بودا (۱)

چکیده:   با گسترش اسلام و موج اسلام‌گرایی درجهان، غربیان به فکر مقابله با این جریان افتادند

بودا (1)

چکیده:
 

با گسترش اسلام و موج اسلام‌گرایی درجهان، غربیان به فکر مقابله با این جریان افتادند. آنها برای مقابله با این حرکت اقدام به ترویج عرفان‌های کاذب در جامعه جهانی کردند، از جمله این عرفان‌ها بودیسم است.
کلید واژه : بودا ، هندو ، فرقه ، تعالیم ، تبلیغ ،
ما در سه فصل اصلی به بیان مطالبی در این باره می پردازیم:

فصل اول : تاریخچه بودا و نحوه پیدایش؛
 

شاهزاده سیدارتا گوتاما در حدود سال560 ق.م به دنیا آمد؛ پیشگویان هنگام تولد او به پدرش گفتند :اگر او در قصر بماند فرمانروایی جهانی خواهد شد ولی اگر به زندگی مذهبی پای نهد معلمی برای انسان‌ها خواهد بود.پدر سیدارتا تمام امکانات را در قصر برای او فراهم آورد ولی در نهایت او پا به بیرون قصر گذاشت و با دیدن صحنه‌هایی تازه از حقیقت زندگی و جامعه، متحول شد.او تصمیم گرفت به دنبال حقیقت برود و انواع ریاضت ها را در این راه متحمل شد، پس از مدتی فهمید راه نجات در ریاضت‌های سخت نیست؛ او دوستان مرتاض خود را ترک کرد و به زیر درختی رفت و مشغول تفکر شد و در همان جا به روشنائی (یا همان حقیقت) رسید پس از آن به میان دوستان خود بازگشت و به تبلیغ آیین خود پرداخت.

فصل دوم : تعالیم اصلی بودا؛
 

مبانی فلسفی : بودا هرگونه تفکرات پیچیده و غامض را طرد کرده است و طریقه و روش عملی را پیش گرفته است. اما دو اصل اساسی است که بودا به آن ها معتقد است:
1-قانون کرمه (کارما) 2-مسأله تناسخ
مبانی اخلاقی: جوهره دین بودا حقیقت جویی است و طالبان حقیقت باید به اصول اساسی چهار گانه آن‌ها اعتقاد داشته باشند و به آن‌ها عمل کنند این چهار اصل عبارتند از :
1-زندگی رنج است. 2- علت و ریشه رنج‌ها در تمنا و آرزوی انسان‌هاست.
3-انسان در حد امکان باید غرائز و امیال خود را فرونشاند. 4- آنچه انسان را به حقائق سه‌گانه قبل می رساند، تربیت نفس است.

فصل سوم : تبلیغ بودا در رسانه امروز
 

چرا هالیوود که ابزار صهیونیست است در پی تبلیغ بوداست؟
دلائل اصلی آن عبارتند از :1- به خاطر شباهت‌هایی که بین عقائد بوداییان و صهیونیست‌ها وجود دارد.
2-در بودیسم تاکید اصلی بر روی تهذیب نفس و تربیت درون است و کاری به وضعیت سیاسی جامعه و چگونگی حکومت ها ندارد و این چیزی است که صهیونیست به دنبال آن است.آثار فراوانی در این زمینه ساخته شده است از جمله فیلم ماتریکس؛ این فیلم را می توان یکی از فلسفی ترین فیلم های هالیوود دانست. داستان این فیلم بدین گونه است که ماشینی که به دست خود انسان ساخته شده برآنها غلبه پیدا کرده و آن‌ها را در یک دنیای مجازی قرار داده است. دنیایی که ما در ماتریکس می بینیم واقعی نیست و پوچ و غیر واقعی است (عقیده بودا) و در این میان عده ای در پی مبارزه با این ماشین ساخت خود بشر هستند و آن‌ها کسانی اند که به حقیقت پی برده و انتخاب شده اند (یعنی به همان نیروانا یا روشنایی که در بودا گفته می‌شود رسیده باشند).

مقدمه:
 

در این مقدمه بر آنیم که چرایی و اهمیت پرداختن به موضوع بودیسم را برای خوانندگان محترم روشن کنیم. همان طور که می دانید فرهنگ غرب یک فرهنگ مادی گرا (ماتریالیست) و مروج مدرینته است و با معنویت و معناگرایی اصلاً میانه ی خوبی ندارد، ولی در چند سال اخیر به دنبال تبلیغ عرفان های کاذب و معنویت های دروغین بوده و شدیداً به ترویج آن‌ها پرداخته است.دلیل این حرکت غرب به سمت رواج عرفان-های کاذب این است که، مردم جهان غرب که از مادی گرایی خسته شدند و آن را سیراب کننده ی فطرت معناگرای خود نمی بینند، رو به معنویت و عرفان حقیقی یعنی اسلام آوردند. در این زمان بود که سردمداران صهیونیستی در غرب به فکر مقابله با این سیل اسلام گرایی افتادند و به ترویج عرفان های کاذبی که با منافع آن ها منافاتی نداشت، پرداختند. بودیسم یکی از این عرفان های دروغین است.در نگاه غربیان، بودیسم به عنوان آیینی که می تواند در نقش جایگزین برای عرفان اسلامی در کانون توجه تشنگان معنویت و حقیقت قرار گیرد، اهمیت پیدا کرده است؛ و آن را به عنوان بدلی که قادر است توجهات را به سمت خود جلب نماید و به عنوان حربه ی اسلام زدایی مورد استفاده قرار گیرد تبلیغ می کنند. چرا که این مهم نیست که مشتاقان معنویت و حقیقت مسیحی باشند یا یهودی یا بودایی، مهم آن است که مسلمان نباشند. ریشه‌ی توجه غربی ها به بودیسم را باید در آموزه های معنوی و عرفانی دین بودا جستجو کرد، چرا که این آیین الحادی نه تنها موضع منفی نسبت به تمدن غرب ندارد، بلکه با ارائه ی دسته ای از دستورات مدارا محورانه و آشتی جویانه می تواند انرژی هایی را که ممکن است برای تغییر تمدن غرب به کار بیفتد، به تغییر در درون خویش به کار اندازد و حتی قدمی فراتر گذاشته و از طالبان معنویت، انسان‌های سر به راه و صلح طلب بسازد. چرا که در نگاه یک بودایی، آن چه نیاز به دگرگونی دارد، جهان بیرون و حکومت ها و فرهنگ ها نیست، بلکه نگاه انسان ها باید تغییر کند. در اندیشه ی یک بودایی هرچند که رنج وجود دارد اما باید پذیرفت که این رنج ها و ظلم ها از پیامدهای تمدن غرب نیست، بلکه لازمه ی هستی و جزء ذات جهان است. پس تمدن غرب نیاز به تغییر ندارد؛ مهم این است که انسان ها بتوانند از کوه رنج‌ها شادی بیافرینند.پس دراین برهه زمانی وظیفه مااین است که باانجا م فعالیتهای تحقیقی به شناخت این عرفانهای کاذب پرداخته ونقاط ضعف آنهارابرای افراد جامع به خصوص جوانان بیان کنیم .واز طرفی به بیان نقاط قوت دین مبین اسلام ومعنویتهای حقیقی موجوددرآن پرداخته تا از گرایش جوانان به این نوع عرفانها کاسته شود.آنچه جوان به دنبال آن است برطرف کردن عطش معنوی ودرونی خوداست ،پس متولیان امر باید تلاش کنند که این میل وعطش جوانان به سمت وسوی جدید هدایت شود و با آموزه های ناب اسلامی و معنویتهای حقیقی این میل راپاسخ گویند.غرب درحال حاضر ازتمام ابزاری که در دست دارد برای ترویج این عرفانها استفاده می کند مهمترین ابزار آنها ابزار فرهنگی مانند: کتابها ، مجلات وفیلمهای سینمائی است .باتوجه به وضعیت کنونی جامعه جهانی وتوجه فوق العاده آن به سینما می توان گفت، مؤثرترین این ابزارسینما وفیلمهای سینمائی است .این هجوم غرب به وسیله رسانه های جمعی ،ازجمله سینما، به جامعه جهانی وتزریق تفکری که بااهداف آنهامغایرت ندارد، نوعی جنگ نرم است؛ جنگی که درآن از توپ وتانک استفاده نمی شود،بلکه از ابزار فرهنگی برای نابودکردن فرهنگ جوامع مختلف استفاده می شود. عرفانهای کاذبی که درسطح جامعه جهانی درحال گسترش است بسیار زیاداست مادراین تحقیق برآنیم تاتنهابه بررسی بودیسم که یکی از این عرفانهای کاذب بلکه گسترده ترین آنهااست بپردازیم .پس ابتدا در دو فصل اول به تحقیق اجمالی پیرامون تاریخچه بودا وتعالیم آن پرداخته تایک شناخت کلی نسبت به بودیسم پیداکنیم سپس به بررسی تهاجم رسانه ای غرب در زمینه بودیسم می پردازیم.

پیشینه :
 

در پیشینه تحقیق دو امر مورد توجه است:
1-آیا قبلا در زمینه این موضوع تحقیق ارائه شده است یا خیر؟
2-این موضوع از چه زمانی مطرح شده و مورد توجه قرارگرفته است؟
در پاسخ سؤال اول باید گفت ؛ باتوجه به بررسی های انجام شده کتابها و مقالات فراوانی پیرامون مسأله بودا نوشته شده است و در آنها تاریخچه و تعالیم بودا به طور مفصل بیان شده است و ما در دو فصل اول تحقیق از همین منابع بهره جستیم. اما در زمینه تهاجم رسانه ای بودا تنها منبع موجود مقالات موجود در مجلات و اینترنت است که ما با رجوع به آنها مطالب موجود را جمع آوری نمودیم در کل می-توان گفت ؛ تحقیقی با این ساختار (که در ابتدا به بررسی اجمالی بودیسم پرداخته و سپس تهاجم رسانه ای آنرا مطرح کرده) تا کنون ارائه نشده است ولی مطالب موجود به صورت پراکنده در منابع مختلف وجود دارد.در پاسخ به سؤال دوم باید گفت ؛ مسئله بودیسم از زمانی که بودا ( یا همان سیدارتا گوتاما ) تصمیم به تبلیغ و گسترش آن گرفت یعنی حدود سال 525 قبل از میلاد در جامعه مطرح شد و روز به روز به تعداد علاقه مندان به آن افزوده شد تا جائی که در سال 1870 بعد از میلاد پا از قاره آسیا فراتر گذاشته و به آمریکا و اروپا نیز راه یافت .

