اهم سخنان آیتالله محمدتقی مصباح یزدی از این قرار است:
*تأمین رفاه بیشتر انگیزه اغلب تحولات تأثیرگذار در عرصه اجتماع است. اغلب انقلابها به این دلیل رخ داده که اکثریت مردم که در فقر و محرومیت زندگی میکردند، در پی آن بودند که با انقلاب، حاکمیت را از دست اقلیت ستمگر گرفته و رفاه بیشتری را برای خود تأمین کنند. اما این مسأله در انقلاب اسلامی ایران متفاوت است؛ چون از همان آغاز نهضت اسلامی توسط امام راحل(ره)، اصل، تکیه گاه و کلیدواژه این انقلاب «اسلام» بود و بیشترین واژهای که امام(ره) در کلماتش به کار برده، کلمه «اسلام» است.
*تجلی عدالت اجتماعی در جامعه نیز از ثمرات چنین انقلابی است؛ بر خلاف جوامع دیگر که نهایت هدف مطلوبشان پیشرفت علم و تکنولوژی، گسترش بهداشت، رفاه عمومی و نظایر آن است.
* عدهای با القاء چنین تصوری که ثروتهای جزئی که در اختیار افراد عادی است، نمیتواند عامل پیشرفت باشد، این تفکر را مطرح کردند باید قدرت در اختیار افراد ممتاز و نخبه باشد و ثروتها در یکجا جمع شود، تا با تجمع ثروت، زمینه پیشرفتهای علمی و صنعتی فراهم شود و بقیه مردم از نتیجه پیشرفتها منتفع شوند؛ نتیجه این تفکر سرمایه داری است که در حال حاضر تا حد زیادی از این تفکر فاصله گرفتهاند و حاکمان فعلی آنها در عمل، لیبرال هستند.
*نباید سرمایههای ملی کشور فقط در اختیار گروه، جناح و طبقه خاصی قرار بگیرد، تا این افراد سودهای سرشاری به جیب بزنند و مردم دیگر که از آن سرمایهها بیبهرهاند، روز به روز فقیرتر شوند. امروز ما علیرغم همه پیشرفتهای علمی، سیاسی و اجتماعی، همچنان در زمینه عدالت اجتماعی عقب هستیم؛ چون اغلب افراد فقط به فکر منافع خودشان هستند و اگر سخنی هم در این زمینه گفته میشود، فقط برای دلخوش کردن و فریب دیگران است.
*از عدالت اجتماعی محروم ماندهایم و هنوز این تفکر که هر کسی باید به فکر خودش باشد، حاکم است؛ بلکه با روی کار آمدن برخی افراد که بهره چندانی از تربیت دینی ندارند و فداکاریهای رزمندگان را ندیدهاند، شرایط سختتر هم شده است و این خود مانع بزرگی برای تحقق عدالت اجتماعی است.
*مفهوم عقبماندگی در زمینه عدالت اجتماعی در کلام رهبری این است که برخی از کسانی که در مصادر امور هستند، غیر عادل و رانتخوارند و فقط به فکر حزب و جناح خود هستند.
*قرآن کریم انسانهایی که فقط به فکر منافع خود، و شکم وشهوت هستند، را به چارپایانی تشبیه میکند که رها شدهاند، تا بچرند؛ چنین کسانی حتی از چارپایان پستترند. دین آمده تا انسان را به مقامی فراتر از حیوانیت، بلکه فراتر از فرشتگان برساند.
*{با یادآوری برخی توطئههای شیاطین علیه انقلاب و نظام اسلامی} به عنوان نمونه، آزادی که یکی از شعارهای اساسی انقلاب بود، توسط عدهای به این معنا تفسیر شد که هر کس، هرکاری خواست انجام دهد و کسی حق ندارد مانع آنها شود؛ آیا لازمه این تفسیر چیزی جز سوق دادن انسان به سوی حیوانیت است؟! بر اساس این تعریف از آزادی، زندگی ارزشمند انسانی و تعیین ضوابطی برای رسیدن به انسانیت، بیمعناست. اخیراً هم برخی گفتند هر استادی باید آزاد باشد که سر کلاس، هر چه خواست بگوید!
*ارزشها در غرب، تغییر کرده است. بنا به گفته یکی از مهاجرین دانشمند زمانی در کانادا، نپوشیدن کت توسط مردان، خلاف عفت عمومی تلقی میشد؛ اما امروز زنان در همان کشور با کمترین پوشش در مجامع عمومی حاضر میشوند و این امر هیچ منافاتی با عفت عمومی ندارد! مسئولان این کشورها به این مسأله افتخار میکنند و همین آزادی را برای ما هم تجویز میکنند؛ این امر تدریجاً از عقب رفتن روسریها شروع شده، و به رفتن خانمها به ورزشگاهها رسیده و به مرور ادامه خواهد یافت، تا آزادی غربی به صورت کامل در جامعه ما تحقق پیدا کند!
* طبیعتاً در فضائی که آزادی با چنین معنایی بالاترین ارزشها تلقی شود، جایی برای احکام اسلام، باقی نمی ماند. روح این سخن ابتدا از سوی منافقین مطرح شد که گفتند اسلام تاریخمند است و احکام آن، اختصاص به زمان خاصی داشته است! امروز اگر از ربا انتقاد کنید، با تمسخر به شما میگویند مگر فعالیت اقتصادی بدون نظام ربوی ممکن است؟ رباخواری در گذشته اعلان جنگ با خدا بوده، امروز این کار عین جهاد فی سبیلالله است! از سوی این افراد اصل رباخواری پذیرفته شده، فقط بحث بر سر این است که سود، 30 درصد باشد، یا 28 درصد!
*این که کسانی بتوانند به این راحتی مغالطه کنند و قانون جنگل را به جای معنای واقعی آزادی به مردم قالب کنند، نشان میدهد، در زمینه مسایل فرهنگی کار جدی نشده است. در حالی که کسانی که برای اهداف انقلاب جانفشانی کردند اصلاً چنین معنایی از آزادی به ذهنشان نمیرسید. با این مغالطات و سوء استفاده از چنین مفاهیمی در آینده باید فاتحه اسلام را خواند.
2727