ماهان شبکه ایرانیان

درنگی در تأویل روایات (۱)

چکیده   تأویل از مباحث میان رشته‌ای است که با علوم قرآن، حدیث، فلسفه، کلام و عرفان پیوند داشته و هر کدام از این علوم از منظری خاص به آن می‌نگرند

درنگی در تأویل روایات (1)

چکیده
 

تأویل از مباحث میان رشته‌ای است که با علوم قرآن، حدیث، فلسفه، کلام و عرفان پیوند داشته و هر کدام از این علوم از منظری خاص به آن می‌نگرند. مذاهب مختلف اسلامی نیز رویکردی متفاوت به آن داشته‌اند. برخی چون اسماعیلیان و متصوفان راه افراط را در تأویل پیش گرفته و عده‌ای نیز همانند اهل حدیث، منکر هرگونه تأویلی بوده‌اند. این نوشتار درصدد بیان معنای اصطلاحی تأویل و گستره معنایی و کارکرد‌های تأویل الحدیث، و نیز بیان دیدگاه‌های مخالفان و موافقان تأویل الحدیث در حوزه حدیث شیعه است. کلیدواژه‌ها: تأویل، تأویل الحدیث، تأویل ادبی، حل تعارض، موافقان تأویل، مخالفان تأویل.

درآمد
 

در برخی از احادیث نمی‌توان معنای ظاهری را پذیرفت و قرینه قطعی وجود دارد که مراد گوینده، خلاف ظاهر حدیث بوده است. این قرینه ممکن است نصوص قرآن و احادیث دیگر یا دلیل عقلی قطعی یا عرف متشرعان باشد. گاهی نیز یک حدیث به جهت برخی مصالح، به اجمال یا با الفاظ مجازی و کنایی و ... صادر شده است. به نظر عالمان و فقیهان، این احادیث را، جز به ضرورت و وجود شواهد قطعی نباید رد کرد، بلکه، در صورت امکان، باید به تأویل آنها پرداخت. این تأویل نیز نباید خلاف حکمت تشریع و کلام شارع یا اجماع امت باشد یا موجب ابطال احادیث صحیح دیگر شود. (1) تأویل‌حدیث ‌ـ و ‌به تعبیر دیگر ‌تأویل الفاظ، خواه ‌قرآنی و خواه حدیثی‌ ـ‌ در کتاب‌های اصول فقه نیز کاربرد دارد و عالمان اصول در باره تأویل‌پذیری الفاظ و ضوابط تأویل، از جوانب گوناگون بحث کرده‌اند. (2) فقیهان و اصولیان و محدّثان گاهی اصطلاح تأویل الحدیث را به معنای حل تعارض احادیثِ دارای اختلاف به کار می‌برند، چون هر یک از احادیث متعارض قرینه‌ای می‌شود که از ظاهر روایت دیگر دست برداشته، آن را توجیه کرده، احتمال مرجوح و غیرظاهر آن را بپذیریم. (3) کسانی چون شافعی در اختلاف الحدیث، ابن قُتَیبه در تأویل مختلف الحدیث، ابن فُورَک در مشکل الحدیث و بیانه و طحاوی در شرح مشکل الاثار به تأویل احادیث متعارض پرداخته‌اند. (4) شیخ طوسی در تهذیب الاحکام و الاستبصار نیز تأویل را در این معنا به کار برده است، (5) اما سید مرتضی علم الهدی (6) تأویل حدیث را به معنای فهم غرض اصلی حدیث دانسته و برای تأویل حدیث بیشتر به شرح حدیث و نقل الفاظ غریب آن پرداخته است. از این دیدگاه در تمام کتاب‌های غریب الحدیث به تأویل حدیث پرداخته شده است. بجز دو شیوه یاد شده، برخی نیز به وجود معنای باطنی برای احادیث باور دارند و چون، با توجه به برخی اخبار رسیده از معصومان، کلام ایشان را دارای محکم و متشابه و وجوه معنایی مختلف می‌دانند، به تأویل برخی از احادیث روی آورده‌اند. باورهای این گروه ـ که بیشتر آنان حکما و عارفان‌اند ـ با مخالفت‌های زیادی مواجه شده تا آنجا که برخی مشروعیت چنین تأویل‌هایی را انکار کرده‌اند. در این نوشتار، ابتدا به بیان معنای تأویل پرداخته و سپس از گستره آن سخن به میان خواهیم آورد و از موافقان و مخالفان تأویل بطنی سخن خواهیم گفت.

