محسن آزموده؛ شیوع ویروس کرونا نخستین نمونه از یک بیماری فراگیر نیست که مرزهای جوامع انسانی را درنوردیده و زندگی بشر را تهدید کرده است. به گواهی اسناد و مدارک تاریخی، جوامع بشری در گذشته بارها گرفتار بیماریهای فراگیر شدهاند و متناسب با ویژگیهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی خود واکنشها و حتی تلفات متفاوتی دادهاند.
بازخوانی تاریخ این بیماریها و به ویژه مراجعه مستقیم به اسناد و مدارک آنها آموزنده، عبرتانگیز و روشنگر است. اسماعیل شمس، پژوهشگر تاریخ و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اخیرا در صفحه اینستاگرام خود اقدام به انتشار برخی اسناد بیماریهای فراگیر در دوره قاجار و ارایه توضیحاتی درباره آنها کرده است.
به این مناسبت با او درباره اهمیت و ضرورت بازخوانی تاریخ بیماریهای فراگیر در شناخت شرایط امروز گفتوگویی کردیم. دکتر شمس در این گفتگو ضمن اشاره به اهمیت و ضرورت مراجعه انتقادی به مدارک و اسناد تاریخی، نکات جالب توجهی درباره پیامدها و تاثیرات کرونا بیان میکند.
به عنوان پرسش نخست بفرمایید تاریخ و مراجعه انتقادی و آگاهانه به آن در شرایط بحرانی کنونی چه ضرورت و اهمیتی دارد و چه کمکی به کاهش بحرانهای ناشی از کرونا میکند؟
تاریخی اندیشی نوعی شیوه اندیشیدن است که صبغه فرآیندی دارد و تنها به شکل ایستا و ثابت به پدیدهها نمینگرد، بلکه آنها را در فرآیندی زمانی مکانی میبیند. از این رو پدیدهها و وقایع به هم پیوستهاند و نمیتوان آنها را به شکل گسسته دید. نگاه تاریخی برخلاف سایر رشتهها چندرشتهای و به هم پیوسته است و همزمان از منظر افقی (وضع کنونی) و عمودی (گذشته و آینده) به پدیدهها مینگرد.
هدف تاریخنگار در درجه نخست کشف سابقه یا عدم سابقه کرونا یا بیماریهای مشابه آن در تاریخ و پس از آن، بررسی تجربههای مشابه و یافتن راهکارهایی برای ارتقای سطح مبارزه با بیماری در دوران کنونی و بررسی چشمانداز دوران پس از بیماری است. تاریخ باید به این پرسش پاسخ دهدکه هر ویروسی در کدام دوره تاریخی و کدام جغرافیا متولد شده و چرخه زندگی و مرگ آن تابع چه عواملی بوده است.
ممکن است نسل امروز ویروسی را جدید بپندارند، ولی این ویروس در گذشته هم وجود داشته باشد. پژوهش در این حوزه تنها کار پزشک نیست و باید تاریخ در این حوزه به کمک پزشکی برود. منابع تاریخی گاه اطلاعات سودمندی را از مشخصات بیماریها ارایه دادهاند که در شناخت تاریخ ویروسها به پزشکان کمک میکند. هرگاه پادشاه یا فرد برجسته و مشهوری فوت کرده است، مشخصات بیماری او را نوشتهاند.
گاه که یک بیماری همهگیر آمده است، اسناد موجود ویژگیهای آن را بیان کردهاند. برای نمونه اسنادی از بیماری کشندهای به نام مطبقه با مشخصه تب بالا وجود دارد که در سال 1283 شمسی هزاران نفر را در قم، کاشان، یزد و بسیاری از نواحی ایران کشته است.
طبیعی است که پزشکان باید تشخیص دهند که نام امروزین این بیماری چیست. همچنین کتابهای زیادی در تاریخ پزشکی، بیماریهایی مانند طاعون و درمان آنها توسط زکریای رازی و ابن سینا تا پزشکان فرنگی دربار شاهان قاجار مانند پولاک و تولوزان نوشته شدهاند. تنها درباره طاعون و وبا از سده 3 تا 13 ق. بیش از یکصد کتاب توسط علمای مسلمان تألیف شده که از منظر فقهی، حدیثی و مانند آن به این بیماریها نگاه کرده و شرحی از نحوه مواجهه علما و مردم با آنها دادهاند.
برای نمونه میتوان به کتاب «بذل الماعون فی فضل الطاعون از ابن حجر عسقلانی (٨٥٢ق) یا «الإباء فی مواقع الوباء» از بدلیسی (٩٣٠ق) اشاره کرد. علم پزشکی مدرن هرچند بسیاری از بیماریهایی را که بشر سنتی با آنها درگیر بوده و نتوانسته درمان کند، درمان کرده است؛ اما نمیتواند هزاران سال تجربه و اندیشه انسان در حوزه تاریخ پزشکی را به کناری نهد.
حضور مورخان در این حوزه در کنار پزشکان میتواند به گفتوگوی میان قدیم و جدید یا طب سنتی و مدرن کمک کند و از خطکشیها و دوگانه سازیهایی که نفعی برای جامعه ندارد، جلوگیری کند.
وضعیت اسناد و مدارک ما درباره بیماریهای فراگیر چگونه است و آیا به صورت متون انتقادی، تصحیح و منتشر شدهاند یا در زمینه آنها کارهای پژوهشی (مثل کاری که خانم دکتر ناطق انجام دادهاند) صورت گرفته است یا خیر؟
منابع ما تا دوره قاجار عمدتا به صورت کتاب و سفرنامه است. سیاحان خارجی که از دوره صفوی به بعد به ایران آمدهاند توجه ویژهای به بیماریها داشتهاند. در سفرنامههای ایرانی هم سفرنامههای حج و عتبات عالیات از نظر توجه به بیماریهای واگیر غنی هستند.
از دوره ناصرالدینشاه قاجار که روزنامهها منتشر شدند و آرشیوی برای اسناد شکل گرفت، این دو منبع تازه هم، آگاهیهای زیادی درباره بیماریها به ما میدهند. در آرشیوهای سازمان اسناد ملی، مجلس شورای اسلامی، وزارت خارجه و چند نهاد دیگر اسناد خوبی در زمینه بیماریها وجود دارند. در وبای 12٨2شمسی برخی روزنامهها عملا نقش یک راهنمای پزشکی را داشتند.
محمدخان کرمانشاهی دستورالعمل پیشگیری از وبا را در روزنامه تربیت چاپ کرد. برخی روزنامهها هم آمار مبتلایان و فوتیهای وبا را چاپ میکردند و بحرانهای اجتماعی مانند بحران نان را پوشش میدادند. در سالهای گذشته بخشی از اسناد بیماریها تصحیح شده و کتابهایی هم منتشر شدهاند.
یکی از کتابهای سند محور در این حوزه تاریخ طب و طبابت در ایران تألیف محسن روستایی است. کتاب دیگر، وبای عالمگیر کاری مشترک از دکتر منصوره اتحادیه و اینجانب و خانم غفوری است که شامل اسناد وبای سالهای 1283-1282 ش. کرمانشاه و سایر نقاط ایران است.
کتابهایی هم به زبان انگلیسی منتشر و به فارسی ترجمه شدهاند که میتوان به کتاب ویلم فلور به عنوان سلامت مردم در ایران قاجار و نوسازی پزشکی و بهداشت عمومی در دوره قاجار تألیف هرمز ابراهیمنژاد اشاره کرد.
