چکیده
جهاد از فروع فقهی است که مورد بحث بسیاری قرار گرفته است. فقیهان این فرع فقهی را در قالب دو قسم جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی نشاندهاند. از این دو قسم و مباحث مرتبط با آنها آنچه بیشتر مورد توجّه فقهای امامیه بوده است و در آن به نقد و نظر پرداختهاند، جواز یا عدم جواز جهاد ابتدایی بدون حضور امام معصوم علیه السلام است. این مقاله در نظر ندارد در باه جواز یا عدم جواز مذکور پژوهش نماید، بلکه آنچه مدّ نظر بوده، بررسی مبانی قرآنی جهاد ابتدایی، در پرتو سیره منقول رسول اکرم است. آنچه حاصل شده، تقویت حکم به عدم جواز جهاد ابتدایی به نحو کلّی است، و نه فقط اشتراط جواز به حضور امام معصوم، یا اشتراط آن به وجود شرایط مناسب اجتماعی، سیاسی، بین المللی. کلید واژهها: قرآن، سیره پیامبر، جنگ، جهاد ابتدایی، فقه سیاسی.
درآمد
حکم آغاز جنگ، بدون آن که مسبوق به حمله و هجوم نظامی، و یا عهدشکنی باشد، از اموری است که مورد توجّه فقهای اسلامی قرار گرفته و تحت عنوان جهاد ابتدایی به آن پرداختهاند. پارهای از فقهای معاصر در باره این قسم از جهاد میگویند: با اندکی تأمل و توجه ممکن است گفته شود جهاد ابتدایی نیز به گونهای بازگشت آن به جهاد دفاعی است، زیرا در حقیقت جهاد ابتدایی نیز یک نوع دفاع است، دفاع از حقوق خداوند و دفاع از حقوق انسانهای مستضعف. 1 یا پژوهشگرانی نواندیش عنوان «نبرد رهاییبخش» را بر آن نهاده و گفتهاند:
جهاد ابتدایی که از آن به «جهاد دعوت» نیز تعبیر میشود، جنگ برای تحمیل عقیده نیست، بلکه نبردی «رهاییبخش» و در جهت مقابله با خشونت و اختناق است. جهاد ابتدایی مبارزه با نظامهای ظالمانه و ستمگری است که با توسل به زور و فشار، اندیشههای باطل را بر اذهان حاکم ساخته و اجازه رسیدن پیام الهی به گوش مردمان را نمیدهند تفاوتی در ماهیت آن ایجاد نمیکند. 2 در این مقاله سر آن نداریم که بسان فقها به جمع میان ادلّه پرداخته و نسبت آیات و روایات صلح محور را با آیات و روایات جنگ محور بسنجیم؛ و نه آن که مطلقات ادلّه جهاد را با آیات مقیده نسبتسنجی نماییم تا یا اوّلی را حمل بر دومی نموده، و یا دومی را ناسخ اوّلی بشماریم، تا در انتها یا قایل به اصالت صلح شده و یا به اصالت جنگ گرایش نشان دهیم. 3 چه که این هر دو نسبتسنجی متأخّر از آن است که ما دلالت ادلّه دالّ بر وجوب جهاد ابتدایی را پذیرفته باشیم، و آن گاه این ادلّه را با معارضان آن بسنجیم. در این نظریه پردازی، به مقتضیات زمان نیز نظر نداریم. آن چنان نیست که نتیجه بگیریم: در عصر حاضر و با توجه به تسلط فرهنگ قبول حقوق بشر بر کشورها و تلقى به قبول تمام ملل جهان نسبت به مرزهاى جغرافیایى، مصلحت مسلمین چیزى جز دعوت از طریق بیان و قلم و ... نیست و جهاد ابتدایى، اگر چه در بعضى از زمان ها مى تواند موجب گسترش اسلام باشد، ولى در عصر حاضر رعایت صلح جهانى و به رسمیت شناختن مرزهاى بین المللى امرى ضرورى است، بلکه میخواهیم در ادلّهای که فقیهان شیعه بر وجوب جهاد ابتدایی اقامه نمودهاند نظری با دقّت افکنده، و آن را در پرتو سیره رسول الله نظاره نماییم، و دلالت آنها را بر وجوب جهاد ابتدایی مورد بررسی قرار دهیم. (4)