1. معنای تأویل
 

الف. واژه شناسی تأویل
 

واژه «تأویل» (بر وزن مصدری تفعیل) را همه لغت نویسان و لغت شناسان از ریشه اَوَلَ می‌دانند؛ چنان که راغب اصفهانی در این باره می نویسد:
التأویل من الأول، أی: الرجوع إلی الأصل، و منه: المَوْئِلُ للموضع الذی یرجع إلیه، و ذلک هو ردّ الشی ء إلی الغایه ی المراده ی منه، علما کان أو فعلا. (7)
به نوشته ابن فارِس، (8) این ریشه دو معنای اصلی دارد: آغاز یک چیز و پایان آن. کلمه اوّل از معنای نخست اشتقاق یافته و فعل آلَ یؤُول به معنای «رَجَعَ» (بازگشت ) به معنای دوم بر می‌گردد. واژه‌های اِیاله به معنای سیاست و آل به معنای خاندان و خانواده از ریشه اَوَلَ است، تأویل نیز با معنای دوم پیوند دارد و «تأویل کلام » بدان بازمی‌گردد. (9) لغت شناسانِ پیش از ابن فارس و پس از او غالباً همین توضیح را در باره تأویل دارند. ابوعُبَیده مَعْمَربن مُثنّی (م ح 210ق) یکی از دو معنای تأویل را «مَرجِـع » (بازگشتگاه) دانسته است. (10) از ابوالقاسم زجّاجی (م337ق) نیز نقل شده که معنای لغوی تأویل «مَرجِع و مَصیر» است. (11) کسانی چون جوهری در صَحاح اللغه ی ، ازهری در تهذیب اللغه ی ، ابن اثیر در النهایه ی فی غریب الحدیث و الاثر، فیروزآبادی در بصائر ذوی التمییز، (12) ابن منظور در لسان العرب، شریف رضی در حقایق التأویل (13) این پیوند معنایی را تأیید کرده و با تعبیراتی چون «اِبداءُ عاقبه ی الشی» (آشکار کردن سرانجام یک چیز)، «مایؤولُ الیهِ الشیء» (آنچه یک چیز بدان بازمی‌گردد) و «ما یؤول الیهِ اَمْرُهم» (آنچه سرانجام کارشان بدان بازمی‌گردد) کوشیده‌اند تا معنای مراد از واژه تأویل را بیان کنند. (14) به گفته فیروزآبادی، (15) تأویل با واژه اَوَّل نیز هم معنا دانسته شده است (تأویل کلام یعنی برگرداندن سخن به آغاز آن)، همچنان که برخی آن را با واژه ایاله به معنای سیاست مرتبط کرده‌اند. وجه این ارتباط در توضیح ازهری، و به نقل از او ابن منظور، در باره «تأویل کلام» آمده است؛ «اُلْتُ الشی» به معنای گرد آوردن و سامان دادن است و چنین می‌نماید که «تأویل» عبارت است از گرد آوردن چند معنای مشکل در یک لفظ روشنِ بی‌اشکال. (16) تأویل در باره لفظی به کار می‌رود که یک معنای ظاهری دارد که معنای اصلی آن است، اما به جهت وجود دلیلی یا قرینه ای آن را بر معنای غیر ظاهری خود حمل کنند؛ به طوری که اگر آن قرینه وجود نداشت، بر همان معنای اصلی حمل می گردید. به عبارت دیگر، دست برداشتن از ظاهر کلام و به سراغ معنای غیر ظاهری رفتن به جهت شاهد یا دلیلی که بر آن دلالت دارد، تاویل آن کلام است. (17)

