شریعت
« شریعت» مسئله دیگری است که نقشی اساسی در اندیشه ی پولس دارد. دیدگاه پولس درباره ی شریعت، با تفسیری که وی از حضرت عیسی(ع) و الوهیت او ارائه می کند، کاملاً در ارتباط است؛ زیرا پولس( همان گونه که توضیح آن خواهد آمد) مدّعی است که پیش از آمدن حضرت عیسی(ع)، نجات از طریق ایمان و عمل به شریعت حاصل می شد؛ امّا با ظهور حضرت عیسی (ع)عمل به شریعت باطل شده و جای خود را به « ایمان به حضرت عیسی(ع)» داده است. بنابراین، ضروری است که تفسیر و مقصود پولس از شریعت را به صورت فشرده تبیین کنیم، تا روشن شود که آیا حضرت عیسی (ع)نیز با این معنا از شریعت که پولس آن را نفی کرده، موافقت داشته یا اینکه نفی شریعت از سوی پولس، بدعت بوده است؟
شاید بتوان گفت که بحث از شریعت، نسبت به موضوعات دیگر، در مجموعه نامه های پولس، بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است. پولس در اغلب موارد، شریعت را به معنای شریعت حضرت موسی(ع) گرفته است؛ (1) هرچند از برخی عبارات او، می توان مطلق شریعت را استفاده کرد، مانند :« جایی که شریعت نیست، تجاوز هم نیست».(2) همچنین، از برخی عبارات او، می توان کاربرد شریعت در خصوص « ده فرمان» را استفاده کرد، مانند :" پس چه می گوییم؟ آیا شریعت گناه است؟ حاشا، بلکه گناه را جز به شریعت ندانستم؛ زیرا که شهوت را نمی دانستم، اگر شریعت نمی گفت که طمع مورز"(3)( فرمان دهم از ده فرمان موسی(ع))(4).
از مجموع مباحث پولس درباره ی شریعت می توان به این نتیجه رسید که نگاه او به شریعت، تفاوتی اساسی با نگاه خود حضرت عیسی(ع) و نیز نگاه حواریون به شریعت دارد. او درصدد نقد شریعت و بیان این نکته است که عمل به شریعت تأثیری در نجات انسان ندارد: مسیحی بودن در گرو عمل به احکام شریعت نیست. همین مسئله موجب درگیری پولس با رسولان اولیه شده است: رسولان اولیه معتقد بودند که برای مسیحی شدن باید به شریعت یهود عمل کرد، زیرا مسیح موعود دین یهود است؛ امّا این امر برای پولس قابل قبول نبود( او در نامه های خود، به نقد این دیدگاه پرداخت). سرانجام، با هدف پایان دادن به این نزاع، انجمنی تشکیل می شود و مقرر می گردد که پولس مبلّغ آیین مسیح در میان غیریهودیان باشد و رسولان این آیین را در میان یهودیان تبلیغ کنند. بر این اساس، قرار شد که برای پیوستن غیریهودیان به مسیحیت، الزامی در خصوص رعایت شریعت یهود وجود نداشته باشد و تنها باید از خوردن قربانی کفّار، حیوان خفه شده، و خون قربانی و همچنین زنا پرهیز کنند که شرح این ماجرا در کتاب اعمال رسولان آمده است.(5)
همان گونه که پیشتر گفتیم، پولس فریسی بوده و احکام شریعت را رعایت می کرده است. از این رو، نقد پولس به شریعت به دوران ایمان او به حضرت عیسی(ع) باز می گردد؛ هرچند از برخی قسمت های عهد جدید، به دست می آید که او پس از ایمان به حضرت مسیح (ع)نیز گاهی به شریعت عمل می کرده است. برای نمونه، در کتاب اعمال رسولان آمده است: پولس شخصی به نام تیموتائوس را که می خواست همراه او برود، مختون کرد. زیرا یهودیان در آن ناحیه بودند اما این کار را درباره ی تیطس رومی- که همراه او بوده- انجام نداده است(6). از نظر پولس، شریعت باعث نجات نمی شود؛ بلکه عمل به آن می تواند سبب هدایت به طرف مسیح شود؛(7) اما خود شریعت بد نیست؛ زیرا همین شریعت است که گناهان را به ما نشان می دهد. انسان تنها زمانی گناه نمی کند که هیچ شریعت و حکمی وجود نداشته باشد؛ امّا وقتی که از احکام و شریعت آگاهی می یابیم، می بینیم که آنها را زیر پا گذاشته، و گرفتار گناه و محکوم به مرگ شده ایم؛ زیرا گرچه شریعت خودش خوب است، ولی گناه ابزاری است برای سوء استفاده از آن، و در نتیجه محکومیت فرد.(8) از نامه های پولس می توان چنین استنباط کرد که شریعت، قوانین زندگی در دنیاست و به سبب گناه آدم و حوا، گریبانگیر انسان شده است تا او کمتر دست به گناه بزند؛ اما چون نجات امری آسمانی است، با آمدن مسیح(ع)، دیگر شریعت کاربردی ندارد و عمل به آن زمینه ساز نجات نمی شود.
