جشن روز جهانی تالابها و سالروز انعقاد نخستین کنوانسیون محیط زیستی جهان موسوم به کنوانسیون رامسر که نزدیک به نیم قرن است به نام ایران و ایرانی پیوند خورده، فردا جمعه در حالی در شهر رامسر برگزار میشود که تقریباً چند دههای است بسیاری از تالابهای بینالمللی ایران حال و روز خوشی ندارند.
به گزارش ، ایران نوشت: بهطوری که در نتیجه خشک شدن بسیاری از تالابهای منطقه بینالنهرین حد فاصل بین دو کشور ایران و عراق و دیگر تالابها و هورهای خوزستان، این استان هفته گذشته بار دیگر شاهد وقوع یکی از شدیدترین ریزگردها بود که در نتیجه آن بسیاری از مردم راهی بیمارستانها شدند و تقریباً برای سه روز خوزستان در تعطیلی مطلق فرورفت.
47 سال پیش در چنین روزی (دوم فوریه 1971) سند کنوانسیون حفاظت از تالابهای جهان موسوم به کنوانسیون رامسر با حضور سران محیط زیستی 18 کشور مترقی و پیشرفته جهان و جمعی از نمایندگان سازمانهای بینالمللی، بهدعوت دولت ایران و اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان محیط زیست ایران، که ریاست کنفرانس را بر عهده داشت در شهر رامسر و در محل هتل قدیم رامسر به امضا رسید و 18 تالاب از مجموع 270 تالاب ایران بهعنوان نخستین تالابهای بینالمللی کشورمان در فهرست کنوانسیون رامسر به ثبت رسید.
اما حالا بعد از گذشت 47 سال از این رخداد و به جای اینکه شاهد رشد چشمگیر تالابهای ثبتی ایران در فهرست جهانی و بهبود وضعیت این اکوسیستمهای آبی باشیم هر سال برای محو شدن یکی دیگر از تالابهای کشورمان گردهمایی برگزار میکنیم.
شمار کشورهای عضو این کنوانسیون از 18 کشور در سال 1349 اکنون به 169 کشور و تعداد تالابهای بینالمللی ثبت شده در این کنوانسیون از 85 تالاب در سراسر جهان اکنون به 2293 تالاب بهوسعت 225 میلیون هکتار افزایش یافته است اما در نهایت شگفتی در تمام 47 سال گذشته تنها 24 تالاب ایران در فهرست تالابهای بینالمللی ایران در رامسر به ثبت رسیده که از این تعداد 18 تالاب در سالهای پیش از انقلاب و فقط 6 تالاب که آن هم نفسهای آخرشان را میکشیدند در تمام 40 سال اخیر به مجموع تالابهای بینالمللی ایران افزوده شد. متأسفانه هرساله شمار عرصههای زنده تالابی ایران کم و کمتر و برخی از مهمترین تالابهای کشور همچون ارومیه، بختگان، پریشان و هامون و گاوخونی شادگان بین 70 تا 100 درصد نابود شدند.
اسکندر فیروز از خاطراتش می گوید
اسکندر فیروز در کتاب خاطراتش که با مجوز رسمی از وزارت ارشاد در سال 1392 در ایران به چاپ رسیده درباره کنوانسیون رامسر مینویسد: «کنفرانس رامسر در بهمن 1349 (30 ژانویه 1971) با قرائت پیام شاه افتتاح شد سپس ناصر گلسرخی، وزیر منابع طبیعی، من و پروفسور ماثیوز، رئیس IWRB سخنرانی کردیم. مطلبی در پیام شاه گنجانده شده بود و آن عبارت بود از تمایل و آمادگی ایران بهمنظور پژوهشهای اکولوژیکی در حفظ و نگهداری یک اکوسیستم تالابی که دارای ویژگیهای بینالمللی باشد برای آیندگان با سرپرستی مشترک دستگاهی بینالمللی نظیر سازمانملل. دراین راستا از نمایندگان دعوت شد هیأتی از کارشناسان خود را تعیین کنند تا پس از پایان کنفرانس منطقه مورد نظر را از میان مناطقی که بعداً اعلام خواهد شد انتخاب کند.»منطقه مورد اشاره در خاطرات فیروز، تالاب ارژن و پریشان بود که در آن زمان بهعنوان مهمترین تالاب بینالمللی جهان پیشنهاد شد و کارهای پژوهشی زیادی روی این تالاب انجام شد.