ب. فراوانی و معنای واژه تأویل در احادیث
 

واژه تأویل و مشتقات آن در حدیث، بویژه حدیث شیعه، و غالباً مرتبط با قرآن، بسیار آمده است (18) و در موارد نسبتاً زیادی این کاربردها به مناسبت بحث از آیات قرآن، واژه تأویل ناظر به امر خارجی است؛ برای مثال در باره آیه 39 سوره انفال امام باقر علیه السلام بیان کرده‌اند که «تأویل این آیه هنوز نرسیده است». (19) در توضیح آیه 33 سوره احزاب، امام صادق علیه السلام گفته‌اند که «تأویل این آیه واقع شد»؛ (20) در باره آیه (21) سوره قصص از پیامبر روایت شده است که «ما تأویل این آیه‌ایم». 1 در حدیثی دیگر به نقل از امام باقر علیه السلام آمده است که «قرآن تأویل دارد، پاره‌ای از آن واقع شده و پاره‌ای دیگر واقع نشده است ...». (22) بنا بر حدیثی، امام باقر علیه السلام در باره آیه 20 سوره سبأ گفتند که تأویل این آیه هنگام قبض روح پیامبر صلی الله علیه و آله تحقق یافت. (23) شخصی از امام صادق علیه السلام مراد از آیه 33 سوره احزاب (آیه تطهیر) را پرسید و امام به او پاسخ دادند: این آیه در باره پنج تن نازل شده، سپس تأویل آن واقع گردیده که امامان بعدی‌اند. (24) این پاسخ حاکی از آن است که پرسش کننده به امر خارجی، نه معنای لفظ و استنتاجات لفظی، نظر داشته و امام در بیان مقصود خود واژه تأویل را به کار بردند. (25) در باره آیه 6 سوره قصص از امام صادق علیه السلام روایت شده که پیامبر به حضرت علی و دو سبْط خویش نگریست و گریست و آنان را مستضعفانِ پس از خود نامید، آن‌گاه امام صادق علیه السلام ادامه دادند که این آیه تا روز قیامت در حق ما جاری است. (26) از حضرت علی علیه السلام نیز در ذیل همین آیه نقل شده که آن در باره ماست. (27) در حالی که همین توضیح با عبارت «ما تأویل این آیه‌ایم » از پیامبر اکرم روایت شده است. امام کاظم علیه السلام نیز در بیان مراد از «اَبْناء» (فرزندان ) و «نساء» (زنان ) در آیه 61 سوره آل عمران (آیه مباهله ) از همین واژه استفاده کرد و فرمود که تأویل «أَبْنَاءَنَا»، امام حسن و امام حسین علیه السلام و تأویل «نِسَاءَنَا»، حضرت فاطمه( و تأویل «أَنْفُسَنَا»، حضرت علی علیه السلام است. (28)
گذشته از معنای مذکور برای تأویل ـ که کاربرد آن در حدیث بسیار زیاد است ـ ، در چند حدیث، گاه برای شرح معنای مراد در یک آیه قرآن، واژه تأویل به کار رفته است؛ برای نمونه از حضرت علی در توضیح این سخن حضرت ابراهیم ـ که «اِنّی ذاهبٌ اِلی ربّی» ـ روایت شده است که مراد از رفتن به سوی خدا بندگی کردن و تقرب جستن به اوست؛ امام این بیان را از مقوله تأویل قلمداد کرده‌اند. (29) همچنین است بیانی دیگر از آن حضرت در توضیح آیه «إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» که تأویل آیه قلمداد شده است. (30) این معنای تأویل برای غیر قرآن نیز به کار رفته است؛ مثلاً در روایتی از امام باقر علیه السلام نام‌های پیامبر اسلام در هریک از صحف ابراهیم و تورات و انجیل و قرآن ذکر و معنای هر نام با عنوان «تأویل » بیان شده است. (31)