سؤالات تحقیق:
 

سؤال اصلی:
 

چراغرب از تمام ابزاری که در دست دارد برای ترویج عرفانهای کاذب مخصوص بودیسم استفاده می کند؟

سؤالات فرعی :
 

1-بودیسم از چه زمان و مکانی پدید آمده است ؟
2-آیا می توان بودیسم را یک دین دانست ؟
3-تعالیم بودیسم چه مطالبی را بیان می کند؟
4-آثار شاخص سینمای هالیود در زمینه بودیسم چه می باشد؟

فصل اول : تاریخچه و نحوه پیدایش بودا
 

اجمالی پیرامون بودا
 

درباره ی اینکه بودا چه یا که بوده است، اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. بودا از لحاظ لغوی به معنای «به بیداری رسیده» است. اساس تجربه بودایی متکی بر دریافت‌های شخصی است و نهایتاً اینکه آیا بودای تاریخی وجود داشته یا نه اصلاً مهم نیست. حکایت ها و تعالیم بودا تا قرن ها پس از مرگ او نوشته نشدند، متون موجود نیز هیچ گاه به عنوان نسخه‌ی رسمی انگاشته نشدند. در طول اعصار پیروان بودا به جای تفسیر آن چه ممکن است مورد نظر متون قدیمی باشد به دانش خود اعتماد کرده اند. با این همه چهره ای تاریخی وجود دارد که نام خانوادگی او سیدراتا گوتاما(1) است و کسی که اکنون به نام بودا شناخته می‌شود، همین شخص است؛ به او ساکیامونی(1) (فرزانه قبیله‌ی ساکیا) نیز گفته می شود. اگرچه بودا شخصاً انسانی معمولی بود و هیچ ادعایی درباره ی ارتباط با منابع غیبی نداشت و اعتقاد به خدای آفریننده هیچ جایی در آیین بودایی ندارد ولی زندگی و تعالیم بودا نقطه‌ی عطفی در معرفت بشری است.(3) بیش از 2500 سال از درگذشت بودا می گذرد ولی آموزه های بودا همچنان به نظر می رسد که با زندگی ما بیگانه نمی شود.پارت(4) در مورد بودا می گوید : «او مدل تکمیل شده آرامش و پادشاه محبت، نسبت به هر موجودی است که جان دارد و پادشاه شفقت است برای هر موجودی که دردمندی؛ و او آزادی مطلق معنوی و مستثنی ازهر پیشدادی است. »بودیسم در سرنت(5) (شهری نزدیک بنارس امروزی) با تنها پنج پیرو آغاز شد، ولی اندک اندک به سرزمین‌های بسیاری راه یافت و هم اکنون مذهب و دین بیش از 600 میلیون انسان است.(6) بودیسم اولین دینی بود که مرزهای قومی و ملّی را شکست و پا را از مرزهای وطن اصلی خود بیرون گذاشت(7) و حالت بین‌المللی به خود گرفت. یکی از عواملی که در محبوبیت بودیسم دخیل بوده، این است که ترویج دهندگان داما (آموزه‌های بودا) هرگز از خشونت برای گسترش دادن بودیسم استفاده نکرده اند، تنها سلاحی که آن ها داشتند، عشق و محبت بی پایان بوده است. از این رو آموزه های بودا با صلح و آرامش و بدون جنگ و خون‌ریزی وارد ممالک مختلف شد. رایس داویدز(8) می نویسد: «در کل تاریخ حیات بودیسم و در خلال سده‌های بسیار که از عصر این مذهب می‌گذرد، هرگز مدرکی دال بر اینکه پیروان ادیان دیگر توسط بودایی‌ها مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند موجود نیست. »(9) نکته ی قابل ذکر دیگر این است که از لحاظ نظری همواره با این امر که مکتب بودایی به عنوان یک دین شناخته شود، مخالفت شده است. به عنوان مثال منزیس(10)در کتاب تاریخ دین صفحه 353 می‌گوید : «اگرچه با توجه به اهداف تاریخی می‌توانیم آن را در طبقه‌ی ادیان قرار دهیم اما بودایی گری ویژگی-های لازم برای اینکه به عنوان یک دین محسوب شود را نداشته و به طور صحیح شایسته ی آن نام نیست. »

زندگینامه بودا :
 

بنیان‌گذار فلسفه‌ی بودیسم سیدارتا گوتاما دربیش از 2500 سال پیش به دنیا آمد. پدرش سود هدانا(11) پادشاه سرزمین ساکیانس(12)در کشور نپال امروزی و مادرش ماهامایا(13)شاهزاده سرزمین کلیاس(14)بود.(15)وی در سال 560 قبل از میلاد در شمال هند در یک‌صد مایلی شمال شهر بنارس متولد گردیده است.(16) پس از تولد کودک، پدر او از هشت مرد خردمند برای نام‌گذاری و پیش بینی آینده کودک برای آمدن به کاخ دعوت کرد. آن‌ها پس از دیدن کودک نام سیدراتا (به معنای کسی که به هدفش می‌رسد) را برای او انتخاب کردند. آن ها پیش گویی کردند که اگر او در قصر بماند یک فرمانروای برجسته ی جهانی خواهد شد ولی اگر به زندگی مذهبی پای نهد به روشنایی خواهد رسید و معلمی برای انسان ها خواهد بود. پادشاه مصمم شد تنها نخستین بخش پیشگویی را محقق کند؛ بنابراین مراقبت و توجه بی دریغی نسبت به فرزندش مبذول داشت. زمانی که شاهزاده به سن جوانی رسید، پدرش بسیار آرزو داشت تا سیدارتا سریع‌تر ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد، تا زودتر پایبند خانواده شود و فکر ترک کردن کاخ به ذهنش خطور نکند. او در زمان ازدواج تنها 16 سال داشت.(17)پادشاه تمام امکانات را برای آسایش و راحتی سیدارتا مهیا می کرد و سیدارتا از تمام لذائذ دنیوی بهره‌مند بود. در واقع پدرش یک دنیای غیر واقعی و بسیار زیبا برای پسرش ساخته بود تا سیدارتا هرگز احساس ناراحتی و کمبود نکند و بدین وسیله هرگز به فکر ترک کردن اشرافی گری نیفتد(18)امّا سیدارتا که دارای ذهن جستجوگری بود دوست داشت از زندگی دیگر افراد نیز باخبر باشد؛ بنابراین روزی از پدرش خواست که اجازه دهد او به شهر برود و زندگی انسان ها را ببیند. پدر که نمی‌خواست محدودیتی برای سیدارتا ایجاد کند، علی رغم میل باطنی به وی اجازه داد برود؛ ولی به دور از چشم سیدارتا به مردم دستور داد خیابان ها را برای دیدن شاهزاده آماده کنند، همه جا را پاکیزه و زیبا سازند و لباس های شاد رنگی بپوشند و وقتی شاهزاده عبور می‌کند به او خوش آمد بگویند. شاهزاده سیدارتا برای دیدن شهر به بیرون کاخ آمد. زمانی که از خیابان‌ها عبور می کرد ناگهان از کلبه ی کوچک کنار خیابان یک پیرمرد با موهای بلند سفید و لباس‌های کثیف و پاره بیرون آمد پوست او بسیار خشک و چین خورده بود و هیچ دندانی هم در دهان نداشت؛ وقتی شاهزاده آن پیرمرد را دید نمی-دانست که دارد به چه نگاه می کند برای اینکه این اولین بار بود که در زندگی اش پیرمردی با این حال را می‌دید. او از خدمتکار خود پرسید: آن چیست؟ چرا این چنین خم شده؟ دندان‌هایش کجا هستند؟ آیا بعضی انسان ها این چنین متولد می شوند؟ خدمتکار پاسخ داد: این مرد نیز مانند من و تو روزگاری جوان بوده و اکنون پیر و فرتوت شده است. سیدارتا توضیح بیشتر خواست و خدمتکار گفت: در این دنیا هر کسی به این اندازه عمر کند مانند او خواهد شد و راهی هم ندارد. او پرسید من هم روزی پیر می‌شوم!؟ خدمتکار گفت: آری! سیدارتا دستور داد تا به کاخ برگردند چون از دیدن این صحنه بسیار متأثر شده بود و می‌خواست درباره ی پیری بیندیشد(19)وقتی پدر سیدارتا این موضوع را شنید، بسیار ناراحت شد و سعی کرد با برگزاری جشن‌های گوناگون در قصر این خاطره را از ذهن پسرش پاک کند؛ ولی سیدارتا درباره ی زندگی واقعی بسیار کنجکاو شده بود و از پدر خواست تا بار دیگر اجازه خروج از قصر را به او بدهد. ولی این بار به مردم نگویند که او دارد می‌آید.او و خدمتکارش به داخل شهر رفتند و این بار شهر را بسیار متفاوت با آن چه قبلاً دیده بودند یافت. دیگر از گل و پرچم و مردم خوش لباس خبری نبود. او این بار مردی بیماری را دید که شکمی متورم داشت و از درد به خود می پیچید و فریاد می‌زد و از کثافت و مگس پوشیده شده بود. سیدارتا از خدمتکار خود راجع به این مرد پرسید: خدمتکار گفت: او بیمار است و طاعون دارد. سیدارتا پرسید آیا افراد دیگری هم مثل او هستند او گفت: بله همه ممکن است مریض و بیمار شوند. این دومین صحنه‌ای بود که سیدارتا را بسیار آزرده کرد.(20) شاهزاده این بار غمگین‌تر از بار اول به کاخ بازگشت.سیدارتا برای بار سوم از پدر اجازه خروج از قصر را خواست، شاه هم که می‌دید چاره‌ای ندارد به او اجازه داد تا برود. این بار هم سیدارتا و خدمتکارش به نقاط مختلف شهر سر زدند؛ در یکی از محله‌ها به جمع زیادی برخوردند که در خیابان راه می‌رفتند و گریه می‌کردند. چهار نفر هم در پشت سر آن ها یک الوار که مردی روی آن ساکن و بی حرکت است را حمل می کردند. پس از مدتی جمعیت ایستادند و آن مرد را بر روی چوب‌هایی که از قبل آماده کرده بودند گذاشتند و چوب‌ها را آتش زندند. کم کم آتش به مرد رسید او از جایش تکان نخورد و مرد شروع به سوختن کرد. سیدارتا با تعجب از خدمتکارش پرسید چرا آن مرد تکان نمی‌خورد!؟ چرا اجازه می‌دهد این جمعیت او را بسوزانند!؟ خدمتکارش گفت: او مرده است. سیدارتا گفت مرده یعنی چه؟ خدمتکار گفت: همه ی موجودات زنده روزی می میرند و هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی آمدن مرگ را بگیرد. سیدارتا دیگر هیچ حرفی نزد به قصر برگشت و به اتاق خود رفت و فقط فکر می کرد.(21) او پس از چند روز تأمل برای بار چهارم به شهر رفت، همین طور که داشت از شهر می‌گذشت دید در باغی یک راهب با لباس نارنجی، خیلی شاد و خوشحال و آرام نشسته است؛ از خدمتکار خود پرسید این مرد کیست؟ چرا موهایش را تراشیده؟ خدمتکار گفت: او یک راهب است. او در معبد زندگی می‌کند او شهر به شهر سفر می‌کند تا به مردم یاد دهد چگونه شاد و مهربان باشند. این بار سیدارتا خوشحال شد و گفت من هم باید یکی از این‌ها بشوم.پس از دیدن این چهار صحنه سیدارتا از درون بسیار منقلب شد؛ او به چیزهایی که دیده بود فکر می کرد، جوانی، شروع زندگی، پیری، بیماری و تمام شدن زندگی. سیدارتا با خود می‌گفت حتماً باید برای فرار از این چرخه ی بی رحم راهی وجود داشته باشد به خاطر همین در سن 29 سالگی در اوج جوانی از همسر و فرزند و زندگی اشرافی و مجلل خود که همه مردم آرزوی داشتن آن را داشتند، خداحافظی کرد. لباس سلطنتی خود را درآورد و لباس راهبان را پوشید و با شمشیرش موهای بلند خود را کوتاه کرد و برای پیدا کردن حقیقت و دست‌یابی به پاسخ پرسش‌هایش به تنهایی به راه افتاد.(22)سیدارتا برای مدت شش سال تمام از انواع و اقسام آموزگاران دینی عصر خود، که مطمئناً بعضی از ایشان نیز در زمره ی زهاد گوشه نشین بودند پیروی می کرد.(23) از جمله می توان به آموزش دیدن او نزد دو تن از برهمنان فیلسوف و مرتاض که در غاری در کوه زندگی می‌کردند، اشاره کرد سیدارتا اصول برهمنیزم را نزد آن دو مرد آموخت و ظاهراً به تمرینات و ورزش‌های معمول جوکیان اشتغال ورزید. برهمن نخستین (آلاه کالامه) او را به منزل نهایی ملک عدم که مرحله ی آخرین از هشت مرحله ی سیر و سلوک است آشنا ساخت ولی این تعالیم روح بی قرار او را راضی و قانع نساخت پس به نزد برهمن دومی (اوو رامپوته) شتافت او نیز از مسئله ی قوه ادراک و عدم ادراک که آن نیز از اصول برهمنیزم بود، با او سخن گفت باز این مباحث عطش او را سیراب نساخت. وقتی دریافت که مبادی و کلیات برهمنان او را به ساحل اشراق و روشنایی حقیقی نخواهد رساند از آن‌ها کناره گرفت و با کمال آرامش مصمم شد سخت ترین روش ریاضت‌های شاقه را بر خود هموار سازد.(24)سیدارتا که اکنون به نام پارسا گوتاما معروف شده بود پس از ترک کردن استاد دوم به شهر اوروولا(25) رسید که شهری بسیار آرام با مردمانی مهربان و ساده بود. پس از مدتی در این شهر با پنج تن به نام های کندانا، بهادیا، واپا، ماهاناما و آساجی که آن‌ها نیز برای رسیدن به حقیقت، زندگی اشرافی را رها کرده بودند، آشنا شد.(26)او روزه‌های بسیار سختی می گرفت و روزی یک دانه ذرت یا کنجد می خورد یا بر رو تختی پر از تیغ می‌خوابید، کار دیگری که او می‌کرد، این بود که نفسش را برای مدت طولانی حبس می کرد، به قدری که درد وحشتناکی در گوش و سر و تمام بدن خود حس می کرد و سپس از حال می رفت و روی زمین می افتاد و یا شب‌ها به تنهایی به جنگل پر از حیوانات درنده می رفت و ساعت‌ها تنها می نشست. او شش سال تمام به این کارها مبادرت می کرد، ولی خودش را نزدیک به هدفش نیافت. او از لحاظ بدنی بسیار ضعیف شده بود و تقریباً نزدیک بود که بمیرد؛ بنابراین با خود گفت این راه هوشیاری ذهن نیست؛ از این رو تصمیم گرفت به دهکده برگردد و به ریاضت کشیدن خود پایان دهد. مدتی طول کشید تا سیدارتا از لحاظ بدنی به حالت عادی برگردد. آن پنج دوست او که فکر می کردند سیدارتا از جستجوی حقیقت دست کشیده و به زندگی سلطنتی بازگشته است او را ترک کردند.(27)گوتاما می دانست که در کل هندوستان دیگر کسی باقی نمانده است که بخواهد از او چیزی یاد بگیرد؛ بنابراین تنها کسی که برایش باقی مانده بود خودش بود. سیدارتا در زیر یک درخت که بعداً به شجره‌ی علم، بودهی(28) درخت بودا و درخت حکمت(29)معروف شد در کنار رودخانه‌ی نرانجارا(30) در منطقه‌ی گایا(31) نشست و با عزمی راسخ تصمیم گرفت آخرین تلاش خود را برای رسیدن به هوشیاری و بیداری حقیقی انجام دهد. او با خود گفت: تا وقتی به خود برتر دست نیابم این جا را ترک نخواهم کرد. سپس شروع به تفکری عمیق و مدیتیشنی ژرف نمود.او مراحل روحی را یکی از پس از دیگری پشت سر گذاشت و به خلوص ذهن دست یافت. بر او واضح شد که سِرّ شدید و حایل محکم در طریق وصال و نیل به نجات و سبب تمام شقاوت‌های انسانی، همانا میل و هوای نفس اوست؛ اگر او بتواند از شر این میل خلاصی یابد به سرمنزل صلح و آرامش خواهد رسید.(32) همان صلح و آرامشی که برهمنان در طول زمان طالب و جویای آن بوده اند؛ همان سکونت و استقراری که از آن به نیروانا تعبیر می کنند.بودا وقتی به روشنایی و حقیقت دست یافت، متحیر بود که آیا این مبادی را به دیگران نیز تعلیم دهد یا اینکه آن ها را چون اسراری نزد خود نگه دارد؟ پس از گذشت زمانی که در کشمکش درونی به سر می برد، بالاخره بر تعلیم و تربیت نفوس بشری مصمم شد و به میان مردم بازگشت تا تعالیم خود را به آن‌ها بیاموزد.(33)او ابتدا به دنبال آموزگاران پیشین خود رفت. کسانی که مدتی از ایشان پیروی کرده بود اما دروس و تعالیم مذهبی و روحانی آنان وی را راضی نساخته بود. استادان او فکر کردند که پیام شاگرد قبلیشان تا حدودی جالب است اما از آن روی برگرداندند.(34)او بار دیگر پنج دوست خود را در محلی نزدیک بنارس به نام باغ غزالان دید. آن پنج تن وقتی دیدند که سیدارتا از میان درختان به سوی آن‌ها می آید، با طعنه به خود گفتند: گوتامای مرتاض! که دیگر غذاهای خوب می خورد، دیگر هیچ احترامی به او نمی گذاریم و جلوی او بلند نمی شویم؛ فقط نشیمنگاهی برایش ترتیب می‌دهیم که اگر خواست بر آن بنشیند. ولی قوت نفس سیدارتا بر آن ها غالب شد؛ طوری که دیده ی آن پنج تن بر چهره ی سیدارتا خیره ماند. همه برخاستند و در اطراف او حلقه زدند. او در این مکان اولین خطبه ی خود را ایراد کرد که در آثار بودایی به وعظ باغ غزالان معروف است.(35) در آن خطبه بودا چنین گفته است: «در این عالم تمام اشیاء را دو حد و دو طرف است و مرد سالک از هر دو طرف باید بپرهیزد. مثلاً زندگانی سراسر عیش و نوش و شهوترانی، ناپسند و زشت است؛ همچنین زندگانی سراسر رنج و ریاضت پر از تکلف و تعصب نیز نامطلوب و لغو و بیهوده است؛ لذا مرد سالک و طالب حقیقت از این سرحد (افراط و تفریط) باید اجتناب کند و نقطه ی وسط را که عدالت حقیقی است را به دست آورد، که در آن نقطه، نور معرفت تابش می کند و گوهر علم و سعادت و آسایش و اشراق در آن جاست و بالاخره نیروانا از آن نقطه حاصل می‌شود. »(36)بودا سپس به سراغ مردم همشهری خود در شمال هندوستان رفت و به تبلیغ و موعظه ی آن ها در مورد مژده ی رستگاری ای که تازه به دست آورده بود و متضمن خودسازی روانی و مبتنی بر تربیت نفس و تعالی اخلاقی بود، پرداخت. وی می گفت که انسان علاقه‌مند، تنها باید به تمرین و ممارست در ساخت حکیمانه ی حالت روانی و هوشیاری فردی خود بپردازد، بدون اینکه به لوازم سنتی مذهب نظیر وجود اله، عبادت، آداب و مراسم مذهبی، روحانیت یا کشیش یا اتصالات فوق طبیعی هیچ نیازی داشته باشد. بودا به ویژه با تصورات رایج دین هندویی در آن عصر که عبارت از اعتقاد به یک هستی متعالی متافیزیکی و ارزش داشتن پرستش و نیایش، به شدت مخالفت می‌کرد.هنگام فصل خشکی شاگردان را به اطراف می فرستاد که به تعلیم و موعظه مشغول شوند و خود نیز به سویی می رفت، و در نشر و تبلیغ سرمشق ایشان بود. چون سه ماه موسم بارندگی می رسید او با مریدانش اینجا و آنجا تجمع می کردند و ساکن می شدند و مانند رهبانان با نظم و ترتیب خاصی به مراقبه و تعلیم و خدمت متقابل می پرداختند.در اثر این سبک و روش در زندگانی، ناگزیر سلسله دیرهایی به نام سنگه به وجود آمدند که دارای قواعد محکمی بود؛ این قواعد که برای همه یکسان بود و در کمال سادگی برگزار می شد عبارت بود از:پوشیدن جامه ی زرد و تراشیدن موی سر و ریش و گرفتن کاسه ی گدایی در دست و بالاخره در ساعت مقرر آرامش گزیدن و به مراقبه و تفکر تکرار کلمات تصدیق مشغول بودن، هر بودایی باید هر روز این کلمات را تکرار کند: «من به بودا متوسل می شوم و من به شریعت حق (درمه) ایمان می آورم و در پناه سنگه آرامش می جویم».به علاوه می بایستی که ده قانون اخلاقی را نیز رعایت کند و آن احکام دهگانه به اقتصار چنین است :
1.اجتناب از بی جان کردن جانوران 2.احتراز از تصرف در مالی که به شخص عطا نشده است 3.پرهیز از بی عصمتی و ناپاکدامنی 4.احتراز از مکر و فریب5..خودداری از مستی و شراب خواری6.خودداری از پرخوری و شکم پروری خاصه به هنگام بعد از ظهر7.چشم پوشیدن از تماشای رقص و آواز طربناک و تماشای لهو و لعب8.اجتناب از استعمال زیورها و عطریات و آرایش‌ها 9. نخفتن در بسترهای نرم 10.احتراز از قبول زر و سیم
هنگامی که تعداد شاگردان بودا به 60 نفر رسید وی بعضی از آن ها را مأموریت داد تا به خارج رفته و پیام نجات و رستگاری ساده ی وی را، که از آن چه دین هندویی اعلام می داشت بیشتر مورد نیاز بود، با خود ببرند. بودا خود یک مبلغ مؤثر و شخصی پرکار بود که توانست افراد زیادی را به سبک خود درآورد.بودا در سن 80 سالگی وقتی از نظر جسمانی بسیار نحیف و فرتوت شده بود اما از نظر روحی شکست ناپذیر باقی مانده بود، در یک قریه ی کوچک که در آن زمان به خاطر سفر تبلیغی خود در آن جا به سر می برد از دنیا رفت.(37)در آن حال 500 نفر از پیروانش در اطراف وی بودند. او رو به آن‌ها کرد و گفت: «اکنون برادران آگاه باشید که برای هر موجود مرکب، زوال و فنا، امری حتمی است، با سعی و کوشش به دنبال رستگاری خود باشید.» این آخرین کلام بودا بود.

تحولات تاریخی بودایی گری از زمان پیدایش تا کنون :
 

به دلیل حفظ اختصار در مطالب، تحولات تاریخی بودا از زمان پیدایش تا زمان کنونی را در ذیل چند جدول ذکر نموده و از توضیح آن اجتناب می کنیم.

گاه شمار رویدادهای آیین بودایی

قبل از میلاد

رویداد

560

تاریخ سنتی تولد بودا

531

کناره گیری بودا از زندگی شاهزادگی و پارسا شدن وی

525

بودا به روشن نگری نایل می­شود و شروع به موعظه می­کند.

480

تاریخ سنتی مرگ بودا.

480 تقریباً

نخستین شورای بودایی در راجاگریها در بایهار

386

دومین شورای بودایی در وایسالا برگزار می­شود؛ نخستین دودستگی در نظام بودایی

244

تشکیل سومین شورای بودایی توسط آشوکا؛ قوانین شریعت آیین بودایی تره واده­ای تدوین می­گردد.

240 تقریباً

آیین بودایی به سری لانکا راه می­یابد.

100 تقریباً

اوایل نضج گرفتن آیین بودایی ماهایانا

50 تقریباً

نخستین کتاب‌های مقدس در سری لانکا نوشته می­شوند.

گاه شمار رویدادهای آیین بودایی

بعد از میلاد

رویداد

50 تقریباً

بازرگانان آسیای مرکزی آیین بودایی را در شمال چین اشاعه می­دهند؛ نخستین دوره ترجمه­ی متن‌های بودایی به زبان چینی شروع می­شود.

100تقریباً

چهارمین و آخرین شورای عمومی بودایی توسط کانیسکا تشکیل می­شود.

200تقریباً

آیین بودایی توسط بازرگانان در جنوب شرقی آسیا اشاعه می­یابد.

300تقریباً

آیین بودایی کم­کم در چین به صورت یک مذهب مهم در می­آید.
نفوذ آیین بودایی در کره شروع می­شود.

402

زایر چینی، فاهسیان، برای دستیابی به متون بودایی به هند سفر می­کند؛
دومین دوره‌ی ترجمه­ی متون بودایی خارجی به زبان چینی آغاز می­شود.

538

ورود آیین بودایی از کره به ژاپن

630

زایر چینی،هسوان تسنگ به هند سفر می­کند.

750 تقریباً

آیین بودایی رسماً در تبّت استقرار می­یابد؛ اوایل نضج گیری مکتب واجره­یانه.

750 تقریباً

احداث معبد بوربودور(38) در اندونزی

800 تقریباً

آیین بودایی چن (ذن) و سرزمین پاک در چین، در شمار مکتب‌های مهم قرار گرفتند؛ استقرار مکتب‌های شینگون و تندای در ژاپن.

1050تقریباً

آیین بودایی تره­واده در برمه رسمیت می­یابد؛ سایر نحله‌های آیین بودایی در سرتاسر جنوب شرقی آسیا به اوج شکوفایی خود می­رسیدند.

1073

احداث صومعه‌ی سکیاپا در تبّت؛ شروع جنبش اصلاحی در آیین بودایی واجره­یانه.

1175 تقریباً

مکتب ریننرایی ذن در ژاپن استقرار می­یابد.

1200تقریباً

مهاجمان مسلمان در هند بعد از یک دوره­ی طولانی ضعف و فترت ضربه­ی مهلکی بر آیین بودایی می­زنند.

1200تقریباً

آیین بودایی در ژاپن مستقر می­شود.

1240تقریباً

مکتب سوتو از آیین ذن در ژاپن ایجاد می­شود.

1250تقریباً

مکتب سرزمین پاک حقیقی (شین جودو) از آیین بودایی در ژاپن به وجود می­آید.

1300تقریباً

آیین بودایی تره­واده در تایلند به صورت آیین رسمی در می­آید؛ بعد از این کامبوج نیز فوراً از این آیین تبعیت می­کند.

1360تقریباً

آیین بودایی تره­واده در لائوس مستقر می­شود.

1350تقریباً

تسونگ کاپا مکتب گلوگپای واجره­یانه را بنیاد می­کند؛ این مکتب بر آیین بودایی واجره­یانه تسلط می­یابد و توسط دالایی لاما رهبری می­شود.

1870 تقریباً

مهاجران چینی و ژاپنی آیین‌های مختلف بودایی را به هاوایی و بخش غربی ایالات متحده انتقال می­دهند.

1880

هنری استیل اُلکوت، اقدام به احیای آیین بودایی در سری لانکا می­کند.

1881

انجمن نسخه‌های خطی زبان پالی تأسیس می­شود و اقدام به ترجمه­ی متون مقدس آیین بودایی نره­واده به زبان انگلیسی می­کند.

1893

پارلمان بین‌المللی ادیان در شیکاگو، مردم امریکا را با آیین بودایی آشنا می­کند.