به نظر شما بازخوانی اسناد تاریخی در شرایط کنونی که گرفتار کرونا هستیم برای مردم عادی، محققان و پژوهشگران و دست اندرکاران درگیر با این بیماری چه فایدهای دارد؟
البته کرونا یک بیماری جهانی است و مقایسه آن با وبای منطقهای کمی ساده سازی موضوع است، ولی با در نظرگرفتن این نکته که در کشور ما قبلا شاهد بیماریهای همهگیر بودهایم و با یافتن تجربهای نزدیک و مشابه با کرونا، میتوانیم به تجربیات تاریخی مشخصی تکیه کنیم. این تشابه به ما کمک میکند تا درک بهتری از واکنش مردم به توصیههای بهداشتی، رعایت یا نادیده گرفتن توصیهها و رفتن به اماکن عمومی پیدا کنیم.
به باور من وبای 1283-1282 ش. بیشترین شباهتها را با کرونای امروز دارد. از جمله مشترکات آنها میتوان به مسری بودن هر دو، فصلهای آغاز و گسترش هر دو بیماری، مصادف شدن با عید نوروز، ماه رمضان و حج تمتع اشاره کرد. این شباهتها حتی میتواند به ما در شناخت نحوه برخورد مردم آن زمان با موضوعهایی مانند زیارت، نماز و حج کمک کند.
ما به کمک این اسناد میتوانیم بگوییم که در کشور ما چندین بار پس از بیماریهای واگیر قرنطینه صورت گرفته است و این روش، کار تازهای نیست و افق دید و ذهنیت مردم و دستاندرکاران امر را نسبت به این موضوع گسترش دهیم. نخستین بار در سال 1253ق در دوره محمدشاه قاجار، موسی ساوجی واژه انگلیسی کرانتین را به کار برد و درباره آن در رساله طبیاش توضیحاتی داد.
از آن زمان به بعد هنگام بروز وبا یا طاعون، قرنطینه در مناطق درگیر و حتی گاه در سطح کشور برقرار میشد. با بررسی آن تجربهها میتوانیم به این پرسشها پاسخ دهیم که آیا قرنطینه روستا باید با قرنطینه شهر یکی باشد؟ آیا قرنطینه در فصلهای مختلف سال باید به یک سبک اجرا شود؟ آیا قرنطینه باید به تنهایی توسط دولت اجرا شود یا از مردم هم کمک گرفته شود؟
از دیگر نتایج بازخوانی تاریخی بیماریهای همهگیر دادن قوت قلب به انسان امروز است که در گذشته هم ویروسهای وحشتناکی شیوع یافتهاند و گاه در مواردی مانند طاعون سیاه چند صد میلیون انسان را کشتهاند. تازه آن موقع نه جمعیت به اندازه الان بوده و نه قدرت پزشکی و دفاعی انسان مثل حالا بود.
با وجود این بشریت از فاجعه عبور کرده و زندگی ادامه یافته است. این موضوع میتواند دینداران را هم که این روزها به سبب بسته شدن مساجد و اماکن زیارتی و احتمال تعطیل حج نگران آینده دینداری هستند، آرام کند و بدانند پس از اینگونه وقایع دین همچنان خواهد ماند.
ویژگیهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جوامع مختلف و از جمله جامعه ما تا چه اندازه و به چه صورت در نحوه مواجهه با فاجعه بیماریهای واگیر تاثیر گذاشتهاند و آیا میتوان ویژگی های کلی در نحوه مواجهه با بیماریهای فراگیر را در تاریخ ایران برشمرد؟
طبیعی است که ویژگیهای هر جامعهای از جمله سبک معیشت، تراکم جمعیت شهری، روستایی و ایلیاتی، اقتصاد کشاورزی، دامی و تجاری و نوع آداب و رسوم در نحوه مواجهه با بیماری موثر است و ایران هم از این قاعده بیرون نیست. با وجود این نحوه مواجهه با بیماری بیش از هر چیز تابع گفتمان حاکم بر دولت و جامعه است که تا میانههای دوره قاجار گفتمان سنت بود.