تعریف
واژه جهاد به معنای مبالغه و بذل نهایت توان در راه جنگ بوده است. (5) و معنای شرعی آن عبارت از بذل مال و جان در راه اعلای دین اسلام و برپا داشتن شعائر دینی است. (6) که البتّه این تلاش به صورت قیام مسلّحانه و نبرد با دشمنان تحقّق خارجی مییابد، نه هرگونه بذل مال و جان در راه دین. این قیام مسلّحانه و نبرد با دشمنان، یا پس از آن است که دشمن به سرزمین مسلمانان حملهور شده باشد که پارهای از فقیهان آن را جهاد دفاعی نام نهادهاند، و یا بدون چنین هجومی است که آن را جهاد ابتدایی مینامند. (7) صاحب جواهر جهاد ابتدایی را اصل شمرده، نبرد با آشوبگران داخلی، و نیز دفاع از جان و مال مسلمین را از ملحقات آن میداند. (8) در حالی که محقّق حلّی چنین دفاعی را اساساً داخل عنوان جهاد محسوب نمیکند. (9) شهید ثانی این کلام محقّق را به معنای نفی احکام خاصّ شهید مجاهد نسبت به شخص مقتول در راه دفاع از وطن میداند، و این که طبق سخن او حکم عدم وجوب غسل دادن و کفن کردن شهدا شامل حال چنین کشتهای نیست، اگرچه ثوابی همانند شهیدان خواهد داشت. (10) از دیدگاه صاحب جواهر ذکر احکام مربوط به دفاع در کتاب الحدود فقه، قرینه بر این است که فقها آن را از اقسام جهاد مصطلح فقهی به شمار نیاورده و در کتاب الجهاد به آن نپرداختهاند. (11) صاحب جواهر وجوب جهاد ابتدایی را کالضروری از احکام دین دانسته که هیچ اختلافی در وجوب کفایی آن میان فقهای شیعه و سنّی وجود ندارد (12) . همچنان که نزاعی بین فقیهان در وجوب جهاد دفاعی و لزوم حراست از جان و مال و ناموس مسلمانان و دفع تجاوز دشمنان از سرزمین اسلامی اختلاف رأی در نگرفته است، تا جایی که حتّی اذن والدین را نیز برای مشارکت در آن لازم نشمردهاند (13) . لکن شرایط وجوب جهاد ابتدایی، بویژه در عصر عدم حضور معصوم، معرکه آرا بوده و نقض و ابرامهای فراوانی در باره پارهای از این شرایط صورت گرفته است. قول مشهور میان فقهای شیعه آن است که حضور امام معصوم شرط لازم برای جواز اقدام به جهاد ابتدایی است. از این رو، در دوران غیبت آن را جایز نمیدانند؛ این شهرت فتوایی تا آنجاست که صاحب ریاض به عدم الخلاف و اجماع منقول در خصوص این شرط تمسک میکند. (14) و بالاتر از آن، صاحب جواهر است که هر دو شکل اجماع منقول و اجماع محصّل را در این مسئله حاصل میداند. (15) در مقابل این گروه جمع دیگری از فقهای امامیه قرار دارند که این شرط را لازم ندانسته و حکم به جواز اقدام فقیه جامع الشرایط به جهاد ابتدایی در دوران غیبت امام عصر مینمایند. (16) و شرکت در آن را واجب کفایی دانسته و اذن والدین را برای این مشارکت لازم نمیشمارند. (17)
صاحب جواهر هنگام ذکر ادله قرآنی وجوب جهاد ابتدایی، پس از مطرح نمودن اجماع علما، به سیره آشکار معلوم و متیقّن رسول الله و اصحاب ایشان اشاره کرده و بر آن تأکید میورزد. (18) ما نیز مناسب است تا پیش از ذکر و بررسی آیات مورد استدلال در این فرع فقهی، به سیره رسول اکرم نظری بیافکنیم، تا در سایه آن به فهم بهتر مرادات خداوند نایل گردیم. اجماع مورد ادّعا را مورد بررسی قرار نمیدهیم؛ چرا که اجماع فقها در چنین مسائلی، از آنجا که مدارک و مستندات حکم در دست است، «اجماع مدرکی» بوده و ارزش تعیین کنندهای نخواهد داشت. (19)
سیره رسول اکرم در خصوص جهاد ابتدایی
از جمله اتـّهاماتی که پارهای از نویسندگان و تحلیلگران تاریخ اسلام بر این دین الهی و الگوی تمدّن بشری انسانی وارد میکنند، آن است که اسلام سوار بر شمشیر به پیش رفته است، و هر فتح و پیروزی که به دست آورده، در سایه جنگافروزی و نبرد با اقوام و قبایل دیگر بوده است. این اتـّهام متکی بر یکی از اقدامات حکومتی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ماههای اوّلیه تشکیل دولت اسلامی در مدینه انجام داد، که همانا تنظیم لشکریان و انجام عملیات رزمی متناوب و مکرّر است. در پارهای از این جنگها شخص پیامبر فرماندهی لشکریان را بر عهده داشت که به نام غزوه نامیده شدهاند، و در پارهای دیگر ایشان شرکت نمیکرد، بلکه لشکر را به فرماندهی شخص دیگری اعزام مینمود که سریه نامیده میشوند. مراد فقیهانی همچون صاحب جواهر از سیره قطعی رسول الله در اقدام به جهاد ابتدایی همین تجهیز و اعزام مکرّر لشکریان به صورت غزوات و سرایاست؛ لکن دقّت در حقایق تاریخی در باره این غزوات و سرایا به خوبی روشنگر آن است که آن اتهام و این سیره قطعی مورد ادّعا به هیچ وجه بر عملکرد پیامبر اعظم انطباقی ندارد، بلکه تحرّکات نظامی که رسول الله صلی الله علیه و آله در شهر مدینه، با فاصله زمانی اندکی از تشکیل دولت اسلامی، آغاز کردند، چند هدف را تعقیب میکرد : ـ یکی از این اهداف، ایجاد همدلی بیشتر میان اقشار و گروههای مختلف مردم تابع این حکومت بود. مسلـّم است که در مسافرت افراد همسفر با خـُلقیات فردی و خصوصیات شخصی یکدیگر آشنا میشوند و در اثر تولید خاطرات مشترک با یکدیگر انس و الفت بیشتر پیدا میکنند. مسافرت چنانچه با تدبیر اداره گردد، میتواند موجب نزدیکی قلبی همسفران گردد و در حالی که، چنانچه چنین تدبیری در کار نباشد، بدترین عامل برای ایجاد و تشدید تفرقه و تشتـّت در میان جمعیتی با سوابق و علایق گوناگون است. از این رو، رسول گرامی اسلام در تمامی تحرّکات و سفرهای رزمی، چنانچه خود حضور داشتند، مهاجران و انصار را همراه و همسفر میکردند تا با مدیریت مدبّرانه خویش همدلی و قرابت بیشتری میان رعایای دولت اسلامی فراهم آورند.
ـ هدف دومی که در این تحرّکات رزمی مسلمانان تحت امر پیامبر اکرم نهفته بود، آشنایی مهاجران با سرزمین یثرب و احوال جغرافیایی در باره آن بود تا در صورت نیاز و هنگام حمله دشمنان، رزمندگانی که
از مهاجران در لشکر اسلام به صحنههای نبرد گسیل میگردند، نسبت به پستی و بلندیهای این سرزمین و نقاط استراتژیک آن شناخت کافی داشته باشند. ـ هدف سوم این مسافرتهای مسلـحانه تمرینهای موسمی برای ایجاد و حفظ آمادگی رزمی در مردم تحت حاکمیت رسول الله بود. در زمان ما که عدّهای از جوانان هر مرز و بوم لباس رزم بر تن دارند و وظیفه آنان دفاع از میهنشان است، مشاهده میکنیم که هر از چندی در قالب رزمایشهایی که ارتش برگزار میکند، آمادگی نظامی سربازان محک زده میشود و بر آن افزوده میگردد، و در آن زمان که چنین ارتش آمادهای در کار نبود و مردم عادی کوچه و بازار باید از کیان خویش حراست میکردند، انجام چنین رزمایشهایی ضرورت بیشتری مییافت، و پیامبر اکرم از این نکته غفلت نداشته و به آن اقدام نمود. ـ چهارمین هدفی که میتوان برای این تحرّکات نظامی برشمرد، ناامن کردن مسیر حرکت کاروانهای تجاری مشرکان مکـّه است. میدانیم که زندگانی بزرگان مکـّه بر داد و ستد و بازرگانی استوار بوده و حیات آنان را مسافرتهای تجاری تأمین مینمود. و از سویی مکـّیان دشمنان اصلی مسلمانان بودند، که اموال مهاجران و نیز خانوادههای ایشان را در مکـّه مورد تعرّض قرار داده و دائماً با رایزنیها و مذاکرات با قبایل ساکن در شبه جزیره به ایجاد مشکل برای پیامبر و یاران مسلمان ایشان مبادرت میورزیدند. این بود که پیامبر چاره را در آن میدید که با ناامن کردن مسیر حرکت کاروانهای تجاری قریش، ضربشستی به مکـّیان نشان دهد، و به آنان بفهماند که رگ حیات شما در دستان ما است و هر زمان که اراده کنیم میتوانیم با قطع آن، زندگی را بر شما تنگ نماییم. مؤید این تحلیل تاریخی، آن است که در بسیاری از این غزوات و سرایا دشمنی وجود نداشته است تا درگیری و جنگی واقعی در بگیرد، بلکه مسلمانان با دشمن فرضی نبرد میکردند؛ همان که در تمامی رزمایشهای کنونی نیز واقع میگردد. اوّلین جنگی که بین مسلمانان مدینه و مشرکان مکـّه درگرفت، در نزدیکی چاههای بدر اتفاق افتاد و به غزوه بدر کبرا مشهور شد. آن گاه که به رسول گرامی اسلام خبر رسید که لشکری از مشرکان مکـّه به سوی مدینه در حال حرکتاند و قصد نبرد با مسلمانان دارند، پیامبر با مسلمانان در حال انجام یکی از رزمایشهایی نظامی بودند که از آغاز تشکیل دولت اسلام در مدینه در قالب غزوات و سرایا اقدام به آنها مینمودند. ابن هشام و واقدی روایت میکنند که پس از رسیدن این خبر به رسول خدا، ایشان اصحاب خود را جمع کرده، خبر حرکت قریش را به اطلاع آنها رسانید و برای بازگشت به مدینه و یا جنگ با قریش با آنها مشورت کرد. ابتدا مقداد (از مهاجران) برخاست و گفت: ای رسول خدا، هر چه خداوند برایت مقدر فرموده، بدون تأمل اجرا کن که ما با تو هستیم، به خدا ما آنچه را بنیاسراییل به موسی گفتند، به تو نمیگوییم که گفتند: «تو با پروردگارت بروید و جنگ کنید ما اینجا نشسته و منتظریم» (20) بلکه ما میگوییم تو و پروردگارت بروید و بجنگید ما هم پشت سر شما میجنگیم. رسول خدا مقداد را ستود و در حقش دعا کرد. سپس فرمود: ای مردم، راهی را پیش پای من بگذاریدو بگویید چه باید کرد؟