1913

جامعه­ی بودایی امریکا برای تعلیم دادن ذن در نیویورک سیتی تأسیس می­شود.

1913

جامعه­ی بودایی ملی گرایی شدیداً افراطی سوکا گاکایی شوشو نیچیرن در ژاپن تأسیس شد؛ این جامعه همچنان فعال است.

1944

کلیساهای بودایی امریکا برای یکی کردن گروه‌های مختلف بودایی سرزمین پاک امریکای شمالی ایجاد شدند.

1949

کمونیست‌ها در چین به قدرت رسیدند؛ آغاز سرکوبی آیین بودایی.

1950

دو هزار و پانصد سال آیین بودایی با گردهمایی عده‌ی کثیری از مردم در برمه جشن گرفته شد.

1950

نخستین گروه‌های ذن در امریکا شروع به فعالیت کردند.

1956

بی. آر. آمبدکار، به احیای آیین بودایی در هند اقدام می­کند.

1965تقریباً

نبردهایی که در جنوب شرقی آسیا جریان داشت، باعث توجه افکار عمومی مردم امریکا به آیین بودایی شد؛ نخستین معلمان آیین بودایی تره­واده­ای به امریکا آمدند.

1967

شروع انقلاب فرهنگی چین؛ در این انقلاب بسیاری از گنجینه‌های آیین بودایی چینی نابود شدند.

1968

نخستین معلمان مکتب واجره­یانه در امریکا شروع به تدریس کردند.

1975

خمرهای سرخ در کامبوج به قدرت رسیدند؛ بسیاری از راهبان بودایی به قتل رسیدند.

1980تقریباً

گرایش‌های ملی‌گرایانه در میان برخی از راهبان بودایی در سری لانکا به گسترش جنگ داخلی در این کشور کمک کرد.


پی‌نوشت‌ها:
 

1. siddhartha Gotama
2. sakyamuni
3.جین هوپ ، بودا : قدم اول ، ترجمه علی کاشفی پور ، ص4 - بودلی هوکینز ، آیین بودا ، ترجمه محمدرضا بدیعی
4. Barth
5. sarnath
6. در کشورهایی مانند هند و چین یک نفر می تواند هم از دین بودایی و هم درعین حال از یکی از آیین های مذهبی آن سرزمین تبعیت کند لذا به راحتی نمی توان تعداد بودایی ها را در جهان حدس زد لذا گاهی ارقام بسیار پایین تر از 150 میلیون نفر را ذکر می کنند .
7. رابرت هیوم ، ادیان زنده ی جهان ، ترجمه ی دکتر عبد الرحیم گواهی، ص105
8. Rhys Davids
9. آرش جبرئیل، آموزه های بودا ، ص4
10. Menzies
11. suddhodana
12. sakyans
13. Mahamaya
14. koliyas
15. آموزه های بودا
16. جان بایرناس ، تاریخ جامع ادیان ، ص178
17. تاریخ جامع ادیان ، ص178
18. آموزه های بودا ص6
19. رابرت ویر ، جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ترجمه دکترعبدالرحیم گواهی ، ص316 ؛ آموزه های بودا ، ص6 ؛تاریخ جامع ادیان ، ص179 ؛ ادیان زنده ی جهان ، ص110
20. بودا قدم اول ؛ سرگذشت ادیان ، ص50 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص179
21. آموزه های بودا، ص8 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص179
22. تاریخ جامع ادیان ، ص180 ؛ ادیان زنده ی جهان ، ص110
23. جهان مذهبی : ادیان در جهان امروز ، ص317
24. تاریخ جامع ادیان ، ص181
25. Uruvela
26. آموزه های بودا ، ص9
27. همان ، ص10
28. تاریخ جامع ادیان ، ‌ص183
29. آموزه های بودا ، ص10
30. Neranjara
31. Gaya
32. تاریخ جامع ادیان ، ‌ص184
33. همان ، ‌ص184
34. جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ص319
35. تاریخ جامع ادیان ،‌ ص185
36. تاریخ جامع ادیان ،‌ ص185
37.. ادیان زنده ی جهان ، ص114
38.Borobudur
39.تاریخ جامع ادیان ، ص188
40.Karma
41.بودا قدم اول ، ص23و24 ؛ آموزه های بودا ، ص25
42.تاریخ جامع ادیان ، ص189
43. تاریخ جامع ادیان ، ص192
44. ادیان زنده ی جهان ، ص111 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ،‌ ص333 ، تاریخ جامع ادیان ، ص194
45. آموزه های بودا ، ص18 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز، ص333 ؛ مایکل کریدرز ، بودا ، ترجمه : علی محمد حق شناس ، ص94 ؛ سرگذشت ادیان ، ص52 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص 195 ؛ ع پاشایی ، راه آیین ، ص28
46. تاریخ جامع ادیان ، ص197
47. آموزه های بودا ، ص19 ؛ تاریخ جامع ادیان ، ص197 ؛ بودا ،‌ ص102 ؛ سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز ، ص333
48. سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ آموزه های بودا ، ص20 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ص334 ؛ بودا ، ص117
49. ر.ک www.behdashtemanavi.com و www.darolhoda.ir
50. تاریخ جامع ادیان ، ص197 و 198 ؛ آموزه های بودا ، ص20 ؛ جهان مذهبی : ادیان در جوامع امروز ، ص334 ؛ سرگذشت ادیان ، ص53 ؛ بودا ، ص118
51. تاریخ جامع ادیان ، ص198
52. تاریخ جامع ادیان ، ص200
53. آموزه های بودا ، ص21و22
 


ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان