خاص اندام در نظر گرفته می شود برای مثال، کلیه، پستان. همچنین می توان در نامگذاری از سلول های منشأ و الگوی مربوط به رشد استفاده می شود. به هر حال، برای بیشتر انواع تومورها، سیستم های نام گذاری به صورت کلی استفاده می شوند. یک مسئله ی مهم تر در این زمینه، دانستن نوع سلول تومور و میزان گسترش بیماری به منظور درمان و برنامه ریزی های لازمه، می باشد. برخی تومورها نسبت به داروهای خاص ، هورمون ها یا اشعه ی X، حساس می باشند اما برخی دیگر نسبت به این عوامل مقاومند. دانستن میزان گسترش به ما کمک می کند تا نحوه ی درمان را تعیین کنیم. به همین دلیل، جراح معمولاً یک قطعه یا کل تومور را برمی دارد و آن را از لحاظ پاتولوژیکی بررسی می کند. بافت جدا می شود و بررسی های میکروسکوپی بر روی بافت زنده بر روی آنها انجام می شود.
اگر چه دادن نام به تومورها در ابتدا گیج کننده به نظر می رسد، اصول منطقی ساده ای در نامگذاری این تومورها، وجود دارد. وازه های تومور، رشد و یا نئوپلاسم می تواند برای توصیف یک تومور بدخیم، مورد استفاده قرار گیرد. تومورها بوسیله ی نام عمومی توصیف می شود که این نام عمومی، به بافت کلی اندام وابسته می باشد مثلاً مزانشیم، اپیتلیوم، یا هماتوم- لنفوئیدی. همچنین این نام نشاندهنده ی بدخیمی و یا خوش خیمی است. این نام عمومی بوسیله ی بافت خاص اندام در نظر گرفته می شود برای مثال، کلیه، پستان. همچنین می توان در نامگذاری از سلول های منشأ و الگوی مربوط به رشد استفاده می شود. برخی مثال هاکه این مسئله را واضح تر می کند، در جدول 1 آورده شده است.
تومورهای خوش خیم

تومورهای اپیتولیومی یا مخاطی

تومورهای خوش خیم

تومورهای خوش خیم مربوط به اپیتلیوم معمولاً بوسیله ی الگوی رشد و بافت اندام، توصیف می شوند. تومورهای خوش خیم مربوط به پوست ممکن است پاپیلاری یا جامد باشد. یک تومور خوش خیم پوست که از اپیتلیوم مسطح (فلسی شکل) تشکیل شده است، می تواند به عنوان پاپیلوم سلولی فلسی شکل پوست توصیف شود. تومورهای خوش خیم با بافت غده ای شکل، آدنوم نامیده می شود و ممکن است جامد و یا پاپیلاری باشد برای مثال، آدنوم های جامد یا پاپیلاری تیروئید.
نام عمومی مربوط به تومورهای بدخیم اپیتلیومی، کارسینوما (carcinoma) است برای مثال، کارسینومای پوست. کارسینومای پوست معمولی ممکن است از سلول های فلسی شکل تقسیم شده و یا از سلول های پایه ی با تقسیم کمتر، ایجاد شوند به نحوی که کاسینومای پوست ممکن است به عنوان کارسینومای سلول های فلسی شکل (squamous cell carcinomas) یا کارسینومای سلول های پایه توصیف می شوند. این بخش ها به صورت پلاک های مسطح و یا به صورت بخش های زگیل مانند رشد می کنند. بنابراین، یک تومور ممکن است به عنوان یک کارسینومای سلولی سنگفرشی پاپیلاری مربوط به پوست، توصیف شود. گرید و میزان تهاجم نیز ممکن است معین شود. گزارش پاتولوژی نهایی ممکن است سرطان را به عنوان یک کارسینومای سنگفرشی گرید 2 و با تفکیک سلولی متوسط، بیان کند. ساختار این کارسینوما عمدتاً پاپیلاری است اما تهاجم هایی به سمت بافت اتصال دهنده ی زیرلایه مشاهده شده است. در این حالت، ماهیچه درگیر نشده است. این گزارش به جراح و انکولوژیست می گوید که تومور از سلول های موزاییکی تشکیل شده است که نسبت به تابش اشعه ی X حساس می باشند و میزان گسترش آن محدود می باشد. از این رو، می توان آن را به سادگی از محل موجود جداسازی کرد. تصمیم گیری نهایی در مورد درمان، به موقعیت دقیق تومور و فاکتورهای دیگر، وابسته می باشد. در حقیقت این تصمیم گیری باید گرفته شود که کدام روش یعنی جراحی یا تابش ساده تر است و یا زخم کمتری ایجاد می کند.

بیشتر بخوانید:چگونگی درمان انواع سرطان


تومورهای بدخیم مربوط به بافت غدد لنفاوی نیز کارسینومایی هستند اما برخی اوقات به آنها آدنوکارسینوما (adenocarcinomas) گفته می شود. برای مثال آدنوکارسینومای پستان بر این دلالت دارد که تومور دارای ساختاری غدد لنفاوی است. مشابه تومورهای پوست، نوع سلول می تواند توصیف شود (مثلا ستونی یا مکعبی). همچنین اگر منشأ سلول مشخص نباشد، این منشأ نیز می تواند اضافه شود (مثلا آدنوکارسینوم سلول کوبه ای دکتل مربوط به پستان). الگوی رشد خالص (سسیل و یا پاپیلاری) و میزان گسترش نیز می تواند اضافه شود. آدنوکارسینوما دارای گستره ی وسیعی از الگوهای سلولی است. سلول ها ممکن است به صورت لوله های کوچک و یا کابل های جامد و یا توده ای شکل، آرایش پیدا کنند و این الگو ممکن است همچنین در گزارش توصیف شود. در برخی موارد، گرید تومور نیز ارزیابی می شود.

بیشتر بخوانید:درد غده‌ی لنفاوی


بیشتر تومورها برخی از ویژگی های ساختاری مربوط به سلولی که از آن ایجاد شده اند را حفظ می کنند و همانگونه که مشاهده می شود، این مسئله به پاتولوژیست اجازه می دهد تا یک ارزیابی درست در مورد میزان بدخیمی، ارائه دهد. در حقیقت این مسئله نشاندهنده ی میزان خارج شدن سلول از حالت نرمال می باشد. همچنین این مسئله موجب می شود تا در مورد منشأ یک تومور ثانویه نیز اطلاعاتی مفید کسب شود. به هر حال، هنوز هم مشکلاتی وجود دارد. برخی از تومورها ممکن است به حدی تقسیم نشده باشند که دیگر ویژگی های مربوط به بافت اندام را حفظ نکرده باشند. در برخی موارد دیگر، برخی سلول ها ممکن است در یک رویه ی ناهنجار تفکیک شده باشند. یک رویداد متداول این است که سلول های توموری ایجاد شده از یک اندام غده ای مانند پستان که دارای ساختار ستونی نرمال است، ممکن است آرایه ای از سلول های موزاییکی ایجاد کند مشابه تومورهای موجود در پوست. این فرایند متاپلازی نامیده می شود و اگرچه گیج کننده است، بر روی میزان و درجه ی بدخیمی، اثری ندارد. یک نکته ی مهم در این زمینه این است که در بسیاری از تومورها، ساختار هموژن نیست و بیش از یک نوع سلول، الگوی رشد یا گرید تومور، ممکن است وجود داشته باشد.
استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.

منبع مقاله :
Introduction to the Cellular and Molecular Biology of Cancer/ Margaret A. Knowles and Peter J. Selby

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان