درود خدا بر کمال یافتگانی که در غربتکده خاک غصه های آسمانی دارند و دردهای ملکوتی و تنها به مهر تأیید او می اندیشند. آنان که هیچ گاه آفت ریا ساقه عملشان را نمی جود و موریانه غرور اندوخته هایشان را پوک و پوچ نمی کند.
چه نیکوست به برگ برگ درختان بنگریم و نجوایشان را با خالق هستی بشنویم و رستن و شکفتن دوباره حیات را نظاره کنیم و به جست و جوی تصویری زنده و زیبا در ذهن خداجویمان بپردازیم و روح خویش را از آلایش هرچه غیر اوست پالایش کنیم، زیرا برای آدمی خسرانی بالاتر از این نیست که مدام در پی نیازهای حقیر دنیوی بدود و زندگی را در پرانتز محدود « دنیا» و از زاویه « اقتصاد» خلاصه کند و از ستایش و سپاس ولی نعمت خویش غافل بماند.
در این قحط سال عاطفت کدام نوشدارو را می شناسیم که فرمان آتش بس به همه غرایز سرکش و ستیزه جوی انسان بدهد. اقیانوس جان را بشوراند و مرغ روح را از تنگنای قفس تن به آسمان جان پرواز دهد؟ کدام مونس را سراغ داریم که همچون نماز، وحشت و غربت انسان آشفته معاصر را به انس و الفت بدل سازد؟ آری برجسته ترین اولیای خدا نیز بهشت خلوت انس خود را با محبوب در نماز می جویند.
به راستی نمازگزاران کیانند؟ آنانی که چه بسا در زمین مجهول القدرند اما فرشتگان آسمان ایشان را می شناسند و تکریمشان می کنند خورشیدهایی که در روز آفتابی نمی شوند، اما شب به نور معرفت آنان روشن است. آنانکه همواره بر ساحل تلاوت گام می زنند و گوهرهای نیایش به شاخه قلب ها می آویزند و در جهان بی تعادل و بی تفاهم امروز پلی از اندیشه های حقیر دنیوی به مشارق والای معنوی زده اند و تنها با خداوند نجوا دارند.
به راستی سطح تعالی و درجه کمال انسانی را با کدام معیار می توان اندازه گرفت؟
قدر مسلم تعالی و کمال انسان را با نیازها و نوع کمبودهایی که در خود احساس می کند، می باید اندازه گرفت، چرا که انسان به میزان برخورداری هایش از زندگی انسان نیست، بل به اندازه نیازهایی که در خویش احساس می کند انسان است و طبیعی است که هرکس به میزانی انسان است که نیازهای کامل تر و متکامل تر و متعالی تر دارد. این آدمیان اندک اند که نیازهای اندک دارند و این آدمیان بزرگ اند که نیازهای بزرگ دارند. مگر نه اینکه: این نیاز مریمی بوده است و درد که چنان طفلی سخن آغاز کرد.
حق تعالی کاین سماوات آفرید
از برای رفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
علی(ع) آن سرّ العارفین، آن انسان شگفتی که سینه اش انبوهی از آگاهی ها و اندیشه اش به راه های آسمان آشناتر از راه های زمین بود، نیمه های شب به نخلستان پناه می برد و در دل شب از حیرت و هراس در برابر ملکوت و جاذبه خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمی داشت و از هوش می رفت!
چه کسی نیایش می کند؟ کسی که روحی بزرگ دارد؛ کسی که فاصله میان « آنچه هست» با « آنچه باید باشد» در او زیاد است.
مگر نه این است که نماز، قله بلند و بالندگی و سکوی اعتلای بندگی تا بارگاه ربوبی است؟ که رسول خدا فرمود: با نماز بنده به برترین درجات می رسد.
مگر نه آنکه در قرآن کریم 67 بار یعنی به میزان دفعات کلمه « صلاة» واژه « نجات» و مشتقات آن آمده و ناظر به این معناست که نجات در نماز است.
از این روست که نماز طریق نجات و عشق ورزی بدان حی لا یزال و شفا بخش رنج های عمیق انسانی در عصر ناهمدلی ها و ناهمزبانی هاست و اقرار به اینکه همه موجودات عالم در برابر ذات لم یزلی هیچ اند و گستاخی هیچ امری ندارند.
پس چه نیکوست به کلبه ی زیبای دل سری بزنیم و اندرون از غبار اندیشه های شبهه ناک پاک سازیم و مصداق: « تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن وان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم»( سوره اسراء، آیه 44)، باشیم و با بالهای ماورایی از ناسوت به ملکوت به پرواز درآییم که:
نردبان هایی است پنهان در جهان
پایه پایه تا عنان آسمان
منبع: نشریه بشارت شماره 75