روی سخن در اینجا متوجه انصار و مردم مدینه بود، زیرا آنها اکثریت داشتند. از طرفی، هنگامی که اینان در عقبه با آن حضرت بیعت کردند، گفتند: ای رسول خدا، هر گاه تو خود را به شهر ما برسانی، ما همان طور که از فرزند و ناموس خویش دفاع میکنیم، از تو نیز به همان نحو دفاع میکنیم. معنای این سخن، آن بود که اگر دشمنی در شهر مدینه به آن حضرت حمله کند، آنان متعهد هستند که از او دفاع کنند، ولی در خارج از شهر مدینه تعهدی ندارند. از این رو، رسول خدا میخواست رأی آنان را نیز در این خصوص بداند. سعد بن معاذ (از سران انصار) که متوجه مطلب شده بود، عرض کرد: ای رسولخدا، گویا منظورت از این سخن ما هستیم؟ فرمود: آری. عرض کرد: ای رسول خدا، ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق کردیم و گواهی دادیم که آنچه آوردهای همگی حق است، و روی همین اساس به تو عهد و پیمان دادیم که اوامر تو را به جان بپذیریم. اکنون نیز گوش به فرمان تو هستیم و به هر کجا خواهی برو که ما به دنبال تو خواهیم آمد. سوگند به آن کسی که تو را به حق فرستاده! اگر خود را به دریا بزنی ما نیز پشت سر تو خواهیم بود و یک نفر از ما تخلف نخواهد کرد. برای ما هیچ دشوار نیست که فردا با دشمن رو به رو شویم، و ما در جنگ مردمانی شکیبا و بردبار هستیم و هنگام برخورد با دشمن پابرجا و ثابت قدم هستیم. (21) همین مشورت پیامبر، بویژه با انصار، نشاندهنده آن است که آن رزمایش همزمان با خبریافتن از لشکرکشی مشرکان قریش، و هیچ یک از تحرّکات نظامی پیش از آن، به قصد آغاز جنگ با قبیله یا گروهی نبوده است، بلکه تنها رزمایش نظامی بوده که اهداف پیش گفته را تعقیب مینموده است. در غیر این صورت، مشورت با انصار وجهی نداشت. مؤید این تحلیل، آن که سیرهنویسان تعداد غزوات و سرایای دوران زمامداری رسول الله را بیست و هفت غزوه و سی و هشت سریه برشمردهاند، که تنها در نُه غزوه از آنها جنگ درگرفته است. (22) و تمامی این نُه غزوه نیز یا با لشکرکشی و هجوم از سوی دشمنان آغاز شده، و یا پس از عهد شکنی و توطئهگری همپیمانان سابق شکل گرفته است. به این ترتیب، به جرأت میتوان ادّعا کرد که پیامبر اکرم در طول دوران حاکمیت خویش هیچ گاه به جهاد ابتدایی دست نزده است.
پی نوشت:
*استادیار گروه علوم قرآن و حدیث- دانشگاه قم.
1. دراسات فی ولایت الفقیه، ج1، ص115.
2. .http://www.maarefmags.com/article.asp?art=782
3. رک: http://www.feirahi.irarticle=137
4. .http://www.farsnews.com/ newstext.php?nn=8610150345
5. لسان العرب، ج3، ص386.
6. مجمع البحرین، ج3، ص30.
7. کلمات سدیده، ص317.
8. جواهرالکلام، ج21، ص4.
9. شرائع الاسلام، ج1، ص278.
10. مسالک الافهام، ج3، ص11.
11. جواهرالکلام، ج21، ص5.
12. همان، ص8-9.
13. اجوبه الاستفتاءات، ج1، ص187.
14. ریاض المسائل، ج8، ص13.
15. جواهرالکلام، ج21، ص11.
16. المقنعه، ص810.
17. منهاج الصالحین، ج1، ص367.
18. جواهرالکلام، ج21، ص9.
19. ر.ک: نهایه الاصول، ص540.
20. سوره ی مائده، آیه ی 24.
21. السیره النبویه، ج1، ص615؛ المغازی، ج1، ص48.
22. السیره النبویه، ج2، ص609.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56