وقتی میگویم سنت، سوءتفاهم پیش نیاید و با سنتگرایی خلط نشود. سنتگرایی یک ایدئولوژی مدرن است که در دنیا با نام کسانی مانند رنه گنون، حلقه اورانوس و هایدگر شناخته میشود و در کشور ما هم البته با نامهایی مانند احمد فردید، حسین نصر و داریوش شایگان. منظور از سنت، میراث تاریخی گذشته جامعه ما در ابعاد مختلف است که گاه به عنوان میراث عامیانه، بومی و ملی هم شناخته میشود و مذهب یکی از ارکان مهم آن است.
در برخی موارد که سنت ملی جنبه مذهبی گرفته یا درکشورهایی مانند ژاپن که مذهب، ملی و بومی است، این دو همافزا شده و عاملیت آنها در شکلدهی طرز فکر و عمل مردم بیشتر شده است. اگر به شیوههای مداوای بیماریها در چهار گوشه ایران نگاه کنید عدد مناطق، شیوههای درمانی سنتی مختلف پیدا میکنید که برخیها همین امروز هم اجرایی میشوند.
در مورد مذهب هم که بیشترین تاثیر را در نحوه مواجهه مردم ما با بیماری داشته است، باید از فلسفه نظری تاریخ کمک گرفت و به نظریه «مشیت الهی» اشاره کرد. در این چارچوب حرکت ارابه تاریخ تنها و تنها با اراده خداوند امکان پذیر است و هیچ جنبندهای بدون اذن او توان جنبیدن ندارد.
یکی از مهمترین حلقههای وصل انسان به خدا از قضا موضوع بیماری است که پیش از آمدن ادیان الهی بیماری را نتیجه قهر آسمان میدید و برای فرار از آن یا مداوای بیماران به قربانی کردن و ستایش برخی درختان و جمادات و... میپرداخت. در قرآن نیز هنگام ذکر برخی بلایای جمعی به دو سنت ابتلا یا آزمایش و عذاب یا تنبیه اشاره شده است که اولی برای آزمایش مومنان و دومی برای مجازات کافران است.
سنت دیگری که به معنای تنبیه همزمان گناهکاران به خاطر گناه و مومنان به سبب سکوت در برابر گناه آمده، فتنه است (آیه 25 انفال). برداشت مردم از بیماریهای همهگیر در جوامع سنتی یا تازیانه خشم خداوند برای مجازات گناهکاران یا محک و آزمایش برای مومنان بوده است. بنابراین در هر دو صورت برای کلیت جامعه، بیماری واگیر قابل توجیه بود.
راه مداوا و خلاصی از آن هم تضرع و توسل به درگاه الهی و همزمان استفاده از برخی داروها و ابزارها بسته به سنت منطقه بود که البته نقش آنها تنها «سبب» بود و شافی اصلی همچنان خداوند محسوب میشد. با ورود مدرنیته به ایران و گسترش رویکرد علممحوری برای مداوای بیماری کمکم نقش ایمان و سنت به حاشیه رفت؛ اما همچنان باقی ماند؛ بهطوری که امروز هم نشانههای نفوذ آن را کمابیش میبینیم.
شما در یادداشتهای خود اشاره کردهاید که در گذشته قربانی بیماریهای فراگیر، بیشتر اقشار فرودست و فقیر بودهاند و برخی اقشار هم از این موقعیتها سود بردهاند. به نظر شما مطالعه این موارد به لحاظ اخلاقی و سیاسی چه درسی به انسانهای امروزی میدهد؟
این نوع اسناد به ما هشدار میدهند که به موازات درمان بیماران و تلاش برای جلوگیری از گسترش کرونا باید به فکر طبقه فقیر و کم درآمد جامعه باشیم. فقر و احساس فقر در ایام بیماریهای همهگیر از جنس فقر در شرایط عادی و غیربحرانی نیست.