این منطقه بعدها بهعنوان پارک وحش با ارزش بینالمللی مورد حفاظت قرار گرفت و حتی بزرگترین برنامه احیای زیستگاه تاریخ محیط زیست ایران برای بازگرداندن شیر آسیایی به دشت ارژن هم بعد از 6 سال آماده اجرا شده بود که بعد از انقلاب این برنامه برای همیشه منتفی شد و تمامی اراضی که از مردم خریداری شده بود بار دیگر مورد تصرف زمین خواران قرار گرفت. در حال حاضر از تالاب پراهمیت بینالمللی پریشان که بعد از پایان کنفرانس رامسر نگاه کارشناسان جهانی را به خود خیره کرده بود جز یک کویر خشک چیزی باقی نمانده است. توسعه اراضی کشاورزی و حفر هزاران حلقه چاه و احداث جاده در پریشان دیگر چیزی از این اکوسیستم بیهمتا در استان فارس باقی نگذاشته است.
اسکندر فیروز درباره روز دوم فوریه 1971 میگوید: «صبح روز دوم فوریه 1971 را هرگز فراموش نمیکنم؛ زمانی که «پیماننامه رامسر» با همه تنشها و چالشها، در ایران امضا شد. چند سال پیش از تاریخ به رسمیت شناختن روز زمین، برنامه گستردهای را برای بررسی و حفاظت تالابهای ایران اجرا کرده بودیم. موفقیت در این برنامه باعث شده بود، سازمانهای جهانی حفاظت طبیعت و حیاتوحش تمایل داشته باشند که کنفرانسی در مورد حفاظت تالابهای مهم بینالمللی در ایران برگزار شود. چند سال بود که برخلاف تلاش کشورهای شرکتکننده که بیشتر اروپایی بودند، کنوانسیون مرتبط به نتیجه نرسیده بود. اما در اجلاس رامسر، این موضوع با موفقیت کامل به پایان رسید. حتی میتوان گفت نام ایران با کنوانسیون یا معاهده رامسر در زمینه محیط زیست جهان آغاز شد و سالها شهرت ویژهای پیدا کرد. خوشبختانه بین سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت نیرو، همکاری خوبی به وجود آمده بود. سازمانها تفاهم داشتند که رود کر - که منتهی به دریاچه بختگان میشد- هرگز نباید خشک شود. این نگاه در مورد بخشهای مختلف هامون و دریاچه ارومیه هم وجود داشت.»
اما امروز نه از هامون و بختگان چیزی باقی مانده و نه حتی ارومیه! از تفاهم خوب بین وزارت نیرو و سازمان محیط زیست هم خبری نیست، با اینکه چندین مصوبه و ابلاغیه و قانون برای دریافت حقابه تالابها در سالهای اخیر وضع شده اما وزارت نیرو همچنان از دادن حقابه تالابها امتناع میکند.
هامون و بختگان قربانی توسعه کشاورزی
دریاچه بختگان که یکی از منحصربه فردترین تالابهای ایران و جهان بود و تا اواخر دهه 80 شمسی و در حالی که نفسهای آخرش را میکشید همچنان مورد توجه بسیاری از دانشمندان اروپایی بود امروز کاملاً خشک شده و دیگر امیدی به احیای آن نیست! برخی فعالان حوزه محیط زیست گلایه کرده اند که سازمان حفاظت محیط زیست به جای تلاش برای احیای این تالاب در سال 1393 مجوز ساخت جادهای را در بخشی از حاشیه این تالاب در بستر صادر کرد که این جاده در 22 بهمن همان سال با حضور نمایندگان وزارت صنعت افتتاح شد. جاده ساخته شده که به گفته این فعالان، حکم تیر خلاص را برای بختگان داشت قرار است در سالهای پیش رو برای حمل سنگ آهن استخراج شده از معادن منطقه حفاظت شده بهرام گور و پارک ملی قطرویه مورد استفاده قرار گیرد که استخراج از این پهنه معدنی نیز سال 94 مورد موافقت رئیس جمهوری قرار گرفت.از سوی دیگر سدسازیهای گسترده روی رودخانههای منتهی به بختگان همچون کر و سیوند و برداشت سالانه بیش از 3 میلیارد و 200 میلیون مترمکعب آب زیرزمینی از حوضه بختگان و پمپاژ و انتقال آب رودخانه کر برای توسعه شالیکاری در منطقه کامفیروز که اکنون استان فارس را به سومین تولیدکننده برنج در ایران تبدیل کرده، دیگر اثری ازدریاچه بختگان باقی نگذاشته است.
دریاچه هامون در سیستان نیز بهدلیل هدایت آب هیرمند به چاه نیمه چهارم برای توسعه کشاورزی سیستان و کاشت محصولات آب بر اکنون سالهاست که به یکی از بحرانیترین کانونهای تولید گردوغبار ایران در جنوب شرق کشور تبدیل شده است. مهاجرت بیش از 700 هزار نفر سیستانی، بیکار شدن بیش از 7500 صیاد محلی و ازبین رفتن معیشت 15 هزار خانواری که از راه دامداری و حصیربافی امرار معاش میکردند و رشد چشمگیر بیماریهای آسم و ریوی و گسترش روز افزون فقر و معضلات اجتماعی در سیستان تنها بخشی از تبعات خشک شدن این دریاچه در گوشه شرقی کشورمان است.
تالابهای ایران در شمال هم میخشکد!
متأسفانه نه فقط تالابهای ایران در مرکز و جنوب و غرب و شرق کشور که حتی تالابهایی چون انزلی و میانکاله که اولی به «ونیز سبز ایران» و دومی به «بهشت مازندران» شهرت داشتند هم در آستانه خشکیدگی و نابودی کامل قرار گرفته اند. سدسازیهای گسترده و برداشت بیرویه آب حتی در شمال ایران هم این دو تالاب را در مرز از هم پاشیدگی کامل قرارداده است. وضعیت تالاب گمیشان در گلستان نیز اما شاید متفاوت از دیگر تالابهای کشورمان باشد. این تالاب با موافقتهای چند باره سازمان محیط زیست و اداره کل محیط زیست استان گلستان و صدور مجوزهای پرسش برانگیز برای برداشت آب و حفر کانالهای انتقال آب دربستر این تالاب بهمنظور توسعه طرح 4 هزار هکتاری پرورش میگوی غیر بومی قربانی شد. از سال 1390 سازمان محیط زیست سه بار برای حفاری و کانالکشی در این تالاب مجوز صادر کرد که دو مجوز فقط در دولت یازدهم صادر شد و باوجود اعتراضات بدنه کارشناسی معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست اما برخی افراد در این سازمان ترجیح دادند تالاب را به بستر کارگاه تأمین آب مزارع پرورش میگو تبدیل کنند.
در این میان تالاب فریدونکنار و سرخرود و ازباران در مازندران هم که تا حدودی بهرهمند از آب است و میتوانست مأمنی امن برای پرندگان مهاجر در زمستانها باشد بهدلیل قرق کامل منطقه توسط قاچاقچیان و صیادان محلی که متأسفانه مورد حمایت مسئولان استانی هم واقع شدهاند دیگر زیستگاهی امن برای مهاجران خسته نیست. بر اساس اعلام مدیرکل دفتر شکار و صید سازمان محیط زیست هر ساله در این تالابها حدود 700 هزار پرنده مهاجر سلاخی و روانه بازار پرنده فروشان فریدونکنار میشود و باوجود درخواستهای مکرر فعالان محیط زیست و سازمان حفاظت محیط زیست اما تاکنون شورای تأمین استانداری و وزارت کشور مساعدتی برای دستگیری متخلفان و تعطیلی این بازار غیر قانونی که به مرکز قاچاق پرندگان کشور تبدیل شده صورت نگرفته است.
حقابه تالابها را نمیدهند
اینکه وزارت نیرو حقابه تالابها را نمیدهد چیز جدیدی نیست! بارها این جمله از زبان عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست و برخی مدیران و معاونان این سازمان گفته شده، جلسات و کارگروههای فرعی و اصلی زیادی برگزار شده و مصوبات متعددی ابلاغ و حتی کار بهتصویب قانون در مجلس با عنوان قانون حفاظت از تالابها هم رسید. اما هیچ یک از اینها نتوانست این وزارتخانه را برای تأمین حقابه تالابها مجاب کند! در همین حال مسعود باقرزاده کریمی، مدیردفتر مدیریت اکوسیستمهای تالابی سازمان محیط زیست در این باره به «ایران» میگوید: امروز مجموعهای از عوامل دست بهدست هم داده تا این وضعیت تالابهای ما باشد. کشور ما نه فقط تالابها که حتی جنگلها، مراتع، سواحل، رودخانهها و تقریباً تمامی پیکرههای طبیعیاش را از دست داده است. چرا؟ چون فرهنگ همزیستی با طبیعت و درک مفهوم و ارزشها و کارکردهای طبیعت را نداریم. برای همین سیاستها و برنامههایمان در جهت مدیریت و بهرهبرداری پایدار از طبیعت نیست.
او میافزاید: ما مجبوریم قانون را اجرا کنیم ولی اینقدر مسائل حاشیهای اثرگذار وجود دارد که عملاً میبینیم اجرای قانون با مشکل و موانع متعدد مواجه میشود. او درباره این مشکلات و موانع میگوید: فقر، در اولویت نبودن محیط زیست در برنامههای توسعه ملی، باعث شده تا تالابها و جنگلها و محیط زیست ما امروز به این وضعیت دچار باشند. وقتی مسئولان بیمارستانی که خود باید حافظ سلامت مردم و محیط باشند فاضلابشان را در رودخانه و تالاب رها میکنند این را اسمش را چه میگذارید؟ بیمسئولیتی متأسفانه در این حوزه حد و مرز ندارد. هزار مانع برای عدم انجام این کار میگذاریم اما بعد میبینیم شبانه میآیند و فاضلاب را در تالاب تخلیه میکنند. اما با همه این اوصاف باید این تخریبها را ترمیم کنیم.
او میگوید: وزارت نیرو حقابه تالابها را نمیدهد، میگویند تأمین حقابه تالابها اولویت دوم بعد از تأمین آب شرب است اما در عمل اجرا نمیکنند و برای اینکه از اجرای این مهم سرباز بزنند معیشت و خودکفایی گندم و وضعیت اقتصادی و اجتماعی و... و همه چیز بهانه میشود که در نهایت محیط زیست نابود شود.
باقرزاده کریمی میافزاید: من در 6 دولت متوالی کار کردهام ولی وضعیت تالابها حل نشده است اما چارهای نداریم جز اینکه امیدوارانه ادامه دهیم. ما حق نداریم ناامید شویم و برای اینکه این تخریبها را جبران کنیم هم برنامه داریم و هم راهکار. شاید برگزاری همین مراسم نمادین که با حضور مسئولانی از دیگر دستگاهها هم برگزار میشود بتواند تلنگری باشد برای اینکه حداقل جلوی تخریب مابقی تالابهایمان را بگیریم. کریمی خاطرنشان میکند: «متأسفانه امروز تفکر کثیف سرمایهداری همه دنیا را در برگرفته و حتی کشور ما را هم، اما باید یک جایی جلوی این عطش سیریناپذیر انسان ایستاد چون به خاطر مطامع عدهای تالابها که بستر حیات بشری هستند در حال نابودیاند. برای همین شعار امسال روز جهانی تالابها، «تالابها برای آینده پایدار شهری» تعیین شده است. ما اگر دنبال این هستیم که امکان ادامه حیات مردم و شهرهایمان را تداوم بخشیم چارهای نداریم جز اینکه بسیاری از تالابهای تخریب شدهمان را که شهرهای پر جمعیت کشورمان را در مخاطره قرار داده احیا کنیم.»
آینده پایدار 5 شهر سیستان(زابل، هامون، هیرمند، زهک، نیمروز) امروز در گرو احیای تالاب هامون و صرفنظر از کشت محصولات آب بر از آب هیرمند است همچنان که آینده پایدار دو استان خوزستان و فارس نیز در گرو احیای این تالابهاست، دور نیست روزی که شیراز و شهرهای استان فارس نیز سرنوشتی همانند خوزستان پیدا کنند چرا که امروز تمامی 17 تالاب این استان به پهنهای خشک و کویری و شوره زار تبدیل شده است . ارومیه نیز اگر همچنان به بهای تولید سیب و چغندر مازاد محروم از آب بماند نه فقط دو استان که بلکه تا شعاع 500 کیلومتری خود را هم تا تهران و البرز و قزوین و زنجان و حتی کشورهای همسایه از حیات و سکنه خالی خواهد کرد.
خشکیدگی تالابهای گاوخونی، جازموریان، خلیج گرگان و میانکاله و گمیشان، انزلی و قوریگل نیز حیات چندین استان و شهر از جمله کرمان و اصفهان و گلستان و گیلان و تبریز را در خطر نابودی قرار داده است. رهاورد خشکیدگی برخی از این تالابها گرد و غبار است اما انزلی و میانکاله اگر خشک شود یکی از مهمترین کانونهای تخمریزی ماهیان دریای خزر نابود میشود و درنهایت این شیلات و معیشت مردم محلی است که نابود میشود.
« ایران » آماده انعکاس دیدگاه ها و نظرات نهادهای دخیل در تصمیم گیری برای تالاب ها خصوصا سازمان محیط زیست و وزارت نیرو است.