چکیده
در درون انسانها امیال و غرایز مختلفی وجود دارد که خداوند برای هر یک از آنها، راهی برای ارضایشان قرار داده است؛ مثلاً برای تشنگی، آب، برای گرسنگی، غذا و برای غریزۀ جنسی، ازدواج را قرار داده است. یکی از این امیال، میل به جاودانگی است که خداوند این میل را نیز بدون پاسخ نگذاشته و پاسخ آن را در جهان آخرت با بقا و جاودانگی روح، داده است. بنابراین وقتی در مسیر حیاتمان با پدیدهای به نام مرگ روبرو شدیم، برای اینکه اعتقادمان به جاودانگی روح باقی بماند، نباید آن را فنا و نابودی بپنداریم.
حال اگر احتمال دهیم که با فرا رسیدن مرگ، در اثر ترک واجبات و انجام محرمات و یا به عبارتی دیگر عدم آمادگی برای مرگ، شکنجهها و عذابهایی متوجه این روح میشود، هیچگاه از مرگ غافل نمیشویم و به دنبال راه و روشهایی میرویم که ما را آمادۀ مرگ کند. آنچه در این پژوهش بدان اشاره شده بیان چنین راهکارهایی است که در اینجا به توضیح مختصری از آنها میپردازیم:
بعد از فهم ضرورت آمادگی برای مرگ، اولین راه، شناخت حقیقت مرگ است و اینکه مرگ چیزی جز هستی دوباره نیست. دومین راه، حسابرسی اعمال است. بدین گونه که در هر شبانه روز پروندۀ اعمالمان را با دقّت مورد حسابرسی قرار داده و برای هر کار نیکی که انجام دادهایم، شکر آن را به جای آوریم و برای هر معصیتی که مرتکب شدهایم، استغفار کنیم. سومین راه، فهم ضرورت یاد مرگ است؛ و اینکه یکی از راههای رسیدن به کمالات یاد کردن مرگ است برای همین از آن نباید غفلت کنیم. چهارمین راه، شناخت ارزشهای یاد مرگ همچون نابودی شهوات، خاموش کردن آتش حرص و ... می باشد که مشوّقی جهت آمادگی برای مرگ است. پنجمین راه، شناخت شیوههای یادآوری مرگ همچون توجه به آیات و روایات، شرکت در تشییع جنازهها و ... است. ششمین راه، کنار گذاشتن آرزوهای طولانی است که این آرزوها یا به خاطر نادانی است و یا دنیا دوستی. هفتمین راه، شناخت سکرات مرگ است که آیات و روایات (در بیان کلّی) از لحظات سخت سکرات موت خبر میدهند بنابراین باید خودمان را برای چنین لحظات دشواری آماده کنیم. هشتمین راه، شناخت تفاوت سکرات مرگ مؤمن و کافر است که عاملی است برای اینکه با انجام اعمال صالح از گروه مؤمنان قرار بگیریم و سکرات موت را به آسانی طی کنیم؛ و در نهایت پاسخ به سؤالهایی که در این زمینه مطرح شده است.
کلید واژه
مرگ، انسان، آمادگی، دنیا، راه و راهکار.
مقدمه
«الهی! نه نیستم، نه هستم، نه بریدم، نه پیوستم، نه به خود، میان بستم. لطیفهای بودم، از آن مستم، اکنون زیر سنگ است دستم» (1)
حمد و سپاس بى اندازه خدای را که انسان را آفرید و برای او پیامبر ظاهری و باطنی قرار داد تا بتواند راه سعادت خود را تشخیص داده و به کمال حقیقی خود نایل شود؛ و پاکترین درود و تحیّت بر پیامبران و برگزیدگان که راهنما و چراغ هدایت بودند که با جان فشانی خود، در راه حق و حقیقت پای نهادند، و انسانها را از فضای تاریک دنیا به سوی فضای نورانی آخرت فرا خواندند. خاصّه خاتمالنبیین، حضرت سیّد المرسلین محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم و جانشین بر حقّش حضرت سیّد الوصیّین، أمیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب علیهالسلام و یازده نور عالم تابِ دین و دیانت، مژده دهندۀ مرگ و قیامت که کاروان بشریّت را با پند و نصیحت، آمادۀ زندگی جدید برای آخرت، کردند.
