تفاوت های توسعه اسلامی و غربی
چکید ه
این نوشتار ابتدا به چیستی دین می پردازد. در این بخش دغدغه دین داری به مثابه اصلی ترین دغدغه زند گی آد می معرفی می گردد. همچنین دین به مثابه مجموعه معارفی که از سوی خدا برای هدایت انسان آمد ه است و به همه ابعاد زند گی انسان نظر دارد، معرفی می گردد. سپس نویسند ه به بررسی مفهوم توسعه روی می آورد. در این فراز تبار توسعه در اندیشه غربی مطرح می شود. گاه بعدی نوشتار، توجه به معنای اسلامی توسعه است که مطابق آن، توسعه در جهت بسط عبود یت طرح می گردد. به این ترتیب، آن گونه که نویسنده توضیح می د هد، رفاه و آزادی و تعامل و اشتراک همگانی در مسیر توسعه باید باعث گسترش بند گی و عبود یت در تمامی ابعاد و لوازمش گردد. در ادامه، پس از طرح تفاوت های توسعه در معانی اسلامی و غربی آن، به رابطه حکومت اسلامی و توسعه پرداخته شد ه است. در این بخش می آید که در مسیر توسعه بر اساس نگاه اسلامی، تاکید بر علوم انسانی متناسب با فرهنگ و ارزش های اسلامی از اهمیتی جدی و حیاتی برخوردار است. از جمله مهم ترین مباحث در این عرصه، مقوله «تعریف انسان» است. تعاریفی که از انسان در رشته های علوم انسانی وجود دارد دچار نوعی تک بعدی گروی و ماد ی اند یشی شد ه است.
واژگان کلیدی
دین، توسعه، علوم انسانی، بندگی، حکومت اسلامی، عقلانیت دینی
دین چیست؟
دینداری تحولی بزرگ در زند گی انسان و نقطه اتکایی مهم در مناسبات برآمد ه از حضور آد می در جهان است. اصالت زند گی انسان در بعد اعتقادی اوست. به این ترتیب باید گفت که دغدغه دینداری انسان، بیانگر اصیل ترین دغدغه زند گی او هم هست و سایر مسائل، در نهایت، فرع چنین دغدغه ای هستند.
ذیل چنین برداشتی می توان توصیفی از دیانت به دست داد که با پاسخگویی به نیازهای آد می در آمیخته است. حاصل آنکه دیانت باید به گونه ای باشد که در نگاه نخست، انسان آگاه و مستقل قادر به دریافت جواب مسائل مهم زند گی خود در آن باشد؛ مسائلی که ریشه و اساس حیات او را تشکیل می د هد و به نحوی ماند گار، تما م هستی اش را در بر می گیرد:
به این ترتیب می توان دین را مجموعه معارفی از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان دانست که در همه ابعاد زند گی وی جریان و سریان می یابد. این مجموعه در کتاب و سنت متجلی شد ه است و به طریق اجتهادی می توان به آن دست یافت.
از این تعریف بر می آید که دین حاوی یک نظام تعلیم و تربیت است. از این رو قرآن خود را مفصل ترین راهنمای بشر و تصدیق کنند ه کتاب های آسمانی پیشین می داند و معرفی می نماید. اینجاست که می توان فهمید چرا این کتاب آسمانی نه تنها بیانگر متنی عبادی؛ بلکه ارائه د هند ه مجموعه ای از راهکارهای عملی و سیاسی است و به عرصه ای فراتر از زهد فردی هم نظر دارد. به عبارت بهتر قرآن کارکرد ی اصلاح گرایانه و معطوف به عمل را در زمینه های عمومی هم عرضه می دارد و به حوزه های اجتماعی و غیر فردی هم می پردازد.
این واقعیت به لحاظ تاریخی هم سبب شد فقها و اندیشمندان مسلمان، قرآن را گنجینه پاسخ به پرسش های خود بدانند و در عمل، جهت دستیابی به پاسخ های زند گی به دامن وحی بیاویزند.
توسعه چیست؟
مفهوم توسعه پس از مدرنیته و همراه با تجدد، در غرب اهمیت یافت. رویکرد اصلی توسعه گسترش رفاه مادی و ایجاد پیشرفت متناسب با آن است. تکنولوژی از مولفه های موثر و رکن رکین توسعه به حساب می آید. در اینجا دو نکته حائز اهمیت وجود دارد که ذیلا به آنها می پردازیم:
1- غربیان بر سعادت و کمال، مهر توسعه زد ه اند.
2- غربیان تکنولوژی جدید را لازمه هر تلاشی جهت دستیابی به توسعه در زوایای اقتصادی، فنی و اجتماعی آن دانسته اند.
در نگاهی آسیب شناسانه باید گفت که یکی از خصائص تفکر مد رن غربی کلیت بخشید ن به مفاهیم خود در عرصه واقعیت های انسانی و اجتماعی است. اهمیت این مسأله هنگامی مشخص می شود که بدانیم انسان غربی، با تحول در نگرش خود و ارائه تعارف و مفاهیم جدید، به اساس و بنیاد دیگری در نگاه به عالم نیل کرده است و اصولا از رویکردی متفاوت با نگرش ادیان سخن به میان می آورد. این اساس و بنیاد جدید با توجه به مرجعیت و قدرت انسان، توان تسخیر و تصرف در همه امور را به او عطا می کند. پرواضح است که این تفکر، به خودی خود، نمی تواند باعث توسعه شود، بلکه لازم است تا با برنامه ریزی مناسب و ایجاد نهادها و سازمان ها مختلف فرایند توسعه را به پیش برد.
همچنین باید اضافه کرد که در مطالعه توسعه، لازم است تاریخ تفکر غربی هم مورد توجه و مطالعه ای جدی قرار گیرد: مفهوم جدید توسعه ارتباطی وثیق با اهمیت مفهوم کار در تفکر پروتستانتیسم دارد. فرهنگ قدیم مسیحیت، قبل از پدید آمد ن پروتستانتیسم، فرهنگی زهد گرایانه و دنیا گریز بود که با توسعه مادی ارتباط چندانی نداشت و حتی به نوعی آن را نفی می کرد. با به وجود آمد ن پروتستانتیسم، فرهنگ انسان غربی د گرگون شد و فرهنگی معطوف به د نیا متولد شد.
توجه به جایگاه شریعت در آیین مسیحیت هم می تواند در تبیین موضوع راهگشا باشد. از نگاهی تاریخی باید گفت که از زمان پولس، شریعت در فرهنگ مسیحیت تقریبا منسوخ شد و با برتری طرفداران وی در قرن چهارم، نگرشی کم و بیش غیر شریعت مدارانه بر کل فرهنگ مسیحیت سلطه پیدا کرد. بنابر این با فقدان شریعت در این آیین، عملا راهنمایی برای رفتار دینی وجود نداشت و این آیین، تنها به مجموعه ای از کلیات اخلاقی محدود گرد ید. آیین پروتستان تنها به جنبه های فردی توجه دارد؛ یعنی بر اساس این مکتب، انسان ها به گونه ای ساخته می شدند که در تمد ن مادی و غیر دینی، حداکثر با حفظ تد ین فردی، نقش ایفا کنند. به عبارت دیگر، هر چند که در پروتستانتیسم تعالیمی مانند کسب و کار و ثروت اندوزی ترویج می شد اما این تفکر هیچ توصیه ای در راستای فعالیت های جمعی و نظام سازی نداشت و این مسأله به طور کامل به انسان و تفکرات غیر د ینی واگذار شد ه بود.
مفهوم توسعه در ادبیات دینی
با توجه به مفهوم غربی توسعه و جایگاه دین در فرهنگ غربی تنها یک حالت می توان در زمینه نسبت دین و توسعه پیدا کرد و آن عد م تطابق این دو بر همد یگر یا حتی برقراری تعارض میان آنها است؛ اما از منظری دیگر توسعه، در مفهوم دینی اش، معنا و نسبت دیگری با د ین پیدا خواهد کرد. بنابر این لازم است تا معنای مختار توسعه را جست و جو نمود:
جایگاه توسعه در ادبیات دینی، به ویژه دین اسلام، در نسبت با هدف شناخته می شود. یعنی غایتی که انسان شایسته است در زند گی دنیا به د نبال آن باشد و زند گی خود را در آن جهت توسعه د هد.
تعریف توسعه نیازمند عقلانیت پایه، بر اساس رویکرد اسلامی است. این عقلانیت به گونه ای است که همه زند گی و امکانات بشر معطوف به آن می شود و توسعه هم ذ یل آن سنجید ه می گردد.
توضیح بیشتر آنکه در ساخت هر تمد نی یک عقلانیت پایه وجود دارد؛ به این معنا که محور و اساس ساخت تمد ن آن، عقلانیت است. عقلانیت پایه در نظام های سنتی گذشته، عقلانیتی اقتدار گرا و کل گرا بود. زیرا همه امور با محوریت و مرکزیت یک فرد پیش می رفت. در این نظام ها، اختیار همه امور در دست پادشاه بود و شاه خود را مالک همه چیز از جمله جان و مال مرد م می دانست.
در دوره مد رن، عقلانیت پایه با تاکید بر اموری مانند آزادی و حاکمیت قانون متفاوت شد و به شکل عقلانیت غیر متمرکز در حوزه های گوناگون درآمد. عقلانیت این دوره برای خروج از وضع اولیه و طبیعی به وضع اجتماعی، به جعل قرارداد متوسل شد. از این رو می توان گفت که عقلانیت در اندیشه جدید غرب عقلانیتی جعلی است و بر اساس آن مشروعیت همه امور از رضایت و قرارداد خود انسان ها ناشی می شود. تاکید بر حق اولیه و طبیعی، آزادی بیان و اندیشه، برابری و عدالت خواهی فارغ از یک نظام نظارت و کنترل دینی از ثمرات عقلانیت جدید در زند گی انسان هاست. بر این اساس، به هستی و موجودات عالم نه به عنوان آیات الهی که به عنوان پد ید ه هایی قابل مطالعه و بررسی علمی نگریسته می شود. در نتیجه، دانشمندان علوم جدید با انقلاب در علم و سیطره نگرش ماد ی انگارانه قائل به هیچ گونه منشا الهی برای هستی نیستند.
عقلانیت پایه ای که در تمد ن اسلامی د نبال می شود دارای تفاوت های قابل ملاحظه با دید گاه های سنتی و جد ید غرب است. بر اساس اندیشه اسلامی، غایت نظام خلقت امری بسیار روشن و معنا دار است و نظامی که انسان در آن به سر می برد معطوف به هد فی مشخص است.
به عبارت د یگر، در جامعه اسلامی همه اهداف و لوازم در سایه یک هد ف مطلق، یعنی خداوند متعال قرار می گیرند و همه مسائل جامعه از جمله زند گی و رفاه د نیوی معطوف به چنین هدف غایی و نهایی تعریف می شوند. بنابر این توسعه مادی در تمد ن دینی تنها در صورتی معنا دار است که بتواند نسبت خود را با غایت محوری جامعه اسلامی تعریف کند. حاصل آنکه تمامی ابزارهای توسعه باید با توجه به رویکرد آنها به آن غایت نهایی مورد توجه قرار گرفته باشند.
از جمله خصوصیات اصلی توسعه با رویکرد اسلامی، توسعه در جهت بسط عبودیت است. بر اساس این مفهوم، رفاه، آزادی، تعامل و اشتراک همگانی در مسیر توسعه باید باعث گسترش بند گی و عبودیت در تمامی ابعاد و لوازمش شود. خصوصیت د یگر این نگرش، توجه به افزایش امکانات و توانمندی های مادی است. از آنجا که در شریعت اسلامی، مسیر بند گی خدا و کسب آخرت از زند گی این جهانی می گذرد، این مفهوم از توسعه با انزوا و کناره گیری از دنیا و فعالیت های عادی زند گی منافاتی جدی دارد. به عبارت د یگر در دین اسلام، غایت بند گی در ارتباطی وثیق با فعالیت د نیوی است و لازمه شریعت اسلامی برای دستیابی به غایت بند گی این است که با حفظ زند گی د نیوی و از متن همین زند گی، مسیر سیر و سلوک د نبال شود. در واقع کاملا واضح و مبرهن است که با نگاه اسلام به توسعه در تقابلی جدی و اساسی با فرهنگ زهد گرایانه و عرفانی مسیحی قرار دارد.
تفاوت های توسعه اسلامی و غربی
یکی از آسیب های مهم مسأله توسعه، در تعریف غربی خود آن است که با رخداد رفاه مادی، انسان غرق در رفاه مادی می گردد. نکته آنجاست که هدف شریعت اسلام ارائه راهی متفاوت است که بر اساس آن، هم توسعه زند گی مادی فراهم می شود و هم این مسأله مانع از نیل به اهداف معنوی نمی شود.
البته در فرهنگ اسلامی، کسب مقامات و منازل آخرت در صدر قرار دارد و انسان لازم است که همه هم و همت خود را صرف آباد کردن آخرت خویش کند. در کلام بزرگان دین اسلام هم آمد ه است که ما هر چه در این دنیا برای کسب زاد و توشه آخرت تلاش کنم کم است. در سخنی از امام علی(ع) آمده است که: «اه من قله الزاد و طول الطریق وبعد السفرو عظیم المورد »
«آه از توشه اندک و درازی راه و دوری منزل و عظمت روز قیامت»
مطابق این سخن حکمت آمیز، حضرت علی(ع) از کم بود ن توشه آخرت حسرت می خورند؛ اما از طرف د یگر ایشان در طول زند گی پر برکت خود دائما در حال کار و تلاش، در مسیر توسعه زند گی بود ند و بیشترین فعالیت اقتصادی را از خود نشان می دادند؛ به طوری که شاید پر درآمد ترین و پر کارترین مرد روزگار خود بودند.
در عبارت د یگری از امام علی(ع) آمده است که:
«الدنیا متجر اولیاء اللّه»
«دنیا تجارت خانه اولیاء خداست»
بر این اساس، می تواند از طریق کار در دنیا به تجارب الهی برسد. در نتیجه می توان گفت اگر فعالیت دنیوی در کسب مال و ثروت در پرتو این هد ف نگریسته شود، معنا دار است و از ارزش حقیقی برخوردار خواهد بود.
با توضیحات فوق و در نگاهی مقایسه ای می توان گفت در الگوی غربی توسعه تنها به مسائل کمی توجه می شود. در این الگو، سیطره کمیت ها در علم و تکنولوژی باعث شد ه است تا توجه به معنویات و عبود یت دستخوش هبوط شود. ذیل سیطره نگرش علمی در غرب، علوم ریاضی و طبیعی عملا به تبیین و تفسیر عالم پرداختند. در چنین وضعیتی فضای ارائه تبیین های دینی و الهی از عالم روز به روز محدودتر شد.
در مقابل، در دامان فرهنگ اسلامی حرکت از کمی نگری به کیفی نگری صورت می گیرد و توسعه و پیشرفت مادی مانع از رشد فضایل معنوی نمی گردد. حاصل آنکه باید گفت دین اسلام با توسعه به معنای غربی نسبتی ندارد، با آن منافات دارد؛ چرا که روح توسعه و پیشرفت، در مفهوم غربی آن، در جهت کمرنگ کردن نقش دین در زند گی انسان است.
حکومت اسلامی و توسعه
وظیفه اصلی حکومت اسلامی، ایجاد زمینه ای مساعد و بارور جهت گسترش بند گی مومنان است. به زبان دیگر، غایت توسعه اجتماعی نظام اسلامی ایجاد زمینه و امکان بند گی است. در چنین فضایی انسان ها بر اساس آگاهی، انتخاب سالم و درست را در اولویت قرار می د هند و مسیر حق را می پیمایند. مضمون آیه شریفه «لا أکراه فی الدین قد تبیین الرشد من الغی» هم توجه به همین مسأله مهم و بنیادین است.
مطابق آنچه آمد می توان دانست که وظیفه دولت اسلامی آگاه سازی و تبیین امور نیک و بد است و این دولت با اجرای مجموعه ای از مناسبات و الگوهای اسلامی در شئون گوناگون زند گی، راه را بر بسط و توسعه عبودیت هموار و عملی می سازد.
در گفتمان اسلامی، می توان توسعه را در معنا و مفهومی متفاوت با مفهوم غربی آن درک کرد. به عنوان مثال، خداوند در قرآن می فرمایند «هر چه می توانید توان خود را در برابر بیگانگان افزون کنید». این مسأله بیانگر نوعی توسعه قدرت نظامی است. بنابر این توسعه اسلامی باید در مسیری باشد که قدرت دین را در برابر دیگران افزون کند، زیرا بعد از اینکه امکان بند گی برای انسان های مسلمان فراهم شد، آنها باید بتوانند از بند گی خود در برابر بیگانه هم دفاع کنند.
ایجاد نهاد مدنی لازمه عقلانیت پایه اسلامی است. در جامعه ای که قرار است در آن اصول و قوانین اسلامی پیاده شود و زمینه برای حرکت به سوی کمال فراهم شود، وجود رهبر عادل و آگاه ضروری و حتمی است.
نکته حائز اهمیت آنکه مردم در نظام اسلامی، از یک سوی تحت سلطه حاکمی مقتدر و خود محور نیستند که همه منابع و امکانات را در اختیار داشته باشد و ایشان برد ه او باشند؛ از سوی دیگر مرد م، در چنین نظامی، تحت سلطه نظام های غیر دینی که انسان را به ورطه بی معنایی در زند گی می کشاند هم نیستند.
در چنین نظامی مردم با رعایت اصول عقلانی، ارتباط خود را با حاکم برقرار می کنند. از آنجا که دایره وظیفه حکومت، تمهید مسیری است که استعداد کمال جامعه را در پی دارد؛ طبیعی است که حاکم باید خود این مسیر کمال را به درستی بشناسد. ذیل چنین ملاحظه ای باید گفت که محور اساسی توسعه اسلامی، ولایت الهی است. تجلی این ولایت الهی در بعد سیاسی، اعتقاد به ولایت فقیه و در بعد ایمانی، اعتقاد به امامت است.
ولایت الهی با انسان و عالم رابطه علی و معلولی پیدا می کند و ریسمانی است که همه چیز باید بر حول او معنا بشود. این ولایت الهی همراه با کمال آزادی است. زیرا انسان مؤمن در عملی آزادانه، یعنی بر آمده از انتخاب خود، آن را می پذیرد.
این ولایت در نظام جمهوری اسلامی محقق شد ه است. در عین حال باید مفهوم ولایت فقیه در همه ابعاد زند گی و ساختار همه نظام های پیش رو مد نظر باشد و این ساختارها به آن مرتبط می شود. با جریان ولایت الهی مناسبات فردی و اجتماعی الگوهای دینی در رفتارهای اقتصادی، سیاسی متبلور می شود و شکل می گیرد. راه کشف و فهم رضایت الهی از طریق دین حاصل می شود و ولی فقیه حافظ و جاری کننده دین در جامعه می شود. به نظر می رسد با فهم و توسعه مفهوم امامت و نظام سازی از مسیر آن، بتوان اقدامات شایسته ای را در این مسیر به انجام رساند. زیرا ممکن است در فقدان مفهوم امامت به پراکند ه کاری و تعارضات در جمع بین دین و دنیا در بیفتیم.
در مسیر توسعه بر اساس نگاه اسلامی، تاکید بر علوم انسانی متناسب با فرهنگ و ارزش های اسلامی، از اهمیتی جدی و حیاتی برخوردار است. از جمله مهم ترین مباحث در این عرصه، مقوله «تعریف انسان» است. تعارفی که از انسان در رشته های علوم انسانی وجود دارد، دچار نوعی تک بعدی گروی و مادی اندیشی شده است.
اندیشه اسلامی از تک بعدی نگری فاصله می گیرد. حاصل این فاصله گیری در نظام سازی های اسلامی منعکس می شود؛ به عنوان مثال، در نظام اقتصادی اسلامی تنها به دنبال سرمایه نیستیم و مفاهیمی نظیر زکات و خمس که در توزیع عادلانه ثروت مؤثر هستند، مورد توجهی خاص و جدی واقع می شود؛ در حالی که در غرب فعالیت زیاد و کسب سرمایه به عنوان یک تکلیف اخلاقی اولویت دارد. تفاوت هایی از این دست، در بسیاری از مواقع حاصل تعاریف متفاوتی است که در این دو نظام از انسان ارائه می شود.
حاصل آنکه اسلام بیان کنند ه مفهوم جدیدی از توسعه است که دارای تفاوت های ماهوی با الگوی غربی است. باید تلاش کرد بضاعت و توان الگوی اسلامی را در گفت و گو و مفاهمه با تمد ن غربی افزایش داد و از تقلید و خود باختگی دوری گزید.
در پایان، بر این نکته باید تأکید کرد که توسعه دانش و تولید علم به شیوه ای نظریه پردازانه در حوزه های مختلف انسانی، وظیفه اصلی امروز ماست. در چنین فضایی است که می توان الگوهای مناسبی را برای عمل به دست آورد و ارائه کرد.
منبع: خردنامه همشهری 60