ج. معنای کاربردی تأویل در حدیث
 

معنای اکثر احادیث روشن است و عرف که مخاطب آنهاست، کاملاً به مقصود آنها پی می برد، ولی همچنان که برخی از آیات قرآن کریم متشابه بوده و احتیاج به تأویل دارند، در روایات نیز محکم و متشابه وجود دارد و هر حدیث متشابهی نیاز به تأویل دارد. مقصود از «تاویل حدیث » این است که گاهی یک حدیث دارای معنایی است که ظاهر لفظ است؛ ولی باید از این ظاهر عدول کرد و به جهت ادله عقلی یا نقلی که موجود است، به سراغ باطن آن رفت. به عقیده مامقانی حدیث متشابه شامل هر کدام از ظاهر، مؤول و مجمل می شود؛ چون این سه اصطلاح در جایی به کار می روند که حدیث معنا و احتمالی دیگری را نیز بپذیرد؛ با این تفاوت که اگر آن احتمال خلاف، مرجوح بود، احتمال موافق لفظ را ظاهر آن گویند و اگر آن احتمال خلاف، راحج بود، حدیث را مؤول می نامند و اگر آن احتمال خلاف، مساوی با احتمال دیگر بود، آن را مجمل نامند. (32) پس هرگاه حدیث به واسطه شواهد عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر خود، یعنی معنای مرجوح حمل شود، آن را تاویل حدیث نامند.
این احادیث چند دسته‌اند:
الف. احادیثی که برخلاف دلیل عقلی مسلم و قطعی باشند؛
ب. احادیثی که با ادله نقلی دیگر مثل قرآن یا سنت تعارض دارند؛
ج. احادیثی که با سیره متشرعان و ذهنیات و باورهای مؤمنین تعارض دارند؛
د. احادیثی که به جهت برخی مصالح ابهام یا اجمالی گویی کرده اند؛
هـ . احادیثی که در آنها از الفاظ مشترک، مجاز، کنایه و... استفاده شده است.
از این رو برای دریافت معنای کاربردی تأویل باید معنای این گونه از احادیث را بیان کرد.

1. حدیث موول:
 

هو ما کان ظاهره مخالفاً للدلیل القطعی و نحوه، و ینصرف عن ظاهره. (33)
ـ هو اللفظ المحمول علی معناه، المرجوح بقرینه ی مقتضیه ی له، عقلیه ی کانت او نقلیه ی . (34)

2. حدیث متشابه:
 

- هو ما لا یعلم المراد به الا بقرینه ی و دلاله ی و لو بسبب احتمال الوجهین. (35)
- ما هو کان للفظ معنی غیر راجح. (36)
- حدیثی است که در مفاد و معنای آن دو احتمال مساوی داده می‌شود. (37)

3. حدیث مشکل:
 

- هو ما اشتمل علی الفاظ صعبه ی لا یعرف معانیها الا الماهرون، او مطالب الغامضه ی لایفهمها الا العارفون. (38)