خداوند متعال در خلقت انسانها چندین عالم قرار داده است، که هر یک از این عوالم بـا شیرینیها و تلخیها، آسانیها و دشواریها همراه است. عالم رحم، عالم دنیا، عالم مرگ، عالم قیامت، و در نهایت عالم بهشت یا دوزخ، تشکیل دهندۀ عوالم حیات انسان هستند.
همانطور که اشاره شد یکی از این عوالم، عالم مرگ است که اوّلین منزل از منزلهای آخرت و آخرین منزل از منزلهای دنیا و از سختترین گذرگاههایی است که هرچند با توصیهها و سفارشهای قرآنی و روایی همراه بوده ولی متأسفانه با غفلت عموم انسانها مواجه شده است. از جمله عواملی که موجب کاهش و یا از بین رفتن این غفلت میشود آشنایی با معارف اسلامی در مورد این عالم است. راجع به این موضوع مطالب فراوانی در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام بیان شده که در چندین کتاب این روایات و آیات الهی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که از جملۀ این کتب میتوان به کتابهایی مانند: معاد حجةالاسلام وال مسلمین محسن قرائتی، انسان از مرگ تا برزخ نعمت الله صالحی حاجی آبادی و منازل الآخرة شیخ عبّاس قمی اشاره کرد.
با توجه به اینکه بحث راجع به عالم مرگ بسیار گسترده است و به دیدهای مختلف میتوان به آن نگاه کرد، انتخاب یکی از مباحث مربوط به این موضوع کاری بسیار سخت و دشوار بود. اما با توجه به اینکه، افرادی در مواجه شدن با این پدیدۀ عظیم، سربلند و سرافراز میشوند که آمادگی خود را برای سختیهای راه بدست آورده باشند یعنی تمامی آنچه را که در توقف گاههای اخروی از آنها میخواهند، برای خودشان فراهم آورده باشند، عنوانی که خوب و مناسب به نظر میرسید، «راهکارهای آمادگی برای مرگ»، بود که امید است با دانستن و عمل کردن به آنها، مسیر خود را شناخته و به سلامت تمام و کمال از آن بگذریم.
تمامی فصولی که در این پژوهش در نظر گرفته شده، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به صورت علمی و عملی در آمادگی برای مرگ مؤثر است.
و امّا سؤالهایی که در این پژوهش مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند عبارتند از:
1 - آمادگی برای مرگ چه ضرورتی دارد؟
2- مرگ چیست؟
3- نقش حسابرسی اعمال در آمادگی برای مرگ چیست؟
4- یاد مرگ چه ضرورتی دارد؟
5- یاد مرگ چه ارزشهای دارد؟
6 - چگونه میتوان همواره به یاد مرگ بود؟
7- آرزوهای طولانی چه نقشی در یادآوری مرگ دارد؟
8- سکرات مرگ سخت است یا آسان؟
9-آیا سکرات مرگ مؤمن و کافر یکسان است؟
10- علَت ترس انسانها از مرگ چیست؟
11- علَت مخفی بودن زمان مرگ چیست؟
12- آیا درخواست مرگ گناه دارد؟
ضرورت آمادگی برای مرگ
در طول حیات انسانها کارهای مختلفی پیش میآید که وقتی دقّت کنیم، میبینیم که معمولاً انسانها قبل از انجام این امور برنامه ریزی کرده و خودشان را آمادۀ انجام کارهایشان میکنند؛ مثلاً برای رفتن به مسافرت چند روزه حداقل یک هفته قبل از آن به فکر فراهم کردن اسباب سفر هستند و کارهایشان را به گونهای تنظیم میکنند که با کمترین اضطراب و ناراحتی به مسافرت بروند. حال باید ببینیم برای سفری که اولاً چارهای از آن نیست، ثانیاً رفتنی است که بازگشتی ندارد و ثالثاً شقاوتها و یا سعادتهای ابدی را به دنبال دارد، چه توشهای برداریم که تا ابد چراغ راهمان در تاریکیها و پیچ و خمهای آخرت، باشد؟
پاسخ این سؤال را میتوان در روایت ذیل بیابیم که امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید:
«امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از نماز عشاء در کوفه سه بار مردم را صدا مىزدند و به آنها مىفرمودند: اى مردم آماده حرکت شوید خداوند شما را رحمت کند، اینک بانگ کوچ کردن در میان شما دمیده شده و خود را آماده مسافرت سازید. اکنون که بانگ رحیل بلند شده چرا به دنیا چسبیدهاید و از جاى خود حرکت نمىکنید خداوند شما را بیامرزد برخیزید و وسائل سفر را تهیه کنید، و بهترین وسیله مسافرت را بردارید که آن تقوى و پرهیزکارى مىباشد، اى مردم بدانید که شما در راه معاد قرار گرفتهاید و این راهى که ادامه مىدهید شما را به محشر مىرساند. اى مردم بدانید که شما از صراط عبور خواهید کرد و سختیهای بزرگ و وحشتهاى عظیمى در مقابل شما مىباشد، شما باید گردنه سختى را پشت سر بگذرانید و از منازل هولناکى عبور کنید و شما ناگزیر هستید که آن منازل را مشاهده کنید و از آنها عبور نمایید تا به منزل مقصود برسید. در آن منازل وحشتانگیز و رعبآور فقط رحمت خداوند است که آدمیان را نجات مىدهد از سختیها و مصیبتها رها مىسازد و از آن مناظر سخت و رعبآور آدمى را آرامش و آسایش مىدهد و از عواقب وخیم آن حفظ مىکند و یا اینکه در آنجا انسان به هلاکت مىرسد و به عذاب گرفتار مىشود.»(2).
چنان که در روایت اشاره شد، مسیری سخت پیش روی داریم که فقط با توشۀ تقوا و پرهیزگاری میتوان از آن به سلامت گذشت. حال باید ببینم که تقوا، نمایانگر چه راهکارهایی است تا به وسیلۀ آنها آمادگی خود را برای مرگ بدست آورده و سعادت خود را تضمین کنیم.
با توجه به مثالی که در ابتدای بحث زده شد، اگر فردی بخواهد به جایی برود که تاکنون نرفته است، باید ابتدا از مسیر خود (با رجوع کردن به افراد و منابع معتبر) اطلاع کافی بدست بیاورد تا در سفر، ضرری متوجه او نشود و بعد به فکر آماده کردن خود بیفتد. ما نیز در ابتدا با مسیر یا گذرگاه خود یعنی عالم مرگ، آشنا میشویم و بعد به دستورات داده شده در زمینۀ آماده شدن برای مرگ، میپردازیم.
حقیقت مرگ
آیا مرگ مساوی با فنا و نیستی است (که در این صورت سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای آن بی ارزش میشود) و یا هستی است که زندگی دوباره را به دنبال دارد؟ این پرسشى است که همواره براى بشر مطرح بوده و هست و هر کس مایل است پاسخ آن را مستقیماً بیابد و یا به پاسخى که داده شده ایمان و اعتقاد پیدا کند.
با توجه به اینکه اطّلاع پیدا کردن در مورد ماهیت مرگ، کاری بسیار سخت و دشوار است، باید به سراغ منابعی برویم که کاملاً با این حقیقت آشنا باشند. ما مسلمانان به حکم اینکه به کتاب و سنّت ایمان و اعتقاد داریم پاسخ این پرسش را از این دو منبع گران بها مىگیریم و به آنچه در این زمینه گفته شده ایمان و اعتقاد داریم.
مرگ از دیدگاه قرآن
قرآن کریم تعبیر خاصّى دربارۀ حقیقت مرگ دارد. قرآن در این مورد کلمه «توفّى» را به کار برده و مرگ را «توفّى» خوانده است و میفرماید:
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ (3)
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد، سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه میدارد، و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مىگرداند تا سرآمد معینى، در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که تفکر مىکنند.
توفّى و استیفاء هر دو از یک مادّهاند (وفاء). هرگاه کسى چیزى را به تمام و کمال و بدون کم و کسر دریافت کند و به اصطلاح آن را استیفاء نماید، در زبان عربى کلمه توفّى را به کار مىبرند. انسان در حین مرگ، به تمام شخصیّت و واقعیّتش در تحویل مأموران الهى قرار مىگیرد و آنان انسان را دریافت مىکنند. از این تعبیر قرآن مطالب زیر استنباط مىشود:
الف) مرگ مساوی با فنا و نابودى نیست، بلکه انتقال از عالمى به عالم دیگر است.
ب. آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل میدهد و منِ واقعی او محسوب میشود، بدن و هر چه از توابع بدن به شمار مىرود نیست، زیرا بدن و توابع آن به جایى تحویل داده نمىشوند و در همین جهان تدریجاً منهدم مىگردند. آن چیزى که شخصیّت واقعى ما را تشکیل مىدهد و «من» واقعى ما محسوب مىشود، همان است که در قرآن از آن به «نفس» و احیاناً به روح تعبیر شده است.
ج. روح یا نفس انسان که ملاک شخصیّت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جاودانگى اوست از نظر مقام و مرتبه وجودى در افقى ما فوق افق مادّه و مادّیات قرار گرفته است. با مرگ، روح یا نفس بازستانده و تحویل گرفته مىشود. (4)
قرآن در این زمینه میفرماید:
«وَ قالُوا أَإِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَئنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ *قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُون»؛ (5)
کافران به پیامبران گفتند: آیا هنگامى که ما مردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازهاى خواهیم یافت!؟ ولى آنها لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند. بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را مىگیرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگردید.
مرگ از دیدگاه معصومین علیهم السّلام
آنچه از احادیث و روایات فهمیده میشود این است که ائمۀ معصومین علیهم السّلام مرگ را به گونههای مختلف و به صورت تشبیههای گوناگون توصیف کردهاند که هر کدام از آنها برای تقریب به ذهن افراد بسیار مفید است. روایاتی که در ذیل بیان شده بیانگر این حقیقت میباشد:
«حضرت زینالعابدین- علىّ بن الحسین- علیهالسلام میفرماید: (در روز عاشورا) آنگاه که کار بر امام حسین علیهالسلام دشوار گردید، ایشان و چند تن از خواص با چهره و رویی درخشان و بدنى کاملاً آرام و دلى مطمئن (در صحنه) بودند، بعضى از آنان به بعض دیگر گفتند: بنگرید که آنان چگونه از مرگ نمىهراسند! در آن صحنه وحشتناک، امام حسین علیهالسلام به ایشان مىفرمود: پایدارى کنید! اى گرامى زادگان، مرگ چیزى نیست جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند، و به بهشت عظیم و نعمتهای جاودان مىرساند، کدامیک از شما دوست ندارد، که از زندانى به قصر منتقل گردد. در حالى که آن براى دشمنانتان همانند پلى است که آنها را از کاخ به زندان و شکنجهگاه مىرساند. زیرا پدرم از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم برایم بازگو کرد: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل مؤمنان به بهشت ایشان، و پل کافران به آتش سوزان دوزخ مىباشد، نه این را به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ مىگویم.»(6)
«از امام جواد علیهالسلام پرسیدند که: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است که شب هنگام شما را فرا مىگیرد، با این تفاوت که مرگ مدّتش طولانىتر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند که نتواند وصف کند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند که قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را برای آن مهیَا سازید.»(7)
«از امام حسن عسکرى علیهالسلام روایت شده که فرمود: حضرت علىّ بن محمّد الهادى علیهما السّلام بر بالین یکى از اصحاب خود رفت که بیمار شده بود و از ترس مرگ گریه و بی تابى مىکرد، سپس به او فرمود: اى بنده خدا ترس تو از مرگ بدین سبب است که آن را نمىشناسى، آیا هر گاه بدنت را چرک و کثافت فرا گیرد، و از شدّت کثافت و چرکى که بر تو است، آزرده شوى و به بیماریهای پوستى و دمل و گرى مبتلا گردى، و بدانى که شستشو در گرمابه همه آنها را بر طرف مىکند، آیا به آنجا نمىروى تا خودت را از آن آلودگیها پاک کنى؟ یا اینکه (دوست دارى) به گرمابه نروى تا آن کثافتها بر بدنت باقى بماند؟ عرض کرد: آرى، اى فرزند پیامبر خدا (دوست دارم خود را پاک گردانم). فرمود: پس مرگ نقش همان گرمابه را دارد و آن آخرین چیزى است که از غربال کردن گناهانت و پاکیزه ساختن تو برایت مانده، پس چون به آن رسیدى و از آن گذر کردى یقیناً از هر غصّه و اندوه و آزارى رستهاى و به همه خوشیها و شادکامىها رسیدهاى. بر اثر موعظه آن حضرت مرد آرام شد و تسلیم مرگ گردید و شادمانى کرد و چشم خود را بر دنیا بست و جان داد.»(8)
حسابرسی اعمال
از مهمترین راههای آمادگی برای مرگ حسابرسی اعمال است. در اهمیَت آن همین بس که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آ له و سلم میفرماید:
«حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَکْبَر»؛ (9)
پیش از آنکه به حساب شما برسند خود به حساب خویش برسید، و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجید، و خود را براى بزرگترین عرضه گاه آماده کنید.
هر چند بیشترین فایدۀ این حسابرسی در روز قیامت یعنی روزی که در پیشگاه خداوند حاضر شده و میخواهند به حساب ما رسیدگی کنند، معلوم میشود، اما این فایده منحصر در آن روز نمیباشد و نه تنها در عالم مرگ سودمند است بلکه حتی در زندگی روزمرۀ انسانی نیز دارای اهمیت میباشد. آنچه که مهم است این است که با آمدن مرگ دیگر فرصت حسابرسی اعمال از دست میرود ، و باید به گونهای عمل کرد که تا قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، پروندۀ اعمالمان به وسیلۀ خودمان مورد حساب و کتاب قرار گرفته باشد و کاملاً آمادۀ وارد شدن به عرصۀ جدید زندگی باشیم.
محاسبهاى که به وسیله خود انسان از خودش به عمل مىآید آسانترین برآورد و سادهترین حساب است اما از جمله موانع بزرگی که در این راه وجود دارد نفس امّارهاى است که آدمى را از توجه به محاسبه اعمالش منصرف مىسازد و کمتر کسى است که شب در خلوت تنها دفتر و قلمى بردارد و اعمال زشت و زیبایى که در روز به پایان رسیده، مرتکب شده یادداشت کند و با جمع و تفریقى، خود را در ترازوهاى انصاف بسنجد.
بازرگانان معمولاً عملیات خود را در دفتر روزانه و دفتر کل یادداشت مىکنند و از این طریق به آسانى مىفهمند که چقدر سود برده یا زیان کردهاند و چه میزان به اشخاص بدهکارند و چه مبلغ باید بابت مالیات، پرداخت کنند و چه نوع کالایى وارد کردهاند و چه مقدار به فروش رسانیدهاند و کالاهاى موجود در انبارشان چه چیزهایى است؟ خلاصه تمام سرمایه آنان اعم از منقول و غیر منقول و نقدى و جنسى با یک نگاه سطحى معلوم مىگردد ولى کمتر کسى است که اعمال نیک و بد خویش را در دفاترى به شماره آورده و به بند حساب کشیده باشد و گویا بدکارى بىزیان و نیکوکارى بىسود است. از این رو نیاز به احصاء و آمار کردن ندارد! حتى کمتر کسى است به هنگام شب که کار روزانه به پایان مىرسد به اعمال روزش بیندیشد و کارهاى نیک و بد خویش را جداگانه بررسى کرده و آنها را دوباره در مخزن بایگانى کند. سیّد بن طاووس اعلى الله مقامه سفارش مىکردند که انسان لا اقل ساعتى از شبانه روز را به محاسبه نفس خویش اختصاص دهد و آنچه را فرشتگان به حسابش نوشتهاند مطالعه کرده و از پیشگاه خداى بزرگ بر کارهاى زشتش پوزش بخواهد و خود را براى فردایى بهتر و انجام کارهاى نیکوتر آماده سازد و بسیار بجاست که این اندرز را همگان بکار گیرند و همان گونه که عمل تجارت را در دفاترى ثبت و ضبط مىکنند تجارت عمل را هم در عمل نامهای ثبت نموده و همه روزه مورد مطالعه قرار دهند و از این طریق است که نفس لوَامه و وجدان هشداردهندۀ انسان، بیدارتر گشته و نفس امّاره را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و او را به نفس مطمئنّه مبدل میسازد.
از آنجا که انسان به پیروى از شیطان راغبتر است و مایل نیست زشتیهای خود را در کتابى منعکس کند تا مبادا دیگران آن را بخوانند و او را همچنان که هست بشناسند، از نوشتن آنچه مىکند سرباز مىزند و یا چون خود را مىشناسد که چگونه آدمى است، به فکر جمع بندىِ کردهها و اندیشه در اعمال روزانهاش، نمىباشد. پس براى نجات او از این ورطه هولناک باید راهى گشود و او را در آن راه برد. راهى که انسان را از بىتوجهى به اعمالش مىرهاند و او را به بهشت خدا مىرساند. علم و آگاهى است که اگر انسان یقین کند همه اعمال او از ریز و درشت و زشت و زیبا در اوراق ایّام ثبت و ضبط مىشود و همه آنها را در روز جزا به نمایش خواهند گذاشت و حتى خود او در همین دنیا مىتواند پارهاى از کردار گذشتهاش را با دستگاههایى که همین انسان اختراع کرده ببیند و علم پیدا کند که هیچ چیز در هستى به فراموشى سپرده نمىشود بلکه همه چیز در بایگانى بزرگ جهان ثبت و ضبط مىگردد، از انجام کار زشت خوددارى نموده و به کارهای نیک رو مىآورد و از این طریق است که خود را از بلاهاى دنیا و آخرت رهانیده و وسیله نجات دیگران و آسایش هم نوعان خویش مىشود. (10)
ضرورت یاد مرگ
راه دیگری که نباید از آن غافل شد، یاد مرگ است. تلاشهای گوناگون انسان در رهاوردهای مختلف زندگی نشان دهندۀ این است که هر کسی به دنبال سعادت و کمال خویش است. اما اکثر آنها در تعیین مصداق این نوع کمال اشتباه کرده و راه اصلی را با بی راهی عوض میکنند. اگر کسی سعادت و کمال حقیقی خود را تشخیص بدهد و بفهمد که رسیدن به آن مستلزم گذشتن از راهی سخت و بسیار دشوار است، او را به فکر میاندازد که چگونه این مسیر را طی کند تا با بیشترین سود و کمتر ین ضرر و زیان مواجه شود، وسعی میکند جلوههای به ظاهر زیبا و فریب دهندۀ دنیا او را به غفلت نیندازد.
بنابراین کسی که میخواهد خود را آمادۀ مرگ کند چارهای ندارد جز اینکه یاد مرگ را از ضروریترین دغدغههای حیات خویش قرار دهد. امام علی علیهالسلام راجع به این موضوع به فرزندش میفرماید: «پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى؛ و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگیرد. پس، از مرگ بترس! نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، که در این حال خود را تباه کردهاى. پسرم! فراوان به یاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشی. نیروى خود را زیاد کن و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند، چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.»(11)
مطلبی که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این است که شاید افرادی به ضروری بودن یاد مرگ اذعان کنند ولی زر و زیورهای دنیوی موجب غفلت آنها از مرگ میشود و به جای اینکه به هدف اصلی خلقت خود یعنی رسیدن به کمالات معنوی، بپردازند، به چیزهایی روی میآورند که آنها را به اسفل درکات یعنی قعر جهنم میفرستد.
مثلی در غفلت آدمی از مرگ
برای فهم بهتر مطلبی که ذکر شد مثلی میآوریم که: روزی فیل مستی در پی مردی بود. او میگریخت و فیل از پی او میشتافت تا آنکه به او رسید. آن مرد مضطر شد، و خود را به درون چاهی آویخت و چنگ زد به دو شاخه که در کنار چاه روییده بود. پس ناگاه دید که در ریشۀ آنها، دو موش بزرگ که یکی سفید است و دیگری سیاه، به قطع کردن ریشههای آن دو شاخه مشغولند. به زیر پای خود نگاه کرد و دید که چهار افعی سر از سوراخهای خود بیرون کردهاند، و وقتی به قعر چاه نگاه کرد، دید که اژدهایی دهان گشوده است تا در صورت افتادن، او را ببلعد؛ و وقتی به بالای سر خود نگاه کرد، دید که در سر آن دو شاخه اندکی عسل وجود دارد، پس مشغول به لیسیدن آن عسل شد و لذّت و شیرینی آن، او را از مارهای افعی و اژدها غافل کرد.
امَا این چاه، دنیاست که پر است از آفتها و بلاها و مصیبتها، آن دو شاخه، عمر آدمی، آن دو مـوش سیاه و سفید، شب و روزند که عمر آدمی را پـیوسته قطع میکنند، آن چهار افعی، زهرهای کشندهاند از سوداء و صفراء و بلـغم و خون که انسان نمیداند چه وقت به هیجان میآیند که صاحب خود را هلاک کنند، آن اژدها، مرگ است که پیوسته در طلب آدمی است که او را ببلعد 0 و آن عسل که فریفتۀ آن شده و او را از همه چیز غافل گردانیده بود لذتها و خواهشهای دنیاست. (12)
شناخت ارزشهای یاد مرگ
یکی از راههایی که برای تشویق به انجام کاری در نظر گرفته میشود شناساندن فواید ارزشهای آن کار است؛ مثلاً برای تشویق به نماز فوایدی همچون: به یاد خدا افتادن، تشکر از خدا، اظهار فقر و نیازمندی خود و ... را ذکر میکنند.
یاد مرگ نیز از چنین شیوهای مستثنی نیست و شناخت ارزشهای آن، ما را در آمادگی برای مرگ تشویق میکند.
در روایت زیر که به شرح مختصری از جملات آن پرداخته شده، تقریباً تمامی ارزشهای یاد مرگ ذکر شده است.
قال الصّادق علیهالسلام:
«ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطعُ مَنَابِتَ الْغَفلَه و َیُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ وَ یُرِقُّ الطَّبـْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْـلَامَ الْهَوَى وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا
حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرماید: یاد کردن موت و به یاد موت بودن، مىمیراند و بر طرف مىکند شهوتها و خواهشهای نفس را، و قلع مىکند، هر چه را که مورث غفلت است؛ و قوّت مىدهد میل به جانب خدا را، و دل را نرم مىکند، و آثار و علامات هوا و هوس را درهم مىشکند، و آتش حرص را خاموش مىکند، و دنیا را در نظر او بىقدر و بىاعتبار مىکند.
وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ النَّبِیُّ (ص) فِکْرُ سَاعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ مَا یَحُلُّ أَطْنَابَ خِیَامِ الدُّنْیَا وَ یَشُدُّهَا فِی الْآخِرَةِ0 و همین معنى است تفسیر کلام حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم، که فرموده است: فکر کردن یک ساعت، بهتر و فاضلتر از عبادت یک سال است. امّا فکرى که از براى آخرت و از براى بىاعتبارى دنیا باشد و فکر مردن و فکر کوچ کردن از دنیا، و باز کردن طنابهای خیمههاى دنیا و زدن خیمه در آخرت باشد، نه فکر دیگر؛ و معلوم است که هر که فکر مردن مىکند و مردن نصب العین او است و از مردن غافل نیست، گفتار و کردارش البتّه نیکو خواهد بود و پیرامون بدى نخواهد گشت.
وَ لَا یُشَکُّ بِنُزُولِ الرَّحْمَهِ عَلَى ذَاکِرِ الْمَوْتِ بِهَذِهِ الصِّفَه وَ مَنْ لَا یَعْتَبِرُ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّه حِیلَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ وَ طُولِ مُقَامِهِ فِی الْقَبْرِ وَ تَحَیُّرِهِ فِی الْقِیَامَه فَلَا خَیْرَ فِیهِ.
و هر که مردن را به خاطر بیاورد و به نحوى که مذکور شد، او را ملاحظه کند، تا او در این فکر است، بلا شکّ رحمت الهى بر او نازل مىشود و غرق رحمت الهى است؛ و هر که از مردن عبرت نمىگیرد و بیچارگى و عاجزى خود را در وقت مردن و بعد از مردن به خاطر نمىآورد و توقّف بسیار در قبر و حیرانى روز قیامت را ملاحظه نمىکند، پس امید خیر و خوبى در او نیست.
قَالَ النَّبِیُّ (ص) : اذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ فَقِیلَ وَ مَا هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ الْمَوْتُ
حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید: بسیار به خاطر بیاورید، محوکننده لذتها را. پرسیدند:آن چه چیز است؟ فرمود: مردن.
فَمَا ذَکَرَهُ عَبْدٌ عَلَى الْحَقِیقَه فِی سَعَة إِلَّا ضَاقَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ لَا فِی شِدَّةٍ إِلَّا اتَّسَعَتْ عَلَیْهِ.
به خاطر نمىآورد مردن را کسى در حال وسعت و فراخى عیش، مگر آنکه آن عیش به او تنگ مىشود، و به خاطر نمىآورد او را کسى در حال تنگى، مگر آنکه آن تنگى بر او فراخ مىگردد. در اوّلی، هر گاه در عین عیش و عشرت باشد و به خاطر بیاورد که وقتى خواهد آمد که همه اینها را باید گذاشت و در قبر پر از وحشت باید خوابید، و هر چه کرده است و گفته است از زمان تکلیف تا زمان فوت، همه را باید به حسیب لطیف خبیر، عرض کند و حساب دهد، جمیع لذّات و تنعّمات بر او منغّص و ناگوار مىشود0 و در دوّمی هر گاه در عین تنگى و تلاطم هموم و غموم باشد و به خاطرش یاد موت بگذرد، به وسعت و شادى مبدّل مىشود و به خود خواهد گفت: هر گاه آخر حیات و زندگى، این چنین شداید و سختیها باشد، اگر چند روزى به سختى بگذرد، سهل است.
وَ الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الدُّنْیَا فَطُوبَى لِمَنْ أُکْرِمَ عِنْدَ النُّزُولِ بِأَوَّلِهَا وَ طُوبَى لِمَنْ أُحْسِنَ مُشَایَعَتُهُ فِی آخِرِهَا.
موت، اوّل منزلى است از منزلهای آخرت، و آخر منزلى است از منزلهای دنیا. خوشا حال کسى که در وقت نزول موت، اوّل منزل آخرت به او سبک باشد، بلکه خوشتر از دنیا باشد، و خوشا حال کسى که مشایعت برادر مؤمن را بعد از موت آن مؤمن، که آخر منزل از منازل دنیاى او است، خوب بجا بیاورد و رعایت حقّ ایمان را فراموش نکند.
وَ الْمَوْتُ أَقْرَبُ الْأَشْیَاءِ مِنْ بَنِی آدَمَ وَ هُوَ یَعُدُّهُ أَبْعَدَ فَمَا أَجْرَأَ الْإِنْسَانَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَا أَضْعَفَهُ مِنْ خَلْقٍ.
موت نزدیکترین چیزها است به آدمى و او، آن را دورتر از همه چیز قیاس مىکند؛ و چه جرأت عظیمى است که انسان با وجود ضعف بنیه و خلقت، بر نفس خود دارد و فکر عاقبت نمىکند.
وَ فِی الْمَوْتِ نَجَاةُ الْمُخْلِصِینَ وَ هَلَاکُ الْمُجْرِمِینَ وَ لِذَلِکَ اشْتَاقَ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْمَوْتِ وَ کَرِهَ مَنْ کَرِهَ.
موت باعث نجات مخلصان است از زحمت دنیا، و موجب هلاکت و عذاب گناهکاران است؛ و از این جهت است که زهّاد و عبّاد و مخلصین، مشتاق موت هستند، و آرزوى موت مىکنند، و گناهکاران از موت مىترسند و از موت کراهت دارند.
قَالَ النَّبِیُّ (ص) مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ کَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ کَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ»؛
حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید: هر که دوست مىدارد لقاى رحمت پروردگار را، حضرت پروردگار نیز لقاى او را دوست مىدارد، و رحمت خود را شامل حال او مىکند؛ و هر که کراهت دارد ملاقات موت و ملاقات رحمت الهى را، خدا نیز ملاقات او را کراهت دارد و او را از رحمت خود بىنصیب می کند 0(13)
پینوشتها:
1- انصاری، خواجه عبدالله، مناجات خواجه عبدالله انصاری ص 143
2- عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفرـ ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، ج2، ص 220(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
3- زمر (39)، آیه 42
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج2، ص 505(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
5- سجده، (32)، آیات 10 و11
6-شیخ صدوق، معانی الأخبار، عبد العلی محمدی شاهرودی، ج 2، ص 195(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
7- همان، ص 197
8- همان، ص 200
9- شیخ حر عاملی، وسائلالشیعة، ج 16، ص 99 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع الاحادیث).
10- محمودی، عباس علی، محاسبه نفس یا روش پیشگیرى از وقوع جرم، ص 87 تا 90 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
11- نهجالبلاغه-ترجمه دشتی، نامه 31، ص 531(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
12- قمی، شیخ عبّاس، منازل الآخره، ص 167
13- امام صادق «علیهالسلام»، مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، ص 506 تا 509(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).