تلاش شگرف برای احیای حقوق شیعیان(۲)

نهضت اجرای فقه جعفری از تاسیس تا رهبری شهید عارف حسینی   مختصری از بیوگرافی مفتی جعفر حسین (اعلی الله مقامه)   وی در سال ۱۲۹۱ شمسی در شهر«گوجرانواله» (یکی از شهرهای ایالت پنجاب پاکستان) در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود

تلاش شگرف برای احیای حقوق شیعیان(2)

نهضت اجرای فقه جعفری از تاسیس تا رهبری شهید عارف حسینی
 

مختصری از بیوگرافی مفتی جعفر حسین (اعلی الله مقامه)
 

وی در سال 1291 شمسی در شهر«گوجرانواله» (یکی از شهرهای ایالت پنجاب پاکستان) در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. در سن 5 سالگی آموختن دروس دینی را آغاز کرد و در سال 1307 در سن 16 سالگی راهی حوزه علمیه «لکهنو» شد. مدتی را در آنجا سپری نمود و سپس به وطن بازگشت و برای کسب علوم و معارف عالی تر به سوی حوزه علمیه نجف اشرف رهسپار گردید. در آنجا از علمای بزرگ آن زمان استفاده های فراوانی برد و بعد از طی مدارج علمی به وطن بازگشت و در زادگاه خود «گوجرانواله» ، مدرسه علمیه ای را تاسیس کرد. این مدرسه در حال حاضر نیز به عنوان یکی از باقیات صالحات آن مرحوم به نام «مدرسه جعفریه» پا برجاست.
حلم وبردباری و تقوای ایشان زبانزد خاص و عام بود. قناعت و اکتفاء به زندگی ساده و بی پیرایه ، شخصیت ایشان را جذاب تر می نمود و برای دیگر علماء الگو و نمونه بود. علامه مفتی نه فقط عالمی توانا بود ، بلکه ادیبی فرزانه در ادبیات اردو و عربی نیز به شمار می آمد. ایشان در طول حیات پربار خود علاوه بر رهبری ملت شیعه ، کارهای علمی و فرهنگی و دینی زیادی را انجام داد و با تاسیس «مدرسه جعفریه» در «گوجرانواله» طلاب زیادی را تربیت کرد که بعضی از آنها اکنون در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل هستند.
ایشان در تالیف نیز فردی موفق و نیرومند بود، چنانکه کتاب ارزشمند سیره امیرالمومنین (ع) در دو جلد ، از تالیفات ایشان است و نیز کتابهایی همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را به زبان اردو ترجمه نمود و از این طریق خدمت بزرگی در حق ملت و فرهنگ خود انجام داد.
مفتی جعفر حسین با تلاش و ایثارگری هایی که در راه اسلام از خود نشان داد ، از محبوب ترین و پرنفوذترین رهبران زمان خود محسوب می شد. اخلاص و زحمات شبانه روزی ایشان باعث شد که هماهنگی کلی میان ملت به وجود آید و با اتحاد به حل مشکلات بشتابد.
او در نخستین گام ، علمای زیادی را با خود هماهنگ کرد و بعد از آن خواسته های ملت را در برابر حکومت وقت پیش کشید. اوضاعی که در نتیجه اقدامات ضیاءالحق پیش آمد، بر این خواسته ها نیز موثر واقع شد و همین امر موجب شد که مسئله خودداری از پرداخت زکات اجباری (که سابقا در خواسته های شیعیان وجود نداشت) ، در ردیف خواسته های شیعیان قرار گیرد ، چه اینکه زکات اجباری و تحمیلی چیزی جز باج و خراج نبود.
زمانی که نوبت به تعیین اهداف نهضت رسید ، استبداد و خودکامگی نظامیان بر اوضاع کشور تاثیر کلی داشت و طرز تفکر روحانیت نیز در خواسته های شیعه موثر واقع می شد ، چنانکه فهرستی از مطالبات و خواسته ها تهیه شد که شامل خواسته های زیر بود:
1. مستثنی بودن شیعیان از پرداخت زکات و عشر.
2. حفظ و حراست عزاداری سیدالشهدا(ع) و عدم مزاحمت در مقابل عزاداری.
3. مستثنی بودن راه پیمائی های عزاداری از موافقت نامه های وزارت کشور
4. تعلیم کتب آموزشی شیعه در مدارس(شیعه) و مراعات فقه تشیع در قوانین حکومتی در صورت عملی شدن نظام اسلامی در کشور.
در این زمینه ، مفتی جعفر حسین به عنوان رهبری قدرتمند ، خواسته های ملی شیعیان را با شدت بیشتر مطرح کرد و فشار خود را بر روی حکومت وقت ، روز به روز بیشتر نمود و طی جلسات ، اجتماعات و راه پیمائی ها و مصاحبه های مطبوعاتی متعدد، خواسته های شیعیان را منعکس کرد. از سوی دیگر ، ضیاءالحق که از طریق غیر قانونی به قدرت رسیده بود ، در این راه از پامال شدن حقوق حقه مذاهب مسلم دیگر نیز ابائی نداشت و حکومت او به آن همه اعتراضات و اظهار خشم و نفرت شیعیان هیچ اهمیتی نداد.
سرانجام رهبر و ملت یقین کردند که حیثیت شیعه در خطر جدی است و نظامیان به خواسته های آنان توجهی نخواهند کرد. در حالی که ملت مظلوم شیعه با مصیبت های گوناگونی دست و پنجه نرم می کرد، حکومت بعثی عراق جنایتی نو آفرید و آیت الله سید محمدباقر صدر را با شکنجه به شهادت رساند و قلب جهان تشیع را جریحه دار ساخت. در اولین سالگرد این مصیبت سهمگین ، به عنوان عزای عمومی اعتراض ملی اجتماعی در اسلام آباد پیش بینی شد و به این مناسبت علمای محلی با موافقت «نهضت اجرای فقه جعفری» اجتماع بزرگی را در تاریخ14 تیر 1359 (برابر با پنجم جولای 1980) برگزار کردند.

ده ها هزار تن از شیعیان اقصی نقاط کشور ، روز موعود در اسلام آباد گرد آمدند. مهم ترین هدف آن اجتماع ، بزرگداشت سالگرد شهادت آیت الله صدر «قدس سره» بود. حکومت در آغاز موانع زیادی را برای جلوگیری از برگزاری این مراسم ایجاد کرد، ولی به علت اصرار مردم ، این اجتماع در محل پیش بینی شده (یعنی اسلام آباد) برگزار گردید. این اجتماع روز بعد در نتیجه مشورت های انجام شده میان علما به صورت یک حرکت اعتراض آمیز درآمد و رهبر شیعیان به دولت اعلام کرد که تا عملی شدن خواسته های به حق شیعیان ، این اجتماع چند صد هزار نفری در مرکز حکومت (پایتخت) باقی خواهد ماند. ادارات مرکزی حکومتی موقتا از طرف شیعیان معترض به اشغال درآمدند. حکومت با زور و سرکوب وارد میدان شد و در درگیری های پلیس با مردم ، یک نفر به شهادت رسید و چند نفر دیگر مجروح شدند.
این اجتماع تا سه روز ادامه یافت و مسئله اعتراض و اشغال ادارات مرکزی ، مورد توجه جهانیان قرار گرفت. نظام اداری دولت دچار اختلال شد و مراکز مهم تصمیم گیری به صورت تعطیل درآمدند و احتمال پیدایش خطرات دیگر نیز جدی بود. در مقابل این اوضاع خطرناک ، حکومت مجبور به تسلیم شد و از معترضین خواست که با دولتمردان وارد مذاکره شوند. رهبر ، به همراهی چند نفر از علمای دیگر با دولت وارد مذاکره شدند و دولت تمام خواسته های مطرح شده از طرف شیعیان را موقتا پذیرفت. شیعیان از زکات اجباری مستثنی شدند و وعده مراعات احکام فقه شیعه نیز در قانون آینده داده شد. در این زمینه ، میان دولت و نهضت اجرائی فقه جعفری معاهده ای بسته شد و اجتماع مزبور با این موفقیت ها به پایان رسید.
این برای ملت شیعه ، پیروزی بزرگی بود و آزادگان جهان آن را تحسین کردند ، ولی این موفقیت باعث شد که نهضت در مراحل بعد با انجماد و رکودی سخت روبرو شود! در عرض چند ماه بعد از معاهده اسلام آباد ، تمام آن شور و هیجان از میان مردم رخت بربست! البته این انجماد و غفلت علاوه بر عامل مذکور ، عوامل دیگری هم داشت. اولین سبب رکود این بود که همه احساس می کردند که نهضت به تمام خواسته های خود جامه عمل پوشانده است و کادر مرکزی نهضت و رهبر نیز بعد از این ، هدفی قابل طرح ندارند.
دوم اینکه حکومت ، یک بار قدرت شیعیان را آزمایش کرده بود و برای رفع خطرات آینده به اقداماتی دست زد تا خشم عمومی فروکش کند و این اقدامات ، باعث سرد شدن احساسات عموم مردم شد.
سومین عامل رکود ، به ورطه فراموشی سپرده شدن علل و انگیزه و اهداف تشکیل نهضت بود و نهضتی که ده ها میلیون پشتیبان داشت ، به صورت سازمانی درآمد که در مقابل اقدامات خصمانه دولت عکس العمل نشان نمی داد و دیگر هدفی نداشت.
علت دیگر ، محدودیت اهداف نهضت بود و وقتی هم که عکس العمل نشان می داد ، با یک وعده از طرف دولت مبنی بر اینکه در آینده نزدیک خواسته هایش عملی می شود قانع می شد و مردم دست از اعتراض می کشیدند ، در حالی که این هرگز تمام خواست و نیاز مردم شیعه نبوده است!
چهارمین عامل رکود ،این بود که نهضت در اهداف خود تصریح کرده بود که اگر بنا باشد حکومت اسلامی در کشور پیاده شود ، لازم است حقوق شیعیان نیز مراعات گردد ، یعنی اگر نظام اسلامی در کشور پیاده نشد ، در این صورت نهضت هیچ حقی نخواهد داشت! به علاوه ، از طرف نهضت هیچ برنامه ای برای اجرای نظام اسلامی مطرح نشد و اصلا این کار جزو اهداف نهضت نبود.عوامل این مشکلات در درجه اول استبداد حکومت وقت و در درجه دوم اندیشه محدود برخی از علما و روحانیون بود که موافق به راه انداختن یک نهضت اسلامی همگانی نبودند و به موفقیت و پیروزی چنین نهضتی امید نداشتند ، به ویژه عنصر جدائی دین از سیاست ، از نمایان ترین ضعف های نهضت بود. به هر حال کار نهضت رو به سردی گرایید و بزرگان تشیع ، دیگر درباره احساسات مردم نمی اندیشدند. این نهضت که مشروط به تنفیذ اسلام بود ، جز چند مسئله مقطعی ، دستاورد مهمی برای ملت به ارمغان نیاورد.
البته زحمات رهبر بزرگوار شیعیان ، اخلاص عمل و ایثار ایشان را به اثبات می رساند. تلاش های بدون وقفه ایشان حداقل حیثیت شیعیان را در پاکستان مصون داشت ، ولی تا مدتها ، نهضت نتوانست فعالیت قابل توجهی را انجام دهد ، تا اینکه در روز 7 شهریور 1362 (برابر با 29 اوت 1983) ، با رحلت جانسوز ایشان ، مسیر پرفراز و نشیب «نهضت اجرای فقه جعفریه» به مرحله دیگری رسید.
مردم در حالی که برای فقدان رهبر خویش عزادار بودند ، به موضوع رهبری می اندیشیدند و نگران بودند. از سوی دیگر دشمن از فاصله ایجاد شده بین ارتحال رهبر قبلی و انتخاب رهبر جدید ، استفاده مناسب کرد و با اشاره او بود که نیروهای مختلفی فعال شدند و افراد متعددی برای جلب اعتماد مردم ، مسافرت های خود را به گوشه و کنار کشور آغاز کردند. متاسفانه کسانی که باید اقدام سریع و بایسته ای را انجام می دادند ، تسامح ورزیدند و درباره توطئه های دشمن کاری جدی صورت ندادند! این در حالی بود که در اساس نامه تصریح شده بود که بعد از فوت رهبر ، رهبر جدید باید در اجلاسیه شورای عالی و شورای مرکزی انتخاب شود ، ولی این کار زمانی انجام شد که فرصت های بسیاری از دست رفته بود! دشمنان قسم خورده اسلام و بعضی از علمای ساده اندیش ، افراد شیعه را فریب دادند و شش ماه بعد چند نفری از علمای محلی همراه با افسران حکومتی در شهر «راولپندی» ، اولین سنگ بنای تفرقه را در میان شیعه بر زمین نهادند!
روحانی نمای مقدس مآبی به نام سید علی حامد علی موسوی برای این هدف انتخاب شد و رسانه های خبری دولتی هم برای وی تبلیغات زیادی را آغاز کردند. او که فردی منزوی و بریده از جامه بود ، در شهر «راولپندی» سکونت داشت ، ولی به علت ارتجاع و تحجری که داشت ، چندان معروف نبود. آژانس های اطلاعاتی و سیاسی حکومت ، از مدتی پیش او را مورد مطالعه قرار داده بودند تا در موقع مناسب از وجود او به نفع خود بهره برداری نمایند. دوران فترت و سکون نهضت ، فرصت مناسبی برای وارد کردن وی به صحنه بود. تبلیغ درباره یک فرد عامی از طرف حکومت این امر را روشن ساخت که حکومت چه اهدافی را دنبال می کند. حمایت حکومت از وی ، خود روشن ترین سند عدم صلاحیت و شایستگی او برای رهبری ملت شیعه بود. وانگهی او که از محافل معمولی مردمی گریزان بود ، چگونه می توانست بار رهبری ملیون ها نفر را بر دوش کشد! با این وقایع ناهنجار ، کسانی که گرفتار غفلت شده بودند به خود آمدند و مسئولیت خویش را در برابر این انحراف ها احساس کردند.
به هر حال پس از فرصت های از دست رفته ، در روزی که قرار بود رهبری آخوندی درباری در شهر «دینه» اعلام شود ، اجلاس شورای عالی نهضت در شهر «بهکر» برگزار گردید و علما وظایف دینی و سیاسی خود را بررسی کردند. این اجلاس فقط یک روز ادامه یافت و چون طبق تقاضای اوضاع عمومی ملت و کشور ، انتخاب رهبری شایسته و لایق از اهم مسائل بود ، این وظیفه خطیر و بزرگ به اتفاق آراء متوجه علامه سید عارف حسین گردید و ایشان به رهبری ملت و ریاست نهضت برگزیده شد. اعضای شورا با حسن انتخاب خویش ، رسالت خود را به بهترین وجه ایفا کردند و ملت را قدردان خود ساختند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان