از اموری که انسان باید بشناسد تا افعال اختیاری وی شکل مطلوبی بیابد، شناخت زندگی آینده ی خود است. آیا زندگی، ویژه ی همین دنیاست یا بعد از این عالم نیز زندگی دیگری خواهد داشت؟ به همین مناسبت به مبحث معاد رسیدیم و به این نتیجه که هم با برهان نقلی و از راه وحی و هم با برهان عقلی می توان عالم آخرت و معاد را اثبات کرد.
آیا صرف دانستن اینکه زندگی ابدی داریم، کافی است که در افعال اختیاری ما در این جهان تأثیربگذارد؟ یا هنگامی مؤثر است که بین این زندگی و زندگی ابدی، رابطه ای موجود باشد؟ اگر کسی معتقد باشد که آدمی یک دوره زندگی در این جهان دارد با پرونده ی مشخص که با مرگ او تمام می شود و یک دوره دوباره زنده می شود و زندگی جدیدی می آغازد که رابطه ای با زندگی گذشته ندارد، باور صرف به چنین حیات مجددی برکردار او در زندگی نخستین اثرنخواهد گذارد.
اکنون سؤال این است که آیا به راستی رابطه ای هست؟ برخی از معتقدان به معاد می پنداشتند که نظام آخرت نیز چون نظام زندگی دنیاست. اگر اینجا طلا و نقره اندوختی در آن سو آن را همراه خواهی برد و اگر در این سو فقر بردی، در آن سو نیز مسکین برانگیخته خواهی شد؛ یعنی رابطه را مثبت و مستقیم و بین مزایای زندگی دنیا و مزایای زندگی آخرت می دیدند. هنوز هم گاهی چون قبرهای باستانی کشف می شود،
زینت، پول، جواهر و حتی غذا و وسایل در کنار تابوت ها به دست میآید. بی گمان رابطه ای که قرآن نقل می کند از این نوع نیست.
برخی نیز به عکس پنداشته اند هر خوشی دردنیا باعث ناخوشی در آخرت خواهد بود و رنج ها و محرومیت های دنیا موجب سعادت و برخورداری آخرت خواهد شد. گویی می پندارند ما دو زندگی داریم و یک «روزی و رزق». اگر از این رزق در دنیا بهره ببریم، در آخرت نخواهیم داشت و اگر در دنیا استفاده نکنیم، برای آخرت ذخیره خواهد شد!
این گرایش بین اصحاب ادیان و متدینان به چشم می خورد. اما حقیقت امر، غیر از این است. این چنین نیست که محرومیت دنیا علت سعادت آخرت باشد. قرآن کسانی را ذکر می فرماید که در دنیا بهره های فراوانی داشتند و درآخرت هم سعادت مند هستند و نیز کسانی که در دنیا بدبخت و محروم و مبتلا به عذاب های گوناگون بوده اند و در آخرت هم عذاب های سخت تری در پیش دارند: خسرالدّنیا والآخرة ذلک هو الخسران المبین (2)؛ «در دنیا و آخرت زیان کردند و این زیان کاری آشکار است». دسته ی اول چون سلیمان بن داوود و برخی دیگر از ملوک بنی اسرائیل که مقام نبوت هم داشته اند و در آخرت هم سعادت مند هستند.
نیز داستان آن یهودی را شنیده اید که خدمت حضرت ابامحمدحسن بن علی المجتبی (ع) رسید؛ در حالی که آن حضرت سوار بر اسب مجللی بودند او بسیار فقیر بود. عرض کرد جد شما پیامبر (ص) فرموده است: الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر؛ «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است» اینک من با این درماندگی در زندان هستم یا شما؟! آیا شما با این شکوه و جلال، اهل سعادت هستید و معتقدید من اهل دوزخم؟
حضرت فرمود: اگر تو مقامات ما را در آخرت می دیدی، می دانستی که دنیا با همه ی نعمت هایش، زندان ماست و اگر عذاب هایی را که خدا برای تو مهیا فرموده است می دیدی، همین فقر و بدبختی هم در نظرت بهشت می بود!
پس چنین نیست که هرکه در دنیا متنعم بود، در آخرت محروم باشد وبرعکس. بنابراین، چه رابطه ای بین این دنیا و آخرت برقرار است؟
این رابطه را قرآن کریم در آیات بسیاری بیان فرموده است و آن را بین اعمال اختیاری و سعادت و شقاوت آخرت می داند. اگر انسان در دنیا اهل ایمان وعمل صالح باشد، در آخرت سعادت مند خواهد بود؛ چه متنعم باشد و چه مسکین. فقر و غنا تابع اسباب خاصی است که در این دنیا هم برای مؤمن حاصل می شود و هم برای کافر و هیچ یک موجب مقبولیت یا مبغوضیت نزد خدا نمی گردد.
نمونه ی آیات در این زمینه عبارتند از:
بلی من کسب سیّئةً وأحاطت به خطیئته فأولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون* والّذین آمنوا و عملوا الصّالحات أولئک أصحاب الجنّة هم فیها خالدون (3) (4)؛ «آری آنان که گناه ورزند و گناهشان آنان را احاطه کند، آنان اصحاب دوزخ اند و جاودانه در آن اند و آنان که ایمان آورند و کار شایسته کنند، از دسته ی بهشتی هایند و در آن جاودانند».
إنّ الّذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم ناراً کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب إنّ الله کان عزیزاً حکیماً* والّذین آمنوا و عملوا الصّالحات سندخلهم جنّاتٍ (5)؛ «همانا آنان که به آیات ما کفر ورزیدند، زودا که به آتش درآوریمشان. هرگاه که پوستشان بسوزد، دگرباره پوست نو جان آن می نهیم تا [پیوسته] عذاب را بچشند؛ و خداوند شکست ناپذیر داناست. و آنان که ایمان آورده و کردار نیکو انجام داده اند، زودا که به بهشت واردشان کنیم...».
إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم وندخلکم مّدخلاً کریماً (6)؛
«اگر از گناهان بزرگ اجتناب ورزید، ازگناهان [کوچکتان] درمی گذریم و شما را در قرارگاه ارجمندی وارد خواهیم کرد».
ویژگی این آیه آن است که افزون بر ذکر نتایج اخروی اعمال صالح، تأثیر و تأثر بین اعمال را در همین عالم نیز بیان می فرماید. اشاره می کند که حتی پرهیز از گناهان بزرگ باعث می شود که گناهان کوچک بخشوده شود. این، باب گشوده ی سترگی است که بین اعمال رابطه وجود دارد؛ یعنی یک عمل می تواند اثر عمل دیگر را خنثا کند؛ خواه عمل خیری که شرّی را خنثا می کند و خواه برعکس. این بحث در کتب کلامی به تفصیل با عنوان احباط وتکفیر (7) بیان شده است.
احباط این است که عمل شرّی کار یا کارهای خیری را از میان می برد و تکفیر (پوشاندن) این است که کارخیری نتیجه و آثار عمل یا اعمال شرّ را از بین خواهد برد.
إنّ المنافقین فی الدّرک الأسفل من النّار و لن تجد لهم نصیراً (8)؛ «منافقان در پایین ترین جایگاه دوزخ خواهند بود و هرگز برای آنان یاوری نمی یابی».
اینکه بین ایمان و عمل با مقامات و سعادت اخروی از یک سو و بین کفر و عصیان و عذاب اخروی از سوی دیگر چه رابطه ای هست، در آیات بیان نشده است. تنها می فرماید این دسته اهل سعادت و آن دسته اهل شقاوت اند.
آیا این رابطه قراردادی است؟
آیا خداوند قراردادی وضع فرموده است؛ مثل برخی قراردادهای اجتماعی ما، چنان که در کیفرهای عرفی ما بین کفر و جرم رابطه ی روشن تکوینی موجود نیست. آیا رابطه ی بهره مندی از رضوان الاهی یا دچار شدن به عذاب الاهی با اعمال ما نیز رابطه ای اعتباری و قراردادی است؟ یعنی به شکل دیگر نیز می توانست انجام شود؟
زبان آیات در بیشتر موارد به گونه ای است که از آنها رابطه قراردادی و اعتباری به ذهن می آید. به خصوص که رابطه ی تکوینی بین اعمال و پاداش ها را نمی توانیم تعقّل کنیم. نمی توان دریافت که بین نماز خواندن یا احسان به والدین با جنّاتٍ تجری تحتها الأنهار چه رابطه ای وجود دارد.
