در این مقاله مسئله عصمت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بحث عصمت از بحث هایی است که از دیر باز میان متکلمان مسلمان مطرح بوده و هر گروه از آنها آرا و نظریات متفاوتی در خصوص آن بیان داشته اند. دامنه شمولآن هم متفاوت است و در کل آنچه طرح و شرح شده شامل سه دسته می شود. 1ــ عصمت انبیاء 2ــ عصمت ائمه 3ــ عصمت فرشتگان.
برای آشنایی و بررسی موضوع آنرا به شکل زیر دسته بندی می کنیم.
الف)معنای لغوی و اصطلاحی عصمت
ب)عصمت در قرآن و روایات
1)بررسی عصمت در آیات قرآن
2)بررسی عصمت در احادیث و روایات
ج)عصمت از دیدگاه متکلمان مسلمان
1)سیر تاریخی عصمت
2)دیدگاه متکلمان غیر شیعی
3)دیدگاه متکلمان شیعی
د )نتیجه گیری
الف)معنای لغوی و اصطلاحی عصمت
عصمت در لغت به معنای بازداشتن و منع کردن است ...(2) و آن شکل مصدری است و در اصطلاح نگاه داشتن نفس از گناه و آلودگی، در حالتی که امکان انجام آن باشد را گویند که در این شکل به حالت اسم مصدر معنی می شود.
در غیاث اللغات بیان شده که بازداشتن خود را از گناه و به اصطلاح اطلاق این لفظ بر پاکی است که از ابتدای وجود تا انتهای عمر گناه کبیره خصوصاً زنا نکرده باشد....(3)
یکی دیگر از مسائل و کلمات مرتبط با این بحث معصوم است.
معصوم، صفتی است عربی که بر شخص بری و بازمانده شده از گناه دلالت می کند و در فرهنگ شیعی نمونه اعلای آن چهارده معصوم می باشند.
شیخ مفید، در معنای اصطلاحی عصمت گفته است که؛ عصمت درباره ی حجت های الهی توفیق و لطف است و این که خودشان را به وسیله آن از گناهان و خطا در دین الهی حفظ کنند ....(4)
عصمت توانایی و نیرویی است که شخص را در حالی که قادر به انجام گناهی است از این کار باز می دارد و به عبارتی اعمالی که شایسته انجام دادن نیست را انجام نمی دهد......(5)
در مورد شخص معصوم از امام صادق (علیه السلام) سؤال نمودند. ایشان در جواب فرمودند: «معصوم کسی است که خودش را به وسیله ی خدا از همه گناهان حفظ کند.»...(6)
نیروی عصمت بحدی نیست که انجام دادن گناه و خطا را از فرد سلب کند بلکه با حفظ قدرت و اختیار مرتکب گناه و خطا نخواهد شد.
ب)عصمت در قرآن و روایات
1)بررسی عصمت در آیات قرآن
در این قسمت ابتدا آیاتی را که بر اساس تحلیل مفسرین شیعه به عصمت انبیاء و ائمه دلالت می کند و سپس آیات در خصوص عصمت ملائکه را بیان می کنیم
الف)ــ بررسی عصمت انبیاء و ائمه (علیهم السلام) در آیات قرآن کریم (ترتیب بررسی بر اساس ترتیب سوره هاست)
در کلام الهی، در آیه صد و بیست و چهارم سوره مبارکه بقره آمده است؛ «هنگامیکه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود. خداوند به او گفت: من ترا به پیشوایی خلق بزگزینم. ابراهیم گفت پیشوایی را به فرزندان من نیز اعطا خواهی کرد؟ فرمود عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید».
اولاً این آیه بیانگر این است که خداوند زمانی ابراهیم (علیه السلام) را برگزید که او را مورد امتحان قرار داد و وقتی که ابراهیم (علیه السلام) توانست بدون انحراف و لغزش از امتحان خارج شود، به پیشوایی انتخاب شد.
ثانیاً خداوند در جواب ابراهیم (علیه السلام) گفته که عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید. در اینجا ستمکار به معنای کلی آن اراده شده است. چه ستمکار به خود که شامل کسی است که صغایر و کبایر از او صادر می شود و چه ستمگر به سایرین که ظالم است و هر دوی اینها نفی عصمت کرده و همچنین امامت ستمگر را هم رد می کند ....(7)
پس ما نمی توانیم بگوییم که پیامبر می تواند گناه صغیره انجام دهد و به عصمت او خدشه ای وارد نشود، چون با انجام گناهان صغیره عصمت از او سلب می شود.
در آیه بیست و ششم سوره مبارکه آل عمران، خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) گفته است (بگو بار خدایا! ای پادشاه ملک و هستی، تو هر که را خواهی ملک و سلطنت بخشی و از هر که خواهی بگیری و به هر که خواهی عزّت و اقتدار بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی، هر خیر و نیکویی به دست توست و تنها تو بر هر چیز توانایی)
عصمت موهبتی الهی است که خداوند به بندگان خوب خود می بخشد و به آنها عزت و سربلندی می دهد.
مسئله ای که از این آیه استنباط می شود، انتصاب پیامبران و ائمه است. به اعتقاد شیعه تنها خود خداوند می تواند پیامبر و وصی او که همان ائمه معصومین می باشند را انتخاب کند و ولایت و سرپرستی امت را به آنها دهد. سرپیچی از آن نافرمانی و مخالفت با اراده خداست.
آیه پنجاه و نهم سوره مبارکه نساء «ای اهل ایمان! فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید و چون کارتان در چیزی به گفتگو و نزاع کشید به حکم خدا و رسول بازگردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید این کار برای شما از هر چه تصور کنید بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود.»
و در آیه شصت و چهارم همین سوره آمده است که: (ما رسول نفرستادیم مگر بر این مقصود که خلق به امر خدا اطاعت او کنند....) در این دو آیه خداوند بر اطاعت مطلق از خود، رسول و فرماندارانی که از سوی خدا رسول تعیین می شوند دستور داده و بر آن تأکید دارد. از آنجایی که ولایت خداوند به ظالم نمی رسد و خداوند هم به اطاعت مطلق دستور داده در می یابیم که انبیاء و آنانی که از سوی خدا و رسولش بر فرمانروایی و جانشینی پیامبر تعیین شده اند، معصوم هستند و هیچگونه خطایی در آنها نیست، زیرا اگر اینچنین نباشد و از آنها خطا و اشتباه سر زند نمی توانند هدایتگر سایر مردم باشند و در اموری که آنها مشکل دارند، بدرستی و مساوات رفتار کنند. ثانیاً، اطاعت از شخص خطا کار هرگز واجب نشده، زیرا او حتی شایستگی امور خود را ندارد چه رسد به اینکه امور یک امت بدست او باشد. چگونه ممکن است کسی که خود درفهم دستورات الهی و انجام آنها مشکل دارد و آنها را به درستی رعایت نمی کند، مشکلات سایر مردم را با توجه به آموزه های الهی سامان بخشد؟
اما در سوره مبارکه مائده سه آیه در مورد امامت آمده است. این آیات ارتباط روشنی با مسئله عصمت دارند. در آیه سه آمده است «...امروز دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و بهترین آئین را که اسلام است برایتان برگزیدم...»
در آیه پنجاه و پنج آمده است؛ «ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانی هستند که نماز به پاداشته اند و در حال رکوع به فقیران زکات می دهند.»
و در آیه شصت و هفتم هم آمده است که؛ «ای پیغمبر آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده ای و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت، خدا گروه کافران را به هیچ را هی راهنمایی نخواهد کرد.»
