به گزارش ، شرق نوشت: آقای بطحایی عزیز! شما وقتی در کسوت وزارت به دنبال تحول شتافتهاید، لابد میدانید که مدارس سمپاد پیشگام تحول در آموزشوپرورش این کشور بودند؛ خیلی قبلتر از اینکه برای تحول بنیادین سندی نگاشته شود. معنی تحول بنیادین خشکاندن ریشه نیست! در ذیل این مقاله، یادآوری میشود آنچه قصد تخریبش را دارید، راهِ از پیش رفتهای است که حضرات وزارتخانهتان تازه در حال ترسیم نقشه کاغذی آن هستند!
آموزش به دور از فضایی خشک، مبتنی بر روشهای گروهی و به دور از حافظهمحوری، نخستینبار در مدارس سمپاد متبلور شد و کمکم به مدارس غیرانتفاعی موفق و بعضی مدارس نمونهدولتی و دولتی دیگر نشت کرد و انتظار جامعه از آموزش را ارتقا بخشید تا آنجا که نهایتا این معیارها در مبانی نظری تحول بنیادین از اهم چرخشهای مورد نیاز از وضع موجود به وضع مطلوب درآمدند [ر.ک.ص٤١٦ مبانی نظری تحول بنیادین]. شما که وزیر آموزشوپرورش هستید، حتما میدانید که قبل از تعریف و تألیف درس تفکر و سبک زندگی، نیاز به این درس در مدارس سمپاد شهر تهران دیده شده بود و طرح درس و روش اجرا و فلسفه و هدفش آنجا کلید خورد؛ یا درس علوم اجتماعی که در تحولات سه، چهار سال اخیر وزارت آموزشوپرورش، از سه کتاب و سه درس مجزا، به یک کتاب تقلیل یافت، از اوایل دهه ٨٠ در مدارس سمپاد به شکل تلفیقی تدریس و ارائه میشد و مستنداتش درونمایه تألیف و اجرای همین درس در وزارتخانه شد. گرچه «سازماندهی محتوای برنامه درسی با اتکا بر رویکرد تلفیقی و مسئلهمحور و تأکید بر مفاهیم، مهارتها و ایدهها» در اواخر دهه ٩٠ در مبانی نظری تحول بنیادین گنجانده شد [ر.ک.ص٣٧٦ مبانی نظری تحول بنیادین]، ولی پژوهشهای مسئلهمحور در اوایل دهه ٦٠ و همان سالهای نخست فعالیت مدارس نوپای سمپاد، جزء لاینفکی از فضای آموزشی و تربیتی این مدارس بود و نتایج آن هرساله در سمینارهای علمی و نمایشگاههای دستاوردهای دانشآموزی مدارس به نمایش درمیآمد.
شما که خرقه وزارت پوشیدهاید و از «حق انتخاب فعالیتهای مکمل و جانبی متناسب با علایق و استعدادها» بهعنوان حقوق به رسمیت شناختهشده متربی آگاهید [ر.ک.ص ٢١٥ مبانی نظری تحول بنیادین]، لابد میدانید که فعالیتهایی مانند «کارسوق» که در نظامهای آموزشی کشورهای توسعهیافته تعریفی جاافتاده دارد، برای نخستینبار در مدارس سمپاد به شکل بومیشده و متناسب با نیازها و علاقههای دانشآموزان کشور ما، طراحی و اجرا شدند و کمکم در سایر مدارس توسعه یافتند؛ و وقتی تازه شش سال است که سند تحول بر «کارکردهای ثانوی و فرابرنامه درسی» تأکید دارد [ر.ک.ص٣٧٤ مبانی نظری تحول بنیادین] و در اصول طراحی برنامه درسی، بخشهای تجویزی، نیمهتجویزی و غیرتجویزی را پیشبینی کرده است [ر.ک.ص٣٧٥ و پانویس ص ٣٧٣ مبانی نظری تحول بنیادین]، برگزاری کلاسهای فرابرنامه انتخابی و اختیاری بیش از ٢٠ سال است که در مدارس سمپاد پیشینه دارد! آری...
شما که همه اینها را میدانستید و این بند از این سیاهه، جزئی از یک کل بود؛ تا شاید نگاه کُلنگر بعضی منتقدانِ ناآگاه مدارس استعدادهای درخشان که چماق «تربیت یکبُعدی» از دستشان نمیافتد، کمی مشمول انصاف شود؛ باشد که بیش از این پشتسرِ این تازه گذشته حرف درنیاورند! آقای وزیر! مشکل جای دیگری است. شما باید برنامهای بریزید و آموزشوپرورش کشور را در عرض ١٠ سال یا ١٥ سال یا هر چقدر که واقعا نیاز است، به نقطهای برسانید که پدرومادر نگران، وقتی بچهشان را به مدرسه میفرستند خیالشان از تربیت و آموزش او راحت باشد و بدانند فرزندشان به آنجا که شایستگیاش را دارد دست خواهد یافت! آنگاه خواهید دید که دیگر نه نیازی به کلاسهای تقویتی هست، نه کتابهای کمکدرسی، نه آزمونهای ورودی، و نه رقابت برای مدارس خاص. پذیرفتنی نیست که سکاندار آموزشوپرورش کشور که قریب به یک میلیون معلم در ذیل وزارتخانهاش مشغول کار و فعالیت هستند، بر این باور باشد که رویکرد بخشنامهای و سیاستهای حذفی، میتواند جایگزین فرهنگسازی، کار کارشناسیشده، ترسیم افق چندینساله و سپس برنامهریزی دقیق برای نیل به اهداف شود.
*معاون آموزشی در مدارس سمپاد تهران