نمونه های آیات:
من یعمل سوءاً یجز به ولایجد له من دون الله ولیّاً ولانصیراً* ومن یعمل من الصّالحات من ذکرٍ أو أنثی و هو مومنٌ فأولئک یدخلون الجنّة (9) (10)؛ «هرکس کاربدی انجام دهد مجازات آن را خواهد دید و جز خدا ولی و یاوری نخواهد یافت، و کسانی که کارهای شایسته کنند، چه مرد و چه زن، و مؤمن باشند، اینان به بهشت خواهند رفت».
فأثابهم الله بما قالوا جنّاتٍ تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین (11)؛ «خداوند به آنان به پاس گفتن [کلمه ی حق] پاداش بهشت هایی می دهد که از بن آنها نهرها روان است و در آن جاودان اند، و این پاداش نیکوکاران است».
إنّ الّذین یکسبون الإثم سیجزون بما کانوا یقترفون (12)؛ «کسانی که مرتکب گناه می شوند، به زودی در برابر آنچه به دست می آوردند کیفر خواهند یافت».
چه «جزا» که دراین آیه به کار رفته است و چه «اجر»که در برخی آیات دیگر، هردو قراردادی را تداعی می کند. البته صراحت در قرارداد ندارد؛ اما نخستین چیزی که به ذهن ما می آید، در نتیجه ی انسی که با مفاهیم قراردادهای اجتماعی داریم، همان جزای قراردادی است.
بلی من أسلم وجهه لله وهو محسنٌ فله اجره عند ربّه ولاخوفٌ علیهم ولاهم یحزنون (13) (14)؛ «آن که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، نزد خدا اجر آن را خواهد یافت، و بیمی برآنان نیست، و غمگین نخواهند شد».
إنّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و أقاموا الصّلوة وآتوا الزّکوة لهم أجرهم عند ربّهم ولاخوفٌ علیهم ولاهم یحزنون (15)؛ «آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و نماز به پا داشته و زکات داده اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود، و بیمی برآنان نیست و غمگین نخواهند شد».
...و إن تؤمنوا وتتّقوا فلکم أجرٌ عظیمٌ (16)؛ «اگر ایمان آورید و پرهیزکاری پیشه کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود».
ومن یقاتل فی سبیل الله فیقتل أو یغلب فسوف نؤتیه أجراً عظیماً (17)؛ آن که در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، زودا که پاداش سترگی بدو بخشیم».
...وسوف یؤت الله المؤمنین أجراً عظیماً (18)؛ «زودا که خدا به مؤمنان پاداشی بزرگ بخشد».
من عمل صالحاً مّن ذکرٍ أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبةً ولنجزینّهم أجرهم بأحسن ماکانوا یعملون (19) (20)؛ «هر که از مرد و زن، کار نیک کند در حالی که مؤمن [به خدا] باشد، بدو زندگی پاکی می بخشیم و مزد او را به حساب بهترین کاری که کرده است خواهیم داد».
دراین آیه، ویژگی هایی رعایت شده است: یکی تعمیم عمل صالح به مرد و زن. دیگری: شرط عمل صالح، ایمان به خداوند است و کار کافر چنین اجری ندارد. نیز فرموده است: چنین کسانی را که مؤمن باشند و کار نیک انجام دهند، با زندگی خوشی زنده خواهیم کرد. ظاهر آیه متوجه حیات اخروی است، ولی برخی احتمال داده اند که در همین دنیا زندگی خوشی خواهند داشت. مؤمن در این دنیا نیز آرامش روحی و سعادت دارد.
نکته ی دیگر اینکه اجر را بر اساس بهترین کاری که انجام می دهند، عطا می فرماید. بی تردید منظور این نیست که به کارهایی که ارزش کمتری دارند، پاداشی نمی دهد؛ پس احتمالاً منظور این باشد که کسانی که در عمر خود دارای مراتبی از ایمان بوده اند و برخی از کارهای نیک خود را در ضعف ایمان انجام داده اند و برخی را در قوّت ایمان، خدا با لطف خود، ملاک را قوّت ایمان قرار می دهد.
آیات بسیاری وجود دارد که در آنها بین کارهای خوب و بد در اجر و جزا فرق گذاشته است:
من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء بالسیّئة فلا یجزی إلاّ مثلها (21) (22)؛ «آن که نیکی کند، ده برابر آن پاداش می یابد و آن که بدی کند، جز برابر همان کیفر نمی بیند».
آیات دیگری نیز وجود دارد که بیش از ده برابر اجر می دهد؛ یعنی به حسب شایستگی مؤمنان، پاداش چندین برابر افزوده می شود؛ مانند:
مّثل الّذین ینفقون... .(23)
به هر صورت، ظاهر ابتدایی این آیات آن است که رابطه ی بین ثواب و عقاب اخروی و اعمال دنیوی، قراردادی است. شبیه این آیات، دسته ی دیگری از آیات است که در آنها به خرید و فروش تعبیر شده است؛ خدا مشتری است و انسان فروشنده:
إنّ الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقّاً... (24)؛ «همانا خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. وعده ای که بر عهده ی خداست و راست است».
هل أدلّکم علی تجارةٍ تنجیکم مّن عذابٍ ألیمٍ* تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله بأموالکم و أنفسکم ذلکم خیرٌ لّکم إن کنتم تعلمون (25)؛ «آیا [می خواهید] شما را به تجارتی رهنمون شوم که شمارا از عذاب دردناک می رهاند؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جانتان بکوشید. این، اگر بدانید، برای شما بهتر است».
رابطه ی تکوینی حقیقی میان کارها و نتایج آن
در مقابل این آیات، آیات دیگری وجود دارد که از آنها برمی آید رابطه ی بین اعمال ما و نتایج اخروی آن، بیش از حد قرارداد است؛ یعنی با آنکه خدا اجر را از سر کرم اضافه
می فرماید، این گونه نیست که صرف قرارداد باشد؛ بلکه رابطه ای عینی و حقیقی بین کارها و نتایج اخروی آن وجود دارد.
یک دسته آیاتی است که دلالت می کند بر اینکه اموالی که انسان در این جهان به ناحق گرد آورد، خود به عذاب تبدیل و شخص به آنها شکنجه می شود:
...سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیامة ولله میراث السّماوات والأرض والله بما تعملون خبیرٌ (26)؛ «[اموالی که در جهان می اندوزند] به زودی [در قیامت] گردن بندی می شود به گردنشان، و بازمانده آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا بدانچه می کنید، آگاه است».
در روایات هست که اگر کسی زمینی از مالک آن غضب کند، در روز قیامت این زمین تا طبقه ی هفتم کره ی زمین به صورت طوقی به گردن غاصب می افتد.
إنّ الّذین یأکلون أموال الیتامی ظلماً إنّما یأکلون فی بطونهم ناراً وسیصلون سعیراً (27) (28)؛ «آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند، در واقع در شکم خود آتش می انبارند و به زودی گرفتار دوزخ خواهند شد».
...والّذین یکنزون الذّهب والفضّة ولاینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذابٍ إلیمٍ* یوم یحمی علیها فی نار جهنّم فتکوی بها جباههم وجنوبهم وظهورهم هذا ماکنزتم لأنفسکم فذوقوا ماکنتم تکنزون (29)؛ «آنان که زر و سیم جمع می کنند و آن را در راه خدا صرف نمی کنند، به عذابی دردناک بشارتشان ده! روزی که آن زر و سیم را در آتش می گدازند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ می کنند [و به آنها گفته می شود:] این همان بود که برای خود می انباشتید؛ پس بچشید آنچه را انباشته بودید».
یا بنّی إنّها إن تک مثقال حبّةٍ من خردل فتکن فی صخرةٍ أو فی السّماوات أو فی الأرض یأت بها الله إنّ الله لطیفٌ خبیرٌ (30)؛ «ای پسرکم، همانا اگر [نتیجه ی کار تو در این دنیا] بقدر دانه ی خردلی و آن هم در [درون] سنگی یا درآسمان ها یا زمین باشد، خدا آن را خواهد آورد و خدا لطیف و آگاه است».
ظاهر آیه حاکی است که خود عمل را می آورند؛ نمی فرماید جزایش را به تو می دهند. آیات دیگری هم هست که کم وبیش همین مضمون را افاده می کند و می گوید کارهایی که در اینجا انجام می دهید، برای خود پیش می فرستید.(31)
وماتقّدموا لأنفسکم مّن خیرٍ تجدوه عندالله إنّ الله بما تعملون بصیرٌ (32) (33)؛ «هرگونه نیکی که برای خود پیش فرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت. خداوند به آنچه می کنید بیناست».
وقدّموا لأنفسکم اتقّوا الله و اعلموا أنّکم مّلاقوه وبشّرالمؤمنین (34)؛ «برای خود [کارهای نیک] از پیش فرستید و از خدا بترسید و بدانید که شما خدا را ملاقات می کنید و بشارت ده مؤمنان را».
یا أیّها الّذین آمنوا اتقّوا الله ولتنظر نفسٌ مّا قدّمت لغدٍ واتقّوا الله إنّ الله خبیرٌبما تعملون (35)؛ «ای آنان که ایمان آورده اید، از خدا بترسید، و هرکس باید بنگرد که برای فردا چه از پیش می فرستد، و از خدا بترسید، همانا خدا ازآنچه می کنید، آگاه است».
وماتقّدموا لأنفسکم من خیرٍ تجدوه عندالله هو خیراً وأعظم أجراً واستغفرواالله إنّ الله غفورٌرّحیمٌ (35)؛ «هرگونه نیکی که برای خود پیش فرستید آن را نزد خدا خواهید یافت و خدا بهتر و با پاداش بزرگ تر است. از خدا آمرزش بخواهید و خدا بخشاینده ی مهربان است».
یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه...(37)؛ «روزی که انسان می نگرد به آنچه دستانش پیش فرستاده اند».
در دسته ی دیگری از آیات آمده است که آنچه انجام می دهید، به ویژه انفاق ها، در قیامت به طور کامل به شما برگردانده می شود. در برخی آیات هم به طور عام می فرماید هرکاری کنید، همان بی کم و کاست به شما برگردانده می شود:
وماتنفقوا من خیرٍ فلأنفسکم وما تنفقون إلاّ ابتغاء وجه الله وما تنفقوا من خیرٍ یوفّ إلیکم وأنتم لاتظلمون (38)؛ «وهر مالی که انفاق کنید، به سود خود شماست؛ در حالی که نمی بخشید مگر برای رضای خدا، و هر چیزی را که انفاق کنید به طور کامل به شما داده خواهد شد و ستمی بر شما نخواهد رفت».
ثمّ توفّی کلّ نفسٍ مّا کسبت وهم لایظلمون (39)؛ «آن گاه هر کس هرچه انجام داده و کسب کرده است [در آخرت] بدو پرداخت می شود و به آنان ستم روا نی گردد».
وما تنفقوا من شیءٍ فی سبیل الله یوفّ إلیکم و أنتم لاتظلمون؛(40) «آنچه در راه خدا می بخشید، به تمام و کمال به شما داده خواهد شد و به شما ستم روا نمی گردد».
وإنّ کلاًّ لمّا لیوفّینّهم ربّک أعمالهم إنّه بما یعملون خبیرٌ (41)؛ «همانا پروردگارت [در قیامت] به همه ی مردم هر آنچه را انجام داده اند، به تمام و کمال می دهد و خدا به آنچه انجام می دهند، آگاه است».
لیجزی الله کلّ نفسٍ مّا کسبت إنّ الله سریع الحساب (42)؛ «تا جزا دهد خداوند به هر کس آنچه را به دست آورده است. خدا حسابرس سریعی است».
در اینجا تعبیر جزاست، ولی بدین معنا که خود عمل را جزای آن قرار می دهند. نمی فرماید «بماکسب» (در مقابل آنچه کسب کردند)، می فرماید: ما کسبت؛ آنچه کسب کردند. ممکن است گفته شود که «باء» مقدّر است، ولی ظاهر آیه این است که خود عمل، پاداش اخروی انسان است و تقدیر گرفتن، خلاف ظاهر است.
وتوفّی کلّ نفسٍ مّا عملت وهم لایظلمون (43)؛ «به هرکس آنچه انجام داده است، به تمام و کمال داده می شود و به آنان ستمی نخواهد رفت».
و وجدوا ما عملوا حاضراً ولایظلم ربّک احداً (44)؛ «[در قیامت] هرکس هر چه کرده حاضر می بیند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند».
شاید این آیه که ذکر شد از همه صریح تر باشد.
وما أنفقتم من شیءٍ فهو یخلفه (45)؛ «چیزهایی را که می بخشید، خدا [جای دیگر ذخیره می کند و]به شما برمی گرداند».
(أخلفه: اعطاه خلف شیء) پشت سر عملتان، خداوند آن را به شما بازمی گرداند.
ولاتجزون إلاّ ماکنتم تعملون (46)؛ «جز همان که می کردید، پاداشی به شما داده نخواهد شد».
از ظاهر آیه به روشنی برمی آید که خود عمل، جزاست.
وقیل للظّالمین ذوقوا ما کنتم تکسبون (47)؛ «به ستمگران می گویند: آنچه را به دست آوردید، اکنون بچشید!»
إنّما تجزون ما کنتم تعملون (48)؛ «همانا به آنچه می کردید پاداش داده می شوید».
فمن یعمل مثقال ذرّةٍ خیراً یره* ومن یعمل مثقال ذرّةٍ شرّاً یره (49) (50)؛ «هر که به قدر ذره ای نیکی کند، همان را می بیند و آن که هموزن ذره ای بدی کند، همان را خواهد دید».
ظاهر این است که خود عمل را خواهد دید.
پس این دسته از آیات دلالت دارد بر اینکه رابطه ی بین کارهای ما و نتایج آن در آخرت، رابطه ای است بیش از حد قرارداد و اعتبار، و نوعی رابطه ی تکوینی است و اعمال نیک و بد، علت پیدایش ثواب و عقاب است؛ به گونه ای که می توان آنها را خود اعمال تلقی کرد. شبیه آنچه در مورد هسته ی درخت و میوه ی آن می توان گفت که میوه همان هسته است که امروز به این صورت درآمده است.
البته منظور این نیست که به فرض اگر در اینجا نماز می خوانده ایم، در آنجا می بینیم که نماز می خوانیم، یا در مورد انفاق می بینیم که فقیری در کوچه ای نشسته است و ما به او پول می دهیم، این پاداش نیست. آن همه نعمت ها که در قرآن پاداش شمرده شده است، از جمله جنّاتٌ من تحتها الأنهار و أزواجٌ مطّهرةٌ پاداش های انسان هاست. اما می فرماید: جزای شما همان کارهایی است که کرده اید. پس اعمالی که در دنیا انجام می دهیم، خود اینها در آخرت صورت دیگری دارد.
این مطلب از بسیاری روایات نیز برمی آید. از جمله روایتی درباره ی شب اول قبر وجود داردکه «...صورت خوش بو و زیبایی کنار مؤمن میآید و با او مأنوس می شود و او را بشارت می دهد و خیر مقدم می گوید. پس مؤمن می پرسد: تو کیستی؟ می گوید من اعمال نیکوی تو هستم...».(51)
در روایاتی نیز آمده است که چون کسی تسبیح یا حمد یا تهلیل یا تکبیر می گوید، خداوند در بهشت برایش درختی می کارد.(52)
در روایات بسیاری آمده است اعمالی که در دنیا انجام می دهیم، یک صورت اخروی دارد که آن صورت اخروی، نعمت های بهشتی است.(53)
واما اینکه چگونه رابطه ای بین این عمل و آن صورت اخروی وجود دارد، برای بشر قابل فهم نیست. ازآنجا که حقیقت آخرت را نمی توانیم درک کنیم، طبعاً رابطه ای را که بین این عالم و آن عالم وجود دارد، نمی توانیم درک کنیم.
برخی پنداشته اند که این رابطه با قوانین طبیعی تفسیر پذیر است؛ یعنی همان گونه که مادّه به انرژی و به عکس تبدیل می شود، اعمالی نیز که ما انجام می دهیم، به صورت انرژی هایی است که مصرف می کنیم و سپس در قیامت این انرژی ها دوباره به صورت مادّه درمی آیند. نمازی که می خوانیم، انرژی هایی در گذاردن آن مصرف می کنیم. این انرژی ها متکاثف می شود و روز قیامت به صورت مادّه درمی آید!
اما این تفسیر بسیار سستی است. اگر این رابطه فیزیکی می بود، اعمال خیر وشرّ فرقی نمی داشت. مگر برای گناه انرژی مصرف نمی کنیم؟ این نوع علم زدگی که آدمی بپندارد همه ی مسائل را می تواند با قوانین این جهانی تبیین کند، نوعی ساده اندیشی است. اولاً، چقدر انرژی باید مصرف شود تا مثلاً یک مادّه ی یک گرمی به وجود آید؟ ثانیاً، این انرژی که مصرف می شود، تعیین نخواهد کرد که در راه خیر بوده است یا شرّ و با انگیزه ی الاهی بوده است یا ریایی... .
پس باید گفت: شکی نیست که رابطه ی بین کردارهای انسان در این جهان، با نتایج اخروی آن از قبیل روابط دنیوی نیست؛ بلکه نوع دیگری است که برای ما قابل فهم نیست.
نتیجه آنکه رابطه ی بین کارهای ما و نتایج اخروی، رابطه ی علیت و با معنای دقیق تر، رابطه ی عینیت است؛ اما نه به این معنا که عین همان کاری که انجام داده ایم با همان شکل و با همان ویژگی ها در آنجا پیش روی ما خواهد آمد.
پس باید گفت بین صورت دنیوی اعمال ما با صورت اخروی آن، رابطه ای هست که برای ما شناخته شده نیست. مرتبه ای از وجود است درعالمی دیگر، که آن عالم برای ما ناشناخته است؛ اما هرچه هست، از موجودی که در این جهان است به وجود می آید و شکل دهنده ی آن، ایمان، عمل صالح و نیت ناب و زلال «لله» یا کفر و عصیان و نیت شیطانی است.
خلاصه
*شکل دهی مطلوب به افعال اختیاری، در گرو شناخت انسان از زندگی آخرت است.
*صرف دانستن اینکه زندگی آخرت وجود دارد، برای اثرگذاری بر اعمال کافی نیست؛ بلکه باید دانست که میان افعال و زندگی آخرت رابطه هست.
*برخی پنداشته اند هر کس در دنیا خوش باشد، در آخرت نیز خوشبخت است. برخی گمان کرده اند هرکس در دنیا خوشبخت باشد، در آخرت بدبخت است؛ اما از نظر قرآن اساس خوشبختی و بدبختی در آخرت، اعمال، رفتار و گفتار این دنیاست. خوشی و ناخوشی ظاهری در این دنیا تعیین کننده نیست.
*احباط عبارت است از اینکه عمل شر و ناپسندی، کارهای خیر را از میان ببرد.
*تکفیر عبارت است از اینکه عمل خیری نتیجه و آثار عمل یا اعمال شر را از بین ببرد.
*آیات قرآن دلالت دارد که انسان همان کاری را که انجام داده است، در آخرت خواهد دید.
*اعمال در دنیا در واقع صورت و شکلی اخروی دارد که اگر نیک باشد، به صورت نیک و اگر بد باشد، به صورت بد ظاهر خواهد شد.
*از آیات قرآنی چنین دریافت می شود که میان اعمال دنیایی با نتیجه ی آن در آخرت، رابطه ی تکوینی و حقیقی برقرار است.
پی نوشت ها :
-ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج3، 107- 134؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص624.
2-حج (22)، 11.
3-ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص409.
4-بقره (2)، 81، 82.
5-نساء (4)، 56، 57.
6-نساء (4)، 31.
7-ر.ک: جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ص861- 874؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج3، ص151؛ عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج5، ص21- 45.
8-نسا (4)، 145.
9-ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص88؛ عبدعلی العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج1، ص533.
10-نساء (4)، 123، 124.
11-مائده (5)، 85.
12-انعام (6)، 120.
13-ر.ک: ابوجعفر محمد الطوسی، التبیان، ج1، ص411.
14-بقره (2)، 112.
15-بقره (2)، 277.
16-آل عمران (3)، 179.
17-نساء (4)، 74.
18-نساء (4)، 146.
19-ر.ک: حسین الخزاعی النیشابوری، روض الجنان و روح الجنان، ج12، ص73؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج5، ص225؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج12، ص364.
20-نحل (16)، 97.
21-ر.ک: محمدحسین طباطبایی، همان، ج7، ص413؛ ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج2، ص389.
22-انعام (6)، 160.
23-بقره (2)، 261.
24-توبه (9)، 111.
25-صف (61)، 10، 11.
26-آل عمران (3)، 180.
27-ر.ک: ابونصر محمدالعیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص223؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص217.
28-نساء (4)، 10.
29-توبه (9)، 34، 35.
30-لقمان (31)، 16.
31-شاید با توجه به همین دسته از آیات بوده است که سعدی می گوید:
برگ سبزی به گور خویش فرست
کس نیارد زپس تو پیش فرست
32-ر.ک: ملافتح الله کاشانی، همان، ج1، ص278؛ ابوجعفرمحمدالطوسی، همان، ص408.
33-بقره (2)، 110.
34-بقره (2)، 223.
35-حشر (59)، 18.
36-مزمّل (73)، 20.
37-نبأ (78)، 40.
38-بقره (2)، 272.
39-آل عمران (3)، 161.
40-انفال (8)، 60.
41-هود (11)، 111.
42-ابراهیم (14)، 51.
43-نحل (16)، 111.
44-کهف (18)، 49.
45-سبأ (34)، 39.
46-یس (36)، 54.
47-زمر (39)، 24.
48-تحریم (66)، 7.
49-ر.ک: ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج5، ص525.
50-زلزال (99)، 7و 8.
51-محمد بن یعقوب الکلینی، کافی، ج3، ص232.
52-شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج4، ص206-208.
53-محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج7، چاپ تهران، ص230-228؛ در تجسم اعمال و شرح اربعین شیخ بهایی (رح) در اواخر شرح حدیث 9 و شرح حدیث 33 و اواخر حدیث 39 در تجسم اعمال.
فهرست کتاب های ارجاعی
1.ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی، تهران، انتشارات حکمت، 1368.
2.الراغب الإصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، بی تا.
3.جعفری، محمدتقی، جبر واختیار، موسسه ی تدوین و نشرآثار علامه جعفری، 1379.
4.جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج4، قم، نشر اسراء، 1380.
5.ـــــــــــ ، ج5، قم، نشر اسراء، 1381.
6.ـــــــــــ ، ج10، قم، نشر اسراء، 1377.
7.ـــــــــــ ، ج12، قم، نشر اسراء، 1378.
8.ـــــــــــ ،انسان در اسلام، تهران، نشر فرهنگی رجاء، 1372.
9.دامغانی، حسین، و عزیزی نقش، کریم، قاموس قرآن، تهران، بنیاد علوم اسلامی، 1361.
10.دیوانی، امیر،حیات جاودانه، قم، معاونت اساتید معارف در دانشگاه، 1376.
11.رجبی، محمود، انسان شناسی، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رح)، 1381.
12.سبحانی، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم، مؤسسه ی امام صادق (ع)، 1368.
13.ــــــــــ ،جبر واختیار، موسسه تحقیقاتی سیدالشهدا، 1368.
14.ــــــــــ ،محاضرات فی الالهیات، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، 1411ق.
15.ـــــــــ ، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت وعقل، ترجمه ی علی شیروانی، تهران، الزهراء، 1370.
16.عبدالباقی محمدفؤاد، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، القاهرة، دارالکتب المصریة، 1364ق.
17.فیاضی، غلامرضا، شرح نهایة الحکمة، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رح)،1380.
18.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج1، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370.
19.ــــــــــ ، آموزش عقاید، ج3، چاپ سیزدهم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.
20.ــــــــــ ،خودشناسی برای خودسازی، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رح)، 1383.
21.ــــــــــ ،به سوی خودسازی، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رح)،1380.
22.ــــــــــ ، معارف قرآن (خداشناسی)، قم، مؤسسه ی در راه حق، 1373.
23.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، تهران، انتشارات صدرا، 1373.
24.ــــــــــ ، ج2، تهران، انتشارات صدرا، 1374.
25.ــــــــــ ، ج3، تهران، انتشارات صدرا، 1374.
26.ــــــــــ ،معاد،چاپ دهم، تهران، انتشارات صدرا، 1381.
27.ــــــــــ ،انسان و سرنوشت ، تهران، انتشارات صدرا، 1368.
28.ــــــــــ ،تکامل اجتماعی انسان ، تهران، انتشارات صدرا، 1365.
29.مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، قم، هدف، 1356.
30.واعظی، احمد، انسان شناسی، قم، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1377.
فهرست کتاب های تفسیری
1.الخزاعی النیشابوری، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1366- 1374ش.
2.السلمی السمرقندی، ابونصر محمدبن مسعود بن عیاش، تفسیر العیاشی، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بی تا.
3.شبّر، عبدالله، تفسیر القران الکریم (شبر)، دار البلاغة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1412ق.
4.الطباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1367ق.
5.الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، جوامع الجامع، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412ق.
6.ـــــــــــ ،مجمع البیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1379ق.
7.الطوسی ابوجعفر محمدبن الحسن بن علی، التبیان فی تفسیر القرآن، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1409ق.
8.العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعة، نورالثقلین، مطبعة العلمیة، چاپ دوم، بی تا.
9.الفیض الکاشانی، محمدحسین، الصافی فی تفسیر کلام الله، دارالمرتضی، چاپ اول، بی تا.
10.کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین فی الزام المخالفین،اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1344ش.
منبع: مصباح یزدی،محمدتقی،انسان شناسی در قرآن،قم،انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)،1388