آیات سوم و شصت و هفتم به واقعه غدیر اشاره دارد که در آن روز خداوند سبحان به پیامبر امر کرد که مسئله ولایت و جانشینی بعد از خود را مطرح کند و آن فردی که خدا انتخاب کرده است را معرفی کند اگر به این دستور عمل نکنی به وظیفه ات عمل نکرده ای و بعثت پیامبر ناتمام می ماند. و هنگامی که پیامبر امر الهی را انجام می دهد، خداوند به مسلمین بشارت می دهد که دین و نعمت را بر شما کامل کرده و بهترین آیین که اسلام است را به عنوان آخرین دین برای شما برگزیدم. آیه پنجاه و پنج هم بنا به نظر جمیع مفسرین شیعه و سنی اشاره به حضرت علی ابن ابی طالب (ع) دارد.
نتیجه ای که از این آیات می توان گرفت این است که ولایت به آن فردی می رسد که مورد تأیید الهی و انتخاب خود خداوند است و خداوند نیز شایسته ترین فرد را انتخاب خواهد کرد. فرد شایسته آن است که حلال خدا را حرام نکند و حرام خدا را حلال نداند و در اطاعت از اوامر الهی و عمل و آگاهی به آنها، دقیق ترین فرد باشد.
و خدا هرگز ولایت را به کسی که خود دچار مشکل باشد و به کمک و راهنمایی سایرین نیاز دارد نمی دهد، زیرا این خود نیازمند دور است و دور نشان ضعف و در نتیجه سلب عصمت می کند.
در ثانی خداوند زمانی دین را کامل می داند که ولی شایسته ای که خود و رسولش تعیین کرده اند، توسط پیامبر به مردم معرفی شد و چون این فرد همانند پیامبر به ارشاد و هدایت دیگران نیاز ندارد، پس فردی است معصوم است.
خداوند در آیه پانزدهم سوره مبارکه یونس می فرماید «و هر گاه آیات روشن ما بر خلق تلاوت شود، منکران معاد که امیدوار به لقاء ما نیستند به رسول ما اعتراض کرده و گفتند که قرآنی غیر از این بیاور و یا همین را به قرآن دیگر مبدل ساز. ای رسول ما به آنها بگو: مرا نرسد که از پیش خود قرآن را تبدیل کنم (این عصیانست) و من اگر عصیان پروردگار کنم از عذاب روز قیامت سخت می ترسم.»
این آیه به مسئله مهم و مورد تأکید کلیه مفسرین و متکلمین مسلمان اشاره دارد و آن صداقت و امانت در امر رسالت و رساندن پیام الهی می باشد و این بدان معناست که اطاعت از پیامبر زمانی واجب است که او در رساندن پیام الهی صادق باشد و در غیر اینصورت او چیزی می گوید که گفته خدا نیست و باعث گمراهی و ضلالت خود و دیگران می شود.
تبدیل و تغییر کلام الهی گناه بزرگی است و باعث عصیان پروردگار می شود و کسی که عصیان می کند شایستگی هدایت مردم را ندارد.
و این امر (درستی در رسالت) تحقق نمی یابد مگر زمانی که پیامبر معصوم باشد و احکام و دستورات الهی را آنگونه که هست ابلاغ کند نه آنگونه که دل او و دیگران می خواهد.
در آیه بیست و چهارم سوره مبارکه یوسف اشاره به عصمت انبیاء تحت روایت داستان یوسف (ع) شده است «و اگر برهان روشن حق نبود او هم به میل طبیعی رفتار می کرد، ولی ما میل او را از قصد به آن عمل زشت برگرداندیم که همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه ماست» در تفسیر این آیه از حضرت رضا (ع) منقول است که یوسف قصد عمل سوء و پاسخ به خواسته شهوانی زلیخا را نداشت بلکه در مقابل خواسته زلیخا قصد کشتن او را کرد و خداوند او را از این عمل زشت باز داشت......(8) و این بیانگر این است که عصمت و پاکدامنی یوسف او را از عمل منافی عفت بازداشت و با کمک خدا از ارتکاب قتل نفس که عملی ناپسند است بازداشته شد. دلیل آن نیز این می باشد که انبیاء علاوه بر مصونیت از گناه عمل به خواسته و رأی شخصی در حالی که دچار خطا و اشتباه شوند مصون هستند. در آیات سی و نه، چهل و چهل و دوم سوره مبارکه حشر مسئله گمراه کردن بندگان توسط شیطان و نجات خالصان درگاه الهی از شر او بیان شده است.
«...و همه آنها را گمراه خواهم کرد (فرزندان آدم)، به جز بندگان خالص تو را....و هرگز تو را بر بندگان با خلوص من تسلط نخواهد بود لیکن اقتدار تو بر مردم نادان و گمراهی است که پیرو تو شوند.»
لازمه عصمت و اخلاص دوری از گمراهی و پاکی از اوهام و پیروی نکردن از هوای نفس و شیطان است زیرا پیروی از آنها باعث گمراهی است و این دور از شأن انبیاء و ائمه (علیهم السلام) می باشد.
در آیه صد و سی و چهار سوره مبارکه طه اینگونه آمده که «اگر ما پیش از فرستادن پیغمبر همه کافران را به نزول هلاک میکردیم مطمئناً آنها می گفتند: پروردگارا چرا بر ما رسولی نفرستادی تا از او پیروی کنیم که این عذاب و ذلت و خواری بر ما پیش نیاید»
این آیه بیانگر این مطلب است که خداوند کسانی را برای هدایت و ارشاد می فرستد که به درستی عمل می کنند. اگر بر پیامبران روا باشد خلاف آنچه را که بدان امر و نهی می کنند به جا آورند، اطمینان که در اینجا مطرح است، به گفتار آنها حاصل نمی شد...(9)
از سوی دیگر شخصی می تواند دیگران را از عذاب و ذلّت نجات دهد که آگاه و عامل به احکام الهی باشد. معصوم باشد و در ابلاغ احکام الهی صادق باشد. تنها چنین فردی می تواند کافران را هدایت و به راه راست رهنمون سازد نه فردی که از او افعال ناشایست سر زند و یا گناهکار باشد.
خداوند در آیه بیست و یکم سوره مبارکه احزاب در خصوص شخص پیامبر اکرم (ص) می گوید «البته شما را در اقتدای به رسول خدا چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو خیر و سعادت بسیار است...»
وقتی خداوند دستور به اقتدا و ادامه دادن راه رسول خدا را می دهد، یقیناً اعمال و افعال آن حضرت مورد تأیید الهی است و ایشان را شایسته ترین فرد ممکن برای الگو بودن مسلمین قرار داده و این جز در سایه عصمت پیامبر تحقق نمی یابد.
و اما آیه بسیار مهم دیگر در مسئله عصمت که در این سوره مطرح شده است آیه سی و سوم می باشد.
این آیه به آیه تطهیر معروف می باشد.
«...خداوند چنین می خواهد که هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزّه گرداند»
شیعه و سنی در اینکه این آیه در مورد اصحاب کساء است اتفاق نظر دارند ....(10)
تنها برخی دامنه آن را به همسران پیامبر وسعت داده و گفته اند که شامل آنها نیز می شود.
خداوند فرموده: شما را از هر عیب پاک و منزّه گرداند. این عیب می تواند شامل عیب اخلاقی، رفتاری، فکری و تشخیصی و در ابعاد مختلف در نظر گرفته شود که خداوند ایشان را از هر عیبی مصون دانسته است.
و آنکه از هر عیبی مصون باشد معصوم است. خداوند این خاندان مطهر را برتری داده و همانگونه که امر رسالت را به پیامبر اکرم (ص ) اعطا کرده، امر ولایت نیز در بین این خاندان نیز گذاشته شده و به والاترین فرد جامعه پس از پیامبر یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که در این جمع قرار دارد سپرده شده است. در قسمت پایانی بحث عصمت در آیات به بررسی آیات چهل و چهار و هفتم سوره مبارکه حاقه می پردازیم.
«و اگر محمّد از دروغ به ما برخی سخنان را می بست، محققاً او را (به قهر و انتقام) از یمینش می گرفتیم و رگ و تینش قطع می کردیم» این آیات اشاره به عصمت پیامبر در امر رسالت دارد.
نتیجه این است که پیامبر اکرم (ص)، هرگز خود چیزی به آنچه از سوی خداوند به او می رسید نمی افزود و نمی کاست و آن را آنگونه که به دست او رسیده بود به دست مسلمین می رساند که اگر اینچنین نمی کرد، کاذب بود و اطمینان به گفتار او حاصل نمی شد و اعتماد به او در بین مردم از بین می رفت.
ب)بررسی عصمت ملائکه در آیات قرآن کریم
سوره مبارکه انبیاء آیات نوزدهم و بیستم «...و ارواح قدسی در پیشگاه او هیچگاه از بندگیش سرپیچی نکنند و از عبادتی که می کنند هرگز خسته نشوند، همه شب و روز بی آنکه هیچ سستی کنند به تسبیح او مشغولند»
ارواح قدسی همان ملائک الهی هستند که از آنان هر گز خطا و گناه سرنمی زند و تنها به اطاعت و پرستش الهی مشغولند. در این راه هرگز کوتاهی از آنان سر نمی زند و هیچ گاه از عبادت باری تعالی خسته و دل زده نمی شوند.
در آیات بیست و هفت و بیست و هشتم همین سوره آمده که «هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند و هر آنچه از ازل کرده و تا ابد می کنند همه را خدا می داند و احدی جز آنکسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آنها دایم از خوف خدا هراسانند»
فرشتگان این مخلوقات پاک خداوند به درستی آنچه که در خلقت ایشان اراده شده را انجام می دهند.
آنچه را که خدا نمی خواهد را هرگز طلب نمی کنند و با فرمان الهی پیوسته در تلاش و کارند. شک و تردید در وجود آنها راهی ندارد و محو عظمت الهی هستند. ترس از ایزد متعال همواره در دلشان جاری است و عبادت های طولانی هرگز آنها را از ذکر خدا خسته ننموده است. از ازل تا به ابد از ایشان گناهی سر نزند و هرگز منحرف نشوند.
ملائک امین خداوند هستند. آنگونه که جبرئیل امین وحی گردید و کلام الهی را بی کم و کاست به پیامبران می رساند. در داستان های متفاوتی در قرآن ملائک به عنوان حامل دستورات الهی به زمین آمدند.
نمونه آن هاروت و ماروت اند که برای تعلیم سحر به مردم عصر حضرت سلیمان آمدند و دستور الهی را به درستی انجام دادند و مردم را از شر سحر و جادوی دیوان نجات می دادند .....(11)
مثال های دیگر فرشتگانی که بر حضرت لوط و ابراهیم وارد شدند که داستان آنها مشهور است. اینها پیام الهی را بدون دخالت خواسته های خود و بی کم و کاست به پیامبران رساندند.
در حوزه عبودیت حضرت حق هم در جایگاهی قرار دارند که در هیچ وضعی در امر حق، کوتاهی و راحت طلبی نمی کنند و محال است که اراده پولادینشان جولانگاه غفلتها و هوسها گردد. رذایلی که در بین انسانها رواج دارد، چون حسد، نیرنگ، تردید و سرپیچی در امر الهی و فتنه انگیزی و...در هیچ کدام از آنها راهی ندارد ......(12)
پینوشتها:
1.دانشجوی ادیان و مذاهب دانشگاه مذاهب اسلامی.
2.ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 244.
3.معین، فرهنگ معین، ج 2، ص 2313.
4.مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 128.
5.رک: سید عرب، عصمت، دایره المعارف تشیع، ج 11، ص 297؛ اعلی الحائزی، العصمه، دایره المعارف شیعه العامه، ج 13، ص 27.
6.صدوق، معانی الاخبار، ص 132.
7.رک: طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 1، 124 بقره.
8.صدوق، عیون اخبار الرضا، ص 389.
9.معروف الحسنی، تصوف و تشیع، ص 128.
10.مجلسی، بحار الانوار، جلد 10، ص 141.
11.بقره، آیه 102.
12.رک: نهج البلاغه، خطبه 91، ترجمه کاظم عابدینی مطلق.
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 10-11
ادامه دارد...