این فقر و تنهایی و بیپناهی میتواند در آینده بحرانهای خطرناکتر از اپیدمی را بر سر راه جامعه و دولت و تکتک پولداران و صاحب منصبان و همه مردم قرار دهد. وبای صد و هفده سال پیش به ما میگوید بحرانهای ناشی از فقر و بیپناهی زمانی شدت میگیرند که از آهنگ رشد بیماری کاسته شود.
برخی تحلیلگران با استناد به موارد تاریخی معتقدند این بیماریهای فراگیر میتوانند به تحولات سیاسی و اجتماعی گسترده منجر شوند. آیا آن چنانکه برخی میگویند کرونا میتواند مبنایی جدید برای دورهبندی تاریخ شود و بر پایه آن تاریخ بشر را به پیش از کرونا و پس از کرونا تقسیم کرد؟
بحث از جهان پیش از کرونا و بعد ازکرونا زمانی قابل پذیرش است که یقین داشته باشیم کرونا مانند جنگ جهانی اول یا سقوط کمونیسم میتواند بر سرنوشت همه دنیا و تکتک کشورها و انسانها تاثیر بگذارد. من در این مورد تردید دارم و تاثیر کرونا را در کشورهای مختلف یکسان نمیبینم؛ اما منکر وقوع تغییرات در جهان نیستم. از همین حالا هم شاهد تغییراتی در جهان چه در ابعاد مثبت و چه منفی هستیم.
در کوتاهمدت و میان مدت اقتصاد جهانی بهشدت افت خواهد کرد و بیش از همه اقتصاد گردشگری متضرر خواهد شد. دنیای دیجیتال و به ویژه گوشیهای هوشمند برنده اصلی جهان پساکرونا خواهند بود و آموزشهای مجازی و دورکاری و خریدهای اینترنتی بهشدت گسترش خواهند یافت.
در کشورهای غربی شاهد اجرای نسبی اندیشههای سوسیالیستی مانند گسترش بیمههای همگانی، توجه به بهداشت و محیط زیست، افزایش نقش دولت در توزیع ثروت و خلق فرصتهای برابر و توجه بیشتر به گروههای اقلیت و حاشیه نشین خواهیم بود.
پس از این پزشکان به قشری محبوب در جهان تبدیل خواهند شد و کارخانجات داروسازی و تجهیزات پزشکی رشد خواهند کرد. از دیگر تغییرات ممکن، تغییرکارکرد برخی سازمانهای بینالمللی، تخطئه نئولیبرالیسم و بازخوانی مفاهیم امنیت، عدالت، آزادی و نسبت آنها با یکدیگر خواهد بود.
اگر بخواهم از تعبیرات یووال نوح هراری بهره بگیرم باید بگویم که پس از این شاهد جدیتر شدن جدال انسان خردمند با انسان خداگونه خواهیم بود. انسان خداگونه انسانی است که احساس میکند خدای زمین است و باید به خاطر منافع خود بر همهچیز و همه کس حکم براند.
اگر ما آنچنان که فیلسوفانی مانند مارکس گفتهاند نقطه تمایز گذشته و نو را تفسیر جهان توسط فیلسوفان سنتی و تلاش برای تغییر جهان توسط فیلسوفان مدرن بدانیم به نظرم کرونا این پرسش مهم را به میان کشیده است که تغییر تا کجا؟
انسان خردمند از همین حالا و با استناد به کرونا انسان خداگونه را با این چالش روبهرو کرده است که تا چه اندازهای حق دارد جهان را تغییر دهد و آیا تغییرات او نقطه توقفی هم دارد؟
با توجه به این بحث، تحولات در ایران پس از کرونا چه سمت و سویی خواهند داشت و آیا اساسا امکان تحول یا تغییر در ایران پس از کرونا وجود دارد؟
در کنار برخی تغییرات جهانی که ایران هم تحت تاثیر آنها قرار خواهد گرفت، مهمترین تاثیر کرونا در ایران تقویت شکاف سنت - مدرنیته به نسبت شکافهای قومی، مذهبی، طبقاتی، نسلی، جنسیتی و اقتصادی خواهد بود. جامعه ما درباره نحوه مواجهه با کرونا به دو قطب کاملا متفاوت تقسیم شده است. در واقع ما با جامعهای همگون به نام جامعه ایرانی روبهرو نیستیم، بلکه این جامعه دو روی یک سکه است.
روی مدرن سکه برای پیشگیری از بیماری، جلوگیری از گسترش بیماری و درمان آن نگاه علمی و رو به جلو دارد در حالی که روی دیگر آن تحقق این امور را در برگشت به گذشته و مددجستن از عناصر دینی، سنتی و فرهنگی میبیند. کرونا سبب افزایش قدرت رویه مدرن جامعه ایرانی در برابر سنت خواهد شد.
با این تفسیر آیا ما میتوانیم در ایران و به شکل عام در جهان اسلام شاهد تحولی باشیم که زلزله لیسبون پرتغال در سال 1755 در اروپا به وجود آورد؟
جامعه ایرانی در قیاس با مواجهه گذشته خود با بیماریهای واگیر رشد بسیاری کرده است و این، قابل انکار نیست، اما اینکه فکرکنیم زلزله فکری اروپا و انقلاب فکری در زیست مومنانه در ایران تکرار خواهد شد، بنابه علل مختلف تاریخی و فرهنگی قیاسی معالفارق است. البته همچنانکه پس از زلزله لیسبون، فیلسوفانی مانند ولتر، کانت و روسو به نقد جهان آرمانی کلیسا پرداختند.
به نظر شما آیا بشریت بهطور کلی و جامعه ما بهطور خاص از موارد پیشین مواجهه با بیماریهای فراگیر درسی گرفته است؟
متأسفانه بشریت از تاریخ عبرت نگرفته یا اگر گرفته کوتاهمدت بوده است و فکر نمیکنم با این بیماری هم عبرت بگیرد. به گمان من اوضاع با اندکی تغییر همچنان ادامه خواهد یافت و نباید درباره تاثیرات کرونا خیلی زیاده روی کرد. آنفلوآنزای اسپانیایی در سال 1918 حدود 50 میلیون کشته داد که از کشتههای جنگ جهانی اول بیشتر بود ولی کمی بعد فراموش شد.
اگر همان موقع کشورهای بزرگ تنها یک دهم بودجه نظامی خود را به مبارزه با ویروس اختصاص داده بودند جهان شاهد بیماریهایی مانند کرونا نبود. یک وجه دیگر از عبرت نگرفتن انسان نه تنها از گذشته بلکه از همین حالای اطراف خود را میتوان این روزها دید.
یک تلقی مهم از مدرنیته، نظم ارگانیک و قانونمند بودن جامعه است که در آثار منتسکیو و دورکیم در اروپا و روشنفکرانی مانند مستشارالدوله و ملکمخان در ایران دیده میشود. ما امروز با مدرنیستهایی روبهرو هستیم که سیمای مدرن دارند، از ابزار مدرن استفاده و از اندیشه مدرن دفاع میکنند، اما در عمل فرسنگها از مدرنیته دور هستند.
دولت مقرراتی مانند فاصلهگذاری فیزیکی و نرفتن به سفر را وضع میکند، اما اینان بیتوجه به این قانون که برای سلامت جامعه وضع شده است بدون هیچ گونه فوریتی به سفر میروند.
کرونا نهتنها سبب گسترش شکاف سنت- مدرنیته شد، بلکه شکاف مدرنیته ناهنجار و بدقواره و مدرنیته قانونمند یا شهروند مسوول در برابر فرد مسوولیتگریز را هم آشکار کرد. به نظر من شکاف دوم به مراتب از شکاف اول برای آینده ایران خطرناکتر است.