نگاه پولس به گناه نخستین، که از آدم سر زد، در نوع نقد پولس به شریعت تأثیرگذار بوده است. توضیح آنکه از نظر او، گناه نخستین چنان بزرگ بود که جایگاه آدمی را به شدّت در نزد خداوند تنزل داد؛ به گونه ای که شریعت نوعی مجازات و محدودیت برای آدمی است، نه راهی برای نجات او. اگرچه شریعت فی نفسه موهبتی است که خداوند به انسان عنایت کرده است تا او صواب را از خطا بازشناسد؛ اما تا هنگامی که گناه در جهان نبود، شریعت هم نبود. بنابراین، زمانی که حضرت عیسی(ع) در میان انسان ها حاضر و مصلوب شد، خداوند او را به عنوان فدیه ی گناه آدم پذیرفت؛ از این رو، بار عمل به شریعت از دوش آدمیان برداشته شد، همان شریعتی که حکم « لالا»[ لله](9) را برای ما انسان ها داشته است.(10) بدین ترتیب، ایمان به حضرت عیسی(ع) یگانه راه نجات انسان ها گردید. البته خود بحث نجات نیز یکی از مهم ترین ارکان فکری پولس است که ما در بحث الوهیت حضرت عیسی (ع)از دیدگاه پولس، درباره ی آن سخن خواهیم گفت.
اما، هانس کونگ تلاش فراوانی کرده تا نشان دهد که پولس مبدع دین جدیدی نبوده، بلکه درصدد جهانی کردن دین مسیح و تبلیغ آن در میان غیریهودیان بوده است. هانس کونگ، برای مثال، تلاش می کند تا این مطلب را به اثبات برساند که پولس نفی شریعت نمی کند، بلکه می خواهد بگوید که عمل به شریعت سبب ساز نجات نیست. او می گوید: پولس واژه ی عبری « تورات» را به کار نبرده، بلکه از واژه ی «نوموس»(Nomos) استفاده کرده که به معنای شریعت است. معنای عامّ این واژه تورات( اسفار پنج گانه)، و معنای خاصّ آن شریعت هلاخا می باشد که ربّی ها آن را براساس تورات تدوین کرده اند. به گفته ی هانس کونگ، ما نمی دانیم مقصود پولس کدام یک از معانی عام یا خاص بوده است! کونگ در ادامه می گوید اما او شریعت( تورات) را مقدّس و روحانی می داند و معتقد است که شریعت باید مردم را به حیات برساند. براین اساس، تورات به عنوان « تورات ایمان» حتی پس از ظهور حضرت عیسی(ع) نیز اعتبار دارد. از نظر پولس، عمل به شریعت و تکالیف شرعی نجات بخش نیست. به عبارت دیگر، او مخالف ایمان به همراه شریعت نیست، بلکه مخالف ایمان به همراه انجام تکالیف شرعی است؛ چون اعتقاد دارد: هیچ انسانی با رعایت تکالیف شرعی در حضور خدا آمرزیده نمی شود؛ بلکه شریعت مکتوب، انسان را می میراند. پس، حضرت عیسی مسیح(ع) ما را از دستورات اخلاقی تورات رها نکرد؛ بلکه از انجام تکالیف شرعی رها کرد. از این رو، دیدگاه پولس مخالف دیدگاه هلاخاست که به انجام دادن تکالیف شرعی دعوت می کند.(11)
در اینجا، سؤال ما از کونگ این است که: آیا بین این سخن شما که می گویید:« پولس منکر اصل شریعت و تقدّس آن نیست»، و این سخن شما که می گویید: پولس تنها منکر عمل به احکام شریعت پس از ظهور حضرت عیسی(ع) است، تفاوت معناداری جود دارد؟ آیا صرف مقدس و روحانی دانستن یک چیز، بدون التزام عملی به آن چیز، تفاوتی با کنار گذاشتن آن دارد؟ شریعت، مقوله ای صرفاً نظری نیست که ما به واسطه ی قبول کردن آن و مقدّس دانستن آن بر خویش ببالیم، بلکه مقوله ای نظری- عملی است؛ یعنی اعتقاد به صحت و قداست آن که این اعتقاد، مقدّمه ی عمل به آن است.
نقد دیگر بر دیدگاه هانس کونگ این است که سیره ی عملی حضرت عیسی (ع)در برخورد با شریعت، آن گونه که از اناجیل به دست می آید، متفاوت با دیدگاه پولس است؛ زیرا خود آن حضرت می گوید:
گمان مبرید که آمده ام تا « تورات» موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم، بلکه آمده ام تا آنها را کامل کنم و به انجام برسانم. به راستی، به شما می گویم که از میان احکام « تورات»، هر آنچه باید عملی شود، یقیناً همه یک به یک عملی خواهند شد. پس اگر کسی از کوچک ترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچک تر خواهد بود؛ امّا هرکه احکام خدا را اطاعت کند و دیگران را نیز تشویق به اطاعت کند، در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود.(12)"
پر واضح است که مقصود حضرت عیسی (ع)از « کامل کردن» این نبوده که بگوییم:« عمل به شریعت لازم نیست»؛ زیرا این امر، عین باطل کردن است. در واقع، حضرت عیسی (ع)نه از شریعت، بلکه از معلّمان و کاهنانی انتقاد می کرد که شریعت را به دکانی برای خود تبدیل کرده بودند. در عین حال، آن حضرت در آموزه هایش بر این نکته تأکید می نمود که شریعت صرفاً عمل به مجموعه ای از دستورات ظاهری نیست بلکه در کنار عمل به دستورات ظاهری، باید درصدد پاکی و صفای روح و دل نیز بود( نباید مانند کاهنان، تنها به دنبال انجام دادن یک سری اعمال خشک و بی روح باشید؛ اعمالی که هیچ توجهی به باطن آنها ندارید!) از برخی قسمت های اناجیل هم برمی آید که حضرت عیسی (ع)در پی تکمیل شریعت بوده است، مانند :« شنیده اید که به اولین گفته شده است: قتل مکن، و هرکه قتل کند سزاوار حکم شود؟ ولکن من به شما می گویم: هر که به برادر خود، بی سبب، خشم گیرد، مستوجب حکم باشد.»(13) در این قسمت، حضرت عیسی (ع)نخست حکمی از شریعت را بیان می کند و سپس به تکمیل آن می پرداخت و چیزی را بر آن می افزاید. در اناجیل، به ویژه اناجیل همنوا، از این گونه موارد فراوان مشاهده می شود؛ مانند:" گفته شده است که: زنا مکن( از احکام « ده فرمان» حضرت موسی(ع))؛ ولی من می گویم که: اگر حتی با نظر شهوت آلود به زنی نگاه کنی، همان لحظه- در دل خود- با او زنا کرده ای".(14)
همه ی اینها دلالت بر این نکته دارند که حضرت عیسی(ع) درصدد ابطال اصل شریعت و نیز عمل به احکام آن نبوده است. بنابراین، اشکال مهمی بر پولس وارد می شود: او چگونه شریعت را کنار می گذارد و ایمان به مسیح را تنها عامل نجات می شمارد؛ در حالی که خود حضرت عیسی(ع)، نه تنها شریعت را تعطیل نکرده، بلکه آن را کامل تر کرده است؟
پی نوشت:
*استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
1. آنتونی پالما، بررسی رساله های پولس به غلاطیان و رومیان، آرمان رشدی، ص 70.
2. پولس، رساله به رومیان، ج 4، ص 15.
3.همان، ج 7، ص 7.
4. The international standard Bible Encyclopedia, v3, p 89.
5. اعمال رسولان، ج 16، ص 3.
6. همان؛ رساله به غلاطیان، ج 2، ص 3.
7. پولس، نامه به غلاطیان، ص 14-5.
8. پولس، نامه به رومیان، ج 7، ص 1-15.
9. کلمه یونانی ای که به لالا ترجمه شده به معنای غلامی است که مسئول بزرگ کردن بچه از هفت تا هجده سالگی است.ر.ک: هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ترجمه ی میکائیلیان، ص 164.
10. پولس، رساله به غلاطیان، 24: 3.
11. Kung Hans,Great christian thinkers,p.30-31.
12. متی 5: 17-19.
13. متی 5: 21-22.
14. متی 5: 27-28 و نیز ر.ک: متی 5: 31، 32، 33، 34، 38 و مرقس 10: 11-12.
منبع: نشریه معرفت ادیان شماره 2