2. روایات جواز تأویل
 

روایات قابل توجهی در منابع حدیثی به چشم می‌خورد که از آنها می‌توان به عنوان مؤیدی برای تأویل استفاده کرد. در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می‌شود:
در روایاتی بر فهم درست روایات تأکید است:
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: یا بُنَی اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَه ی ِ عَلَی قَدْرِ رِوَایتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَه ی َ هِی الدِّرَایه ی ُ لِلرِّوَایه ی ِ وَ بِالدِّرَایاتِ لِلرِّوَایاتِ یعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَی أَقْصَی دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ، إِنِّی نَظَرْتُ فِی کِتَابٍ لِعَلِی علیه السلام فَوَجَدْتُ فِی الْکِتَابِ أَنَّ قِیمَه ی َ کُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ الله تَبَارَک وَ تَعَالَی یحَاسِبُ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی دَارِ الدُّنْیا؛ (39)
ابوجعفرباقر علیه السلام گفت: پسرم، مقام ومنزلت شیعیان را ازاندازه نقل احادیث وشناختی‌که (در باره مفاهیم و معارف حدیثی) دارند بشناس؛ زیرا که شناخت و معرفت، در حقیقت، همان درک آگاهانه (علوم و مفاهیم) حدیث است. و با همین درک آگاهانه محتوای احادیث است که مؤمن به بالاترین پایه های ایمان (شناخت اعتقادی و عملی) می رسد. من در نامه ای از علی علیه السلام به این نوشته برخوردم: ارزش و ارج هر کس معرفت اوست. خدای متعال مردمان را به میزان خردی که در دار دنیا به ایشان ارزانی داشته است حسابرسی می کند.
وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام :عَلَیکُمْ بِالدِّرَایاتِ لا بِالرِّوَایاتِ؛ (40)
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: بر شما باد به گفتارهای سنجیده با خرد، نه بهر چه روایت شود. قَالَ أَبُو عَبْدِ الله علیه السلام: رُوَاه ی ُ الْکِتَابِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتُهُ قَلِیلٌ فَکَمْ مِنْ مُسْتَنْسِخٍ لِلْحَدِیثِ مُسْتَغِشٌّ لِلْکِتَابِ وَ الْعُلَمَاءُ تَحْزُنُهُمُ الدِّرَایه ی ُ وَ الْجُهَّالُ تَحْزُنُهُمُ الرِّوَایه ی ؛ (41)
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا روایت کنندگان قرآن بسیارند و رعایت کنندگانش کم.
چه بسا مردمی که نسبت به حدیث خیرخواه و نسبت به قرآن خیانت‌گرند. علما از رعایت نکردن غمگین‌اند و جاهلان از حفظ روایت. و در روایاتی به کنایه‌آمیز و چند وجهی بودن برخی از احادیث اشاره شده است:
قَالَ أَبُو عَبْدِ الله علیه السلام: خَبَرٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِیهِ إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَه ی ً وَ لِکُلِّ صَوَابٍ نُوراً. ثُمَّ قَالَ: إِنَّا وَ الله لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِنَا فَقِیهاً حَتَّی یلْحَنَ لَهُ فَیعْرِفَ اللَّحْنَ؛ (42)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یک خبر را خوب درک کنی، بهتر از ده خبر است که باز گوی آنها باشی. همانا هر حقی حقیقتی دارد و هر صوابی را نوری هست. سپس فرمود: به خدا قسم که ما مرد شیعی خودمان را به شمار فقیه و چیز فهم نمی آوریم تا آن که با او به رمز و کنایه حرف بزنیم و او معنای رمز و کنایه ما را بفهمد. أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام قَالَ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَه ی ٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِیمَه ی ٌ أَوْ أَخْلَاقٌ حَسَنَه ی ٌ إِنَّ الله أَخَذَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِیثَاقَ کَمَا أَخَذَ عَلَی بَنِی آدَمَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ فَمَنْ وَفَی لَنَا وَفَی الله لَهُ بِالْجَنَّه ی ِ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ لَمْ یؤَدِّ إِلَینَا حَقَّنَا فَفِی النَّارِ خَالِداً مُخَلَّدا. (43)
امام صادق علیه السلام فرمود: حدیث ما صعب و مستصعب است، تحمل آن را ندارد جز سینه های نورانی، یا دل‌های سالم، یا اخلاق نیکو، همانا خدا از شیعیان ما پیمان (به ولایت ما) گرفت، چنان که از بنی آدم (به ربوبیت خود) پیمان گرفت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» پس هر که نسبت به ما (به پیمان خویش) وفا کند، خدا بهشت را بر او پاداش دهد، و هر که ما را دشمن دارد و حق ما را به ما نرساند، همیشه و جاودان در دوزخ است.
عَنْ شُعَیبٍ الْحَدَّادِ قَالَ : سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام یقُولُ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ أَوْ مَدِینَه ی ٌ حَصِینَه ی ٌ. قَالَ عَمْرٌو: فَقُلْتُ لِشُعَیبٍ: یا أَبَا الْحَسَنِ! وَ أَی شَی ءٍ الْمَدِینَه ی ُ الْحَصِینَه ی ُ؟ قَالَ: فَقَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ علیه السلام عَنْهَا، فَقَالَ لِی: الْقَلْبُ الْمُجْتَمَع ؛ (44)
شعیب حداد گوید: از امام ششم جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله شنیدم می‌فرمود: حدیث ما سخت است و ناهموار؛ زیر بارش نرود، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای که خدا دلش را با ایمان آزموده یا شهری بارودار. عمرو، شاگرد شعیب از او پرسید: ای شعیب، شهر بارودار کدام‌ است؟ گفت: من خود معنای آن را از امام صادق پرسیدم، به من فرمود: دل خاطر جمع است.
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِیهِ وَ لَا یکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّی یعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا وَ إِنَّ الْکَلِمَه ی َ مِنْ کَلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِیعِهَا الْمَخْرَج؛ (45) ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: یک حدیث را اگر کاملاً فهمیده باشی، ارزشمندتر از هزار روایت است که (طوطی وار) آن را برای دیگران نقل کنی، و نیز هیچ یک از شما در قوانین و احکام دین عالم نخواهند بود؛ مگر آن که مفهوم‌های گوناگون از سخن ما را دریافته باشد. به یقین، هر جمله ای از گفتار ما به هفتاد گونه تعبیر می گردد که راه خروج از هر یک از آنها برای ما باز است.
دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله علیه السلام یقُولُ: أَنْتُمْ أَفْقَهُ النَّاسِ إِذَا عَرَفْتُمْ مَعَانِی کَلَامِنَا إِنَّ الْکَلِمَه ی َ لَتَنْصَرِفُ عَلَی وُجُوهٍ فَلَوْ شَاءَ إِنْسَانٌ لَصَرَفَ کَلَامَهُ کَیفَ شَاءَ وَ لَا یکْذِب؛ (46)
داود بن فرقد گوید: چنین شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: شما هنگامی آگاه‌ترین مردم به احکام و آداب شریعت خواهید بود که منظور و مقصود ما را از سخنانمان درک کنید؛ زیرا هر جمله دارای چندین مفهوم است، و در نتیجه هر کس می تواند هر سخن خود را که بخواهد به وجهی بگوید که ایجاد زحمت نکند؛ دروغ هم نگفته باشد.
أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله علیه السلام یقُولُ : إِنِّی لَأَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَه ی ِ الْوَاحِدَه ی ِ لَهَا سَبْعُونَ وَجْهاً إِنْ شِئْتُ أَخَذْتُ کَذَا وَ إِنْ شِئْتُ أَخَذْتُ کَذَا. (47)
عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَه ی َ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام ...قَالَ لِی: إِنِّی أَتَکَلَّمُ بِالْحَرْفِ الْوَاحِدِ لِی فِیهِ سَبْعُونَ وَجْهاً، إِنْ شِئْتُ أُحَدِّثُ کَذَا وَ إِنْ شِئْتُ أُحَدِّثُ کَذَا؛ (48)
علی بن ابی حمزه می گوید: به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم... امام فرمود: من حرفی می زنم که هفتاد صورت داشته باشد، این طور بگویم یا آن طور بگویم.
و در روایاتی به وجود محکم و متشابه تصریح شده است:
إِنَّ أَمْرَ النَّبِی صلی الله علیه و آله مِثْلُ الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ قَدْ کَانَ یکُونُ مِنْ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ وَ کَلَامٌ عَامٌّ وَ کَلَامٌ خَاصٌّ مِثْلُ الْقُرْآنِ وَ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»، فَیشْتَبِهُ عَلَی مَنْ لَمْ یعْرِفْ وَ لَمْ یدْرِ مَا عَنَی الله بِهِ وَ رَسُولُهُ؛ (49)
و به درستی که امرهای پیغمبر صلی الله علیه و آله مثل قرآن ناسخی و منسوخی و خاصی و عامی و محکمی و متشابهی دارد، و اتفاق می افتاد که رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی می‌فرمود که دو وجه داشت: کلامی عام و کلامی خاص، مثل قرآن. حق تعالی فرموده: «آنچه آورد شما را پیغمبر صلی الله علیه و آله اخذ نمایید و آنچه منعتان فرمود از آن دست بدارید» و در آن سخن مشتبه می‌شد بر کسی که معرفت نداشت که خدا و رسول صلی الله علیه و آله چه معنایی را از آن کلام قصد نموده اند.
عَنْ أَبِی حَیونٍ مَوْلَی الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَی مُحْکَمِهِ هُدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَی مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا؛ (50)
ابو حیون غلام حضرت رضا علیه السلام روایت می‌کند که حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر کس متشابهات قرآن را به محکمش برگرداند، به طریق مستقیم هدایت شده است. سپس فرمود: در اخبار ما هم مانند قرآن متشابهات و محکمات هست. و شما همواره متشابهات را با محکمات با هم بسنجید و تنها از متشابهات پیروی نکنید که گمراه خواهید شد.

پی نوشت ها :
 

* دانشجوی دکتری و عضو هیات علمی دانگاه علامه طباطبایی.
1. التعارض و الترجیح بین الادله الشریعه، ج1، ص288؛ شرح مشکل الاثار، ج1، مقدمه ارنؤوط، ص3-4.
2. ر.ک: روش های تاویل قرآن: معناشناسی و روش شناسی تاویل در سه حوزه روایی، باطنی و اصولی، ص267-308.
3. مختلف الحدیث بین الفقها و المحدثین، ص7؛ الحدیث و المحدثون، او، عنایه الامامه الاسلامیه بالسنه النبویه، ص471.
4. ر.ک: علوم الحدیث، ص112؛ منهج النقد فی علوم الحدیث، ص341.
5. الاستبصار، ج1، ص53-54.
6. امالی المرتضی، ج1، ص31-32، 340-341.
7. مفردات الفاظ القرآن، ص99.
8. معجم مقاییس اللغه، ذیل «اول».
9. ر.ک: الصاحبی فی اللغه و سنن العرب فی کلامها، ص193.
10. ر.ک: مجاز القرآن، ج1، ص86.
11. ر.ک: نزهه الاعین النواظر فی علم الوجوه و النظائر، ص216.
12. بصائر ذوی التمییز، ج1، ص79-80.
13. حقایق التاویل، ص8.
14. ر.ک: کتاب های یاد شده، ذیل «اول».
15. بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز.
16. ر.ک: تهذیب اللغه.
17. النهایه، ج1، ص80.
18. برای فهرستی از آن ر.ک: المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج3، ص2013-2014، 2049-2055، ذیل «اول».
19. الکافی، ج8، ص201، و به نقل از او: بحارالانوار، ج52، ص378؛ نیز ر.ک: سنن الترمذی، ج4، ص327، به نقل از پیامبر اکرم.
20. بحارالانوار، ج25، ص255، به نقل از علل الشرایع.
21. بحارالانوار، ج53، ص143.
22. بحارالانوار، ج23، ص197 و نیز ج89، ص97، به نقل از بصائر الدرجات.
23. الکافی، ج8، ص345.
24. بحارالانوار، ج25، ص255، به نقل از علل الشرایع.
25. نیز ر.ک: بحارالانوار، ج35، ص211 که در آن امام باقر، حضرت علی و حسنین علیهم السلام را تاویل آیه معرفی کرده اند.
26. بحارالانوار، ج24، ص168.
27. «هِیَ لَنا اَوْ فینا»، ر.ک: بحارالانوار، همانجا.
28. بحارالانوار، ج2348، ص128-129.
29. التوحید، ص266.
30. الکافی، ج3، ص261؛ برای مواردی دیگر، ر.ک: ج8، ص269-270؛ بحارالانوار، ج7، ص283.
31. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص177-178؛ و به نقل از او، بحارالانوار، ج11، ص39. برخی از پژوهش گران بر این باورند که تاویل در این گونه از روایات- که در آنها مصداق خارجی بیان شده است- با «تطبیق» همسان است (ر.ک: آسیب شناخت حدیث، ص225).
32. مقباس الهدایه، ج5، ص272. گفتنی است که «تاویل الحدیث» نام های متعدد دیگری مانند: «تلفیق الحدیث» ، «مشکل الحدیث»، «علاج الحدیث» ، «اختلاف الحدیث» و «مختلف الحدیث» دارد که برخی از دانشوران شیعه و اهل سنّت، آن را یادآور شده اند.
33. لب اللباب (میراث حدیث شیعه، دفتر دوم)، ص454.
34. مقباس الهدایه، ج1، ص317.
35. لب اللباب (میراث حدیث شیعه، دفتر دوم)، ص454.
36. مقباس الهدایه، ج1، ص284.
37. داریه الحدیث، ج2، ص73.
38. لب اللباب (میراث حدیث شیعه، دفتر دوم)، ص454؛ مقباس الهدایه، ج1، ص316.
39. معانی الاخبار، ص2.
40. بحارالانوار، ج2، ص207.
41. همان.
42. الغیبه لنعمانی، ص141.
43. الکافی، ج1، ص401.
44. امالی الصدوق، ص4.
45. بحارالانوار، ج2، ص184؛ معانی الاخبار، ص1.
46. معانی الاخبار، ص1.
47. بحارالانوار، ج2، ص199؛ معانی الاخبار، ص407.
48. الخرائج و الجرائح، ج2، ص762.
49. اعتقادات الامامیه و تصحیح الاعتقاد، ج1، ص120.
50. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص290.
 

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان